سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راهصواب و هدایتش را به او می نماید و به او توفیق فرمانبری ازخود می دهد . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ


اسفندیار رحیم مشائی ابقا شد.

به گزارش جهان، رئیس جمهور با توجه به مذاکراتی که بامقامات عالی رتبه صورت داده است ضرورت های حضور مشائی را شرح داده و بر ماندن وی اصرار ورزیده است.

در همین زمینه رئیس جمهورطی مصاحبه ای تلویزیونی دلایل این کار خودرا برای مردم تشریح کرده است. احمدی نژاد دراین مصاحبه مخالفان مشائی را به باد انتقاد گرفته است.

احمدی نژاد در این مصاحبه گفته است: رئیس‌جمهور تاکید کرد که مشائی معاون اول رئیس جمهور است و به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور عصر امروز در گفت‌وگو با واحد مرکزی خبر اسفندیار رحیم مشائی را از وفاداران به انقلاب اسلامی و فردی ولایی ، ساده زیست و خدمتگزار مردم دانست و گفت: ایشان به معاونت اولی رئیس‌جمهور منصوب شده و به کار خود ادامه می‌دهد.

احمدی‌نژاد همچنین تاکید کرد: اختیارات معاون اولی محدودتر از اختیاراتی است که ایشان در سمت قبلی خود داشته است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:33 عصر     |     () نظر
نماینده محمود احمدی‌نژاد در هیئت نظارت شورای نگهبان از اقدامات نماینگان موسوی و کروبی در شورای نگهبان پرده برداشت. علی اصغر زارعی نماینده مردم تهران و عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان مجلس که در انتخابات ریاست جمهوری دهم نمایندگی محمود احمدی‌نژاد در هیئت نظارت شورای نگهبان را بر عهده داشته است، در گفتگو با خبرنگار امور مجلس خبرگزاری فارس، به بیان پشت پرده اقدامات نمایندگان موسوی و کروبی در شورای نگهبان و نیز ارائه واکنش نسبت به ادعای خاتمی مبنی بر برگزاری رفراندوم پرداخت.
وی با اشاره به نوع موضع‌گیری‌های خاتمی و مجمع روحانیون مبارز اظهار داشت: نوع این موضع‌گیری‌ها بیانگر شکست برنامه‌ها و طرح‌هایی است که خاتمی و تشکل متبوعش در روی آن حساب باز کرده بودند.
زارعی خاطرنشان کرد: از اواخر سال گذشته و ابتدای سال جدید و نیز قبل از 22 خرداد رفتار و گفتار ستاد موسوی و کروبی و آقای خاتمی حاکی از شدت بر روی انتخابات ناسالم بود و در تمامی مواضع و شیوه‌های حضور اجتماعی این افراد که از پیش سازماندهی شده بدون توجه به نتیجه انتخابات، چالش کشیدن نظام و سازماندهی اپوزیسیون در داخل کشور از جمله برنامه‌های آنان بود.
وی در ادامه تاکید کرد: نتایج پیش آمده پس از انتخابات شکوهمند 22 خرداد که توان مدیریت در کنترل فتنه در داخل کشور به منصه ظهور رسید و قدرت جمهوری اسلامی ایران در برخورد با حوادث اینچنینی نمایان شد موجب یاس دشمنان خارجی و برنامه‌ریزی‌های ستاد آقایان موسوی و کروبی شد.
نماینده محمود احمدی‌نژاد در هیئت نظارت شورای نگهبان با یادآوری اقدامات نمایندگان موسوی و کروبی در شورای نگهبان خاطرنشان کرد: بنده که در آن مقطع نماینده آقای احمدی‌نژاد در هیئت نظارت شورای نگهبان بودم می‌دیدم که آقایان آخوندی، نماینده ستاد موسوی و ساداتیان نماینده ستاد کروبی از ظهر جمعه یعنی روز رای‌گیری در شورای نگهبان تماس‌های مکرری با خبرگزاری‌ها برقرار می‌کردند و با هیجان به آنها می‌گفتند که آقای موسوی با 60 درصد آرا پیش است که این اقدامات آنها موجب اعتراض شدید بنده می‌شد.
وی ادامه داد: به نمایندگان ستاد موسوی و کروبی در شورای نگهبان می‌گفتم که آنها چگونه اطمینان دارند که موسوی برنده انتخابات است در حالی که هنوز ظهر است و تا پایان شمارش آرا زمان زیادی مانده است.
نماینده مردم تهران در خانه ملت تاکید کرد: تماس تلفنی این افراد با رسانه‌ها نشاندهنده کلید خوردن حوادث پس از 22خرداد بود؛ هر چند این امر از قبل قابل پیش‌بینی بود اما رفتار این افراد نمونه‌ای از برنامه‌های ستاد دو کاندیداهای اصلاح طلب بود.
زارعی افزود: فضاسازی این افراد و مشابه اقدامات آنها در ستادهایشان بیانگر عمق برنامه‌ریزی و فضاسازی آنها در داخل و خارج از کشور بود.
وی در بخش دیگری از گفتگوی خود با خبرنگار فارس با اشاره به حضور حماسی مردم در 22 خرداد و برگزیدن احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور خود، به ادعای خاتمی و مجمع روحانیون مبارز مبنی بر برگزاری رفراندوم اشاره و بیان داشت: در 22 خرداد با حضور 85 درصدی ملت بزرگ ایران نوعی رفراندوم به یاد ماندنی در تاریخ کشور به ثبت رسید.
عضو شورای مرکزی اصولگرایان مجلس ادامه داد: در واقع ملت ایران هر 4 سال یک بار چنین رفراندومی را از خود به نمایش می‌گذارند که رفراندوم 22 خرداد از کم‌نظیرترین حضور مردم در پای صندوق‌های رای به شمار می‌روند.
وی تاکید کرد: ادعای خاتمی مبنی بر برگزاری رفراندوم و سلسله وابسته و بالادستی وی بدون توجه به رفراندوم یک ماه گذشته در کشور اینگونه اظهارات سخیف را مطرح می‌کنند؛ مگر رفراندوم نتیجه‌ای به غیر از این چیزی که امروز پیش آمده در بر خواهد داشت.
زارعی اضافه کرد:‌ اگر قرار است به نظر مردم اعتنا شود این ملت اظهار نظر خود را پای صندوق‌های رای در حماسه باشکوه 22 خرداد به خوبی نشان دادند که معتقدم این ادعای خاتمی بیانگر آن است که وی توجهی به رای ملت ندارد و همواره متاثر از تعداد محدودی از ستاد مدیریت اغتشاش است که نتیجه هیچ رفراندومی را پذیرا نیستند.
وی طرح برگزاری رفراندوم از سوی خاتمی را منطبق بر قانون و نتیجه اجتماعی حاصل از حماسه 22 خرداد ندانست و گفت: در واقع نظر وی در مجمع روحانیون مصرف داخلی در ستادهای اغتشاشات و نیز بهانه‌سازی و بهانه دادن به دخالت‌های خارجی را دارد.
نماینده مردم تهران در خانه ملت همچنین اظهار داشت: به نظر می‌رسد ادامه چنین اظهار نظرهایی مقابل مصالح امنیت ملی از سوی آقای خاتمی است که در روزهای اخیر نقش فعال موسوی به وی منتقل شده است و طرح برگزاری رفراندوم نوعی دامن زدن مجدد به فتنه‌های داخلی است.
زارعی در پایان خاطرنشان کرد: اظهار نظر خاتمی وتشکل متبوعش بیش از این نمی‌تواند ادامه پیدا کند و آثار حقوقی و امنیتی مترتب بر این اظهارات می‌بایست در کارنامه این فرد ثبت و در روزی مشخص مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد.
 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:24 عصر     |     () نظر

تلخی اول:

چندین سال مسئول روابط عمومی نمازجمعه تهران بودم و بدین سبب هر جمعه امامان جمعه تهران را از نزدیک می دیدم. بارها با گوشهای خود شنیده بودم که هاشمی رفسنجانی، برای نام بردن از رهبری - حداقل در آن زمان و مکان خاص - با یک لحن ویژه ای می گوید "آقا" و بارها شنیده بودم که در برخی موارد که پیش می آمد، می گفت باید ببینیم نظر "آقا" چیست.


این ماجرا مربوط به سالهای دور نیست و در سالهای پس از شکست انتخاباتی او در سال 1384 نیز شاهد آن بودم. گمان می کردم که حداقل در نمازجمعه قدری حفظ ظاهر خواهد کرد. بخصوص که در جمع خانواده شهدای هفتم تیر، سخنانی در ابراز وفاداری به رهبری گفته بود و تاکید کرده بود باید آنچه از صندوق بیرون آمده را همان بدانیم که مردم به داخل صندوق ریخته اند. البته بخش های مهم سخنان او در دیدار آن روز نیز توسط دفتر وی منتشر نشد. (خبر دیدارهای هاشمی را همه رسانه ها از دفتر او می گیرند و در بهترین حالت فقط عکاس اعزام می کنند) این عدم انتشار را هم احتمال دادم شاید کار دفتر باشد، که بسیاری از ملاقات کنندگان وی در روزهای پس از انتخابات فضای دفتر وی و خود وی را کاملا متمایز تصویر می کردند. در تمام این سالها خیلی تلاش کرده ام این تفاوت لحن های او در جمع متدینین و اصلاح طلبان را جلوه ای از نفاق ندانم و به نحوی توجیه کنم. هنوز هم امیدوارم که بتوان چنین کرد اما آیا زمانی که او مخاطبان "نماز جمعه اولی" را در میان نمازگزارانش دید، همانها که فرزندش تدارک دیده بود تا در صفوف جلو حاضر باشند که مبادا شعارهایی نامطلوب بر علیه غارتگران بیت المال و منافقین جدید داده شود، رخصت بروز چهره ای واقعی تر عیان گردید. او خواستار آزادی افرادی از زندان شد که ریشه کاشتن بذر تردید در جامعه بودند. اگر بخشی از جامعه امروز نسبت به نتیجه انتخابات تردید دارند، این بیش از هر چیز حاصل تلاش فتنه افکنانی بود که حتی از حضور افراد مسلح در تجمعات مردمی خودداری نکردند و از ریختن خون بیگناهانی همچون رجبی ها و ندا آقاسلطان و ... برای شعله ورتر ساختن آشوب و بلوا اجتناب نکردند. کاش او قیدی به کار می برد، تا می فهمیدیم که بازداشت تنی چند از مرکزیت آشوبگران را، درست در همان جهت که بیگانگانی که او خود را نگران خوشحالیشان نشان می داد می خواهند، همچون بازداشت عده ای که تنها جرمشان داشتن اندیشه مخالف است نمی داند.

من کاری ندارم که محمد هاشمی نیز مچ‌بند سبزی به دست داشت یا نداشت، مهدی و یاسر و محسن هاشمی در روز جمعه چه می کردند و این هفته چند ماشین از خاندان هاشمی به نماز آمده بود، چه کسانی نقشه بستن راه ماشین هاشمی به داخل دانشگاه تهران را کشیدند، نمازگزارانی که با کفش و مختلط نماز اقامه کردند از دانشجویان دانشگاه آزاد بودند یا نبودند. برای من مهم این است که هاشمی یک فرصت بزرگ را از دست داد؛ فرصتی که می توانست همچون آیت الله طالقانی (که هاشمی در اقدامی به دور از هرگونه هماهنگی با کسانی که عکس طالقانی به دست آمده بودند، نماز خود را به نماز او تشبیه کرد) خود را امام جمعه همه نمازگزاران حاضر بداند، نه فقط سبزپوشان حاضر. این جمعه، جمعه تلخی بود، جمعه ای که می توانست سرآغاز یک همدلی برای بازسازی وحدت در جامعه باشد و نشد.

***

تلخی دوم:

"اینجانب جنابعالی را انسانی خودساخته و مؤمن، دلباخته حضرت صاحب الزمان (عج) و با تعهدی آگاهانه و عمیق به خط نورانی ولایت و مبانی جمهوری اسلامی و خدمتگزاری توانمند و صدیق به ملت الهی و عزیز ایران می‌شناسم و طبق اصل 124 قانون اساسی به سمت معاون اول رئیس‌جمهور برمی‌گزینم."

باور نمی کنم که اسفندیار رحیم مشایی که اصلی ترین و واقعی ترین حامیان احمدی نژاد در طول سالهای گذشته تا این حد نقدهای اصولی به او داشتند، اینک حکم معاون اولی خود در دولت دهم را دریافته است. آن هم پیش از آنکه احمدی نژاد خود رییس دولت دهم گردد، چه آنکه بجز رای مردم، تحلیف و تنفیذ نیز مقدمه نشستن بر کرسی ریاست جمهوری است. بارها گفته ام که احمدی نژاد یا یکی از نزدیکان بسیار نزدیک او، متخصص جنگ روانی هستند. اعلام انتصاب رحیم مشایی در صبح روز خطبه های هاشمی چند نکته را همزمان داشت؛ هم خطبه های او را از خبر اول به خبر دوم تنزل داد و هم مثل همیشه با اصل غافلگیری کاری را کرد که شاید عده بسیار بسیار قلیلی از اصولگرایان آنرا خوب می دانند.

برایم جالب بود که آیت الله علم الهدی، امام جمعه فاضل مشهد که همواره حمایت های شدیدی از دولت نهم داشت و پنج شنبه نیز از احمدی نژاد در فرودگاه استقبال کرده بود، در نمازجمعه این هفته که هم احمدی نژاد در مشهد حاضر بود ( و نفهمیدم در نمازجمعه هم بود یا نه) و هم دیدار مردمی کم سابقه ای را به نمایش گذاشته بود، درباره او هیچ نگفت. یکی از نزدیکان آیت الله با تعجب پرسید که چرا حاج آقا چیزی درباره احمدی نژاد نگفتند، گفتم با توجه به سابقه ای که از نظر ایشان نسبت به مشایی در ذهن دارم، همینقدر که اقدام او را محکوم نکردند هم باید تشکر کرد.

این تلخی از تلخی اول بزرگ تر است، چه آنکه اولی پیش بینی پذیر بود، اما یک امید کاذب در بین اصولگرایان وجود داشت که احمدی نژاد در این دوره قدری دقیق تر عمل نماید و حلقه مشورت خود را از چهره های محدود 4 سال گذشته افزایش دهد. اما گویی او با انتصاب چنین معاون اولی، یک پیام جدی داد. من 24.5 میلیون رای را رای به خود دانسته ام. و این یعنی آغاز یک دلواپسی بیشتر برای غافلگیری های آینده.

--

پ.ن1: قبلا در زمان ثبت نام احمدی نژاد، یک یادداشت انتقادی در روزنامه خبر و برخی سایت ها منتشر کردم که روی وبلاگ هم گذاشته بودم. این یادداشت موجب شد بسیاری مرا نکوهش کنند که بصیرت لازم در تشخیص زمان بیان انتقادات را نداشته ام. اما وقتی خبر مشایی را شنیدم، خدا را شکر کردم در حد خود به وظیفه ام عمل کرده ام. (

پ.ن2: باید درباره منافقین جدید یک مطلب به روز بنویسم و با یک پانویس نمی شود آن را جمع کرد. اما قطعا منافقین قصد نفوذ در جبهه حق را دارند نه جبهه باطل. این را یادمان نرود. بدتر آنکه اگرچه پیامبر به جنگ کفار رفت، اما برای حفظ اسلام ناگزیر به مدارا با منافقین شد، آنکه این مدارا را تحمیل کرد عدم بصیرت اهل مدینه و دوست پنداشتن دشمن بود.

پ.ن3: نقد درون گفتمانی سازنده است، حال که اغتشاش طلبی ها به بن بست رسیده، کم کم باید به فکر این باشیم که نقاط ضعف خودمان را در انتخابات گذشته بازبینی کنیم. قطعا حمایت اصولگرایانه از احمدی نژاد به معنای چشم نبستن بر اشتباهات مسیر طی شده است.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:18 عصر     |     () نظر


نشنیدید که وقتی هاشمی با حرف‌های خود، قند در دل غربی‌ها آب کرد، ملت غیرتی شد و ندا داد: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»... و آقای رفسنجانی این بار خطاب به مردم‌ و نه جرزن‌ها گفت: ان‌شاءالله موفق باشید! ماجراها داریم ما با این آقای هاشمی.
روزنامه وطن امروز در یادداشت امروز خود نوشته است:
حسین‌قدیانی: جیرجیرک‌ها حشرات عجیبی هستند؛ چند روز بیشتر عمر نمی‌کنند اما به اندازه یک موجود صدساله سروصدا دارند. در یک مزرعه برنج، رنج را برنج‌کاران می‌برند ولی جیرجیرک‌ها چنان با جیرجیر خود هیاهو می‌کنند که انگار، گنج دانه برنج با رنج ایشان حاصل شده است!
آدمی را هم قصه همین است؛ آنکه در مزرعه انقلاب کار می‌کند و فریب علف هرز را نمی‌خورد، فروتن است اما برخی همواره خود را طلبکار انقلاب می‌دانند. یکی‌شان را من با همین چشمان خود دیدم که دم از موسوی، خاتمی، کروبی و یک چندتایی نقطه‌چین ناقابل(!) می‌زد و شعار می‌داد: «هاشمی، هاشمی! سکوت کنی، خائنی» ... نه، راه دوری نرو. پسر یکی از همین حضرات بود. آقازاده باشی و بعد مدعی باشی که این انقلاب برای ما چه کرده، از آن حرف‌هاست. حرف‌ها با هم زدیم: از این همه پیامبر، گشته بود جرجیس را انتخاب کرده بود. پدرش مدعی خط امام است و مرجع تقلید خودش شیخ ساده‌لوح! من حالا اصلا کاری به اثرات لقمه شبهه‌ناک ندارم؛ هرچند از هیچ و پوچ، سر از ویلای فرمانیه دربیاوری بی‌تاثیر نیست! البته این را منکر شد. می‌گفت: پدر من هم مثل «هاشمی» از قبل انقلاب وضعش خوب بوده است. این ادعا را من دست‌کم از زبان 10، 20 آقازاده شنیده‌ام. اغلب دروغ می‌گویند. دیوار حاشا بلند است اما دیگر نه اینقدر! در ثانی «حضرت روح‌الله» به چه کسانی با خطاب و عتاب می فرمودند: «یادتان نرود که شما را همین مردم از حجره‌های تنگ و از نداری‌ها و از فقر و زندان به این مقام رسانده‌اند». امام راحل ما مظهر صداقت بود. دروغ نگویید. از کوخ وارد کاخ شده‌اید و حالا دروغ‌های شاخ‌دار می‌گویید. جرم این است که تا خرخره خورده باشی و بعد مدعی باشی که این انقلاب برای ما هیچ کاری نکرده است. گفتم که؛ جر زدن فقط خصلت جیرجیرک‌ها نیست. البته آقازاده قصه ما با کفش نماز نخواند، قبله را هم درست بلد بود. تازه «و لا الضالین» را هم از من و شما بهتر می‌کشید، اما... اما با «ولایت» که نباشی، خواه به نماز ایستاده باشی، خواه به شراب نشسته باشی. «شریعتی» راست می‌گفت. کوفیانی که «علی(ع)» را تنها رها کردند، چه فرقی می‌کرد در کعبه باشند یا در بتخانه... . اینجا ولی کوفه نیست، کوفه یک شهر بود ولی اینجا «مدینه عشق» است. ایران ما مجموعه‌ای است از مدائن ولایتمدار. شعار نمی‌دهم؛ در دیار ما هر جا که لازم بود، گل لاله شکوفه زد. اینجا کوفه نیست که آه ولی‌الله را با سینه چاه بتوان گره زد. ما حسرت این آه را بر دل مخالفان حزب‌الله خواهیم گذاشت. نشنیدید که وقتی هاشمی با حرف‌های خود، قند در دل غربی‌ها آب کرد، ملت غیرتی شد و ندا داد: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»... و آقای رفسنجانی این بار خطاب به مردم‌ و نه جرزن‌ها گفت: ان‌شاءالله موفق باشید! ماجراها داریم ما با این آقای هاشمی. بسیار دوستش داشتیم ولی اینک! اینک فاصله‌ها بین ما افتاده. مطلب «جناب موسوی! بسم‌الله» را یادتان هست؛ قرارمان این نبود ولی تو قرارمان را به‌هم زدی... وانگهی! اصلا بحث عشق و نفرت نیست. سینه ما پر از کینه دشمن است. در این سینه پر سکینه، زخمی هم از جانب دوست اگر رسد عیبی نیست. شیعه از این زخم‌ها زیاد خورده و از این زخم‌زبان‌ها زیاد شنیده اما آقای هاشمی! ماجرایمان را از همین شعار «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند» شروع کنیم؛ شما از این شعار هیچ خوشتان نمی‌آید. آن «موفق باشید»ی هم که نثار ما کردید، لطف شما بود. عزت زیاد! خوب یادم هست سال‌ها پیش، از همین جایگاه، به بهانه یک بحث تاریخی، گریزی هم به این شعار زدید و ضمن تجلیل از نقش کوفیان، فرمودید که این شعار، ایشان را خوش نمی‌آید. من نمی‌دانم کدام ساکن کوفه امروز هست که از شعار ما ناراحت شده باشد؟ و مگر مراد ما از «کوفه» در شعار «ما اهل کوفه نیستیم» کوفه امروز است؟ باورم هست کوفیان امروز هم وقتی بعد از خروج موقت نظامیان غربی از عراق، دست به جشن و پایکوبی زدند، ترجمان دیگر هلهله‌شان همین شعار بود اما دلمان برای کوفیان نسوزد، آنکه از این شعار، غمی به دل گرفت، شما بودید نه کوفیان. چرا؟ براستی چرا؟ ما آن زمان هنوز به شما اقتدا می‌کردیم و نمازمان فرادیَْ نبود، ولی شما که ضمیر مرجع شعار ما نبودید، چرا؟ شما چرا؟ ما این شعار را می‌گفتیم که لرزه بر اندام دشمن بیفتد. ما این شعار را می‌گفتیم که بگوییم« خامنه‌ای، خمینی دیگر است». ما این شعار را سرمی‌دادیم که بگوییم دوران بعد از «محمد(ص)» دیگر تکرار نمی‌شود. ما این شعار را سر می‌دادیم که بگوییم دیگر «علی (ع)» خانه‌نشین نمی‌شود. کجای شعار ما تعرض به شما بود که شعارمان ناراحت‌تان کرد. می‌گویید بحث تاریخی، اصلا در این شعار، کوفه، نماد هیچ شهر و دیاری نیست که حالا بخواهد درگیر تفاسیر مورخان شود. ما مرادمان نه تاریخ بود، نه جغرافیا. کوفه در شعار ما نماد خوارج است. نماد ناجوانمردان. نماد آنان که نان نظام را خورده‌اند و مثل آن آقازاده محترم، سنگ دشمن را به سینه می‌زنند. حالا من از آیت الله مصباح یزدی و آیت‌الله یزدی حرفی نمی‌زنم که شما بگویید اینها با من زاویه دارند.
من از کسی حرف می‌زنم که عکسش را در دست گرفته بودند؛ از شریعتی. خدا رحمت کند شریعتی را. می‌گفت، خوارج کسانی هستند که کلمات دشمن را تکرار می‌کنند به زیان دوست. جناب هاشمی! یادتان هست روزهایی را که بچه‌های حزب‌الله می‌گفتند: «خطبه هاشمی،‌نماز خامنه‌ای»؟! باورمان نمی‌شد خطبه ‌هاشمی بیشتر از دوست، به دل دشمن بنشیند. تو نیز قرارمان را به‌هم‌زدی! ما البته شما را برای انقلاب می‌خواستیم، نه برای خودمان و نه برای خودتان. اما شما در دولت سازندگی به کارگزارانی میدان دادید که شما را فقط برای خودشان می‌خواستند و همین جماعت به اسم توسعه و به بهانه سازندگی، چرخ زندگی اغلب مردم این مرز و بوم را فلج کرد. حوادث حاشیه شهرها که یادتان نرفته است. حادثه همین اسلامشهر تهران را در یاد دارید؟ جناب هاشمی! ما علاقه‌مند به شما بودیم، اما چه کسانی در دل ما بذر تردید نسبت به حضرتعالی را کاشتند؟ نگویید احمدی‌نژاد. ما بسی قبل‌تر از افشاگری‌های او نسبت به پاره‌ای از رفتارهای دوستان، بستگان و وابستگان شما مردد شده بودیم. قصه مال سال‌ها قبل بود. قبل‌تر از آنکه به پادشاه یکی از این کشورهای همسایه، وعده داده شود دولت احمدی‌نژاد 6‌ماه بیشتر دوام نمی‌آورد! داستان ما دست بر قضا از لابه‌لای خاطرات خود شما تیره و تار شد. آنجا که مردان شهید من در «بیت‌المقدس» و «کربلای پنج» و «خیبر» و «بدر»، آسمانی شدند و این را به شما «محسن رضایی» خبر داد و شما چند خط بعد، فرزندان خود را روانه «جواهر ده»، این منطقه خوش آب و هوای نزدیک رامسر کردید. اینکه دیگر تهمت احمدی‌نژاد به شما نیست. بخشی از خاطرات خود شماست... و قصه ما و شما سر دراز و پر رمز و رازی دارد. جناب هاشمی! گفته بودید عاشق رهبر انقلاب هستید. گفته بودید «هیچ دو نفری را آن اندازه‌ای که من و آقای خامنه‌ای به همدیگر نزدیک هستیم، نمی‌شناسید». رسم عاشقی، دلتنگی است نه نامه سرگشاده! ما اما عاشق شما نیستیم. پس بر ما حرجی نیست که به شما نامه سرگشاده بنویسیم. اما رسم عاشقی،‌ نامه‌ای بدون سلام و بی‌والسلام نیست. رهبری مگر فتنه را تمام شده نخواندند، پس دیگر راهکار شما برای خروج از بحران چیست؟! کدام بحران؟ کدام 18 تیری در این مملکت، ختم به 23 تیر نشده است؟ می‌گویید مردم در سلامت انتخابات تردید دارند؟ کدام مردم؟ از فرزندان سرمایه‌دارانی حرف می‌زنید که در دولت سازندگی همه‌کاره کشور شدند؟ از فرزندان کسانی حرف می‌زنید که پدرانشان به جرم جاسوسی در زندانند. از کسانی حرف می‌زنید که با اتومبیل‌های دانشگاه آزاد، پای مبارک‌شان توسط جناب جاسبی به نماز جمعه باز شد و با کفش به نماز ایستادند؟ و اما اگر بنا به تردید مردم باشد، مردم نسبت به مسائل دیگری هم مردد هستند؛ مردم تردید دارند که مسؤولان، مثل آنها زندگی معمولی دارند یا خیر؟ مردم در شک و دودلی هستند که آیا آقازاده‌ها، اهل سوءاستفاده از جایگاه پدرانشان هستند یا خیر؟ مردم مرددند که چگونه برخی‌ها در پست‌های کلیدی مسؤولیت دارند اما از حرفشان، دشمنان نظام شاد می‌شوند؟ مردم پر از ابهام شده‌اند که چرا معترضان به نتیجه انتخابات به جای سند و دلیل رطب و یابس می‌بافند.
مردم در بهت فرو رفته‌اند که چرا مدعیان امام راحل به جای پشتیبانی از ولایت فقیه، حرف دشمن را تکرار می‌کنند. مردم در حیرتند که چرا بستگان شخصیت‌های برجسته نظام، اوباش را تحریک به آشوب می‌کنند؟ مردم متاسفند که چرا آقازاده‌های برخی حضرات در نماز جمعه از آنها می‌خواهند که نماز را به اغتشاش بکشانند؟! مردم متحیرند که چرا یک آقازاده، با نفوذ خاص خود باعث آزادی یک تبهکار خائن می‌شود؟! مردم متعجبند که چرا به بیگانه وعده سقوط دولت‌شان داده می‌شود؟! و... و مردم نگرانند که چرا باید در نماز جمعه به جای آنکه به امام جمعه اقتدا کنند، باید نماز را به صورت فرادی به جای آورند؟! جناب هاشمی! می‌دانم، نماز جمعه را نمی‌شود فرادی خواند. اما گاه هست که حج را با تمام عظمتش باید نیمه تمام رها کرد و راهی کربلا شد، اینکه نمازجمعه است! آنکه حسین(ع) مولای اوست در بند عادت عبادت نیست و هیچ سعادتی برای او لذت‌بخش‌تر از شهادت نیست. پس بگذار در قنوت خود نیز خرق عادت کند و «اللهم‌رزقنا شهادهًْ فی سبیلک» بخواند. جناب هاشمی! اما این بذرهای تردید را می‌توان تدبیر کرد و مردم را از شک و دودلی درآورد. ما نیز راهکارهایی ارائه می‌کنیم؛ نخست اینکه فرمایش خودتان، آری، همه باید پایبند قانون باشند. اگر آقازاده‌ای خلاف قانون و با زدوبند موجب آزادی یک مفسد اقتصادی شد، با او باید همانطور برخورد شود که با دیگران می‌شود. دیگر راهکار اینکه با مردم و نظام و رهبری روراست باشیم؛ این نمی‌شود که عاشق یار باشیم و با حرف خود، استقبال اغیار را باعث شویم. راهکار دیگر اینکه به همان اندازه که بعضی به دروغ فکر سلامت انتخابات هستند، فکر سلامت زندگی خود نیز باشند و اجازه ندهند احیانا امورات عده‌ای خاص با دودره‌بازی و دور زدن قانون بگذرد و مشکلات مابقی ملت را بیندازند روی دوش احمدی‌نژاد. دیگر راهکار ما این است؛ افرادی که رئیس‌جمهور درباره آنها سخن گفت در دادگاهی علنی از خود دفاع کرده و حق دفاع احمدی‌نژاد را نیز برایشان محترم بدانیم. این دادگاه حتما باید علنی باشد تا بذر تردید از دل مردم زدوده شود.
راهکار دیگر ما مجازات آشوب‌طلبان اصل‌کاری است. راهکار دیگر ما این است که آقای کروبی بگوید به چه دلیل مسؤولان ستادش قصد بمب‌گذاری در مراسم سخنرانی آقای موسوی را داشته‌اند. دیگر راهکار ما این است که ایشان بگوید چرا از شهرام جزایری پول گرفته و چرا برای این عمل زشت از امام عزیز، مایه می‌گذارد. راهکار بعدی ما این است که آقای موسوی به دلیل مشارکت در قتل شهروندان و زمینه‌سازی برای هرج و مرج محاکمه شود. در این صورت مطمئن باشید که بذرهای تردید از دل ملت برداشته خواهد شد. آری، ملت یعنی توده مردم؛ یعنی آحاد ملت. ملت که فقط همان دو، سه هزار نفری که خواستند مراسم نماز را برهم بزنند، نیست. اگر آنها به سلامت انتخابات تردید دارند، اگر آنها متاثر از چانه‌زنی در بالا، مشغول فشار از پایین هستند، آحاد ملت به سلامت همه این نق‌زن‌ها، همه این جرزن‌ها و همه این کسانی که قصد دارند سمن را جای یاسمن قالب کنند و خود را به جای ملت جا بزنند، تردید اساسی و جدی دارند. خیابان‌های منتهی به نماز، یادگار بسیاری از شهدای ما است. من نمازم را درست در جلوی محوطه معروف به زمین فوتبال می‌خوانم که پدر شهیدم همیشه آنجا نماز جمعه می‌خواند؛ «جلوی کلیسا»، «خیابان طالقانی»، «میدان فلسطین»، «زیر سقف»، «جلوی مسجد دانشگاه»: همه اینها روزگاری محل صلاهًْ پرستوهای مهاجری بود که به «فکه» رفتند تا «نماز سرخ» بخوانند. دین اگر خون بخواهد، سیدالشهدا نیز مکه را، این خانه خدا را رها می‌کند تا این‌بار بر گرد «خدای خانه» طواف کند. آن زمان هم البته بودند کسانی که از حلقوم دوست، فریاد دشمن سر می‌دادند و فرزند ابوتراب و یاران وفادارش را خطاب می‌کردند که: حسین(ع) از دین خدا خارج شده است! ... و درست به همین دلیل است که ما امروز از دشمن زخم می‌خوریم و از دوست زخم زبان. اگر رهبرمان امر بر صبر می‌کند، پس ای ناسزاها، ما را دریابید و اگر امر بر جهاد می‌کند، ما اهل توفانیم نه باد.
القصه، امام خوبی‌ها گفت، کاری نکنید که من با ملت، صریح سخن بگویم. زنهار! اگر امر مولا صریح شد، واکنش ما هم در این جمل واپسین، برق‌آسا و سریع خواهد بود.
***
و اما نوشته‌ام با جیرجیر جیرک‌ها شروع شد. ژورنالیسم حکم می‌کند این وجیزه را با نوشتن درباره این موجودات، پایان دهم. ژورنالیسم را بی‌خیال؛ خواننده فهیم ما درگیر این عادات سخیف نیست. او الان به این می‌اندیشد که راستی، آن آقازاده، آقازاده‌ای که چشم در چشم نویسنده مقاله انداخت و بی‌هیچ شرم و حیایی گفت: «پدرم از انقلاب طلبکار است»، فرزند کدام‌یک از این مدعیان خط امام بود؟!
بگذریم که ژورنالیسم هم رعایت شد. به جیرجیرک‌ها(آقازاده‌های فوق) رو بدهی، خود را صاحب مزرعه انقلاب هم می‌دانند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:15 عصر     |     () نظر


او تنها 6 روز پس از انصراف از کاندیداتوری به نفع موسوی، سفرهای خارجی اش را آغاز کرد. از ابتدای فروردین تا 20خرداد 1388 که دوره اوج مبارزات انتخاباتی موسوی تلقی می شد، خاتمی نزدیک به یک سوم این ایام (20روز) را از ایران غایب بود!

ابتدای فروردین برای سفری 8 روزه به استرالیا رفت. بعد از این سفر، فقط یک هفته در ایران ماند و سپس عازم ترکیه شد تا با دبیرکل «سازمان نظامی ناتو» دیدار کند! این سفر نیز مقارن با حضور «باراک اوباما» در ترکیه بود! روز 20اردیبهشت برای سفری 5روزه راهی عربستان گشت. جنجالی ترین سفر «محمد خاتمی» که گفته اند راز این «حلقه مفقوده» را خواهد گشود، سفری 4روزه در 11خرداد به تونس بود که باز هم از قضا، 2روز پایانی آن با سفر رئیس جمهور آمریکا به مصر همزمان شد.

منابع آگاه می گویند همان هنگام که «باراک اوباما» با هیات بلندپایه ای از مقامات دولت آمریکا در مصر به سر می برد، خاتمی نیز از تونس به مصر سفر کرده است تا در باب احتمال شکست «میرحسین موسوی» و حوادث پس از انتخابات با آن هیات گفت وگو کند. اگرچه خبر این ملاقات- به روال معمول و البته بسیار منطقی!- در یک جمله «تکذیب» شد، اما از رازآلودی مجموعه این سفرها نمی کاهد؛ سفرهایی که در پرکارترین روزهای مبارزات انتخاباتی بسیار عجیب و غریب به نظر می رسد. آیا این غیبت 20 روزه خاتمی، با تکذیبیه های تکراری و کسالت آور «موجه» می شود یا روزی، راز آن «حلقه مفقوده» در پروژه ناکام مبارزه مدنی و دلیل ستایش های رئیس جمهور آمریکا از اصلاح طلبان را فاش خواهد کرد؟ افشای آنچه که البته فاش بود!

.....ادامه دارد



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:13 عصر     |     () نظر

نامه سرگشاده 22 انجمن اسلامی خطاب به خاتمی

» مشروعیت مجمع روحانیون و شخص جنابعالی زیر سؤال است



اعضای انجمن اسلامی دانشجویان 22 دانشگاه کشور با صدور نامه‌ای سرگشاده خطاب به خاتمی خواستار بررسی مجدد مشروعیت مجمع روحانیون مبارز و شخص وی شدند.

به گزارش رجانیوز، متن نامه سرگشاده 22 انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های سراسر کشور خطاب به سید محمد خاتمی به شرح ذیل است:

آقای محمد خاتمی سلام

22 خرداد ماه سال حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف را به یاد دارید؟ آیا انصافاً شما که از سوی آمریکایی مآبان مرد تمدن‌ها و صلح لقب گرفته‌اید، تا به‌حال تبلور چنین بینش عمیقی را در میان ملت‌های دیگر جهان سراغ دارید؟ باور ما آن است که بزرگ مدعیان دموکراسی هم در جهان رویای بهره‌مندی از چنین ملت فهیم و معتقدی را در سر می‌پرورانند، آیا با ما موافقید؟ صادقانه بگویید مانور بر روی خلق چنین حماسه‌ای و موهبت‌های آن تا چه اندازه به مزاج شما خوش می‌آید؟

آقای خاتمی

بارها و بارها شنیدیم، خواندیم و در رفتار شما هم به عینه مشاهده کرده‌ایم که این شکست‌های متوالی برای جنابعالی و دیگر مدعیان اصلاحات بسیار سنگین تمام شده است، از شکست در مرحله اول انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و عدم پذیرش دکتر معین گزینه پیشنهادی شما از سوی مردم گرفته تا شکست در مرحله دوم و عدم رأی به حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، سپس ناکامی تلاش مجدد شما در قالب شکست پروژه "باز باید سرنوشت از سرنوشت" در انتخابات شوراها، پس از آن از آخر اول شدن یاران خاتمی در مجلس هشتم تأمل برانگیز به نظر می‌آمد و اما قطعاً داغ‌ترین و سوزاننده‌ترین جای این غمنامه برای خاتمی، انتخابات 22 خرداد است.

البته انتخابات 22 خرداد ماه از چند جهت زخم‌های عمیق و کاری را بر حیثیت سیاسی شما وارد آورد، برای نمونه مرد 22 میلیونی دیگر رکورد‌دار نبود و امروز مردی از جنس مردم با 3 میلیون رأی بیشتر از مرد تمدن‌ها محبوب‌تر و برتر شده است. در نمونه‌ای دیگر شکست وحشتناک موسوی گزینه خاتمی که حتی فغان و قانون گریزی‌های او بعد از انتخابات هم نتیجه‌ای جز پرده برداشتن از چهره افراد شکست‌خورده‌ای که انگیزه‌ای جز خفه کردن صدای مخالف خود را ندارند، نداشت.

آقای خاتمی

چرا روزی از رقابت و مبارزه با احمدی‌نژاد خودداری کردید که اکنون بخواهید بیرون از گود و از کیلومترها فاصله به اصطلاح شجاعت خود را به رخ بکشانید و در این میان هم از دیگران خرج کنید که بیایید بنشینیم و بر مشروعیت این دولت بحث کنیم؟ خوشحال می‌شویم که نظر شما را در رابطه با اینکه در خصوص مشروعیت مجمع روحانیون مبارز و از آن مهمتر شخص محمد خاتمی هم بحث شود بدانیم. آیا در باب این مسئله هم هنوز قائل به آزادی بیان هستید؟

آقای خاتمی

هیچ می‌دانید برای ما دانشجویان مشاهده فیلم ایتالیای شما، دست دادنتان با راسموسن به عنوان یک کافر حربی و... سؤالات زیادی را پدید آورده است، که صرفاً ابلاغ یک تکذیبیه از سوی جنابعالی و نشر آن از جانب رسانه‌های حامی خودتان جهت سرپوش‌گذاشتن بر اشتباهات شما، این ابهامات را از ذهن مقدس دانشجویان پاک که نمی‌کند هیچ، بلکه بر صحت آن نیز می‌افزاید؟ به نظر شما بعد دیگر نتیجه همه پرسی 22 خرداد ماه همان "نه" بزرگ مردم در به ساختارشکنی‌ها و تفکرات رفرمیستانه جبهه مطلوبتان نبود؟

آقای خاتمی

می‌گوییم اگر در انتخابات شرکت می‌کردید و حالا که نکردید، به جایش این ناکامی را بپذیرید به مراتب بهتر از این "خودکشی"ها و "خودزنی"های سیاسی برایتان تمام می‌شود. این عصبیت شما ما را یاد پرخاشگری‌های مرد مهربان "زنده باد مخالف من" در دانشگاه تهران می‌اندازد که می گفت: "آدم باشید و گرنه می‌دهم بیندازندتان بیرون". آیا هنوز هم می‌خواهید این عدم ارضای شهوت قدرت در اردوگاه متبوع و از آن جدی‌تر رهبرش یعنی خودتان را با انتقام‌گیری و بی‌حرمتی به مردم و قانون‌شان جبران کنید؟

آقای خاتمی

فکر می‌کنیم برای این خیلی عصبانی هستید که حتی حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی هم ادامه حیات سیاسی خود را بر طرفداری از شما و یارانتان ترجیح دادند و با خطبه‌های خود رشته‌های شما را پنبه کرده و آب سردی بر سرتان ریختند، عجب نماز جمعه تاریخی‌ای! بود. آیا باز هم با ما موافقید؟

در آخر آقای خاتمی

ما نامه مصطفی معین وزیر علومتان در برخورد امنیتی، قضایی، سیاسی، حقوقی با دانشجویان منتقد را هنوز به خاطر داریم. شما چطور؟

والسلام علی من اتبع الهدی

بر اساس این گزارش، این نامه از سوی انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های زیر صادر شده است:

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
نجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه صنعتی شریف
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنان
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه یزد
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه هرمزگان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه اراک
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شهرکرد
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شهید چمران اهواز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه بوعلی همدان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ایلام
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اهواز
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 10:11 عصر     |     () نظر

شبکه تلویزیونی وهابیون عربستان، خطبه های نماز جمعه تهران اکبر رفسنجانی را مستقیم پخش کرد.

به گزارش اصول‏نیوز، شبکه تلویزیونی العربیه که متعلق به یکی از شاهزاده‏های وهابی عربستان سعودی است، خطبه های نماز جمعه تهران اکبر رفسنجانی را مستقیم پخش کرد.

این شبکه که در روزهای گذشته علاقه وسیعی به این نماز جمعه نشان داده بود سخنان اکبر رفسنجانی در نماز جمعه این هفته تهران را به صورت زیرنویس و مستقیم منعکس کرد.

شبکه تلویزیونی العربیه که توسط حکام فاسد سعودی و در راستای اهداف صهیونیست ها در منطقه خاورمیانه راه اندازی شده ، در هفته های بعد از انتخابات بر شدت فعالیت هایش علیه منافع ملی کشورمان افزود.

مدیران این شبکه خبری ارتباط خوبی با اسرائیل دارند . العربیه که از حمایت مالی یهودیان عرب برخوردار است ضربه به جمهوری اسلامی را در راس برنامه های خود قرار داده است.

ارتباط مستقیم با گروههای تروریستی منطقه مانند القاعده. ریگی، منافقین و ..در اخبار این شبکه خبری کاملا آشکار است.

استفاده از نام مجعول برای خلیج «فارس» از دیگر حرکات مذبوحانه این شبکه تلویزیونی است.
 
العربیه در جریان جنگ غزه به عنوان ستون پنجم برای اسرائیل عمل میکرد و موقعیت نیروهای مقاومت را به اسرائیلی ها گزارش میداد و همین امر باعث دستگیری و اخراج خبرنگار العربیه از منطقه غزه شد.

برخی منابع عربی در منطقه ، از خبرنگاران العربیه در مناطق  مختلف خاورمیانه از جمله ایران به عنوان جاسوسان اسرائیل ( در پوشش خبری) نام میبرند.

العربیه برای ایفای نقش خود در مورد ایران از عناصر مورد وثوق اسرائیل و انگلستان استفاده میکند.

علیرضا نوری زاده که سال ها در اسراییل زندگی کرده و اکنون ساکن لندن است و برای سرویس های امنیتی اسرائیل و انگلیس کار میکند مهره اصلی ارتباط لندن ، تل اویو و العربیه در امور ایران است.

نوری زاده که پس از یک رسوائی اخلاقی در مقابل دوربین یک شبکه تلویزیونی ، مجبور به کناره گیری از کار رسانه ای شده بود ، با تلاش بی بی سی و صدای آمریکا واسرائیل  برای خوش خدمتی به اربابان صهیونیست اش به عرصه رسانه ای بازگشت.

نوری زاده از خبرنگاران روزنامه های زنجیره ای در دوران خاتمی که اکنون در خارج از کشور زندگی میکنند به عنوان منبع استفاده میکند.تا اخبار ایران را با استفاده از سر پل های ارتباطی اش در تهران و لندن، در اختیار  دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل و انگلیسی قرار دهد.

وی علاوه بر انعکاس اکاذیب  به عنوان خبرواقعی در این شبکه تلویزیونی و حضور دربرنامه های تفسیر خبری در مورد ایران ، شناسایی عناصر مطلوب برای تهیه خبر و گزارش از ایران را بعهده دارد.

نوری زادهای  اخبار راست و دروغ آشوب های تهران را از روی وبلاگ های فارسی در نقاط مختلف دنیا برداشت کرده و پس از ترجمه به عنوان اخبار ویژه در اختیار اتاق خبر العربیه قرار میدهد.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 2:9 عصر     |     () نظر

نا آرامی های اخیر ایالت سین کیانگ چین که منطقه ای مسلمان نشین نیز می باشد باعث جلب توجه افکار عمومی جهانی به چین شد. در طی دو سال گذشته این دومین بار است که تحولات اجتماعی و سیاسی چین در مرکز توجه جهانیان قرار می گیرد، سال گذشته تبت دلیل این امر بود. رسانه های غربی تلاش زیادی برای دامن زدن به این درگیری ها انجام داده اند و سعی کردند به مانند ماجرای تبت در وسعت ماجرا مبالغه را به نهایت برسانند. ریشه های این اقدامات را باید با دقت واکاوی نمود و با توجه به جهات مختلف آن به واقعیت ماجرا پی برد.

سین کیانگ کجاست؟

استان یا ایالت "سین کیانگ" منطقه ای کوهستانی – بیابانی است که در شمال غرب کشور چین و در همسایگی آسیای مرکزی قرار دارد. نام قدیمی تر این منطقه "ترکستان شرقی" است و تقریباً یک ششم چین فعلی را تشکیل می دهد.

مرکز این ایالت، شهر "اورومچی" است که3279 کیلومتر مربع مساحت دارد. اکثریت جمعیت این شهر را چینی های قوم "هان" –یعنی نژاد اصلی مرکزچین- تشکیل می دهند ولی اکثریت مردم کل این ایالت،مسلمانان ترک تبار از قبایل "اویغور" هستند. شهر "کاشغر" –یا در تلفظ لاتین "کاشگار"- هم از شهر های معروف و مهم این ایالت است. این شهر در مسیر جاده کهن ابریشم قرار دارد.

این ایالت مسلمان نشین که در کشوری کمونیستی قرار دارد، بالغ بر 20 میلیون نفر جمعیت دارد. اعتقاد بر این است که بسیاری از اویغورهای مسلمان، قبل از پذیرش اسلام، پیرو مذهب "مانی" بودند، کما اینکه آیین مانی مدت ها دین حکومتی اویغورها بود.

سین کیانگ از سال ها پیش و در پی تصرف ترکستان شرقی، به نقشه چین اضافه شد. این ایالت مرزی که در مجاورت تبت قرار دارد یکی از حساس ترین مناطق چین به شمار می رود.

جمعیت شیعیان کل چین، بیش از سه میلیون نفر تخمین زده می شود که تعداد زیادی از آن ها در سین کیانگ زندگی می کنند؛ اما گزارش دقیقی از آمار آن ها در دست نیست.

اویغورها کیستند؟

«اویغور»ها، «ئویغور»ها، «ایغور»ها یا «آیغور»ها مردم ساکن غرب چین هستند که منطقه تمرکز سکونتشان، ایالت خود مختار سین کیانگ در شمال غرب است.

«خواجه رشید الدین فضل الله همدانی» در کتاب جامع التواریخ در شرح اقوام و قبایل ترکی به لفظ ایغور می رسد  و می نویسد: «ایغور به ترکی یعنی "جمع شدن". این نامگذاری به این خاطر بود که تغز خان، خان ترک 9 فرزند داشت که به آن ها اغوز می گفتند. فرزند اول بنا بر سنت دیرین باید به پادشاهی می رسید و به همین خاطر باید با دختر عمویش ازدواج می کرد. اما وی در نهان، مسلمان و موحد بود، پس به نامزد خود گفت من مسلمان و موحدم و اگر می خواهی با تو ازدواج کنم باید به دین اسلام در آیی، و به او تاکید کرد که این راز را با کسی نگوید. نامزد وی این موضوع را به پدر و عمویش بازگو کرد. در نتیجه فرزند اول مورد عتاب افراد خانواده قرار گرفت و از او خواستند به دین آبا و اجدادی بازگردد ولی او قبول نکرد. پس میان آن ها درگیری در گرفت و کسانی که به دور اغوز خان جمع شدند را "ایغور" نام نهادند.» بر اساس این نوشته، مبنای تشکیل اویغورها، مبنایی مذهبی و بر پایه اسلام بوده است.

اویغورها اغلب شهرنشین هستند و به بازرگانی و پیشه وری مشغولند. آنان پیش از تسلط چین به این منطقه، دولت مستقل خود را داشتند و درطول تاریخ چندین بار زمام مناطق پیرامون در مغولستان و آسیای مرکزی را هم به دست گرفتند. در سال های کنونی به دنبال ترقی اقتصادی در چین این منطقه نیز دچار تغییرات اقتصادی و جمعیتی شده است. زبان ایغورها، «اویغوری»، «ئویغوری» یا «ترکی اویغوری» است. این زبان تا حدود زیادی تاثیر گرفته از زبان فارسی بوده و رسم الخط آن عربی است.

آغاز ماجرا

 ماجرا از آن جا آغاز شد که اویغورهای مسلمان در اعتراض به کشته شدن دو تن از هم کیشان خود به دست افراد قوم «هان» (قوم غیر مسلمان) و عدم جدیت مقامات چینی در پیگیری قضیه، به خیابان هاب شهر ارومچی ریخته و خشم فرو خورده خود را از چندین دهه تبعیض و بی عدالتی فریاد زدند. قوم «هان» اما این بار نیز با اطمینان از حمایت قاطع دولت چین، افراد خود را به خیابان ها ریخت تا تظاهر کنندگان اویغور را سرکوب کند. رویارویی دو قوم، درگیری شدیدی را در پی داشت که به کشته شدن 184 نفر شامل 137 تن از قوم هان، 46 نفر از قوم اویغور و یک نفر مسلمان هوئی منجر شد.
در اینکه ریشه این درگیری ها در احساس برتری قوم هان نسبت به مسلمانان اویغور و تبعیض های موجود در جامعه چین است، شکی نیست. دولت چین به دنبال الحاق منطقه مسلمان نشین سین کیانگ به خاک خود در سال 1949، دست به بر هم زدن ترکیب جمعیتی این منطقه زد و با روانه کردن مردمی از قوم هان به سین کیانگ، موازنه جمعیتی این منطقه را به نفع قوم «هان» یعنی به سود دولت چین بر هم زد. تا بتواند به سهولت آن را در کنترل خود نگه دارد. محدودیت های زمانی برای مسلمانان اویغور ایجاد شد. با افزایش تضاد نژادی، به تدریج نطفه درگیری های قومی نیز بسته شد تا سرانجام روزهای میانی تیرماه 88 شاهد رویارویی خونین این دو قوم باشد. بنابراین، آن چه که در این قضایا به دولت چین مربوط بوده و مورد اعتراض است، اتخاذ سیاست های تبعیض آمیز علیه قوم اویغور است؛ اعتراضی که مسلمانان جهان نسبت به تمامی دولت های غیر اسلامی درباره وضعیت اقلیت مسلمان آن جوامع دارند.

در پی این درگیری های قومیتی اما دو جریان در هم تنیده با موقعیت های متفاوت جغرافیایی، با نیاتی که به هیچ رو نشانی از دلسوزی برای مسلمانان در آن پیدا نیست، با اشتیاق زاید الوصفی دست به مصادره آن به نفع اهداف خویش زدند.

جریان اول شامل مخالفان جهانی چین است که حوادث اخیر را فرصت بی بدیلی برای پیگیری بحث تجزیه استان سین کیانگ از چین می داند، منطقه ای بی نهایت استراتژیک که یک ششم خاک چین را تشکیل داده و بزرگترین منابع نفتی و گازی این کشور و نیز معادنی چون طلا، زغال سنگ و نقره در آن جا قرار دارد. جدا شدن سین کیانگ از چین، قطعاً کار پکن را برای همیشه در معادلات جهانی با دشواری های جدی روبرو خواهد کرد. واشنگتن مهره لازم برای مصادره اغتشاشات را در اختیار داشت.

جریان دوم اما جریانی در داخل ایران است که در هر حادثه ای، ماهیت ماجرا و طرف های درگیر هرچه و ههرکه باشد، برایش تفاوتی نمی کند. هدف، همراهی با غرب در همه وجوه و به هر شکل ممکن است و در این راه، چشم و گوش بسته و به عبارت بهتر «فکر» بسته، در خدمت اهداف غرب گام برمی دارد. علی رغم اینکه اکثر کشته شدگان درگیری های اخیر چین از قوم غیر مسلمان است، رسانه های مدعی اصلاحات همه کشته شدگان سین کیانگ را مسلمان معرفی کردند و در همان حال به جای حمایت از مسلمانان اویغور، تحلیل های محافل و رسانه های غربی را بازنویسی کردند.
آنان از این اقدام دو هدف عمده را دنبال می کردند؛ یا دستگاه دیپلماسی کشور را تحریک کرده و آن را مجبور کنند که در واکنشی عجولانه، به جریان ایجاد شده در غرب پیوسته و با حمایت از تجزیه سین کیانگ، در وضعیت مخاصمه با این کشور قرار گیرد؛ و یا اینکه در صورت عدم ورود ایران به این جریان، ضربه ای حیثیتی به جمهوری اسلامی وارد کرده و با اشاعه فرضیات کذب، دولت را به رفتار دوگانه در برابر مسلمانان جهان متهم کنند؛ با این ادعا که جمهوری اسلامی در حالی از مسلمانان غزه حمایت می کند که در برابر قتل عام مسلمانان سین کیانگ توسط دولت! چین سکوت کرده است. شدیدترین واکنش نسبت به وقایع چین از سوی نخست وزیر ترکیه بود که او نیز به دنبال آشکار شدن اهداف تجزیه طلبانه غرب، رفتار سیاسی خود را وارد چاچوب های قانونی و حقوقی کرده و یادآور شد که «آنکارا قصد مداخله در امور داخلی چین را ندارد و به تمامیت ارضی چین احترام می گذارد»

ربیعه قدیر کیست؟

خانم ربیعه قدیر یا رابه کادیر متولد 1948 و در حال حاضر فعال حقوق بشر و رئیس «کنگره جهانی اویغور» (World Uyghur Congress) است که برای تجزیه استان سین کیانگ (ترکستان شرقی) فعالیت می کند.

او پس از متارکه با شوهر اولش به تجارت می پردازد و کار خود را در زمینه پارچه و نساجی توسعه می دهد و آن چنان پیش می رود که چندی بعد صاحب دو فروشگاه در شهر ارومچی می شود و از آن زمان به زن میلیونر معروف می گردد. او جزء 5 نفر پولددارترین افراد در چین است. در سال 1981 برای بار دوم ازدواج می کند.
او در سال 1992 رئیس اتاق بازرگانی شین جیان و عضو کنگره ملی خلق گردید و اندکی بعد حامی حقوق زنان شد. در سال 1995 به عنوان عضو فعال نمایندگان دولت چین، در کنفرانس جهانی زن در سازمان ملل متحد سخنرانی و شرکت نمود. در سال 1997در پی انتقادات شدید از سیاست های دولت، از نمایندگی کنگره خلق اخراج شد.

در آگوست 1999 دولت چین او را که قصد داشت، با نماینده و بازرس کنگره آمریکا دیدار کند دستگیر نمود، که در مارس 2005 آزاد شد. ربیعه کادیر پس از آن از کشور خارج وبه آمریکا رفت و به همسر تبعیدی خود پیوست و در حال حاضر هر دو ساکن واشنگتن آمریکا هستند.

او در جولای 2008 (پیش از برگزاری المپیک چین) با جرج بوش، رئیس جمهور وقت ایالات متحده دیدار داشت. وی در این باره گفت:«من از دیدار با پرزیدنت بوش که درست قبل از المپیک پکن صورت گرفت و ایشان طی آن پشتیبانی خود را از ملت اویغور بیان کردند، بسیار مفتخرم. پرزیدنت بوش با این تصمیم که با ما ملاقات کنند، پیام محکمی به دولت چین فرستادندکه این دولت نمی بایستی دست به سرکوب زند و حقوق بشر را پایمال نماید.»

این سخنان هنگامی بیشتر معنا می یابد که به اهداف کنگره جهانی اویغور توجه شود. چه آن که این سازمان پس از تاسیس خود از سال 2004 تمام سعی خود را دارد تا به عنوان نماد دموکراسی خواهی و حقوق بشر در سین کیانگ مطرح شود. و اتفاقاً حمایت های آمریکا از این جریان به دلیل همین وابستگی ایدئولوژیک و سیاسی این سازمان به مفاهیم نظام لیبرال دموکراسی است.

هم اکنون از قدیر با عنوان رهبر تجزیه طلبان یاد می شود و غرب سعی دارد درگیری های قومیتی چین را شورش های یک جانبه قوم اویغور با هدف تجزیه جا بزند. کنگره آمریکا در روزهای اخیر رسماً از وی و جریان تجزیه طلبی حمایت کرد. «بیل دلهانت» به نمایندگی از حزب دموکرات و «دانا روهر اباچر» به نمایندگی ار جمهوری خواهان در ساختمان کنگره در کنار ربیعه قدیر حضور یافته و ضمن اعلام حمایت از وی، او را شخصی خواندند که سه بار برای دریافت جایزه صلح نوبل نامزد شده و تاکید کردند که چین نباید به وی افترای تجزیه بزند. «ایان کلی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز اذعان کرد که «قدیر از بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی (NED) کمک های مالی دریافت می کند.»(ان.ای.دی. سازمانی است که از طرف کنگره آمریکا مأموریت حمایت مالی از جنبش های تجزیه طلبی در کشورهای مخالف واشنگتن را به عهده دارد). این است که خبر و تحلیل درباره «جنبش تجزیه طلبی» از پرده رسانه های غربی پایین نمی آید و در تصاویری که ضمیمه این تحلیل ها می شود، کسانی به نام اویغورها، پلاکاردهایی انگلیسی در حمایت از تجزیه و استقلال تبت و تایوان! نیز در دست گرفته اند... مناطقی که به هیچ وجه مسلمان نشین نیستند.

به وضوح حرکت ایشان و سازمان کنگره جهانی اویغور، حرکتی در جهت اهداف آمریکا است. در همین راستا تعدای از نمایندگان کنگره آمریکا با حضور شخص خانم قدیر به حمایت کامل از خانم قدیر و انتقاد از چین پرداختند.

و جالب آنکه واکاوی بیانیه ای که در سایت واحد مرکزی خبر ترکستان شرقی (www.uyghur.org) آمده است برای دریافتن اهداف این جریان حائز اهمیت به نظر می رسد. در این بیانیه با تأکید بر اینکه حرکت اعتراضی آن ها یک حرکت دینی نیست، از آقای اوباما، از دولت و مردم اسرائیل کمک خواسته شده است، و جالب آن که از مردم اسرائیل با عنوان برادر نام برده اند.
خانم قدیر همچنین به وضوح «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» را رد کرده است. و با توجه به افکار ایشان و نیز توجه به ضرور بودن دستور حجاب در اسلام و این که ایشان حتی یک عکس با حجاب ندارند، کاملاً مشخص است که حرکت ایشان یک حرکت سکولار و غیر دینی است (اگر ضد دینی نباشد!!).

در حوادث اخیر نیز این جریان خود را به شدت مطرح و به عنوان حامی این معترضان اعلام کرد. این در حالی است که جنبش اسلامی ترکستان شرقی در جریانات اخیر کاملاً کناره گرفت. و نقشی در آن نداشته است. جالب آنکه این جنبش اسلامی، مانند باقی حرکت های اسلامی در جهان، از سوی آمریکا به عنوان گروهی تروریستی شناخته می شود!

لذا با توجه به مباحث فوق به نظر می رسد که این تحلیل درست باشد که این ناآرامی های اخیر، نه در راستای دفاع از ظلمی که به مسلمانان می رود که درحقیقت یک حرکت تجزیه طلبانه به رهبری جریانی سکولار است که در راستای منافع آمریکا جهت فشار بر چین قرار دارد. در حقیقت این گروه قرار است نقش دالای لاما در تبت و ناآرامی های آن علیه دولت چین و همپیمانی با آمریکا ایفا کنند. تبت نیز در سال گذشته دچار ناآرامی هایی شد که آن ها نیز خواستار استقلال این منطقه از چین بودند. و به صورت صریح با حمایت آمریکا از این جریان همراه بود.

تحرک شدید وابیت در سین کیانگ

علی رغم آن که تعداد زیادی از شیعیان چین، در ایالت سین کیانگ زندگی می کنند، اما آن چه مسلم است این که مسلمانان قوم اویغور و ایلت سین کیانگ، از اهل تسنن بوده و حتی علما و روحانیون قدیمی آن ها اطلاع چندانی از مذهب اهل بیت (ع) ندارند.

در سال های اخیر هم فعالیت وهابیون و سلفی ها شدت پیدا کرده و تعداد زیادی از طلاب جوان و روحانیون جدید اویغور، در دانشگاه های متعصب عربستان سعودی درس خوانده و تحت آموزش خشن وهابی بوده اند. تعدادی نیز در الازهر به درس مشغول بوده اند. تقریباً تمامی طلابی که هم اکنون در چین زندانی هستند هم از همین فارغ التحصیلان می باشند. این چیزی است که خود «خانم ربیعه قدیر» -رهبر کهنسال ناراضیان اویغور که در آمریکا به سر می برد- هم به آن اذعان کرده است.

یکی از روش های وهابیون در چین، تاسیس مدارسی برای مسلمانان است که با هزینه سعودی ها فعالیت می کند و نوجوانان مستعد پس از شناسایی و تحصیل اولیه در این مدارس، به عربستان اعزام و در مدارس وهابی مشغول به تحصیل می شوند.

ناگفته پیداست که مدارس وهابی سعودی، چه محصولات خطرناکی را برای جوامع اسلامی و غیر اسلامی تربیت می کنند، و شاید بتوان اندکی نیز به دولت چین حق داد که با توجه به جنایات وهابیت، طالبان و القاعده در عراق، عربستان، افغانستان، پاکستان و حتی اروپا و آمریکا، نسبت به فعالیت این مدارس مشکوک و نگران باشد. هر چند این شک و نگرانی، حتی اگر تعطیلی مدارس افراطی را تجویز کند، دلیل و مجوزی برای قتل و کشتار مسلمانان نمی شود.
موید این مطلب اینکه شبکه القاعده در واکنش به حوادث اخیر این ایالت، تهدید کرد کشته شدن مسلمانان را در شهر ارومچی چین تلافی خواهد کرد.در این تهدید، گروه موسوم به "القاعده در مغرب اسلامی" تهدید کرده است با هدف قرار دادن نیروهای کارگر چین در شمال غرب آفریقا، کشته شدن مسلمانان شهر ارومچی را تلافی کند. هم اکنون صدها هزار چینی در خاورمیانه در شمال آفریقا -ازجمله پنجاه هزار تن در الجزایر- کار میکنند. اگر به این مسئله دقت کنیم که شبکه القاعد و گروه های وابسته با آن، هیچ گاه نسبت به مظلومیت و کشتار شیعیان عکس العملی نشان نداده اند تحلیل مسئله آسان تر خواهد شد.

نتیجه اینکه مطالبات به حق مسلمانان اویغور –که در پایین بررسی خواهند شد- با مطالبات افراد و عوامل "وهابی" و "طالبانی" مخلوط شده و موضع گیری در برابر بحران سین کیانگ را بسیار پیچیده کرده است.

تحلیل واکنش ترکیه

در این شرایط واکنش شدید ترکیه نیز کاملاً قابل درک است. ترکیه از زمان آتاتورک برای جایگزینی ناسیونالیسم به جای دین، بر نژاد و قومیت ترک تأکیدات بسیاری داشته است. از همان موقع کشور ترکیه خود را مسئول همه ترک های جهان می داند. و آرمان اتحاد دنیای ترک، یک درخواست همیشگی آن است. تا آن جا که وزارت خانه ای برای ترک های خارج از ترکیه ایجاد کرده است و بر همین سیاق حمایت از ترکمن های عراق (فراتر از حمایت سیاسی و در حد کمک نظامی)، ترکمن های افغانستان، چچن و ترک اویغور چین کاملاً واضح است.

و جالب آن که حرکت های تجزیه طلبانه سین کیانگ، برای ترکستان شرقی (نامی که برای خود قائلند) پرچمی برگزیده اند که عیناً شبیه پرچم ترکیه است. و تنها رنگ آبی دارد. پرچم اویغور (ترکستان شرقی) دقیقاً مشابه پرچم ترکیه تنها با رنگ متفاوت، علاوه بر اینکه به دلیل روابط گستره ترکیه با آمریکا و غرب، هیچ ضرری برای این تقابل با چین، متوجه دولت ترکیه نمی شود. و در کنار این دولت ترکیه به شدت به دنبال ایجاد نقش فعال تری از خود در دنیای اسلام است. و مسلماً غرب نیز خواهان این است که کشوری که آن ها میانه رو می نامند، بر مناسبات جریانات اسلامی موثر باشد. و این به معنی نفوذ بیشتر آمریکا بر جریانات اسلامی خواهد بود.

تحلیل حادثه سین کیانگ

واقعیت این است که ناآرامی های اخیر چین را به هیچ وجه نمی توان مذهبی قلمداد کرد و اصولاً چنین مسئله ای صحت ندارد؛ اینکه یک عده با شعارهای انگلیسی درباره آزادی و غیره جلوی دوربین های شبکه های تلویزیونی غرب رژه بروند را نباید اقداماتی مذهبی دانست آن هام در ایالتی که درصد کسانی که با انگلیسی آشنا هستند به صدم درصد نیز نمی رسد.

دومین عامل یعنی دخالت آمریکا و کشورهای اروپایی است که در مقابله با چین کاملاً هم داستان هستند. در ماجرای ناآرامی های تبت عکس های چند راهب تبتی با چنان گستردگی تبلیغ شد که بسیاری گمان می کردند تبت در خون و آتش شعله ور است در حالی که چیزی در میان نبود و نبرد واقعی در رسانه های غربی در جریان بود.

استراتژیست های برجسته آمریکایی مانند هنری کسینجر بار ها از تهدید چین سخن گفته اند، آن ها معتقدند که چین از سال 2010 به صورت یک تهدید عمل خواهد کرد و از 2025 یک چاش تمام عیار برای آمریکا محسوب می شود. شاید آن ها چین را نیز مانند شوروی بیش از حد بزرگ می دانند!

مدل اقتصادی چین به دلیل درون زا بودن و ویژگی های منحصر به فردی که دارد کار مقابله را برای غربی ها با دشواری مواجه کرده است؛ چینی ها هرگز به برنامه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی عمل نکردند و سرنوشت خود را به نهاد های غربی که هیچ اعتمادی به صداقت آن ها نیست نسپردند به همین دلیل به بحران بزرگ شرق آسیا گرفتار نشدند. این دلایل باعث شده است که آمریکایی ها به عنوان آخرین راه حل، وحدت و یکپارچگی داخلی چین را هدف بگیرند.

عملکرد خوش بینانه ای که در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 در چین درباره آزادی های مطلوب غرب وجود داشت منجر به حوادث ناگوار میدان "تیان آن من" شد و چینی ها را از خواب خرگوشی بیدار کرد و باعث شد دیگر با نیات آمریکا خوش بینانه برخورد نکنند و جلوی فعالیت بی حد و حصر موسسات فرهنگی و رسانه های غربی را بگیرند.

کشورهای غربی سال گذشته با تحریک عده قلیلی در تبت فشار سیاسی زیادی بر چین وارد کردند و تلاش کردند اوضاع داخلی چین را مصادف با المپیک پکن ناآرام جلوه دهند. چنان که پیش بینی می شد سین کیانگ به دلیل تفاوت های نژادی و مذهبی گسترده ای که دارد دارای ظرفیت های بالقوه ای برای ایجاد تنش است و البته چنین نیز شد. اگر چه برخی با ساده لوحی از تلاش برای آزادی و غیره در ایالت غربی چین سخن می گویند اما واقعیت استفاده ابزاری آمریکایی ها از مسائل داخلی چین برای اهداف جهانی خود است.

وضعیت مسلمانان در چین بحث جداگانه ای است که باید به آن پرداخت؛ آن ها توان حضور در مناصب حکومتی را دارند، سخنگوی وزارت خارجه چین از ترک های مسلمان سین کیانگ است، مردم منطقه همگی اذعان دارندکه در دوران رشد اقتصادی علی رغم این کهاز مراکز صنعتی شرق کشور دور هستند وضعیت معیشتی آن ها بهبود یافته است.

تجربه موفق آمریکا در راه اندازی انقلاب های مخملی در اروپای شرقی، قفقاز و آسیای میانه باعث شده است که این کشور از این ابزار به عنوان عاملی کم هزینه به صورت استفاده از طرفدارانی که در کشور های هدف آماده کرده بهره برداری نماید و هم چنین از ابزار رسانه ای قوی برای فریب توده های مردم استفاده کند. ناآرامی های ایالت سین کیانگ چین نیز از این قاعده مستثنی نیست، آن ها از این مسئله برای تضعیف چین استفاده می کنند. تجربه نشان  داده است که ایالات متحده به راحتی از امکاناتی که در اختیار دارد چشم پوشی نمی کند، بدون شک این پرونده مختومه نمی شود و در آینده نیز شاهد موارد مشابهی خواهیم بود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 2:4 عصر     |     () نظر

عضو هیئت رییسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گردهمایی سیاسی کارکنان ستاد نیروی دریایی سپاه تاکید کرد: انقلابی ماندن از انقلابی بودن مهمتر است و اینکه برای انقلاب زندان رفته ایم مجوز برای هر اقدام و سخن نیست.

به گزارش ایرنا، اسماعیل کوثری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در سخنانی با موضوع "حوادث بعد از انتخابات وریشه‌های آن گفت: حوادث تاریخ اسلام به عنوان یک عبرت پیش روی ماست و باید از آنها درس بگیریم.

وی افزود: شناخت‌های فتنه های زمانه مستلزم داشتن معرفت،آگاهی و بینش است و در این میان پاسداران اسلام به معرفت، آگاهی و بینش بیشتری نیاز دارند. عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: از ویژگی‌های فتنه، مشتبه شدن امور، خلط شدن حق و باطل و ایجاد تردید و اختلاف است.

وی افزود: در فضای فتنه آلود احتمال گمراه شدن افراد صالح نیز وجود دارد و عدم شناخت و معرفت کافی در این زمینه تزلزل و انحراف ایجاد می کند.

اسماعیل کوثری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در فتنه خوارج نهروان عده ای به دلیل فقدان بینش و بصیرت و نداشتن شناخت معرفت، نسبت به برخورد قاطع امام علی (ع) با خوارج که عده ای از آنها به ظاهراهل ریاضت و نماز شب نیز بودند دچارتردید و تزلزل شدند.

وی افزود: گاهی در اثر فتنه‌ها کار انسان به جایی می رسد که در برابر امام زمان خود نیز می ایستد و تا آنجا پیش می رود که خدا را نیز بنده نخواهد بود.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در ادامه با استناد به این ملاک و میزان حال فعلی افراد است، اظهار داشت: انقلابی ماندن از انقلابی بودن مهم‌تر است و رسالت یک فردانقلابی به مراتب از سایرین سنگین تراست و باید بیش از دیگران مراقب خود باشد وی گفت: این که ما برای انقلاب زندان هم رفته و در جبهه نیز حضور پیدا کرده باشیم، نمی تواند استدلالی برای این باشد که هر کاری خواستیم بکنیم.

کوثری با بیان این که طرح مسئله تقلب در انتخابات از حدود یک سال پیش توسط برخی ازعناصر فکری جریان موسوم به اصلاحات مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یک سناریو دیکته شده بود، گفت: از حدود یکسال پیش فردی به نام «ا.ی» گفته بود برای مقطع بعد ازانتخابات در بوق و کرنا کنید که در انتخابات تقلب شده است و برخی از عناصر حامی این جریان نیز با عناوینی همچون حفظ رای مردم و صیانت از آرا و ...، مفاهیمی را برای زمینه سازی اقدامات خود القا کرده بودند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 1:56 عصر     |     () نظر
خبرنامه دانشجویان ایران: در پی کشف ستاد عملیات روانی و شایعه پراکنی میرحسین موسوی در یکی از برج های متعلق به یکی از آقازاده های معروف، نحوه ارتباط تشکیلاتی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی با بی بی سی فارسی لو رفت.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، پس از کشف مکان اصلی ستاد جنگ و عملیات روانی میرحسین موسوی در برج 10 طبقه ای واقع در قیطریه، شواهد و اطلاعات بسیاری در مورد ارتباط تنگاتنگ تشکیلاتی ستاد موسوی با بی بی سی فارسی به دست آمد.

بر اساس این گزارش، در ستاد مستقر در این برج 10 طبقه که متعلق به "مهدی هاشمی رفسنجانی" آقازاده اکبر هاشمی رفسنجانی است، استودیوی ضبط برنامه های انتخاباتی کشف شد که متعلق به شبکه بی بی سی فارسی بوده و از این مکان برنامه های مکرر تلویزیونی برای پخش در این شبکه ضبط می شده است.

لازم به ذکر است، مدیریت ستاد عملیات روانی مذکور را "محسن امین زاده" از اعضای اصلی حزب مشارکت بر عهده داشته است.

ارتباط تشکیلاتی بی بی سی فارسی با ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی آنجا عمیق تر می شود که بدانیم سردبیری این شبکه تلویزیونی که با مصوبه مستقیم مجلس انگلیس آغاز به کار کرد را فردی به نام "علی اصغر رمضان پور" بر عهده دارد که وی معاون فرهنگی عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی بود.

گفتنی است، اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان احزاب دوقلوی حامی میرحسین موسوی در انتخابات در ایام پیش از آغاز تبلیغات انتخاباتی در جلسات محفلی خود با اشاره به قطعیت حمایت بی بی سی فارسی از کاندیدای متبوع خود، اذعان می کردند که با توجه به ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به دولت انگلیس و رسانه دولتی بی بی سی، بایستی این حمایت به صورت غیرمستقیم و حرفه ای انجام شود، اما شکست قاطع این کاندیدا در انتخابات و رأی 25 میلیونی مردم به رقیب وی، موجب شد که رسانه مذکور با زیر پا نهادن اصول حرفه ای رسانه ای، به صورت مستقیم وارد گود شده و قسمتی از برنامه های پیش بینی شده اغتشاشگران و طرفداران انقلاب مخملی را رأسا به دوش بکشد که البته ناموفق ماند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/30:: 1:49 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >