زحمت آماده کردن تصویر بالا را نویسنده محترم سرفراز باشی میهن من کشیده اند
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی شهرمون یه روز، یه بساط خنده بود. یه مهندسی میخواست، بگه خیلی میدونه، بره پیش مردم و، التماسشون کنه تا بیان کنار اون واسه سیزده آبان، هی شعار بیخودی بدن و برن کنار. . . القصه مهندس ما راه افتاد توی شهر و به هرکسی رسید گفت که بیا و با ما باش. . .
عموجون، سبزی فروش، تو که خوشگل، نانازی
روزه سیزدهه آبان، نمیای کولی بازی؟
نه داداش من نمیام، کار سبزیا خطاست
دل امت خدا، خون ز کردار اوناست
ای معلم چه خبر؟ جای تو به روی سر
آبروی رفته را، واسه سبزیا بخر
خیلی رو داری شما، که میای سراغ ما
یادته چه تهمتی(?) زدی به معلما؟
دانش آموز عزیز، نمره هات درشت و ریز
تو بیا میون ما، واسمون زبون بریز
تو به من گفتی عزیز؟نمره هام درشت و ریز؟
نمیام میونتون، الکی زبون نریز
خواهران بدحجاب، بی حساب و بی کتاب
شما دسته کم بیا، ملت و بدیم عذاب
دل من فدای تو، نذر خنده های تو
دیگه رنگی نداره، پیش من حنای تو
هر کسی با من نیاد، قشر دانشجو میاد
چونکه پر انرژیه، اهل درسه و سواد
آخ عجب روئی داری! چشمه کم سوئی داری
مثل اون منافقا، دل ترسوئی داری
کوچولو به من بگو، که الان کجا میری
بعدِ مهدکودکت، پیش سبزیا میری؟
بعد مهد کودکم، به تو چه کجا میلَم؟
بنده عقلم میلِسه!!!، باهاتون لاه نمیلم!(?)
پیشی جون شما بیا، بین جمع سبزیا
نمیخواد چیزی بگی، تو فقط اونجا بیا
نه داداش راه نداره، بیخودی زاری نکن
نمیام باهات برو، هِی دغل کاری نکن
آی عمو وطن فروش! بی بی سی گفته بگوش!
روز سیزدهم بیا، وطنت را بِفُروش!
روی جفت این چِشام، عزیزم الان میام!
آخه بوده مملکت، ارث مرحومه بابام!
کلمات کلیدی:
« نفخ در صور آخرین مقاتله »
13 آبان امسال چه چیزی را باید روشن کنیم؟
13 آبان روزی برای ابراز آشکارای انزجار از استکبار است. خصوصا نماد بزرگ آن شیطان اکبر یعنی آمریکا. این سنتی بنیادین است که برای آن تبدیل و تغییری نخواهیم یافت. اما استکبار امروز با 30سال پیش در شکل و قیافه ، توان، هدف و برنامه هایش تفاوت های زیادی دارد. با ظهور انقلاب اسلامی عصر توبة بشریت از آخرین گام جاهلیت یعنی جاهلیت مدرن فرا رسید و با پیشرفت این انقلاب که در گذر زمان روز به روز عیان تر و آشکارتر به چشم میآید طبیعیست که توان دشمن آن کمتر میشود و درنتیجه شیوه های نبردش متفاوتتر. آمریکایی که در رأس جهان دهکده شده قرار دارد در چهار رکن قدرت برتر بود که البته این چهار رکن ارتباط تنگاتنگی داشتند:
اقتدار نظامی، سلطة اقتصادی، قدرت علمی و تسلط رسانه ای.
1- هیمنة اقتدار نظامی آمریکا در باتلاق جنگی عراق و افغانستان فرو رفت و با جنگ های 33 روزه و 22روزه یعنی جنگهای سپاه جبهة انقلاب اسلامی با نوچة آمریکا نابود شد و دنیا فهمید که عبارت «آمریکا قدرت یکه تازیست که اگر اراده کند هرکشوری را نابود خواهد کرد» حقیقت دارد اما در فیلم های هالیوودی و نه واقعیت.
2- نظمی که بنیانش بر قواعدی شیطانی باشد دوامی نخواهد داشت و با کوچکترین لرزهای به فروپاشی خواهد انجامید. اینگونه است که با ورشکستگی یک شرکت چندین بانک و کمپانی بزرگ و در نهایت مانند یک دومینو تمام اجزای اقتصاد دهکدة جهانی و رأس پر ادعای آن فرو میریزد و این آغاز قصة پر غصة فروپاشی هیمنة اقتصادی غول غرب بود که هنوز هم ادامه دارد. هراندازه که استقلال در ملتی کمتر وجو داشتد پس لرزه های این زلزله در آمریکا بیشتر دامان آن ملت را فراگرفت و خواهد گرفت.
3- اما رنسانس که عصر آغاز ولایت science به جای ولایت الله بود با به بن بست رسیدن علوم تجربی در عرصة کارآمدی و آغاز عصر توبة بشریت از پرستش دنیا، غروب خویش را نظاره میکند. البته این بنبست راهیست تدریجی که آهسته و پیوسته طی میشود و ناگهان به انقلابی عظیم و تحولی سریع منجر خواهد شد و این شاید پیچیده ترین عرصة تقابل با کفر مدرن است که اینبار هم خیزش توحیدی عظیمی را از جانب شرق میطلبد و البته با شروع عصر توبه ذائقة بشریت برای این خیزش هرلحظه آماده تر از پیش است.
4- تنها بازماندة به ظاهر مستحکم از هیمنة شیطان بزرگ، تسلط رسانهای اوست و اگر جنگ امروز با استکبار جنگ نرم نام میگیرد بی ارتباط با این تسلط رسانهای و درکنارش بازماندة اقتدار علمی غرب و قلة آن(آمریکا) نیست. جنگ نرم، جنگ فرهنگهاست و غرب شکست خورده در عرصة اقتصاد و نظامیگری چارهای جز پناه بردن به جنگ نرم برای بازتولید ارتش سخت خود ندارد اما اینبار این ارتش سخت بناست تا از دل ملل دشمن غرب یاربگیرد و نه از درون ملل غرب. اینست که امروز جنگ ما با استکبار از جنس نرم است و پیچیدهتر از گذشته چراکه ارتش غرب اینبار از غرب نیست که می خواهد برخیزد و به جنگ حق بیاید بلکه درست اینبار جنگ انقلاب و تمدن غرب در بین صفوف ملل انقلابی شکل خواهد گرفت.
چه زیبا سید شهیدان اهل قلم، بصیرانه آینده را دید و برای امروز ما ترسیم کرد:
« از این پس تا آنگاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلی وجود انسان سر زند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند ، همة نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی یوتوپیای لذت و فراغت _ که همان جاودانگی موعود شیطان است برای آدم فریب خورده _ به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیاری می پندارند، آخرین مقاتلة ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است . اگر چه این یکی نیز و لو "هزار ماه " باشد به یک "شب قدر " فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وراث زمین خواهند شد. »
چندسالی می شود که دموکراسی غرب در برابر مردم سالاری دینی شکستی سهمگین خورده است. با پیروزی دولتی برآمده از شعارهای انقلاب در ایران و استحکام دوباره آن در باشکوهترین انتخابات تاریخ ریاست جمهوری آن هم با بیشترین رأی تاریخ کشور، با پیروزی دولت حماس، تحکیم قدرت سیاسی حزب الله لبنان ، پیروزی دشمنان آمریکا و غرب در آمریکای لاتین و اسلامگرایان در اقصی نقاط جهان مانند ترکیه و کشورهای آفریقایی و... اینها همه علائم پیروزی در چالشیست که مردمسالاری انقلاب با تمدن غرب و دموکراسیش آغاز کرد.
در حقیقت سالهاست که به صورت نرمی جنگ نرم آغاز شده، هرچه زمان گذشت و فروپاشی ارکان قدرت استکبار عیانتر شد آنها بیشتر دریافتند که راه نبرد با اسلام نابی که کمر همت به فروپاشیشان بسته بود تنها و تنها از پشتیبانی سازشکاران میگذرد و نبرد با صراط مستقیم اسلام ناب جز با طرق معوج اسلام آمریکایی و اسلام متحجرین شکستی امتحان شده درپی خواهد داشت. امروز راه سدّ غرب در برابر فرودآمدن حق بر پیکرة تمدنش ترویج سکههای تقلبی در هرکجاییست که اسلام ناب نفوذ کرده و قلوبی را متشکّل به تسخیر خود درآورده است. در فلسطین ابومازن و جنبش فتح علم میشوند تا به عنوان صف مقدم جبهة آمریکا با دولت حماس رویارو شوند. آمریکا نه فقط تمام سلطة رسانه ای خویش را که در زمان لازم آن اندک قدرت نظامی باقی مانده اش را نیز به میدان میآورد تا مبارزان اسلام ناب در کشور فلسطین را به زانو درآورد. البته «ومکروا و مکر الله و الله خیرالماکرین»
در لبنان رفیق حریری ناگهان در یک بمب گذاری مشکوک به نام سوریه، ترور میشود و سعد حریری از فرانسه فراخوانده شده و ائتلاف 14مارس برای مبارزه با حزب الله از درون لبنان علم میشود، جنگ 33روزه به راه میافتد و پس از عدم موفقیت تمام توان رسانه ای و مالی غرب برای پیروزی ائتلاف 14مارس در انتخابات مجلس لبنان به میدان میآید.
در ایران اما قضیه متفاوت است چون رهبری حکیم یک تنه در برابر نقشه های آنان ایستاده است لذا پروژة حاکمیت چندگانه، عرفی سازی دین و ... که در عصر دولت اصلاحات پیگرفته شد به بن بست رسید و کیست نداند که پشت این بازیها چه کسانی ایستاده بودند؟ بعد از آن هرآنچه از رسانه در عالم وجود داشت بسیج شد تا دولت برآمده از شعارهای انقلاب را 4سال تمام مورد آماج قرار دهند، به انتخابات 88 رسیدند اینبار هم هجمة تبلیغیشان اثری بر مردم نگذاشت و دستی که با نام خمینی و ظاهر اسلام و حقیقت اسلام آمریکایی بیرون آمده بود این بارهم با راهبری آن رهبر حکیم و مردم ایران قطع شد. اما مأیوس نشدند و فتنه ای عمیق را ایجاد کردند و جنبش سبز را علم. جنبشی که اینگونه تعریف میشود: هرآن کس ظاهراً و باطناً با انقلاب دشمنی دارد عضوی از این جنبش است.
14مارس لبنان، حکومت خودگران فلسطین، کودتاگران علیه چاوز در ونزوئلا ، جنبش سبز و... همه سر در یک آخور دارند. همان آخوری که بوش پسر در معدود حرفهای راستی که در زندگیش زده بود پیش از رفتن از کسوت ریاست شیطان بزرگ اینگونه بیانش کرد: « ما از اصلاح طلبان در ایران، لبنان ، فلسطین و کل خاورمیانه[ودر واقع کل دنیا] حمایت میکنیم.»
امروز جنگ با استکبار در خط مقدمی پیگیری میشود که یک سوی آن خط سازش و سوی دیگرش خط مقاومت در برابر استکبار قرار دارد. خط سازشی که آن را اصلاحات می خوانند اما در واقع همان Reformism است که با ظاهری اسلامی بذر افسادات آمریکایی را در فرهنگ ملل انقلابی میکارد.
با حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران جنگ نرمی که سالها بود زیر پوست جوامع انقلابی در جریان بود آشکار شد و اینگونه شد که فرمان آخرین مقاتله توسط رهبر انقلابیان جهان اعلان شد. امروز برائت از روسیه و چین را مطرح میکنند اگر این از روی صداقت و استقلال طلبی حقیقی بود، ما نیز به آنان میپیوستیم اما تردیدی نیست که پیروان اسلام آمریکایی برای انحراف اذهان از بت بزرگشان آمریکا به سراغ چین و روسیه رفته اند تا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را خط بزنند. 13 آبان روز برائت جویی از استکبار است ، استکباری که هیکل تنومندش روز به روز نحیفتر از گذشته میشود و هر روز نظامی از نظاماتش و رکنی از ارکانش فرو میریزد. امروز چشم امید اسکتبار برای بقا به اسلام آمریکایی دوخته شده است. در 13 آبان اولین سالی که جنگ نرم به صورت رسمی بروز یافته است ضمن آنکه نباید اجازه داد بت بزرگ فراموش شود، باید دست امروزین استکبار که در قالب خط سازش در میان ملل انقلابی از آستین بیرون آمده را نشان داد. مرگ اسلام منافقانه در آشکار شدن پلیدیهایی از آن است که پس ظاهری اسلامی نهان کرده. باید برای مردم ایران، همچنین در بازتاب این حرکت در سطح جهان نشان داد که ما هنوز هم از استکبار و شیطان کوچک و بزرگ یعنی انگلیس و آمریکا منزجریم و اتفاقا دست جدید آنها را نیز خوب شناخته ایم. باید نشان دهیم مبنای ما در جنگ امروز انتقام جویی ،تصفیه حساب سیاسی یا حمایت از یک منتخب مردم نیست بلکه انزجار از خاتمی و موسوی و اصلاحاتشان(جنبش سبز) بر همان مبنای انزجار از ابومازن و دولت سازش کار خودگردان و سعدحریری و ائتلاف 14 مارس لبنان استوار است. ما چون با اسکتبار دشمنیم پس با خط سازش چه در ایران، چه در لبنان، چه در فلسطین و چه هرکجای دیگر دنیا دشمنیم.
13 آبان امسال زمان اعلام آمادگی برای آخرین مقاتله است وشعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسلام آمریکایی"
کلمات کلیدی:
حجت الاسلام حسین ابراهیمی با بیان اینکه امروز موضوع از صلاحیت و یا صلاحیت نداشتن کروبی و موسوی برای اظهارنظر در خصوص مسائل مملکتی گذشته است، تاکید کرد: بحث کنونی درباره چگونگی مجازات این افراد است چرا که آنان با وارد کردن جوانان کشور به فضایی دروغی و خیالی، از آنها سواستفاده کردند.
حجت الاسلام حسین ابراهیمی در گفتوگو با "شبکه ایران" بیانیه اخیر مهندس موسوی را به دلیل کاهش محسوس جمعیت هواداران وی دانست و تصریح کرد: مهدی کروبی و میرحسین موسوی از ترس ریزش هواداران کنونی خود به اقدامات غیرقانونی دیگری روی آوردهاند.
رئیس ستاد هماهنگی ائمه جماعات کل کشور در ادامه اظهار داشت: رفتار موسوی و کروبی و جریانهای پیرو آنان همان رفتاری است که منافقین صدر اسلام با پیامبر(ص) میکردند و هر روز برای ایشان مشکلات جدیدی پدید میآوردند.
نماینده مردم بیرجند در مجلس شورای اسلامی با عنوان این مطلب که این افراد جایگاه سابق خود را برای صاحبان اندیشه و انقلابیونی که دلشان برای نظام میسوزد، از دست دادهاند، افزود: موسوی و کروبی با توجه به اعمالی که انجام دادهاند در مقابل نظام قرار گرفته و از خطوط، چارچوب و مبانی آن خارج شدهاند.
وی با اشاره به حرکات ضد ارزشی جریان سبز در روز قدس و خط زدن اسم آمریکا و اسرائیل، تصریح کرد: اگر آشوبطلبان مورد حمایت این افراد نیستند چرا آنها را نهی نمیکنند و از خودشان نمیرانند؟ چرا جلوی روزهخواران را که هتک حرمت کردند و با ظواهر خاص جلوی دید مردم روزهخواری کردند را نگرفتند؟
عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی فرمایشات رهبر معظم انقلاب را مورد اشاره قرار داد و گفت: طبق رهنمودهای رهبری سه دسته باید مجازات شوند، اول کسانی که موجب اخلال در امنیت کشور شدند، دوم افرادی که با مبانی نظام مخالفت کردند و سوم آن دسته از افرادی که با شایعهپراکنی فضای جامعه را به هم ریختند.
ابراهیمی با بیان اینکه امروز موضوع از صلاحیت و یا صلاحیت نداشتن کروبی و موسوی برای اظهارنظر در خصوص مسائل مملکتی گذشته است، تاکید کرد: بحث کنونی درباره چگونگی مجازات این افراد است چرا که آنان با وارد کردن جوانان کشور به فضایی دروغی و خیالی، از آنها سواستفاده کردند.
به گفته او "این افراد از مصادیق بارز محارب هستند و باید بدون هیچ گونه ملاحظهای و بر اساس قانون با آنان برخورد شود."
کلمات کلیدی:
پیام هاشمی به اصلاحطلبان: امتیاز بدهید تا حذف نشوید |
شنیده شده است عبدالله ناصری پیغامی را از طرف هاشمی رفسنجانی به جلسه سران دوم خرداد برده است و از قول هاشمی اظهار داشته است تا آنجا که میدانم قرار است فضا علیه شما تندتر شود. شما امتیاز بدهید تا نظام فرصت بدهد. به گزارش آریا، حجتالاسلام خوئینیها درواکنش به این اظهارات هاشمیرفسنجانی گفته است من با این طرح مخالفم! نباید با طناب هاشمی به چاه رفت. اما در برابر این سخنان، خاتمی اظهار داشته است به هاشمی می توان اعتماد کرد. خوئینیها در نهایت گفته است باید جزئیات طرح را بدانیم و دیگر اینکه نباید از ما بخواهندعذرخواهی کنیم. پس از این جلسه ناصری مجددا به ملاقات هاشمی رفسنجانی رفته و نتیجه را به وی اعلام کرده است که آقای هاشمی گفته است که فضای رسانه ای بدی بر علیه من وجود دارد ؛ آنها باید چند امتیاز بدهند تا نظام امتیاز بزرگ طرد نشدن را به آنها بدهد. گزارش ها می افزاید خاتمی با شنیدن اظهارات هاشمی، اظهار داشته است کدهای آقای هاشمی و آقای یونسی حاکی از آن است که احتمال دارد فضا علیه ما تندتر شود و طیفی قصد دارند ما را برانداز معرفی کرده و حذف کنند. |
کلمات کلیدی:
صغرا، کبرا و مغالطه خاتمی! |
رئیس دولت اصلاحات می گوید: معیارهای یک نظام مطلوب مردمی در الگوی جمهوری اسلامی جمع شده است و بزرگ ترین رسالت ما این است که نظامی را به وجود آوریم که بشر در آن آزادی و پیشرفت و عدالت ببیند و ما اعتقاد داریم با همین قانون اساسی می توان در همین مسیر ادامه داد. به گزارش کیهان از روابط عمومی دفتر سیدمحمد خاتمی، وی در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، سوالات این انجمن درباره انتخابات را «نشانه مواجه شدن جامعه با بحران» توصیف کرد و گفت: باید پذیرفت که در جامعه بحران به وجود آمده و از آن پس است که می توان چاره ای اندیشید. وی با بیان اینکه «اگر ما که به اصل نظام اعتقاد داریم، نتوانیم حرف نزنیم، دیگران که اعتقادی ندارند، دست به عمل خواهند زد و نتیجه عمل آنها چیزی نیست که مطلوب ما باشد»، یادآور شد: نباید بگذاریم کار به جایی برسد که تقاضاها از درون کشور به بیرون نظام برود. خاتمی با استناد به سیره حضرت امام خمینی(ره) گفت: امام همواره تاکید داشتند که در نظام جمهوری اسلامی حتی افرادی که ضد خدا و ضد دین هم باشند تا زمانی که دست به سلاح نبرده باشند و توطئه نکنند، ایمن هستند. رئیس دولت اصلاحات یادآور شد: امام همواره بر حضور و فعالیت گرایش ها و سلایق مختلف اصرار داشتند؛ به طور مثال خود امام(ره) تاکید داشتند که مجمع روحانیون مبارز در کنار جامعه روحانیت مبارز فعالیت داشته باشد. وی گفت: ما همچنان اصلاحات را بر مبنای دین می دانیم، مبدا هویتی خود را انقلاب اسلامی، و چارچوب حرکت خود را جمهوری اسلامی می دانیم، اما اعتقاد داریم که در عمل، انحراف هایی وجود دارد که با همان معیارهای دینی و انقلابی باید اصلاح شوند. خاتمی خاطرنشان کرد: «متاسفانه گاهی برخی این انحرافات را عین نظام قلمداد می کنند. ما همچنان در مقام نقد قدرت موجود باقی می مانیم، البته در چارچوب جنبشی که اسلام و نظام و انقلاب را قبول دارد.» تاکید خاتمی بر قانون اساسی و جمهوری اسلامی و مبنا قرار گرفتن انقلاب اسلامی برای اصلاحات مبنای خوبی جهت نقد عملکرد دو دهه اخیر جریان موسوم به اصلاح طلب و به ویژه رویکرد افراطی، ساختارشکن، ضد قانونی و دیکتاتور مآبانه آنها طی چند ماه اخیر است. طبیعتا قائل شدن «حق حرف زدن و انتقاد» حتی برای مخالفان نظام یک بحث است و در پیش گرفتن گردن کلفتی و دیکتاتوری برای مقابله با جمهوریت و رای مردم موضوعی دیگر. آنچه جریان موسوم به اصلاحات در انتخابات اخیر انجام دادند، تن ندادن به انتخاب اکثریت مردم به عنوان قاعده دموکراسی ومنطق قانون اساسی بود. طیف مذکور همچنین به مکانیزم های پیش بینی شده در قانون اساسی برای حل و فصل اختلاف های انتخاباتی هم تن نداد حال آن که به عنوان مثال وقتی در آمریکا، دادگاه فدرال درباره اختلاف بسیار اندک میان آراء بوش و جان کری، حکم داد، حزب بازنده به این حکم گردن نهاد و مانند برخی مدعیان بی صداقت جمهوری خواهی و دموکراسی در ایران کار را به اردوکشی خیابانی و تهدید و ارعاب نکشاند. اما درباره استناد به سیره حضرت امام هم باید گفت آن حضرت ضمن اعتقاد به تحمل مخالفینی که با نظام و ملت اعلام جنگ نمی کنند، درباره کسانی که تن به قانون نمی دادند و اشکال تراشی می کردند فرمودند غلط می کنید قانون را قبول ندارید، قانون شما را قبول ندارد. همچنین سلوک دینی حضرت امام درباره تحمل عناصر ضد خدا و ضد دین، به ائتلاف و همراهی و هم پیمانی با آنها - رویکردی که متاسفانه در میان طیفی از مدعیان اصلاح طلبی تبدیل به رویه شد - منجر نگردید. آقای خاتمی در ماه های پایانی ریاست جمهوری و پس از آن بارها به درستی تاکید کرده بود «شعار اصلاحات از هویت دینی و انقلابی خود منحرف شد و تنه به تنه لیبرالیسم زد، هم چنان که امام معتقد به چپ روی نبود و ابتدای انقلاب انحرافاتی در این زمینه رخ داد.» متاسفانه آقای خاتمی با وجود تائید بر اینکه «از اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد» و «زمزمه تغییر قانون اساسی خیانت است» عملا طی یک سال اخیر به همراهی و ائتلاف جریان مدعی اصلاحات با جریان های ساختارشکن، ضد انقلاب و ضد قانون اساسی رضایت داد |
کلمات کلیدی:
طنز:: به جان همین شیخ اصلاحات |
وطن امروز: همین را کم داشتیم که شیخ اصلاحات از گسترش فساد اقتصادی در میان مدیران گلایه کند و میرحسین هم نگران امتیاز دادن به غربیها در جریان مذاکرات هستهای باشد! ظاهرا سران اغتشاش که خودشان را در آستانه محاکمه و بازداشت میبینند، قصد کردهاند با این حرفهای خندهدار و ضد و نقیض چهره خود را نزد افکار عمومی اصلاح کنند. در همین راستا تعدادی از دومخردادیها هفت شنبه گذشته در منزل موسویخوئینیها جمع شدند که متن جلسه مورد اشاره در زیر میآید. موسوی خوئینیها: آنطور که بویش میآید، تعدادی از ما را میخواهند محاکمه کنند. عبدالله نوری: من که نبودم. خاتمی: تقصیر ما است که اصلاحات را درست تعریف نکردیم. شیخ اصلاحات: حالا باید چیکار کرد؟ مهندس: انتخابات باید ابطال شود، من باید بشوم رئیسجمهور! موسویخوئینیها: تو هم که هنوز فکر میکنی شنبه بعد از انتخابات است! عباس عبدی: اگر همان اول به جای سفارت آمریکا، از دیوار سفارت روسیه بالا رفته بودیم، همچین نمیشد. آغاجری: خاتمی اینقدر در دوران اصلاحات بد عمل کرد که ما حالا به این روز افتادیم. خاتمی: من مقصرم؟... تقصیر تندرویهای خود شما بود. عباس عبدی: من حاضرم در خانه ناطقنوری چمباتمه بزنم اما از این ممد خالیبند دفاع نکنم. عبدالله نوری: حالا که همه چمباتمه زدهایم در خانه خوئینیها. موسویخوئینیها: باید ظرف این مدت در دیدارهایمان حرفهای اصولگرایانه بزنیم. خاتمی: یعنی به جای جورج سوروس من باید بروم با نوام چامسکی دیدار کنم؟! مهندس: لابد من هم به جای خبرنگار تایم، باید بروم ور دل «حسنین هیکل» بنشینم! موسویخوئینیها: منظور من این است که ما باید حرفهایی بزنیم که دقیقا 180 درجه برعکس مواضع اصلیمان باشد. عبدالله نوری: با این حساب من باید بگویم که از همان اول آقای منتظری را شیخ سادهلوح میدانستم. شیخ اصلاحات: من هم که خودتان مستحضرید تا به حال یک ریال از شهرام پول نگرفتم. خاتمی: من اگر این دفعه با جورج سوروس دیدار کنم، با همین دستهای خودم خفهاش میکنم. عباس عبدی: اصلا شما مگر با این یارو دیدار کردی؟ خاتمی: جان همین شیخ اصلاحات نه! شیخ اصلاحات: چرا جان مرا قسم میخوری؟ آغاجری: من معتقدم تقلید از مراجع، نه که کار بدی است، کار خیلی خوبی هم هست! مهندس: ولی خون من همچنان سبز است. موسویخوئینیها: ولی مدیر مسؤول کیهان در نمایشگاه گفته سبز بودن خون نشانه یک بیماری خطرناک است. خاتمی: برادرم رضا که میدانید اورولوژیست است، او میگوید اگر خون آدم سبز باشد، گلبولهای سفید درست عمل نمیکنند. شیخ اصلاحات: مهم عملکرد دریچههای قلب است. مثلا شهرام که به من 300 میلیون داد این نشان میدهد قلب رئوف و مهربانی دارد. مهندس: سبز بودن خون نشان دهنده این است که گلبول قرمز ما اصل و نسبش برمیگردد به گلبولهای قرمز صدر اسلام. موسویخوئینیها: گذشته از این حرفها، پس قرارمان چه شد؟ تو بگو شیخ. شیخ اصلاحات: من باید از فساد اقتصادی گلایه کنم. مهندس: من هم میگویم که در مذاکرات هستهای باید محکمتر پای اصولمان ایستادگی کنیم. عباس عبدی: صد رحمت به حجاریان که در زندان، مواضعش عوض شد. خاتمی: ادعا میکنیم که به ما قبل از زندان، از آن قرصها دادهاند. |
کلمات کلیدی:
جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم با صدور بیانیهای رفتارهای نادرست برخی از سیاسیون را در ماههای اخیر مورد اعتراض قرار داده و خواهان پایبندی همه به "ولایت فقیه" شدهاند.
به گزارش رجانیوز، این اساتید با اشاره به ابتلائات دشواری چون "فتنههای قومی، تجاوز دولت بعثی، دسیسه منافقان داخلی و توطئههای مداوم استکبار جهانی" که جمهوری اسلامی با ایستادگی همه را پشت سر گذاشته، اعلام کردند که نظام اسلامی "پس از سه دهه مقاومت و عزت، انتخابات شکوهمندی را با مشارکت 85درصدی آزمود."
حجج اسلام و المسلمین حمید پارسانیا، سید حسن ربانی، احمد واعظی، حمید شهریاری، علی رضا اعرافی، علیرضا امینی، محمدتقی سبحانی، سید عباس صالحی، محمدحسین رحیمیان و عبدالرضا ایزدپناه از جمله کسانی هستند که این بیانیه را امضا کردهاند.
به اعتقاد آنان "بخش عمدهای از مشاجرات و منازعات انتخاباتی ـ که عوارض آن هنوز بر جای مانده است ـ در فاصله گزینی از لوازم مردمسالاری دینی است."
آنچنان که این اساتید در بیانیه خود عنوان کردهاند، غفلت یا انکار محورهای مردمسالاری دینی از سوی عدهای از سیاسیون "شکوه مشارکت انتخابات را به تلخی کشاند، وحدت ملی را در مخاطره انشقاق اجتماعی قرارداد، دلسوزان اسلام و انقلاب را در جهان اسلام دلواپس و نگران ساخت، زخمخوردگان از امام و انقلاب اسلامی را به طمع واداشت و جبههای به گستردگی سلطنتطلبان، منافقان، ملیگرایان، لیبرالها، مرتجعان و... را متحد و همراه ساخت."
همچنین در این بیانیه از "قانونگرایی" به عنوان یکی از مؤلفههای "مردمسالاری دینی" نام برده و اعلام شده، "مغلوبان کارزار انتخاباتی با ادعای تقلب و زورآزمایی خیابانی، نفی ساختارهای قانونی را تعقیب کردند و مشروعیت سازوکارهای مردم سالاری نوظهور دینی را با تردید و انکار مواجه ساختند."
به اعتقاد آنان، "بخش وسیعی از هیجانات اجتماعی پس از انتخابات، نشأت یافته از این قانونگریزی ساختاری بود که تبعات جبران ناپذیر داخلی و خارجی را پدید آورد."
در ادامه بیانیه از "تنوع و تکثر سیاسی"، "رضایت و مقبولیت مردمی" به عنوان دیگر مؤلفههای "مردمسالاری دینی" یاد و تاکید شده است: "در حوادث پس از انتخابات، در نگاه جریان مغلوب، مفهوم مقبولیت مردمی به رضایت نخبگان و طبقات متوسط شهری تقلیل یافت. با آنکه در نظام مردم سالار دینی، آحاد جامعه نقش یکسانی دارند و مردمان ایلاتی، روستایی و حاشیه نشینان شهری چونان نخبگان علمی و هنری حق حضور، مشارکت و انتخاب دارند."
" اخلاق و فرهنگ سیاسی" و "اعتبار اکثریت" دیگر محوری است که اساتید برجسته حوزه از آن به عنوان مؤلفه "مردمسالاری دینی" نام میبرند: "در حوادث اخیر، اصرار در تداوم شرایط انتخابات، بدون توجّه به ساختارها و ساز و کارهای قانونی، از نگرش نخبه گرایانه و تعصبات حزبی- جریانی برخاست. نگاهی که در تبادل مناصب سیاسی، به معیار آراء اکثریت پایبند نشد و در موقعیت اقلیت - هر چند اقلیت قابل توجه و معتبر- جایگاه اکثریت را طلبید و منازعهای پرکشاکش را پیگیری کرد."
به گفته امضاکنندگان این بیانیه "رهبری داهیانه حضرت آیتا... خامنهای نیز در تداوم رهبری امام خمینی(ره) بوده و هست" و "رهنمودهای هشیارانه ایشان در دو دهه اخیر، از عوامل اساسی ثبات منطقهای، حضور مؤثر بینالمللی، تداوم امنیت داخلی و روند توسعه اجتماعی ایران است." این موضوع ذیل محور "هدایت و رهبری دینی" به عنوان آخرین مؤلفه "مردمسالاری دینی" عنوان شده است.
متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
مردم سالاری دینی در آزمون ملّی
بیانیه تحلیلی جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم در ارتباط با حوادث جاری کشور
سه دهه انقلاب اسلامی ایران، سرشار از تجربهها و عبرتهاست. شجره طیبه گفتمان امام راحل (قدس سره)، با این آموزههای متوالی، تناورتر و با آزمونهای جدید بارورتر گردید.حوادث چندماهه اخیر، گرچه با رویدادهای ناخوشایند، تلخکامیهایی را به بارداشت؛ اما موجب تکمیل و انباشت تجارب «مردمسالاری دینی» در نظام جمهوری اسلامی ایران شد. نظام سیاسی که ابتلائات دشواری را چونان فتنههای قومی، تجاوز دولت بعثی، دسیسه منافقان داخلی و توطئههای مداوم استکبار جهانی را در نوردید و پس از سه دهه مقاومت و عزت، انتخابات شکوهمندی را با مشارکت 85درصدی آزمود.
اینک بهار سال تحصیلی جدید (89 ـ 88) و رویش مجدد جوانههای دانش و معرفت، فرصتی را پدید آورد که جمعی از فضلا و محققان حوزه علمیه قم در تخاطب با نخبگان و فضلای دانشگاهی ـ حوزوی، مروری بر رخدادهای اخیر داشته باشند و آن را در مجالی کوتاه، از منظری درونی مورد تحلیل و بازخوانی قرار دهند.
چونان مینماید که بخش عمدهای از مشاجرات و منازعات انتخاباتی ـ که عوارض آن هنوز بر جای مانده است ـ در فاصله گزینی از لوازم مردمسالاری دینی است. پدیدهای که فراورده تجربه سیاسی ایران اسلامی معاصر است. تجربهای که از فراز و فرود بیش از یک سده جنبشهای متوالی اجتماعی ایران (تنباکو، مشروطیت، نهضت ملی نفت و... ) پدیدار گشت و در منطق و گفتمان امام قائد(قدّس سره) تجلّی یافت.
در این بیانیه تحلیلی کوتاه، فارغ از مباحث تئوریک و مجادلات نظری، برخی از مؤلفههای اساسی «مردم سالاری دینی» را یادآوری و تأکید میکنیم. محورهایی که غفلت، تغافل و یا اعراض و انکار آن، شکوه مشارکت انتخابات را به تلخی کشاند، وحدت ملی را در مخاطره انشقاق اجتماعی قرارداد، دلسوزان اسلام و انقلاب را در جهان اسلام دلواپس و نگران ساخت، زخمخوردگان از امام و انقلاب اسلامی را به طمع واداشت و جبههای به گستردگی سلطنتطلبان، منافقان، ملیگرایان، لیبرالها، مرتجعان و... را متحد و همراه ساخت.
مهمترین مؤلفههای «مردمسالاری دینی» را در نکات زیر میتوان شناخت:
1. قانونگرایی: نظام مردم سالاری دینی، قانون مدار است. به ویژه چون قوانین عرفی از ساحات نظارت و ولایت عبور میکنند، جایگاه معنوی ـ دینی نیز مییابند.
اما چنین به نظر میرسد که نوباوگی مردمسالاری دینی، و عوامل دیگر، قانونگریزی را به آفت شایع سیاسی تبدیل کرده است. نمودهای آن، در گونههای مختلف ظهور و بروز یافت. شیوه برخی از مناظرات، که پیشینه انقلاب و نظام را با ابهام و انکار مواجه میساخت، نمونهای از آن بود که مورد نقد و انکار مقام معظم رهبری قرار گرفت، رخدادهای دیگر چونان حوادث کوی دانشگاه، کهریزک و... نیز در تداوم آن بود که به حیثیت و جایگاه نظام اسلامی، صدمات جدّی وارد کرد که پیگیریهای قاطع قضایی را بر میطلبد.
از سوی دیگر پس از انتخابات، کشور با قانونگریزی ساختاری مواجه شد و آن، قانونشکنی مغلوبان کارزار انتخاباتی بود. اینان با ادعای تقلب و زورآزمایی خیابانی، نفی ساختارهای قانونی را تعقیب کردند و مشروعیت سازوکارهای مردم سالاری نوظهور دینی را با تردید و انکار مواجه ساختند. بخش وسیعی از هیجانات اجتماعی پس از انتخابات، نشأت یافته از این قانونگریزی ساختاری بود که تبعات جبران ناپذیر داخلی و خارجی را پدید آورد.
قانون شکنان ساختاری، باید بدانند که «هرج و مرج اجتماعی» بدترین رخداد ممکن است و نمیتوان با ساختارشکنی نهادهای قانونی، به عدالت، آزادی و استقلال ـ و هر ارزش انسانی دیگر ـ دست یافت. چه این که اصول انسانی و آرمانهای دینی، تنها و تنها در گذار و گذر از معبر معتمد نهادهای قانونی و مقررات اجتماعی تحقق مییابند.
2. تنوع و تکثر سیاسی: نظام مردم سالار دینی، به مشارکت اجتماعی حداکثری معتقد است و این مهم، جز با حضور حداکثری سلایق و دیدگاههای جناحهای گوناگون ممکن نیست. رهبر معظم انقلاب اسلامی، در برهههای متعدد آن را مورد توجه و تأکید قرار دادند. در خطابه 21 رمضان سال جاری فرمودند:
«اشکالی ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینی داشته باشند که ضعفهای آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتی انسان در مقام رقابت قرار گیرد، مقابل انتقاد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. این جور نیست که وجود منتقدین و کسانی که این روشها را قبول ندارند و آن روش را قبول دارند، برای نظام ضرری داشته باشد.»
در همین سخنان ایشان از جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی در نظام مردم سالار دینی سخن گفتند و حتی در بیانی صریح و شفاف، دگراندیشی سیاسی را روا شمردند و فرمودند:
« نظام با دگراندیشان کاری ندارد، این همه دگراندیش هست، دگراندیشی سیاسی که بالاتر از دگراندیشی دینی نیست. ما اقلیتهای دینی داریم که دگر اندیشند. مجلس شورای اسلامی هم عضو دارند... بنابراین بحث دگراندیشی نیست، بحث مخالفت است، بحث معارضه است، بحث ضربه زدن است. در مقابل نظام و در مقابل انقلاب، شمشیر کشیدن است.»
اما متأسفانه این نگرش با سماحت، فراتر از دید و عمل عناصر و جریانهای کم تحمل و یا بیظرفیت سیاسی است. افراد و گروههایی هستند که گویا دافعه حداکثری را مبنای تحلیل و عمل قرار دادهاند، و کوچکترین فاصله فکری و سلیقهای را، کفر و فسق تلقی کردهاند و با سوء ظن اعمال و عقاید دیگران را کاوش داشتهاند و با تهمت و افترا آنان را به طرد و تکفیر سپردهاند. اینان در فضای ملتهب اخیر، مجال بیشتری برای حضور و بروز یافته و میدانداری رسانهای را برعهده گرفتهاند و سعه صدر سیاسی را، که از مؤلفههای اساسی مردم سالاری دینی است، نشانه رفتهاند.
3. رضایت و مقبولیت مردمی: نظام مردم سالار دینی، برای همدلی و رضایت مردم شأن و منزلت قائل است؛ آن را مهم و ارجمند تلقی میکند؛ خواسته و رأی ایشان را تشریفاتی و زینتی نمیداند؛ هویت بخش نظام سیاسی اسلامی میشناسد؛ در تحقق اهداف و روشهای اجرا، به رضایتمندی مردم میاندیشد؛ اقناع افکار عمومی را مورد توجه قرار میدهد و رسانههای جمعی را موظف به آن میداند.
در حوادث پس از انتخابات، در نگاه جریان مغلوب، مفهوم مقبولیت مردمی به رضایت نخبگان و طبقات متوسط شهری تقلیل یافت. با آنکه در نظام مردم سالار دینی، آحاد جامعه نقش یکسانی دارند و مردمان ایلاتی، روستایی و حاشیه نشینان شهری چونان نخبگان علمی و هنری حق حضور، مشارکت و انتخاب دارند. متأسفانه نگاههای نخبه گرایانه مانع درک و فهم جایگاه طبقات متنوع جامعه گردید و شاخصهای مقبولیت و رضایت، در سطوح جامعه نخبگانی تعریف یافت، البته بیتردید، نخبگان جایگاه ویژه در جوامع دارند، در بخش وسیعی از مدیریت، تولید، دانشسازی، فرهنگگستری و تحول اجتماعی نقشهای حساس و کم مانند دارند. از این رو، این سخن، نه به معنای نادیده انگاشتن این منزلت است بلکه بدان معناست که نباید در نظام مردم سالاری مبتنی بر انتخابات، توقع «الیگارشی نخبگانی» داشت.
4. اعتبار اکثریت: مردم سالاری دینی، قاعدة وفاق اجتماعی را در پذیرش رأی اکثریت و تقدیم آن بر رأی اقلیت، پذیراست. در این نظام، رقابتهای سیاسی در پایانه انتخابات، پایان میپذیرند و صندوق آراء، خاتمه منازعات انتخاباتی میگردند.
امام راحل، در سخنی زرین فرمودهاند:
«روی آن مسیری که ملت ما دارد روی آن مسیر راه بروید، ولو عقیدهتان این است که این مسیر که ملت رفته خلاف صلاحش است. خب باشد. ملت میخواهد که این طور بکند. به من و شما چه کار دارد. خلاف صلاحش را میخواهد انجام میدهد. ملت رأی داده و رأی که داده متبع است».
در حوادث اخیر، اصرار در تداوم شرایط انتخابات، بدون توجّه به ساختارها و ساز و کارهای قانونی، از نگرش نخبه گرایانه و تعصبات حزبی- جریانی برخاست. نگاهی که در تبادل مناصب سیاسی، به معیار آراء اکثریت پایبند نشد و در موقعیت اقلیت - هر چند اقلیت قابل توجه و معتبر- جایگاه اکثریت را طلبید و منازعهای پرکشاکش را پیگیری کرد.
5. اخلاق و فرهنگ سیاسی: نظام مردم سالار دینی ، جز با اخلاق و فرهنگ سیاسی متناسب ، پایدار نمیماند، از این رو بایستی به تکمیل و ارتقای فرهنگ سیاسی در کشور اندیشید. تحمل، مدارا و سعه صدر را در فرهنگ نخبگانی و عمومی ترویج کرد و عصبانیت و بداخلاقی سیاسی را به خردمندی و دوراندیشی تبدیل نمود. اخلاق سیاسی دینی را ـ که اجتناب از دروغ، تهمت، سوء ظن، اشاعه شایعات و.. است ـ معیار رفتار و هنجار عمل کرد، سخنان درشت را کنار نهاد و گفتار عقلانی و نقد و گفتوگو را جایگزین ساخت.
6. هدایت و رهبری دینی: نظام مردم سالاری دینی در گفتمان امام و قانون اساسی، بایستی در تداوم دولت نبوی و علوی باشد و در ولایت سیاسی اسلام شناس عادل و مدبّر قرار گیرد. این نکته که در تعبیر «ولایت فقیه» ارائه شد، برجستهترین مؤلفه گفتمان سیاسی امام راحل بود. این نظریه در دروس ایشان، تقریر یافت و در دهه نخست انقلاب، مورد تأکید مجدد قرار گرفت و در سالیان پایانی حیات مبارکشان، تبیین شفافتری یافت.
ولایت فقیه، که در قانون اساسی منتخب مردم جای یافت و برای تحقق آن، مجلسی مردم نهاد شکل گرفت، در سه دهه پس از انقلاب اسلامی ایران کار ویژههای گوناگون و متنوع یافت:
•
•
•
•
موارد فوق، بخشی از کارویژههای هدایتمداری دینی در قالب ولایت فقیه بود. بدینگونه ولایت فقیه در جمهوریت جدیدالتأسیس، رشتهای شد که تکثرهای اجتماعی را به همگرایی تبدیل کرد و حافظ مصالح ملی در برابر تفرقه افکنیهای قومی، خصومتهای خارجی و بنبستهای دینی بود.
هنوز حافظه اجتماعی از حضورهای قاطع و بهنگام امام در مقاطع حسّاس آکنده است. پیام تاریخی ایشان در محاصره شکنی پاوه، گفتار آرام و مؤثر در 31 شهریور 59 (آغاز جنگ تحمیلی)، عزل بنیصدر، پیام صادقانه و اعتمادساز در پذیرش قطعنامه 598 و موارد فراوان دیگر.
رهبری داهیانه حضرت آیتا... خامنهای نیز در تداوم آن بوده و هست. رهنمودهای هشیارانه ایشان در دو دهه اخیر، از عوامل اساسی ثبات منطقهای، حضور مؤثر بینالمللی، تداوم امنیت داخلی و روند توسعه اجتماعی ایران است. در حوادث منطقهای، مواضع ایران اسلامی در دو جنگ خلیج فارس، نمونهای از آن بود. در جنگ نخست که برخی از عناصر سیاسی آن روزگار، که بعدها به رویکردهای تجدیدنظر طلبانه رو آوردند، حضور در کنار صدام ومقابله با آمریکا را توصیه میداشتند، مقام معظم رهبری با سیاست مناسب در اتخاذ بیطرفی، ایران را از تنازعات منطقهای بدور داشتند. در پیامد آن موضع، ایران از چند جنگ خانمانسوز منطقهای، مصون وایمن ماند؛ از دو دشمن خطرناک چونان صدام و طالبان رهایی یافت و به حضوری مؤثر در معادلات سیاسی دست یافت.
در موضوعات داخلی نیز تأکیدات ایشان بر دانشگاه سیاسی، مشارکت حداکثری در انتخابات، نهضت تولید علم، اصلاحات و تحول در حوزه، تأکید بر آرمان عدالت اجتماعی و دهها موضع دیگر در پویایی و توسعه سیاسی، اجتماعی کشور اهمیت ویژهای داشته و دارند.
دریغ مینماید که برخی، این تدبیر و درایت را نادیده انگارند، شکر نعمت نورزند و با زاویهیابیها، خود را محروم از فیض ولایت سازند و یا گروهی، این نماد وحدت ملّی و تعالی اجتماعی را در چارچوبهای جناحی ـ سلیقهای خویش محدود سازند.
وآخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین
جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم
کلمات کلیدی:
تلاش گستردهای از سوی کانون فتنه و فرصتطلبانی همسو با آنان صورت گرفته تا در روز 13 آبان اقداماتی انحرافی و آشوبطلبانه را در سطحی گسترده پیاده کنند. اقداماتی مثل برنامهریزی برای حمله به سفارت روسیه توسط بخش دانشجویی این جریان، طراحی شعارهای انحرافی مشابه روز قدس توسط کمیتههای عملیات روانی، اعلام روز 13 آبان به عنوان روز آشتی با آمریکا توسط محسن مخملباف نماینده میرحسین موسوی در خارج از کشور، ارسال پیامکهای فراخوان برای دعوت به اغتشاش، اعلام موجودیت گروه انقلاب سبز در دانشگاه با انتشار شبنامههای تحریککننده و افتراآمیز علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی و... را میتوان علائم و نشانگان این تصمیم و اراده سیاسی معرفی کرد که پیش از این مشابه آن را برای روز قدس نیز انجام داده بودند.
علاوه بر این، تلاش برای رادیکالیزه کردن فضای سیاسی مثل به میدان آوردن عبدالله نوری با ادعای جابهجایی نظام سیاسی، تحصن خانوادههای دستگیرشدگان اغتشاشات، اصرار سران فتنه برای حضور در نمایشگاه مطبوعات برخلاف اطلاع از فضای جامعه و اعتراضات مردمی و... هم نوعی مقدمهچینی و زمینهسازی برای ملتهب کردن فضا و حرکت به سمت اغتشاش و آشوب به حساب میآید. اما سؤال اصلی این است که چرا کانون فتنه، مناسبت روز 13 آبان سالروز مبارزه ملی با استکبار را انتخاب کرده که تصویب آن در مجلس شورای اسلامی به ریاست کروبی در زمان دولت میرحسین موسوی صورت گرفته است؟ به نظر میرسد چند هدف اساسی در این انتخاب نقش داشته است:
1- روز 13آبان، یک مناسبت ملی است که گروههای مختلف بهویژه دانشجویی به این مناسبت به خیابانها آمده و موافقت و همسویی مسؤولان نظام برای اجازه تجمعات قانونی فراهم است؛ بنابراین کانون فتنه در حاشیه این مراسم قانونی، اقدام به فراخوان غیرقانونی کرده تا از حواشی این مراسم به نفع خود بهرهبرداری و در صورت بیاعتنایی هواداران به این فراخوان، بتواند بخشی از جمعیت موجود را هم به نفع خود مصادره کند.
2- با توجه به سابقه 28 ساله برگزاری مراسم روز ملی مبارزه با استکبار در 13 آبان، رسانههای داخلی و خارجی نسبت به این مراسم حساسیت داشته و بنابراین هرگونه اختلال و اقدام مغایر با اهداف واقعی این مراسم به سرعت بازتاب داخلی و خارجی خواهد داشت.
3- همان کارویژه ذکر شده در بند فوق به مطرح ماندن جریان سیاسی ورشکسته در عرصه افکار عمومی کمک میکند و بیاعتنایی افکار عمومی به برخی تلاشها و حرکات کمرنگ و مذبوحانه این جریان برای به تعطیلی کشاندن دانشگاه و تحصنهای صنفی را جبران میکند.
4- تقابل آشکار با شعارهای استکبارستیزی که شعار اصلی این مناسبت است با اعلام آشتی با آمریکا میتواند انگیزه حمایت غرب را در ادامه همراهی با جریان رنگی و همچنین جلب نظر گروههای سکولار غربگرای داخل را تأمین و به سیاهیلشکر حامیان خیابانی فتنهجویان کمک کند. البته از ابتدای شکلگیری جریان مدعی اصلاحطلبی استفاده از فشارها و تهدیدهای بیگانگان یک فرصت برای پیشبرد اهداف حقیر سیاسی تلقی میشده است.
5 ـ استفاده ضمنی از فرصت فراهم شده در مناسبت 13 آبان و هر گونه چالش احتمالی ناشی از تحرکات آشوبطلبانه، که امسال همزمان با اوجگیری مذاکرات هستهای و طرح مبادلات سوخت هستهای و با توجه به حساسیت کشورهای بیگانه نسبت به ثبات داخلی کشور و همچنین بهرهگیری مسؤولان دیپلماسی از افکار عمومی داخل برای پیشبرد اهداف و منافع دیپلماتیک، ابزاری برای چانهزنی با مسؤولان نظام و حتی مقاومت در برابر طرح آشتی ملی برای فراری دادن سران فتنه نیز کاربرد دارد. لذا این فتنهجویی میتواند مرحله دیگری از استراتژی فشار از پایین، چانهزنی در بالا تلقی گردد. با توجه به اهداف فوق است که میتوان تلاش گسترده کانون فتنه را برای مصادره یک مناسبت ملی که یادآور تبعید رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) برای مقاومت شجاعانه در برابر لایحه ننگین کاپیتولاسیون و اقدام غرورآفرین دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) در 13 آبان سال 1358 است، به نفع اهداف حقیر و سیاسی و تبدیل این مناسبت وحدتآفرین به فتنهای تفرقهافکن، درک کرد. شاید برخی گروههای سلطنتطلب، مدعیان ملی ـ مذهبی و سکولارهای غربگرا، کانون فتنه را با توجه به ماهیت انحرافی این فراخوان و شعارهای دشمنشادکن آن، همراهی نمایند ولی این فاصله گرفتنها از ارزشهای دینی و انقلابی و مقابله کردن با وفاداران انقلاب اسلامی و آرمانهای امام (ره) و شهیدان، هزینههایی نیز دارد. آیا هزینههای این فاصله و آن چسبندگی با فواید آن تناسبی دارد؟ به نظر میرسد کانون فتنه اصرار دارد، آخرین میخ را بر تابوت ادعاهای خط امامی و ضد استکباری خویش بکوبد. این جریان در فضای ضد امپریالیستی اول انقلاب برای خویش شناسنامه خط امامی و ضد آمریکایی جعل کرده بود که 13 آبان امسال فضایی برای ارزیابی اصالت آن است.
کلمات کلیدی:
تابلوی کلمه الله هی العلیا بالای سر امام خمینی(ره)
قاب عکس حضرت امام خمینی(ره) بالای سر مقام معظم رهبری
هاشمی رفسنجانی زیر سایه عکس خودش
کلمات کلیدی:
دیدار چند روز قبل نخبگان کشور با رهبر معظم انقلاب، نکات زیادی برای گفتن و نوشتن دارد. از انتقاد صریح و بیسابقه رهبری از صدا و سیما گرفته تا بیان گوشههایی از حوادث بعد از انتخابات و همچنین انتقاد یکی از حضار به رهبری درباره عملکرد صداوسیما و مسئولیت همه اقدامات صداوسیما را متوجه رهبری کردن و …
متاسفانه بعضی آدمها نگاهشان به جایگاه رهبری در ایران، کاملا مکانیکی است. یعنی در ذهن خود، روابط مسئولان با رهبر را مانند چرخ دندههایی تصور میکنند که با حرکت هر یک، بقیه هم به ناچار میچرخند. آنها تصور میکنند که در جمهوری اسلامی چون برخی نهادها مستقیما زیر نظر رهبری هستند و مسئول آنها را هم خود رهبری تعیین میکند، پس تمام اقدامات و تصمیمات با رضایت کامل رهبری صورت میگیرد و یا خود او باید جوابگوی همه کارهای مسئولان باشد.
چنین تصوری حتی در میان برخی از مسئولان هم وجود دارد و آنها گمان میکنند چون منصوب رهبری هستند، پس هیچ کس حق انتقاد و مخالفت با آنها را ندارد و گاهی هم دهان منتقدان خود را با همین اهرم میبندند! واضح است که همه کسانی که چنین تصوری دارند، اشتباه میکنند. هر دو گروه بالا، علیرغم اختلافی که با هم دارند، به پاسخگو نبودن آن مقامات مسئول کمک میکنند. اما ما اینطور فکر نمیکنیم. ما اعتقاد داریم که بعضی مسئولان و بعضی نهادها وظیفه شرعی و قانونی خود را به نحو احسن انجام نمیدهند. حتی خود رهبری هم در موارد زیادی از عملکرد دستگاههای مختلف انتقاد داشته و دارند. این مساله نشان میدهد که روابط مسئولان در ایران آنقدرها هم ساده و مکانیکی نیست که بعضیها فکرش را میکنند!
انتقادهای اخیر رهبر معظم انقلاب از صداوسیما، شاید یکی از تندترین و صریحترین گلایههای ایشان از صداوسیما در طول سالهای گذشته باشد. این سخنان نشان میدهد که خود رهبری هم از عملکرد صداوسیما بویژه در انتخابات اخیر راضی نیستند. البته ممکن است عدهای تصور کنند که رهبری با یک تذکر میتواند جلوی خیلی از کارها را بگیرد، اما من چنین تصوری ندارم. اگر این طور باشد امروز بایستی تمام مملکت همان طوری اداره شود که رهبر انقلاب میخواهند.
متاسفانه بخش زیادی از انتقادات محمود وحیدنیا بر اساس همین تصورات اشتباه بیان شده است. البته من منکر حق انتقاد و آزادی بیان نیستم و سعی میکنم در فرصتی دیگر در خصوص لزوم انتقاد از رهبران در جامعه اسلامی مطلبی بنویسم، یعنی مشکلی با این مساله (انتقاد از رهبری) ندارم، اما هر حرفی را هم مصداق انتقاد نمیدانم. انتقاد درست باید با منطق و استدلال قوی همراه باشد، نه آنکه بر توهمات و تصورات استوار باشد. آیا همه حرفهای وحیدنیا، همراه با استدلال و منطق بود؟ اینکه بگوییم صداوسیما چنین و چنان است و زیر نظر شماست، پس شما مسئول هستید؛ یا اینکه نمیشود از شما انتقاد کرد، پس شما مسئول هستید؛ اینکه فلانی انتخاب نشد، پس شما مسئول هستید؛ اینکه فلانی کتک خورد، پس شما مسئول هستید؛ این حرفها طبق کدام معیار عقلی قابل قبول است؟
وحیدنیا از نتیجه انتخابات راضی نیست و حق دارد ناراحت باشد، اما آیا او باید همان حرفهای موسوی و کروبی را تکرار کند؟ انتظار ما از یک فرد نخبه فراتر از یک آدم معمولی است و آنها باید بدور از تعصبات و احساسات از گفتههای خود دفاع کنند. نه آنکه طرف مقابل خود را متهم به یکسویهنگری کنند اما خودشان کاملا یک سویه و یکطرفه حرف بزنند. چشمان خود را بر حق میلیونها ایرانی ببندند و از حق زائل شدهی خود شکایت کنند.
به هرحال آقای وحیدنیا نظرات خود را بیان کردند و رهبر انقلاب هم به بخشی از آنها جواب دادند. فکر میکنم هر کسی که از مسالهای انتقاد میکند، باید با همان حوصله جواب آن انتقادها را هم بشنود و در نظر بگیرد. قطعا حوادث بعد از انتخابات، آنقدر پیچیده است و آنقدر حرف برای گفتن دارد که بسیاری از واقعیات پشت پرهی آن هنوز هم روشن نشده است.
آیا نخبههای سبز از همه جوانب حوادث اخیر آگاه هستند؟ آیا از همه اخبار پشت پرده خبر دارند؟ و یا اینکه ماجراها را همانطوری میبینند که خودشان دوست دارند؟ آیا تا به حال از خودشان پرسیدهاند که چطور ممکن است کسی قبل از پایان شمارش آرا خودش را رییس جمهور یک ملت معرفی کند؟ اصلا چرا عدهای قبل از انتخابات فریاد میزدند یا ما پیروزیم یا حتما تقلب میشود؟!
آیا نخبگان سبز از خود پرسیدهاند که چرا اعتراض آنها به نتیجه انتخابات، بازتاب چندانی در میان مردم عادی جامعه نداشته است؟ آیا از خودشان پرسیدهاند که چرا موج سبز آنها، در داخل کشور و در میان عموم مردم عادی جامعه فراگیر نشده و استقبال خارجی از آن بیشتر از استقبال داخلی است؟
آیا از خودشان پرسیدهاند که چطور ممکن است کسی در مراسم ترحیم یک آدم زنده شرکت کند و بدون آنکه خجالت بکشد، باز هم سرش را بالا نگه دارد؟ انصافا اگر چنین حرکت مضحکی را شخص دیگری انجام میداد حضرات نخبه سبز چکار میکردند؟ آیا به او نمیخندیدند؟ آیا از خودشان پرسیدهاند که اگر کل آرای شخص دیگری همانند آقای کروبی کمتر از آرای باطله میشد، او با چه رویی در میان مردم ظاهر میشد؟ (باور کنید اگر من بودم خودم را در جنگلهای آمازون یا بورکینافاسو گم و گور میکردم!) و صدها سوال بیپاسخ دیگر که امیدواریم نخبههای سبز لااقل دربارهاش فکر بکنند.
بعد از انتشار خبر این دیدار و انعکاس انتقادهای محمود وحیدنیا، بعضی از سایتهایی که همیشه آه و ناله میکنند و دائما از سرکوب آزادی و وجود دیکتاتوری و عدم آزادی بیان شکایت میکنند، این بار به شایعات جدیدی متوسل شدهاند. شایعاتی از قبیل بازداشت و تحت نظر بودن وحیدنیا توسط نیروهای امنیتی و سپاه که خود وحیدنیا همه آنها را تکذیب کرد.
مثل اینکه مشکل این جماعت، هم حرف زدن است و هم حرف نزدن. اگر کسی حرف نزند و انتقاد نکند، آنها از فقدان آزادی شکایت میکنند، اگر هم کسی حرف بزند، باز هم ناله میکنند. به نظر من حرکت این جماعت، خود بزرگترین خیانت به وحیدنیا و آدمهایی مانند وحیدنیا است تا دیگر در چنین میدانی وارد نشوند. من ماندهام وقتی چنین کسی به بیت رهبری دعوت میشود و خود رهبری به او اجازه میدهد تا صحبت کند و حتی سایت رهبری هم انتقادهای او را منتشر میکند، کدام عقل سلیمی دقیقا بعد از این دیدار او را بازداشت میکند؟
یک بار دیگر تکرار میکنم، من مشکلی با مساله انتقاد از رهبری ندارم و حاضرم درباره این مساله با دیگران صحبت کنم. حرف من درباره این بود که آیا هر انتقادی همیشه صددرصد درست است؟ و آیا بعد از شنیدن سخنان طرف مقابل، حاضر هستیم در انتقاد خود تجدید نظر کنیم یا اینکه نه، ما کلا همیشه مخالف و همیشه منتقد هستیم؟
لینک های مرتبط:
وحیدنیا: از اخباری که درباره برخورد با من منتشر شده خندهام میگیرد
حاشیههای دیدار نخبگان از نگاه سایت رهبری : یک سینه حرف موج زند در دهان ما…
حاشیههای دیدار نخبگان و رهبری از نگاه یک دانشجوی دانشگاه شریف
کلمات کلیدی: