سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دورى تو از کسى که تو را خواهان است ، در بهره‏اى که تو را از اوست نقصان است ، و گرایشت بدان که تو را نخواهد خوار ساختن گوهر جان است . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
رئیس اداره سیاسی سپاه:

موسوی، خاتمی، خوئینی ها و کروبی باید محاکمه و مجازات شوند


رئیس اداره سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: اگر موسوی، خاتمی، خوئینی ها و کروبی از عوامل اصلی کودتای مخملی در ایران به شمار می آیند که این گونه است، انتظار این است که دستگاه قضایی و مسئولان اطلاعاتی امنیتی برای خاموش کردن آتش فتنه به سراغ این عناصر اصلی رفته و آنان را دستگیر، محاکمه و براساس قانون مجازات نماید.
به گزارش ایرنا دکتر یدالله جوانی با انتشار مقاله ای در هفته نامه صبح صادق ضمن اعلام این مطلب افزود: نظام اسلامی، نظامی است که حضرت امام(ره) حفظ آن را از اوجب واجبات دانسته و تاکنون برای حفظ این نظام الهی هزینه های سنگینی ملت مسلمان و انقلابی ایران پرداخت کرده است.
بنابراین هر جریان و هر فرد با هر سابقه و موقعیتی که بخواهد در همراهی با آمریکا این شیطان بزرگ، نظام اسلامی را تغییر دهد و به جای آن یک نظام غیردینی مستقر سازد، باید به عنوان یک جریان برانداز و خیانتکار مجازات گردد.
رئیس اداره سیاسی سپاه تاکید کرد: در متن کیفرخواست با استناد به اسناد و مدارک در اختیار و موجود و همچنین اعترافات متهمین و بازداشت شدگان اغتشاشات پس از انتخابات دهم، تصریح شده که جریانی با حمایت غرب و به ویژه آمریکا با استفاده از بستر انتخابات ریاست جمهوری، قصد کودتای مخملی در ایران داشتند.
وی افزود: در متن کیفرخواست آمده است: «طبق مستندات به دست آمده و اعترافات مستدل متهمین، حوادث و آشوب های اخیر از پیش طراحی شده و طبق جدول زمانبندی و مراحل کودتای مخملی پیش رفته است.» سوال این است که عوامل اصلی این کودتا چه کسانی بوده اند و هدف اصلی آنان از انجام این کودتا چه بوده است؟
رئیس اداره سیاسی سپاه اظهار داشت: آیا با توجه به اسناد موجود و شواهد و قرائن غیرقابل انکار در مورد وقوع کودتای مخملی نافرجام و شکست خورده، نباید عوامل اصلی این کودتا را دستگیر، محاکمه و مجازات نمود، اغماض و مصلحت اندیشی در برخورد با عوامل اصلی، خسارت جبران ناپذیر به دنبال خواهد داشت و خاموش کردن کامل آتش فتنه، در گرو محاکمه عناصر اصلی و افشای ماهیت آنان برای مردم مسلمان و انقلابی ایران است.
دکتر جوانی ادامه داد: اکنون زمان هوشیاری دستگاه قضایی و مسئولان دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی است.
وی افزود: پس از دستگیری عده ای از اغتشاش گران و عوامل فعال در ستادها و اتاق های فکر کودتای مخملی، افرادی تلاش کردند که آنان را آزاد نمایند و نگذارند مسائل روشن شود. نگرانی جریان دوم خرداد از پخش اعترافات بازداشت شدگان، سبب گردید که آنان با توسل به برخی مراجع، نخبگان سیاسی و حقوقی، هر نوع اعترافی را قبل از دادگاه فاقد ارزش و اعتبار حقوقی اعلام کنند و با فضاسازی رسانه ای مانع از پخش اعترافات شوند اکنون که اولین جلسه دادگاه به صورت علنی برگزار شده و در کنار کیفرخواست ابطحی و عطریانفر ضمن تایید کلیات کیفرخواست، اعترافات مهمی را داشته اند، عوامل اصلی این پروژه شکست خورده و دیگر جریان ها و افراد همسو با آنان، در توجیه اعترافات، حرف های عجیب و غریب می زنند، دکتر جوانی افزود: آنچه اتفاق افتاده، اجرای پروژه کودتای مخملی با هدف اولیه تسلط بر قدرت سیاسی و هدف نهایی و بلندمدت تغییر نظام دینی به یک نظام سکولار بود که با عنایت خداوند متعال، هوشیاری مردم، درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی و تلاش و فداکاری نیروهای انتظامی و نظامی با شکست مواجه گردید.
رئیس اداره سیاسی سپاه ادامه داد: حاکم کردن تفکر سکولاریسم بر کشور هدف نهایی کودتاگران مخملی بود. کسانی که در دوره دوم خرداد و در شکستن ساختارهای نظام دینی و سکولاریزه کردن کشور شکست خوردند، با یک برنامه ریزی جدید و با برگ میرحسین به عنوان یک چهره به ظاهر خط امامی و مدافع ارزش های انقلاب اسلامی، وارد صحنه شدند. موسوی تلاش کرد تا در تبلیغات اولیه انتخاباتی، خود را مستقل از گروه های افراطی و ساختارشکن دوم خرداد معرفی نماید، لکن با گذر زمان مشخص گردید موسوی کاندیدای اصلی بخش ساختارشکن دوم خرداد است.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/19:: 1:20 عصر     |     () نظر

سرمایه گذاری بر روی قومیت ها

«سرنوشت مردم ایران را آذربایجان تعیین می کند و سرنوشت آذربایجان را حضرت آیت الله شریعتمداری در دست دارد.»(11) کودتاچیان گمان می کردند می توان با تحریک احساسات قومیتی به پیروزی دست یافت. می گفتند آذربایجان باید کشور را نجات بدهد.

حزب جمهوری خلق مسلمان، شریعتمداری را به عنوان رهبر مذهبی خود قلمداد می کرد؛ از نظر سیاسی بر ملی گرایان و در بعد نظامی بر بعضی از عناصر موجود در پایگاه هوایی تبریز تکیه داشت. آنها گمان می کردند با یک جرقه در تبریز، می توان کل کشور را به آشوب کشید. در واقع برای آذربایجان در مقایسه با سایر کشور و برای شریعتمداری به عنوان "مرجع شیعیان جهان!" نقشی کلیدی در نظر گرفته شده بود.

مشابه این سرمایه گذاری در انتخابات ریاست جمهوری دهم هم رخ داد. می گفتند موسوی داماد لرستان و پسر آذربایجان است و تصریح می کردند که ترک ها یک بار دیگر باید کشور را نجات می‌دهند. این طرح ریزی ها البته باز هم با درایت و آگاهی مردم ناکام ماند.

از جبهه ملی تا مشارکت، مجاهدین، کارگزاران و اعتمادملی

این تصور که بختیار شخصاً و بدون پایگاه داخلی، طرح ریزی کودتا را در دستور کار قرار داد، تصور درستی نیست. ری شهری رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش می گوید: «خط ارتباطی این شبکه با سازمان سیا، جبهه ملی و دکتر منوچهر شایگان بوده است. جالب این است که این افراد حتی کابینه خود را هم تشکیل داده بودند.»(12)

در واقع، برخی جریانات و احزاب داخلی هم به موازات چهره هایی مانند شریعتمداری در شکل گیری کودتا نقش آفرینی می کردند. اینها البته خود را بانی نجات مردم ایران و خیرخواه ملت می دانستند. ناصر رکنی حلقه وصل کودتاچیان می گوید: «اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم... اصلاً مسئله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده، بلکه به نظر من به عکس بوده؛ یعنی نجات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از دست کسانی که به نظر اینجانب صلاحیت حکومت کردن ندارند.»(13)

سازمان نقاب که نامش مخفف "نجات قیام ایران بزرگ" است، می کوشید تا به خیال خودش ایران از دست رفته را به ایرانیان بازگرداند و از یوق ظلم و ستم و خشونت رهایی بخشد. در واقع جبهه ای متشکل از جریانات مختلف برای کودتا شکل گرفته بود و این جبهه نه در مبانی که در هدف همسو و متحد بود.

در انتخابات دهم نیز، برخی شرایط کشور را بحرانی و تداوم حضور احمدی‌نژاد را برای ایران خطرناک ارزیابی می کردند. این جمله که "احساس خطر کردم" بارها و بارها از سوی موسوی در انتخابات تکرار شد. احزاب و جریانات مختلف هم پیمان شدند تا برای رسیدن به هدف، گام هایی بلند بردارند. ابطحی در دادگاه تصریح کرد که: «هاشمی رفسنجانی، موسوی و خاتمی قسم خورده بودند، یکدیگر را تنها نگذارند.»

جبهه ایجاد شده از یک سو، منتظری، صانعی و موسوی تبریزی را با خود داشت و از سوی دیگر با هاشمی رفسنجانی ارتباط می گرفت. شخصیت های مختلف سیاسی بارها بر نقش آفرینی های هاشمی و عدم تمایل جدی او به تداوم دولت احمدی‌نژاد و اینکه تمام تلاشش را بدین منظور به کار بسته است، سخن گفتند. گفته می شد کشور در خطر جدی و در آستانه سقوط است و باید آن را نجات داد. اعضای این جبهه همچنین می کوشیدند تا از طریق ارتباط گیری با دفاتر برخی مراجع، آنها را نیز مردد کنند و با ارائه اخبار و اطلاعات جهت دار، لااقل جلوی نقش آفرینی جدی آنها را به نفع نظام بگیرند. این پروژه البته تا حد زیادی موفق بود.

اصلاحات خون می خواهد...

خلبانی که ماجرای کودتای نوژه را 2 روز قبل با آیت الله خامنه ای در میان گذاشت و مانع پیروزی آن شد، می گوید: «حمید نعمتی را دیدم. قرار ملاقات را در تهران گذاشتیم. در تهران به منزل نعمتی رفتم. به من گفت:مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما می توانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم! و اگر هم لازم باشد در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس و یا روی ناو امریکا در خلیج فارس فرود بیاییم. من به او گفتم شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار می خواهید بکنید؟ گفت ما با حکومت مخالفیم، ولی هرکس هم که بخواهد مانع کار بشود، چاره ای نداریم جز اینکه همه را بکشیم.»

کسانی که ادعا می کردند برای نجات ایران از خطر پا به رکاب شده اند و احساس وظیفه کرده اند، از ریختن خون مردم برای تحقق دموکراسی مطلوب خود بیمی نداشتند. طرح ریزی اغتشاشات بعد از انتخابات نوع دیگری از همین رویکرد بود. گفته می شد اصلاحات خون می خواهد و باید جنگید و اگر لازم بود، باید مردم را هم کشت. تصرف پایگاه های نظامی و مراکز بسیج برای تهیه اسلحه و نیز تیراندازی در خیابان ها توسط اغتشاشگرانی که با چراغ سبز میرحسین موسوی به صحنه آمده بودند، در همین راستا قابل تحلیل و ارزیابی است.

عوضی گرفته اید...

بعد از برملا شدن طرح کودتا، امام راحل طی سخنانی این دست برنامه ریزی ها را کارهای بچه گانه و شرارت مآبانه خواندند و افزودند: «اینها مقایسه کرده‏اند جمهورى اسلامى ایران را به حکومت‌هاى دیگر که گاهى حکومتى مى‏آید و یک حزبى یا یک فرد ارتشى‏اى با یک عده قیام مى‏کند و آن حکومت را از بین مى‏برد و یک حکومتى به جاى او مى‏نشاند، یا یک رژیمى را از بین مى‏برد یک رژیم دیگرى مى‏آورد. اینها مقایسه حکومت اسلام را و نهضت اسلامى را با سایر نظام‌ها و با سایر حکومت‌ها عوضى گرفتند و لهذا، هم گروههایى که توجه ندارند به عمق این انقلاب و هم بعضى از افراد سیاسى و ارتشى و این‌هایى که به خیال خودشان مى‏خواستند که در این سفره هم مثل سفره قبل، یک حظ وافرى داشته باشند و دستشان در دزدى و در کارهاى خلاف باز باشد -و حالا امیدشان کم کم دارد قطع مى‏شود- دست به یک همچو کارهایى مى‏زنند بدون توجه به عمق مسائل. کودتا در یک کشورى واقع مى‏شود که آن کشور یک حکومتى دارد جداى از مردم و مردم هیچ کارى به آن حکومت ندارند یا ناراضى هستند که -غالباً- هم ناراضى هستند... اینها حضور ملت را نمى‏فهمند یعنى چه؛ یا مى‏فهمند و از بس که حب جاه دارند و حب مال دارند دست و پا مى‏زنند که شاید -شاید در یکصد احتمال یکى- بتوانیم. اینها نمى‏دانند که فرق است ما بین قیام‌هاى سیاسى، قیام‌هاى ملى، قیام‌هایى که براى آمال دنیایى است با این نهضت اسلامى. نهضت اسلامى ایران ابداً، نه ملیت و ملیت گرایى -خصوصاً، به آن معناى فاسدش- در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سیاسى و طبقه روشنفکر و این مسائلى که در سایر جاها هست. این نهضت از نفْس توده مردم، از نفْس توده زن و مرد مردم بلند شد.»(14)

تاکید امام بر این بود که ملت همچنان پشتیبان نظام هستند و اگر ببینند حتی برخی جریانات منحرف داخلی هم قدم با بیگانگان حرکت می کنند، حساب خود را از آنها جدا خواهد کرد.


تمام اینها به حسب حکم قرآن، حکمشان قتل است

امام: «توجه به این مسائل لازم است همه آقایان بکنند و کسانى که خداى نخواسته یک انحرافاتى دارند اگر قابل اصلاحند با موعظه، با نصیحت، با هدایت اینها را اصلاح بکنند و اگر نیستند، پاکسازى بکنند. و آنهایى که در این مسائل، در این مسئله آخر همراه بودند با این خیال فاسد کودتا، تمام اینها به حسب حکم قرآن، حکمشان قتل است بلااستثنا، یک استثنا درش نیست؛ هیچ کس حق ندارد که یک کسى را عفوش بکند، یک کسى را مسامحه با او بکند. اینها به حکم اسلام و حکم قرآن فاسد و مفسد هستند و اینها 4 حکم در قرآن هست که از همه کوچکتر کشتن است. و امیدوارم ان شاء اللَّه همه شما با سلامت و صحت و عافیت این راه را بروید و این راه مستقیم را ان شاء اللَّه طى بکنید. خداوند حفظتان کند ان شاء اللَّه.»(15)

از نگاه امام باید با سران کودتا و کسانی که با موعظه و نصیحت قابل اصلاح نیستند، با قاطعیت برخورد کرد و کسی حق ندارد در قبال آنها مسامحه کند. برخی اعترافات متهمین جریان کودتا به مرور در اختیار مردم قرار گرفت تا مردم بدانند چه کسانی به دنبال مواجهه با ایران اسلامی بوده اند. در این مسیر با هیچ کس حتی سید کاظم شریعتمداری هم مسامحه نشد و برخی سردمداران کودتا در نهایت به اعدام محکوم شدند.

پی‌نوشت‌ها:

1-کیهان – شنبه 21/4/1359
2-کودتای نوژه – صفحه 298
3-توطئه در ایران – ص 197
4-توطئه در ایران – ص 197
5-کودتای نوژه – صفحه 102
6-اطلاعات – 27/2/1365
7-کودتای نوژه – صفحه 157
8-دانشجویان پیرو خط امام – مجموعه اسناد لانه جاسوسی – جلد 2 – آبان 1366 – صفحه 91
9-کودتای نوژه – صفحه 171
10-کیهان هوایی – 25/4/1365
11-هفته نامه خلق مسلمان – شماره 18 – صفحه 3
12-کیهان – 31/1/1361
13-کودتای نوژه – صفحه 294
14-صحیفه امام، ج‏13، ص: 25
15-صحیفه امام، ج‏13، ص: 45


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 9:29 عصر     |     () نظر

گروه تاریخ- محمد مهدی تهرانی: یک مرتبه کسی از میان جمعیت با صدای درشت و رسا شعار داد: «توطئه چپ و راست، کوبنده اش روح الله است.» و امام بلافاصله فرمودند: «صبر کن! کوبنده اش شما هستید. روح الله کی هست؟!»(1) همین چند جمله کوتاه در آن فضای پرشور کافی بود تا به یکباره صدای گریه و ناله مردم بلند شود. کودتای نوژه شکست خورده بود و امام در جمع روحانیون از نهضت می گفت و اینکه حتی اگر او را هم از میان بردارند، نهضت ادامه پیدا خواهد کرد.

حکایت آن روزها با روزهایی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم در تقویم سیاسی انقلاب ثبت شد، قرابت های خاصی دارد که می توان مستند و مستدل به آن پرداخت. از کودتای فانتوم های پایگاه نوژه همدان تا کودتای سبز اصلاحات چندان راه نیست؛ آن روزها هم برخی گمان می کردند که به راحتی می توان از سد قانونی نظام گذشت و با استفاده از مهره های حزبی و نظامی راه را برای بازگشت بختیار و ریاست جمهوری او باز کرد. این همه البته رویایی کودکانه بیش نبود.

تیمسار محققی همان کسی که در جریان کودتا قرار بود عملیات هوایی را هدایت کند، بعدها در بازجویی خود سازماندهی کودتا را ناقص، ضعیف و احمقانه توصیف کرد و گفت:«دیدیم که چگونه کاری بچه گانه و حماقت کردیم!... ما ذرع نکرده می خواستیم پاره کنیم، حالا که فکر می کنم می بینیم خیلی بچه گانه و بی حساب و کتاب بود!»(2)

قرار بود با تصرف پایگاه هوایی نوژه در همدان و رسیدن هواپیماها به تهران، بیت حضرت امام(ره)، فرودگاه مهرآباد، دفتر نخست‌وزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیته‌های انقلاب، پادگان ولی عصر(عج)، پادگان امام حسین(ع) و چند نقطه مهم دیگر بمباران شود‌. پس از بمباران‌های هوایی، هواپیماها با شکستن دیوار صوتی به نیروی زمینی علامت می‌دادند که مرحله دوم کودتا را آغاز کند‌. در این مرحله باید صداوسیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر و پادگان جمشیدیه به تسخیر آشوبگران در می آمد و در سطح شهر تهران با اعمال خشونت و ارعاب حالت نظامی ایجاد می شد، طبق برنامه اگر نیروی زمینی توفیقی در تسخیر صداوسیما نمی یافت، هواپیماها آنجا را بمباران می‌کردند‌.

این همه با افشاگری دو تن از نیروهای ارتش و هوشیاری انقلابیون ناکام ماند و خط انقلاب همچنان طی شد تا سال ها بعد هم افرادی در فکر طرح ریزی نوعی کودتا برآیند و آرام آرام با آموزش ها و فعالیت های در سایه، به اسم دموکراسی زمینه خشونت و ناآرامی ها را برای بازگشت دوباره به قدرت فراهم آورند. واکاوی شرایط زمانی و حواشی این دو رویداد است که صورت مسئله را روشن تر می کند.

صورت بندی مواضع امریکا و غرب

«کارتر با ناراحتی و غرغرکنان زیر لب گفت: لعنت بر...، لعنت بر...! کارتر حالت کسی را داشت که کاردی در بدن او فرو کرده باشند. درد و رنج تمام وجود و چهره او را فراگرفته بود... کارتر با چهره ای غمزده به من نگاه کرد و گفت: برنامه لغو شد و بعد سرش را بین دو دست گرفته و در حدود 5 ثانیه روی میز خیره ماند. تأثر فوق العاده ای برای او و برای امریکا به من دست داد. در آن روز غم انگیز با وجود ناراحتی و تأثر شدیدی که در چهره همه خوانده می شد، آرامش و سکون غریبی بر کاخ سفید حکمفرما بود... نیازی نیست بگویم که شکست عملیات نجات، تلخ ترین شکست و دلشکستگی برای خود من در مدت 4 سال خدمت در کاخ سفید بود.»(3)

این توصیفی است که برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید از شرایط بعد از شکست عملیات طبس ارائه می کند. تصرف لانه جاسوسی از یک سو و شکست های پی در پی ایالات متحده امریکا در مواجهه با ایران در مواردی نظیر قصه مک فارلین، ابراز نگرانی مقامات این کشور را تشدید می کرد. این همه را برژینسکی در یک جمله بیان می کند: «کارتر می گفت آبرو و حیثیت ملی ما به خطر افتاده.»(4)

شعله های انقلاب زبانه می کشید و می توانست دیر یا زود گفتمان انقلاب جهانی متأثر از خود و جبهه ای ضدامپریالیسم را رقم بزند. جرج شولتز وزیر خارجه امریکا معتقد بود: «انقلاب اسلامی خطرناک ترین دشمن مشترک تمدن غرب در سراسر تاریخ آن است!»(5) او همچنین می گفت: «اگر خمینیسم در منطقه پیشرفت کند، منافع استراتژیک امریکا آسیب خواهد دید و بدیهی است که منافع اسرائیل نیز ضربه خواهد خورد.»(6)

امریکا منافع خود را دنبال می کرد و این منافع با روند انقلاب اسلامی و شعارهای ضداستعماری آن روز مناسبتی نداشت. از همین رو بود که غرب به قدرت رسیدن طیفی دیگر را مناسب تر می دانست و آن زمان بختیار در نقش آلترناتیو انقلاب اسلامی ظاهر شد. غرب بازگشت بختیار را به ادامه حضور انقلابیون ترجیح می داد.

در بازه زمانی قبل و بعد از انتخابات دهم هم چنین رویکردی از جانب غرب ظهور عینی یافت. شکسته شدن تابوی رژیم صهیونیستی و شعارهای تند و صریح رییس‌جمهور که ریشه در همان ادبیات انقلاب و آرمان های فراموش شده روزهای جنگ داشت، سیاستمداران غرب را آنقدر نگران کرد که صراحتاً ابراز امیدواری کردند هر کسی غیر از احمدی‌نژاد سکان دولت دهم را در دست بگیرد. غرب سایر کاندیداها را به احمدی‌نژاد ترجیح می داد.

سخنانی نظیر سخنان کارتر حتی بعد از واقعه کلمبیا هم تکرار شد. شیمون پرز: «مسئولان دانشگاه کلمبیا در اجازه به احمدی‌نژاد اشتباه فاحشی کردند.» هاآرتص (تل آویو): «اسرائیل بزرگترین خسارت را از سفر احمدی‌نژاد دید... برای ماه ها، اسرائیل تلاش زیادی کرد تا از آنچه در نیویورک اتفاق افتاد، جلوگیری کند اما احمدی‌نژاد توانست نشان دهد که ایران در برابر جهان نیست بلکه ایران علیه اسرائیل است.» فاکس نیوز: «وضع پیش آمده درباره احمدی‌نژاد ناامید کننده است.» لس آنجلس تایمز: «می توان با اطمینان اعلام کرد که احمدی‌نژاد با پیروزی امریکا را ترک کرد.» راسیسکایا گازیه: «تسلط و هنرنمایی ماهرانه رئیس جمهور ایران باعث حیرت همه مجریان رسانه ای شد.» و...

اگر روزهای کودتای نوژه در سال 59، امریکا نگران از دست دادن ایران به عنوان پایگاه استراتژیک خود در منطقه بود، این بار می ترسید زمینه های همراهی با غرب هم در ایران به انزوا و فراموشی سپرده شود. امریکا از مرگ اصلاحات نگران بود و در عین حال، سردمداران رژیم صهیونیستی از ضرورت ترور احمدی‌نژاد سخن می گفتند یعنی درست همان سخنانی که در آغاز انقلاب هم گفته می شد.

اگر آن روز غرب از رواج خمینیسم می ترسید، بعد از روی کار آمدن دولت نهم و محبوبیت احمدی‌نژاد از احمدی‌نژادیسم که ریشه در همان مشی امام داشت، عصبانی و نگران بود. طبیعی بود که تمام تلاش خود را هم برای زمینه‌سازی اغتشاشات به‌کار بگیرد تا بلکه امدادی باشد برای پیکر بی‌جان اصلاحات. از همین رو، VOA و BBC همدوش هم به صحنه آمدند و بنای تحریک و تهییج معترضان را گذاشتند. طبیعتاً نمی توان در این میان، نقش کسانی را که پیش‌تر به دریافت حقوق از VOA اعتراف کرده اند، نادیده گرفت. پیش‌تر امیرعباس فخرآور از حقوق محسن سازگارا از محل کمک‌های دولت امریکا در "واشینگتن انستیتو" و VOA و نیز دریافتی های علی افشاری از محل کمک‌های دولت امریکا به مؤسسه NED و بودجه دولت امریکا در رسانه دولتی VOA خبر داده بود و برخی اصلاح‌طلبان هم این دریافت ها را در مسیر تحقق دموکراسی مشروع می خواندند.

امریکا در عین اینکه از گفتگو سخن می گفت، برای کمک به جریانات برانداز رسماً در مجلس سنا بودجه مشخص تصویب می کرد و این بدین معنا بود که همراهی امریکا با برخی جریانات اغتشاشگر نه توهم توطئه که واقعیتی انکار ناپذیر است و بعضاً برخی چهره های اصلاح‌طلب هم بر آن صحه گذاشته اند.

در واقع، رویکرد غرب و مشخصاً امریکا در این 2 جریان کاملاً قابل تطبیق است. برای امریکا البته جریان سیاسی حاکم مهم نیست، نام رژیم هم مهم نیست، مهم اتکای به امریکا و جایگزینی سیاست انفعال به جای سیاست فعال در امور بین الملل است. ابراز امیدواری غرب از پیروزی هر کسی غیر از احمدی‌نژاد در انتخابات از همین زاویه قابل درک و تحلیل است.

از بختیار تا میرحسین موسوی

شاپور بختیار که نخست‌وزیری کشور را عهده دار بود، حتی پای هواپیما هم به شاه وعده داد که تمام تلاش خود را برای حفظ کشور به کار بندد. بازگشت امام به ایران اما دیگر جایی برای بختیار نمی‌گذاشت و به این ترتیب او هم مخفیانه از کشور خارج شد و در پاریس طرح ریزی های جدیدی را علیه انقلابیون کلید زد تا بلکه نخست‌وزیری را بازیابد.

مردم منش انقلاب را پذیرفته بودند و حاضر به پذیرش دوباره کسی چون بختیار نمی شدند؛ اما بختیار با این توهم که بخشی از بدنه ارتش و اقشاری از مردم او را همراهی خواهند کرد، راه دیگری را در پیش گرفت. در این میان، اطرافیان او و گزارش هایی که به دست وی می رسید، در تصمیم سازی ها مؤثر بود.

مهندس رضا مرزبان که برای ارائه گزارش به بختیار به فرانسه رفته بود، می گوید: «برای ایشان شرح دادم که مسئله گروگان گیری روی اقتصاد ایران اثر گذاشته است و اثراتش در بهار آینده شدیدتر می شود. به خصوص که کشورهای دوست امریکا ممکن است عکس العمل نشان دهند، در کلیه سازمان های دولتی پاک‌سازی کرده اند و عده ای صاحب تخصص را بیرون ریخته اند و معلوم نیست پاک و نجس کیست و معیار پاک‌سازی چیست... در مورد پاک‌سازی در ارتش صحبت کردم و اینکه ارتش به شدت لطمه خورده است. سپس به وضع عراق پرداختم و اینکه صدام حسین از قرارداد 1975 و شکست 1973 سخت شرم‌زده است و ممکن است از ضعف ارتش ایران بهره برداری کند.»(7)

به دنبال این سفر، بنی عامری نیز در 15 اسفند ایران را به قصد فرانسه ترک کرد و آنجا با با اعضای ستاد نظامی بختیار ملاقات و گفت‌وگو کرد. گزارش بنی عامری از تدارکات فراهم شده در نیروهای مسلح، مکمل تحلیل مرزبان از وضع آسیب پذیر جمهوری اسلامی بود و ستاد بختیار را به این نتیجه رساند که در بهار آینده(1359) این تزلزل در اوج است.

مسئله ای که در این میان وجود داشت، تمایل بختیار به برخی سرویس های اطلاعاتی و کشورهای استعماری بود. مهندس رضا مرزبان با اشاره به دیدارش با بختیار در پاریس می گوید: «دکتر بختیار اظهار داشت که او و دیگر شخصیت های حزب ایران اکنون به این نتیجه رسیده اند که حتی ملی گراترین دولت ها در ایران بدون دوستی فعال یکی از 3 قدرت بزرگ نمی توانند دوام داشته باشند. ثابت شد همکاری با انگلیسی ها فاجعه آمیز است و همکاری با اتحاد شوروی به معنای نابود شدن کشور خواهد بود. حمایت از ایالات متحده نمایانگر تنها امید ایران برای استقلال نسبی است.»(8)

در انتخابات ریاست جمهوری دهم، از یک سو انتقال اطلاعات غلط به نخست‌وزیر سابق حتی در مناظره ها و برنامه های تلویزیونی بروز پیدا می کرد و از سوی دیگر نوعی توهم پیروزی در تعاملات اطرافیان میرحسین موسوی با او شکل گرفته بود. موسوی خود را فرشته نجات کشور و سوپرمن اصلاحات قلمداد می کرد. او برای رسیدن دوباره به قدرت از برخی مواضع قبلی خود هم برگشت و در نزاع قدرت از برخی چهره های مسئله دار بهره گرفت.

نفوذ عناصر مسئله دار در ستاد او و در عین حال ارتباط حامیانش با رسانه های بیگانه و مصاحبه های پی در پی تلقی نوعی هماهنگی متقابل با رسانه هایی نظیر بی‌بی‌سی را ایجاد می کرد. در این شرایط، نه تنها در طرح ریزی ها به نوعی از راهکارهای انقلاب مخملی استفاده شد، بلکه برخی شخصیت های اصلاح‌طلب، رسماً در مدح انقلاب مخملی سخن گفتند. سعید حجاریان که به عنوان تئوریسین جریان اصلاحات شناخته می شد و از قضا در انتخابات هم جزء حامیان میرحسین موسوی به شمار می آمد، رسماً اعلام کرد که: «انقلاب رنگی، دمکراسی را به ارمغان می آورد!»

به این ترتیب، تلاش برای بازگشت به قدرت تحت تأثیر گزارش های جهت دار اطرافیان کلید خورد و از همراهی رسانه های بیگانه هم چه در انتخابات و چه بعد از آن حداکثر بهره برداری انجام شد. اصلاح‌طلبان مثل بختیار استفاده از حمایت های امریکا خصوصاً در بعد رسانه ای را لازم و اجتناب ناپذیر می دانستند.

با توجه به شرایط ایجاد شده و اوج گیری نهضت، قصه برای بختیار، قصه مرگ و زندگی بود. هر گونه تعلل در مواجهه با نهضت می توانست به حذف سیاسی دائم او منجر شود. در انتخابات دهم به نوعی همین شرایط وجود داشت. اصلاح‌طلبان که طی انتخابات های متعدد توسط مردم به حاشیه رانده شده بودند، خود تصریح کردند که این انتخابات نقشی حیاتی و کلیدی در آینده فرارو دارد.

از شریعتمداری تا منتظری، صانعی و کدیور

«با علما و روحانیونی که طرفدار آیت الله شریعتمداری می باشند، دست به دست هم دادیم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم.»(9) این جمله ای است که ایرج درخشنده از ساواکی های جذب شده به کودتا از قول احسان بنی عامری بیان می کند.

در آن بازه زمانی سرمایه گذاری وسیعی بر روی برخی شخصیت های روحانی انجام پذیرفته بود. یکی از سران کودتا در دادگاه انقلاب در این خصوص می گوید: «آقای مهندس قاضی در جواب ایشان (در جواب تیمسار محققی) گفتند که ما با روحانیت پیشرفت خوبی داشته ایم و توانسته ایم به توافق برسیم؛ مثلاً با آقای شریعتمداری با پسر ایشان وارد صحبت شدیم. پسرشان از جانب آقای شریعتمداری قول همه گونه همکاری را دادند. حتی منزلی در حوالی یوسف آباد برای ایشان اجاره کرده و قرار بود که ایشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند... تا اینکه زمان و مکان آماده شود، رادیو تلویزیون تصرف بشود که یا ایشان مستقیماً خودشان از رادیو تلویزیون صحبت بکنند یا اینکه نوار و اعلامیه‌اشان پخش و از ایشان کمک گرفته شود.»(10)

حتی این برنامه ریزی انجام شده بود که بتوانند بعد از کودتا، از سخنان شریعتمداری که مرجعی شناخته شده به شمار می آمد، در صدا و سیما بهره ببرند. آن روز هم سخن از اسلام نوین بود. امید به موفقیت کودتا تا آنجا بود که اعلامیه پیروزی هم آماده و خانه ای هم برای انتقال شریعتمداری به تهران فراهم شده بود. کودتاچیان می کوشیدند تا از جایگاه روحانیت و مرجعیت برای پیشبرد امور خود استفاده کنند و طبیعتاً برای رسیدن به این مطلوب، نفوذ در بیت علما و ارتباط مستمر با آنان ضروری می نمود.

در انتخابات ریاست جمهوری دهم چهره هایی نظیر منتظری این نقش را بر عهده گرفتند و عهده دار حمایت از غوغاسالاری ها و فضاسازی های اصلاح‌طلبان شدند. منتظری که پیش‌تر از سوی امام از مقام قائمی رهبری به خاطر سادگی و نفوذ عناصر بیگانه در بیتش عزل شده بود، این بار نیز به گونه ای تامل برانگیز وارد فضای سیاسی شد. این در حالی بود که ابهامات زیادی در خصوص بیانیه های او وجود داشت. تا آنجا که گفته می شد این بیانیه ها بدون اطلاع او و از سوی محسن کدیور نوشته و منتشر می شود.

آقای یوسف صانعی هم که نوعی اسلام به اصطلاح نوین را دنبال می کرد که البته با حقوق بشر غربی و مبانی لیبرال دموکراسی تزاحمی نداشته باشد، پا به رکاب جریان غوغاسالاری ها شد تا در سایه سکوت عجیب برخی مراجع، جریان غوغاسالار را پشتیبانی کند. این همه تدوام یک خط سیر برای سوء استفاده ابزاری از یک جایگاه بود که البته قرابت ویژه ای با زمان شریعتمداری داشت.

این در حالی بود که جریان اصلاحات حساب ویژه ای روی نقش آفرینی های هاشمی رفسنجانی و نفوذ او باز کرده بود. در واقع تلاش می شد تا از تمام ابزارهای ممکن برای پیشبرد اهداف و ذهنیت سازی لازم بهره گرفته شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 9:28 عصر     |     () نظر
ابعاد پیوند اصلاح طلبان با ضدانقلاب

هر کس فتنه را بیدار کند خودش گرفتار آن می شود.      امام علی (ع)


پیوند انحلال گونه مدعیان اصلاح طلبی با گروهک های ضدانقلاب هر روز ابعاد واضح تر و گسترده تری پیدا می کند. در آخرین نمونه از این نزدیکی ها، شماری از اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین (انقلاب) در کنار برخی اعضای گروهک های نهضت آزادی، ملی-مذهبی، جنبش مسلمانان مبارز و کانون نویسندگان در منزل بهزاد نبوی و به بهانه همدردی با خانواده وی گردهم آمدند. در این دیدار چند تن از اعضای گروهک های دفتر تحکیم و ادوار تحکیم در کنار شماری از عناصر مارکسیست و چپ هم حضور داشتند و سعید مدنی، محمد بسته نگار، رئیس دانا، هاشم هدایتی، هاشم آغاجری، حسینی (استاندار اسبق و مشارکتی اصفهان)، پیمان و محمدعلی توفیقی سخنرانی کردند.

به گزارش ادوارنیوز (ارگان ادوار تحکیم) حبیب پیمان رئیس گروهک چندنفره جنبش مسلمانان مبارز در این محفل تیمی با اشاره به پیوند میان مدعیان اصلاح طلبی و عناصر ضدانقلاب گفت: بعد از پیروزی انقلاب، صف بندی های فراوانی صورت گرفت. بسیاری از افراد به اشتباه کنار هم قرار گرفتند و بسیاری افراد هم به اشتباه کنار هم نبودند. این نزدیک شدن ها و کنار هم قرار گرفتن ها بعد از گذشت سی سال بامعناست.

حسینی استاندار اسبق و مشارکتی اصفهان و سیستان و بلوچستان هم در نشست محفلی مذکور تأکید کرد: درست است که بسیاری، قبل از ما به این نقطه در مواجهه با سیستم ]نظام[ به هم رسیده اند اما مهم این است که باید به فهم مشترکی از خواسته های خود برسیم.

پیوند مدعیان اصلاح طلبی با عناصر ضدانقلاب در حالی است که مدعیان خط امام در جبهه اصلاحات به اعتبار تناقض شعارهای سابق انقلابی و اسلامی خود با مواضع اخیر به شدت از سوی افکار عمومی به چالش کشیده شده اند. در همین زمینه سایت «خبرنامه امیرکبیر» صراحتا کسانی چون موسوی و خاتمی و کروبی را به دست شستن از ایدئولوژی اسلامی فراخواند و نوشت:دیگر نمی توان و نمی بایست با عقاید گذشته به میدان آمد. دیگر نمی توان با زبان از کار افتاده گذشته به سراغ جنبش رفت. باید استراتژی سیاسی را عمیقا دگرگون کنیم و به اتحاد وسیع تر نیروها دست یابیم. این با عقاید دینی و شخصی ]!؟[ آقایان موسوی و کروبی و خاتمی منافات ندارد. آنها باید فرا ایدئولوژیک و فراسنتی عمل کنند.

سایت افراطی مذکور که تولیدات رادیو فردا، دویچه وله، بی بی سی و... را بازتاب می دهد، می افزاید: بهترین ایدئولوگ ها در سیاست همواره پراگماتیستی عمل کرده اند. باید با خواسته های حداقلی به وسیع ترین بسیج توده ای دست یافت... دین و اسلام، مبنای قضاوت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی است اما زمان آن رسیده که این نحوه نگاه را به دیگران در جنبش مدنی تحمیل نکنیم و از هرگونه سیاسی کردن دین خودداری کنیم. احترام به اعتقادات انسانی از جمله دین و اسلام بی تردید امر مسلمی است اما از احوالات حاضر چنین برمی آید که تأکید بر این امور در شرایط حاضر غیر از آن که آب به آسیاب بنیادگرایان ایدئولوژیک می ریزد و عرف گرایان ]سکولارها[ را گریز می دهد، کاری دیگر نکند.

گفتنی است بهزاد نبوی به اعتبار سوابق چپ مارکسیستی ارتباط گسترده ای با گروهک های مذکور دارد و گردهم آمدن شماری از عناصر ضدانقلابی در خانه وی و تأکید حبیب پیمان بر معرفی اصلاح طلبان به عنوان «انقلابیون اشتباهی» تصادفی نیست.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 9:13 عصر     |     () نظر
آیا مسائلی که در دو جلسه دادگاه متهمان اغتشاشات اخیر طرح شد به اندازه شکستن شیشه چند ماشین در مجتمع سبحان اهمیت نداشت تا رییس مجلس را به موضع‌گیری وادارد و اطلاع رسانی روزانه درباره آن را به صحن علنی مجلس بکشاند؟! پس از جلسه اول دادگاه این انتظار بود اما احتمال داده شد که ایشان نیز در حال بررسی موضوع است، اما اکنون چه؟ با توجه به اسناد دخالت بیگانگان آیا نباید آقای لاریجانی با نطقی پرصلابت به دهان آنها می‌کوبید؟
  
حجت‌الاسلام حمید رسایی در یادداشتی در سایت خود خطاب به لاریجانی، عملکرد رییس مجلس در زمان انتخابات و پس از آن را مورد انتقاد قرار داد.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، متن این یادداشت به شرح ذیل است:

« همه به یاد داریم که آقای لاریجانی ریاست مجلس هشتم و رییس فراکسیون اصولگرایان در ایام قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری مشی خاصی را در برخورد با موضوع انتخابات برگزید. قبل از انتخابات، سیاست سکوت فعال را در پیش گرفت و با توجیه لزوم استقلال قوا و امکان تاثیرگذاری جایگاه ریاست مجلس - که تا حدودی قابل قبول بود - از اظهارنظر در خصوص کاندیدای اصولگرایان خودداری کرد. از این جهت اشکالی بر ایشان وارد نبود،‌ اما ایشان به همین اکتفا نکرد بلکه همچون سدی بزرگ در برابر فراکسیون اصولگرایان ایستاد - که به هچ وجه قابل قبول نبود - کوشید تا میدان بازی این فراکسیون در انتخابات دهم را هم بهم بزند که در نهایت هم عملا آن را تبدیل به یک فراکسیون بی‌خاصیت کرد!

انتخابات با همه افت و خیزهایش به پایان رسید و دروغگویانی که خود را هوادار مردم، نمانه اکثریت و قانونگرا جا زده بودند،‌ با حضور هشتاد و پنج درصدی مردم پای صندوق‌ها و رای بیست و پنج میلیونی به فرد منتخب، پرده نفاق را کنار زدند و با بیانیه‌ها و تحرکات سازمانی خود سعی کردند با قشون‌کشی خیابانی آخرین راه را که مخالفت مدنی می‌نامیدند و در حقیقت انقلاب مخملی بود، تجربه کنند. کوشیدند مردم را در برابر هم قرار دهند و در نهایت هم آنها را به جان هم بیندازند. این حیله عمرو عاصی چند روزی گرفت اما اطلاع‌رسانی رسانه‌های ارزشی و خطبه‌های تاریخی رهبر معظم انقلاب در تبیین مسائل و حمایت علنی ضد انقلاب از این تحرکات، ‌خیلی زود مسجد ضرار دوم را پس از هزار و چهارصد سال در تاریخ ثبت کرد.

منافقین جدید که دیگر راه بازگشتی برای خود نمی‌دیدند،‌ به شیوه منافقین قدیم روی آوردند و کار به آتش بازی‌های خیابانی رسید تا بلکه از مرگ اقلیت حزبی جلوگیری شود. تهران در آتش بود و وعده قبل از انتخابات برخی در نامه به رهبری مبنی بر پیدا شدن دود آتش احزاب ناراضی، تحقق یافت. چند روز که گذشت اما کار از دست همان‌ها هم در رفت و فرمان از اینجا به بعد در اختیار شبکه اصلی انقلاب مخملی قرار گرفت. در همین گرد و غبار بود که ناگهان با عجله ریاست مجلس در اتخاذ موضع، از تریبون مجلس شورای اسلامی مساله کوی دانشگاه و مجتمع سبحان و انتقاد از نیروهای نظامی و انتظامی مطرح شد و ذهن‌ها را از آتش تهران منحرف کرد! خیلی زود سخنان رییس مجلس و مصاحبه‌های برخی از اعضای فعال و رسانه‌ای هیاتی که رییس مجلس تعیین کرده بود،‌ به تیتر یک جریان نفاق جدید و موضوع تحلیگران خارجی تبدیل شد!

از آن روز به بعد هر روز صبح قبل از آغاز جلسه علنی،‌ آقای لاریجانی در جلسه‌ای غیرعلنی و غیررسمی به بیان گزارشی از پیگیری موضوع کوی دانشگاه و مجتمع سبحان می‌پرداخت. با این روند مخالفت شد تا آنجا که برخی از نمایندگان به قرائت گزارش نیمه کاره و شفاهی یکی از اعضای هیات اعتراض کردند!

همه ما در تعجب از این مواضع آقای لاریجانی بودیم که پس از خطبه‌های نمازجمعه رهبری که صراحتا به دفاع از شورای نگهبان و انتقاد از قانون شکنان و تجمعات خیابانی پرداخت، این بار ایشان در گفت‌وگوی وی‍ژه خبری شبکه دو در کمال ناباوری بسیاری از آنها که حوادث تهران را رصد می‌کردند، به انتقاد از شورای نگهبان، نیروهای انتظامی، صدا و سیما روی آورد و مجددا به تیتر یک نشریات احزاب و شخصیت‌هایی تبدیل شد که روزگاری شعار «سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد» سر می‌دادند!

از اینجا به بعد دیگر آقای لاریجانی سکوت پیشه کرد،‌ این که علت چه بود شاید تذکر برخی شخصیت‌های صاحب تاثیر برای همه ما سبب شد تا ایشان به موضع‌گیری صریح خود که در اکثر موارد مورد سوءاستفاده یک جریان قانون‌شکن قرار می‌گرفت، ‌پایان دهد.

واقعیت این است که سخنان و مواضع آقای لاریجانی که در صحن علنی و از جایگاه رییس مجلس ابراز می‌شود ،‌ در بسیاری از موارد و بویژه در خصوص مسائل خارجی، به حق بازتاب نظرات کلیت نمایندگان مجلس است و بنده همواره به آن می‌بالم اما در خصوص موضوع انتخابات و حوادث پس از آن، به یقین نظرات ایشان بازتاب نقطه نظرات اکثریت نمایندگان نیست کما این که در جریان حمایت از احمدی‌نژاد نیز بیش از دویست نماینده مجلس بر خلاف نظریه سکوت ایشان، بیانیه حمایت‌آمیز از دکتر احمدی‌نژاد را امضا کردند و حتی در ایام پس از انتخابات نیز علی‌رغم مواضع دو پهلوی ایشان در خصوص برخورد با عوامل اغتشاش، بسیاری از نمایندگان خواستار محاکمه عاملان اصلی اغتشاشات شدند.

اما اکنون پس از برگزاری دومین جلسه دادگاه عوامل دست دوم اغتشاشات اخیر،‌ سئوالی که ذهن بسیاری از نمایندگان و تحلیلگران سیاسی را می‌آزارد،‌ سکوت آقای لاریجانی در خصوص اعترافاتی است که از زبان ژنرال‌های درجه یک احزاب و بویژه عناصر وابسته به سفارتخانه استعمار پیر انگلیس ابراز می‌شود! واقعا مشخص نیست که چرا آقای لاریجانی در قامت نماینده ملت،‌ رییس مجلس،‌ رییس فراکسیون اصولگرایان نسبت به دخالت قدرت‌های بیگانه در اغتشاشات اخیر که اسنادش حتی زبان رسانه‌ها و شخصیت‌های کشورهای منطقه را هم باز کرده، ‌هیچ موضعی از تریبون مجلس نمی‌گیرد؟ آیا مسائلی که در دو جلسه دادگاه متهمان اغتشاشات اخیر طرح شد به اندازه شکستن شیشه چند ماشین در مجتمع سبحان اهمیت نداشت تا رییس مجلس را به موضع‌گیری وادارد و اطلاع رسانی روزانه درباره آن را به صحن علنی مجلس بکشاند؟! پس از جلسه اول دادگاه این انتظار بود اما احتمال داده شد که ایشان نیز در حال بررسی موضوع است، اما اکنون چه؟ با توجه به اسناد دخالت بیگانگان آیا نباید آقای لاریجانی با نطقی پرصلابت به دهان آنها می‌کوبید؟

شاید گفته شود که ایشان منتظر است فضا کمی شفاف‌تر شود،‌ پاسخ این است که چرا ایشان در آن مواقع به انتظار شفافیت فضا ننشست؟‌ آیا همان‌طور که آن روز هم بسیاری از دلسوزان تذکر دادند، نباید احتمال می‌دادیم که حرکت‌هایی مانند کوی دانشگاه و مجتمع سبحان که با شعار حمایت از رهبری ولی در حقیقت برای لطمه زدن به جایگاه رهبری و انحراف از آتش در تهران بود نیز با هدایت همین مدیران پشت صحنه رقم خورده است؟

آیا رییس مجلس نباید در خصوص افتضاحات رسانه‌های نفاق جدید در داخل و حامیان خارجی‌شان در خصوص مسائل مختلف و از جمله مورد اخیر یعنی کشته شدن نوجوان 12 ساله با ضربه باتوم در بهشت زهرا که در حقیقت چهل روز قبل در تصادف کشته شده، موضعی اتخاذ می‌کرد، بویژه که برخی از یاران نزدیک آقای لاریجانی مانند آقای کاتوزیان - که ایده طرح عدم کفایت رییس جمهور را برای اولین بار به عنوان یک اصولگرا نیز مطرح کرد - در خصوص این مسائل به شکل فعالی در عرصه رسانه‌ای حاضرند؟!

این یادداشت هرگز به معنای طرح اتهام به سوی جناب آقای لاریجانی نیست اما قطعا طرح انتقادی صریح و توصیه به اتقوا من مواضع التهم آشیخ توهم نسبت به ایشان است. به امید اتخاذ مواضعی صریح و قاطعانه از تریبون مجلس در محکومیت عوامل ظاهری و باطنی اغتشاشات اخیر.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 9:8 عصر     |     () نظر
ر اول حزب توده ایران اعلام کرد:جنبش اعتراضی در ایران رهبری میرحسین موسوی را پذیرفته است و حزب توده ایران نیز با قاطعیت از رهبری جنبش توسط میرحسین موسوی حمایت میکند و در این دوره حساس در کنار او قرار می گیرد.
   

به گزارش ایرنا علی خاوری که با روزنامه آلمانی یونگه ولت سخن می گفت ضمن اعلام این مطلب افزود:این درست است که در دوران فشار بر حزب ما میر حسین موسوی نخست وزیر بود ولی این هم هست که در آن سال‌ها (امام)خمینی رهبر بود و خود او بود که تصمیمات نهائی را می‌گرفت و حرف آخر سیاسی را می‌زد.
دبیر اول حزب توده ایران در ادامه تاکید کرد:اما آنچه در باره میر حسین موسوی می‌توانیم بگوئیم اینست که وی با اعلام برنامه خود و موضعی که اتخاذ کرده تاکنون در کنار جنبش مردم ایستاده است و حزب توده ایران نیز با قاطعیت از رهبری جنبش توسط میرحسین موسوی حمایت می کند و در این دوره حساس در کنار او قرار می گیرد.
علی خاوری در پایان اظهار داشت: با در نظر گرفتن همه این نکات است که حزب ما در این دوران حساس و لحظه خطیر درکنار میرحسین موسوی به عنوان رهبری اعتراض قرار می‌گیرد.
گفتنی است پس از آشکار شدن خیانتهای حزب توده علیه ملت ایران،این حزب از سوی جمهوری اسلامی ایران غیرقانونی اعلام شد و پس از آن تعدادی از سران حزب به غرب گریخته و با بلند کردن مجدد تابلوی حزب توده به عنوان عوامل سرویسهای امنیتی به ایفای نقش مشغول شدند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 9:1 عصر     |     () نظر
  
سجاد صفار هرندی:تقلب در انتخابات ریاست جمهوری از دو حالت کلی نمی‌تواند خارج باشد؛ تقلب در اخذ و شمارش رأی در صندوق‌های اخذ رأی و یا تقلب و جابه‌جایی در مرحله تجمیع و اعلام آرا در فرمانداری‌ها و ستاد انتخابات کشور. احتمال وضعیت دوم با توجه به اعلام ریز آرا در تک تک شهرستان‌ها و حتی صندوق‌ها عملاً منتفی است. مگر آنکه چنین تصور شود که مسؤولان ستاد انتخابات بعد از اعلام نتایج دلخواه، نتایج تک تک شهرستان‌ها و صندوق‌ها را نیز مطابق با آن تغییر داده‌اند که این امر با رجوع به صورت جلسه هر صندوق که همان شب شمارش آرا به امضای نمایندگان هیأت اجرایی و نظارت رسیده، آزمون‌پذیر است. اما در حالت اول، یعنی تقلب سر صندوق‌ها، موضوع موقوف به وجود یک « شبکه حداقل 150 هزار نفری تقلب » از عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات است که در عین هماهنگ و توجیه بودن نسبت به ضرورت و فلسفه این حرکت، لازم است بشدت رازدار و امین (!) نیز بوده باشند. در این شبکه تقلب لزوماً تعداد معتنابهی معلم، کارمند جزء، معتمدان محلی و... حضور دارند و این البته جدا از ده‌ها هزار نمایندگان کاندیداهاست که تا پایان شمارش آرا در محل حضور و بر فرآیند اخذ و شمارش رأی نظارت داشته‌اند. آقای موسوی در نامه به شورای نگهبان مدعی هستند که صدها نفر از نمایندگان ایشان در تهران و هزاران نفر در شهرستان‌ها از محل رای گیری اخراج شده‌اند. اگر چه عوامل اجرایی صحت این ادعا را نپذیرفته‌اند ولی با توجه به صدور کارت برای 3800 نماینده آقای موسوی در تهران و بیش از 40000 نماینده در کل کشور، بر اساس ادعای خود ایشان می‌توان عدم اخراج حداقل
80 درصد نمایندگان او از صندوق‌ها و حضور آنان تا پایان شمارش آرا را نتیجه گرفت. در فرض تقلب بر سر صندوق‌ها باید از این - حداقل - 3000 نفر در تهران و 30000 نفر در شهرستان‌ها نیز سوال کرد که چرا در اعتماد مهندس خیانت و در مقابل این تقلب 150 هزار نفره سکوت کرده‌اند؟ آنها حداقل می‌توانستند اسناد و مدارک معتبری فراهم کنند تا نامه‌های اعتراضی به شورای نگهبان مستدل و منطقی‌تر شود یا می‌توانند با بیان نام و شماره صندوق محل حضور خود درباره تقلب شهادت دهند. ولی آنان در این امر کوتاهی کرده‌اند تا جایی که قوی‌ترین حجت مهندس موسوی و یارانش برای وقوع تقلب در انتخابات مشارکت بیش از 100 درصدی در 40 حوزه (و نه 170 حوزه) اخذ رأی است که مجموعاً کمی بیش از 1 میلیون رأی از مجموع 40 میلیون رأی را به خود اختصاص می‌دهد و در برخی از آنها نیز موسوی رأی بیشتری را کسب کرده است! توضیحات قائم مقام ستاد انتخابات درباره این مهم‌ترین دلیل تقلب را بخوانید.گذشته از همه این مناقشات، « افسان? تقلب 11 میلیونی» در 2 سطح قابل تحلیل است. در سطح سیاسی ما با پروژه‌ای برنامه‌ریزی شده مواجهیم که از 6 ماه قبل از انتخابات با طرح موضوع صیانت از آرا کلید خورد. بر من خرده گرفته خواهد شد که چرا سریعاً پای انقلاب‌های رنگی را به میان می‌کشی؟! ولی تقصیر من چیست که کارگردانان آشکار و نهان جریان سیاسی مقابل، 3 فاز اصلی تجرب? انقلاب‌های رنگی در اوکراین و گرجستان (انتخاب یک رنگ، تأکید بر دروغگویی دولت و اظهار نگرانی دائم از تقلب در انتخابات) را طابق‌النعل‌بالنعل پیاده کردند و با دعوت مردم به خیابان پس از انتخابات فاز چهارم را نیز به نمایش گذاشتند؟ کارگردانان آشکار و نهان خود خوب می‌دانند که واقعیت چیست و خبرهای نشت کرده از جلسات درونی و صحبت‌های یکی از مسؤولان ارشد ستاد موسوی در دیدار با رهبری به روشنی مؤید این مطلب است. اما این واقعیت در ورای سطح سیاسی، واجد سطحی اجتماعی نیز هست که باید به طور جدی مورد تأمل قرار گیرد. این واقعیت حیرت انگیز آن است که بخش قابل توجهی از طبقه متوسط جدید شهرنشین (به ویژه تهران نشین) « افسانه تقلب 11 میلیونی» را باور کردند. در جمع بندی‌های درونی کارگردانان آشکار و نهان این گونه مطرح شده بود که برای باور‌پذیر ساختن مسأله تقلب باید نهایت تلاش شود که فاصله احمدی نژاد از رقیبش بیشتر از 4 یا 5 میلیون رأی نباشد. اما به راستی چرا و چگونه آنان در فاصله بیش از 11 میلیونی موفق به اقناع بخش معتنابهی از بدنه اجتماعی خود راجع به وقوع تقلب شدند؟! باید اذعان کرد که باور افسان? تقلب 11 میلیونی از سوی بخش مهمی از طبقه متوسط تهران‌نشین با تکی? صرف به چنین تفسیرهایی دچار نارسایی است و به لحاظ کمّی و کیفی متفاوت از آن است. مقصود را با مثالی توضیح می‌دهم: هفته گذشته در اتاق یکی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی بودم که یکی دیگر از اساتید مشهور و سرشناس دانشکده (که سوابق مدیریتی مهم و البته سابقه حضور در نهاد‌های انقلابی و - به قول دوستان نظامی - را هم دارد) با حالتی هیجان زده وارد شد و در حال نشان دادن صفحه پرینت گرفته شده به همکارش می‌گفت : « ایناها!... این نتایج واقعی انتخابات است.» همان نتایج معروفی که طی آن نام? بانمک از سوی محصولی به رهبری اطلاع داده شده بود : موسوی 19میلیون، کروبی 13 میلیون و احمدی‌نژاد 5 میلیون! و من هر چه دقت کردم در چهره استاد محترم که با آب و تاب از درزکردن این آمار از درون وزارت کشور سخن می‌گفت، نشانی از شوخی یا جنگ روانی ندیدم. او افسانه را باور کرده بود! در یادداشت بعدی تلاش می‌کنم پاسخی برای این سوال بیابم که چرا طبقه متوسط جدید تهران‌نشین افسان? تقلب 11 میلیونی را باور کرد.
  

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/18:: 8:59 عصر     |     () نظر
از حدود 4 ماه قبل از انتخابات جلسات مختلفی در این خصوص تشکیل شد و اطلاعات لازم از طریق مرتبطین و فعالان سیاسی به ویژه اصلاح طلبان جمع آوری شده بود. همچنین سفرهایی نیز به استان های مختلف انجام می شد که بر اساس آن میزان مشارکت و گرایشات هر منطقه تدوین ‌شد.
  
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، در ادامه جلسه امروز دادگاه که به بررسی اتهامات چند تن از عوامل اغتشاشات اخیر در کشور اختصاص یافته بود، نماینده دادستان به قرائت کیفر خواست میر محمدحسین رسام تحلیل گر ارشد سفارت انگلیس پرداخت و وی را متهم به جاسوسی برای بیگانگان دانست.
نماینده دادستان با اشاره به ملاقات‌های متعدد رسام با فعالان سیاسی، قومی، نمایندگان احزاب، اقلیت‌های مذهبی، تشکل‌های غیر دولتی و نیز فعالان حوزه و دانشگاه گفت: وی شخصا در روزهای 22، 25 و 28 خرداد ماه در اغتشاشات خیابانی حضور داشته و اخبار و اطلاعات این موضوع را پس از جمع آوری به وزارت خارجه انگلیس ارسال می‌کرده است.
به گفت نماینده مدعی العموم، حسین رسام به همراه توماس برن دبیر دوم سفارت انگلیس و شون مورفی دبیر سفارت استرالیا در ستاد میرحسین موسوی رفت و آمد داشته و با علی ماهر از مشاورین ستاد مرکزی انتخابات میر حسین موسوی نیز تعاملات مختلفی را داشته اند.
وی تاکید کرد: بنا به تحقیقات معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات، مجرمیت تحلیلگر ارشد سیاسی سفارت انگلیس محرز بوده و باید طبق مواد 501، 505، 618 قانون مجازات اسلامی محاکم و مجازات شوند.

* عطریانفر، سعید لیلاز و شمس الواعظین از مرتبطین مهم سفارت انگلیس هستند

به گزارش فارس، حسین رسام پس از قرار گرفتن در جایگاه متهمان به معرفی خود پرداخت و با اشاره به سابق 5 ساله خود در سفارت انگلیس، وظیفه اصلی‌اش را جمع آوری اطلاعات و اخبار مورد نیاز این کشور توسط مرتبطین سفارت در تهران و شهرستان‌ها و گروه های خاص اعلام کرد.
وی با تشریح نحوه ارتباط گیری با گروه ها و اشخاص مختلف، استخدام کارکنان ایرانی توسط این سفارت خانه را اقدامی برای پوشش دادن نحوه کسب خبر عنوان کرد و افزود: من در طول 5 سال اخیر 130 مرتبط با سفارت انگلیس و طی یکسال اخیر 50 نفر دیگر را جذب کرده ام و از طریق قرار های و ملاقاتی با آنها در رستوران‌ها و کافی شاپ ها می‌گذاشتم، اطلاعات مورد نیاز را کسب می‌کردم.
رسام از افرادی همچون عطریانفر، سعید لیلاز و شمس الواعظین به عنوان مرتبطین مهم خود نام برد و افزود: سفارت انگلیس از طریق بخش صدور ویزا نیز اقدام به جمع آوری اطلاعات و ارتباط گیری با افراد مستعد می‌کرد.
تحلیل گر ارشد سفارت انگلیس، استفاده از شورای فرهنگی بریتانیا روش دیگری برای کسب اخبار دانست و افزود: این شورا از طریق ایجاد بانک اطلاعاتی برای پذیرش دوره IELTS، برگزاری دوره های مشترک با نهادهای دولتی و حکومتی، شناسایی و جذب نخبگان از طریق اعطای بورسیه و نیز جاسوسی علمی و صنعتی در دانشگاه‌ها اقدام به جمع آوری اطلاعات مورد نیاز می‌کرد.
رسام استفاده از NGO ها را یکی دیگر از راه های کسب اخبار توسط سفارت انگلیس دانست و افزود: سالانه 300 هزار پوند برای کمک برای سازمان های مردم نهاد ایرانی هزینه می‌شد.
تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس با تشریح روند ارائه اطلاعات به وزارت خارجه این کشور افزود: بخشی از گزارش‌ها و سیاست های پیشنهادی ما به شبکه BBC فارسی ابلاغ می‌شد تا از آن طریق اجرا شود.
رسام با با یادآوری شکل گیری جلسات سیاسی در سفارت انگلیس گفت: از حدود 4 ماه قبل از انتخابات جلسات مختلفی در این خصوص تشکیل شد و اطلاعات لازم از طریق مرتبطین و فعالان سیاسی به ویژه اصلاح طلبان جمع آوری شده بود. همچنین سفرهایی نیز به استان های مختلف انجام می شد که بر اساس آن میزان مشارکت و گرایشات هر منطقه تدوین ‌شد.
این متهم به جاسوسی برای انگلیس، به افشای جزئیات دستورالعمل وزارت خارجه انگلیس پرداخت که در خصوص نحوه اطلاع از دیدگاه‌های رهبر انقلاب و گرایشات ایشان و در مراحل بعد ائمه جمعه و نمایندگان ولی فقیه و همچنین فرماندهان سپاهان و بسیج و در کنار آن نیز اطلاعات مورد نیاز از مردم عادی اقدام ‌شده است.
تحلیل گر ارشد سیاسی سفارت انگلیس از حضور الکس دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس در ستادهای انتخاباتی یاد کرد و گفت: وی تحت عنوان توریست بدون محدودیت به شهرهای رشت و قم سفر کرد و به صورت یک فرد ناشناس به ستادهای آقای موسوی و احمدی نژاد سر زد. اما در تهران به ستاد آقای موسوی رفته و با مسئولان تبلیغاتی و مشاورین وی جلسه داشت. ما ملاقات‌هایی را نیز با اعضای حزب اعتماد ملی داشتیم که این تماس ها در مراحل بعد و دوران اغتشاشات نیز ادامه پیدا کرد.
وی نتیجه انتخابات را باعث شگفتی سفارت انگلیس دانست و افزود: گزارشات در لندن بر روی القای تقلب تاکید می‌کرد و طبق دستور سفارت کارمندان محلی و برخی دیپلمات ها در تجمع حضور پیدا می‌کردند که از آن جمله می‌توان به حضور دبیر اول سفارت انگلیس در درگیریهای خیابان مطهری در تاریخ 24 خرداد، حضور دبیر سوم مطبوعاتی در تجمع خیابان شریعتی، حضور دبیر سوم سیاسی در راهپیمایی خیابان انقلاب و نیز حضور معاون بخش ویزا و تهیه تصاویر از تجمعات اشاره کرد.
وی همچنین از دومینک دبیر سوم سفارت انگلیس یاد کرد که با لباس سبز به میان تجمع کنندگان رفته و به همراه آنها در راهپیمایی های غیر قانونی حضور یافت.
به گفته رسام، سفیر انگلیس در ایران ساعت 9 هر روز صبح با تمام اعضای بخش سیاسی جلسه داشته و آخرین اطلاعات را جمع آوری می‌کرد. وی 8 سوال کلی را مطرح کرده و از کارمندان می‌خواست تا جواب آن را از طریق گفت و گو با مردم کسب کنند.
تحلیلگر ارشد سفارت انگلس این سوالات را چنین بر شمرد: در سطح شهر چه اتفاقی می‌افتد، مواضع جناح ها در برای نماز جمعه رهبر انقلاب چست، کسب اسامی دستگیر شدگان، اطلاع از تجمع در شهرستان‌ها، ثبت دلایل معترضان برای تقلب، ملاقات با چهره های شاخص کاندیداهای معترض، پیش بینی تظاهر کنندگان از آینده و میزان اطاعت معترضین از دستورات رهبر معظم انقلاب.
به گفته رسام، جواب این سوالات علاوه بر ارائه به وزارت خارجه لندن، از طریق آنها به آمریکا نیز فرستاده می‌شود.
وی تاکید کرد: تلاش این بود که این انتخابات نقطه عطفی برای اقدامات آینده باشد تا نظام یا مجبور تغییر رفتار شده و یا کلیت آن تغییر کند.
تحلیل گر ارشد سفارت انگلیس در پایان سخنان خود ضمن ابراز پشیمانی خواستار عفو توسط نظام و ایجاد فرصتی برای جبران اقدامات خود بر ضد امنیت ملی شد.
وکیل مدافع حسین رسام نیز ضمن اشاره به اقرارات وی و اظهار ندامتش گفت: ایشان قصدی برای ضربه زدن به نظام نداشته و اقداماتش در حد جاسوسی نیست

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/17:: 9:14 عصر     |     () نظر
محمد رضا شریفی نیا بازیگر معروف سینمای ایران، بعلت حضور در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری دوره دهم مورد حملات شدید از طرف جبهه کودتای مخملی قرار گرفته است. همچنین شنیده شده است منزل افشین قطبی در دوبی نیز مورد حمله این عناصر قرار گرفته و تخریب شده است.
  
به گزارش سحرنیوز پس از آنکه این چهره شاخص سینمایی در مراسم تنفیذ حکم احمدی نژاد در بیت رهبری حاضر شده است مورد نفرین و عتاب جریان کودتای مخملی قرار گرفته و تهدیدها و تخریبها به سمت وی سرازیر شده است. در یکی از ایمیلهای تخریبی و توهین آمیز که علیه وی ساخته و پخش شده ضمن توهین به شریفی نیا، سینما و هنرمندان به تحریم وی تشویق می شوند.
گفتنی است جریان معترض به نتیجه انتخابات که بعد از انتخابات به بهانه های واهی حاضر به پذیرش نتیجه آن نیست در اقدامی کور خواهان به رسمیت شناخته نشدن رئیس جمهور است و هرگونه مخالفت با این ایده را به شدت تخریب و مورد اهانت قرار می دهد. همچنین شنیده شده است منزل افشین قطبی در دوبی نیز مورد حمله این عناصر قرار گرفته و تخریب شده است.
به هر حال آنچه جالب و مورد توجه است ادعای قانون مداری و تمدن گرایی این جریان متوهم و موهن است که با اعمال انجام گرفته جایی برای این مدعا باقی نمی ماند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/17:: 9:13 عصر     |     () نظر
محمدکریم عابدی گفت: هاشمی رفسنجانی، خاتمی و موسوی، عضو مثلث اصلی اغتشاشات و صحنه‌گردان اصلی وقایع پس از انتخابات بودند .

وی در گفت و گو با فارس افزود:هاشمی‌رفسنجانی که رئیس مجلس و دو دوره رئیس جمهور شد، در دولت به اصطلاح سازندگی در محرومیت‌زدایی از کشور هیچ گامی بر نداشت.

وی هاشمی‌رفسنجانی را اکبرشاه خواند و دلیل این حرفش را تلاش هاشمی در پایان دوره دوم ریاست جمهوریش برای افزایش دوران ریاست جمهوری عنوان کرد، به طوری که قصد داشت حکومتی مانند پادشاهی مصر ایجاد کند.

عابدی یادآور شد: تئوری زیر سئوال بردن انتخابات و شکل‌گیری اغتشاشات توسط هاشمی رفسنجانی شکل گرفته بود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/17:: 9:11 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >