سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دست از گناه برداشتن آسانتر تا روى به توبه داشتن . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

وحید یامین‌پور

نماز جمعه هفته‌ی گذشته تهران با حضور حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی برگزار شد. جمع کثیری از امت حزب الله که در چند هفته‌ی اخیر در اوج کدورت از وی به سر می بردند، به نیت تجلی بیرونی حضور متدینین در برابر کسانی که غالباً مسیر نمازجمعه را هم بلد نبودند (نماز اولی‌ها) خود را به صفوف نمازجمعه رساندند و البته همان‌طور که پیش بینی می شد، این حضور معنادار امت حزب الله از طرف هاشمی رفسنجانی تلقی دیگری پیدا کرد!

در متن و حاشیه‌ی نماز جمعه دیروز نکات فراوانی نهفته است که قابل بررسی است و البته تاریخ این سخنرانی را به عنوان یکی دیگر از اسناد جریان های معنادار نظام جمهوی اسلامی، حفظ خواهد کرد و بار دیگر هاشمی رفسنجانی را به عنوان "نماد تغییر مواضع" معرفی خواهد کرد. با این وجود، در مورد برخی از اظهارات هاشمی رفسنجانی نکاتی به ذهن می رسد که می تواند مبنای استیضاح او در برابر اذهان مردم قرار گیرد:

1.جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شما طی درخواستی عجیب خواستار آزادی زندایان شدید. البته زندانی بودن هیچ‌کس با هر دلیلی اتفاق شایسته و مطلوبی نیست ولی اینکه این مطالبه از طرف شما طرح می شود، جای تعجب دارد. هنوز از خفقان سیاسی دوران ریاست جمهوری شما آنقدر فاصله نگرقته ایم که برخورد طرفدارانتان را با منتقدین از یاد ببریم. ایفای نقش پدر مهربان از طرف شما برای زندانیان چندان باورپذیر نیست. رفتار خشونت بار برخی حامیان شما در دوران سازندگی بود که قلم های هار اصلاح طلبان را به جانتان انداخت و از شما عالیجناب سرخ پوش و خاکستری درست کرد. اکنون در بطن ماجراهای خونباری که غالباً طرفداران شما (حامیان موسوی) درست کرده اند، خواستار آزادی زندانیان شده اید! جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شما نماد تغییر مواضع اید.

2.گفته بودید باید با خانواده ها و کسانی که از آشوب ها لطمه دیده اند، همدردی کنیم و آنها را به نظام برگردانیم! جناب آقای هاشمی رفسنجانی! آنهایی را که شما از آنها نام بردید، با نظام مشکلی ندارند. شاید اطلاع ندارید که غالب لطمه دیدگان از بسیجیان و مردم عادی‌اند که به‌خاطر دفاع از امنیت خود و همشهری‌هایشان با چماق آشوب طلبی طرفداران شما (حامیان موسوی) مکدر و دل خسته شده اند. اینان نه با نظام مشکلی دارند و نه با رهبری. شاید بهترین راه تسلای آنها، عذرخواهی شما از آنان باشد.

3.جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شاید یکی از شگفت آورترین سخنان شما در نماز جمعه، تأکیدتان بر آزادی روزنامه ها و رسانه ها بود. من به عنوان یک روزنامه نگار می دانم که این دلسوزی طنزگونه‌ی شما چه حالت بهت آوری برای روزنامه نگاران به‌دنبال داشت.

جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شما می توانید نام 3 روزنامه را بیاورید که در دوران ریاست جمهوری‌اتان با فراغ بال به نقد دولت مشغول بوده اند؟! 2 روزنامه؟! یک روزنامه؟! عجیب است، امروز در دورانی که بیش از 20 روزنامه با بودجه‌ی دولت و با خط سیاسی شما، چماق تهمت و تخریب را بر سر همان دولت گرفته‌اند، سخن از آزادی رسانه ها می زنید! برخی رسانه های امروز ایران حتی در تحریک به آشوب و هرج و مرج و در دروغ پردازی و کج نمایی حقایق، پیش خودشان هم رسوا شده اند و اکنون شما مدافع حقوق آنها شده اید! جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شما نماد تغییر مواضع‌اید.

4.جناب آقای هاشمی رفسنجانی! در نمازجمعه از کسانی که بذر تردید را در دل‌های مردم کاشتند، گلایه کردید و گفتید اینان همه چیز را تلخ و سیاه کردند. کاملاً موافقم. اما از شما می پرسم که چه کسانی چنین کردند؟ چه کسی فقط پس از 5 روز از سخنان متقن و شفاف مقام معظم رهبری در روز آغازین سال 88 در مشهد مقدس، بر خلاف تأکید صریح ایشان بر سلامت انتخابات، بذر تردید را در دل مردم کاشت؟ گروهک مشکوک صیانت از حقوق مردم در منزل و در محضر چه کسی تشکیل جلسه داد؟ چه کسی 2 روز مانده به انتخابات در نامه ای به مقام معظم رهبری، همه‌ی تلاش ها را برای ایجاد آرامش متانت عمومی به باد داد و بار دیگر صراحتاً به تردیدها دامن زد؟ همسر مکرمه‌ی چه کسی در صبح روز انتخابات هنگام رأی دادن در جماران در اظهارنظری عجیب ابراز داشت که من به موسوی رأی می دهم و اگر او انتخاب نشود، پس حتماً تقلب صورت گرفته است؟! فرزندان چه کسی در متن آشوب های خیابانی و هنگام تحریک مردم به اغتشاش بازداشت شدند؟ چه کسی تلاش کرد تا برخی از علما و مراجع عظام تقلید را از اظهارنظرهای اطمینان بخش باز دارد؟ و...

5.جناب آقای هاشمی رفسنجانی! شما نماد تغییر مواضع‌اید. حتی اگر در دیدارهای 2 نفره‌ی شما با امام عظیم‌الشأنمان که کسی جز شما آنجا نبود، ایشان هیچ نکته ای راجع به نقش و جایگاه ولایت مطلقه‌ی فقیه به شما نفرموده باشند، ولی تمام اسناد تاریخی و بیانات آینده نگرانه‌اشان دلالت می کند که ایشان عمود خیمه‌ی وحدت ملی و آرامش و امنیت عمومی را ولایت و رهبری می دانند. عجیب است که شما در سراسر سخنرانی طولانی‌اتان هیچ‌گاه به این نقش و جایگاه اشاره ای نکردید. آیا آن خبرگان و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام که شما را در تهیه‌ی پیشنهاداتتان یاری کردند، نگفتند که تنها راه بازگرداندن یقین و آرامش و رفع فتنه‌ها، التزام به ولایت فقیه است؟! عجیب است که شما از همه‌ی ظرفیت ها برای رفع اختلاف نام می برید ولی بر اصل ماجرا چشم می پوشید! مگر امام راحلمان -که شما بسیار سعی در ابراز تعلق به ایشان دارید-، نفرمودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد؟ مگر ولایت مطلقه را ادامه‌ی ولایت انبیاء و ائمه‌ی طاهرین ندانستند؟ مگر بنابر نظر ایشان، مشروعیت احکام قانونی به حضور و تنفیذ ولایت مطلقه‌ی فقیه نیست؟

6.اگر استیضاح ادامه یابد، از قالب یک یادداشت رسانه ای خارج خواهد شد. فقط یک نکته می ماند. آنجا که روایت مربوط به زیارت حضرت رسول(ص) از اهل قبور را گفتید، هنگامی که حضرت از نزدیکی مرگ سخن می گفت، من هم مانند شما بغض کردم و گریستم.

7.در درس جامعه شناسی سیاسی، اغلب وقتی از چرخش های شما در عرصه سیاست صحبت به میان آید، از عبارت هاشمی اول، هاشمی دوم، هاشمی سوم و... استفاده می کنم. شما نماد تغییر مواضع در نظام جمهوری اسلامی هستید. البته این تعبیری مودبانه و سیاسی برای شماست. چراکه در ادبیات دینی، این مفهوم تعبیری مخاطره آمیز دارد که از به‌کاربردنش پرهیز می کنم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 8:36 عصر     |     () نظر
هرکس جامعه را به ناامنی سوق دهد، منفور ملت است

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند: نخبگان مراقب باشند، زیرا در امتحان عظیمی قرار گرفته اند و موفق نشدن در این امتحان، تنها مردود شدن نیست بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار مسئولان نظام اسلامی و جمعی از قشرهای مختلف مردم، بعثت پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص) را مقطعی مهم در تاریخ بشریت دانستند و تأکید کردند: امروز اصلی‌ترین نیاز جامعه اسلامی عمل به پیام بعثت و ملاک قرار گرفتن عقل و خرد، حاکم شدن فضیلت‌های اخلاقی و مبنا قرار گرفتن انضباط قانونی در جامعه است که در این زمینه وظیفه نخبگان و بزرگان بسیار با اهمیت است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تبریک عید بزرگ مبعث پیامبر اعظم (ص) به امت اسلامی و ملت ایران‌، تربیت عقلانی و تاکید بر خرد گرایی و تدبّر را مهمترین بخش از پیام بعثت بر شمردند و افزودند: اولین کار پیامبر مکرم اسلام (ص) حاکم کردن عقلانیت در جامعه اسلامی بود زیرا تربیت قدرت تفکر و نیروی خرد در جامعه، حَلاّل همه مشکلات، مهار کننده نفس و زمینه ساز عبودیت انسان است.

ایشان با اشاره به تربیت اخلاقی به عنوان دومین بخش از پیام بعثت خاطر نشان کردند: رواج فضیلتهای اخلاقی در جامعه همچون هوای لطیفی است که زمینه زندگی سالم را فراهم می‌آورد و انسان را از حرص‌ها، جهالت‌ها، دنیا طلبی‌ها، بغض های شخصی و سوء ظن به یکدیگر باز میدارد و به همین دلیل است که در اسلام تزکیه و رشد اخلاقی بر تعلیم مقدم است.

رهبر انقلاب اسلامی، تربیت و انضباط قانونی را سومین بخش از پیام بعثت خواندند و با اشاره به پیشقدم بودن پیامبر اسلام(ص) در عمل به احکام و دستورات اسلام افزودند: همه این موارد برای جامعه اسلامی شاخص و معیار است و میدان زندگی نیز صحنه آزمایش انسانها است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عزت کنونی ملت ایران را نتیجه موفقیت و سربلندی در آزمایشهای دشوار 30 سال گذشته دانستند و تاکید کردند : خداوند متعال پاداش این موفقیت‌ها را دستاوردهای بسیار بزرگی برای ملت ایران قرار داده است و امروز نیز آحاد مردم در جهت اهداف بلند اسلام در حال حرکت و مجاهدت هستند که نتیجه آن هم احساس عزت و هویت ملت ایران است.

ایشان افزودند: اینکه قدرتهای استکباری دنیا شعار خود را مقابله با جمهوری اسلامی ایران قرار داده اند و نظام اسلامی را مانع تحقق اهداف شوم خود بویژه در منطقه خاورمیانه می‌دانند نشان‌دهنده عظمت ملت، نظام، و دولت ایران است.

رهبر انقلاب اسلامی این دستاوردها را نتیجه حرکت ملت ایران در عرصه دستورات دین دانستند و با یادآوری نقش عامل بودن نخبگان، بزرگان جامعه و مسئولان بعنوان الگوی مردم، خاطر نشان کردند: ملت ایران در 30 سال گذشته نشان داده است که ملت وفادار و با گذشتی است و در قضایا و حوادث اخیر بعد از انتخابات ریاست جمهوری نیز، این ویژگی ملت ایران بار دیگر آشکار شد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: در میان ملت ایران سلایق مختلفی در عرصه زندگی اجتماعی وجود دارند که هر کدام نظر خود را بیان می‌کنند اما آنجایی که ملت احساس می‌کنند، مسئله دشمنی با نظام در میان است و دستی، حرکتی را برای ضربه زدن به نظام مدیریت می‌کند، از او فاصله می‌گیرند، حتی اگر همان شعاری را بدهد که ملت به آن معتقد است.

ایشان حوادث اخیر را تجربه و درس مهم دیگری برای ملت ایران در کنار تجربه های سالهای گذشته ارزیابی و تأکید کردند: این حوادث، این تجربه و درس را بهمراه خود داشت که حتی در زمانی که حرکتی بزرگ در کمال آرامش و ثبات انجام می گیرد، نباید از نقشه و کید دشمن غافل ماند.

رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: در حالی که همه اذعان داشتند انتخابات اخیر با حضور چهل میلیونی مردم یک عظمت بی‌نظیر از ابتدای انقلاب و نشان دهنده قدرت نظام برای به صحنه آوردن مردم بعد از گذشت 30 سال است، در عین حال همه متوجه شدند در چنین شرایطی نیز نباید از کمین و برنامه ریزی دشمن بمنظور ضربه زدن به ملت غفلت کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ادعای دشمنان ملت ایران مبنی بر دخالت نکردن در مسائل داخلی کشور افزودند: در حالیکه دخالت دشمنان بویژه نقش رسانه های آنها کاملاً آشکار است، این ادعا نشان دهنده بی‌حیائی است.

ایشان با یادآوری هشدار چند سال قبل در خصوص نقش برجسته دستگاه‌های تبلیغاتی و اطلاعاتی استکباری برای مقابله با استقلال ملت‌ها و منصرف کردن آنان از حرکت در مسیر عزت و استقلال، خاطر نشان کردند: دشمنان ملت ایران از رسانه‌های خود، علناً برای گروههای غافل و نادان اغتشاشگر، دستورالعمل چگونگی ایجاد نا امنی، تخریب و درگیری پخش می‌کنند و از طرف دیگر مدعی می‌شوند که در امور داخلی ایران دخالت نمی‌کنند در حالیکه آشکارترین دخالت‌ها را انجام می‌دهند.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم تفاوت قائل شدن میان اغتشاش گران و مردم افزودند: البته رسانه‌های استکباری بمنظور حمایت از اغتشاش گران آنها را مردم می نامند در حالیکه مردم، آن جمعیت میلیونی است که بمحض دیدن این اغتشاشگران و مفسدان، خود را کنار می‌کشد و آنها را با دیده نفرت و انزجار نظاره می کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند : هر فردی با هر عنوان و موقعیتی، اگر بخواهد جامعه را به سمت ناامنی سوق دهد از نظر عموم ملت ایران، انسان منفوری است.

ایشان با تأکید بر اینکه اهداف بلند ملت ایران و سعادت دنیا و آخرت جامعه در سایه آرامش و امنیت محقق خواهد شد، برهم زدن امنیت را بزرگترین گناه دانستند و خطاب به نخبگان خاطر نشان کردند: نخبگان هوشیار باشند زیرا هرگونه حرف، تحلیل، و اقدام آنان که موجب بر هم خوردن امنیت جامعه شود، حرکت در خلاف مسیر ملت ایران است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: همه باید مراقب گفتار و مواضع و حتی نگفتن‌های خود باشند زیرا نگفتن مسائلی که باید گفت، عمل نکردن به وظیفه است و گفتن مسائلی که نباید گفت، عمل کردن بر خلاف وظیفه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: نخبگان مراقب باشند، زیرا در امتحان عظیمی قرار گرفته اند و موفق نشدن در این امتحان، تنها مردود شدن نیست بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد.

ایشان تنها راه رهائی از چنین سرنوشتی را ملاک قرار دادن خرد و عقلانیت دانستند و خاطر نشان کردند: البته عقلانیت، این سیاسی کاری‌های متعارف نیست زیرا سیاسی بازی‌ها خلاف عقل است و کسانی که سیاسی کاری را اقدام عقلائی می دانند، اشتباه می‌کنند.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: راه صحیح عقلانیت، همان راهی است که عبادت خدا را هموار کند و شاخص آن نیز این است که خود قضاوت کنیم، آیا سخنان و موضع گیریهای ما برای رضای خدا و با نیت اخلاص است یا اینکه برای جلب توجه برخی افراد، بنابراین نباید خود را فریب دهیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای لزوم تعمق در پیامهای مهم مبعث و نگاه فراتر از یک جشن به این واقعه را یادآور شدند و خاطر نشان کردند: مبعث یک مقطع بسیار مهم برای بشریت است زیرا حرکتی که پیامبر اسلام (ص) در مدت 10 سال حکومت خود انجام دادند و تحولی که در تاریخ بشریت ایجاد کردند با هیچ حرکت و اقدامی قابل مقایسه نیست.

در ابتدای این دیدار آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور در سخنانی ضمن تبریک بعثت پیامبر اکرم(ص) با اشاره به نقش این واقعه بزرگ تاریخی در نجات انسانها از تاریکی جهل و ظلم و رهنمون کردن آنان بسوی نور هدایت گفت پیامبر اسلام(ص) در عمل به دستورات اسلام همواره پیشقدم بودند و مشکلات کنونی بشریت ناشی از دوری از مسیر نبوی است.

رئیس جمهور با اشاره به صبر و استقامت و مجاهدت ملت ایران در 30 سال گذشته افزود: جامعه اسلامی ایران مفتخر به پیروی از راه نورانی پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) است و این ملت با تأسی بر سیره نبوی اجازه نخواهد داد دشمنان بشریت، حقوق انسانها را پایمال کنند.

آقای احمدی نژاد همچنین با اشاره به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تأکید کرد: برگزاری آزادترین، پرشورترین، و بی نظیرترین انتخابات و برگزیدن راه پر افتخار انقلاب اسلامی نوید بخش آینده ای روشن برای ملت ایران و بشریت است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 8:33 عصر     |     () نظر

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهارات ‌رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه در مورد شورای نگهبان و آزادی اغتشاشگران را منصفانه ندانست و گفت: اظهارات هاشمی ‌به گونه‌ای بود که دشمنان از آن سوءاستفاده و استقبال کردند.‌

آیت‌الله عبدالنبی نمازی در گفتگو بافارس، با اشاره به سخنان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های هفته گذشته نماز جمعه تهران اظهار داشت: اظهارات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آن انتظار و توقعی که بزرگان و همکاران او در مجلس خبرگان رهبری داشتند را برآورده نکرده است.

وی ادامه داد: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ضمن تشکر از حضور 85 درصدی مردم در انتخابات ریاست جمهوری، گفته بود که مردم نقش اصلی را در این حضور باشکوه داشتند ولی قبل از نقش مردم، این نقش مقام معظم رهبری بود که باید برجسته می‌شد.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: اگر سئوال شود که چرا 85 درصد مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و چه کسی مردم را به این حضور باشکوه هدایت کرد، نقش اول این تجلی باشکوه مربوط به مقام معظم رهبری است.

وی خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری از مدت‌ها قبل از برگزاری انتخابات از طریق شرکت در جلسات و مناسبت‌های مختلف و حتی سفر به استان کردستان زمینه حضور باشکوه مردم را فراهم کردند، بر این اساس این خلأ و کمبود در فرمایشات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به وضوح مشاهده می‌شد.

آیت‌الله نمازی در مورد نقش سایر افراد و دستگاه‌ها در زمینه‌سازی حضور باشکوه مردم در انتخابات اظهار داشت: حضور 85 درصدی مردم در انتخابات در درجه اول معلول هدایت‌ها و رهبری‌های مقام معظم رهبری و در درجه بعدی معلول فرمایشات و موضع‌گیری‌های مراجع تقلید و ائمه جمعه است که در سخنرانی‌ها، دیدارها و خطبه‌های نماز جمعه مردم را به حضور حداکثری در انتخابات ترغیب و تشویق کردند. رسانه‌های جمعی به ویژه صداوسیما نیز در زمینه‌سازی این حضور پررنگ نقش مهمی ایفا کردند.

امام جمعه و نماینده ولی‌فقیه در کاشان خاطرنشان کرد: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در ابتدای سخنان خود بحث قانون‌مداری را مطرح کرد اما در ادامه بیانات خود اظهارات خودش را نقض کرد؛ برای نمونه او خواستار آزادی اغتشاشگران بعد از انتخابات شد، در صورتی که این اقدام باید از سوی مراجع قضایی پیگیری شود.

وی ادامه داد: نیروهای امنیتی و انتظامی با دستور مراجع قضایی در جریان اغتشاش بعد از انتخابات عده‌ای را دستگیر کردند و دستگاه‌های قضایی تعدادی از افرادی که مشکل آن‌چنانی نداشتند را آزاد کرد و کسانی که در حال حاضر در بازداشت به سر می‌برند در جریان اغتشاش نقش بیشتری داشته‌اند و طبق قانون باید به پرونده آنها رسیدگی شود.

آیت‌الله نمازی اضافه کرد: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در موضع خطیب جمعه نباید دستور آزادی اغشاشگران را می‌داد، چراکه این اقدام خلاف قانون است.

وی زیرسئوال‌بردن جایگاه و وظایف شورای نگهبان را از دیگر نقایص سخنرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عنوان کرد و در همین زمینه اظهار داشت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این مطلب را بیان کرد که شورای نگهبان از پنج روزی که مقام معظم رهبری به کاندیداهای انتخابات فرصت دادند نتوانست به خوبی استفاده کند. این داوری برای کسی که در خارج از مجموعه قرار دارد منصفانه نیست.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خطاب به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی تصریح کرد: اگر شما از موضع قانون صحبت می‌کنید، قانون شورای نگهبان را فصل‌الخطاب قرار داده است، پس شما چرا خلاف اصلی که خودتان به آن اشاره کردید صحبت می‌کنید؟

آیت‌الله نمازی تصریح کرد: مطالب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به گونه‌ای بود که دشمنان از آن سوء‌استفاده و استقبال کردند. او حتی یک کلمه در مورد محکوم‌کردن اغتشاشات بعد از انتخابات صحبت نکرد.

وی ادامه داد: در جریان اغتشاشات اخیر بسیاری از اموال عمومی و شخصی مردم مورد تعرض قرار گرفت و عده‌ای از مردم که معلوم نبود از کجا آمده بودند به سمت دیگران تیراندازی می‌کردند و در این شرایط حساس انتظار می‌رفت که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این تعرضات را محکوم می‌کرد ولی متاسفانه چنین چیزی نشد و دشمنان از این اقدام وی شاد و دوستداران و طرفداران نظام متاثر شدند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 8:31 عصر     |     () نظر

برادر سرکرده گروهک تروریستی ریگی در نشست خبری با خبرنگاران گفت: عبدالمالک مجری سیاستهای جنایتکارانه و تفرقه افکنانه آمریکا در منطقه است.

به گزارش خبرنگار مهر در زاهدان، عبدالحمید ریگی برادر مالک ریگی شرور معروف شرق کشور در نشست خبری با خبرنگاران رسانه ها و نشریات استانی در زاهدان به بیان سوابق زندگی خود پرداخت و اظهار داشت: در سال 1358 در زاهدان در خانواده ای متوسط به دنیا آمدم و تا کلاس پنجم دبستان در همین شهر درس خوانده ام و مدتی نیز در حوزه علمیه تحصیل می کردم و مدتی در بازار چهارراه رسولی زاهدان به فروش موز و انبه اشتغال داشتم و پس از آن برای کار به تهران رفتم و به شغل سیم کشی ساختمان مشغول شدم و در سن 19 سالگی با دختر دائی خودم ازدواج کردم و حاصل آن فرزند پسری بنام مبین است.

وی افزود: پس از چند سال در بازار چهارراه رسولی زاهدان مغازه فروش لوازم آرایشی دائر کردم و در همین مکان با همسر دومم که دختری تهرانی بود آشنا شدم و با وی ازدواج کردم و در سال 1379 به جرم انتقال 32 کیلوگرم موادمخدر در کرمانشاه دستگیر و به سه سال حبس محکوم شدم که پس از گذشت یک سال با سپردن وثیقه به مرخصی رفتم و دیگر به زندان برنگشتم.

برادر مالک ریگی گفت: مالک ریگی از 12 سالگی عضو گروهکی تروریستی به سرکردگی شرور مولابخش درخشان شد و چند سالی دستورات وی را در بلوچستان ایران، پاکستان و افغانستان اجرا می کرد.

حمید ریگی اضافه کرد: عبدالمالک ریگی مجری سیاستهای جنایتکارانه و تفرقه افکنانه آمریکا در منطقه است و در چند مرحله و چند نشستی که مالک ریگی با آمریکاییها داشت مبالغ زیادی دلار و تجهیزات دریافت کرد و تنها در یک مرحله صد هزار دلار توسط آمریکاییها به عبدالمالک پرداخت شد و برخی تجهیزات ماهواره ای و مخابراتی نیز برای وی ارسال شد.

وی گفت: برادرم چند سال بعد به مدت دو سال در حوزه علمیه ناهوک سراوان به عنوان طلبه مشغول تحصیل بود و بعد از اخراج از حوزه در صدد جدا شدن از گروهک شرور مولابخش درخشان بر آمد و گروهک تروریستی را با حمایت آمریکا تشکیل داد و در زمان جنگ آمریکا با طالبان در افغانستان، مالک ریگی در سال 1382 به عنوان نماینده القاعده در زاهدان فعالیت می کرد و مخفیانه اعرابی را که از افغانستان فرار می کردند در زاهدان می پذیرفت و از راههای غیر قانونی آنان را به کشورشان انتقال می داد .

عبدالمالک مخفیانه به عنوان نماینده القاعده در زاهدان فعالیت می کرد

برادر سرکرده گروهک تروریستی ریگی ادامه داد: با وجودی که عبدالمالک برادرم بود اما او را از بچگی زیاد ندیده بودم چون بیشتر عمر خود را در پاکستان و افغانستان یا به عنوان شرور در کوههای بلوچستان می گذراند و ارتباطی با وی نداشتم تا اینکه در سال 82 که مالک مخفیانه به عنوان نماینده القاعده در زاهدان فعالیت می کرد با وی ارتباط برقرار کردم .

عبدالحمید ریگی بیان کرد: برادرم مالک در همان زمان از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود به طوری که همیشه از خودروهای مدل بالا استفاده می کرد و وقتی از او سوال می کردم که پولها را از کجا می آرود می گفت برای انتقال اعراب القاعده پول در اختیارم قرار می دهند.

وی افزود: من هم که به دلیل برخی مسائل با مشکلات مالی روبرو و پنج میلیون تومان بدهکار شده بودم از وی خواستم تا به من کمک کند و همین مسئله باعث ارتباط بیشتر من با وی شد و رفته رفته به گروه مالک پیوستم و در مدت زمانی که من و سایر افراد با وی همکاری می کردیم، برای ما جلسه تفسیر قرآن برگزار می کرد و تمام افرادی که با مالک همکاری می کردند بی سواد بودند یا سواد اندکی داشتند و هر آنچه می گفت بدون چون و چرا می پذیرفتیم.

برادر مالک ریگی گفت: جنایات تاسوکی و دارزین، راهبندی و گروگان گیری را با القائات عبدالمالک انجام می دادیم و هیچ گاه به گفته های وی شک نکردیم و در یک مرحله مالک ریگی فتوانامه ای ساختگی و دروغین از سوی یکهزار و 200 مولوی اهل سنت پاکستان به ما نشان داد و آنچنان تحت تأثیر القائات مالک قرار گرفته بودم که حاضر شدم همسرم و مادر سه فرزندم را در خواب به قتل برسانم در حالیکه هیچ گناهی نداشت و فقط به صرف گفته مالک مبنی بر اینکه همسرت گناهکار است او را کشتم؛ حتی برادر همسرم شهاب منصوری را بدون هیچ جرمی سر بریدند و من نیز اعتراضی نکردم چون تحت تأثیر دروغ پردازی های مالک قرار گرفته بودم .

عبدالحمید ریگی تصریح کرد: مالک پس از اتمام مأموریت نمایندگی القاعده در زاهدان، سفری به وزیرستان پاکستان داشت و در آنجا با تعدادی از بزرگان و علمای القاعده و طالبان نشستی برگزار کرد و از آنان خواست تا برای کشتار شیعیان در ایران به وی کمک کنند اما آنان نپذیرفتند و گفتند ایرانیان مسلمان هستند و نباید مردم عادی را بکشید، به همین دلیل مالک با نارضایتی وزیرستان را ترک کرد و ارتباط خود را با نیروهای اطلاعاتی آمریکا بیشتر کرد و به کمک آنها امیدوارتر شد و فعالیت خود را با حمایت آمریکایی ها ادامه داد.

- تشکیل شورای مشورتی شش نفره برای انجام اقدامات تروریستی

برادر شرور جنایتکار شرق کشور اظهار داشت: در گروهک تروریستی مالک یک شورای مشورتی شش نفره وجود دارد که بیشتر اقدام های تروریستی خود را با مشورت آنان انجام می دهد ولی یک گروه سه نفره در این گروهک هستند که تصمیم نهایی را می گیرد و من در این دو گروه نقشی نداشتم و اجازه نمی دادند در جلسات آنها شرکت کنم و وظیفه من و سایر افراد گروه اطاعت بدون تفکر شخصی بود و مالک همواره به شستشوی مغزی نیروهایی که بیشتر آنان را جوانان بی سواد و نا آگاه تشکیل می دهد، مشغول بود.

حمید ریگی افزود: چندی پیش شماری از ریش سفیدان و بزرگان طایفه ریگی و برخی طوایف دیگر منطقه با عبدالمالک دیدار داشتند و از وی خواستند تا دست از این جنایتها بردارد اما وی در پاسخ آنان گفت که این حرکت قومی و طایفه ای نیست که ریش سفیدان طوایف دخالت کنند این جنگ و حرکتی مذهبی است و باید شیعیان کشته شوند و شما هم اگر به درخواست خود پافشاری کنید بدون توجه به جایگاه اجتماعی تان با شما برخورد خواهم کرد.

وی اضافه کرد: گروهک تروریستی مالک علاوه بر کمک های مالی و تجهیزاتی آمریکا از راه گروگانگیری و فروش موادمخدر نیز کسب درآمد می کند و این گروهک بیش از دو میلیارد تومان از خانواده گروگانها اخاذی کرده بود.

- تلاش مالک برای ایجاد روابط و حمایت خواخی ازعربستان

برادر عبدالمالک ریگی گفت: پیش از دستگیری من توسط پلیس پاکستان، مالک در تلاش بود تا با عربستان ارتباط برقرار کند و از کمک ها و حمایت های آنها بهره مند شود که چون دستگیر شدم دیگر اطلاعی ندارم.

وی همچنین از برخی از علمای اهل سنت انتقاد کرد و افزود: تاکنون هیچ یک از علمای اهل سنت آنگونه که باید برای هدایت جوانان اقدام مهمی انجام نداده اند و به همین دلیل برخی جوانان بدون آگاهی جذب گروهک تروریستی و القائات غیر واقعی مالک می شوند، اگر علما روشنگری می کردند افرادی مانند من هیچگاه چشم و گوش بسته مطیع خرافات و اهداف جنایتکارانه مالک ریگی نمی شدیم.

القائات مالک به حدی بود که باور کرده بودیم شیعیان قرآن دیگری دارند

حمید ریگی افزود: القائات مالک به حدی بود که باور کرده بودیم شیعیان قرآن دیگری دارند زیرا مالک گفته بود که شیعیان قرآن اهل سنت را قبول ندارند و قرآن جداگانه ای دارند که فقط چند سوره دارد و قرار است بقیه سوره های آن را امام زمان (عج) پس از ظهورش برایشان بیاورد و ما هم باور کرده بودیم.

وی تصریح کرد: بیشتر گروههای معاند و مخالف نظام جمهوری اسلامی که اکنون در اروپا و آمریکا حضور دارند و هر کدام از آنها نیز دارای شبکه های تلویزیونی ماهواره ای و اینترنتی نیز هستند، وقتی دیدند، مالک ریگی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرده به بهانه های مختلف با فریب دادن مالک به وی نزدیک شدند و با شعارهای فریبنده از جمله دفاع از حقوق اهل سنت و بلوچ ایران وی را بر ضد ایران بیشتر تحریک می کردند.

برادر شرور مالک ریگی اعلام کرد: مصاحبه های متعدد شبکه های ماهواره ای فارسی زبان با مالک یکی از ترفندهای آنها بود و مالک هم چون می دانست اینها جیره خوار آمریکا هستند با آنها ارتباط برقرار کرده است و علاوه بر این برخی گروههای افراطی کرد، عرب، بلوچ و غیره چندی پیش نشستی در تایوان برگزار کردند و در این جلسه از مالک نیز خواستند تا شرکت کند که وی نیز یک نفر را به عنوان نماینده به این نشست اعزام کرد و در آنجا نیز راهنمایی ها و هدایت های جنایتکارانه به مالک و گروهک وی شده بود.

وی بیان کرد: پس از دستگیری و تحویل به ایران در یک سال گذشته در زندان انواع کتاب های تفسیر شیعه و اهل سنت از قرآن و سایر کتب دینی در اختیار ما قرار گرفت و در اینجا بود که با واقعیت آشنا شدم و اکنون می دانم چه جنایاتات هولناکی انجام داده ایم و یقین دارم که خداوند به سادگی این گناهان را نمی بخشد و اکنون متوجه شده ام که در گذشته هیچ اختلافی بین زابلی و بلوچ و شیعه و سنی وجود نداشت و سال هاست به طور مسالمت آمیز با هم زندگی می کنند.

- کسی که برای مسجد و نماز هیچ ارزشی قائل نیست چگونه می تواند فتوا دهد

حمید ریگی خاطرنشان کرد: پس از انفجار مسجد علی ابن ابیطالب (ع)زاهدان و کشتار نمازگزاران همچنین تأمل بیشتر در شهادت مردم بی گناه در تاسوکی و دارزین به این نتیجه رسیدم کسی که برای مسجد و نماز هیچ ارزشی قائل نیست چگونه می تواند فتوا دهد و چگونه می توان او را مسلمان دانست.

حمید ریگی گفت: برخی ادعا می کنند من تحت فشار جمهوری اسلامی ایران مجبور به گفتن این حرفها شده ام ولی باید بگویم من می دانم که حکم اعدامم صادر شده و به تأیید هم رسیده است پس برای کسی که مرگ در انتظارش است زور و فشار هیچ اهمیتی ندارد و نمی تواند برای او تأثیری داشته باشد.

وی افزود: نه تنها هیچ زور و فشاری وجود ندارد بلکه در سلامت و اختیار کامل و تنها برای عفو و بخشش خداوند این واقعیات را مطرح کرده ام و به تمام دنیا اعلام می کنم حرفهایی که در جلسات مختلف در حضور علما، معتمدان و ریش سفیدان همچنین رسانه های ارتباط جمعی اعلام کرده ام به دلخواه بوده و تنها برای رضای خدا گفته ام.

برادر سرکرده گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی اضافه کرد: اندیشه کردم با گفتن این واقعیت ها شاید خداوند در آخرین لحظات زندگی از گناهان من گذشت کند البته می دانم قتل یک مسلمان جرم کوچکی نیست چه رسد به اینکه تعداد زیادی از مسلمانان را به قتل رسانده باشیم.

عبدالحمید ریگی اظهار داشت: از جوانان شیعه و سنی می خواهم تا با مطالعه دقیق تر و بیشتر احکام اسلامی به واقعیتهای دینی پی ببرند و هیچ وقت تحت تأثیر دسیسه ها و ترفندهای دشمنان و نوکران و مزدوران آنها قرار نگیرند .

وی با اشاره به جنایات آمریکاییها در عراق از جمله تجاوز سربازان آمریکایی به تعدادی از زنان عراقی، تصریح کرد: آمریکایی ها و یهودیان هیچ وقت به فکر مسلمانان نیستند و فقط برای حفظ منافع خودشان با توطئه های مختلف جوانان را فریب می دهند و جنایات آمریکایی ها در عراق و افغانستان باید درس عبرتی برای تمام مسلمانان باشد.

همچنین در این نشست خبری یکی دیگر از اعضای گروهک تروریستی مالک ریگی گفت: بی سواد هستم و فقط دو کلاس درس خوانده ام چون کلاس اول را سه سال مردود و در کلاس دوم نیز مردود شده بودم نتوانستم ادامه تحصیل دهم و من نیز فریب وعده ها و القائات دروغین مالک را خورده و گرفتار این گروهک شدم و با چشم بسته هرچه می گفتند را قبول می کردم.

عابد گهرامزهی افزود: در جمع علما و ریش سفیدان هم گفته ام و بارها هم تکرار می کنم که بیشتر کسانی که در گروهک تروریستی عضو شده اند از روی نادانی بوده است اگر علما بیشتر تلاش کنند و به وظیفه دینی خود مبنی بر آگاه سازی جوانان عمل کنند افراد جنایتکاری مثل مالک نمی توانند آنان را بسادگی فریب دهند و گناه این همه جنایتی که کرده ایم و از روی نادانی و تنها با فریب فتواهای دروغین مالک بوده به گردن چه کسی است .

این عضو گروهک تروریستی ریگی از جوانان درخواست کرد تا بیشتر مراقب باشند و تصریح کرد: شیعه و سنی مسلمان هستند و دشمن واقعی آمریکاست جنایات آمریکایی ها در عراق و افغانستان و فلسطین باید درس عبرتی برای تمام مسلمانان باشد.

حکم اعدام عبدالحمید ریگی قرار بود هفته گذشته اجرا شود که به گفته رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان حکم اعدام این شرور به زودی اجرا می شود.

:

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 8:30 عصر     |     () نظر

الیاس نادران*

آقای ‌هاشمی در سخنان خود در نمازجمعه تهران نسبت به در خطر قرار گرفتن وحدت جامعه ابراز نگرانی کرد.

این‌که آقای ‌هاشمی نگران وحدت جامعه باشد و توصیه کند که همه افراد سیاسی و نهادهای مدنی برای وحدت تلاش کنند بسیار پسندیده است اما در مورد عوامل تحقق وحدت در جامعه ما و عواملی که این وحدت را مورد خطر قرار می‌دهد، مسائلی مطرح است که بدون توجه به آنها محتوای این توصیه را مخدوش می‌کند و هدف گوینده را خیلی روشن نمی‌کند. تا شنوندگان و مخاطبان سخنان ایشان متوجه شوند که آقای ‌هاشمی بر چه مبنایی به دنبال تحقق این خواسته برحق است. به همین دلیل موضع‌گیری‌های ایشان در طول چهار هفته و قبل از آن و مجموع صحبت‌هایی که روز جمعه داشتند سؤالات و ابهاماتی ایجاد می‌کند که لازم است در افکار عمومی به آن پاسخ داده شود:

1. اگر ایشان و دوستانشان مسئله اعتماد به قانون و فعالیت‌های سیاسی در چارچوب قانون را قبول دارند، چرا به بیانات 29 خرداد مقام معظم رهبری اعتنا نکردند و مجموعه منتسب به ایشان به قانون‌شکنی و ساختارشکنی اقدام کردند؟ مگر نه این‌که این مسئله بخصوص در اتفاقات روز شنبه 30 خرداد ماه نمود بسیار بارزی داشت؟

2. بنده به همراه هیأت منتخب مجلس برای پیگیری حوادث بعد از انتخابات، چهارشنبه 27 خرداد خدمت ایشان رسیدیم، ایشان در آن نشست فرمودند که «آقای موسوی به فراتر از ابطال انتخابات فکر می‌کند.» آیا در مقابل این خواسته موسوی اقدامی انجام داده‌اند که ایشان را به تمکین به قانون و ساختارهای قانونی نظام متقاعد کنند؟

3. این‌که بعد از یک ماه از گذشت انتخابات و آشکار شدن نشانه‌های انقلاب مخملی و فرو نشاندن التهابات و دستگیری بخشی از سران آشوب و اغتشاش، ایشان دعوت به پیگیری مطالبات در مسیر قانون می‌کنند، هرچند دیرهنگام اما پذیرفتنی است، اما این سؤال همچنان باقی است که آنهایی که قانون‌شکنی و آشوب‌های خیابانی را ایجاد کردند و از طریق شبکه‌های هرمی فراخوانی اغتشاش می‌کردند، به نظر ایشان باید محاکمه و مجازات بشوند یا نه؟

4. این‌که مسئولین دغدغه آزادی افرادی را داشته باشند که ممکن است به خطا دستگیر شده باشند و یا جرم‌های سبکی داشته باشند امر پسندیده‌ای است اما اگر برادر همسر یکی از سردمداران جریان آشوب، مدیریت بخشی از اغتشاشات را بر عهده داشت و از 10 سال پیش با خانمی که سابقه نفاق داشته در خانه تیمی دستگیر شده و اعتراف کرده است که توسط او بخشی از آشوب‌ها مدیریت شده و سفرهای متعدد در سال‌های اخیر به امریکا داشته و حتی برای سهولت در رفت‌وآمد گرین‌کارت دریافت کرده، باید آزاد شود؟

5. اگر افرادی از دانشگاه آزاد اسلامی ده‌ها میلیارد تومان از منابع دانشگاه در این انتخابات خرج یک کاندیدای خاص کرده باشند، نباید محاکمه شوند؟

6. اگر منسوبین به شخصیت‌های عالیرتبه نظام، از طریق مراوده با افرادی در عربستان، بخشی از منابع مالی ستادهای انتخاباتی و هزینه‌های سازماندهی «سازمان رأی» و پس از آن «سازمان آشوب» را تأمین می‌کردند، نباید مورد سؤال و محاکمه قرار بگیرند؟

7. در نشست دومی که به همراه هیأت منتخب مجلس خدمت ایشان بودیم، نقل شد که خانم فائزه ‌هاشمی در مصاحبه‌ای در روز راهپیمایی دوشنبه 25 خرداد در مسیر خیابان آزادی تهران، حرف‌های ساختارشکنانه‌ای زده‌اند که ایشان با تکذیب این مسئله سی‌دی این صحبت‌های 11 دقیقه‌ای را تقاضا کردند که برای ایشان ارسال شد ولی تا امروز هیچ واکنشی از ایشان مشاهده نشده‌ است. آیا صلاح می‌دانندکه آن صحبت‌ها در اختیار افکار عمومی قرار گیرد؟

8. آقای ‌هاشمی باید به این سؤال پاسخ بدهند که آیا آنهایی که حمله به پایگاه بسیج بزرگراه محمدعلی جناح را به قصد تصاحب ده‌ها قبضه اسلحه سبک طراحی کردند، باید آزاد شوند؟

9. آیا سردمداران آشوب که خود به آموزش دیدن در امارات برای انجام کودتای مخملی و حضور در نشست‌های دختر آقای دیک‌چنی اعتراف کرده‌اند، باید آزاد شوند؟

10. آیا آمرین و عاملین طراحی درگیری‌های خیابانی که از طریق شبکه‌های رسانه‌ای بیگانه مدیریت شده و سازماندهی آنها انجام می‌گرفت، نباید محاکمه شوند؟

11. آیا اجاره «شبکه ماهواره‌ای رنگارنگ» که سابقه طولانی فعالیت علیه نظام اسلامی و مسئولان عالی نظام دارد، توسط ستاد یکی از نامزدها از نظر آقای ‌هاشمی جرم تلقی نمی‌شود؟ تشکیل ستاد جنگ‌روانی و تهیه برنامه برای بی‌بی‌سی و صدای امریکا توسط ستاد یکی از نامزدها اقدام علیه امنیت ملی نیست؟

12. آیا نباید مردم از کم‌ و کیف فرآیند اتفاقاتی که افتاده است مطلع شوند؟ آقای موسوی در مصاحبه با تایمز لندن گفته بودند: «برای ما پیروزی یا شکست در انتخابات موضوعیت ندارد و ما برای تغییر آمده‌ایم که بخشی از این تغییر قبل از انتخابات آغاز شده و بعد از انتخابات ادامه خواهد داشت.» آیا نباید مردم ارتباط این آشوب‌ها با این اظهارنظرهای «استراتژیک» را بدانند؟

13. اگر جناح رقیب آقای‌هاشمی، بیانیه‌هایی شبیه بیانیه‌های 9 ‌گانه آقای موسوی و بیانیه مجمع روحانیون مبارز صادر می‌کرد، ایشان باز هم سکوت می‌کردند و غمض عین می‌فرمودند؟

14. آقای ‌هاشمی در خطبه‌های نمازجمعه مشابه نامه سه‌شنبه قبل از انتخابات خود خطاب به رهبری، شرایط کشور را بحرانی تصویر می‌کنند. به نظر ایشان نباید ریشه‌های بحران و بحران آفرینان شناسایی و محاکمه شوند؟

15. آقای ‌هاشمی به عنوان یکی از چهره‌های شاخص نظام اسلامی که به گفته خود سابقه 60 ساله حضور در نهضت امام خمینی را یدک می‌کشند، چه کمکی به نهادهای حکومتی برای شناسایی و محاکمه طراحان این بحران کردند؟

16. ایشان در خطبه‌های نمازجمعه اشاره به حدیث پیامبر و رفتار حضرت امیر(ع) می‌کنند و می‌گویند امام علی‌(ع) برای وحدت از حق خود می‌گذرد و از حکومت صرفنظر می‌کند. این حکمت تاریخی را توصیه‌ای به خود و یا دوستان خود می‌دانند یا آن را برای رقبای سیاسی خود طرح می‌کنند و یا این‌که برای نقاط دیگری در نظام مطرح می‌سازند؟

17. بد نیست بار دیگر آقای ‌هاشمی مجموعه خطبه‌های خود و آنچه در یک ماه گذشته اتفاق افتاده را مرور کنند تا مشخص شود که چه کسانی در محور ستون و خیمه انقلاب، یعنی ولایت‌فقیه این یادگار امام راحل و ودیعه الهی ایشان به ملت ایران، وفادار مانده‌اند؟ و چه کسانی بر مسیر آرامش، وحدت و همدلی ملت ایران بر محور ولایت فقیه اهتمام داشته‌اند؟ چه کسانی با اصرار بر رفتارهای ساختارشکنانه فراقانونی و میدان دادن به آشوبگران و مدیریت سیاسی این جریان‌، قصد بحران‌آفرینی برای کشور را داشته‌اند؟

? ? ?

آنها که در شرایط «فتنه» بذر «تردید» در سلامت انتخابات در بین خواص افکندند، که خالی از حقیقت بودن آن محرز شد، در قبال «آنچه که گفتند و نباید می‌گفتند» و آنچه که «باید می‌گفتند و نگفتند» و آنچه که «کردند و نباید می‌کردند» و آنچه «باید می‌کردند و نکردند»؛ در پیشگاه خداوند قهار، رهبری عزیز، نظام اسلامی و مردم هوشیار باید پاسخگو باشند.

? نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 8:28 عصر     |     () نظر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 2:10 عصر     |     () نظر

با اندکی تحقیق و واکاوی در کارنامه برخی چهره‌های دوم خردادی که در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری بر رفتارهای قانون‌گریز اصرار و ممارست داشتند، پرده از روحیه قانون‌گریز و دیکتاتورمآبانه که در میان بسیاری از آنان نهادینه شده، برداشته می‌شود.

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران؛ قدری مطالعه و بازخوانی اسناد و مدارک موجود از کارنامه سردمداران جریان موسوم به اصلاح‌طلب به طور ملموس زورگویی ها و رفتارهای نابهنجار و قلدرمآبانه افراد مذکور را در هنگامی که متصدی مناصب دولتی بودند، برملا می‌سازد.

برای نمونه و به عنوان شاهدی برای این مسئله بررسی نوشته‌های علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور دور دوم نخست وزیری میر حسین موسوی در سال‌های جنگ تحمیلی و فردی که هم اکنون نیز مسئول ستاد ساختگی صیانت از آرای موسوی کاندیدای ناکام دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری است، خالی از لطف نخواهد بود.

وی پس از انتخابات ریاست جمهوری در سری نامه‌ها و نشست‌های خبری متعدد بر طبل ابطال انتخابات بدون ارائه سند و تنها بر اساس اینکه نتیجه انتخابات برای وی و هم‌حزبی‌هایش خوشایند نبود، می‌کوبیدند.

اما بازخوانی یکی از نقاط تاریخی کشور در سال‌های آغازین انقلاب اسلامی دلیل و ریشه اصلی این رفتار قانون گریزانه دوستان اصلاح‌طلب را مشخص می‌کند.

بنابراین گزارش وی در خاطره‌ای که در کتاب "چند صدایی در جامعه و روحانیت " به سبب رد صلاحیت یکی از نزدیکان شیخ عزالدین حسینی -از رهبران جریان کومله و دموکرات کردستان- آورده است، چنین می‌نویسد:

"صلاحیت فردی که مسئول دفتر شیخ عزالدین حسینی بوده است را رد کرده‌اند، اینجانب به استاندار آذربایجان غربی مرحوم عطایی گفتم: به استناد به کدام ماده قانون گفته است که صلاحیت این فرد باید رد شود؟ یا این شخص باید بر اساس قانون تایید صلاحیت شود یا فرماندار سردشت از طر ف وزیر کشور عزل خواهد شد."

این گفته از سوی وزیر اسبق کشور در حالی صورت می‌گیرد که عزالدین حسینی از رهبران مذهبی کومله و دموکرات و همواره از مخالفان سر سخت نظام مقدس جمهوری اسلامی و خواهان استقلال کردستان بوده است. لذا به تبع این دیدگاه‌های تجزیه‌طلبانه عزالدین حسینی رئیس دفتر وی هم می‌بایست چنین اعتقاداتی داشته باشد.

حال این نکته قابل تامل به نظر می‌رسد که چگونه جناب آقای محتشمی‌پور بدون در نظر گرفتن سابقه قانون‌شکنی و ایجاد فتنه در کشور از سوی جریان فوق الذکر، از یک سو شخص مذکور را لازم التایید می‌داند؟ و از سوی دیگر نیز این لحن، ادبیات و رفتار دیکتاتورمآبانه وزیری که مسولیت حفظ امنیت کشور بر عهده اوست با کدام قانون سنخیت دارد؟ آیا تشنجات چند هفته پیش کشور که فعالیت‌های جناب آقای محتشمی‌پور و چند تن دیگر از هم کیشانشان در آن ملموس بود، نشات گرفته از همین رفتارها و عملکردهای سلیقه‌ای و خشن گروهک‌های رفرمیست نیست؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 2:8 عصر     |     () نظر

یک استاد حوزه‌های علمیه و عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی با بیان اینکه تحلیل‌های هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه براساس برداشت نادرست او از حدیث نبوی ایجاد شده، گفت: این حدیث مربوط به تشکیل حکومت است نه اداره آن.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا باقرزاده در گفتگو با فارس افزود: در نظام اسلامی و اندیشه سیاسی اسلامی مشروعیت حکومت از طرف خدای متعال است بنابراین اساسا مشروعیت هر حکومتی زمانی محقق می‌شود که متصل به خدای متعال باشد و این یک امر مسلمی است که در فلسفه اسلامی هیچ تردیدی در مورد ان وجود ندارد.

وی اظهار داشت: اخیرا بعضی در خصوص این مشروعیت مطالبی بیان می‌کنند که ناشی از خلط بین مفاهیم مختلف مشروعیت است و این مسئله باعث می‌شود که اشتباهاتی در القای این امر مهم که در بین صاحبان اندیشه سیاسی دینی وجود دارد، ایجاد شود.

باقرزاده در ادامه اظهار داشت: اخیراً آقای‌ هاشمی در خطبه‌های نماز جمعه مطالبی در خصوص مشروعیت بیان کرد که مورد نقد است. او بحث مشروعیت را به گونه‌ای مطرح کرد که گویی مشروعیت، امری کاملاً مردمی است و اساسا هیچ حاکم حقی بدون رضایت مردم حق اعمال ولایت را ندارد.

عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی افزود: سئوالی که اینجا مطرح است، این است که آیا از نگاه آقای ‌هاشمی اساسا قبل از تشکیل حکومت اسلامی حاکمان شرع یا همان مراجع تقلید که هیچ رای گیری در مورد آنها انجام نمی‌شد و آنها تصدی‌ای را با رای مردم شروع نکرده بودند، تصرفی مرتکب شده‌اند و آیا تصرفات آنها منوط به اجازه مردم است؟ آیا بدون رای مردم حق تصرفات شرعی را داشته‌اند یا نه؟ اینکه ایشان مسئله تصرفات و مشروعیت حکومت را منوط به رای مردم می‌داند، به معنی زیر سئوال بردن تصرفات عالمان و فقیهان شیعی در طول هزار و چند صد ساله بعد از معصومین است.

وی در مورد هدف از طرح این نوع مسائل اظهار داشت: به نظر می‌رسد یک سری تصورات و برداشت‌های غلطی در مورد ولایت فقیه در ذهن ایشان به وجود آمده و بحث ولایت فقیه آنطور که باید در ذهن ایشان جا نیفتاده است.

باقرزاده با بیان اینکه موضوع ولایت فقیه باید به صورت جدی‌تر در میان نخبگان، مطرح شده و شبهات ایجاد شده از سوی افراد در آن برطرف شود، گفت: ما امروز شاهد تهاجم فرهنگی در سطح نخبگان جامعه هستیم که جای تاسف دارد و در واقع ولایت فقیهی که ما برای مردم تبیین می‌کنیم و مردم آن را قبول دارند برای بعضی از نخبگان ما جا نیفتاده است و شرعیت فرامین و تصمیمات ولی فقیه برای گروهی از نخبگان ما حل نشده است.

این استاد حوزه و عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی ادامه داد: این سبب می‌شود ریزش‌هایی در بدنه نخبه جامعه به وجود آید. اینکه برخی افراد خود را عقلای قوم بدانند و بخواهند با کدخدا منشی برخی از جریانات را به نفع حزب و گروهشان حل و فصل کنند، نادیده گرفتن یک اصل اساسی در نظام سیاسی و اسلامی به نام ولایت فقیه است.

باقرزاده با اشاره به طرح حدیثی از سوی ‌هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه 26 تیرماه گفت: اگر فارغ از سندیت در مورد این روایت بحث کنیم، باید به شان نزول این حدیث توجه کنیم. وقتی آن را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم پیامبر اکرم (ص) به امیرالمومنین (ع) در مورد تاسیس و تشکیل حکومت این مطلب را فرموده‌اند که بدون گردهم آمدن مردم حکومت تشکیل ندهید. اتفاقاً از این منظر حضرت امام (ره) کاملا رعایت کردند و در بدو تاسیس نظام، جمهوری اسلامی را به رفراندوم گذاشتند و این حکومت به طور مستدل از مردم رای اعتماد گرفت. ما هم تشکیل حکومت را کاملا مردمی و بر مبنای رضایت مردم می‌دانیم، اما بحث ما امروز بحث تشکیل حکومت نیست که متاسفانه از این روایت نابجا استفاده شد، زیرا شان نزول این حدیث در باب تاسیس حکومت است، نه اداره حکومت.

وی در ادامه اظهار داشت: اگر عده‌ای از افراد در یک مقطعی از اداره حکومت، خواهان حقی بیش از آنچه که در قانون شرع و قانون اساسی تصویب شده بخواهند آیا حتما باید به حرف ناراضیان و مخالفان ترتیب اثر داده شود و آیا حاکم اسلامی شرعا موظف است به هر نارضایتی تن دهد؟

باقرزاده ادامه داد: در جواب این سئوالات وقتی به صدر اسلام رجوع می‌کنیم، می‌بینیم وقتی پیامبر (ص) در زمان حکومتش می‌خواهد حد اسلامی را اجرا کند، عده‌ای افزون‌طلب و ناراضی اجازه اجرای حد اسلامی را به پیامبر نمی‌دهند و در این موقع، پیامبر به هیچ وجهی حاضر نمی‌شود اجرای حد الهی را در مورد برخی از گردن کلفت‌ها و زورگویان اجرا نکند و یا در زمان امیرالمومنین (ع) حضرت به هیچ وجه حاضر نشد در بحث اجرا و مطالبه حق در مقابل معاویه و امثال طلحه و زبیر کوتاه بیاید.

این استاد حوزه و عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی افزود: آیا ما می‌توانیم امیرالمومنین (ه) را به خاطر اینکه به نارضایتی طیف عظیمی از مردم تن نداد، تخطئه کنیم؟

باقرزاده اظهار داشت: تحلیل‌های اقای ‌هاشمی در نماز جمعه کاملا نادرست و خلاف واقع بود. به عنوان مثال او در این تحلیل‌ها اعلام کرد که بخش عظیمی از مردم دچار تردید هستند. اولاً ما نمی‌دانیم که ایشان با چه مکانیزمی به این موضوع پی برده‌ است و ثانیاً غیر از این است که یک عده‌ای این تردید را به برخی از مردم القا کرده‌اند؟ آیا غیر از این است که مردم به بزرگانشان نگاه می‌کنند و وقتی آنها تردید ایجاد می‌کنند در بخش عظیمی از مردم تردید ایجاد می‌شود؟

باقرزاده ادامه داد: اگر بنا باشد به تردید یک عده خاص توجه کنیم، پس تکلیف 25 میلیون رای چه می‌شود که متاسفانه ایشان به این موضوع نپرداختند. در احادیث ما هست پای صحبت هرکسی ننشینید، مگر اینکه شما را از چند کار به چند کار دعوت کند که یکی از آنها، دعوت از شک به یقین است. حال اگر مسئولان و نخبگان ما مرتب شک و تردید را در جامعه القا کنند، وظیفه مردم ما این است که آنان را طرد کرده و به القائات آنها گوش فرا ندهند؛ هرچند اطمینان داریم که مردم ما به چنین تحلیل‌های تردیدافکنانه‌ای توجه نمی‌کنند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 2:6 عصر     |     () نظر

عبدالرضا داوری: جناب آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه دوم نمازجمعه 26 تیر 88 فضای فعلی کشور را "بحرانی" توصیف کرده و با ارائه یک نقشه راه، به زعم خویش مسیر برون رفت و عبور از این بحران را ترسیم کرد.

در مورد نقشه راه ارائه شده از سوی رییس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام برای عبور از بحران مورد نظرشان بیان چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1- تعریف بحران:

جناب آقای هاشمی رفسنجانی بحران کنونی کشور را "بحران اعتماد" دانسته و معتقد است: "این انتخابات اگر مشکلاتی در آن پیش نمی‌آمد، ما در 30 سالگی انقلاب بهترین گام را در جهت تحقق جمهوری اسلامی برمی‌داشتیم… اعتمادی که مردم را با آن وسعت وارد میدان کرد، امروز قدری مخدوش شده است. ما این اعتماد را برگردانیم و این باید هدف مقدس ما باشد."(1)

آقای هاشمی رفسنجانی در ادامه اظهار داشت: "شما من را می‌شناسید و می‌دانید که هیچ‌وقت از این تریبون نخواستم جناحی استفاده کنم و همیشه فراجناحی حرف می‌زنم، اکنون هم همین‌طور می‌گویم و من، نظر به هیچ طرفی ندارم، اما نظرم این است که همه‌ ما باید فکر کنیم و راهی پیدا کنیم که متحد کشورمان را به پیش ببریم و از آثار بد و خطرناک کینه‌هایی که بروز پیدا می‌کند، نجات پیدا کنیم و هم دشمنان‌مان را مأیوس کنیم که چشم طمع به ما نبندند."(2)

در رابطه با مسئله شناسی جناب آقای هاشمی رفسنجانی و اینکه وی مسئله اصلی کشور را "بحران اعتماد" دانسته و در عین حال نیز مدعی است که موضع خود را "فراجناحی" و برای "مأیوس کردن و بستن چشم طمع دشمنان" تنظیم کرده است، به مقایسه موضع آقای هاشمی رفسنجانی با موضع مجمع روحانیون مبارز و مواضع وزیر امور خارجه انگلیس و سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا پرداخته تا دریابیم آقای هاشمی رفسنجانی به ادعای "فراجناحی" بودن و "مأیوس کردن دشمن" تا چه میزان پایبند است:

1-1- مجمع روحانیون مبارز نیز مانند آقای هاشمی رفسنجانی بحران کنونی کشور را "بحران اعتماد" می داند. این تشکل سیاسی در تاریخ 8/4/88 با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد: "انتخاباتی که می‌توانست در آغاز دهه چهارم پیروزی انقلاب نشان دهد که پایه‌های مردم‌سالاری سازگار با دین در آن مستحکم‌تر و استوارتر شده است... افسوس که این فرصت از دست رفت و امروز اعتماد عمومی که مهم‌ترین سرمایه کشور و انقلاب است، لطمه دیده است و انبوهی از مردمان که به‌حق حرف و انتقادی دارند، از آن‌چه اعلام شده، قانع نیستند."(3)

تصدیق می فرمایید که موضع مجمع روحانیون مبارز به‌عنوان یک تشکل تابلودار جناحی از چنان تطابق دقیق شکلی و محتوایی با مواضع آقای هاشمی رفسنجانی برخوردار است که گویی جناب آقای هاشمی به‌عنوان یکی از اعضاء مجمع روحانیون، خطبه های نمازجمعه تهران را ایراد می کرد.

2-1- دیوید میلیبند، وزیر امور خارجه انگلیس نیز پیش از آنکه جناب آقای هاشمی رفسنجانی مسئله اصلی ایران را بحران اعتماد بداند، در تاریخ 4/4/88 اعلام کرده بود: "بین حکومت ایران و مردم آن «بحران اعتماد» وجود دارد و مردم ایران به دلیل بحران ناشى از انتخابات که نتایج آن اعلام شده است، در خیابان ها هستند."(4)

3-1- درست چند ساعت پس از آنکه آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران مسئله اصلی ایران را "بحران اعتماد" خواند، رابرت وود، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا، نیز در کنفرانس خبری روز جمعه 26 تیر 88 در واشنگتن، موضوع مواجه بودن دولت ایران با "بحران اعتماد" را مطرح کرد. این مقام وزارت امور خارجه امریکا گفت که بسیاری از مردم در ایران از وضعیت جاری راضی نیستند و به دولت ایران پیشنهاد کرد که واقعیت ها را درک کند."(5)

4-1- آقای هاشمی رفسنجانی پس از آنکه همسو با مجمع روحانیون مبارز و وزارت‌خارجه دولت‌های انگلیس و امریکا، مسئله اصلی کشور را "بحران اعتماد" دانست، علت این بحران را در تبلیغات روزهای آخر -و احتمالاً دوقطبی شدید ایجاد شده پس از مناظره دکتر احمدی‌نژاد و مهندس موسوی- ارزیابی کرده و معتقد است: "ما از اواخر دوران تبلیغات دچار تردید شدیم. افرادی تردید کردند، تبلیغات نادرست و عمل نادرست صداوسیما باعث شد، بذر تردید در دل مردم به وجود بیاید که مثل خوره به جان ما افتاده است. ما تردید را بدترین مصیبت می‌دانیم."(6)

در اینجا متأسفانه باید اذعان کرد که آقای هاشمی رفسنجانی بنا بر قاعده "تجاهل العارف" تلاش کرده اند تا صورت مسئله اصلی را پاک کرده و به جای پرداختن به متن موضوع، در حواشی آن قدم زنند.

آقای هاشمی رفسنجانی بهتر از هرکس می دانند که قطبی شدن و پلاریزاسیون جامعه سیاسی ایران، در ایام تبلیغات انتخاباتی اخیر شکل نگرفت. طوفانی که در روزهای پایانی تبلیغات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به‌پا خاست، ناشی از عملکرد کسانی بود که طی 4 سال اخیر "باد" کاشتند و فضای تخریب و سیاه‌نمایی را بر رسانه های کشور غالب کردند.

واقعیت آن است که برخلاف نظر جناب آقای هاشمی رفسنجانی، پلاریزاسیون و تضادهای موجود در فضای سیاسی ایران از فردای انتخابات ریاست جمهوری 84 پایه گذاری شد. هنگامی که در دوره زمانی شهریور 84 تا بهمن 87، روزانه 73 مورد گزارش تخریبی و دروغ پردازی علیه دولت و 7 مورد توهین و فحش مستقیم به رییس دولت در مطبوعات کشور درج می شود و در ادامه آن در ایام تبلیغات انتخاباتی هر 5 دقیقه یک وبلاگ برای تخریب دولت نهم فعال می شود، با این هدف که اذهان عموم نخبگان و دانشگاهیان نسبت به عملکرد دولت مشوش و مسئله‎دار شود، بدیهی است که بخشی از نخبگان کشور دولت نهم را به‌عنوان تشکیلاتی فاقد عقلانیت و موجودی بی مغز و تندرو بشناسند و با هراس از آینده خود به کمپین‌های انتخاباتی "نه احمدی‌نژاد" بپیوندند. (نکته جالب توجه آنکه فقط جناب آقای هاشمی رفسنجانی از 4/4/84 لغایت 20/3/88 جمعاً 10296 جمله را علیه دولت نهم و دکتر احمدی‌نژاد به کار برده است.)

باد تخریب دولت نهم که قریب به 4 سال در بستر رسانه های کشور کشت شد، طوفان فتنه را در انتخابات اخیر بر پا کرد و ستادهای تبلیغاتی 3 نامزد هوادار آقای هاشمی یعنی آقایان موسوی، رضایی و کروبی در این انتخابات فارغ‌البال تنها به خوشه چینی از ثمرات تخریب 4 ساله مشغول شدند. انبار باروتی که جریان "نه احمدی‌نژاد" در 4 سال اخیر فراهم آورده بود، با یک جرقه که از سوی کاندیداها زده شد، به نقطه اشتعال و انفجار رسید و ابرهای دودآلود تیره را بر افق انتخابات حاکم کرد. بنابراین، آنان که امروز از تیره و تار شدن فضای انتخابات گله‌گذاری کرده و از تأثیر آن در "بحران اعتماد" مورد ادعایشان برآشفته اند، خوب است اندکی هم به کنش سیاسی خود در 4 سال اخیر رجوع کنند و دریابند که در بسیاری موارد خودکرده را تدبیر نیست.

2- نقشه راه برای عبور از بحران:

آقای هاشمی رفسنجانی پس از آنکه تصویر بحران کنونی را بر اساس انگاره های ذهنی خویش ترسیم کرد، یک نقشه راه 4 فازی ارائه داد که بر اساس ادعای وی می تواند به‌عنوان مسیر برون رفت از بحران تلقی شود. 4 فاز نقشه راه آقای هاشمی رفسنجانی عبارتند از:

الف- پیشنهاد راه اندازی مناظره های تلویزیونی در خصوص سلامت انتخابات (احتمالاً با حضور نمایندگان کاندیداها و شورای نگهبان و وزارت کشور): "ما باید فضایی به وجود آوریم که همه‌ اطراف بتوانند آن‌جا حرف‌شان را بزنند. هر طرف منطقی، بدون دعوا و بدون مشاجره حرف بزنند. بحث‌ها منطقی باشد، برادرانه و خواهرانه بنشینند و حرف‌شان را بزنند و دلایل‌شان را هم بگویند. بالاخره مردم در این بین خودشان می‌فهمند."(7)

ب- پیشنهاد آزادی رهبران آشوب‌های خیابانی: "لازم نیست در این شرایط ما افرادی را به این نامی که الآن است، در زندان داشته باشیم. اجازه بدهیم این‌ها بیایند و به خانواده‌هایشان برسند. نگذاریم به خاطر زندانی بودن یک عده، دشمنان ما، ما را سرزنش و شماتت کنند. برای ما بخندند و برای ما نقشه بکشند."(8)

ج- پیشنهاد همدردی با آسیب دیدگان حوادث اخیر: "با آسیب‌دیدگان حوادثی که اتفاق افتاده، همدردی و دلجویی شود، آن‌هایی که عزادارند هم به آن‌ها تسلیت بدهیم و دل آن‌ها را دوباره به نظام نزدیک کنیم."(9)

د- آزادی رسانه‌ها: "رسانه‌هایمان اگر با معیارهای قانونی اجازه گرفتند، محدودشان نکنیم."(10)

در مورد نقشه راه آقای هاشمی رفسنجانی ذکر نکاتی لازم به نظر می رسد:

1-2- آقای هاشمی رفسنجانی در شرایطی خواستار برگزاری مناظره در خصوص سلامت انتخابات شده که مدعی اصلی این غائله یعنی آقای میرحسین موسوی هیچ‌گاه از موضع ابطال انتخابات پایین نیامد و در هیچ‌یک از طرح‌های شورای نگهبان برای اثبات سلامت انتخابات نیز مشارکت نکرد و تنها بدون ارائه مستندات قانونی، مدام بر طبل خدشه در سلامت انتخابات می کوبد.

بر این اساس و در حالی که آقای موسوی حتی برای جلسات تخصصی نظارتی نیز جز کلی گویی و اتهام زنی بدون سند حرفی ارائه نمی دهد، چگونه می توان از مناظره "اطراف انتخابات" آن هم در مقابل میلیون‌ها بیننده تلویزیونی سخن گفت؟ به راستی آقای موسوی و مدعیان تقلب در انتخابات چه حرفی را قرار است، در مقابل دوربین‌های تلویزیونی بگویند و بشنوند که آقای هاشمی رفسنجانی چنین مناظره‌ای را گام نخست برای ترمیم بحران اعتماد مورد نظرشان می‌دانند؟ آیا قابل انتظار نیست که جاری شدن ادعاهای بی پایه و غیرمستند مدعیان تقلب در آنتن های تلویزیونی و پژواک فحاشی‌های مکرر عده ای کم طاقت در فضای عمومی کشور یک‌بار دیگر زمینه تشویش اذهان عمومی را ایجاد کند؟ پس چگونه است که آقای هاشمی رفسنجانی فاز نخست پروژه اعتمادسازی خود را بر مناظره "اطراف انتخابات" متکی می کند؟

2-2- هاشمی رفسنجانی در شرایطی خواستار آزادی بی قید و شرط رهبران اغتشاشات اخیر می شود که وزیر اطلاعات بازداشت رهبران آشوب را گامی مهم در برقراری حاکمیت قانون و آرامش در کشور ارزیابی کرده است.

در همین رابطه حجت‌الاسلام محسنی اژه ای وزیر اطلاعات با تقسیم بازداشت شدگان غائله اخیر به 3 گروه، گفت: "کسانی که به نحوی در جریان اغتشاشات اخیر در زمینه تصمیم گیری نقش داشتند، بازداشت هستند تا تکلیف آنها مشخص شود. این افراد منجر به حضور مردم در خیابان ها شدند. گروه دیگر از عناصر ضد انقلاب بودند که از شرایط موجود سوء استفاده کرده‌اند، این افراد دستگیر شده و آزاد نخواهند شد."

اژه‌ای با اشاره به گروه سوم از بازداشت شدگان گفت: "عناصر اصلی این بخش دستگیر شده و بخشی از مردمی که تحت تأثیر جو ایجاد شده قرار گرفته و توسط پلیس دستگیر شده بودند، آزاد شدند و یا به زودی آزاد می شوند."(11)

بنا براین، توقع می رود که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظر کارشناسی رییس دستگاه امنیتی کشور را در این خصوص صائب دانسته و بداند که فاز دوم نقشه راه مورد نظرشان که شامل آزادی بی قید و شرط آشوبگران است، نتیجه ای جز از بین بردن آرامش و امنیت کنونی را در پی نخواهد داشت.

البته در اینجا ذکر نکته ای از تاریخ در خصوص شیوه برخورد آقای هاشمی رفسنجانی با منتقدان دولت سازندگی خالی از لطف نیست.

حدود 19 سال قبل یعنی در 23 خرداد 69، 23 نفر از اعضاء نهضت آزادی و افراد موسوم به ملی مذهبی‌ها به دلیل انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دولت آقای هاشمی رفسنجانی و به دستور ایشان بازداشت شدند. در همین رابطه عزت الله سحابی یکی از بازداشت شدگان سال 69 می گوید: "ما به آقای هاشمی نامه اعتراضی نوشتیم. اعتراض ما به آقای هاشمی این بود که اولاً اوضاع اقتصادی کشور بسیار خراب است. فقر و اختلاف طبقاتی بسیار فاحش است. دوم اینکه وضع سیاست خارجی ما به گونه ای است که ما در انزوای کامل قرار گرفته ایم و همه دنیا با ما مخالف هستند. در رابطه با این نامه، 23 نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها من بودم... بعد از دستگیری ها، در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، چند تن از نمایندگانی که مرا می شناختند، به آقای هاشمی اعتراض کردند که چرا عزت الله سحابی را گرفتی؟ آقای هاشمی پاسخ داده بود: «رویش زیاد شده بود، می خواستیم رویش را کم کنیم.»"(12)

آری! ظاهراً آقای هاشمی رفسنجانی که امروز آزادی بی قید و شرط رهبران آشوب‌های اخیر را دنبال می کند، فراموش کرده که در کمتر از 20 سال قبل و تنها به خاطر "زیاد شدن روی منتقدان دولتش" آنان را ماه‌ها به زندان می افکند.

3-2- آسیب دیدگان وقایع اخیر عمدتاً از 2 گروه هستند. یا آن دسته از نیروهای انتظامی و بسیجیانی هستند که در هجمه آشوبگران به شهادت رسیده و یا مجروح شده اند. دسته دیگر کسانی هستند که با علم به قانون شکنی با هر وسیله ای که در اختیار داشتند، اعم از سلاح گرم و سرد و یا میله و پاره آجر و آتش افروزی، امنیت شهروندان را به مخاطره انداختند و در مقابل با پاسخ کوبنده و قاطع مردم و نیروهای انتظامی سرکوب شدند.

ظاهراً منظور آقای هاشمی رفسنجانی از همدردی با آسیب دیدگان حوادث اخیر، همدردی با گروه دوم است. نگارنده بدون آنکه بیش از این قضاوتی کند، تنها به بیان دیدگاه یک دهه قبل جناب آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص غائله کوی دانشگاه تهران و در شرایطی که اغتشاش‌گران کوی دانشگاه ایشان را نیز آماج توهین و هتاکی خود قرار می دادند، می پردازد. آقای هاشمی در این خصوص گفته بود: "توده های مردم و این نیروهای متعهد که خیلی در جامعه فراوان هستند، تا یک حدی تحمل می کنند. اگر زمانی احساس کنند که به اصولشان و بنیان انقلاب که به جانشان بستگی دارد و این همه برای آن شهید دادند و سرمایه گذاری کردند، آسیب می رسانند، به صورت دیگری برخورد می کنند.شما نمونه اش را در حوادث کوی دانشگاه دیدید. مردم به طور خودجوش یک عکس العمل وسیع نشان دادند."(13)

4-2- آقای هاشمی رفسنجانی در آخرین گام پیشنهادی در نقشه راه خود، خواستار مقابله با محدودسازی مطبوعات شد. البته این پیشنهاد علی الاصول پیشنهاد درستی است و در تمامی دوران‌ها باید مورد توجه مجریان قانون باشد. اما نکته ای که در این میان نباید فراموش شود آن است که در وقایع اخیر، معدودی از رسانه ها و مطبوعات به‌عنوان بازوی مطبوعاتی وزارت خارجه انگلیس رفتار کردند. مانند آنچه که در جریان تفتیش دفتر روزنامه کلمه سبز آشکار شد و پیوندهای پنهانی این جریان رسانه ای با بی‌بی‌سی فارسی و ایفای نقش ویژه در هدایت اغتشاشگران اثبات شد. آیا جناب آقای هاشمی رفسنجانی آزادی چنین رسانه هایی را نیز مطالبه می‌کنند؟


پی‌نوشت‌ها:

(1) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(2) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(3) http://www.alarabiya.net/articles/2009/06/30/77474.html
(4)http://www.radiofarda.com/content/f4_Britain_crisis_credibility_Iran/1762769.html
(5) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090717_wkf-state-iran-wood.shtml
(6) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(7) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(8) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(9) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(10) http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1371654&Lang=P
(11) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090629_nm_election_arrest.shtml
(12)روزنامه فتح- چهارشنبه 2 بهمن 1378- شماره 49- صفحه 6
(13)روزنامه ایران- 7 بهمن 1378


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 2:4 عصر     |     () نظر

آقای منتظری گرفتار کیش شخصیت است.از اول هم همین طور بوده است. هم‌بندی‌ها و زندانی‌های همراه ایشان چنین چیزی را صلاح نمی‌دانند بگویند؛ ولی اگر خصوصی از آن‌ها سئوال شود، کاملا آشکار خواهد شد که ایشان دارای کیش شخصیت، خودمحور و حتّی قوم محور است.

*درآمد:

بررسی مختصات فکری و تحلیلی خاطره نویسانی که دهه گذشته را فرصتی مناسب برای شکستن مکانت و کاریزمای امام یافتند،می تواند رهیافت مناسبی برای شناخت اهداف آنان باشد؛به عبارت دیگر،آنچه عده ای در پوشش بازبینی و دگردیسی تاریخی برای انجام آن به تکاپو افتادند،نتیجه دیدگاهی بود که سال ها از ملت پنهان نموده و در عین حال،خویشتن را بر خیل مدافعین نظام و امام تحمیل کرده بودند.
در گفت و شنود حاضر ،ماهیت اندیشه و عمل این طیف مورد بررسی قرار گرفته است.

*برخی از تحلیلگران تاریخی پس از گذشت حدود یک دهه از شروع تبلیغات باند مهدی هاشمی برای شکستن کاریزمای امام و به شکست انجامیدن این اقدام در عمل، به این نتیجه رسیده اند که این حرکت عملاً یک نوع خودزنی سیاسی بود، زیرا بسیاری از افرادی که در آن باند و جریان بودند، هنوز به امام علاقه داشتند و این رفتار موجب شد که آنها پراکنده شوند.از دیدگاه شما اینها به چه دلایلی به این عرصه روی آوردند و محاسبه چه چیزهائی را نکردند که جریان به اینجا منتهی شد.

*حسینیان: شکستن شخصیت‌های بزرگ تاریخ و مردان الهی، در طول تاریخ عملی تکراری است. علتش هم این است که همیشه برخی از شخصیت‌ها در عمل و رفتار و مقبولیت مردمی به عنوان شاخص ‌حق تلقی می‌شوند و دیگرانی که با این شاخص فاصله دارند، تلاش می کنند این ملاک را بشکنند. پیامبر (ص) در مورد حضرت امیر (ع) می فرمایند: "الحق مع‌علی " حق با علی(ع) است و یا به عبارتی علی(ع) بر مدار حق است. کسانی که با علی‌بن ابیطالب (ع) وارد جنگ شدند، برای توجیه رفتار خود ناچار بودند علی(ع) را بشکنند،‌ به همین دلیل معاویه، دستگاه جعل حدیثی را به وجود آورد تا حقانیّت و شاخص و ملاک بودن امیرالمؤمنین (ع) را زیر سئوال ببرد و در آن شبهه‌ ایجاد کند؛ اما تاریخ نشان داد با اینکه دشمنان از سال 40 تا 101 هجری، علی(ع) را بر منابر لعن کردند و حتی به قول ابن ابی الحدید حتی یک فتوای فقهی هم نمی‌شد از حضرت علی(ع) نقل کرد و لذا می‌گفتند ابو زینب چنین نظری دارد، با همه این تلاش ها نتوانستند علی‌بن ابیطالب (ع) را زیر پرده جهالت نگه دارند. حتی در نهایت هشام بن عبدالملک هم به فرزندش سفارش کرد و گفت: "کسی که با خدا آمیخته و مظهر دین است، بشر نمی‌تواند او را محدود کند. " به علی (ع) نگاه کنید که چند سال از او بد گفتند، اما حقانیتش همچنان پا برجاست. امام هم همین طور است. امام در عمل، تقوا،‌ عدالت، شجاعت و همه صفت الهی، یک شخصیت بی‌بدیل بود. مردم هم به این باور رسیده بودند؛ امام را باور کردند و به عنوان شاخص حق به امام نگاه می‌کردند. ایشان هم مانند تمام رهبران الهی، در مسیر حرکت خودش دارای جاذبه‌ها و دافعه‌هائی است. آنهائی که دفع شدند،‌ ناچار شدند برای توجیه چهره باطل خود، به چهره امام چنگ بزنند، ولی خوشبختانه این قلّه،‌ بسیار رفیع و سر به فلک کشیده بود و حتی دشمنان او هم نتوانستند عظمت و بزرگی‌اش را پنهان کنند و دشمنان او هم به این امر اعتراف کردند. نکته جالبی را در یکی از روزنامه‌های عربی دیدم. صدام که دشمن‌ترین اشخاص نسبت به امام بود، در هنگام محاکمه، برای تحقیر شیوخ عرب این جمله را گفته بود که: "هیچ یک از مردان عرب نتوانستند در مقابل من تاب بیاورند. وقتی نیروهای من به طرف کویت حرکت کردند،‌ رهبران آنجا بلافاصله و حتی قبل از رسیدن سپاهیان من فرار کردند. تنها این مرحوم آیت‌الله خمینی بود که چند سال در مقابل من استقامت کرد. " چیزی که دشمن هم اعتراف می‌کند، چند نفر با نقل خاطرات و بستن افترائات نمی‌توانند عظمت آن را مخفی نگه بدارند و یا خدای نکرده در آن تردید ایجاد کنند.

*سئوال این جاست که آنها از نظر جامعه شناسی چه تحلیلی داشتند که دست به این اقدام زدند و چرا به نیتجه نرسیدند؟

*حسینیان: به نظر من اشتباه آنها این بود که از ابتدا تحلیل درستی نداشتند و مردم را خوب نمی‌شناختند. اینها گمان می‌کردند مشکلات و گرفتاری‌ها، زمینه‌های محبوبیت امام را شکننده کرده است و وارد صحنه‌‌ای شدند که ترکش آن به خودشان برگشت و بسیاری از کسانی که در بعضی از مواضع با آنها موافق بودند، به خاطر این رویکرد، از آنها فاصله گرفتند و احساس کردند کینه آنها نسبت به امام، ریشه و عمقی دارد که تحملّش برای کسانی که هنوز دین بر وجودشان حاکم است، ممکن نیست.

* آیا تصور نمی‌کنید اینها در فضائی دست به انتشار خاطرات خود زدند که به هر حال از سوی بخش‌هائی از ابواب جمعی دولت موقت، چراغ سبزهائی به آنها داده شده بود؟ چون آن‌ها هم به هر حال نیاز داشتند که برای شکستن جایگاه رهبری نظام، کاریز مای امام را تخریب کنند و حتی با برگزاری صدمین سال تولد امام هم مخالفت کردند.تصور نمی‌فرمائید که از این طرف هم کمک‌هائی به آنها شد که این طور جسارت پیدا کردند؟ و اگر ما حاکمیت یکپارچه‌ای داشتیم که در جهت حفظ جایگاه و شأن امام تلاش می‌کرد، اینها جرئت نمی‌کردند تا این حد پیش بیایند؟

*حسینیان: من دلیلی برای اینکه این رویکرد حساب شده‌ای باشد، ندارم، ولی همان طور که عرض کردم آنها تحلیل درستی از جامعه نداشتند واحساس کردند چون در بعضی از روزنامه‌های دوم خردادی تلاش می‌شود که ابهت و قداست امام شکسته شود و به قول خودشان "تقدّس زدائی " کنند، این تقدّس‌زدائی در متن جامعه نفوذ کرده و جامعه از آن متأثر شده است، منتهی مسئله اینجاست که همان‌‌هائی هم که در روزنامه‌هایشان در پی این تقدّس‌زدائی بودند، جامعه را نشناخته بودند و همراه با اینها سقوط کردند و شکست سختی خوردند.

*به نظر شما این خاطرات تا چه حد نشان داد که اینها اساساً با امام مشکل داشتند؟ چون این جریان در اولین سال های پس از عزل آقای منتظری سعی کرد افرادی غیر از امام را متهّم کند،‌ مثلاً از مقامات قضائی تا اعضای دفتر امام و حاج احمد آقا پیش می‌رفتند، ولی در همین سطح متوقف می‌شدند و حریم جایگاه خاص امام را نگه می‌داشتند و در مطالبی هم که منتشر می‌کردند،‌ طبق گفتمان رسمی از امام نام می بردند و حتی تجلیل می کردند. به نظر شما این خاطرات تا چه حد نشان داد که مشکل اصلی اینها با امام بوده است؟

*حسینیان: اتفاقاً در این مورد، نکته ای را در پرونده یکی از این اشخاص دیدم که برایم خیلی عجیب بود. قبل از انقلاب، این فرد در بازجوئی ساواک، در مورد امام گفته بود: "آیت‌الله خمینی برای تخریب، فرد مناسبی است، ولی برای سازندگی فرد مناسبی نیست. " و تقریباً در برخوردهای بعدی هم نگرشی که به حضرت امام داشت، همین بود. اینها تصورشان این بود که درک و فهمشان برای اداره جامعه بیشتر از امام است؛ در حالی که توان اداره بیت و منزل خودشان را هم نداشتند، چه برسد به مدیریت یک جامعه. عمده مسائلی که منجر به بازتر شدن این زاویه شد، دنیاطلبی این اشخاص بود.متأسفانه دنیا طلبی و جاه طلبی با ساده‌‌اندیشی‌ای که حضرت امام بارها به آن اشاره کردند، دست به دست هم دادند و اینهاامام و تدبیر امام و رموز موفقیت ایشان را کشف نکردند، به همین دلیل در مقابل حضرت امام موضعگیری کردند و البته این موضعگیری چیزی از امام نکاست و اینها را تخریب کرد و از گردونه بیرون راند.

*قبل از اینکه به جنبه محتوائی این ادعاها بپردازیم، آیا جنابعالی با این نظر موافق هستید که نشر این خاطرات، آخرین فصل از زندگی سیاسی این افراد است و در واقع آن عاقبت به شرّی که گفته می شود، در مورد این‌ها شکل گرفته است؟

*حسینیان: من در مورد امام دو اعتقاد دارم. یکی اینکه امام برای مردم شخصیت مقبول و جا افتاده‌ای بود و مردم با امام زندگی کرده و رفتار، عملکرد، زندگی، ساده‌زیستی، خلوص، شجاعت و شهامت ایشان را قبل و بعد از انقلاب با تمام وجود درک و احساس کرده بودند. وقتی هم که فردی با جان جامعه‌ای آمیخته شد، با چند خاطره نویسی تغییری در ذهنیت مردم ایجاد نخواهد شد؛ به همین دلیل هم اینها از جامعه طرد شدند و به جائی رسیدند که مفتی آدم بدنامی مثل نوری زاده شدند.تصورش را بکنید که پست‌ترین، رذل‌ترین و کثیف‌ترین آدم‌های تاریخ استفتا کنند و این آقا در رادیوهای بیگانه یا روزنامه‌های ضد انقلاب و ضد ایران پاسخ بدهد! دیگر سرنوشتی از این بدتر نمی‌شود. اعتقاد دیگر من هم این است که هر کسی نسبت به امام عدم خلوصی در وجودش بود، از گردونه انقلاب بیرون افتاد و تبدیل به موجودی مفلوک و درمانده شد. نمی‌دانم از خلوص امام بود و یا از عرفان امام، هر چه بود یک امر طبیعی نبود؛یک امر خدائی بود. من نمونه‌های بسیاری را می‌توانم ذکر کنم که به دلیل عدم اعتماد،‌ عدم پایبندی و عدم تعهد نسبت به حضرت امام، در زندگی ذلیل شدند.

*با مروری بر خاطرات آقای منتظری، نوعی نگاه منفی و بدبینانه نسبت به علمای شیعه، به خواننده مخصوصاً در نگاه جوان بی‌تجربه‌ای که فی‌المثل مرحوم حاج شیخ یا موسس حوزه علمیه قم، مرحوم آیت‌الله بروجردی را نمی شناسد و حتی ابتدائی ترین منابع در مورد آنها را ندیده، ایجاد می شود و این شک را در ذهن به وجود می آورد که این خاطرات، صرفاً ‌ادعانامه شخص آقای منتظری نیست، بلکه چنین به نظر می‌رسد که مخالفین نظام و روحانیت و مرجعیت، دست به دست هم داده و این مجموعه را ساخته و پرداخته‌ کرده‌اند. مثلاً‌ از مرحوم آیت‌الله بروجردی، تصویری از یک انسان ساده‌اندیش و ابتدائی می دهد که با کوچک‌ترین حرفی نظرش برمی‌گردد و یا عصبانی می شود.آیا به نظر شما این ادعانامه مخالفین امام و نظام و مرجعیت و روحانیت شیعه نیست که از زبان شخص آقای منتظری بیان شده است؟

*حسینیان: در اینجا دو مسئله مطرح است،‌یکی اینکه آیا این خاطرات واقعاً بدبینی نسبت به این افراد ایجاد می کند و تأثیرگذار است؟ ممکن است شبهه ایجاد کند، ولی تأثیر قطعی ندارد. بد نیست به نکته‌ای تاریخی اشاره کنم. هنگامی که عباسیان به پیروزی رسیدند، سفّاح، اولین حاکم عباسی، شیوخی از شام را احضار و از آنها سئوال کرد: "چرا نسبت به علی‌بن ابیطالب (ع) تا این اندازه بددهنی کردید؟ " آنها سوگند خوردند که ما او را نمی‌شناختیم و برای پیامبر(ص)، اهل بیتی جز امویان قائل نبودیم. به هر حال تبلیغات اثر خود را دارد، ولی در عین حال به علت بی‌مایگی به زودی شبهه از اذهان پاک می شود،مثلاً در مورد شخصیتی چون آیت‌الله العظمی بروجردی که جهان اسلام و تشیع به ایشان رجوع می‌کنند و مرجع علی‌الاطلاق جهان شیعه محسوب می‌شوند و در عمل کارهای بسیار مهم و تاریخسازی چون بازسازی حوزه را انجام می‌دهند، جای تردید و چند و چونی باقی نمی‌ماند. هیچ کس تردید ندارد که آیت‌الله العظمی بروجردی بیشترین نقش را در ایجاد زمینه برای پدید آمدن انقلاب اسلامی داشته‌اند. تأسیس و بازسازی حوزه، تغییر اساسی در نظام فکری و اندیشگی حوزه، تحولات عظیم در سازماندهی روحانیت و ایجاد و تصحیح ارتباط آن با متن جامعه، ایجاد نمایندگی های قوی و فعال در خارج از جهان اسلام از قبیل کانادا، آمریکا، آلمان، انگلیس و حتی مدینه که هنوز آثار آنها را به خوبی می‌بینیم،از آثار ماندگار مرجعیت ایشان است. چنین مرتبت والائی چطور ممکن است با ادعاهای فردی مثل آقای منتظری نادیده گرفته می‌شود و یا نسل آینده ما که قطعاً‌ نسل تحصیلکرده‌تر و عاقل‌تری خواهد بود، تحت تأثیر این القائات بی‌دلیل و بی‌منطق قرار می‌گیرد؟ولی اینکه می‌گوئید آیا اینها نوشته دشمنان نیست؟ خیر، من چنین اعتقادی ندارم.‌آقای منتظری گرفتار کیش شخصیت است.

*: از همان ابتدا؟

*حسینیان: بله، از اول هم همین طور بوده است. هم‌بندی‌ها و زندانی‌های همراه ایشان چنین چیزی را صلاح نمی‌دانند بگویند؛ ولی اگر خصوصی از آن‌ها سئوال شود، کاملا آشکار خواهد شد که ایشان دارای کیش شخصیت، خودمحور و حتّی قوم محور است.

*در خاطرات ایشان،‌ نجف‌آبادی‌ها جایگاه خاصی دارند.

*حسینیان: بله، واقعاً همین طور است. من در زمانی که دادستان ویژه روحانیت بودم و با پرونده‌های خانواده ایشان سر و کار داشتم، مشاهده می‌کردم که هرچه مربوط به خانواده ایشان می‌شد، حق بود و هرچه خارج از محدوده این خانواده بود، باطل و لذا این اشکال ذاتی خود آقای منتظری بود که این حرف‌ها را بر مبنای همان کیش شخصیتی که به آن اشاره کردم، نوشت و بلکه محور زندگی‌اش هم همان بود و همان هم موجب سقوطش شد و نتوانست خود را با جامعه مذهبی تطبیق دهد.

*مسئله کیش شخصیت که نخستین بار توسط شما مطرح می‌شود،‌ نکته جالبی است، با این حال شما مشارکت قاطع و پر رنگ مخالفان شناخته شده نظام را که الان برخی به خارج پناه برده‌اند و جزو مارک‌دارترین مخالفان نظام هم هستند، در تدوین و چاپ آنچه که بیت آقای منتظری منتشر می‌کرد، نمی‌پذیرید؟

*حسینیان: چرا، در دورانی که من دادستان ویژه روحانیت بودم، در بازرسی‌ای که از حسینیه ایشان کردیم، به اطلاعیه‌هائی برخوردیم که دیگران تهیه کرده بودند و در آنجا تکثیر و آماده برای توزیع می‌شد. ما اینها را جمع‌آوری و افراد ذیربط را دستگیر کردیم و پرونده مفصّلی هم در دادستانی دارد. شکی هم نیست که بسیاری از مخالفین نظام در این مسائل دخالت داشتند. حتی امام هم در نامه‌ای که به ایشان می‌نویسند،این مورد را پیش بینی کردند و تذکر دادند؛ ولی مهم‌ترین مسئله‌ای که من در همان زمان هم به آن اعتقاد داشتم و در یکی از سخنرانی های سال 69 یا 70 هم گفتم این بود که اشکال اساسی از شخص آقای منتظری است، یعنی تا زمینه‌ای در فرد وجود نداشته باشد، نیروهای ضد انقلاب و معاند، امیدی به انسان نمی بندند. زمینه های اصلی در خود ایشان بود و دشمن هم زمینه را برای القائات خود مناسب دید و می بیند. همین حالا رادیو فردای وابسته به سیا، مصاحبه‌هائی از ایشان پخش می کند.بدیهی است که آنها در سئوالاتشان همان نکاتی را که می‌خواهند القا می کنند.

*محورهای شاخص این خاطرات از لحاظ محتوائی کدامند؟‌ سامان دهندگان این خاطرات چه اهدافی را دنبال می‌کردند؟

*حسینیان: به نظر من آنها دو هدف اصلی را دنبال می‌کردند، یکی تبرئه خود و دیگری متهم کردن امام.

*متهم کردن مرحوم حاج احمد آقا، آن هم به آن شکل از چه چیز نشأت می‌گرفت؟ آیا اینها با شخص حاج احمد آقا مشکل داشتند یا به این وسیله به دنبال تسویه حساب با امام بودند؟

*حسینیان: خیر، اینها با مرحوم حاج احمد آقا مشکل خاصی نداشتند و فقط برای تخریب امام این کار را می‌کنند. آقای منتظری قصد داشت این نکته را القا کند که امام در سن کهولت قادر به تصمیم‌گیری قاطعانه نبود و حاج احمدآقا تصمیم می‌گرفت و لذا اینها این شبهه را ایجاد کردند که تصمیم‌گیری امام درباره آقای منتظری و نامه‌ای که ایشان نوشتند، ساخته و پرداخته حاج احمدآقا بود که البته این وسیله‌ای برای حمله به شخص امام بود.

*آیا شما در جریان رسیدگی به این پرونده، به مواردی برخوردید که مرحوم حاج احمدآقا دخالت خاصی در این جریان کرده باشد؟ با توجه به شخصیت متواضع و ساده و بی‌آلایش حاج احمد‌آقا که هیچ تناسبی با یک چهره سیّاس و طراح چنین اموری ندارد، آیا اساساً چنین شبهه‌ای را قابل قبول می دانید؟

*حسینیان: مرحوم حاج احمدآقا جز یک واسطه بین امام و مسئولین نقش دیگری نداشت. اگر بعضی از مصاحبه‌های حاج احمدآقا در اوایل انقلاب را گردآوری و مطالعه کنید، مشاهده می‌کنید که برخی از اظهارات ایشان با تصمیماتی که امام در مورد آقای منتظری گرفتند، به کلی متناقص است و به هیچ وجه قابل جمع نیستند، بنابراین کاملاً مشخص است که این نمی تواند کار حاج احمدآقا باشد. من برای نمونه عرض می‌کنم که وقتی حضرت امام نامه‌ 6/1 را به آقای منتظری نوشتند، همه مسئولین کشور از جمله مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند، آقای هاشمی که رئیس مجلس بودند، آقای امینی که امام جمعه قم بودند، آقای اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بودند، اینها همه خدمت امام رسیده و تقاضا کرده بودند که نامه از رادیو قرائت نشود. امام پافشاری می‌کنند و بعد هم که تصمیم می‌گیرند نامه خوانده نشود، می‌گویند: "نه به خاطر اصرار شما، بلکه بیم از آن دارم که مردم عصبانی شوند و بریزند و آقای منتظری را از بین ببرند،اما شما بدانید در آینده گرفتار آقای منتظری خواهید شد. " این نحوه تصمیم‌گیری و سخن‌ گفتن، کاملاً نشان می‌دهد که این تصمیم متعلق به شخص امام بوده است. بسیاری از مسئولین نزد امام می‌رفتند و می‌گفتند که پس از شما تکلیف رهبریت ما روشن نیست و من همان زمان احساس می‌کردم که امام چقدر در گرفتن این تصمیم، تنها و غریب بودند و پی به مظلومیت بیش از پیش ایشان بردم. همه اینها نشان می‌داد که این تصمیم‌ شخص امام بود که با فرزانگی و درایت خاصی که داشتند، معتقد بودند که اگر رهبری به دست آقای منتظری بیفتد، انقلاب ساقط خواهد شد و به همین خاطر این تصمیم جدّی و قاطع را گرفتند. در آن زمان هیچ کس در مورد تصمیم امام توجیه نبود.

*عده‌ای در سال های اخیر ادعا کردند که امام انتشار نامه 6/1 را تحریم کرده‌اند. این ادعا واقعیت دارد؟

*حسینیان: خیر، حضرت امام فقط نامه را از رادیو پس گرفتندو جائی نشنیده‌ام که این نکته‌ای را که شما اشاره کردید، گفته باشند. در اینجا ذکر نکته‌ای را مناسب می‌دانم. شاید قبلاً هم این را گفته باشم. در مقطع پس از رحلت حضرت امام، در دادگاه ویژه روحانیت، آقای ری شهری و بنده به این نتیجه رسیدیم که نامه 6/1 حضرت امام و کلیه مسائل مربوط به آن، سند مهمی در تاریخ انقلاب است و حیف است که مذاکرات مسئولین کشور در حضور امام در باره این نامه، به صورت مکتوب در جائی حفظ نشود، لذا با بسیاری از کسانی که در آن جلسه خدمت امام بودند، صحبت کردیم و خواستیم که صورتجلسه مذاکرات نوشته و توسط تمام کسانی که حضور داشتند، امضا شود و به عنوان یک سند تاریخی بماند. خود من با این بزرگان صحبت کردم و متأسفانه هر یک به دیگری احاله کرد. همراه با آقای ری شهری خدمت حاج احمدآقا رفتیم و ایشان پیشنهاد کردند که مقام معظم رهبری متن را بنویسند و بقیه امضا کنند. وقتی آمدیم و با دوستان مشورت کردیم، دیدیم مصلحت نیست که ایشان در جایگاه رهبری این کار را بکنند. نظر مااین بود که حاج احمدآقا به عنوان فرزند امام که همیشه در تصمیم‌گیری‌های امام حضور داشت، متن را بنویسد که متأسفانه مدتی پس از این گفت و گو، ایشان فوت کرد و این کار بلا اقدام ماند، اما خوشبختانه برخی از بزرگانی که در آن جلسه بودند، در خاطراتشان با دقت مذاکرات آن جلسه را نوشته‌اند.

*عده‌ای هستند که در دهه اول انقلاب، حتی هرگونه انتقادی نسبت به خود را انتقاد از امام قلمداد می کردند، اما پس از رحلت امام و همزمان با شروع تبلیغات آقای منتظری و اعوان و انصارش، سکوت پیشه کردند و بعد هم در روزنامه‌هایشان به حمایت از این جریان پرداختند، ملاقات‌های سیاسی با آقای منتظری ترتیب دادند و اخبار آن را منتشر ‌کردند. این افراد چگونه به این نقطه رسیدند؟ ‌آیا اینها در همان دورانی هم که دم از امام می‌زدند به خاطر دنیاطلبی و منافع شخصی‌شان نبود، چون اندیشه و راه امام که تغییر نکرده است. آیا اینها بعدها تغییر ایدئولوژِی و روش دادند و یا از همان ابتدا، اعتقادی به خط امام نداشتند؟

*حسینیان: من نمی‌توانم شخصیت‌ها را صراحتاً متهم کنم که از اول این گونه بودند. انسان در طول زمان تغییر می‌کند. بسیاری از بزرگانی که اقدامات مخلصانه‌ای هم کرده‌اند، از یک جائی به بعد از عهده آزمایش‌های الهی برنیامدند؛ ولی لااقل این را می‌توانم بگویم که بعضی از مواضع، برمبنای منافع شخصی شکل می‌گیرند؛ یعنی زمانی عده‌ای از مخالفان جدی آقای منتظری بودند و حتی به جاهای مختلف نامه می‌نوشتند و ایشان را نقد می کردند، ولی بعد ناگهان تغییر جهت دادند. حتی یکی از این آقایان کسی بود که دیوار خانه آقای منتظری را تخریب کرد و بعد کسی شد که حتی از سید مهدی هاشمی هم دفاع کرد. این‌ها نشان می‌دهد که این افراد‌ براساس منافع شخصی موضعگیری می‌کردند. آن زمانی که قدرت با امام بود، آن موضع را علیه آقای منتظری می‌گرفتند، این زمان منافعشان را در موضعگیری علیه رهبری و به نفع آقای منتظری و بدتر از آن دفاع از کسانی چون سید مهدی هاشمی می‌دیدند. اینها تغییراتی هستند که در زندگی هر انسانی ممکن است پیش بیاید.

*بخش دیگری از این قضیه به نهادهائی ارتباط پیدا می‌کند که به نام امام،متولی حفظ و نشر آثار ایشان هستند و در ارتباط با نشر خاطرات آقای منتظری،عملاً سکوت کردند و علاوه بر آن در فضائی که در یک دهه گذشته به وجود آمد،بسیاری جرئت پیدا کردند مطالبی را در تخریب و تحریف کارنامه امام منتشر کنند و باز ما شاهد هیچ عکس العملی از سوی این نهادها نبودیم. شما کارکرد این نهادها را چگونه تحلیل می‌کنید؟

*حسینیان: ما گله‌مند هستیم، چون به هر حال متولی باید احترام امامزاده را نگه دارد. ما واقعاً از مؤسسه حضرت امام گله‌مند هستیم. یک بار در یکی از منشورات مرکز اسناد از قول یکی از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی نوشته شده بود که حضرت امام نهی خود را از قتل حسنعلی منصور برداشتند. آنها رسماً اطلاعیه‌ای صادر و مسئله را تکذیب کردند، در حالی که این یک روایت از قول یک فرد بود و سند قابل تأیید یا تکذیبی نبود، ولی آنها اطلاعیه رسمی علیه مرکز اسناد صادر کردند، در حالی که چند وقت پیش، یکی از همین چپ‌گرایان نسبت به اصل نظام و ولایت فقیه موضعگیری کرد و نظر امام را نظری شاذ ‌دانست و به همین خاطر مبنای جمهوری اسلامی را به قول خودش به شدّت متزلزل اعلام کرد؛ اما مؤسسه حفظ آثار حضرت امام در قبال این مسئله کوچک‌ترین موضع‌گیری‌ای نکرد.

*در مقام پاسخگوئی، آیا اهمیت و جنبه تخریبی طرح مسئله دخالت نظامیان در سیاست مهم‌تر است یا اهمیت و خاطرات آقای منتظری؟

*حسینیان:‌ حتی با اینکه بنده در این مورد هیچ نوع موضعگیری‌ای نکردم، آمدند مسئله‌ای ذهنی درست کردند و در این کار موضعگیری مفصّلی انجام دادند، در حالی که انصاف این بود که نسبت به خاطرات آقای منتظری، حتماً فعال می شدند، پاسخ می‌دادند، توضیع می دادند.حتی اگر دفاع شخصی از حاج احمدآقا هم بود، ضرورت داشت که این‌ها موضعگیری کنند، اما متاسفانه می‌بینیم موضعگیری‌ها بر مبنای حبّ و بغض‌های جناحی صورت می‌گیرند.

*آیا شما این منطق را می‌پذیرید که اگر پاسخ خاطرات آقای منتظری را بدهیم، در فضائی که پس از دوم خرداد ایجاد شده، در واقع به نوعی به طرح مجدد ایشان کمک کرده‌ایم؟

*حسینیان:‌این حرف درستی است که یترک الباطل بترک ذکره، ولی در همه جا صادق نیست. در جائی که کسی موضع تهاجمی می‌گیرد و کار ماندگاری مثل خاطرات را می‌نویسد، ما نمی‌توانیم در مقابل او سکوت کنیم به این امید که این مسئله خود به خود حل شود. یکی از موارد لازمی که باید موضع‌گیری می‌شد، همین مسئله بود که متأسفانه ما هم به عنوان مرکز اسناد قصور کردیم، به دلیل اینکه آنها ادعا کردند که ما این کار را می‌کنیم و چون احساس کردیم این قضیه متولی دارد، اقدام شایسته‌ای نکردیم.

*در حال حاضر چطور؟ آیا تصمیم ندارید در این مورد اقدامی بکنید؟

*حسینیان:‌چرا، تصمیم داریم. همین کارهای عمومی که می‌کنیم، خاطراتی که چاپ می‌کنیم و اسنادی که منتشر می‌شوند، به شکلی غیر مستقیم جوابگوی مسائل هست. مثلاً در خاطرات آقای ری شهری که چاپ شده، به بخشی از این شبهات پاسخ داده شده است.

*حسینیان:‌فضای جامعه،حداقل در مقطع کنونی، نشان می‌دهد که از این خاطرات و امثالهم تأ‌ثیر نمی‌پذیرد. جامعه تحت شرایطی فعلاً به اینها پشت و به موضع مخالف آنها گرایش پیدا کرده، اما این دلیل بر عدم ضرورت پاسخگوئی به این جریان نیست، چون ممکن است بعدها، به هر دلیلی بار دیگر این جریان فعال شود و دو باره این خاطرات را علم کند،‌کما اینکه برخی از گروه‌های مخالف نظام،از جمله منافقین بر اساس خاطرات آقای منتظری به مجامع بین‌المللی شکایت کرده‌اند. آیا چون فضای جامعه تغییر کرده و این جریان تاثیر نداشته،‌ صحیح است که موضوع را مسکوت بگذاریم؟

*حسینیان:‌البته اشاره کردم که نمی‌شود گفت تأثیر نگذاشته، کما اینکه نکته تاریخی در مورد علی‌بن‌ابیطالب‌(ع) را ذکر کردم، ولی حق همیشه پیروز است و آفتاب زیر ابر نمی‌ماند. اما ما هم وظیفه‌ای داریم و باید آن را انجام بدهیم. اگر در تاریخ، هر کسی علیه شیعه کتابی می‌نوشت و فقها و متکلمین ما با همین منطق آقایان برخورد می کردند و پاسخ آن را نمی‌دادند که چیزی از شیعه باقی نمی‌ماند. اغلب کتاب‌هائی که به عنوان مصادر و منابع افتخارآمیز شیعه داریم، آثاری هستند که در پاسخ به شبهاتِ مطرح شده از سوی دشمنان نوشته شده‌اند. خصوصاً کتاب، اثر ماندگاری است. حتی ممکن است در ظرف ده سال و بیست سال تأثیری نگذارد، ولی آیندگان خواهند گفت اگر این حرف ها پاسخی داشت، یک نفر جواب می‌داد، مخصوصاً متولیان دستگاه امام باید بیش از همه حساسیت نشان بدهند.

*آیا پاسخ ندادن به شبهات مطرح شده در خاطرات آقای منتظری، به دلیل تحلیل غلطی است که اینها دارند یا افرادی از جریان آقای منتظری در آنجا هم نفوذ دارند، کما اینکه بعضی از آنها در دادگاه هم صراحتاً گفتند که بعضی از تولیدات مؤسّسه کار ماست.

*حسینیان:‌من البته تمایل ندارم وارد این عرصه بشوم، چون به هر حال مؤسسه‌ای است که اهدافش با ما یکی است، ولی متأ‌سفانه باید عرض کنم که بعضی از هواداران آقای منتظری در آن دستگاه نفوذ پیدا کرده‌اند. حتی یک روحانی‌ای بود که به ادله‌ای به عنوان نماینده امام در یکی از کشورهای عربی فعالیت می‌کرد و تخلفی کرد. ما از حضرت امام استفتا کردیم که با او چه برخوردی بکنیم؟ ایشان فرمودند که این فرد را فرا بخوانید و دیگر نماینده من در آن کشور نیست. این شخص در همان زمان هم وابسته به بیت آقای منتظری بود و من با کمال تأسف می‌بینم که الان یکی از نیروهای مؤسّسه حفظ و نشر آثار امام است. همین افراد وابسته به بیت آقای منتظری تأثیر خود را خواهند گذاشت.

*به عنوان سئوال آخر، رویداد عزل آقای منتظری پس از سپری شدن دو دهه از وقوع آن،چه حسی را در شما برمی انگیزد؟

*حسینیان:‌من هر موقع که این مسئله را مرور می‌کنم، واقعاً برای مظلومیت امام متاسّف می شوم. امام، هم در زمان حیات و هم پس از رحلت، در بین نزدیکان و شاگردان خود هم مظلوم واقع شد، چون هیچ کس به درستی این مسئله را تبیین نکرد. از سوی دیگر وقتی درایت و عظمت حضرت امام را درک می‌کنم، به شدّت خاضع و خاشع می شوم.پیش بینی‌ ایشان در زمان خود، برای هیچ کس قابل درک نبود. آن زمان که امام، استعفای آقای منتظری را مطرح کردند، همه از امامت نماز جمعه فرار می‌‌کردند و کسی حاضر نبود این مسئولیت را به عهده بگیرد.

*توجیه نبودند یا نمی‌خواستند از امام دفاع کنند؟

*حسینیان:‌حاضر نبودند از امام دفاع کنند، یعنی امام در چنین شرایطی این حکم را دادند و این نشان می‌دهد که امام انسان بسیار عمیق، آینده‌نگر و صاحب تحلیل واقعاً بی‌بدیلی بودند. واقعاً وقتی به این تحلیل و پیش‌بینی امام فکر می‌کنم، خاشع می‌شوم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/29:: 1:58 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >