نماینده مردم خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی در خصوص دیدار خاتمی و سوروس گفت:سیدمحمد خاتمی رییس جمهور اسبق کشورمان در دام صهیونیست ها افتاده است.
"سیدمحمدجواد ابطحی" در گفتگو با ایرنا با بیان این مطلب افزود: خاتمی تا دیر نشده باید مانند اصلاح طلب ها به این رفتار غلط خود اعتراف کند و خود را از دست صهیونیست ها نجات دهد.
وی اظهار داشت: خاتمی دیدار خود را با "جرج سوروس" تکذیب می کند در حالی که اظهار نظرهای مترجم و شاهدان چیز دیگری را اثبات می کند.
ابطحی افزود:مهم این است که آیا خاتمی آنچه را که سوروس گفته، پیاده کرده است یا خیر؟
وی تصریح کرد: خاتمی باید موانع را شفاف و تا دیر نشده، حقیقت را بازگو کند.
نماینده مردم خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی گفت: خاتمی کسی است که در سال آخر ریاست جمهوری خود گفت از اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد ولی هم اکنون خود بلندگوی دشمن شده است.
وی افزود: مقام معظم رهبری بارها تلاش کردند تا سرنوشت وی را از سرنوشت دشمنان جدا کند ولی خاتمی در دام صهیونیست ها گیر افتاده است.
ابطحی خاطر نشان کرد: خاتمی تا زمان را از دست نداده باید توبه کند و با صداقت حقیقت را بازگو کند
کلمات کلیدی:
یک پایگاه اینترنتی وابسته به ضد انقلاب، برخی محورهای عملیاتی آشوب طلبان را فهرست کرد.
سایت سکولاریسم نو، حمله به ولایت فقیه، تلاش برای حذف سپاه پاسداران، هجمه به شورای نگهبان برای حذف نظارت بر انتخابات و نهایتا تلاش برای حذف مرزبندی «خودی و غیرخودی، و انقلابی و ضد انقلاب» را از جمله محورهای جریان آشوب طلب برشمرد.
این رسانه وابسته به ضد انقلاب در توضیح 4 شاخص مذکور می نویسد: 1- نظام بر ستون خیمه ولایت فقیه تکیه دارد. هیچ راهی نمی تواند مطرح باشد مگر آن که حذف ولایت فقیه در آن پیش بینی شده باشد. 2- هرگونه تغییر واقعی از دریچه حذف سپاه پاسداران می گذرد. 3- انتخابات خارج از نظارت استصوابی یکی دیگر از شاخصه هاست 4- باید تمامی مرزهای خودی و غیرخودی از میان برود. هرگونه خط کشی مانند ضد انقلاب، تروریست، منافق و... باطل است. باید ضمن تلاش برای حذف ولایت فقیه، سپاه پاسداران و نظارت استصوابی، زمینه همکاری میان همه نیروهای مخالف فراهم شود.
سایت ضد دینی و ضد انقلابی مذکور این چهار شاخص را محور ارزیابی کسانی چون موسوی و کروبی عنوان کرد و در عین حال هاشمی رفسنجانی را به خاطر حضور در نماز جمعه عید فطر به امامت رهبر انقلاب مورد حمله قرار داد.
سکولاریسم نوشت: اقدامات اخیر هاشمی از آن نظر جالب است که نباید روی مهره هایی که خود این نظام را بنیان نهاده و دهه ها آن را اداره کرده اند، برای هیچ گونه حرکتی حساب کنیم.
کلمات کلیدی:
آواز جدید شجریان و جوابیه آن
سروده فریدون مشیری – آواز جدید شجریان
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنیابزار بنیانکَن
ندارم جز زبانِ دل
دلی لبریز از مهر تو
ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزیست
زبان قهرِ چنگیزیست
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
برادر گر که میخوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسانکُش برون آید
تو از آیین انسانی چه میدانی؟
اگر جان را خدا دادهست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظهی غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟
گرفتم در همه احوال حقگویی و حقجویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زباننافهمِ آتشبار
نباید جُست...
اگر این بار شد وجدان خوابآلودهات بیدار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار...
و اما جوابیه :
سه تارت را زمین بگذار
که من بیزارم از آواز این ناساز ناهنجار
زبان در حنجرت گشته به کام دشمنان مذهب و میهن
من اما پیش ِ این اهریمن ِ سر تا به پا آهن
نخواهم سر فرود آورد تا دامن
دلم لبریز از مهر است با تو . حیف اما تو نمی دانی
تو ای با دشمنانم دوست
تو ای از ایل من ، ای از تبارِ من
زبانِ میزبانِ اهرمن خوی ات
زبان خشم و خونریزیست
زبان قهرِ چنگیزیست
بیا در خانه و بنشین کنار من ،
بگردان حنجرت را جانب دشمن ، بگو با او
(( بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
که شاید . . . باز هم شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
بگو با او :
که (( ای خونخوار ِ ناسیراب از خون ِ هزاران کودک افغان و ایرانی
تو از آواز زیبای من و تارم چه میدانی ؟
غزل های مرا و شعر حافظ از چه می خوانی ؟))
نمی دانم چه خواهد گفت او با تو . . . تو میدانی ؟
برادر گر که میخوانی مرا ، بنشین برادروار
بگو با من چرا این گونه می بینم
به زیر گوش آنانی ( که هردم نزد آنانی ) چرا یک دم نمی خوانی :
(( تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسانکُش برون آید ))
تو می دانی
همان هایی که
اگر جان را خدا داده است
چرا باید که فرزندان شیطان بازبستانند ؟
چه می خوانی تو با این لهجه ی غفلت ، برادر جان ؟!
هر آن کس گفت با تو ، کز من آیی و ستانی ، این تفنگم را
بدان بی شک
که می خواهد برادرها و یاران
به خاک و خون بغلتاند
تو که ا لمنت لله چنین حق گوی و حق جویی
و حق با توست
بدان حق را – برادرجان -
به زرق این زبان نافهمِ ِ آدمخوار
نباید جُست...
و اما این تفنگی کاین چنین از زشتی اش خواندی
و با من زانکه من آیین انسانی نمی دانم
برادر جان تو خود بودی و می دانی که من در کار خود بودم
به دور از آتش وآهن ، به کشت و کار ، در گلزار خود بودم
ولی یک باره دنیا و زمین و آسمان ، دریای آتش شد
تمام میهنم سر تا به پا ، سوگ سیاوش شد
تفنگ و تیر و توپ و موشک و خمپاره
اجل وار از چپ و از راست ، گاه از پای ، گاه از سر
مرا و کودکان بی گناهم را
تو را و حنجر پرسوز و آهت را
به قربانگاه خشم خویش ، می سوزاند
و جان ِ ما و یاران را از آن ِ خویشتن می خواند
و من گفتم - همان گونه که می گویی - :
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی ؟
و در عین گریز و نفرت از کشتار و خونریزی
تفنگی ساختم از آتش و آهن ، که می بینی !
که شب ها تا سحر بیدار
بدارد چشم در چشمان ِ این اهریمن خونخوار
که گر خواهد بجنبد بار دیگر ، کور سازد چشم هیزش را
ببرد پنجه و چنگال تیزش را
کنون اما برادر جان
تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :
که با یک این چنین شیطان آدمخوار ، دمخواری ؟
چگونه باورت دارم که این سان باورش داری ؟
نشسته با چنین دیوی ، فراز تلی از نعش هزاران کودک غزه
و با آن لحن شورانگیز و با مزه
برایم شعر می خوانی : (( تفنگت را زمین بگذار )) ! ؟
تفنگم را برادرجان اگر یک دم به روی خاک بگذارم
زمینِ میهنت را دیو خواهد خورد
و ذره ذره خاکش را به باد خشم خواهد برد.
تفنگ من برادر جان چه می دانی برای چیست ؟
برای جاودانه ماندن میهن
برای آن که دیگر بار اهریمن
اگر خواهد خلیج فارس را سازد به خون کودکانم سرخ
حسابش را به تیغ تیر بسپارم
به چنگالش رد شمشیر بگذارم
کنون اما برادر جان
تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :
" تو از آیین انسانی چه میدانی که با این دیو آدمخوار دمخواری ؟ "
مبادا جادویت کرده ست و " نیمه خواب و هشیاری " ؟
که این سان
اگر خوابی اگر هشیار
اگر این بار شد افکار خوابآلودهات بیدار
تو سازت را زمین بگذار . . .
صدایت را ز چنگال سیاه اهرمن پس گیر دیگر بار
و دست دوستی از دوش خون آلوده اش بردار
و گر مردی
به زیر گوش آنانی ( که اینک نزد آنانی )
بخوان یک دم :
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار
کلمات کلیدی:
وطن یعنی کف و سوت و هیاهو
بساط بحث کولی ها ز هر سو
***
وطن یعنی بریزی در خیابان
بسوزی مسجدی را سهل و آسان
***
وطن یعنی خشونت های سبزی
توهم ها و صحبت های فرضی
***
وطن یعنی حمایت از اجانب
زنی تهمت به کاندیدای غایب
***
وطن باید شود سبز از سر زور
که دستورش رسید از آن ره دور
***
وطن یعنی اگر زورت زیاد است
بدان بی بی سی از دست تو شاد است
***
وطن یعنی سرای بچه قِرتی
مکن پِخ چونکه او در میره فِرتی
***
وطن یعنی اگر کم مایه داری
تو را له میکند سرمایه داری
***
وطن یعنی غم جانانه داری
اگر پائین شهرت خانه داری
***
وطن یعنی حیا کن فتنه سبز
مساز از میهنم ویرانه سبز
***
وطن یعنی که دشمن قتنه دارد
میان جمع سبزی رخنه دارد
***
وطن یعنی شکم، دیگر همین بس
جَدَل با آل اسرائیلیان بس
***
وطن در چشم سبزی، نان و خرماست
که نرخش قیمت آسایش ماست
***
وطن در چشم سبزی، خوار و کوچک
که تعویضش کند با یک عروسک
***
وطن یعنی دبی یعنی امارات
بساط و پیپ و قلیان و کراوات
***
وطن گفتی و دردم تازه کردی
میان خواب خود خمیازه کردی
***
وطن در خون من در جان من بود
تو را لیکن هوای قتل من بود
***
وطن را ساده بنمودی تو معنی
چنین اندر کلامت هست معنی
***
وطن تنها همین یک شهرتان نیست
طفیلی از بر تهرانتان نیست
***
وطن تبریز و شوش و زاهدان است
عیار و ارزشش بر ما عیان است
***
وطن شیراز و یزد و اصفهان است
نگین سرخ و جاوید جهان است
***
وطن در نزد ما با دین عجین شد
سرافراز و عزیز و بهترین شد
***
وطن یعنی عرب ها ترکمن ها
طلوع لاله در دشت و دمن ها
***
وطن سرخ و سپید و سبز و زیبا
لر و کرد و بلوچ و آذری ها
***
وطن یعنی تمام ملت ما
شکوه و قدرتش از همت ما
***
وطن یعنی ابوسینا و سعدی
ولایت نایب بر حق مهدی(عج)
شعر از علی میرزائی مردادماه 1388
کلمات کلیدی:
کم بد اخلاقی بکن آبجی خانوم
کم شلوغ بازی بکن آبجی خانوم
مملکت مال من و مال توئه
ریشه و خاکمونه آبجی خانوم
تو زرنگی میدونم؛ خوب میدونی
نباید گول بخوری آبجی خانوم
یادته کلی دروغ گفته بودن؟
که تقلب شده بود آبجی خانوم؟
آخرش مردیم و مدرک ندیدم
واسه اون ادعاشون آبجی خانوم
وقتی مدرک ندارن پس چی میگن؟
واسه چی جِر میزنن آبجی خانوم؟
خب اگر جائی تقلب شده بود
چرا شاکی نمیشن آبجی خانوم؟
موسوی گفته تقلب شده و
حق اون ضایع شده آبجی خانوم
این آقاهه داره با انگشتش به موسوی اشاره میکنه و میگه:
بیبین پسرم، عاقبت هر کی که بی دلیل ادعای تقلب کنه همینه. مردم میریزن دور و برت حسابی بهت عرض ارادت میکنن. فهمیدی گلم؟
پس چرا قصد شکایت نداره؟
چون دلیلی نداره آبجی خانوم
اما از نشریه ها روزنامه ها
اون شکایت میکنه آبجی خانوم
چرا بیخود شلوغش کردی شما؟
اعتراضت به چیه آبجی خانوم؟
وقتی منطق باشه تو صحبت ما
میشینیم حرف میزنیم آبجی خانوم
جای توهین و تمسخر میتونی
گوش کنی حرف ما رو آبجی خانوم
دو کلام حرف حساب تو دلمه
یه کمی حوصله کن آبجی خانوم
ما با هم دعوا نداریم داداشی
گیس ما رو نکشی آبجی خانوم!
دو کلامم تو بگو حرف حساب
چرا دعوا میکنی آبجی خانوم؟
میدونم حتی نمیدونی چرا
داد و فریاد میکنی آبجی خانوم
اگه ما هموطنیم؛ خواهر من
دشمنیت پس با کیه آبجی خانوم؟
موسوی وقتی بیانیه میده
فکرای شومی داره آبجی خانوم
از فلسطین کی دلش خون نمیشه؟
لج و لجبازی نکن آبجی خانوم
اگه این بچه وسط چمعیت از مامانش سوال کنه که: ماما ا ا ا ان توپ تانک تجاوز یعنی چی؟ مادرش چطوری روش میشه براش توضیح بده که این همه آدم گنده چطوری با اونهمه وقاحت داد میزنن و چنین شعاری میدن؟ فکر کنم اگه این کوچولوی ناز از مامانش چنین سوالی کنه، مادر بنده خدا از خجالت سرخ بشه. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ چرا بر اساس توهمات کروبی . . . اصلاً بی خیال این آبجی گرامی ما می داند و بچه و . . .
انگلیس روسیه آمریکا و چین
دنبال نفعشونن آبجی خانوم
بی بی سی دشمن هر جفتمونه
چرا گوشش میکنی آبجی خانوم؟
انگلیس کف میزنه وقتی برات
شک به کارت نداری آبجی خانوم؟
رجوی مردک آدمکش پست
داره بشکن میزنه آبجی خانوم
همه روبه صفتان منتظرن
تا که گولت بزنن آبجی خانوم
یادته کشته هاشون زنده شدن؟
دیگه جوسازی نکن آبجی خانوم
آگهی ترحیم یکی از شهدای زنده ی!!! جنبش چیز ببخشید سبز که بعدْ لو رفت که بنده خدا با مادرش دعوا داشته و از خونه ف . . .
فاتحه خوندن سر قبر خالی و شرکت در مراسم ختم مرحوم خیالی!!!
مملکت البته آزادی میخواد
که الان هم داریمش آبجی خانوم
میهنم خشم و عداوت نمیخواد
این وطن شادی میخواد آبجی خانوم
نتیجه راهپیمائی سکوت معترضین به تقلب!!! در روز ?? خرداد ماه. نه اینکه مدرک دارن واسه همین اینجوری با سکوت حرف میزنن! بنابر گزارش بی بی سی همه حمله کنندگان در حین ارتکاب این اعمال کاملاْ سکوت کرده بودند!!! پس زنده باد بی بی سی.
موسوی خیلی دروغ گفته به ما
خودتم خوب میدونی آبجی خانوم
تا میپرسم که چرا گفته دروغ
موسوی طفره میره آبجی خانوم
میدونم کَر اگه نیس گوش دلت
حرفامو گوش میکنی آبجی خانوم
کلمات کلیدی:
سردبیر ماهنامه "راه" با بیان آسیبشناسی از توسعه نامتوازان بهویژه در زمینه توجه رسانهها و رسانه ملی به سبک زندگی مناطق غیر از شمال تهران، ادامه رفتار متفرعنانه اقلیت بازنده انتخابات را که سعی دارد خود را یک اقلیت کیفی و در واقع اکثریت بخواند، ناشی از همین بیعدالتی دانست.
به گزارش رجانیوز، متن کامل سخنان وحید جلیلی در نشست هفتگی انصار حزبالله در ادامه آمده است:
در دورههاى ریاست جمهورى قبل، ما نتایج توسعه -نامتوازن را دیدیم، در دوره آقاى احمدىنژاد هم با عدالت نامتوازن مواجهیم و این عدالت نامتوازن بخشى از نتایج خودش را در دوران بعد از انتخابات آشکار کرد. به این معنى که آقاى احمدىنژاد على رغم تاکیدات صریح مقام معظم رهبرى و توصیههاى جدى که به ایشان شد،نتوانست بخشى از مهمترین انتقاداتى که به ایشان وارد بود را برطرف کند.
همه مىدانیم که مقام معظم رهبرى بیشترین حمایتها را از دولت ایشان داشتهاند و در دو مورد مشخص رهبرى دو انتقاد جدى داشتند. یکى اینکه در دیدارى که با هیات دولت داشتند فرمودند که فرهنگ در دولت شما مظلوم است، همچنین در جاى دیگر هم تذکر جدى داشتند مبنى بر اینکه اطلاعرسانى در دولت شما ضعیف است. متاسفانه به هر دلیل در عمل به این تذکر جدى رهبرى بىاعتنایى شد.
عدالت نامتوازن
عدالت نامتوازن یعنى اینکه دولت به یک روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده برده است
وقتى مردم، ایران را در این رسانه تماشا مىکنند، چه برداشتى خواهند داشت؟ یک سوم مردم ایران در روستاها زندگى مىکنند و اینها در نظام رسانهاى ما ناپدید هستند و انکار مىشوند. مثلا تلویزیون مىخواهد از روز انتخابات گزارش بدهد فقط دوربین از مسجد لرزاده، حسینیه ارشاد و بالعکس و به شخص بیننده چنین تصویرى از ایران و واقعیت آن روز کشور به وى القا مىشود. وقتى که رسانهاى همچون صندوق راى که رسانهاى بىادب است و حرمت ارباب رسانه و سرمایهداران حاکم بر رسانه را نگه نمىدارد، از او یک تصویر دیگر از ایران مىدهد با تصویر رسانهاى مثل صدا و سیما و روزنامههاى ما متضاد است.
نظام نامتوازن رسانهاى
شخص با خود مىگوید من وقتى پاى برنامههاى صدا و سیما مىنشینم، هر آنچه که مىبینم یا قریب به اتفاق آن سبک زندگىاى است که در فاصله میدان ولى عصر تا تجریش وجود دارد، همین طور سریالها، برنامهها، اخبار شما همه مربوط به آن سبک زندگى است، به یک دفعه این بیست و چهار میلیون نفر از کجا پیدا شدند؟ چرا رسانه جمهورى اسلامى اینها را به من نشان نداده است؟ مگر چنین آدمهایى در ایران وجود دارند؟ این دو تصویر، تضاد ایجاد مىکند، آن هم به این دلیل که رسانهها و نظام رسانهاى جمهورى اسلامى، چه دولتى و چه خصوصى توسط یک طبقه خاص اداره مىشود، آن هم یک طبقه خاص به نام طبقه مرفه بىدرد. قاعدتا این تصویر
سیگنالهاى خطرناک
این همان عدالت نامتوازن است که در حوزه عمران و جادهسازى و بیل و کلنگ به عدالت معتقد است و در حوزه رسانه به عدالت اهتمامى ندارد. وقتى که چنین باشد آقاى احمدى نژاد هم با فلان سوپراستار سینمایى وقت مىگذارد تا درد دلهاى او را بشنود. آقاى احمدى نژاد! تا به حال با چند هنرمند حزباللهى نشستهاى و درد دلهاى آنها را گوش کردهاى؟! این بىعدالتى و جا به جا کردن حساسیتهاست. چقدر راجع به وضعیت نابسامان فرهنگ و رسانه و هنر در دولت شما به شما تذکر داده شد؟ چرا بىاعتنایى کردى؟ امروز هم که شاهد چنین ملاقاتهایى هستیم. این سیگنالهاى خطرناکى است. آقاى رئیس جمهور برود درد دل را از آن کسانى بشنود که سالهاست مناسبات فاسد در مدیریت فرهنگى در خیلى از دستگاهها آنها را خانهنشین کرده است. کسانى که مىخواهند براى منافع و آرمانهاى انقلاب کار کنند و فسادى که در فضاى مدیریت فرهنگى ما وجود دارد، اجازه ظهور و بروز به آنان نمىدهد.
نظام رسانهاى و فقر نهادینه شده
اگر ما معتقدیم که باید با فقر مبارزه کرد، فرمود: «لافقر کالجهل» هیچ فقرى مثل جهل نیست. یک بخش جدى از کسانى که وارد بازىهاى بعد از انتخابات شدند، جاهل هستند. یعنى آن نظام فاسد رسانهاى، فقر اطلاعات را در آنها نهادینه کرده است. و واقعا فکر مىکنند فقط خودشان وجود دارند و خودشان اهمیت دارند. بدین ترتیب میلیونها آدم هم اگر مخالف او باشند به آنها بىاعتنا خواهد بود.آقاى رئیس جمهور برنامه شما جهت مبارزه با این فقر چیست؟ و آن چیزى که موضوع را تشدید مىکند این است که طبقات زیاده خواه و فرادست که مغلوب جمهوریت نظام شدهاند، امروز به صحنه آمدهاند تا اوضاع را به ماقبل برگردانند؛ چرا که اینها مىگویند اولا نباید این عدم توازن رسانهاى به هم بخورد، و همچنان بىتوازنى و بىتعادلى باید وجود داشته باشد بیست درصد جمعیت باید هشتاد، نود درصد رسانهها را در اختیار داشته باشند و سبک زندگى آنها را تبلیغ کنند. اینها در صدا و سیما به طور کامل حاکم هستند و مىگویند ما خبر راهپیمایى 22 بهمن و روز قدس را نشان مىدهیم، پس انقلابى هستیم. کجاى صدا و سیما انقلابى است؟ کجاى این صدا و سیما ارزشى است؟ مگر ارزش
جابجایى نیازهاى حقیقى با نیازهاى کاذب
تجملگرایى فقط این نیست که خانههاى آنچنانى با اثاثیه آنچنانى و اتومبیلهاى آنچنانى نشان بدهید، بلکه تجملگرایى یعنى اینکه نیازهاى کاذب را به نیازهاى ضرورى تبدیل کنیم و نیاز کاذب را به گونهاى نشان دهیم که تصور شود این نیاز مهم و حیاتى است. مخاطب فکر کند اگر فلان مدل یخچال یا مبل را نداشت چیزى کم دارد و عقب افتاده است.
وقتى چنین شود کم کم کسى که پاى این رسانه نشسته است نیاز کاذب براى وى به نیاز حقیقى تبدیل مىشود. تلویزیون خبر مىدهد که نتیجه بازى آخن با شالکه تادقیقه 45 این است. این که دو تیم در فلان شهر آلمان مسابقه مىدهند و ما لحظه به لحظه این بازى را براى یک ملت انقلابى مسلمان که هزاران کیلومتر این طرفتر هستند خبر مىدهیم، این یک کار ضد ارزشى است که نیاز غیر واقعى را به نیاز جدى تبدیل مىکنید، که شخص فکر کند اگر از نتیجه این بازى تا دقیقه 45 مطلع نباشد یک چیزى کم دارد و این هم نوعى تجملگرایى است. آن هم در شرایطى که بسیارى از مسائل مهمتر در کشور وجود دارد که بازتاب نمىدهید و حاضر نیستید حتى خبرش را اعلام کنید، از جمله اختلاسها و خبرهاى منفى. البته این را هم توقع نداریم،چرا که به قول شما سیاهنمایى مىشود، اما چرا سفید نمایى نمىکنید؟! هر سال صدها گروه دانشجوى حزباللهى در اقصى نقاط کشور اردوهاى جهادى برگزار مىکنند، مثلا سى، چهل نفر دانشجو از دانشگاه امیرکبیر، صنعتى شریف، امام صادق(ع) و جاهاى دیگر راه مىافتند و به فلان روستاى شهرستان نهبندان، یا فلان روستاى یاسوج مىروند و یک ماه یا کمتر و بیشتر کار عمرانى انجام مىدهند. چه کسى تا به حال دیده است حتى یک بار صدا و سیماى جمهورى اسلامى این موضوع را در اخبار خود منعکس کند یا تیتر یک بخش خبرى مربوط به این خبر باشد. این کارها ضریب داده نمىشود تصویرى که طبقه فرادست،اشرافى، رفاهطلب پررو از ایران ارائه مىدهند که مثلا جوانها همگى به دنبال فسق و فجور هستند، همان باید نمایش داده شود. نباید این همه حرکتهاى مثبتى که در جامعه وجود دارد نمایش داده شود، این همه جوان فعال، پرنشاط، باانگیزه، مخلص و بااراده باید حذف شوند و نباید در فضاى کشور ضریب بگیرند؛ چرا؟! چون ممکن است آن موقع اتفاقات بدى بیفتد و مردم باورشان شود که مىتوان کشور را بهسان سال 57 اداره کرد و این براى بعضىها خطرناک است.
این همه ناشى از بىتوازنى موجود در فضاى رسانهاى کشور است. این موضع را یکبار دیگر هم گفتهام ولى متاسفانه هیچ گونه واکنشى نشان داده نشد. یک خانم هنرپیشهاى از صدا و سیما انتقاد کرده بود که چرا در تیزر تبلیغاتى فلان فیلم در صداو سیما سانسور شده است، شخص آقاى ضرغامى بلافاصله سراسیمه مصاحبه کرد که من با این کار شدیدا برخورد کردم و مسئول را توبیخ کردهام که مثلا تو به چه حقى در تیزر فلان فیلم تبلیغاتى اسم خانم فلانى را حذف کردهاى! اینگونه رئیس سازمان صدا و سیما خودش را موظف به پاسخگویى در برابر اقشار فرادست مىداند ولى بنده در همین جلسه گفتم که صدا و سیما آمده یک فیلم صد در صد ضد انقلابى و در راستاى منافع آمریکا با بودجه هنگفت ساخته و پخش کرده و در دنیا منتشر مىکند، هیچ کس جواب به من نداد! این فیلم به نام «444 روز» در تمسخر امام در شبکه پرس.تىوى. ساخته شده بود! از قرار معلوم براى آقاى ضرغامى این چیزها اهمیتى ندارد که پاسخگوى آن باشد.
راهبرد و سیاست فرعونى
استراتژى که اشراف براى زیر سوال بردن انتخابات و براى منکوب کردن نتیجه آن در دست گرفتند دقیقا استراتژى فرعون است. ویژگى فرعون این بود که قومش را خوار و خفیف مىکرد یعنى شهروند درجه دو و سه مىکرد و آنها از او اطاعت مىکردند. این استضعاف را در وجود آنها نهادینه مىکرد که آنها خودشان هم باورشان مىشد که راست مىگوید. اینها چه در دوره قبل و چه در دوره بعد از انتخابات تلاش خودشان را به کار گرفتند که این استراتژى فرعونى را که ناشى از تفرعن اینها و رهبرانشان است پیگیرى کنند. «استخف قومه فاطاعوه» یعنى از همان قبل از انتخابات شروع به فحاشى و تمسخره کردند، چه خود آن آقایى که در تلویزیون فحاشى کرد و از رمال، کفبین و دروغگو و فلان همه را به آقاى احمدىنژاد نسبت داد. سیاست فرعونى آنها چنین بود که آنچنان جریان ضد اشرافیت را تحقیر کنند که مردم را منفعل کنند و بترسانند از اینکه اگر به چنین آقایى راى بدهیم ما هم متهم به بىسوادى مىشویم و اینکه آدمهاى پستى هستیم؛ چرا که همه آدمهاى درجه اول و با شخصیت و اشرافى مخالف او هستند و در شعارهایشان هم آورده بودند «انسانم آرزوست» انگار این طرف حیوان هستند.
این وضعیت کماکان ادامه دارد، هر تهمت و دروغى را نسبت مىدهند و از موضع تفرعن با اکثریت جامعه برخورد مىکنند تا بتوانند با انواع و اقسام روشها مقاومت روحى اینها را بشکنند. مىخواهند با اینکه اقلیت هستند خودشان را اکثریت نشان دهند و چنین القا مىکنند که نیروهاى ما کیفى هستند و یکى از آنها به ارزش ده نفر هستند و بدین ترتیب خودشان را همه بنمایانند، در صورتى که اقلیت هستند آن هم اقلیت به معناى مطلق کلمه. و حتى نصف آن 13 میلیون نیستند؛ ولى مىگویند چون بى. بى.سى و صداى آمریکا، نتانیاهو و شیمون پرز از ما حمایت مىکنند، بنابراین ما باید یک سهم بالاترى در کشور داشته باشیم. وقتى که این همه قدرت داریم و مىتوانیم فضاسازى کرده و دروغ را راست و راست را دروغ نشان بدهیم، چرا از این قدرتمان استفاده نکنیم. آنچنان این سیاست فرعونى در وجودشان ریشه دوانیده است که کسى که مهمترین شعارش این بوده که مردم من آمدهام با دروغگویى و پروندهسازى مقابله کنم، خودش مظهر دروغگویى است و در مجلس ختم آدم زنده شرکت مىکند. آقاى میرحسین موسوى کسى است که در مجلس ختم آدم زنده شرکت کرده براى اینکه نظام را متهم کند و به اکثریت ملت دهن کجى و آن نفس متفرعن خودش را راضى کند. این آدم امروز خودش را مظهر عقلانیت و خردورزى و مبارزه با دروغ مىداند! وقتى که قضیه بدین بداهت است، وقتى که فساد بدین بداهت است، چرا نمىشود به طور کامل با آن مقابله کرد. این بدیل همان خلاءها و نواقصى است که از قبل داریم. ما اجازه دادهایم که آن فساد در کشور نهادینه شود و توهم در اقشار خاص شکل بگیرد و ارزش مردم در جمهورى اسلامى، انکار شود و شهروند درجه یک و دو در این مملکت درست کنند. رحمت خدا بر امام، آن حکیم بزرگ که چقدر خوب فهمید که جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.
دفاع مقام معظم رهبرى از جمهوریت نظام
متاسفانه عدهاى در کشور این جمله را فقط از یک زاویه مىنگرند و مىگویند امام در مقابل کسانى که مىخواستند اسلامیت را از نظام بگیرند و جهت اثبات اسلامیت نظام این جمله را فرمود. چنین نیست، بلکه جمهوریت نظام هم به اندازه اسلامیت آن مهم است. چون امام مىدید که هیچ تضمینى براى اسلامیت نظام بهتر از جمهوریت آن نیست، یعنى اگر شما مىخواهید جمهورى اسلامى، اسلامى باقى بماند، باید جمهورى باقى بماند و اکثریت مردم رأیشان در این مملکت ارزش داشته باشد. ولى فقیه امروز به چه دلیل آماج حملات اقشار مسرف و اشراف و نخبگان خاص قرار مىگیرد، فقط به این خاطر که پاى جمهوریت نظام ایستاده است. اینها حرفشان با حضرت آقا چه بود؟ اینها گفتند این 24 میلیونى که به کس دیگر راى دادند، پناهى جز تو ندارند، بیا با همدیگر معامله کنیم و جمهوریت را وتو کن و انتخابات را ابطال کن! 24 میلیون آدم درجه 2 به چه دردى مىخورند، بیا به به و چه چه ما را بخر! نامه نوشتند، تظاهرات کردند، مصاحبه کردند، بیانیه دادند که آقاى ولى فقیه بیا جمهوریت نظام را به کنارى بگذار،چه کار دارى به اینکه اکثریت به چه کسى راى داده است، اما رهبرى پاى جمهوریت ایستاد.
یکى روزى اینها تلاش کردند به بهانه جمهوریت، اسلامیت نظام را از بین ببرند و گفتند ما رأى آوردیم پس بنابراین سکولاریزم باید حاکم شود، ولى الان کاملا برعکس شده و مىخواهند با اسلامیت، جمهوریت را از بین ببرند، بدین ترتیب که با اللهاکبر، یاحسین، رنگ سبز، مراجع عظام و... مىخواهند جمهوریت را ابطال کنند. این یعنى چه که رأى من آقازاده با فلان آدم در فلان روستاى نهبندان یکى باشد؟! من پسر آیتالله فلانى یا پسر دکتر بهمانى هستم، من ماهى 10 میلیون تومان درآمد دارم، او نان خشک هم ندارد که بخورد، چطور قبول کنم که حق من و او یکى باشد؟ این زبان حال امروز آنهاست.
ضرورت حفظ شأن و منزلت حضرت امام
اخیرا آقاى سید حسن مصطفوى مشهور به خمینى با خانواده متهمین و مجرمین آشوبها جلسه مىگذارد. یک نفر در دانشگاه تهران به من گفت آقاى سید حسن خمینى هم طرفدار فلانى است، گفتم منظورت از خمینى همان امامى نیست که آمد و 2500 سال سلطنت و ولیعهدى را در این کشور سرنگون کرد و افتخارش این بود که من نظام سلطنتى را برانداختم، حال اسم او را شما مىخواهید در این جامعه ابزار ولیعهدى کنید؟ مگر آقاى سید حسین خمینى امروز بزرگ خاندان خمینى نیست؟ 20 سال هم از «سید حسن» بزرگتر است، پسر مرحوم آقا مصطفى هم است، چرا ایشان نباید علمدار خانواده خمینى باشد؟ چون همان اوایل انقلاب هم سیدحسین که امام اینقدر به او علاقه داشت و تنها پسر آقا مصطفى بود، یک مقدار که خواست از خط ولایت خارج شود، امام آنچنان سرجایش نشاند که سى سال است از گوشه خانهاش تکان نخورده است. حال مىخواهید آن امام با آن قاطعیت را شما آبرویش را خرج خروج بر اکثریت ملت بکنید! این نتیجه توهماتى است که در بعضى از آقایان شکل گرفته است. هر کسى تا موقعى که به آرمان و خط مشى امام وفادار بود، ما مخلص او هستیم.
اشتباه محاسباتى برخى آقایان
باید امروز این آقایان را دعوت کرد که سر جاى خودشان بنشینند. باید اکثریت ملت را به اینها نشان داد و از اشتباه محاسبه درآورد، در قرآن بارها و بارها تذکر داده شد که در همه امور دچار اشتباه محاسباتى نشویم، از امور آخرتى تا طبیعى.اینها را باید چگونه از اشتباه محاسبه درآورد «ایحسب انّ ماله أخلده» اینها فکر مىکنند چون مال دارند پس برتر هستند.» باید همان اتفاقى که اول انقلاب افتاد، دوباره اتفاق بیفتد. امام وارد کشور شده و انقلاب به پیروزى رسیده بود، مردم آرمان خودشان را ابراز کرده و به امام دلبسته بودند و به دنبال ایجاد یک جامعه دینى عادلانه بودند. یک قشر عظیم نخبه در مقابل مردم ایستادند و حاضر نشدند با امام و امت همراهى کنند. از همه قشرى هم بودند از چهرههاى حوزهاى تا حد مرجعیت، چهرههاى باسابقه مبارزاتى، همسر شهید، دختر شهید هم داشتند که از آن جمله مسعود رجوى بود که اولین همسر شهید معروف انقلاب بود. همسرش اشرف ربیعى قبل از انقلاب کشته شده بود. همه اینها را انقلاب تجربه کرده است که اینها حالا مىخواهند همسر شهید به صحنه بیاورند یا افراد باسابقه مبارزاتى به میدان بیاورند، باید از آن تجربیات درس گرفت و آن تجربیات منتقل شود.
روشهاى مغتنم اسلام و انقلاب
نقش سکوت نخبگان در فتنه
نباید معطل کسى بمانیم چون هر کس که مىخواست بیاید تا حالا آمده است. رهبرى وسط میدان ایستاده و فریاد هل من ناصرش بلند است، حضرات به حجرههاى خودشان رفته و درها را بستهاند و «کن فى الفتنه کابن اللبون» مىخوانند. مقام معظم رهبرى در دیدار اخیر خبرگان محکم توى دهن اینها کوبید. اینها با حدیث امیرالمؤمنین به جنگ ولایت آمدهاند. آقا این حربه را از دستشان گرفت و در جواب آنان فرمود، حضرت امیرالمؤمنین فرمودند در فتنهها سوارى ندهید مثل شتر نر دو ساله باشید که نه پشتى دارد که روى آن سوار شوند نه شیرى مىدهد که آن را بدوشند. اجازه ندهید که فتنهگران از شما استفاده کنند، ولى این به معنى کنار گود نشستن و گوشهنشینى و کنارهگیرى نیست، بلکه به معناى این است که با سکوتتان به فتنهگران میدان ندهید. چه بسیار نخبگانى که ما از اینها انتظارها داشتیم و پاى جلسات اینها نشسته بودیم، براى ما انقلاب را تبیین کرده بودند، و براى ما فتنه را تشریح کرده بودند ولى خودشان در این فتنه سوارى دادند، آن هم چه سوارى دادنى! به شیمونپرز، نتانیاهو سوارى دادند و گفتند آقاى آمریکا، انگلیس، اسراییل! بیا که خوب شترى گیرت آمده است. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم نلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین» خداوند مىفرماید فکر کردید من با شماها قرابت خاصى دارم که با پیشینیان شما نداشتم. بقیه هم انسان بودند و آنها را آزمایش کردم، شما که با آنها فرقى ندارید، شما فکر کردید امتحانات الهى فقط یک بار است... آقایان نخبگانى که گوشهاى نشستید و به فریاد هل من ناصر ولى زمان بىاعتنایى کردید و حداکثر خدمتى که کردید این بود که سکوت کردید، بخل ورزیدید از آنچه که خدا به شما داده بود که بیایید در میدان خرج کنید.فکر نکنید که رستید و منفعت بردید، خداوند مىفرماید این را روز قیامت مثل طوقى به گردنتان مىاندازیم و مایه آبروریزى برایتان خواهیم کرد. نفس شما، شما را بازى داد و از ورود در این میدان منصرف کرد. میدان فتنه آن میدانى است که چه بسا شهداى ما آرزو مىکنند در این میدانها حضور مىداشتند و از امتحان موفق بیرون مىآمدند. امروز باید گوشمان را به پیام بشارتى که شهدا از بهشت براى ما مىفرستند باز کنیم و اگر نمىشنویم باید فکرى به حال گوشهاى دلمان کنیم. پیام شهدا این است که این راه راهى نیست که در آن خوفى یا غمى وجود داشته باشد، نترسید و غمگین و افسرده هم نشوید. براى مقابله با فتنه باید به پیام بشارت شهدا گوش جان سپرد و با امید و بدون کوچکترین ذرهاى تزلزل و انفعال وارد میدان شد و به انگشت اشاره ولایت فقیه نگاه کرد و محکم و صریح حرف زد و موضعگیرى کرد. امروز اسلام واقعى در مقابل اسلام رنگ، قرار گرفته است به قول شاعر: «به رنگ آمده دشمن /اگر به جنگ نبرد» اسلام سرمایهدارى، التقاطى و سلطنتى همگى با هم جمع شدهاند و علیه اسلام ناب ائتلاف کردهاند همان که محور آن عدالتخواهى است. این خط و پرچم را باید محکم نگه داشت و روى آن آسیبشناسى دقیق داشت و هر کسى در هر حدى و هر جایى که هست با هر توانى که دارد، باید به میدان بیاورید. اگر چنین شد این فتنه هم به راحتى تمام خواهد شد و باید به فکر امتحانات بعدى باشیم و اگر ما اهمال و سستى و بىبصیرتى به خرج دادیم و مذبذب بودیم و شکر نعمت اسلام ناب را به جا نیاوردیم، «لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابى لشدید».
کلمات کلیدی:
اگر امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد! |
کروبی در جدیدترین اظهار نظر خود ادعا کرده است در صورتی که امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد! مهدی کروبی در جدیدترین اظهار نظر خود در مصاحبه با یک روزنامه ایتالیایی ادعا کرده است در صورتی که امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد! مهدی کروبی، کاندیدای 300 هزار رأیی انتخابات 22 خرداد در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی «لااستامپا» مدعی شد آنچه بلافاصله پس از انتخابات اتفاق افتاد یعنی دستگیری هزاران نفر مخالف، کشته شدن دهها نفر از مردم و اعلام خشونت، یک کودتای واقعی بود. مهدی کروبی همچنین با اشاره به تعطیلی دفتر موسوم به کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و حزب اعتماد ملی و بدون اشاره به نقش خود و دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری در فتنههای اخیر گفت: «متعجبم نه از آنرو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند، بلکه از آنرو که چکونه عدهای متوهنانه تصور میکنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود.» لازم به ذکر است پس از انتشار گزارش کمیته پیگیری رئیس قوه قضائیه در مورد بازداشتگاه کهریزک و افشا شدن دروغهای کروبی، وی از ترس بازداشت هیچگونه موضعگیری رسمی جدیدی ننموده است. |
کلمات کلیدی:
چرا موسوی برای سیزدهمین بار دست به قلم شد؟ |
اتفاق جالبتر هنگامی رخ داد که میرحسین موسوی ساعتی پس از افشای این موضوع، بیانیه سیزدهم خود را منتشر کرد و در آن به توجیه ادعای نادرست تاریخ تولد خود پرداخت. برگزاری جشن تولد برای میرحسین موسوی در روز هفتم مهرماه موضوعی بود که از چندین روز قبل سبزها آن را در رسانههای خود مطرح کردند. این موضوع بهانهای شد تا آنها برای تجمع غیرقانونی در گوشهای از شهر فراخوان بدهند و نام آن را "تولد سبز" بگذارند. رسانههای اپوزیسیون خارجی نیز کوشیدند تا با این بهانه فضای دانشگاهها را ناآرام کنند و این ناآرامی را به بیرون از دانشگاهها بکشانند. اما روز گذشته با انتشار تصویر برگ اول شناسنامه میرحسین در برخی از سایتهای خبری، ادعای نادرست دیگری در کارنامه سبزها ثبت و مشخص شد که روز تولد موسوی بهانهای برای ایجاد ناآرامی بوده است. این تصویر که مربوط به زمان ثبت نام میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم بود حکایت از آن داشت که میرحسین موسوی نه روز هفتم ماه مهر بلکه یازدهم اسفند متولد شده است. اتفاق جالبتر هنگامی رخ داد که میرحسین موسوی دقایقی پس از افشای این موضوع، بیانیه سیزدهم خود را منتشر کرد و در آن به توجیه ادعای نادرست تاریخ تولد خود پرداخت. وی در این رابطه نوشت: " تولد اینجانب نه هفتم مهر که روز آشنایی با شماست؛ حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حرکت شما به کیش شخصیت آلوده شود؛ امیدوارم این کلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شکسته نفسی بیحقیقت و تعارف گونه تلقی کنید." پس از این بود که برخی رسانهها از این جمله میرحسین اینگونه نتیجه گرفتند که وی خواستار لغو مراسم تولد خود شده است! علاوه بر موضوع روز تولد، روز قدس موضوع دیگری بود که موسوی در بیانیه خود به آن اشاره کرد. میرحسین به اعتراضات راهپیمایان روز قدس به خود اعتراف کرد و نوشت: "اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشتهای گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند." با این حال وی هیچ اشارهای به شعارهای ساختارشکنانه و دشمنپسند سبزها در راهپیمایی روز قدس نکرد و در این باره سکوت را بهترین گزینه دید. این کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری که طی ماههای گذشته بیانیههای متعددی صادر و مردم را به اعتراضات خیابانی دعوت کرده بود، بدون اشاره به آشوبهایی که از این اعتراضات برخواست، در ادامه بیانیه خود با بیان اینکه خشونت چارهساز نیست، نوشت: خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین میزند. وی در پایان نیز بار دیگر دولت را بدون سند و مدرک متهم کرد و مدعی شد، سیاست خارجه غلط و میلیاردها دلار در کشور گم شده است! |
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: