کلمات کلیدی:
سید محمدمهدی سیار
از حلقه هایمان به در افتاد رازها
با قیل وقال بی ثمر عشقبازها
دوشید فتنه ای شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازی جهازها
شوخی شده ست و عشوه نماز شیوخ شهر
رحمت به بی نمازی ما بینمازها
خیل پیاده ایم، کجا بازگو کنیم؟
رنجی که برده ایم ز شطرنج بازها
ماییم و زخم خنجر و دست برادران
در پیش چشم کوخ نشینان غریب نیست
از کاه، کوه ساختنِ کاخ سازها
قرآن به نیزه رفت...خدایا مخواه باز
بر نیزه ها طلوع سر سرفرازها
در گنبد کبود زمان ما کبوتران
بستیم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
بر خاکمان مباد هجوم گرازها
قبل التحریر :« بعضیها در فضای فتنه، این جملهی « کن فی الفتنه کابن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب » را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار ! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند ؛ از هیچ راه. « لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب » ؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود... خب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. » (آقا. در دیدار خبرگان)
بعدالتحریر:"ابن اللبون" میشود شتر دو ساله.
کلمات کلیدی:
مدیر مسئول روزنامه جوان با بیان اینکه در انتخابات دهم ریاست جمهوری جریان نفاق فرد جدیدی را به صحنه فرستاد گفت: میرحسین موسوی مدل تقلبی گفتمان انقلاب بود.
به گزارش ایرنا، سید نظام الدین موسوی شب گذشته درجلسه هفتگی انصار حزب الله ، یادآور شد که میرحسین موسوی در اولین سخنرانی خود درحسینیه حجت نازی آباد از تمام ارزشهای انقلاب یاد کرد اما از آنجا که خداوند متعال می خواست دروغ او فاش شود در همان سخنرانی به ولایت فقیه اشاره ای نکرد در صورتی که تمامی این ارزشها بدون ولایت فقیه هیچ است .
وی افزود: موسویدر گذشته دشمن سرسخت نهصت آزادی و از مخالفین هاشمی رفسنجانی بود درصورتی که در زمان انتخابات ازآنها حمایت کرد واین از نشانه های نفاق است.
این روزنامه نگار خاطرنشان کرد: برای همین تمام عقبه هاشمی رفسنجانی از نهادهای آموزشی تا پسران وتا ستاد دختران فیروزه ای که دخترهاشمی راه انداخت پشت سر او قرار گرفتند .
مدیر مسئول روزنامه جوان با بیان اینکه نفاق بخاطر پچیدگی خود بسیاری از خواص را هم از مسیر اصلی منحرف کرد افزود: باید تمام ابعاد و اشخاص این جریان مشخص و بررسی شود .
موسوی با اشاره به سابقه عملکرد منافقین گفت: بعداز اینکه ماهیت منافقین در سال 1354 مشخص شد چند طیف از آنها توانستند در حکومت نفوذ کنند و همان ها درحوادث اخیر ایفای نقش کردند .
وی با تاکید بر بازخوانی و بررسی حوادث بعد ازانتخابات دوردهم ریاست جمهوری، اظهارداشت: اگراین پدیده عظیم و دومل چرکینی که دراین مقطع برخی ابعاد خود را نشان داد، معالجه نکنیم شاید در جایی سربازکند که تنوانیم جلو آن را بگیریم .
مدیر مسئول روزنامه جوان با انتقاد از کسانیکه می گویند حوادث اخیر پس از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری پدیده جدیدی درطول دوران انقلاب اسلامی است، گفت: منافقین ونفاق قدیم نظیرهمین حوادث را بعد از انقلاب اسلامی و در دوران حضرت امام (ره) بوجود آوردند .
وی افزود: میتینگ ها وجمع آوری افراد، تعطیلی نشریات، طرفداری برخی از منسوبین علما و مسئولین نظام از منافقین حوادثی بود که درجریانات اخیرهم اتفاق افتاد وحرکت نفاق جدید کاملا مانند نفاق قدیم بود و برخی از آنها ریشه در نفاق قدیم داشتند ولی درآن زمان زرنگی کردند وخود را لو ندادند و توانستند در حوادث اخیر ایفای نقش کنند .
این فعال سیاسی با بیان اینکه بزرگترین خیانت پس از رحلت امام (ره) جدا کردن بخش عمده ای از بدنه انقلاب بود افزود: مستضعفین جامعه را که درمتن انقلاب بودند به حاشیه بردند و در زمان هاشمی رفسنجانی بستر فرهنگی واقتصادی را برای لیبرالیسم فراهم کردند .
مدیرمسئول روزنامه جوان شکست لیبرالها درسوم تیرماه 84 را به نقل از روزنامه شرق شورش حاشیه علیه متن خواند وافزود: افرادی که به حاشیه کشانده شده بودند درانتخابات سوم تیرماه 84 مشاهده کردند فردی از میان آنها بیرون آمده وحرف آنها را می زند و به او رای دادند .
این فعال سیاسی هجوم به دولت نهم را به خاطر رویکرد بازگشت به امام (ره) و گفتمان انقلاب اسلامی دانست .
کلمات کلیدی:
نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی گفت: محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران به دلیل نقض سوگند خودش مبنی بر دفاع از کیاست و استقلال کشور باید محاکمه شود.
اسماعیل کوثری در گفت و گو با ایرنا تاکید کرد: دیدار محمد خاتمی با سوروس یکی از عوامل اصلی کودتاهای رنگین در کشورهای مختلف جهان مغایر با سوگند یاد شده از سوی رییس جمهور پیشین ایران بود و باید دستگاه قضایی کشور محمد خاتمی را به جرم نادیده گرفتن منافع ملت و خدشه دار کردن استقلال کشور محاکمه کند.
وی در خصوص اعمال آشوب طلبانه میر حسین موسوی و مهدی کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری افزود: مقام معظم رهبری در روز 29 خرداد فرمودند که همه باید خود را ملتزم بر تبعیت از قانون اساسی بدانیم و پرونده انتخابات ریاست جمهوری را تمام شده اعلام کردند.
وی ادامه داد: اما پس از بیانات راه گشای حضرت آقا میر حسین موسوی و مهدی کروبی بر ادامه آشوب ها تاکید کردند و این مهم از 2منظر قابل بررسی است.
کوثری گفت: در وهله اول نشان داد که میر حسین و کروبی توجه ای به قانون اساسی ندارند و برای رسیدن به امیال سیاسی خود دست به هر کاری میزنند.
وی گفت: با ادامه آشوب ها و حمایت این دو کاندیدای شکست خورده در انتخاابت به این باور رسیدیم که آنها حتی قصد براندازی دارند.
کوثری در پایان گفت: حمایت میر حسین و کروبی از آشوب طلبان تاکنون هزینه های زیادی را به نظام جمهوری اسلامی تحمیل کرده است بر همین اساس می طلبد که دستگاه قضایی با این دو عامل اصلی کودتای مخملی در ایران به شدت برخورد کند.
کلمات کلیدی:
به گفتوگو نشستن با یکی از اعضای فعالترین و پرتکاپوترین حزب سیاسی کشور ویژگیهای خاص خود را دارد. بعدازظهر یکی از روزهای پاییزی معاون امور بینالملل حزب موتلفه را در دفتر اصلی این حزب ملاقات کردیم و روابط خارجه و دیپلماتیک دولت و چالشهای فرا روی احمدینژاد و کابینهاش را در موضوع هستهای و دیگر مسائل مورد بررسی قرار دادیم.
حمیدرضا ترقی ضمن انتقاد از موضعگیری برخی نخبگان سیاسی در رابطه با سفر احمدی نژاد و سخنان وی در مقر سازمان ملل در نیویورک ابراز امیدواری کردکه مذاکرات آینده ایران با گروه 1+5 دستاوردهای زیادی را برای کشور به دنبال خواهد داشت. گفتوگوی ما را با معاون امور بینالملل حزب موتلفه در زیر میخوانید:
نشست اخیر گروه 1+5 با ایران را با توجه به فضا سازی رسانهها و سران کشورهای غربی چگونه ارزیابی میکنید؟
شرایط کنونی ما در بحث مذاکرات با گروه 1+5، شرایطی است که تقریباً با ماههای گذشته تفاوت قابل ملاحظهای کرده. در درجه اول پیروزی جمهوری اسلامی ایران در آژانس است، آن هم به خاطر پیشنهادی که در رابطه با خلع سلاح هستهای و محکومیت اسراییل در آژانس که به عنوان برگ برندهای در دست جمهوری اسلامی است. گزارش پیش از موعد راهاندازی کارگاه دوم غنی سازی اورانیوم که مورد تشویق آژانس قرار گرفت هم میتواند در این جلسه مؤثر باشد، ضمن اینکه فصل جدیدی در اقتدار هستهای ایران به وجود آورده که طبیعتاً وضعیت ما را در مذاکره تغییر میدهد و وزن ما را در مذاکرات سنگینتر میکند.
پافشاری جمهوری اسلامی روی این مساله که در گفتوگو با 1+5 ضرورتی به طرح موضوع هستهای نیست و همچنین مواردی که مربوط میشود به مشارکت غربیها در کنسرسیوم غنی سازی و کلاً مجموعه این شرایط و عبور ما از مرحله فناوری هستهای شرایطی را برای ما به وجود آورده که کاملاً میتواند در شکل و محتوای مذاکرات و تعادلی که بین مذاکرهکنندگان با ما به وجود خواهد آمد تأثیر لازم را بگذارد. از طرفی ما چند برگ برنده دیگر هم داریم؛ یکی تخلفات کشورهای اروپایی از مقررات بینالمللی و آن دخالت در مسائل داخلی ایران به ویژه در انتخابات اخیر، نیاز شدید آمریکاییها و اروپاییها به ایران برای برون رفت از شرایط بحرانی منطقه به ویژه عراق و افغانستان که این موضوع باعث شده آنها به صورت تشنه وار خواهان مذاکره با ایران باشند. بنابر این ما با یک موقعیت برتر و با برگهای متعدد برنده میتوانیم در این جلسه شرکت بکنیم و بنده معتقدم برخلاف جوسازی رسانهها و کشورهای غربی که علیه برنامه هستهای ایران انجام دادهاند ما میتوانیم باز هم امتیازاتی را در جلسه با گروه 1+5 کسب کنیم که در عرصه بینالمللی میتواند برای پیشبرد اهداف نظام مؤثر باشد.
بهانه تازه کشورهای غربی که در اجلاس گروه 20 آن را مطرح کردهاند، خبر ساخت تأسیسات جدید در کشور است که در راستای آن ایران را متهم کردهاند به پنهانکاری؛ شما اینگونه فضا سازیهای کشورهای غربی و رسانههایشان علیه برنامه هستهای کشورمان را چگونه بررسی میکنید؟
به نظر میرسد اوباما در موضعگیری عجله کرده است و قبل از اینکه اطلاعات دقیقی بهدست بیاورد چنین موضعی را گرفته است و احتمالاً آشنا به ضوابط و مقررات آژانس بینالمللی هم نیست به همین خاطر این مطلب را مطرح کرده است. ما 6 ماه قبل از تزریق گاز باید اطلاعات در این زمینه را به آژانس میدادیم و جمهوری اسلامی ایران 18ماه قبل از آنکه وارد مرحله تزریق گاز بشود این اطلاعات را به آژانس داده و پیشدستی جمهوری اسلامی و زود هنگام اعلام کردن ایران نسبت به ایجاد و احداث این کارگاه، نه تنها یک برگ برنده برای ما به حساب میآید بلکه کاملاً غربیان را در شرایط کنونی شوکه کرده و نباید فراموش کرد تشویق آژانس هم ناشی از همین مساله است و نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران کاملاً بدون هیچ گونه پنهان کاری فعالیتش را در زمینه غنی سازی انجام میدهد. امیدوار هستیم اوباما و دیگر سران دول غربی اشتباه خودشان را اصلاح بکنند و متوجه مقررات آژانس باشند.
برخی از شخصیتهای سیاسی غرب مدعی شدهاند که اگر ایران دو ماه دیگر به قطعنامههای شورای امنیت بها ندهد با تحریمهای شدیدتری مواجه خواهد شد. آیا اینگونه موضعگیریهای سران استکبار فایدهای هم خواهد داشت؟
البته پاسخ این رجز خوانیها را خود کارشناسان غربی دادهاند. ما نه از زبان خودمان بلکه از زبان کارشناسان غربی بارها این نکته را متذکر شدهایم که هرگونه فشار سیاسی اقتصادی، روی ایران نتیجه معکوس دارد و نه تنها به ضرر ایران نیست بلکه به ضرر خود غربیان میانجامد. بعضی از کارشناسان و نخبگان سیاسی و علمی آثار و تبعات این کارها را علیه جمهوری اسلامی ایران خطرناک میدانند و آن را بحران آفرین برای جهان میپندارند. ما فکر میکنیم طرح این نوع مسائل بیشتر ناشی از عصبانیتهای زودگذر است، خصوصاً آقای سارکوزی که هیچ موقع تعادلی در رفتار و موضعگیریهایش نداشته است و خیلی زود عصبانی میشود و از کوره در میرود. رفتار سارکوزی رفتاری مبتنی بر آینده نگری تا به حال نبوده که بخواهیم روی آن حرفها حساب کنیم. کشورهای غربی از جمله گروه 1+5 نباید اشتباهات دیروز را تکرار کنند. هر چند شاید بعضی از اشتباهاتشان را جبران کردهاند و از مواضع خود برگشتهاند و خواستار همکاری ایران با آژانس شدهاند و این خود نشان دهنده این موضوع است که از اشتباهات گذشته پشیمان هستند و در کل تکرار میکنم آنها نباید اشتباهات خود را تکرارکنند.
عده ای از کارشناسان معتقدند زمان خبر ساخت نیروگاه جدید از سوی رئیس سازمان انرژی هستهای بهترین زمان ممکن بود؛ آیا چنین به نظر میرسد؟
کاملاً همینطور است؛ این اقدام توان و همچنین عزم جمهوری اسلامی ایران را در پیمودن راه خودش در مساله هستهای نشان میدهد و تا به همین میزان که منتشر شده است نه تنها باعث غرور ملی میشود بلکه موجب غرور همه امت اسلامی در کشورهای مختلف شده است و طبیعتاً نگران بودن کشورهای عضو 1+5 نسبت به این موضوع حاکی از این است که جمهوری اسلامی در یک راه بدون بازگشتی قدم گذاشته است و میدانند که نمیتوان بر اساس قانون یا تحمیل کشورمان را از این راه بازگرداند. پروسهای که جمهوری اسلامی ایران دنبال کرده است تقریباً این است که مسیر پرونده را به مسیر آژانس برگرداند و آژانس هم هیچ وظیفهای جز نظارت بر فعالیت هستهای کشورهای عضو ندارد. بنابر این طبق قوانین ام پیتی همه این اقداماتی که خارج از بحث نظارت در مورد جمهوری اسلامی ایران انجام میشود باید متوقف شود و محدود بشود در نظارت قانونی آژانس آن هم بندهای پروتکل الحاقی؛ چرا که ما هنوز پروتکل الحاقی، را نپذیرفتیم و ما با این نظارت موافقیم و هیچ مشکلی با آن نداریم.
سخنان احمدینژاد در مقر اصلی سازمان ملل برای پنجمین بار و تحریکات آمریکا و متحدانش در این زمینه را چگونه ارزیابی میکنید؟
محتوای صحبتهای احمدینژاد از یک غنای ایدئولوژیک برخوردار بود و شاخصههای دیپلماتیک هم در آن نمایان بود، ادبیات و نکات محوری سخنان او منطبق بر یک شناخت دقیق از جهان و بحرانهای پیش روی جهان و چالشهای موجود در صحنه بینالمللی و نیازهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای دنیا بود. به همین خاطر شنوندگان این پیام که پیام انقلاب اسلامی تلقی میشد احساس وابستگی و نیاز به این مطالب در خود دیدند؛ چرا که هر بند آن به سرنوشت و منافع آنها مرتبط میشد چه منافع ملی و چه منافع بینالمللی آنها.
بنابراین اینکه از 192 کشور حاضر 11 کشور نمایندگانشان جلسه را ترک کردند شکست کامل آمریکا و صهیونیست در سازمان ملل است و اینکه 90 درصد طرفدار سخنان رئیسجمهور ایران بودند و این حرفها را گوش کردند و 10 درصد تحت تأثیر آمریکا جلسه را ترک کردند به نظر میرسد یک موفقیت برای جمهوری اسلامی نسبت به کنفرانس دوربان بود. در کنفرانس دوربان نمایندگان کشورهایی که جلسه را ترک کردند بیشتر بودند و در این جلسه کمتر؛ این نشاندهنده این است که دیپلماسی جمهوری اسلامی توانسته است در صحنه بینالمللی موفقیتهای زیادی به دست آورد. ادبیات احمدینژاد توانسته در افکار عمومی جهان و رهبران کشورهای مختلف جا بیفتد. برای همه کشورها در طول این مدت ثابت شده است که حرفهای احمدینژاد در مقابل ادعاهای چند کشور زورگو واقعیت دارد و کشورهای غربی با این حرکت خود این موضوع را ثابت کردند.
ما بعد از اجلاس سازمان ملل یک ریزش قابل ملاحظهای بین کشورهای جهان در قبال سمپاتی نسبت به آمریکا و تبعیت از آمریکا در سیاست بینالمللی خواهیم داشت و این موجب خواهد شد که برخلاف سیاست و اهداف آمریکا، هژمونی آمریکا در صحنه بینالمللی کاملاً محدود بشود و آسیب جدی ببیند و برعکس هژمونی و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی گسترش پیدا کند. ما میبینیم که یک جابهجایی در هژمونی بین آمریکا و ایران رخ داده و این جابهجایی ناشی از اقتدار فرهنگی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که به هر حال به شکلی توانسته در مواضع رهبران جمهوری اسلامی به ویژه مقام معظم رهبری و رئیسجمهور بیان شود.
محتوای ایدئولوژیک سخنان مقام معظم رهبری در سال 60 در زمان ریاستجمهوری ایشان در سخنان احمدینژاد موجود بود و همان اقتدار مورد توجه بوده و در کل این مواضع به جوهره انقلاب نزدیک بوده است.
راهکارهای پیشنهادی احمدینژاد در این سخنرانی را چگونه میبینید؟
راهکارهایی که رئیسجمهور محترم کشورمان بیان داشتند از یک محتوای غنی و دردشناسی دقیق نسبت به مسائل بینالمللی برخوردار بود و بیان تولید پول ظاهری توسط آمریکا در اقتصاد بینالمللی و تزریق آن یک نوع افشاگری بیسابقه نسبت به سیاستهای آمریکا بود. احمدینژاد با این سخنان عمق توطئه اقتصاد جهانی را نشان داد و ماهیت آن را برای سران کشورهای جهان رو کرده است.
یقیناً این نوع افشاگریها نسبت به ماهیت واقعی آمریکا در بحرانسازی جهان برای نخبگان جهان که در سازمان ملل حضور داشتند آثار بسیار عمیقی دارد و نمیتوان از آن به سادگی گذشت و در ضمن احمدینژاد سران کشورها را به تدبیر و چارهاندیشی برای نجات خودشان از چالشهای جهان رهنمود ساخت! از طرفی احمدینژاد با ظرافت بسیار دقیقی به راهحلهای عبور از این بحرانها نپرداختند و این راهحلها را گذاشتند برای زمانی که سران کشورهای غربی و سازمان ملل جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک پایه اصلی در ثبات بینالمللی به رسمیت بشناسند. این شیوه را هم بعضیها مورد انتقاد قرار میدهند که راهکارهای احمدینژاد کلی بوده است در حالی که به اعتقاد من این موضعگیریها مبتنی بر کیاست و فراست است و ما نباید همه داشتههایمان را در این نوع محاکم بینالمللی به راحتی بفروشیم بلکه باید اینها را در صحنه بینالمللی نگه داریم و در جایی که حقوق ما را به رسمیت بشناسند و جایگاه جمهوری اسلامی را قبول کنند آن زمان برای حل بحرانها باید وارد صحنه بشویم و کمک کنیم به حل بحرانهای بینالمللی. احمدینژاد توانست با سخنان خود سران کشورها را متوجه مسائل و نکات ظریف مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان کند که شاید کمتر تاکنون به آن توجه شده است و آثار و برکات آن در آینده مشهود خواهد بود.
کسانی به مانند محسن رضایی در رابطه با سخنرانی احمدینژاد اظهار داشتهاند که صحبتهای احمدینژاد بیشتر به اروپاییها کمک کرده و هیچ نفعی به حال ما نداشته است؛ اینگونه اظهارات را چگونه ارزیابی میکنید؟
من اولاً یک نقد دارم نسبت به منفینگریهای بعضی از نخبگان نسبت به حرکتهای نمایندگان کشور در صحنه بینالملل؛ حرف اصلی من این است که اصولاً نمایندهای از جمهوری اسلامی در یک مجمع بینالمللی حضور پیدا میکند، نماینده ملت و منتخب ملت ایران است و در آنجا به نمایندگی از کشور و ملت حرف میزند، وظیفه میهنپرستی و پایبندی به آرمانهای انقلاب ایجاب میکند که همانطور که مردم از مواضع رئیسجمهورشان در مجامع بینالمللی حمایت و آن را تأیید میکنند، نخبگان سیاسی هم عقبتر از مردم نباشند و حداقل از مواضع رئیسجمهور حمایت و روی نقاط مثبت آن پافشاری و تکیه کنند و اگر احیاناً نقطه منفی در صحبتها میبینند دلیلی ندارد آن را رسانهای کنند؛ چرا که دشمن دنبال همین است. دشمن میخواهد القا کند که سخنان نماینده ایران حرف ملت ایران نیست و تلاش میکند حرف چهار نفر از این افراد را استخراج کند و بعد روی آن مانور بدهد و بگوید حرف یک نفر است و این خیلی بد است. آیا اینگونه برخوردها را خود آقایان اگر رئیسجمهور بودند میپسندیدند، آن هم در چنین شرایطی؟ کدام ملت و کدام کشور میتوانید پیدا کنید که نخبگان و مردمش نسبت به مواضع رئیسجمهورش در سازمان ملل یا در مجامع بینالملل چنین واکنشی داشته باشند. این نشان میدهد که اینگونه اظهارات خارج از قواعد و معیارهای درست سیاسی است. این آقایان تصور نکنند که اگر ایرادی به سخنان رئیسجمهور گرفتند مردم این را به حساب روشنفکر بودن آقایان یا فهمیدهتر بودن آنان از رئیسجمهور میگذارند، نه اینطور نیست و مردم این را به حساب ناپختگی سیاسی اینها میگذارند. البته طبیعی است که افرادی که خارج از گود هستند فکر میکنند میشود در داخل گود بسیاری از کارها را انجام داد، اما وقتی وارد گود میشوند و شرایط و موقعیتهای گوناگون را میبینند آن وقت آنجاست که میفهمند در آن موقعیت و شرایط مدیریت کار سختی است.
آقای هاشمی رفسنجانی در روزهای گذشته اظهار داشتهاند که دلسوزان نظام در حال تدارک متنی هستند برای برون رفت کشور از وضعیت فعلی؛ این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در قانون اساسی در اختلافات یا اصطکاکهایی که بین قوای کشور یا دستگاههای نظام به وجود میآید یک داور را تعیین کردهایم که آن رهبری است؛ داوری که میتواند حتی اختلافات بین شورای نگهبان و مجلس یا سران و جریان سیاسی با همدیگر را حل و فـــصل بکند.
بنابراین هرگونه موازیکار در کنار این داور اصلی کار خلافی است. ما نباید یک داور موازی در کنار داور اصلی که همان رهبری است بهوجود بیاوریم و گمان کنیم که این داور موازی میتواند مشکلات کشور را حل بکند. وقتی که رهبری خودشان وارد صحنه حل و فصل مسائل در کشور شدند و زمانی که امید به نخبگان کشور، خصوصاً نخبگان مردود در کشور ندارند همه باید بپذیرند که این داور اصلی است که میتواند نسبت به حل و فصل مسائل کشور اقدام کند و این داور توانسته تا الان شرایط را مدیریت کند و با مدیریت دقیق ایشان همه بحرانهای پس از انتخابات کنار گذاشته شده و تیرهای دشمن به خودشان برگشته و همه توطئههای آنها خنثی شده. در کنار این موضوع عوامل اغتشاشات دستگیر شدهاند و ریشهیابی و آسیبشناسی این مسأله به صورت دقیق در حال بررسی است و طبیعتاً مجرای رسیدگی به همه این مسائل هم قانون بود.
بعضی از افراد مشغول تدوین متنی با این موضوع هستند. آیا آنها میتوانند با این کار کمکی به نظام و مردم صورت بدهند؟
در چنین شرایطی اصولاً طرح این مسأله که یک مجموعه دیگری نشستهاند و برای برون رفت از مسأله بحران پس از انتخابات دارند فکر میکنند و یا مطالبی را تهیه میکنند جای سؤال دارد. اولین سوالی که مطرح میشود این است که این مجموعه چه جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی برای حل و فصل مسائل دارند. آیا جایگاه ریش سفیدی دارند؟ جایگاه نفوذ مردمی دارند؟ این گروه چه جایگاهی دارند که میخواهند این کار را انجام دهند. اگر جایگاهی دارند چرا تاکنون موضع نگرفتهاند، اگر از چنین جایگاهی برخوردار نیستند به چه حقی طرح و برنامهای میخواهند برای مسائل کشور ارائه بدهند و آیا اصولاً میتوانند راه حلی غیر از راه حلی که رهبری برای عبور از این شرایط برشمردند و تعیین کردند، ارائه دهند. اگر راه حلی به نظرشان میرسد مکمل نظرات رهبری باید به خود رهبری بگویند چرا در جامعه مطرح میکنند. من فکر میکنم جناب آقای هاشمی بایدبه آنچهکه عمده نمایندگان مجلس خبرگان در بیانیه خودشان ابراز کردند و موضعگیری آنها هم نشان داد توجه داشته باشند. آقای هاشمی همانطور که در ابتدای سخنان خود در جمع خبرگان رهبری مطرح کردند باید رهبری را فصل الخطاب بدانند و راهکارهای ایشان را دنبال کنند. ما حداقل انتظارمان این است که اگر آقای هاشمی نمیتواند عمار و یاسری برای رهبری نظام باشد حداقل در حدی که توان دارد تبیین کننده دقیق و منطبق بر اظهارات و سخنان رهبری در چند ماه اخیر باشد.
اعتراض برخی از نمایندگان مجلس خبرگان از جمله نماینده مردم مشهد در این مجلس به هاشمی رفسنجانی به خاطر عمکرد وی در چند ماه را چگونه میبینید؟
بنده تنها گذاشتن رهبری را تنها در آقای هاشمی نمیبینم و تعداد دیگری از اعضای این مجلس هم میتوانستند رهبری را تنها نگذارند و با موضعگیریها و عدم سکوتشان در تمام استانها میتوانستند حمایت بکنند از رهبری نظام و به عقیده من آنها هم کوتاهی کردند در این چند ماه و همه باید این کوتاهیها را جبران بکنند؛ چه آقای هاشمی باشد و چه دیگر کسان که در حق رهبریت نظام آنچه که وظیفهشان بوده انجام ندادند و از ترس فتنه سعی کردند کنار بکشند. آنها بیشتر به دنبال حفظ خودشان بودند تا حفظ نظام و رهبری. همانطور که در زمان امام راحل که ایشان زمانی ندا میدادند یا فریادی سر میدادند همه به مانند مقام معظم رهبری و هاشمی تبیین کننده و تفسیر کننده بیانات حضرت امام (ره) بودند امروز هم باید کسانی که پیرو خط امام هستند این موضوع را مد نظر قرار دهند و بلندگوها و مفسران سخنان و بیانات رهبری در تمام زمینهها باشند.
چه افراد یا گروههایی میتوانند در زمینه تبیین فرمایشات مقام معظم رهبری فعالیت کنند؟
به نظر بنده نخبگان سیاسی، مسؤولان، احزاب و دیگر گروهها در این زمینه خیلی کوتاهی کردهاند و همه در تبیین این سخنان و تعیین راهبردها و اجرای آن کم دقتی میکنند و این موضوع موجب میشود که ما در فرآیند انقلاب اسلامی و پیمودن پلههای این فرایند عقب بیفتیم و تأخیر داشته باشیم در حالی که رهبری میخواهد با سرعتی بسیار مناسب این حرکت را دنبال و این مسیر را طی بکند به علت تنبلی امثال ما و بیفکری و ضعف نخبگان این حرکت کند و آرام طی میشود.
کسانی در فضای کنونی کشور طرح آشتی ملی را مطرح میکنند؛ آیا طرح این موضوع منطبق با شرایط کنونی جامعه است؟
مقام معظم رهبری مخالفان فعلی را به سه دسته تقسیم کردند؛ اولین گروه کسانی که با مبانی نظام مخالف هستند و گروه بعد کسانی هستند که اختلاف منافع با جمهوری اسلامی دارند و دیگر گروه کسانی هستند که اختلاف سلیقه و روش دارند. آن کسی که اختلاف سلیقه و روش دارد ما با او مشکلی نداریم و حتی از او استقبال میکنیم، ما تضارب افکار را در قوانین، اجرای قوانین و برنامههای نظام نافع میدانیم. اما کسانی که اختلاف در منافع یا مبانی دارند طبیعتاً جای سازش، کنار آمدن و آشتی با اینها وجود ندارد. چون هر آشتی که بخواهیم با اینها انجام بدهیم باید یک قدم از اصول خودمان عقبنشینی کنیم. چه کسی اجازه میدهد که حتی رهبری از اصول عقبنشینی کند. چه کسی اجازه میدهد رئیسجمهور از اصول عقبنشینی کند.
هیچ کس چنین اجازهای به هیچ فردی نمیدهد. امام راحل میفرمودند که اگر من یک قدم از اسلام عقب نشستم شما باید جلوی من را بگیرید. وقتی رهبری به خودش اجازه نمیدهد از اصول تخطی بکند و این را خلاف مسیر انقلاب میبیند، چطور ممکن است ما سازش و آشتی بکنیم با منافع و مبانی مخالفین نظام. با مبانی و منافع غیر دینی نمیشود آشتی کرد. بنابراین من فکر میکنم دوستانی که این پیشنهادات را مطرح میکنند اولاً یک خلط مبحث در موضوعات آنان شده است و به صورت شفاف بیان نمیکنند که طرفین دعوا چه کسانی هستند؛ اینها باید در درجه اول روشن بشود؛ ما وقتی میخواهیم مسألهای را حل کنیم باید صورت مسأله را دقیق مطرح کنیم، صورت مسأله در اینجا چه چیزی است؛ آیا دعوا بین آقای احمدینژاد و میرحسین است، یا دعوا بین اصلاحطلبان و اصولگرایان است یا آنکه دعوا بین ضد انقلابیون وانقلابیون است یا بین کسانی است که ولایت را قبول دارند و کسانی که ولایت را قبول ندارند. دوستانی که بحث از آشتی ملی یا میانجیگری میزنند وارد یک بحث مبهمی شدهاند که این بحث مبهم ایرادات بسیار مهمی دارد. یکی از ایرادات آن این است که ما داوری را برای شرایط کنونی کشور غیر از رهبری بتراشیم و این خلاف است.
علی مطهری در سخنانی احمدینژاد را یک فرد لیبرال خواندند؛ این اظهارات را در مورد رئیسجمهور منتخب مردم چگونه ارزیابی میکنید؟
لیبرال و لیبرالیسم در ادبیات سیاسی یک تعریف مشخصی دارد و نتیجه و محصول رفتار افراد لیبرالیسم در جامعه مشخص است. ما از یک طرف فردی را متهم کنیم به تحجر و مقدس مآبی و از طرف دیگر متهم به لیبرالیسم کنیم، این تناقض صدر و ذیل است. مگر آنکه بگوییم هیچ کدام از آن دو نفر نفهمیدهاند که چه چیزی بر زبان آوردهاند. من احساس میکنم میزان توجه احمدینژاد به ارزشها در طول 4 سال دولت نهم و کمکی که ایشان به زیرساختهای اعتقادی و دینی در کشور کرده اصلاً قابل مقایسه با هیچ کدام از دولتهای قبلی نیست حتی آن دولتهایی که روحانی در رأس آن بوده. در دولت هاشمی ما کاملاً لیبرالیست فرهنگی را داشتیم و همان بسترساز دوم خرداد شد و در کتاب «توسعه و تضاد» دکتر رفیعپور تحقیقات بسیار گسترده و وسیعی درباره افت بسیار ارزشهای اجتماعی یا فرهنگی و دینی در دوره سازندگی را نشان میدهد. میزان سرمایهگذاری دولتهای قبلی در مساجد، مراکز دینی و مذهبی و احداث فضاهای مناسب برای فعالیتهای مذهبی مردم و توسعه آنها در مقایسه با دولت نهم تفاوت عمیق را نشان میدهد. به نظر میرسد در تعاریف بعضی از لغات و اصطلاحات دچار اشتباه شدهایم و نباید حب و بغضها و کینهها و عداوتها موجب این بشود که ما عدالتها را در قضاوتها رعایت نکنیم. مخالفت با احمدینژاد نباید موجب این بشود که ما انصاف را رعایت نکنیم. ما گلههایی از احمدینژاد داریم اما این گلایهها را علاوه بر آنکه دنبال مرتفع کردنش هستیم به صورت خصوصی مطرح کنیم و دلیلی ندارد که آنها را رسانهای کنیم.
منبع:جوان
کلمات کلیدی:
«هر وقت من میخواهم بیشتر به رهبری نزدیک شوم، جریان مرموزی نمیگذارد.» «کسانی که تصور میکنند بین من و آقا اختلافی وجود دارد، جایگاه ولایت را نمیشناسند، در صورتی که من واقعاً به ولایت فقیه معتقد هستم.»
این جملات وحدت بخش تنها بخشی از اظهارات منتشر نشده آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای خبرگان رهبری است که خبرگزاریها دو روز پیش به نقل از یکی از اعضای مجلس خبرگان منتشر کردند. رئیس مجلس خبرگان رهبری در این دیدار به رفاقت 50 ساله خود با مقام معظم رهبری اشاره کرده و با تأکید بر اینکه «اگر ولایت فقیه در ایران نباشد، کشور یا تجزیه میشود یا متلاشی» تنها راه اداره کشور را ولایت فقیه عنوان کرده و سپس میافزاید:«هیچ کس بهتر از ایشان (مقام معظم رهبری) توانایی اداره کشور را ندارد.» اینکه چرا اظهارات دشمنشکن و وحدتآفرین آقای هاشمی رفسنجانی هرگز انتشار عمومی پیدا نکرد، موضوعی است که مورد پرسش این یادداشت قرار گرفته است. آقای هاشمی رفسنجانی طی دو ماه گذشته در مواجهه بامسائل پیش آمده، مواضعی اتخاذ کرده که باعث سوءتعبیرهایی در سطح جامعه شده و بعضاً تبعاتی به همراه داشته است. ایشان در کوران حوادث انتخابات و فضای فتنهای که ایجاد شده بود، در نامهای سرگشاده به رهبر معظم انقلاب (که میتوانست محرمانه و خصوصی ارائه شود) از شعلهور شدن آتشفشانهایی از درون سینههای سوزان مردم،احزاب و جریانهای سیاسی خبر داده بود که وضع موجود را بیش از این برنمیتابند و پیشبینی کرده بود که نمونههایی از این آتشفشانها در جامعه شکل خواهد گرفت کما اینکه همین اتفاقات بعد از اعلام نتایج انتخابات به وقوع پیوست و هواداران جریانات مغلوب، اردوکشیهای انتخاباتی را آغاز کردند و حوادث تأسف بار، یکی پس از دیگری نمایان شد و هزینههای فراوانی را بر نظام و مردم تحمیل کرد. حال سؤال اساسی از جناب آقای هاشمی رفسنجانی این است که جنابعالی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای نظام که چنین حوادثی را پیشبینی کرده بودید، چه اقداماتی برای جلوگیری از بروز این حوادث انجام دادهاید؟ مگر نه این است که به تعبیر شما در نامه به مقام معظم رهبری «بیشک جامعه و بخصوص نسل جوان نیازمند اطلاع از حقیقت» هستند،جناب عالی برای کشف این حقیقت چه کردید؟
آیا نامه شما در آن مقطع و به صورت علنی به کشف حقیقت کمک کرد یا فضای غبارآلودی که شکستخوردگان از رأی مردم ایجاد کرده بودند را تیرهتر ساخت؟
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام!
مردم و دلسوزان نظام مایلند بدانند که شما براساس کدام مصلحت تصمیم به انتشار آن نامه به صورت سرگشاده به رهبر معظم انقلاب کردید و اکنون کدام مصلحت مانع شده که اظهارات جناب عالی در جمع اعضای خبرگان رهبری که نوید خارج شدن از آن فضا و ایجاد جوی وحدت بخش در جامعه را میدهد، در جمعی محدود مکتوم بماند و رسانهای نشود؟
در این جمع گفتهاید: «هر وقت من میخواهم بیشتر به رهبری نزدیک شوم،جریانی مرموز نمیگذارد» سؤال اینجاست که این جریان مرموز کیست، از کجا سرچشمه میگیرد و چرا آن را افشا نمیکنید؟ جناب آقای رفسنجانی، اگر چه ممکن است نگارنده با این اظهارنظر درباره شما موافق نباشد، اما برخی آگاهان سیاسی در ارزیابی از رفتار سیاسی شما معتقدند که معمولاً در ابراز دیدگاههای سیاسی رفتارهای پرنوسان دارید و فارغ از اینکه حق و باطل در کدام اردوگاه قرار دارد، شرایط و جو عمومی را میسنجید و براساس آن تصمیم میگیرید و یا دست کم سکوت میکنید. گرچه این نوع نگاه در عالم سیاست از دیدگاه غربی آن چندان نکوهیده به نظر نیاید، اما حتماً تصدیق میفرمایید که از دیدگاه اسلامی این شیوه امری مذموم است و تعبیر مناسبی ندارد چرا که همه قائل به این هستیم که سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست است.
جناب آقای هاشمی! رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود در جمع رئیس و اعضای خبرگان رهبری، نسبت به سکوت برخی خواص در فضای فتنه و غبارآلود انتخابات انتقاد و گلایه داشتند، آیا جنابعالی خود را مصداق این خواص میدانید یا خیر و اگر میدانید سکوت شما نشانه چیست؟ چندی پیش در اظهارنظری یکی از دلایل عدم حضور در نماز جمعه را جلوگیری از بهانه دادن به برخی افراد فرصتطلب و آشوبگر عنوان کرده بودید؛ برگزاری نماز جمعه 26 تیرماه نشان داد که چه کسانی از حضور شما در نماز جمعه سوء استفاده کردند، آیا وقت آن نرسیده که یکبار برای همیشه در اقدامی شجاعانه و از تریبون نماز جمعه این افراد را برای همیشه رسوا کنید و از خود برهانید؟ اینان همان جریانی هستند که در مجلس ششم و عصر اصلاحات آن هتک حرمت را به شما روا داشتند و با خلق عالیجنابان سرخ و خاکستری از شخصیت شما، بیشترین حملات را متوجه جنابعالی کردند، پس نمیتوانند خیرخواه شما باشند.
به عنوان نکته پایانی اینکه تجربه ثابت کرده این جریانات غوغازیست تنها در فضای غبارآلود و فتنه نشو و نما میکنند، پس با شفافسازی و اظهار نظرات صریح میتوان عرصه را بر این جریانات تنگ کرد.
منبع:جوان
کلمات کلیدی:
امید حسینی: محمدعلی انصاری، رییس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، در واکنش به اظهارات محمد جواد لاریجانی درباره سید حسن خمینی بیانیهای صادر کرد. در ابتدای نامهی وی آمده است: جناب آقای دکتر محمدجواد لاریجانی، لطفاً تأمل بیشتری بر اهداف حرمتشکنان دودمان حضرت امام خمینی (س) بنمایید. چند گاهی است ملت ایران موجی از تخریب و شایعه و بعضاً اهانت را علیه بیت شریف امام خصوصاً حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سیدحسن خمینی مشاهده میکند.
این در حالی است که لاریجانی در آن مصاحبه درباره سید حسن خمینی تنها دو سه جمله گفته بود. بخش مورد نظر درباره سید حسن خمینی به نقل از سایت نوروز:
«لاریجانی در پاسخ به سؤالی که به هتک حرمت بیت امام اشاره داشت، بر لزوم احترام به امام و خانواده ایشان تأکید کرد و در عین حال گفت: البته باید بیت امام مسئول باشد، آقای سید حسن خمینی فرد باهوش و زیرکی است اما حمایت وی از موسوی امری نیست که مخفی بماند وقتی آقای احمدینژاد برای احترام به حرم امام (ره) رفت، ایشان حضور نداشتند و این درحالی است که اگر ایشان به اصول دمکراتیک اعتقاد داشتند، باید به رییس جمهور احترام میگذاشتند.
وی تاکید کرد: برای بیت امام بسیار نامناسب است که از جریانی سیاسی، حمایت کند که میخواهد جریان سکولار را پدید آورد و مورد حمایت صهیونیستها و منافقین است. اگر بیت امام میخواهد حرمت امام را نگه دارد، باید از مناقشات دوری کند.»
این تمام آن چیزی است که آقای انصاری به آن واکنش نشان داده و رسانهها، روزنامهها و سایتهای اصلاحطلب هم از آن بهعنوان توهین و جسارت بیسابقه به سید حسن خمینی و به بیت امام خمینی یاد کردهاند!
آدم حقیقتاً میماند که در برابر تناقض بزرگ بعضی مدعیان آزادی بیان چه چیزی بگوید. در برابر آدمهایی که از یک طرف به زور و اجبار میخواهند خودشان را روشنفکر و آزادی خواه و طرفدار آزادی بیان معرفی کنند اما از سوی دیگر چماق دیکتاتوری و خفقان را بر سر دیگران میکوبند که شما حق ندارید حرف بزنید. آدمها و جریانهایی از که از یک سو اعتقاد دارند هیچ چیز مقدس و غیرقابل نقدی در این جهان وجود ندارد و از سوی دیگر تحمل شنیدن اظهارنظر دیگران درباره یک شخص را هم ندارند. من حقیقتاً نمیدانم حرف زدن درباره سید حسن خمینی چه ایرادی دارد؟ و چرا هیچکس نباید جرأت داشته باشد که درباره ایشان اظهار نظر بکند؟
آقای انصاری در ادامه نامهی خود برای اینکه بغض و کینهی بعضی افراد را نسبت به بیت امام تبیین کند، به سخنی از امام خمینی به فرزندش اشاره میکند ومینویسد:«احمد بعد از من از تو انتقام میگیرند» و بعد ادامه میدهد که:«آری؛ این واقعیتی است که اتفاق افتاده است…»
فکر میکنم موسسه تنظیم و نشر آثار امام و خود آقای انصاری بهتر از هر کسی میداند که منظور امام از این عبارت چه بوده و چه کسانی بعد از امام از حاج احمد خمینی انتقام گرفتند؟ چه کسانی او را به جعل خط و امضای امام متهم کردند؟ چه کسانی به او انواع و اقسام توهین و جسارت را روا داشتند؟
وقتی رفتار آقای انصاری را میبینم یاد دوران دانشجویی خودم می افتم، حدودا 12 سال پیش که مدت کوتاهی با یکی از طرفداران آقای منتظری هم اتاق بودم. بین ما معمولا جروبحث و گفتگوهایی پیش میآمد. آن دوست دانشجو جزوات و کتابهایی در دست داشت که به من هم نشان میداد. جزواتی که معلوم بود از کجا و از چه طریقی و به چه منظوری تهیه و تدوین شده بودند. در یکی از آن کتابها وابستگان به آقای منتظری درصدد اثبات این نکته بودند که مرحوم حاج احمد خمینی امضای امام را جعل و آن نامه معروف ششم فروردین را خطاب به منتظری نوشته است!
این کمترین جفای دارودسته اقای منتظری به مرحوم حاج سید احمد خمینی بود، بگذریم که در آن کتابها و خاطرات و جزوات چه توهینها و چه اهانتهایی که به فرزند امام راحل نمیشد.
امروز که رفتار منافقانه برخی مدعیان خط امام را میبینم، به یکرنگی و رفتار صادقانه آن رفیق دوران دانشجویی خودم ایمان میآورم که لااقل ادعایی جز آن نداشت و خیلی صاف و پوست کنده از عقیدهاش دفاع میکرد. هم از امام ایراد میگرفت که چرا منتظری را برکنار کرده و هم به حاج احمد خمینی بدوبیراه میگفت که چرا خط و امضای امام را جعل کرده است؟! (چرا که در کتابها و خاطرات آقای منتظری و دوستان ایشان به او القا شده بود که تمام بلاهایی که بر سر منتظری آمده زیر سر حاج احمد خمینی بوده است!)
او لااقل بین امام خمینی و آقای منتظری یکی را انتخاب کرده بود و ادعایی جز دفاع از منتظری نداشت، اما امروز آدمهایی وجود دارند که از یک سو ادعا میکنند، پیرو و مرید امام و خط امام هستند و از این هم بالاتر ادعا میکنند که تنها پیروان واقعی امام آنها هستند؛ و از سوی دیگر با دشمنان و مخالفان امام روابط نزدیک دارند و به بهانههای مختلف برای آنها نامه مینویسند و درخواست کمک میکنند!
آقای انصاری عزیز! نامه شما آنقدر تناقض در خود دارد که نیازی به توضیح بیشتر نیست. مخصوصا پایان نامه که نوشتهاید:«جناب آقای لاریجانی هر کس در این وانفسای معرفت و صداقت به گونهای دین خویش را به امام ادا کرده است.»
بله حق با شماست. یکی از همین افرادی که دین خود را به خوبی به امام ادا کرده، جناب آقای میرحسین موسوی است که تا همین چند ماه پیش ادعا میکرد نخست وزیر امام و پیرو خط امام است. ادعا میکرد که میخواهد مملکت را به دوران امام بازگرداند، اما نمیدانم چرا اخیرا دست به دامن آقای منتظری شده است؟! البته از شما خواهش میکنم که رگ غیرتتان بیرون نزند و اصلا نگران خط امام و بیت امام نباشید. خودم بهتر از هرکسی میدانم که در فرهنگ و سنت ما ایرانیان، نوه همیشه عزیزتر از پدر بوده، البته نوهی عزیزتر از پدربزرگ را نمیدانم!
در پایان بد نیست یک بار دیگر پاسخ حاج احمد خمینی را به عمویش آیت الله پسندیده درباره نهضت آزادی بخوانیم و گلایههایش را بشنویم و ببینیم که حقیقتا چه کسانی به دنبال حرمت شکنی از دودمان امام خمینی بودند و هستند؟ و نیز سری به رنج نامه حاج سید احمد خمینی بزنیم و گلایههایش را از آقای منتظری بخوانیم و سپس رفتار میرحسین موسوی و نامه نوشتن او را به منتظری با رفتار حاج سید احمد خمینی مقایسه کنیم و ببینیم که آیا معیارهای خط امام بعد از انتخابات اخیر دچار تغییری شده است یا نه؟ شاید ملاک و معیار خط امام عوض شده و ما خبر نداریم!
به هر حال این سوال برای من وجود دارد که چطور موسسه تنظیم و نشر آثار امام که به بهانه دفاع از سید حسن خمینی، پای انتخابات را هم به میان میکشد، در برابر این تناقض بزرگ سکوت میکند که علت حضور دشمنان امام و حاج احمد خمینی در جمع حامیان میرحسین موسوی چه چیزی میتواند باشد؟ و یا علت پناه بردن موسوی به منتظری چیست؟
حاج احمد خمینی در «رنج نامه» خود خطاب به آقای منتظری مینویسد: «یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید، بروید، امام فرمودند: بیشتر حرفهای شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند. امام تنها همین دو جمله را فرمودند. آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام، مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟»
جالب اینکه نزدیکان آقای منتظری در سال 78 به دروغ ادعا کرده بودند که حاج سید احمد خمینی از نوشتن این رنجنامه پشیمان شده و دستور جمع آوری آن را صادر کرده بود که همین موسسه تنظیم و نشر آثار امام در واکنش به آن اعلام کرد: «یادگار امام براساس تکلیف شرعی خود و در راستای تبیین علل برکناری قائم مقام محترم رهبری توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی، رنجنامه را مستند به اسناد و مدارک غیر قابل خدشه منتشر ساخت و تا پایان عمر نیز هیچگاه از موضع و اقدام خویش پشیمان نبود بلکه به همراهیش با امام و عدم تغییر مواضع به خاطر مصلحت اندیشیهای مقطعی، افتخار میکرد»
همچنین حاج سید احمد خمینی در وصیتنامهاش نیز به صراحت تاکید میکند که «بین خود و خدای خود رضایت کامل دارم که تمام تلاشم برای تقویت اسلام و نظام و امام بوده است و از این جهت در آرامش کامل بهسر میبرم… من در جهت مصلحت امام، به هیچ فرد و گروهی رحم نکردهام و خیلیها را در این راستا رنجاندهام که هنوز هم ازاین جهت ناراحت نیستم!»
حاج احمد خمینی همچنین در نامهاش به آیت الله پسندیده در خصوص نهضت آزادی و ملیگراها مینویسد: «آنان بعد از انقلاب لحظه ای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از خدا بی خبران بود. تنها یکی از کارهای آنها را برایتان می فرستم، تا خود قضاوت فرمایید. اینان اعلامیه ای را که امام (قدس سره) با خط مبارکشان خطاب به آقای محتشمی نوشته اند، مجعول دانسته و در عین اینکه نسبت جعل را مستقیماً به من نداده اند ولی با قراردادن خط من بالای نامه امام به آقای محتشمی، جعل را از من دانسته اند و خطی از امام که شعر: «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» است را آورده اند و ادعا کردند که خط امام این است، در صورتی که حضرت امام (قدس سره) در موقع قدم زدن شعر می گفتند و خط مذکور، خط امام در موقع راه رفتن و یا ایستاده است. از این گذشته اینقدر خط امام روشن است که احتیاج به این حرفها ندارد. من یک صفحه از وصیت نامه امام و نامه مورد بحث را می فرستم، خود قضاوت فرمایید آیا من اینقدر بی دین و بی عقل هستم که چیزی، آن هم چنین مسأله مهمی را به امام نسبت دهم و از آتش قهر خدا در دنیا و آخرت نترسم. اگر من بناست بدین خاطر جهنمی شوم، چرا چیزی را که به نفع خودم است، به امام نسبت ندهم؟»
در پایان بخشهایی از سخنان و مواضع مرحوم حاج سید احمد خمینی را در دفاع از رهبری مینویسم، شاید برای برخی از مدعیان امروز خط امام جالب و خواندنی باشد:
«امروز باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهرههای شناخته شده انقلاب که سالیان سال در زندانهای رژیم سفاک پهلوی به سر برده»
«هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند.»
«ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام رهبری حضرت آیت الله خامنهای حرکت کنیم. هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست!»
«قاطعتر پشت سر رهبری باشیم و نگذاریم رهبرمان احساس تنهایی کنند. همانطور که نگذاشتید امام احساس تنهایی کند. اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت الله خامنهای است در خط آمریکاست! من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و برخلاف رهبری و حتی برخلاف میل رهبری برندارم و اگر شما مردم هم چنین پیمانی را تجدید کنید، مطمئن باشید که ما در تمام زمینهها بر آمریکا پیروز می شویم»
«به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است!» (وصیت نامه)
کلمات کلیدی:
جنجال های بعد از انتخابات و فضای هیجانی حاکم بر داعیه داران جنبش سبز، آنقدر فراگیر بود که فولکس واگن اصلاحات دیگر مجالی برای دعوا بر سر اینکه چه کسی "سر اصلاحات" است، پیدا نکند و راه خود را همچنان در جاده خاکی توهم پی بگیرد؛ اما اکنون که گرد و غبار کمی فرونشسته و ترمز تندروی ها هم کشیده شده، طبیعی ترین سؤال برای رصد آینده اصلاحات مشخص کردن رهبر واقعی آن است و پاسخ به این سؤال که بالاخره سر اصلاحات کجاست؟!
اگرچه طی این سال ها همواره دعوا بر سر رهبری اصلاحات وجود داشته و هرکس هم خود را به نوعی "پرچمدار اصلاحات" تلقی می کرده است، اما شاید اوج جنگ و دعوا بر سر این موضوع به حدود 2 سال پیش برگردد. آنجا که کروبی سر ناسازگاری با دوستان سابق خود گذاشت و برای اینکه بتواند خودش را نشان بدهد، حزب تاسیس کرد و بعد هم خود را پرچمدار اصلاحات نامید!
کروبی اما وقتی با انتقادات کسانی که خاتمی را پرچمدار اصلاحات و بزرگ اصلاحات می دانستند، مواجه شد، گفت: «"پرچمدار اصلاحات" لفظی بود که در پاسخ به افرادی که می پرسیدند کروبی کجای اصلاحات است، بیان کردم!» او البته بنای شکسته نفسی گذاشت و تصریح کرد: «در طول جریان اصلاحات بارها اعلام کردم که محور نیستم و "شیخ اصلاحات" نیز لقبی بود که رسانه ها و مطبوعات به من داده اند، اما من هیچ گاه از این لفظ استفاده نکردم.»
با این همه اعتمادملی با بدنه اصلاحات سر ناسازگاری داشت و حتی در انتخابات مجلس هم لیستی جداگانه ارائه کرد تا پایبندیاش را به اصول تحزب اثبات کرده باشد و همچنان در خط امام بوده باشد! ساز جداگانه کروبی در آن زمان از همان دعوا بر سر "پرچمداری اصلاحات" نشأت می گرفت. این دعوا اما با کاندیداتوری خاتمی شکل جدیدی پیدا کرد و به نوعی مواجهه علنی انجامید.
با این حال، انتخابات دهم عرصه ای شد تا کسی که 20 سال سکوت خود را نشکسته بود، به یکباره در عرصه سیاسی کشور حاضر شود و لجام اصلاحطلبی را در دست بگیرد. میرحسین موسوی در سختترین شرایط هم سکوت کرده بود و حاضر به دفاع از اصلاحات نشده بود؛ با این همه به یکباره در قامت منجی اصلاحات ظاهر شد و اصلاحطلبی را تا مرز رادیکالیسم مفرط و سقوط و حذف همیشگی پیش برد.
اکنون که کشتی اصلاحات به گل نشسته است، همچنان همان سؤال قدیمی رخ نمایی می کند و آن اینکه بالاخره اوضاع چگونه رقم خواهد خورد و چه کسی قرار است اوضاع را از آنچه هست لااقل به وضعیت سابق بازگرداند؟ سؤال اگرچه ساده و روشن به نظرمی رسد، اما جواب آن چندان هم آسان نیست.
طبیعتاً پاسخ این سؤال میرحسین موسوی نمی تواند باشد؛ چه آنکه او در این بازه زمانی با هیجان و توهمی که داشت، اصلاحات را تا مرز نابودی کشاند. آنچه اکنون بر این جبهه می رود، دست پخت نخست وزیر دهه 60 انقلاب است و بعید به نظر می رسد اصلاحطلبان چندان از این وضعیت خشنود باشند. علاوه بر اینکه حلقه اطرافیان موسوی چندان هم فراگیر نیست و خود او هم شخصیت چندان مقبولی برای عهده داری رهبری اصلاحات به شمار نمی آید. طبیعتاً انتظار می رود مخالفت ها با عملکرد انتخاباتی او نیز طی این روزها بالا بگیرد.
کروبی هم که قطعاً نمی تواند سر اصلاحات باشد چه آنکه تلقی عمومی از او به یک شیخ ساده لوح تقلیل پیدا کرده است. اصلاحطلبان هم چندان نگاه مثبتی به او نه داشته اند و نه دارند. در واقع انتخابات دهم و خصوصاً وقایع بعد از آن را باید به نقطه مرگ سیاسی کروبی تشبیه کرد. مرگی که تداوم حرکت های رادیکال آن را تشدید خواهد کرد.
پاسخی که کمی معقول تر به نظر می رسد، بازگشت به خاتمی است. این پاسخ البته نوعی تناقض در عمل و روش اصلاحطلبان را نشان خواهد داد. چه آنکه آنان تا پیش از این بارها و بارها به نقد خاتمی نشسته بودند و حتی طرح عبور از او را در دستور کار داشتند و می گفتند پراید نمی تواند 20 میلیون رأی را بکشد. رجوع دوباره به خاتمی از این حیث کمی مسخره به نظر خواهد رسید.
پیش از این کدیور می گفت: «آقای خاتمی یک حسنی دارند و آن اینکه انسان صادقی هستند و هنوز هم صادق هستند. اما در عرصه سیاست، صداقت کافی نیست، بلکه کیاست هم لازم است... شما یک مورد را نشان بدهید که سران محافظه کاران از موضع خودشان عقب نشسته باشند و یک مورد را هم نشان دهید که آقای خاتمی در موضع خود ایستاده باشد. من همیشه گفته ام که خط قرمز ایشان کجاست؟... آیا 8 سال زحمت کشیدیم که به همین جا برسیم؟» و پورنجاتی تصریح می کرد: «سفینه اصلاحات آقای خاتمی را یارای عبور از منظومه شمسی نیست. با خاتمی تنها می توان در همین کهکشان زندگی کرد.»
با رجوع دوباره به خاتمی این سؤال پیش می آید که اولاً چه چیزی تغییر کرده که اصلاحات را به خانه اولش بازگردانده است و ثانیاً با کارنامه ای که از خاتمی موجود است، چه انتظاری می توان از او داشت؟ آیا با خاتمیِ امروز می توان از منظومه شمسی عبور کرد یا اینکه اصلاحات برای همیشه فکر عبور از منظومه شمسی را زا سر خود بیرون کرده است؟
افرادی چون هاشمی هم نمی توانند نقطه پیوند جریان اصلاحات باشند. چه آنکه همان گونه که پیش بینی می شد، او یارانش را تنها گذاشت. اکنون اتفاق کامل بر شخصیتی غیر از این افراد نیز بعید به نظر می رسد. لذاست که به نظر باید باز مترصد دعوای زرگری قدیمی بود که چه کسی سر اصلاحات است و آقای فلانی و فلانی کجای اصلاحات قرار گرفته اند
کلمات کلیدی:
آنچه پیش روی دارید، تصاویر منتشر نشدهای از هجرت امام خمینی به سوی کویت است که در روز دهم مهرماه 1357 توسط حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری از یاران و ملازمان امام، برداشته شده و در شماره اخیر کتاب ماه "یادآور" منتشر شده است.
مکانی که در تصویر دیده میشود، جایی است نزدیک مرز کویت که مشایعتکنندگان امام، واپسین نماز جماعت را به امامت ایشان اقامه و از امام خداحافظی کردند.
کلمات کلیدی:
عباس پژوهش- ضمن عرض تبریک به آیتالله صادق آملی لاریجانی رییس محترم قوه قضاییه به جهت تصدی جایگاه ریاست قوهی قضاییه و آرزوی توفیق و سلامت ایشان و همکارانشان در راه روشنی که در پیش روی دارند از درگاه ایزد متعال خواستاریم که با توکل به پروردگار و به اتکای تجارب مفید و اندوختهی دانش مؤثر موجود در این قوه به موفقیت ها و خدمات روزافزون این قوه بیش از پیش بیفزایند.
متن حاضر حاوی برخی پرسش های بسیار شفاف و درخواست های کاملاً روشن است که با زبانی بسیار ساده خطاب به قوهی محترم قضاییه نگاشته شده است.
نگارنده از مسئولان محترم قوهی قضاییه انتظار دارد که جوابیهی این درخواستنامه را با همین میزان صراحت و شفافیت در همین سایت و یا از در هر رسانه ای که خود صلاح می دانند، مرحمت و مخاطبان را نسبت به پاسخ دقیق درخواست ها مطلع فرمایند.
پیش از ورود به متن مقاله و به عنوان مدخل اصلی بحث، بند 14 اصل سوم قانون اساسی را تقدیم نظر این بزرگواران کرده و سپس به اصل مقاله خواهیم پرداخت. نکتهی اصلی این است که این درخواستنامه با تأکید بر همین بند از قانون، صادر شده و لذا شاکلهی اصلی متن حاضر بر آن استوار است.
طبق بند 14 اصل سوم قانون اساسی:
جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف ذکر شده در اصل دوم قانون اساسی نسبت به تامین حقوق همه جانبهی افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون اقدام کند.
((تساوی عموم در برابر قانون))!
واژهی عموم در این بند از قانون اساسی می تواند دو تفسیر زیر را دربرگیرد:
الف) عموم: یعنی کسانی که خواص نیستند. کسانی که جزو افراد خاص و طبقه ی ممتاز جامعه نیستند.
ب) عموم: یعنی همگان. همهی افراد اعم از خواص و غیر آن، بدون توجه به تمایزات ذاتی و یا اکتسابی.
بررسی حالت الف) درصورتی که در جملهی فوق، واژهی عموم در مقابل واژهی خواص و با معنای موجود در بند الف ذکر شده باشد، بنابراین طرح متن حاضر هیچ محلی از اِعراب نداشته و دیگر نیازی به خواندن ادامهی مقاله نیست و بهتر است مخاطب محترم با بستن این پنجره به صفحهی اصلی سایت رجانیوز برگردد و از مطالعهی مقاله چشم پوشی کند چرا که در صورت صادق بودن حالت الف، درخواست ها و پرسش های بعدی هیچ گونه جایگاهی ندارد.
بررسی حالت ب) درصورتی که در جملهی فوق، واژهی عموم به معنای همگان باشد و همهی ایرانیان را اعم از مرد و زن -فارغ از هر گونه جایگاه اجتماعی که دارند-، در بر گیرد، آن گاه پرسش نامهی حاضر مطرح گردیده و درخواستنامهی نگارنده به قوت خود باقی است که خواهشمند است مسئولان محترم قوهی قضاییه پس از مطالعهی آن بزرگواری فرموده و جوابیه ای صریح و مناسب در رسانه ای مقتضی نشر فرمایند.
طرح مسئله و پرسش:
فرض مسئله:
بنده یک فرد ایرانی هستم با یک شغل عادی (معلم، راننده، کشاورز، نانوا،...) که دارای رانت و یا آشنایانی در مراکز قدرت کشور نیستم.
پرسش یکم:
چنان چه در جدول زیر شرایط موجود در ستون ((شرایطِِ من)) را احراز کنم، حداقل مجازات و یا کمترین واکنشی که قوهی قضاییه (فرضاً از طریق مدعی العموم) در قبال بنده خواهد داشت چه خواهد بود؟ لطفا مسئولان محترم قوهی قضاییه این مجازات ِ حداقلی را در برگه ای که در ستون ((مجازات ِ من)) قرار دارد وارد فرمایند.
پرسش دوم:
چنان چه دقیقاً همین جرم مرا دیگرانی که نام آن ها در جدول زیر آمده است مرتکب شده و شرایط موجود در ستون ((شرایطِِ دیگران)) را احراز کرده باشند، حداکثر مجازات و یا کمترین واکنشی که قوهی قضاییه تا کنون در قبال ایشان داشته چه بوده است؟ لطفا این مجازات ِ حداکثری را نیز در برگه ای که در ستون ((شرایطِِ ِ دیگران)) قرار دارد وارد فرمایند.
درخواست:
چنان چه نتیجه ی به دست آمده در هر دو برگه از یک ردیف کاملا مشابه بود و ((اقدام قوهی قضاییه نسبت به من)) با ((اقدام قوهی قضاییه نسبت به دیگران))کاملاً برابر و یکسان بود آن گاه در هر یک از ردیف های آخرین ستون (آیا مجازات ها برابر است) واژهی آری و در غیر این صورت واژهی خیر را تعیین فرمایند.
اگر نهایتاً تمام پاسخ های آری بود آن گاه نگارنده خواهد پذیرفت که عموم در برابر قانون یکساناند و امنیت قضایی عادلانه برقراراست. (توجه فرمایید بنا را بر این گذارده ایم که که چنان چه حداکثر مجازات دیگران با حداقل مجازات من برابر شود آن گاه بپذیریم که عموم در برابر قانون یکسان اند!)
اما اگر نتایجی که در برگهی ((اقدام قوهی قضاییه نسبت به من)) نوشته می شود با آن چه که در برگه ی ((اقدام قوهی قضاییه نسبت به دیگران)) منعکس می شود یکسان و برابر نباشد و پاسخ های به دست آمده در آخرین ستون جدول، خیر باشد آن گاه نگارنده درخواست های دوگانه ی زیر را به شرح زیر تقدیم حضور محترم مقامات عالی قضاییه می نماید:
1- تفسیر جمله های ((تساوی عموم در برابر قانون)) و ((امنیت قضایی عادلانه)) -موجود در مُرّ قاون اساسی- را به گونه ای اعلام بفرمایید تا رفع سئوال گردیده و مخاطبان این مقاله از ابهام موجود در سئوال شفاف! با پاسخی شفاف بیرون آیند.
2- دلیل چنین نابرابری هایی در واکنش های قضایی نسبت به افراد تبیین و تشریح گردد.
3- نقش مدعی العموم در مواردی که جنبه ی تضییع حقوق عموم مردم را داشته باشد تعیین و اعلام بفرمایند.
و اما جدول پرسش های تقدیمی وپاسخ های درخواستی:..
البته همان گونه که ارباب خرد و مطلعان از قضایای اخیر آگاهند 19 مورد فوق الاشاره تنها یک حرف از هزاران بوده و برای نمونه و کسب پاسخ از مسئولان محترم قوهی قضاییه همین مقدار کافی (و برای شروع) بسنده است.
آخرین و سومین پرسش این است که:
((طبق سازوکارهای موجود در قانون و شرح وظایف تعریف شده ی مدعی العموم، در چه زمان و چه شرایطی مدعی العموم موظف است وارد عمل شود؟ به تعبیر دیگر طبق وظیفه ی قانونی مدعی العموم در مقابل چه نوع جرایم و در چه موقعیت هایی می بایست لزوما اقدام به طرح دعوی نموده و راسا خواستار رسیدگی به جرایم گردد؟))
پیش از به پایان آوردن این مقاله خاطرنشان می گردد چنان چه این درخواستانمه از سوی بزرگواران قوهی قضایه بی پاسخ بماند، خود همان پاسخ است.
چرا که در آن صورت روشن خواهد شد پاسخ این پرسش ها سکوت است. بدین معنا که سه پرسش موجود در این مقاله و نیز ستون های آری و خیر جدول فوق از سوی قوهی قضاییه یا قابل پاسخ دادن نیست و یا قابلیت پاسخ دادن ندارد. البته با توجه به شناخت و سابقه ی شخصیت علمی- عملیاتی ریاست محترم قوهی قضاییه و هم چنین تعهد و پیگیری در دست است رجاء واثق داریم که درخواست ها و پرسش های این متن بی پاسخ نخواهد ماند. انشاالله
و سلام بر اهالی تحقیق
عباس پژوهش- مهر 1388
کلمات کلیدی: