این نظر یکی از حزب اللهی های اطلاعاتی است:
لطفا اطلاع رسانی شود:
سلام به همه ی حزب اللهی ها . بعد از چندین روز کار سخت یه شب
تونستیم بیاییم . عزیزان دیگه رحمی نیست هر منافق مسلح پیدا کردیم
فرستادیم جهنم برای کل نیروها بخصوص واحدهای ویژه علمدار که
صاحبش اقا ابوالفضل هستش رو دعا کنید که دستاوردهامون خیلی خوب
بوده چند تا محل اموزش دیده ی نظامی شون تو تهران و اطراف شناسایی
کردیم 100% تو عملیاتش پیروز بودیم فقط و فقط منتظر دستوریم از رهبری
که سران اینهارو هم بفرستیم جهنم . یه فاتحه ای هم به روح آیت الله
حاج صادق خلخالی بفرستین که اگه ایشون الانبودن خیلی وقت پیش با
اینها برخورد شده بود .
کلمات کلیدی:
به این دو تا عکس خوب دقت کنید.
?-پرچم ایران گوشه سمت چب از دید جاعلان جا مونده.
?-پرچم سه رنگ ایران رو به طرز ناشیانه ای سبز کردند!!!
?-بنر حاوی عکس احمدی نژاد رو ببینید چه قدر بچه گانه سبز کردند؟
?-روی بعضی از پرچم های ایران فقط یه نقطه سبز گذاشتن(ظاهرا از این همه سبزی کاری خسته شده بودند)
?-به بنر آویزان شده از دیوار دقت کنید.نام احمدی نژاد هنوز روی بنر باقی مونده.
?-تیر چراغ برق رو توی عکس اصلی ببینید!توی عکس جعلی نصف تیر چراغ برق سبز شده!!!!
?-و قس علی هذا...
دست هم رو به سوی بالا...
کلمات کلیدی:
جنگ حق و باطل
همیشه دین خدا در معرض خطر است و همیشه به مردان شجاع نیاز می باشد اما دشمن کاملا عکس این عمل می کند و انسان های ترسو را عقلای قوم معرفی می کند و آدمی که شجاعت دارد، شرور معرفی می کند! دشمن جای ارزش و ضد ارزش را عوض می کند .امروز بعضی از علما نیز دچار انحراف شدند ..و ما نباید با آنها و با هر کسی در هر جایگاهی تعارفی داشته باشیم ..باید محل فتنه را پیدا کرد و هیچ از تصفیه برخی از این آقایان نترسیم ..باید با منکر برخورد کرد ..در این راه باید شجاعت داشته باشیم .از هیچ دشمنی نترسیم هر کسی و با هر قدرتی باشد نباید بترسیم و تعارف داشته باشیم .
شجاعت و دلیری یکی دیگر از ویژگی های یاران حسین بن علی (ع) می باشد .
عرصه هر چه حساس تر و وضعیت هر چه خطرناکتر باشد، این ویژگی خود را بهتر نشان خواهد داد .
یک زمان شجاعت در بیان اعتقادات است . در حوادث اخیر اگر رهبر انقلاب شجاعت نمی داشت ،انقلاب دچار یکی از بدترین انحرافات در طول دوران خود می گشت .
هم ره ما را هوای خانه نیست........... هر که جست از سوختن پروانه نیست
نیست در این راه غیر از تیر و تیغ.................. گو نیار هر کس زجان دارد دریغ
مارقین و ناکثین و قاسطین زمان خود را بشناسیم .این سه عنوان در تمام طول تاریخ خواهند بود .
هرکه در مقابل امام عدل شمشیر بزند ،قاسط است .معاویه در یک لباسی قاسط است و حال امروز ممکن است فرد قاسط در کت و شلوار باشد و سلاح او بجای شمشیر ،قلم باشد .....
برخی از ناکثین زمان علی (ع) از سابقه داران اسلام و فامیل علی (ع) هستند .........در کشور یک عده به سمت استبداد محض حرکت می کنند ،لکن اسم آنرا گذاشته اند دموکراسی ...برخی از این آقایان می گویند که ما در گذشته امتحانمان را خوب داده ایم . حال امروز .... امام راحل در وصیت نامه خود گفته اند : میزان در هرکسی حال فعلی اوست
کسانیکه تا دو روز پیش ،تقلید از مراجع را کار میمون می دانستند ،امروز می آیند و زیر تابوت مرجعی را می گیرند .
این چطور فقر فرهنگی است که بی بی سی برای ما اعلام تسلیت کند و از آن طرف یک خانم رسوایی بنام شیرین عبادی نامه بنویسد و بگوید پدر، من را ببخش که تو را نشناختم !!!
امام صادق (ع): دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را دارد ولی از دشمنان ما تبری نمی جوید .
تمامی دشمنان اسلام و انقلاب با یزیدیان سبز و سران فتنه موسوی و کروبی و خاتمی متحد شده اند و از آنها کمک میکنند ..حالا چطور باور کنیم آنها حب ولایت دارند ..؟ مگر اینکه فرموده امام صادق ع را قبول نداشته باشیم ..چطور ممکن است روز عاشورا هلهله و شادی کنیم و اما حب حسین ع را در دل داشته باشیم ؟
بعضی از آقایان هم راه محافظه کاری را در پیش گرفتند تا از چشم دوست و دشمن نیافتند ..این راه غلط است ..حقیقت را باید فریاد زد ..فتنه گران را باید رسوا کرد ..اینکه بگوییم نوه امام است و زن شهید باکری و همت و فرزند فلان شهید و فلان مجتهد و ..نه ..این اصلا درست نیست ..دستهای خیانتکار باید قطع گردد ..فتنه را باید نابود کرد ..لعنت خدا بر کسانی باشد که در جریان انتخابات اخیر ،سنگ بنای غلطی را گذاشتند و اقدام به چنین اغتشاشاتی نمودند ...قرآن میفرماید ..و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه
جبهه حق اگر از خود بی عرضگی نشان دهد دشمن کارش را انجام خواهد داد ..نباید نشست و نگاه کرد ..زمان بر خاستن است ..باید از رهبری و نظام و آرمانهای انقلاب و امام و شهدا دفاع کرد ..توی دهن دشمنان باید زد ..
،خداوند با هیچ قومی ،رابطه خویشاوندی ندارد .و سرنوشت هیچ قومی را خداوند تغییر نمیدهد مگر اینکه خودشان کاری کنند ..امت اگر بنشیند و نگاه کند ،حسین بن علی (ع) را از پشت سر ،سر خواهند برید ...امروز یزیدیان زمان مشخص شدند ..نباید درنگ کرد تا حسین زمان را بشهادت برسانند
علی (ع) می فرماید : هرکس بخوابد، دشمن او نمی خوابد .
هر کس در جامعه اسلامی پس از تشکیل حکومت ،با سلاح سرد یا گرم اقدام به ایجاد ناامنی کند ،در حکم محارب می باشد . البته در این خصوص نیروی انتظامی وظیفه خودش را دارد و از ما در برخورد با این انحرافات ،مطالبه ملی را می خواهند .
خداوند آیت الله نوری همدانی را برای اسلام حفظ کند که پس از اتفاقات اخیر قم اعلام کردند که از این پس سکوت را جایز نمی دانم .(جایز نمی دانم یعنی سکوت کردن حرام است .)
امام حسین (ع) اوضاع زمان خود را تحلیل و به اصحاب توضیح می دادند که جای ارزشها و ضد ارزشها عوض شده .
اگر حفظ نظام از اوجب واجبات است ،لرزاندن نظام از بدترین محرمات می باشد .
امام حسین (ع) نسبت به اصحاب خود دعا کرده و نسبت به جبهه مخالف نفرین می کردند .
- این غلط است که فقط اهل دعا باشیم و اهل نفرین دشمنان خدا نباشیم .
- در نفرین کردن دو گونه نفرین می کنیم ؛یکی نفرین عام نسبت به جبهه باطل و یکی نفرین خاص نسبت به سران فتنه .موسوی و کروبی و خاتمی و صانعی و ....
زمان زمان نبرد است برادران عزیز..نباید نشست و تماشا کرد ..زمان امتحان است ..دشمنان را به هرطریقی باید نابود کرد ..در این راه نه دلسرد شوید و نه نا امید و نه محافظه کار ..شجاع باشید مانند یاران حسین .مانند رزمندگان اسلام .این دنیا اصلا ارزشی ندارد ...آماده امتحان بزرگ الهی شوید ..امروز عاشوراست ایران کربلاست
لبیک یا حسین ع
لبیک یا خامنه ای
لعن علی عدوک یا حسین
خاتمی و کروبی و میر حسین
کلمات کلیدی:
خیابانها نمیآیند و ما اگر اطلاعیه هم بدهیم باز ملت به خیابانها نمیآیند و نامردها وقتی هم که به خیابان میآیند، خواهان محاکمه ما هستند.
بنده به عنوان یک چیز کوچک از جنبش سبز با این نظر موافق نبودم و با نظر دیگری موافق بودم و با خودم همچین میاندیشیدم که ما اگر در چارچوب همین قانون اساسی نتوانیم براندازی کنیم، پس اصلا این زندگی به چه دردی میخورد و این در حالی است که نظام باید سعهصدر خود را بالا ببرد و اسرائیل را به آمریکا، آمریکا را به انگلیس، انگلیس را به معاند، معاند را به بدذات، بدذات را به بزغاله گوساله، بزغاله گوساله را به گوسفند شبیهسازی شده، گوسفند شبیهسازی شده را به اورانیوم غنیشده، اورانیوم غنیشده را به اورانیوم 20درصد، اورانیوم 20درصد را به منیزیم، منیزیم را به عناصر جدول مندلیف، عناصر جدول مندلیف را به عناصر دلسوز و عناصر دلسوز را به عناصر گازسوز تبدیل کند، نه اینکه حالا چون یک عده در روز عاشورا هتکحرمت کردند، اینها را بفرستد زندان، بلکه باید کار فرهنگی کرد و نباید از بلندگوهای رسمی به اینها بگوید بزغاله گوساله، بلکه این کار حتیالمقدور از بلندگوهای غیررسمی صورت بگیرد بهتر است.
چرا که طبق قرآن، کسانی که خر هستند و نمیفهمند، اینها از چارپایان هم بدترند و لامروتها میتوانند با شکلگیری شبکه وسیع اجتماعی که به صورت خودجوش، توسط منافقین سازماندهی میشود خطراتی را متوجه چیز بکنند که خدا از سر تقصیرات این خداجویان فتنهگر نگذرد. مشاهده فیلمهای تکاندهنده عاشورا نشان میدهد که اولا دیدن این فیلمها برای کودکان و کسانی که بیماریهای قلبی دارند درست نیست و ثانیا اگر رسانه ملی یک جو انصاف داشت، برای تلطیف فضا «راز بقا» پخش میکرد نه اینکه این تصاویر را نشان بدهد.
گیرم که کروبی را دستگیر کردید، لااقل شهرام جزایری را آزاد کنید که 1- شیخ در زندان شهرام را نتیغد، 2- شهرام بتواند برای شیخ وثیقه جور کند، و من فکر میکنم به جای به زندان انداختن کروبی، بهتر است به امور زیربنایی و سختافزاری فکر کرد.
بنده به صراحت میگویم که وقتی سخنران به خرهای الاغی که در عاشورا فتنه کردند، گفت بزغاله گوساله، نباید بخش عظیمی از ملت که در راهپیمایی بودند، میخندیدند و این اصلا درست نیست و سخنران به یک عده گفت، حزبالله و به یک عده گفت، حزبالشیطان. آیا چون آمریکا از ما حمایت میکند، ما آمریکایی هستیم؟!
و این در حالی است که اسرائیل هم از ما حمایت میکند و اتفاقا اسرائیل بیشتر از آمریکا از ما حمایت میکند و این اوج مظلومیت ما را میرساند و نشان میدهد ما آمریکایی نیستیم بلکه ما دلسوزان نظام هستیم و اعتقادی هم به براندازی نداریم و این براندازان هستند که به ما لطف دارند و من اصلا ابایی ندارم که یکی از منافقین مظلوم و بیریایی باشم که بعد از انتخابات بازداشت شدهاند و در این باره البته کروبی، صفای بیشتری نسبت به من و دیگر سران فتنه دارد. ما معتقد به تفسیر BBC از قرآن هستیم که آیه «لفتنهًْ اشد من القتل» را خیلی خوشگل معنا کرد. جنبش سبز مخالف دروغ و موافق خالیبندی است. من علیایحال چند راهکار دارم که در زیر میآید:
1- قبلا گفته بودم انتخابات باید ابطال شود، راستش چهارشنبه ملت را که دیدم، چیز شدم. لذا ما دولت را فعلا قبول داریم اما دولت هم باید ما را قبول داشته باشد و مجلس و قوه قضائیه باید دوتایی بیفتند به جان دولت. ما هم هستیم.
2- باید برای انتخابات یک قانون شفاف تدوین شود که از قبل پیروزی ما را در انتخابات تضمین کند. در این قانون هیچ وقت نباید تعداد آرای باطله از آرای کروبی بیشتر باشد.
3- زندانیان اعم از خفاش شب، پلنگ روز، زرافه دم غروب، بزغاله گوساله، قاتل دوچرخهسوار، منافق، آشوبگر و... .باید آزاد باشند و علاوه بر این نظام باید تضمین بدهد که اگر این ذلیلمردههای خداجو، بازهم دست به ارتکاب جنایت زدند با آنها در نهایت احترام و با رعایت حقوق شهروندی برخورد کند.
4- آزادی مطبوعات توقیف شدهای که به قصد تشویش اذهان عمومی، نشر اکاذیب کردند و بستن روزنامههایی که شعارهای ملت در روز چهارشنبه را پوشش دادند.
5- به رسمیت شناختن حقوق منافقین و عناصر فرصتطلب و استفاده از تجربیات محاربین خداجو در اداره کشور
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
خانوادهی مخملباف در محاسبهی سود و زیان سیاسی خود بیتجربه نیستند.
جنبش سبز اگر برای کروبی و موسوی جز کاستن آبرو و مشتهای گرهکردهی دوستان انقلاب و شادی غرب و غربزدگان چیزی نداشت، برای خانوادهی مخملباف، فرصتی برای زندهشدن دوباره در رسانهها و جایزههای رنگارنگ سیاسی را داشت. هرچه باشد خانوادهی مخملباف در محاسبهی سود و زیان سیاسی خود بیتجربه نیستند.
پانزده سال دارم و چریک هستم!
محسن استادعلی مخملباف، در هشتم خرداد ???? در تهران به دنیا آمد. در سن پانزده سالگی به شدت در قبال سرنوشت جامعه احساس تکلیف کرد و در اولین قدم به سراغ تاسیس یک گروه مخفی چریکی رفت. اولین عملیات این گروه، «خلع سلاح یک پاسبان» بود که در هنگام اجرای آن محسن هفده سال داشت. خودش میگوید در آن زمان میخواستم دنیا را تغییر دهم.[1] و البته او موفق نشد که دنیا را تغییر بدهد، چون در همان عملیات مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط مردم عادی دستگیر و به ساواک تحویل و در دادگاه به چهار سال زندان محکوم شد. این رفتار مردم، شکست در اولین اقدام نظامی و تحمل زندان، او را از هدفش باز نداشت و همچنان به فکر تغییر دنیا بود.
در زندان کمیتهی مشترک ضدخرابکاری
پس از انقلاب از زندان آزاد میشود و به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میپیوندد تا با یک گروه آزمودهتر به دنبال آرزوی خود، یعنی تغییر دنیا برود. پس از مدتی به این نتیجه رسید که اگر او نتوانسته دنیا را تغییر دهد، احتمالا به این علت بوده که مسیر را درست انتخاب نکرده است. زمانهی تغییر دادن دنیا با اسلحه گذشته و باید با سلاح فرهنگی به جنگ دنیا رفت. بنابراین اسلحه و تفنگ را زمین گذاشت و قلم و دوربین را محکمتر در دستان خود فشرد.
مخملباف کارگردان میشود
او که برای تغییر دادن دنیا بیتاب بود، هرسال یک فیلم را روانهی سینما کرد. فعالیت او در حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، منجر به ساخت توبه نصوح (????)، دو چشم بیسو (1362)، استعاذه (1363)، بایکوت ( ????) و دستفروش (1365) شد. برخی از این فیلمها کارهای ارزندهای در فضای انقلابی بودند و فروش خوبی هم داشتند.
در ادبیات عرفانی، افرادی را سراغ داریم که ابتدا به فسق و فجور و گناه مشغول بوده و در اواخر عمر توبه کردند و به راه راست آمدند. محسن مخملباف مسیری کاملا برعکس طی کرده است. او زندگی سیاسی خود را با فیلم «توبهی نصوح» (1361) آْغاز نمود و پس از طی یک مسیر قهقرایی، دو دهه بعد فیلم «جنسیت و فلسفه» (2005) را میسازد.
ترور به شیوهی القاعده
دوربین، مخملباف را از آرمانها و فضای چریکی جدا نکرده بود و هنوز هم گاه و بیگاه به فکر بازی با اسلحه میافتاد. پس از دیدن فیلم «اجارهنشینها» برداشتی ضدانقلابی از فیلم میکند و به قدری عصبانی میشود که حاضر میشود نارنجک به خود ببندد و «مهرجویی را بغل کند و با هم به آن دنیا بروند». البته او این کار را نمیکند و به جای آن به «محمد بهشتی» رییس بنیاد فارابی نامه مینویسد.
نامه مخملباف به بهشتی درباره فیلم اجاره نشینها:
بسمه تعالی
برادر بهشتی!
سلام
خسته نباشید. انصاف حکم می کند که تلاش شما را در جهت رشد کمی سینما بستایم. اجرکم علی الله؛ اما وجود فیلم هایی چون اجاره نشین ها را به چه حسابی بگذارم. بی دقتی شما؟، بی اعتقادی شما؟، در صورت آخر اعتماد پاک مهندس موسوی را به شما نمی توانم ندیده بگیرم. برادر عزیز از شما خیلی خوبی می گویند. خیلی ها می گویند دو سه سال پیش در محضر مهندس مرا امر به ثواب کردید، یادتان هست؟ پس من باب ثواب می گویم؛ حاجی واشنگتن را که گردن نگرفتید، اجاره نشین ها به گردن چه کسی است؟ اگر فیلم را ندیده اید، ببینید. اگر دیده اید یک بار دیگر ببینید. شما را به همان حضرت اباالفضلتکلیف کسی چون من با شما چیست؟ ارج گذاریتان به جنگ را باور کنم یا اغماضتان را در مورد امثال اجاره نشین ها، امیدوارم که همچنان ما را متحجر ندانید که مثلاً به هنر تبلیغاتی و سفارشی معتقدیم یا با انتقاد مخالفیم. اما انتقاد در چارچوب انقلاب و اسلام یا هجو اصل اسلام و انقلاب؟ توهین می شود اگر بگویم فیلم دیدن بلد نیستید. می توانید بنشینید با هم اجاره نشین ها را ببینیم. من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده ام؟، واقع قضیه این است که دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یک ربع پیش که با قرآن استخاره کردم خوب آمد که به شما بگویم و نه به کس دیگر. ادای وظیفه کردم؛ ثواب یا گناه؛ آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید.
محسن مخملباف
پاسخ بهشتی به مخملباف:
بسمه تعالی
هنرمند گرامی برادر مخملباف!
با سلام
نامه پرمطلب و موجز و برادرانه شما را خواندم. از اظهار لطف شما برادر گرامی سپاسگزارم. به دلیل اشتغالات مربوط به جشنواره متاسفانه هنوز موفق به دیدن بسیاری از فیلمها نشدهام. در مورد فیلم اجارهنشینها با نظراتی که تا به حال از جانب برادران مسلمان و مطلع به سینما شنیدهام عموماً آن را فیلمی متوسط در سطح برنامههای انتقادی تلویزیون دیدهاند و البته با ساختی سینمایی. بسیار خوشحال میشوم اگر نظرتان را مشروحتر بدانم.
امیدوارم هر چه زودتر موفق به دیدن این فیلم و فیلمهای دیگر جشنواره بشوم و همچنین از نظر مشروح شما نیز راجع به این فیلم و احیاناً فیلمهای دیگر امسال مطلع گردم.
با تشکر مجدد از عنایت شما و با امید به توفیق شما در راه خدمت به اسلام و مسلمین.
سیدمحمد بهشتی
(هر دو نامه به نقل از کتاب «تاریخ سینمای ایران»، نوشته جمال امید، جلد دوم، صفحه ??? )
مخملباف، مهملباف میشود
کمکم کارگردان انقلاب و پرشور ما، خسته میشد. تلاشهای او برای تغییر دنیا به جایی نمیرسد. او دچار تنشهایی با خود میشود و ناامیدی و پوچی بر نوشتهها و فیلمهای بعدی او حاکم میشود. دستفروش، آخرین فیلم او در حوزهی هنری، اولین فیلم جشنوارهای بود. فیلمهای «بایسیکلران»و «عروسی خوبان» او مورد حمایت حوزهی هنری قرار نگرفتند و توسط بخش خصوصی ساخته شد. دو فیلم بعدی او «نوبت عاشقی» و «شبهای زاینده رود» پس از چندی توقیف شدند و او رسما راه خود را از جمهوری اسلامی جدا کرد.
خانهی فیلم سبز:
محسن مخملباف میتواند ادعا کند که از سالها قبل سبز بوده است! او در اواخر دهه شصت تصمیم گرفت تهیه کننده آثار خودش بشود. بنابراین موسسه ای تشکیل داد و همراه با گروهی از دوستانش خانه فیلم سبز را ایجاد کرد. فیلم های «هنرپیشه» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» آخرین فیلمهای مخملباف بودند که برای تماشاگران ایرانی ساخته شدند و تقریبا این دو فیلم کمترین اقبال در جشنواره های جهانی و بیشترین اقبال در داخل کشور را در آن سالها داشتند.
مخملباف با ساختن فیلم «سلام سینما»کاملا از مخاطب ایرانی جدا شد و به ساخت حرفهای فیلمهای جشنوارهای پرداخت. فیلمهایی که هدف آن راضی کردن داوران جشنوارههای غربی بود و مشخص است که این داوران چه فیلمهایی را میپسندند.
خانوادهی مخملباف:
محسن مخملباف در سال ???? با فاطمه مشکینی ازدواج کرد و سمیرا، میثم و حنا سه فرزند او هستند. فاطمهی مشکینی در بسیاری از فیلمهای او به ایفای نقش پرداخت و در برخی دیگر به عنوان دستیار کارگردان حضور پیدا کرد. وی به علت حادثهی آتشسوزی - و به گفتهی برخی خودسوزی [2] - در گذشت و مخملباف با خواهر او مرضیهی مشکینی ازدواج کرد.
محسن مخملباف، فاطمه مشکینی، سمیرا مخملباف و میثم مخملباف آن روزها هنوز چندان سبز نبودند و یا رنگ سبز آنها مذهبیتر بود!
به همراه سمیرا در کودکی و آموزش بازیگری
به همراه سمیرا در جشنوارهی کن و پس از به ثمر رسیدن زحمات یک پدر!
سمیرا مخملباف به رنگ سبز!
فعال شدن دوبارهی مخملبافها: پیوستن مخملباف به جنبش سبز، کاملا قابل پیشبینی بود . کسانی ادعای رهبری جنبش سبز را دارند که از گذشتهی خود پشیمان شدهاند. شعارهای انقلابی را کنار گذاشتهاند و طرفداران مستضعف و حزباللهی خود را با مرفهین بیدرد و دوستداران آمریکا و دشمنان روز قدس، عوض کردند. این مسیری بود که محسن مخملباف مدتها قبل انتخاب کرده بود. او را میتوان یک سبز پیشکسوت به حساب آورد.
دخترانش از هر فرصتی برای به رخ کشیدن سبزی خود استفاده میکنند و این روزها به همراه پدر، مشغول مصاحبه و سبز کردن جشنوارههای کوچک و بزرگ خارجی فیلم و دریافت جایزهها هستند. طرفه اینکه جنبش سبز اگر برای کروبی و موسوی جز کاستن آبرو و مشتهای گرهکردهی دوستان انقلاب و شادی غرب و غربزدگان چیزی نداشت، برای خانوادهی مخملباف، فرصتی برای زندهشدن دوباره در رسانهها و جایزههای رنگارنگ سیاسی را داشت. هرچه باشد خانوادهی مخملباف در محاسبهی سود و زیان سیاسی خود بیتجربه نیستند.
در خانوادهی مخملباف، همه فیلم میسازند. پسرش عکاس است و همسر (مرضیه مشکینی) و دو دخترش نیز به تولید فیلم برای جشنوارههای دنیا مشغولند.
حنا مخملباف و فیلم «روزهای سبز»
کوچکترین دختر محسن مخملباف که در ادامهی راه پدر استعداد شگرفی از خود بروز داده است. او هم میداند چه بسازد که داوران جشنوارههای غربی را خوش آید و در مقابل جایزهای دریافت کند. در آینده منتظر شنیدن خبرهای جدید از او باشید. او راه خود را یافته است.
«خلاصه داستان فیلم روزهای سبز:
آوا دختر جوان ایرانی افسرده است. او برای تراپی پیش روان شناس می رود. او علت نا امیدی ها و امیدهایش را که ریشه در حوادث سیاسی گذشته ایران دارد به یاد می آورد.
روان شناس از او خواسته است برای تراپی پله ها را تمیز کند و حتی تئاتر کار کند. اما تئاتر او که الهام گرفته از مشکلات زندگی است نیز توقیف می شود.
یکباره مردم امیدوارانه به خیابانها میریزند تا با رای دادن رئیس جمهور را عوض کنند. اما آوا از تغییر نا امید است. به خیابان ها می رود و با مردم صحبت می کند تا شاید بر ناامیدی خود غلبه کند....» (به نقل از وبلاگ مخملباف)
حنا نشان داده که از سبک فیلمسازی پدر پیروی میکند. این فیلم دقیقا ویژگیهای مشترک کارهای محسن مخملباف را به ارث برده است: شعاری بودن شدید، سطحینگری و سیاستزدگی.
حنا در جشنوارهی سنسباستین
حنا از پدر یاد گرفته است با حاشیهپردازی، عیب فیلمهای خود را پنهان کند. او ادعا میکند که این فیلم در ایران ساخته است و پس از اتمام کار توانسته با زرنگی خاصی از دست مأموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی فرار کند. او توضیح نمیدهد که چگونه این مأمورین در طول ساخت فیلم مزاحم او نشدند و فقط پس از اتمام کار او را تحت تعقیب قرار دادند؟ به هرحال او با همین ترفند توانست مسئولین جشنوارهی سنسباستین را راضی کند که فیلم او را در جشنواره شرکت دهند.
از پدر آموخته است که برای کسب شهرت و به دست آوردن جایزه باید جلب توجه کند. بنابراین با لباس سبز روی سن رفت و جایزهی خود را دریافت کرد.
از آموزههای مهم پدر این است که به واقعیت نباید وقعی نهاد. برای کسب جایزه باید برای مخاطبان غربی ادا و رسوم درآورد و آنچه داوران را خوش آید گفت. مهم نیست که مردم ایران چه میخواهند و چگونه فکر میکنند. آنها وسیلهای هستند برای ارتزاق و کسب جایزه در جشنوارههای غربی.
پس از پایان جشنواره با بوق و کرنا روی فرش قرمز میرود و پلاکاردی را به همراه جان مدن فیلمساز انگلیسی، پیلار لوپز هنرپیشه اسپانیایی، دانیل گیمنز هنرپیشه اسپانیایی ، بونگ جونن هو کارگردان کره ای ، لئونور سیلویرا هنرپیشه پرتغالی، مایکل اولاکی رگی بلند میکند که بر روی آن نوشته شده بود:
«ما بمب اتمی نمی خواهیم، ما صلح و دموکراسی می خواهیم. "از طرف مردم ایران"»
در هیچ یک از تظاهرات سبزها در مورد بمب اتم شعاری داده نشد و اصولا دغدغهی هیچکس در ایران(اعم از موافق و مخالف جمهوری اسلامی) بمب اتم نیست. اما این جمله برای مخاطبان غربی حذابیت دارد و دوست دارند این جمله را از زبان مردم ایران بشنوند. بنابراین حنا، دختری در جشنواره، تردید نمیکند و«از طرف مردم ایران» و به نمایندگی از جانب همهی ایرانیان به این خواستهی غرب احترام میگذارد و بخشی از محبت آنها را در اعطای جایزه جبران میکند.
محسن مخملباف و تقدیم جایزه به مهدی کروبی
«محسن مخملباف جایزه بزرگ فستیوال حقوق بشر"نورنبرگ" را که به خاطر یک عمر دست آورد هنری و فعالیت های حقوق بشری به وی اهداء شده بود را به مهدی کروبی تقدیم کرد.
وی در مراسم اهداء جایزه گفت: "جایزه گرفتن و جایزه دادن در جهان امروز باید به نوعی مبارزه دموکراتیک تبدیل شود، من جایزهام را تقدیم می کنم به مرد بزرگی که تجاوز در زندان های ایران را با شجاعت افشاء کرد. بسیاری از ایرانی ها او را برای جایزه صلح نوبل سال آینده پیشنهاد کرده اند، او در جامعه ای که استبداد با ایجاد ترس حکومت می کند با شجاعت مرزهای این ترس را عقب می زند. نام این شخص کروبی است. سی و چند سال پیش من و او در زندان های شاه شکنجه می شدیم و او آن روز هم چون امروز شجاع بود. کروبی در 30 سال گذشته در هر مقامی بوده از حقوق بشر دفاع کرده است و هر زندان رفته و ظلم دیده ای خاطره ای از حمایت های او را به یاد دارد. او برای این جایزه هزاران بار سزاوارتر از من است." »
کروبی و مخملباف نقاط مشترک فراوانی دارند که یکی از آنها پشیمانی از گذشته است. و دیگر اینکه اصرار دارند آنها عوض نشدهاند و بر سر آرمانهای خود باقی ماندهاند. بلکه نظام جمهوری اسلامی و نظام جهانی تغییر کرده است. طبیعی است که این احساس قرابت بین این دو انقلابی پشیمان باید باشد.
محسن مخملباف در حال معرکهگیری با شال سبز در جشنوارهی نورنبرگ!
جایزهای که به کروبی تقدیم شدند
نامه مخملباف به «اوبامای عزیز»
آقای اوبامای عزیز
خودمان و شما را به راه ماندلا دعوت می کنم که وقتی پس از سال ها شکنجه از زندان آزاد شد گفت: "نمی توانم فراموش کنم اما می توانم ببخشم."
ما ایرانی ها نشان داده ایم آنچه را طی 56 سال به سبب کودتای آمریکایی ها بر ما گذشت نتوانسته ایم به راحتی فراموش کنیم.چرا که در این 56 سال لااقل سه نسل از ایرانی ها به جای تجربه دمکراسی و آزادی در گیر تبعات استبدادی آن کودتا در دوران شاه و عکس العمل به آن کودتا در پس از انقلاب بوده اند. اما اکنون پس از تجربه ای دردناک و در عین حال آموزنده به آن جا رسیده ایم که بتوانیم شما را ببخشیم.
از سویی درک می کنیم که حمله به سفارت امریکا و گروگانگیری کارمندان آن از سوی جوانان انقلابی ما ملت شما را عمیقا رنجانده است و فراموش کردن آن برای شما بسیار دشوار است، به سهم خود از شما عذر می خواهیم و امیدواریم که ما را ببخشید.
ما پیشنهاد می کنیم ایرانی ها و امریکایی ها به جای تصحیح گذشته، روابط امروزمان را به خاطره آینده تصحیح کنیم. ما به شما پیشنهاد می کنیم روز 13 آبان را به عنوان روز دوستی ملت های ایران و آمریکااعلام کنیم.چرا که اکنون دست های مردم ایران و آمریکا برای فشردن همدیگر بیش از هر زمان به سوی یکدیگر دراز شده اند و برای خلع سلاح جهان از خطر بمب اتمی و مبارزه با تروریزم و استبداد بیش از هر زمان به یاری یکدیگر نیازمندند.
محسن مخملباف 18/10/2009»[4]
نامهنگاری مخملباف به عنوان نمایندهی خودخواندهی ایران با رئیس جمهور آمریکا - که هیچ واکنشی را بر نینگیخت - نشان میدهد که او هنوز هم در موردخود دچار توهم است. کسی که نتوانسته است حتی مراقب همسر خود باشد تصور میکند که میتواند با کارهای هیجانانگیز و پر سر و صدا دنیا را تغییر دهد.
او دارای علائم بیماری خطرناکی است که بسیاری از مبارزان گذشته و سرخوردگان امروز را مبتلا کرده است. کسانی که بدون داشتن مبانی نظری، وارد کارزار انقلاب شدند و به برکت انقلاب به مقامی رسیدند و اکنون با دور شدن از تودهی مردم و محصور شدن در حلقهی نخبگان، تصور میکنند که حق دارند از جانب ملت ایران پیشنهاد کنند و تصمیم بگیرند و سخن بگویند و از پشیمانی و شکست آرمانهای انقلاب دم زنند.
مبتلایان به این بیماری بیش از آنکه فکر کنند دهان خود را میگشایند و لاف گذشتهی خود را میزنند.
خضوع در برابر «اوبامای عزیز»، آخر جادهای است که با انقلاب مسلحانهی یک کودک آغاز میشود که ادعای مبارزه دارد ولی به علت ضعف بنیهی نظری انقلاب، قادر به هضم حوادث و فتنههای جدید نیست. این جاده از تعفن غرور و نخوت بویناک است و بسیاری از انقلابیون فرسوده از مسافران این جاده بودهاند. به نظر میرسد برخی دیگر از مدعیان انقلاب که خود را وارث امام روحالله میدانند و بیش از آنکه از اندیشهی او بهرهمند شده باشند، از انقلاب و امام، آبرو و مقام و مکنت کسب کردهاند، کمکم دل به این جاده میزنند و بدان سوی روانند.
منبع:جوان آنلاین
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی
زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!
ای کاش میر میدید، انبوه عاشقان را
تا بی خبر نمیرد، از درد خود پرستی
جانباز شیمیایی، با شیخ گفت: «جانا!
با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی»
دندان گرگها را، هر کودکی ببیند
ای پیر انقلابی! چشمت چرا تو بستی؟
عاشق شو ارنه روزی، این صبر هم سرآید
اذن ولی نباشد، پنداشتی که جستی؟
یارب شکسته حالان، طاقت دگر ندارند
تا کی کنند اجانب، چندین دراز دستی
گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت
خط امام گم گشت، زین کارگاه هستی
«آن روز دیده بودم، این فتنه ها که برخاست
کز سرکشی زمانی، با ما نمی نشستی»
این عشق دست طوفان، خواهد سپردت ای میر!
بازآ به نزد ملت، وآن روزگار مستی
با اجازه از حضرت حافظ
محمد صادق باطنی
15 دی 1388
کلمات کلیدی:
با نام الله و رحمان و رحیمی که ابواب رحمت و بخشش او همیشه بر روی مشتاقان تواب باز بوده و هست
جناب آقای موسوی
سلام علیکم
نامه ام را با سلام آغاز کردم چرا که نامه بی سلام را دور از ادب می دانم.
یک جوان تازه بدوران رسیده ام
از توهین بشدت بیزارم ، اهل فحاشی و اتهام زدن نیستم.
پایبند حرفهای رسانه های بیگانه نیستم و تمام حرفهای رسانه ملی را نمی پسندم .
نه از جریان افراطی هستم و نه از جریان منحرف حامیان شما
تنها گوشم به کلام رهبرم هست و بس.
از بدو حوادث انتخابات در بطن تجمعات بوده ام، و شناخت کاملی از هوادارن خیابانی جنابعالی دارم.
گاهی اوقات از برخورد بد ماموران با معترضین (محترم) رنجیده ام ...
این نامه را در پاسخ به بیانیه اخیرتان می نویسم،
شاید ملامتم کنند اما بیان نظر تا جایی که تهمتی به کسی روا نشود آزاد است
از همان ابتدای آمدنتان به صحنه و فضای بازی که ایجاد کردید و خطوط قرمزی که مشخص نکردید دانستم که از پیش شکست خورده انتخابات دهم خواهید بود.
در مناظره تان با دکتر احمدی نژاد گفتید من نگران کشورم هستم، من نگران ملتم هستم آیا اینگونه نگران کشور هستید که اینچنین از جماعتی آشوبگر که مقدسات مردم را هدف گرفته دفاع می کنید؟
بخوبی فرق آشوبگر و معترض را می دانم و حساب معترضان را از آشوبگران جدا می دانم
چند روز اول پس از انتخابات معترضان به میدان می آمدند اما اکنون به یقین می گویم آنان که به خیابان می آیند نه تنها از معترضان نیستند بلکه تنها نیت شومشان ملتهب نمودن فضای کشور و برپایی آشوبهای خیابانی است.
آقای موسوی
شما بازیچه شده اید بازیچه بازیگردانان پنهانی که در پشت این جریان فتنه با زیرکی تمام هدایت کننده صحنه هستند. و شاید خود نیز به این رسیده باشید چرا که این بیانیه اخیرتان آنان را به واکنشی سخت علیه شما وا داشت طوری که شما را خائن به جریان سبز نامیدند.
گفتید "ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی. تا حال نه کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ فرستاده ایم"
من آنطور که رهبری نظام گفتند هنوز اعتقاد به ارتباط شخص شما با گروه های برانداز ندارم اما بیانیه های تحریک آمیزتان و قشون کشی های خیابانی فضا را برای نفوذ عوامل برانداز هموار ساخته است و بدون شک می توانم بگویم اینروزها آنان که به هواخواهی شما به خیابان می آیند اکثریت از عوامل معاندی هستند که نقش پیاده نظام آمریکا و اسرائیل را در خیابانهای شهر به احسن وجه اجرا می کنند.
آیا نمی بینید چطور سران استکبار از بیانیه ها و مواضع شما حمایت می کنند و بودجه برای هواداران خیابانیتان تصویب می کنند .
آیا از یاد برده اید کلام امام را که فرمود: آن روزی که آمریکا و اسرائیل از ما تعریف کند روز عزای ماست
آری امروز روز عزاست که صدای هلهله و سوت و کف مستکبران عالم بگوش می رسد.
آقای موسوی
گفته اید که:" منافقین مرده اند"
آیا نمی بینید مجاهدین منفور را که در این اوضاع چگونه عرض اندام می کنند و در میان هوادارانتان سنگر سازی می کنند . آیا پیام رجوی های ملعون را نخوانده اید که با آغوش باز از تجمعات خیابانی استقبال می کنند؟
و شاید روزی برای رسیدن به مقاصد شوم خود حتی متوسل به ترور شخص شما و دوستانتان شوند .
آقای میرحسین آیا از مدارای رهبری نظام شرمسار نیستید ؟
رهبر مظلومی که با این همه جسارتهایی که بر ایشان گذشت هنوز هم شما را با عنوان برادران سابق خود خطاب می کند و با آغوش باز منتظر بازگشت شماست.
آیا امامی را که خود داعیه نخست وزیری آن را به یدک می کشید اگر در قید حیات بودند در خصوص صدور بیانیه هایی که فرمان اغتشاش و آشوب دارد چه میفرمودند؟!
والله قسم اگر بود اینقدر با شما مدارا نمی کرد؟
در بخشی از بیانیه خود گفته اید " بکشید ما را ملت ما نیرومند تر میشود"
و من کلام امام را برایتان می نویسم:
"بکشید ما را ملت ما بیدار تر می شود"
ملت بیداری خود را در نهم دیماه نشان داد و اثبات نمود که از تبار امام آزاده ایست که هیچگاه زیر بار ذلت نرفت و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد
ملت نشان داد هنوز پیرو آرمان خمینیست و هنوز دنباله رو کلام نورانی امام خویش است که فرمود "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا بمملکت شما آسیبی نرسد"
قطعاً عده ای از معترضان نتایج انتخابات که در 25 خرداد با پیام شما به خیابان آمده بودند در این راهپیمایی حضور داشتند البته اینبار با بیداری
تنها پیام این راهپیمایی برای شما و جریان منحرف همراه شما، اتمام حجت با شما و جریان حامی شما بود.
اتمام حجتی اینبار نه از سوی دستگاه های امنیتی بلکه از سوی مردم امید دارم که این پیام را دریافت کرده باشید.
آقای موسوی
در بخشی دیگر از بیانیه تان اینچنین نگاشته اید:
"بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام می دانیم"
جانم فدای ارباب غریب و تشنه لب و فدای عزاداران او ،
براستی دلتان برای عزاداران حسین می سوزد
عزادارانی که با شعار میرحسین هوادارانتان ،مورد ضرب و شتم قرار گرفتند
عزادارانی که هنگام خواندن نماز ظهر عاشورا آماج سنگ های هواداران جنابعالی قرار گرفتند.
آقای میرحسین
عزادار حسین پرچم حسین را به آتش نمی کشد.
عزادار حسین قرآن را در آتش نمی سوزاند.
عزادار حسین کسی را به جرم حمایت از رهبرش از روی پل پائین نمی اندازد.
و ...
حال آنان را که اینچنین کردند را نمی توان حزب شیطان نامید؟
آقای میرحسین
زنگ خطرها به صدا در آمده، پرده دری ها به اوج خود رسیده است
جریان هوادار شما یک روز اهانت به رئیس جمهور قانونی را در پیش گرفت .
یکروز رهبری را آماج تهمت و توهین قرار داد.
یکروز عکس امام را به آتش کشید.
یکروزخواهان نابودی اصل ولایت فقیه هستند .
و امروز علیه حسین (ع) قیام نمودند و زبانم لال شاید صباحی دیگر خدا را انکار کنند و علیه خدا هم تظاهرات کنند.
و کلام آخر
آقای میرحسین
ملت ایران، ملت بزرگواریست و هنوز فرصت بازگشت بدامان ملت وجود دارد، تنها حریت می خواهد.
زمان به سرعت می گذرد و فرصتها کوتاه است به دامان ملت بازگردید به آغوش نظام و رهبری بازگردید تا شاید نام میرحسین یکبار دیگر به نیکی یادگردد.
سید جواد
مدیر وبلاگ نسیم وصل
کلمات کلیدی: