خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده را حیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
 

وقتی که چهره ی همه بی عار است

آئینه هم مشابه دیوار است

 دیگر چه اعتماد به سبزی ها!

وقتی درختِ مزرعه هم ، « دار» است

 دهقان به خوابِ پنبه فرو رفته است

حتماً مترسک است که بیدار است

 پس کاج را کجاست رگ غیرت ؟

اینجا گیاه هرزه ، علمدار است

 دیگر چه انتخاب کند گلّه ؟

هر چه سگ است در دِهِ ما ، هار است

 شاعر نگاه کرد به چوپان، گفت :

این گرگ ور پریده چه خونخوار است

 وقتش رسیده است علی (ع) باشی                                                             

در این زمین ، معاویه بسیار است .....  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/19:: 8:15 عصر     |     () نظر
بیدار شو، قطار رفت!

مهران موزونی

بالاخره دوستانی که شما را در حصار خیالاتتان محصور کرده اند، حاضر شدند حقیقتی را به سمع مبارک برسانند، و آن اینکه: هوا پس است مهندس... طرفداران فریب خورده و خرجی خورده ات دادشان درآمده که چرا سوپرمن سبز ما پیدایش نیست؟ مهندس خودی نشان بده و "چیزی" بگو.

و گفتی... آن‌هم از تریبونی که بویی از نام حضرت امام(ره) بر آن است و نشان دادی که دیو لجاجت همچنان بر دل و ذهن متوهم حضرتعالی خیمه افکنده است.

لذا مرا با همان لفاظی هایی که در خصوص "پذیرش همه‌ی افکار" گفتی بپذیر و امیدوارم که دوروبری های پادشاه بی‌لباس سبزها، بگذارند تا این متن ناقابل را با چشمان خویش رصد فرمایید.

گفتی که:

من احساس می کنم تمایل قدرت برای مطلق کردن خود، در بخش های مختلف نظام یک فساد ساختار یافته، پیدا کرده است.

این را تو می‌گویی؟ تویی که می شناختمت؟ تویی که هیچ مرجع قانونی را در این کشور قبول نداشته ای جز شخص شخیص خودت؟ زهی خنده..زهی قهقهه!

گفتی که:

از نظر امام، وحدت بر اساس خویشاوندی سیاسی طرح نمی شود. در وحدت مورد تاکید امام، فامیل و دوست و آشنا به هم باج نمی دهند بلکه امام وحدت را به مولفه های منافع ملی و حیات طیبه نظام اسلامی بر می گردانند.

یا للعجب؟ سن جنابعالی برای آلزایمر قدری جوان است جناب مهندس، والا گوینده‌ی این سخن همانی نیست که از قبل دامادی لرستان و فرزندی آذربایجان در پی جمع کردن رای بود؟

گفتی که:

یکی از سئوال‌هایی که در انتخابات مطرح شد، این بود که سیصد میلیارد دلار چه شده است؟

شما حتی دیوان محاسبات را هم قبول ندارید... شماهیچ‌کس را قبول ندارید، الا کسانی که تو را ناجی ملت خواندند، دو سوال را جواب بده مهندس، اول آنکه، شما که هیچ‌کس را قبول ندارید، دولت‌تان را با چه کسی می‌خواستید اداره کنید؟ نکند "فاتح" یکی از آنهاست که سال نکوی تو را با "رنگ کردن" ملت آغاز کرد. و یا با برادر همسرگرامی‌اتان که...

سوال بعد: شما که این‌قدر نگران بیت المال هستی، زمانی که وزیر نفت هاشمی علناً اعلام کرد که 53 میلیارد دلار از پول نفت را به خزانه واریز نکرده ایم و به هیچ کس هم پاسخگو نخواهیم بود، کجا بودید؟ یا سرتان به بوم نقاشی‌اتان گرم بود؟ همان وزیری را می‌گویم که صندلی کنار دست‌تان در مجمع تشخیص مصلحت نشسته است. زمانی که شیخ خودبزرگ بین اصلاحات برای توجیه زندانی کردن خانواده ی شهدا از امام خرج می کرد و یا با پز اعلام کرد و می‌کند که 300 میلیون از ماه تابانی چون شهرام جزایری گرفته و نوش جان هم به‌خودش می‌گوید، زبان امام شناس و وحدت شناس شما کجا بود؟

بیدار شو مهندس قطار رفت.

گفتی که:

در زمان جنگ اگر فساد اقتصادی مطرح می شد، سریع مورد توجه قرار می‌گرفت. کوچک‌ترین فسادی، بزرگ دیده می شد. اگر در سطح دولتی گفته می شد که ده هزار دلار گم شده و تکلیفش روشن نیست و مشخص نیست کجا هزینه شده، ممکن بود که منجر به سقوط دولت بشود. در حالی که الآن بحث میلیاردها دلار هست ولی هیچ‌کس حساسیت نشان نمی دهد.

از کی تا حالا "بحث" برای شما میزان و ملاک اتهام قرار داده شده؟ اگر بنا بر "بحث" باشد، نظرتان چیست در این خصوص که بین مردم "بحث" است که یک بنده خدایی که خودش را جزو نخبگان سیاسی و مدیریتی این مرز و بوم می داند، سه سال تمام با همسرش، چنان اختلاف داشته که از هم کاملا جدا زندگی می کرده اند و درست در ایام انتخابات دهم، دستشان را هم چون دو دلداده در دست یکدیگر قرار دادند تا مردم را رنگ کنند؟ منتظریم نظر شما را درباره این "بحث" بشنویم، بالاخره شما هم عضوی دردآور از دگر عضوهای روزگار ما هستید و دوست داریم وارد "بحث" شوید.

وانگهی، حساسیت شما برای دلارهای مملکت، اگر از روی صدق باشد، ممدوح است و پسندیده، اما این تناقض بزرگ را که همچون کوهان شتر از زیر لحاف سیاست‌تان بیرون زده چه کنیم که 16 سال حکومت هم تیمی‌هایتان را ندیده و نشنیده اید! نه پرونده‌ی فاضل خداداد شما را ناراحت کرد، نه داستان مضحک شهردار ماکیاول تهران و نه پرونده های نفتی و نوکیای وزیر رفیق‌تان؟ و نه هزاران تراژدی مالی تلخی که در 16 سال حکومت سیاه سکولارهای تازه "سبز" شده رخ داده است؟

گفتی که:

هستند کسانی که نان خود را از این راه می خورند. واقعا من نمی دانم دین و ایمان دارند یا نه. الان فضای تهمت خیلی رواج دارد. ما افرادی داریم که اگر پرونده هایشان با نگاه امام گشوده شود، پرونده های بسیار آلوده ای دارند. اینها آمدند یک‌دفعه یک حرکت عظیم مردمی را می گویند که به منافقین ارتباط دارند و...

شما که دین وایمان دارید، بفرمایید چرا به 24 میلیون نفر تهمت زدید که به شما رای داده اند؟ آری فضای تهمت خیلی رواج دارد، درست فرمودید، اما به طرفداران‌تان بگویید که بر اساس کدام ادله ادعای پیروزی سر دادید؟ همه شنیدند که همان شب انتخابات، باد به غبغب انداخته و ندا در دادید که ناظران‌تان به شما گزارش داده اند که پیروزید، اگر چنین بود پس، چرا فردای آن روز صدای تقلب سر دادید و ضجه زدید که دلیل این است که ناظران مرا از سر صندوق‌ها بیرون کرده اند؟ جرأت داشته باشید و همین یک تناقض سالوسانه را برای جوانان پاکدلی که فریب شما را خوردند، حل بفرمایید. بالاخره ناظران شما سر صندوق‌ها بودند یا نبودند؟

حرکت عظیم مردمی؟ فکر می کنید با انکار 24 میلیون نفری که مهر باطل بر پیشانی شما زدند، به آنها توهین نکرده اید؟

گفتی که:

مصلحت کشور این است که آن فضایی که به عنوان غیرخودی برای خود تعریف می کنند، در کوچک‌ترین سطح و اندک‌ترین وجه ممکن باشد. اگر غیر از این باشد، باید در رفتار خود شک کنیم. نمی شود که در کشور، هزاران هزار مدیر برجسته ای که خدمت کرده اند، همه را کنار بگذاریم و به حاشیه ملحق بکنیم.

چه نیک فرمود که "و مکرو و مکرالله" چرا که در همین یک پاراگراف به وضوح و آشکارا اعتراف فرمودی که درد اصلی جنابعالی از کجاست؟ و حرف دل تو هیچ نیست مگر همانی که احمدی‌نژاددر سال 84 گفت و آن اینکه او پا به محدوده ممنوعه گذاشته است و دُم بسیاری از ویژه‌خواران را قطع کرد. جناب موسوی کاش جوانان پاکدلی که فریب سیاه بازی شما را خوردند، همین یک نکته را بخوبی درک می‌کردند که شما و هم تیمی هایتان حاضر نیستید "گردش قدرت" در کشور به دست مردم باشد و مافیای هزار توی آقایان همچنان باید یکه تازمیدان باشد. خدارا شکر که هوش شما و رفقایتان حداکثر در همین حد بود و هست که باز هم زندان رفته های ماکیاول مآب از رده خارج را به معاون اولی خود بر می گزینند تا مردم خیلی راحت‌تر حق را از باطل تشخیص دهند. خوشبختانه دهانه‌ی پرگار مدیریت در دولت احمدی‌نژاد آنقدر باز است که جوانی می آید و با لیاقت تما وزیر می شود و با لیقات تمام هم جایش را به دیگری می دهد و می رود سرکلاس درس. این یعنی مردم‌سالاری دینی، یعنی گردش قدرت، یعنی مبارزه با جذام لیبرال دموکرات‌های رفقای شما.

و مگر غیر ازاین است که احمدی‌نژاد ما علی‌رغم مخالفت بیشتر همفکرانش کاری کرد که سکولارترین رفیق شما در هشت سال صدارتش نتوانست انجام دهد؟ و احمدی‌نژاد ترجیح داد به‌جای مصافحه ودست دادن با زنان کشف حجاب شده ایتالیایی، صدارت وزرات بهداشت را به زنی مؤمنه از فرزندان خمینی بسپارد.

سؤالی دارم مهندس! شما واقعاً فرزندان و خانواده‌ی خویش را در صورتی "صاحب عزت" می دانید که شکم‌شان سیر باشد؟

ناراحت نشوید برادر، این همان حرفی است که معاون شیخ هفت تیرکش اصلاحات در فیلم انتخاباتی رفیق‌تان گفت.

ولی ما عزیز و مفتخر به مذهب شیعه علوی هستیم، همانی که حضرت امام در وصیت نامه‌اشان فرمودند. اگر به شما ورفقایتان باشد و استراتژی "عزتمند شکم سیری"، پس زبانم لال، حضرت امیر(ع) و فاطمه‌ی کوثر(ع) با شکم غالباً گرسنه‌ای که داشتند، عزیز نبوده اند؟

برایم آن حدیث معروف را نخوانید که فرمود: وقتی فقر از یک در داخل شود، ایمان از در دیگر خارج می شود! چرا که خواندن این حدیث زیبنده‌ی شما و همقطارانتان نیست، شهرداری که در پس پرده می گوید فقرا باید از در تهران بیرون بروند، چون فقیرند، حق خواندن چنین حدیثی را ندارد و حق هم ندارد برای مردم روضه بخواند که عزت مردم در شکم سیری آنهاست.

آقای مهندس عزت مردم دراین است که کسی را که 20 سال در گوشه‌ای خزیده و در برابر هزاران کوتاهی و خیانت به مردم دم برنیاورده، سکوت کرده و اکنون به‌یاد ملت افتاده است، از صحنه سیاست اخراج کنند که کردند.

گفتی که:

به نفع کشور ما است که بر سر یک امر مهم و بنیادی به‌نام قانون اساسی اجماع کنیم. ممکن است بنده و شما عقاید متفرع و مختلفی داشته باشیم ولی لازم است که بر همین قانون اجماع بکنیم و مشکلات را حل کنیم و از این تفرق بیرون آییم و اصلاحات خوبی را در کشور انجام بدهیم.

راستش را بخواهید، این روزها وقتی کسی که برای چنگ زدن به قدرت و تمامیت خواهی خویش به همراه دوستان رنگ آمیزش، نه از رنگ کاری مردم ابا دارد و نه از خرج امام و احکام او شرم می کند، نه از آتش زدن مساجد ابا دارند و با یک تنه محق خواندن خویش از به مسلخ بردن قانون نیز خجالت نمی کشد... حرف از اجماع بر قانون اساسی می‌زند، بدترین احساسات به شنونده دست می دهد.

مهندس، من نوعی رفتم رأی دادم و به خانه برگشتم، همین!

اما طرفداران متمدن شما خواب را در چاردیواری‌مان، بر ما حرام کردند، وقتی می‌دیدند بر پشت بام‌های تهران، کسی آنها را و بی‌بی‌سی فارسی و صدای امریکا را در الله اکبرهایشان همراهی نمی‌کند، سر خود را به درون راهروهای منازل مانند شترهای افسارگسیخته خم کرده و با "میرحسین، میرحسین" مشمئز کننده‌ی خود سعی در حقنه کردن نام متفرعنِ قانون شکن‌ترین دولت‌مرد این سرزمین، به گوش خانواده‌ی بی پناه ما داشتند. چرا؟ فقط به این دلیل که ما 24 میلیون نفر نجیبانه رأی دادیم و سکوت کردیم و دم نزدیم. همین!

خدا میداند که شب‌های بسیاری را تمامی اهل مجتمع 24 واحدی ما و مجتمع‌های دیگر خواب نداشتند، آن‌هم فقط و فقط به‌خاطر حنجره درانی عَمال اغتشاشگرِ شما.

مهندس اگر دین وایمان دارید، درآخرت شما را خواهیم دید، روزی که یوم تبلی السرائرش نامیده اند.

گفتی که:

ما دچار کرختی اساسی جذام‌وار شده ایم. وقتی می بینیم افرادی که برای نظام دل می سوزانند و چیزی از نظام نمی خواهند و حرفشان هم بازگشت به قانون اساسی و اصول است و ما راحت آنها را مورد هتاکی قرار می دهیم و حتی مثلاً به آقای کروبی حمله فیزیکی می کنیم، باید بدانیم که یک کرختی اساسی پیدا کرده ایم.

مهندس، کرختی جذام‌وار را خوب فرمودی، لیک سوراخ دعا گم کرده ای!

ما فرزندان ولایت معتقد بوده و هستیم که طی سال‌های پس از جنگ، کرختی جذام‌وار، بسیاری از مسئولان و نخبگان نظام را آرام آرام چنان خورد و نابود کرد که اگر لطف خدا و عنایت حضرت حجت(عج) و ید با کفایت امام خامنه‌ای نبود، جذام زشت سکولارهای خودفروخته، کشور را به ناکجا آباد می برد. جذامی که سروش را به یک جذامی تمام عیار تبدیل کرد، جذامی که برای سرپوش گذاشتن بر قتل‌های زنجیره ای کرد، آنچه نباید می‌کرد، جذامی که به شیخ مهدی اجازه داد تا با گستاخی تمام آبروی نظام و مردم را نیز فدای دلارهای حاجی جباری خویش نماید، جذامی که قوه قضاییه را سال‌هاست که همچون کبوتر تیرخورده به بال، زمین گیر کرده است، جذامی که به شما اجازه داد تا با داشتن مدرک فوق لیسانس به کواکبیان دکترا دهید، جذامی که به شما اجازه داد تا سال‌های سال بر در اتاق‌تان حک کنید: دکتر میرحسین موسوی.

جناب موسوی از جذام سیاسی سخن نگویید که حال ملت به‌هم می خورد برادر.

اما بسیار مایلم شما را یک‌بار دیگر در برابر آینه قرار دهم:

مگر نه این است که شما مهندس هستید؟ مگر نه این است که شما نیز دو واحد درسی به‌نام آمار احتمالات پاس فرموده اید؟

مانند هزاران دانشجوی مهندسی این مملکت! آیا از این درس نیاموخته اید که وقتی شورای نگهبان به شما گفت که تشریف بیاورید و برابر قانون (همان "چیزی" که ادعای دردش را دارید) 10 درصد صندوق ها را بازبینی بفرمایید؟ آنهم به اختیار خودتان؟ اگر ادعای شنیع تقلب توسط حضرتعالی صحت داشت، با توکل به خدا و اتکاء به درس آمار و احتمالاتی که خوانده بودید، حتماً و حتماً به یک میلیون و یکصد هزار آمار تقلب دست می یافتید؟

چرا نرفتید و پای علم خودتان قرص و محکم نایستادید؟ نکند به علم شخصی خودتان هم شک دارید؟

آری شک دارید... شما به همه "چیز" شک دارید... و شک یکی از دریچه های نفوذ ابلیس است.

بیدار شو مهندس قطار رفت.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/19:: 8:14 عصر     |     () نظر
برخورد دوگانه اصلاح طلبان در قبال حامی سعودی
فریاد برای‌مسلمانان چین؛ سکوت‌در مقابل‌کشتار‌شیعیان یمن

در حالی که انتشار اخبار شورش در چین که منجر به کشته شدن مسلمانان در یکی از مناطق مسلمان نشین چین شد، در هفته های پس از انتخابات به بهانه?ای برای جریان معترض به نتایج انتخابات تبدیل شد تا در هر کلام و اظهار نظری در تریبون‌ها و رسانه‌های مختلف خود به این بهانه فریاد وا السلاما سرداده و برای مسلمانان چین مویه کنند، رفتار دوگانه و متفاوت این جریان نسبت به جنایات عجیب دولت وابسته به دولت سعودی علیه شیعیان یمن و سکوت در قبال این کشتار ماهیت سیاسی اعتراضاین جریان به کشتار چین را بیشتر روشن کرد.

به گزارش رجانیوز، موضوع کشتار مسلمانان چین در حالی که موضوع اعتراض بسیاری از فعالان سیاسی بود، آن گاه توجه بیشتری را به خود جلب کرد که هاشمی رفسنجانی هم از تریبون نماز جمعه در روزهای بعد از انتخابات،و در میان شعار "مرگ بر چین" نماز جمعه اولی?ها! این موضوع را پیش کشید.

او گفت:"مساله دیگر ما بطور مختصر مساله کشتار مسلمانان در چین است که روزهای تلخی می گذرد بر مسلمانان چین و من در اینجا به دولت چین عرض می کنم دولت چین انتظار از او می رود که بتواند در مقابل مظالمی که به این مردم وارد می شود صبر کند."

اما در همین هنگام بود که فریاد "مرگ بر چین" سبزهایی که آن روز به نمازجمعه آمده بودند، بلند شد. هاشمی البته آن روز به شرایط خیابان های اطراف اشاره کرد و به خاطر فضای بعد از انتخابات از نمازگزاران خواست تا تنها به سخنان او گوش کنند. او گفت:«من خواهش کردم به عنوان خطیب شما و جمعه شما شعار ندهید و من در خطبه های خود بخاطر شرایطی که می دانید در اینجا و اطراف خیابانها و کل این منطقه است خواهش می کنم شعار ندهید و بگذارید من که دارم می گویم مساله چین را...»

به این تریتب بود که واکنش به رخدادهای چین فراتر از حد معمول رفت و در کنار شعار "مرگ بر روسیه" زینت بخش راهپیمایی ها و اجتماعات خیابانی سبزها شد.

شاید در واکنش به این دست شعارها بود که رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان از صحنه گردانی عناصر خود نظام در وقایع بعد از انتخابات سخن گفتند و با اشاره به نصیحتشان به گردانندگان این قضایا افزودند:«حالا دیدید آمدند سوءاستفاده کردند. مرگ بر اسرائیل را خط زدند! مرگ بر آمریکا را خط زدند! معناى این کار چیست؟ آنى که وارد عرصه‌ى سیاست میشود، باید مثل یک شطرنج‌باز ماهر هر حرکتى را که میکند، تا سه تا چهار تا حرکت بعد از او را هم پیش‌بینى کند. شما این حرکت را میکنى، رقیبت در مقابل او آن حرکت دیگر را خواهد کرد؛ باید فکرش باشى که تو چه حرکتى خواهى کرد. اگر دیدى در آن حرکت دوم، تو درمیمانى، امروز این حرکت را نکن؛ اگر کردى، ناشى هستى - حالا تعبیر بهترش این است - توى این کار، توى این بازى، توى این حرکت، ناشى هستى، ناواردى. اینها نمیفهمند چه کار میکنند؛ یک حرکتى را شروع میکنند، ملتفت نیستند که در حرکات بعد و بعد و بعد، چطور در خواهند ماند؛ مات خواهند شد. اینها را باید محاسبه میکردند.»

در عین حال سکوت بخشی ازمعترضین به کشتار مسلمانان چین، در قبال وقایع یمن و کشتار اعضای جنبش الحوثی قابل توجه است. این در حالی است که ماجرای جنگ میان شیعیان الحوثی و دولت یمن همچنان ادامه دارد و با ورود نظامی عربستان به یمن برای مقابله با شیعیان این نزاع وارد فاز جدیدتری شده است.

پیشتر عبدالملک الحوثی رهبر مبارزان الحوثی با اشاره به حمله نظامیان یمنی به مناطق مسکونی استان های شیعه نشین صعده و عمران گفته بود:«جرایمی مانند حمله به مناطق مسکونی و اردوگاه های آوارگان، موجب خشم مردم و پیوستن آنها به شیعیان شده است.» وی همچنین افزوده بود:«درگیری امروز ما، جنگ مستضعفان با مستکبران و مظلومان است.»

بعد از درگیری های داخلی در یمن، ابتدا حملات هوایی عربستان به مناطق شمالی و شیعه نشین یمن در "صعده" با چراغ سبز دولت یمن آغاز شد و بعد هم طی روزهای اخیر کار به حملات زمینی ریاض علیه جنبش الحوثی کشید. طی حملات هوایی پایگاه های گروه الحوثی توسط جنگنده های عربستانی مورد حمله قرار گرفت و تعداد زیادی در این حملات کشته شدند.

این در حالی است که مقامات ریاض از اسارت 100 تن از نیروهای جنبش شیعی الحوثی خبر می دهند. در مقابل نیز البته جنبش الحوثی موفق به اسارت گرفتن از نیروهای امنیتی عربستان شده است. چنانکه گفته می شود تمرکز درگیری های کنونی در منطقه جبل الدخان در نزدیکی استان صعده قرار دارد.

وقایع یمن البته ابراز نگرانی مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان را به دنبال داشت. قشقاوی که پیشتر از تداوم درگیری ها و احتمال بروز فاجعه انسانی در یمن و کشتار انسان های بی پناه و بی خانمان شدن بسیاری از مردم ابراز نگرانی کرده بود، طی سخنانی آمادگی ایران برای حل مشکلات فرارو را از طریق مسالمت آمیز اعلام کرد.

این سکوت در حالی از سوی معترضین به انتخابات صورت می گیرد که شبکه سعودی العربیه که در جریان اغتشاشات این گروه یکی از اصلی ترین منابع انتشار اخبار اغتشاشگران به شمار می آمده و به عنوان یکی از جدی?ترین حامیان رسانه?ای میرحسین موسوی شناخته می شد در جنگ یمن نقش ویژه?ای را در پوشش مواضع دولت سعودی و دولت یمن در قبال شیعیان آن کشور داشته است.

به نظر می رسد این سکوت با توجه به مواضع العربیه و همچنین اخباری مبنی بر کمک مالی عربستان به این جریان در انتخابات گذشته به راحتی قابل توضیح باشد.

در حالی که به دلیل حساسیت دولت یمن در حمایت رسمی ایران از شیعیان این کشور و تبدیل شدن هر گونه حمایت رسمی به بهانه?ای برای کشتار این شیعیان، جمهوری اسلامی به طور رسمی امکان حمایت از این شیعیان را ندارد، به نظر می رسد موضع گیری اشخاص سیاسی و رسانه?های جریان?های مختلف می توان نقش مهمی را در ایجاد فشار به دولت یمن ایفا کند، نکته?ای که به نظر می رسد این جریان سیاسی داخلی به دلیل برخی پیوندهای خارجی و منطقه?ای چندان مایل به پرداختن به آن نیست.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 8:17 عصر     |     () نظر
رکسانا صابری در کنار خاتمی

[????/??/??]
  

رکسانا صابری جاسوسی است که بدون مجوز خبرنگاری و تحت عنوان خبرنگار، فعالیت‌های جاسوسی انجام می‌داده است که مدارک در پرونده موجود است و وی نیز تمام اتهامات را پذیرفته است.

رکسانا صابری جاسوسی است که بدون مجوز خبرنگاری و تحت عنوان خبرنگار، فعالیت‌های جاسوسی انجام می‌داده است که مدارک در پرونده موجود است و وی نیز تمام اتهامات را پذیرفته است.

معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران درباره‌ی آخرین وضعیت پرونده‌ی رکسانا صابری گفت: پرونده‌ با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه انقلاب ارسال شده است و در حال حاضر در یکی از شعبات دادگاه انقلاب در حال رسیدگی است


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 8:14 عصر     |     () نظر

بیش از این درنگ جایز نیست

برخی بزرگان قبیله به نفی همه چیز نشسته اند

به نفی قبیله

نفی سوابق گذشته

کوچک ها باید بایستند

حسین فقط به نام مانده است

و میرش دیگر وفای علمداری ندارد

 

الله اکبر!

چه کسی بزرگتر از چه کسی است اینجا؟

دنبال بزرگتر می گردند

ولی بزرگتر ها دارند آب می شوند

نه از خجالت

خودشان را، دینشان را خرج دنیا می کنند

و آب می شوند

 

بهایتان بهشت است، آدمیزادان

به کمتر از بهشت راضی نشوید

آدمی زادان!

حتی به آدم ها هم رحم نمی کنند

نکرده اند و نخواهند کرد

 

الله اکبر!

دنبال بزرگتر از خدا

روی پشت بام ها ایستاده اند

از بس خفقان است در این قبیله !

صورت های حسن و سیرت های محجبه را که می بینند

فریاد می زنند: مرگ بر دیکتاتور

 

امروز چادری را دیدم ، سبز

و دیروز

شهیدی را، که بر خاک افتاد

می گفت: سیاهی چادر تو کوبنده تر از سرخی خون من است

می گفت: امام را تنها نگذارید

امام می گفت: هر کجا مظلومی هست، ما هستیم

و امروز فریاد می زند: نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران

چادرش داشت می کوبید خون سرخ را

بیش از این

جانش را فدای ایران کرده، شهید

بی چشمداشت و فقط گفته امام

غزه مظلوم است و لبنان هم

بی شک سبزه ها دیگر طراوت گذشته را ندارند

 

حضرت حجه الاسلام

فریاد می زد:

رهبری در شان رهبری نیست

امام فرمود: نگویید طلبه ای دزدی کرده است ...

به حضرت حجه الاسلام

از قول من بگویید، نه از قول بزرگان قبیله

که حجت بر تو تمام شده، حرفی نیست

حضرت می مانی ، جناب

ولی حجه الاسلام، نه!

بزرگان قبیله دزدی می کنند

روح قبیله را به تاراج می برند

و قبیله ایستاده

خون گریه می کند

سخت است بایستد و ببیند

بزرگی خرفت شده است

اتهام به نظام؟

الله اکبر!

خدا بزرگتر است

بزرگ ها کم بشوند

حتی حجه الاسلام ها

باز خدا بزرگتر است

ما نَنسَخ مِن آیهٍ اَو نُنسِها نَاتِ بِخیرٍ مِنها اَو مِثلِها

 

قبیله ایستاده است با صلابت و خون گریه می کند

و فریاد می زند: مرگ بر منافق

امان از حسن و حجب بی ریشه

حتی برای لحظه ای هم شبیه هم فکر نکرده ایم

در حالی که عمری شبیه هم بوده ایم

خوب شد زمانه امتحان شد

همه را شفاهی تایید نکردیم

باید کتبا نوشت

اشهد ان علیا ولی الله

 

والله!

لزومی ندارد سران قبیله

ذره ای خلاق باشند

وقتی روح خدا، مربی است

شاگردان حتی درس پس نمی دهند

حتی درس خوان هایشان

صحابه هایشان ...

کوفه کرده اند این بلد را

تنها کرده اند این علی را

 

هیهات!

اگر بخواهند بزرگان قبیله کوچکی کنند

آن وقت شاید بچه های قبیله

شاید نه، حتما

بچه های قبیله ، یک شبه پیر می شوند

و دیگر ریش ِ سفیدی نمی ماند

برای محترم ماندن

چاره ای نیست ، امتحان است

مردودی دارد و قبولی

بدانند شرکت کنندگان

قبیله مراقب است

و تنها چشمش به اشارت اوست

که با سر بدود

و خون رگ هایش را صله دهد

این قبیله ی آماده، محو جمال آزادگی است




+ نوشته شده توسط ریحانه ذوالفقاری

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 8:13 عصر     |     () نظر
وزیر پیشنهادی نیرو کیست؟

مجید نامجو وزیر پیشنهادی رئیس‌جمهوری برای تصدی وزارت نیرو برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی نامی آشناست. این آشنایی نه صرفا به‌خاطر سابقه معاونت او در وزارت نیرو و مدیریت آب و فاضلاب کشور، که مربوط به ماجرایی است که چند ماه پیش میان او و یکی از نمایندگان مجلس به‌وجود آمد.

به گزارش رجانیوز، ماجرا از این قرار بود که چند ماه پیش پرویز فتاح وزیر وقت نیرو به همراه تعدادی از مدیرانش از جمله نامجو مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور به مجلس رفته بودند تا پس از اقامه نمازجماعت به کمیسیون های مجلس رفته و پاسخگوی سوالات نمایندگان باشند. اما پس از اقامه نمازجماعت در نمازخانه مجلس، ناگهان یکی از نمایندگان به سمت مهندس نامجو آمده و به بهانه اینکه نامجو وقت ملاقات به وی نداده، محکم به صورت وی سیلی زد.

این مدیر اصولگرا در اقدامی اخلاقی بدون هیچ گونه عکس‌العمل منفی در برابر آن نماینده، بلافاصله مشغول اقامه نماز شد و در پایان نماز نیز خطاب به او گفت: هنگامی که شما رفتار عصبی از خود بروز دادید، با خواندن دو رکعت نماز از خدا خواستم به من صبر و تحمل عنایت کند و از سر تقصیر شما بگذرد.

این رفتار مدیرعامل آب و فاضلاب کشور در برابر رفتار غیرقابل توجیه آن نماینده سبب شد حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد نایب‌رئیس مجلس به منظور قدردانی از نامجو، بر دست وی بوسه بزند.

گفته می شود همان شب دکتر لاریجانی رییس مجلس و همچنین تعداد دیگری از نماندگان و مقامات کشور از جمله نماینده مذکور با تماس‌های حضوری و تلفنی از نامجو دلجویی می کنند.

منش اخلاقی نامجو که زبانزد همکاران اوست در کنار تخصص و دیدگاه‌های فراگیر کارشناسی، از وی مدیری توانمند و قابل اعتماد ساخته است.

مجید نامجو کارشناس ارشدمهندسی عمران گرایش سازه های هیدرولیکی بوده و درکارنامه او علاوه بر مدیریت پروژه های سد آغ چای، سد سیرجان، تونل های انحراف آب سد نرماشیر، خط انتقال آب سد پیشین به چابهار و...، سمت هایی از جمله معاونت عمران قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (ص)، عضویت در شورای شهر کرمان، معاونت وزیر نیرو و مدیر عاملی شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور وسرپرستی وزارت نیرو دیده می شود. نامجو همچنین از رزمندگان باسابقه دفاع مقدس و برادر دو شهید می باشد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 8:11 عصر     |     () نظر

در زمان پیامبر(ص) به‌ویژه پس از هجرت، حقایق روشن و واضح بود. مسلمانان همه پرچم پیامبر(ص) را می‌شناختند و مخالفان پیامبر(ص) نیز مخالفان خدا و قرآن شناخته می‌شدند. از این‌رو هرکس در زیر پرچم پیامبر قرار نداشت قطعاً در اردوگاه جبهه دشمن خدا قرار داشت. براساس این اصل، همه اصحاب در زمان حیات پیامبر حتی منافقین واقعی بر راه پیامبر(ص) تأکید می‌ورزیدند هرچند که در دلشان تردید وجود داشت و به راه پیامبر(ص) ایمان کامل نداشتند، اما در زمان امامت امیرالمؤمنین(ع) اوضاع کاملا‌ً متفاوت بود. برخی از خواص در همان ابتدا با تشکیل سقیفه به غصب خلا‌فت پرداختند و علی(ع) را خانه‌نشین کردند، گروهی از آنان به‌خاطر دلبستگی به دنیا با غاصبان همراهی کردند. اندکی نیز در کنار امیرالمؤمنین(ع) ثابت‌قدم ماندند و جمعی هم از باب این‌که باید به هنگام فتنه بی‌طرف ماند، سکوت اختیار کردند. ولی کسانی‌ که در میان انبوه خواص و اصحاب در همراهی امیرالمؤمنین مؤثر بودند همان معدود افرادی بودند که در میان امواج متلا‌طم فتنه در کنار علی(ع) ماندند و تهدید و تطمیع دیگر خواص بر آن‌ها تأثیر نگذاشت. در میان این جمعیت اندک، نقش عمار بسیار برجسته بود چون پیامبر خدا(ص) او را به‌عنوان معیار حق معرفی کرده بود «العمار مع الحق» و خطاب به ایشان فرموده بودند «انت من کبار الفقها یا عمار» تو از بزرگان فقیهان هستی ای عمار. خداوند دینش را با تو تأیید و غدر غافلا‌ن را قطع می‌کند. زمانی که گروه جنایتکار و ظالم تو را بکشند عناد معاندان بر همه روشن خواهد شد(تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص625)
از این‌رو در زمان حاکمیت رسمی امیرالمؤمنین و فتنه‌های جمل و صفین نقش عمار یاسر بسیار ارزنده بود، زیرا عوام مردم می‌دیدند هر دو طرف اهل نماز و قرآنند و در میان هر دو جناح اصحاب پیامبر(ص) حضور دارند، این‌جا بود که حضور عمار با آن سابقه طولا‌نی‌اش در اسلا‌م و سرمایه عظیم «عمار مع الحق» نقش اساسی ایفا می‌کرد. نفس حضورش در سپاه امیرالمؤمنین(ع) مؤثر بود به‌علا‌وه این‌که عمار صاحب بصیرت و بینش سیاسی خاصی بود که پیامبر(ص) در همان مکه و در آغاز مسلمان شدنش به هنگامی که از زیرشکنجه ابوجهل نجات یافت خطاب به ایشان فرمودند: «انت من کبار الفقهاء یا عمار» تو از بزرگان فقها هستی ای عمار! و این فقاهت به معنای داشتن بصیرت و بینش دینی و سیاسی است. لذا در هر کجا که می‌دید مسلمانان دچار توهم شده‌اند برق‌آسا حضور پیدا می‌کرد و با تحلیل‌های روشن آن‌ها را از شبهه خارج می‌ساخت. از این‌رو زمانی که در همان جنگ به شهادت رسید امیرالمؤمنین(ع) درباره‌اش فرمودند: «الا‌ یا ایها الموت الذی لیس تارکی، ارجینی فقد افتیت کل خلیل» ای مرگی که مرا رها نمی‌کنی مرا راحت کن که با شهادت عمار همه دوستان مرا از میان برداشتی. (دیوان علی(ع)، ص383)
گرچه با شهادت عمار، عناد معاندان بعضی فئه باغیه و گروه جنایتکاران که با تابلوی اسلا‌م به جنگ اسلا‌م ناب آمده بود روشن شد ولی سیاست‌بازی مثل عمروعاص با القای این شبهه که علی(ع) این پیرمرد سالخورده و صحابی بزرگ رسول خدا(ص) را به میدان جنگ آورده است و موجب کشته‌شدن ایشان شده توانست مردم را دچار تزلزل فکری کند و از شورش مسلمانان برضد معاویه جلوگیری نماید و در این شرایط دیگر کسی مثل عمار نبود که با بیان روشن و صریح خود، مردم را از این شبهه خارج کند. و از این بدتر، شرایطی بود که با شیطنت عمروعاص قرآن‌ها بر نیزه شد و با این نیرنگ جدید، لشکر امام علی(ع) در مقابل این شبهه از حرکت بازایستاد و شمشیرها در غلا‌ف رفت و درنتیجه امیرالمؤمنین تحت فشار خواص بی‌بصیرت مجبور به پذیرش حکمیت آن هم حکمیت فردی مثل ابوموسی اشعری گردید و عملا‌ً معاویه پیروز میدان شد! و عجیب‌تر از آن این‌که پس از پایان‌یافتن جنگ صفین، همان گروه فشار مجدداً حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) را عامل شکست معرفی می‌کردند و به‌عنوان خوارج بر ضد حضرت خروج کردند. در این زمان هم جای عمار خالی بود مسلمانانی که پیشانی‌هایشان از کثرت سجود پینه‌بسته بود و بعضاً حافظ قرآن نیز بودند تحت تأثیر تبلیغات خواص منحرف در مقابل حضرت صف‌آرایی کرده بودند و عمار نبود که آن‌ها را از این شبهه بیرون آورد. حضرت مجبور شد خود به میان آن‌ها آمده صریح با آن‌ها سخن بگویند. با روشنگری‌های حضرت گرچه تعداد 4000 نفر هوشیار شدند و برگشتند، ولی تعداد زیادی هم در جهالت و انحراف خود ماندند که از دم تیغ حضرت گذشتند در آخرین روزهای عمر شریف حضرت، درحالی‌که معاویه همه عهدها را شکسته بود و مردم کم و بیش طعم تلخ حکمیت را چشیده بودند، ایشان برای بازگشت به صفین و جنگ مجدد با معاویه سپاه خود را تجهیز کردند و در دروازه کوفه با دلی پرخون صدا زدند: «کجایند برادرانم که به دیار حق پیوستند؟ کجایند عماریاسر و ابن تیهان و ذو شهادتین و نظایر آن‌ها که بر مرگ پیمان‌ بسته بودند و سرهایشان به سوی فاجران برده شد؟ سپس دست مبارکشان را بر محاسن شریفشان گرفتند و مدتی طولا‌نی گریستند و با تأکید بر ویژگی‌های آنان فرمودند: برادران من کسانی بودند که قرآن را تلا‌وت می‌کردند و براساس آن حکم می‌کردند و بر واجبات تدبر می‌کردند و آن‌ها را برپا می‌داشتند. سنت پیامبر را احیا می‌کردند و بدعت را می‌میراندند. هنگامی که به جهاد دعوت می‌شدند اجابت می‌کردند و به رهبرشان اعتماد داشتند و از او پیروی می‌کردند.»(نهج‌البلا‌غه، سبعی صالح، ص260)
زمان به سرعت گذشت و امروز تاریخ تصویر روشنی از خواص بصیر و وظیفه‌شناس و خواص جاهل و دنیاطلب به ما نشان می‌دهد. با ذکر حوادث تاریخی، بر عمار و همرزمانش درود می‌فرستیم و بر خواص جاهل و دنیاطلب که امام و رهبر خویش را یاری نکردند لعنت و نفرین. و اکنون روز امتحان بزرگ نخبگان و خواص ماست و فردای نه‌چندان دور همین ماجرا تکرار می‌شود و بر آنان که در رکاب رهبری نقش عمارها ایفا کردند درود فرستاده می‌شود و بر امثال ابوموسی اشعری‌ها لعن و نفرین و البته ثواب و عقاب الهی آن نیز که با درود و نفرین این دنیا قابل مقایسه نیست در انتظارشان خواهد بود.
با ورق‌زدن تاریخ و مقایسه انقلا‌ب اسلا‌می ایران با حوادث صدر اسلا‌م می‌توان دوران حکومت ده‌ساله امام راحل را به دوران حکومت ده‌ساله پیامبر(ص) در مدینه تشبیه کرد و دوران رهبری مقام معظم رهبری به دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) در عصر حاکمیت پیامبر(ص) همه چیز شفاف و روشن بود هیچ کس یارای ایستادن در برابر پیامبر را نبود چرا که هر پرچمی که در برابر پرچم پیامبر برافراشته می‌شد به پرچم شیطان تفسیر می‌شد ولی درعصر امیرالمؤمنین(ع) پرچم‌هایی با نام اسلا‌م در برابر حضرت برافراشتند و با جذب عناصری مثل همسر پیامبر(عایشه) و برخی اصحاب پیامبر(ص) در زیر پرچم خود موجب انحراف جمع کثیری از مسلمانان و صف‌آرایی آن‌ها در برابر حضرت شدند. در زمان امام راحل(ره) نیز همه چیز شفاف بود هر پرچمی که در برابر امام(ره) برافراشته می‌شد مردم آن‌را پرچم ضدانقلا‌ب و عوامل بیگانه می‌دانستند؛ لذا حتی منافقین نیز جرا‡ت نمی‌کردند آن‌چه در دل دارند نسبت به امام و انقلا‌ب ابراز کنند برخی از همین شخصیت‌‌هایی که آن روزها جزو خواص انقلا‌ب و حواریون امام شناخته می‌شدند امروز با تغییر 180 درجه‌ای در مقابل امام و انقلا‌ب می‌ایستند و بعضاً نیز تصریح می‌کنند که در آن زمان نیز بر همین باور بوده‌اند منتهی جرا‡ت اظهار آن را نداشته‌اند! پس از رحلت امام(ره) امروز پرچم‌های زیادی برافراشته شده که همگی ادعای پیروی از راه امام(ره) می‌کنند و متأسفانه کسانی زیر این پرچم‌ها قرار گرفته‌اند که روزی از یاران و اصحاب امام راحل(ره) بوده‌اند و از ایشان چندین حکم و چه بسا تعریف هم دارند، لباس روحانیت بر تن دارند و حتی بعضاً پیشوند آیت‌ا... هم یدک می‌کشند و گاه کسانی که حتی به بیت حضرت امام(ره) نیز نسبتی دارند به زیر این پرچم‌ها کشانده می‌شوند، این‌جاست که ممکن است برخی به شبهه بیفتند و از رسیدن به حق بازمانند. در این‌جا جای تفسیر و تحلیل عمارهای انقلا‌ب اسلا‌می است، کسانی که سال‌ها در جریان انقلا‌ب اسلا‌می تلا‌ش کرده‌اند و با پاک‌زیستن و پاک اندیشیدن اعتماد مردم را سرمایه بزرگ خود کرده‌اند باید امروز نقش عمار را در رکاب مقام معظم رهبری ایفا کنند. آن‌ها می‌توانند از طریق مصاحبه با صدا و سیما و دیگر رسانه‌ها حضور در استان‌ها و مراکز سیاسی فرهنگی و مجامع حوزوی و دانشگاهی به روشنگری بپردازند و کسانی که دچار شبهه شده‌اند را از شبهه خارج سازند. از شخصیت‌هایی مثل آیت‌ا... مهدوی کنی و عسکر اولا‌دی و دیگر خواص انتظار می‌رود به جای تأکید بر وحدت با کودتاگرانی که درصدد براندازی نظام اسلا‌می بوده‌اند بر تبعیت از رهبری و محاکمه سران آشوب و اغتشاش اصرار بورزند و با بصیرت سیاسی، خواص بی‌بصیرت را بیدار نمایند، وگرنه چنان‌چه خواص بصیر نیز سکوت کنند، در عمل باخواص بی‌بصیرت یکی خواهند بود، چرا که نتیجه عمل آن‌ها یکی است.
البته خوشبختانه ملت شریف ایران مرجع سیاسی خود را نخبگان و خواص قرار نمی‌دهند مردم این سخن امام(ره) را با تمام وجودشان درک کرده‌اند که اگر می‌خواهید به مملکتتان آسیبی نرسد پشتیبان ولا‌یت فقیه باشید. از این‌رو، به‌رغم و مردودشدن خواص ساقط شده در جریان اصلا‌حات آمریکایی و تجدیدشدن برخی خواص از جناح راست که در صدد ماله‌کشی سیاسی بر عملکرد زشت آن‌ها برآمده‌اند و با شعار وحدت ملی و ائتلا‌ف هر روز در کشور مسأله‌آفرینی می‌کنند مردم به اقدامات آن وقعی ننهاده، گوش به فرمان رهبری ایستاده‌اند. و چه زشت است که در این فتنه، خواصی که باید چراغ راه بصیرت مردم باشند خود باید از بصیرت مردم استفاده کنند و چه تفاوت است میان مردم چالوس که در برابر باران سیل‌آسا خم به ابرو نمی‌آورند و لحظه‌ای رهبرشان را تنها نمی‌گذارند با کسانی که جز مصلحت و مفسده خود و حزب و گروه‌شان چیز دیگری نمی‌شناسند. در پایان بخش‌هایی از بیانات مقام معظم رهبری دربارهِ خواص و نخبگان را یادآوری می‌کنیم، معظم‌له در تبیین نقش عمار یاسر به عنوان یکی از خواص آن زمان به‌ویژه در جنگ صفین می‌فرمایند: یکی از کارهای مهم جناب عمار تبیین حقیقت بود چون جناح مقابل که جناح معاویه بود تبلیغات گوناگونی داشتند. این کسی که خودش را موظف کرده بود جلوی این جنگ روانی بایستد عمار یاسربود. وقتی می‌دید جایی اختلا‌ف بینشان افتاد. و بگومگو می‌کنند، خود را سریع به آن‌ها می‌رساند و برایشان صحبت می‌کرد و حقایق را تبیین می نمود و گره‌ها را باز می‌کرد. نقش نخبگان هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، بلکه در دیگران نیز به‌وجود بیاورند.ود بیاورند.

+ نوشته شده توسط روان بخش

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 8:9 عصر     |     () نظر

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 1:37 عصر     |     () نظر

دیگر از این همه نیرنگ به تنگ آمــده است
با علی لشکر شبرنگ به جنگ آمـده است

هان ببینید چه دندان به غضب می سـایند
کـه به پیکـار "علـی" شیـر عـرب مـی آینـد

فـاش پیـداست کـه از غیـظ برافـروختـه اند
و چه کیـن ها که در انبان دل اندوخته اند *

ظـــاهـــرا  غصــهء میراث پـیـمـبـــر  دارنـــد
تــا علــی را مـگـر از مسنـد دیـن بـر دارنـد

پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظــر بهـر چـه هستیم؟ علـی تنهـا مـاند

پـای در معـرض حفـره اسـت، مراقب باشیم
کـوفــه آبستـن کفــر اسـت، مراقـب باشیـم

با ولـی باش مگـو راه ولایـت سخــت اسـت
آنکــه هـم پـای ولایـت نـرود بـدبخــت اسـت

این چه فتنه است که آفت زده ایمــان ها را
"ایـن عمــار" کـه روشـن بکنــد جــان هـا را

"ایـن عمــار" کــه تـبـیـیــن حقــایق بکند**
"ایـن عمــار" کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکـنــد بــاز تــو را فـتـنــه زمـیــن گـیــر کـنــد

نکـنــد بــا شـتـــر مـعــرکــه هـمـــراه شـوی
نکـنـــد مـثـل "بنی ساعده" گـمــراه شـوی

خـصــم خـصــم است ولو یار نمــاید خود را
در پــس دیــن تــو انـکــار نـمـــایـد خـــود را

دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهـد بـرد
آنکه مرداست به این مسأله پی خواهدبرد

نـیــزه نـیــزه اسـت ولـو بـر ســر او قـرآن هـا
کفر کفری است که بر خواستـه از ایمان ها

نیزه نیزه است ودراین قائله خون خواهد ریخت
کفر از این سجده بی مغز برون خواهد ریخت

شک نکن بعـد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخـت...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 1:6 عصر     |     () نظر

ابوذر منتظرالقائم

موج میرای سبز رنگی که با هدایت از سوی سران ضد انقلابی خارج از کشور و بهره‌مند از فرصت طلبی عناصر رفرمیست داخل کشور شکل گرفته بود، آرام آرام مسیر سراشیبی خود را طی می‌کند و شتاب آن در مسیر میرایی بیشتر می شود. فارغ از ادعاهای تبلیغاتی و پروپاگاندای رسانه‌ای جریان آشوب، آنچنان که از رفتار و تحولات عناصر هدایت‌گر اصلی بر می آید، سران اصلی این بی‌نظمی نیز به این وضعیت رو به افول، وقوف کامل دارند.

شاید مهم‌ترین نشانه های این وقوف را بتوان در صحنه تحرکات آشوب دنبال کرد. تغییرات در میدان و روش عمل جریانات آشوبگر، حامل علائم و نشانه‌های شفافی است که به مخاطب آگاه، خبر از اطلاع هدایت‌گران جریان آشوب، از به خاموشی گراییدن آن می دهد.

از تجمع یک میلیونی، تا تجمع 5 هزار نفره!

درحالی که جریان اغتشاش‌گر، در هفته اول پس از انتخابات موفق شده بود تا با ابهام‌آفرینی حداکثری و ایجاد موج احساسی وسیع -که با به‌کارگیری حقه‌های مختلف و کاربرد اخبار دروغ و تحریف گفتار و رفتار مسئولان کشور ممکن شده بود- در یک مرحله و تحت عنوان راهپیمایی سکوت، جمعیتی در حد و حدود میلیونی از رأی دهندگان به میرحسین موسوی را -که متشکل از اقشار متنوع فکری و اجتماعی بودند- به خیابان بیاورد، امروز حتی از به میدان آوردن تعدادی بیش از 6 هزار نفر نیز ناتوان نشان می‌دهد. ریزش جمعیت در این سطح، پیش از همه، برای صحنه‌گردانان ناآرامی‌ها معنادار است، به‌طوری که حتی همین جمعیت نیز با پراکندگی بسیار زیاد و تمرکزهای بسیار محدود در نقاط مختلف مطلوب برای اغتشاش توزیع شده بود.

مدیریت بهتر انتظامی، کاهش بیشتر توان اغتشاش

با وجود آنکه نیروهای انتظامی و بسیج، تمام توان خود را به‌منظور تفکیک جمعیت اغتشاش‌گر از جمعیت عمومی غیرمعاند حامی موسوی به‌کار گرفتند، تلاش شدید، متمرکز و جدی جریان کودتا، در صحنه سازی و فریب افکار عمومی و القای رخداد کشتار گسترده و جنایت و البته ورود عناصر سیاسی فرسوده و ورشکستگان سیاسی به صحنه سودجویی و فرصت‌طلبی و موج‌سواری، در کنار حادثه رخ داده در بازداشتگاه کهریزک -که به‌دلیل عدم مدیریت بازداشتگاه موصوف مطابق استانداردهای انتظامی و قضایی منجر به فوت چند زندانی شد-، فرصت کافی را به آنان داد تا امواج بزرگ احساسی را ایجاد کرده و آن را به پتانسیل اغتشاش و ناامنی فراگیر تبدیل نمایند.

بروزهای بیرونی این تلاش‌ها را می توان در موارد مختلفی مشاهده کرد که از آن جمله، طرح ادعای خس‌و‌خاشاک خواندن ملت ایران توسط دکتر احمدی‌نژاد، ادعای دفن مخفیانه کشته‌شدگان در گورهای دسته‌جمعی –به‌منظور شبیه‌سازی حوادث به ماجراهای منتهی به وقوع انقلاب اسلامی-، ادعای شکنجه‌های جسمی، جنسی و شایعات و عوامفریبی‌های گسترده دیگر بود که از فرصت و حوصله این نوشته خارج است.

اما برنامه‌ریزی، هدایت و کنترل دقیق اقدامات نیروهای عمل کننده در سطوح مدیریتی و تهیه چارچوب‌های علمی و مدبرانه برای اقدامات کنترلی، موجب شده است تا سمت‌وسوی نمودار جمعیتی جریان آشوب، در جریان زمان با شیب تندتری به سمت صفر میل نماید.

شیفت در جامعه هدف، علامت روشن میرایی موج!

جریان کودتاگر رنگی، در روزهای ابتدایی آشوب‌ها، هدف خود را ایجاد موجی اجتماعی و فراگیر، مشابه اقدامات رخ داده در سایر کشورها قرارداده و تصور یک‌سره شدن کار و حذف کامل و فوری نظام جمهوری اسلامی را در مخیله عملیاتی خود می‌پروراند، بنابراین، تلاش خود را برای فشار علیه ایران و کشاندن نظام به پای معامله با مزیت نسبی به سمت خود متمرکز کرد. اما سخنرانی رهبر انقلاب در اولین نمازجمعه پس از انتخابات و تأکید ایشان بر عدم تسلیم نظام در مقابل فشار و عدم عبور نظام از قانون در اثر فشارهای غیرقانونی، این امید را ناامید کرده و جریان آشوب، افق مطلوب خود را، مذاکره با نظام به قصد جلوگیری از حذف خود از عرصه سیاسی کشور قرار داد.

همچنین، جابجایی از جامعه عمومی به جوامع موضوعی و قشری (مانند جریانات دانشجویی مرتبط، افراد مرفه، عناصر با رویکردهای کاملاً ضد انقلابی مانند سلطنت‌طلبان، منافقین و...) نیز نشانه‌های دیگری از کاهش رو به تزاید تأثیر اقدامات و عملیات روانی و احساسی موصوف بود.

بر این اساس، جریان کودتا تلاش کرد تا با بازگشت مجدد به صحنه‌های دانشجویی مرتبط -به کمک پتانسیل‌های ایجاد شده در فضای دانشجویی غیرهمسو- به حیات و تحرکات خود سمت و سویی تندتر و عمقی‌تر دهد. با این حال، محدودشدن عمق این تحرکات در دانشگاه‌ها، به بخشی از تنها تشکل مرتبط با فضای سیاسی ناهمسو با نظام و بی‌توجهی و گاه مقابله‌ی فضای عمومی دانشجویی و عدم اقبال به آن توسط بدنه دانشگاه‌ها، موجب شد تا این شیفت و جابجایی نیز نتواند انتظارات هدایت‌گران حرکات کودتایی در خارج از مرزها را برآورده سازد. این طراحی تنها به تندتر شدن شعارها و رفتارهای تیم دانشجویی مرتبط و همسو با آشوب‌ها منجر شد و نتوانست دانشگاه‌ها را در چارچوب و پازل ترسیمی جریان کودتا حرکت دهد.

بر این اساس، تلاش و برنامه‌ریزی برای استفاده از پتانسیل‌های دانش آموزی -نظر به عمق سیاسی کمتر، تحریک پذیری و ماجراجویی بیشتر متأثر از اقتضائات سنی و فکری- و تلاش برای پیوند دادن فضای دانش آموزی به فضای محدود و اقلیتی دانشجویی معارض نیز در همین چارچوب امکان بررسی می‌یابد.

بازتعریف مناسبت‌های ملی و مذهبی، موهبت الهی پس پرده!

اقدامات و تحرکات جریان آشوب، مانند سایر اقدامات جریان مستکبر، بدون آنکه کسی از آن اطلاع داشته باشد، مجدداً باعث تقویت مبانی و پایه های اعتقادی و اجتماعی و فکری نظام جمهوری اسلامی شد. این امر از زوایای متنوعی قابل رصد و بررسی است. یکی از جنبه های مختلف این تقویت را می توان در بازتعریف مناسبت‌های ملی و مذهبی متجلی دید.

به‌علل و دلایل مختلف، دو مناسبت روز قدس و سیزدهم آبان، از جمله ایام و مناسبت‌هایی بودند که رنگ و بویی کلیشه‌ای و فرمالیته به‌خود گرفته و حضور مردم در آن‌ها بسیار عادی و کم‌اهمیت جلوه داده می‌شد. خاصه آنکه برخورداری آن‌ها از مبانی بیش از حد روشن و بدیهی موجبات حذف هرگونه نگرانی و ذهنیت پیرامون آن‌ها را فراهم ساخته بود. اما برنامه‌ریزی جریان آشوب روی این ایام و مناسبت‌ها، به برکت مدد و اراده الهی منجر به حضور ویژه و برجسته مردم در آن شد و جمعیتی ده‌ها برابر سال‌های گذشته از مردم، با شور و احساس بسیار وسیع‌تر را به میدان حضور فراخواند. جریان آشوب، به‌جای کسب فرصت بهره‌برداری از جریان و جنجال‌سازی‌های پرحجم خود با حضور گسترده عناصر همسو با کودتا، چوب جلب توجه ملت مسلمان ایران و تحریک احساسات دینی و مذهبی آنان را با حضور پررنگ و شور مردم انقلابی ایران خورد و به این ترتیب، جان تازه‌ای در رگ و پی این مناسبت‌ها دمیده شد و آرمان‌ها و مبانی فکری آن‌ها مجدداً در جامعه بازتعریف و گسترش یافت.

کودتا، خون می‌خواهد!

رنگ پریدگی و مات شدن رنگ اغتشاش در جامعه و بی‌آبرویی دروغ‌ها و دغل‌بازی‌های رخ داده برای ایجاد موج احساسی به شکل فزاینده و روزافزون، موجبات بی‌تحرکی و ضعف جریان کودتا را فراهم کرده است. بی‌اعتبارشدن دروغ‌های ساخته شده مبنی بر کشتار و شکنجه بازداشت‌شدگان، اعترافات سنگین و خردکننده رهبران سیاسی جریانات سیاسی ورشکسته مقابل دوربین‌ها و چشمان ناظران ملت، برخورد مدیریت شده نیروهای انتظامی و امنیتی و در کنار آن، روشن شدن روزبه‌روز صحنه سیاسی برای جامعه به‌ویژه با تلاش‌های شخص رهبر انقلاب و تمرکز روحیه و بنیه جامعه مذهبی و حضور پررنگ آنان در صحنه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی، نگرانی مدیران صحنه‌ی اغتشاش را دامن زده است.

تز "انقلاب -بخوانیم کودتا!- خون می‌خواهد" صادره از سوی این عناصر که قبلاً تلاش شده بود با صحنه‌سازی‌هایی مانند ماجرای ندا آقاسلطان و ماهی‌گیری از آب گل‌آلود درگذشت چند تن از بازداشتی‌ها در کهریزک به انضمام افسانه‌سرایی‌هایی در زمینه ربایش و شکنجه مخالفان، عملی شود، به نتیجه نرسیده و از دید این عناصر، ضرورت برنامه‌ریزی برای اقدامی جدید و جدی، برای جبران آن -و به‌قول معروف خون کردن- برای حیات بخشی مجدد به این حرکات بی‌محتوا، مطرح بود.

نشانه‌های بارز تلاش برای این امر را می توان در روز 13 آبان دید، آنجا که این جریان تلاش کرد با تند کردن شعارها و تحرکات خود، به هر شکل که شده، جنازه ای ساخته تا زیر آن ندای خونخواهی سر دهد.

جسارت مکرر به مبانی نظام اسلامی، سردادن شعارهای سلطنت‌طلبانه، فحاشی‌های مکرر و رکیک به نیروهای انتظامی حاضر در صحنه به‌منظور تحریک آنان به اقدامات تند و مقابله به‌مثل و انتقام گیری، (که ترکیبی از نیروهای عمدتاً وظیفه و حداقل رسمی در آن وجود دارد)، طرح ادعای تیراندازی به سوی مردم توسط نیروهای انتظامی و نظامی، ادعای تیرخوردن میرحسین موسوی و زخمی شدن کروبی و پس از آن، طرح ادعای حصر خانگی موسوی و کروبی، نشانه‌های دیگر این تلاش جدی است که البته هوشیاری نیروهای انتظامی و مدیریت عالی مدیران آن، کودتاچیان رنگین را از هرگونه ماهی‌گیری از گل آلودی آب محروم ساخت.

برخورد قانونی، محکم و خردکننده با عناصر مجرم حاضر در صحنه کودتا، در کنار قائل شدن تفکیک میان عناصر قانون‌شکن و مردم عادی، کلیدهای موفقیت نیروی انتظامی کنترل‌گر بی‌نظمی‌هاست که موجب شد، نه تنها جریان اغتشاش‌گر به کوچک‌ترین هدف خود حتی در روز 13 آبان از جمله شکل‌دهی تحصن و باقی ماندن در خیابان‌ها دست نیابد، بلکه مجبور شدند تا در غیاب بسیج، از همان میانه‌ی روز 13 آبان، نیروهای انتظامی را به انتقام‌گیری و عوض کردن ورق در مناسبت‌ها و روزهای آینده تهدید کنند و به زبان دیگر، به برآورده نشدن اهداف خود در این روز اعتراف نمایند. البته بازتاب این ناکامی در شکل‌دهی به تجمع و اغتشاش را می‌توان در پایگاه‌های اینترنتی و رسانه‌های آنان نیز رصد کرد.

از نکات جالب در این میان، کفایت کردن حضور نیروهای انتظامی و بی‌نیازی تأمین امنیت شهر از ورود نیروهای سازمان یافته بسیج و سپاه پاسداران و کنترل کل صحنه توسط پلیس در ساعات اولیه و جمع کردن ناآرامی‌ها در همان ساعات میانی روز 13 آبان است که همانگونه که ذکر شد، پیش از هرکس، مورد توجه مدیران هدایت‌گر کودتاچیان رنگین قرارخواهد گرفت.

امید آنکه نیروهای انتظامی نیز با توجه هرچه بیشتر به نقاط هدف و درک هرچه عمیق‌تر اهداف کودتاگران رنگین، بیش از پیش دست آنان را برای سوءاستفاده از اقدامات متداول و قانونی و عرفی خویش بسته و موج توهم سبز، بیش از پیش به‌سمت فراموشی پیش برود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/18:: 1:5 عصر     |     () نظر
<   <<   81   82   83   84   85   >>   >