سازمان مجاهدین خلق یا منافقین سرخ مارکسیسم یک رهبری بنام مسعود رجوی مزدور و تروریست داشتند که در مدیریت خیلی قوی و زرنگ بود و در فریب دادن تبحر خاصی داشت..
طوری منافقین سرخ را گول میزد که بر بدنشان بمب وصل میکردند و عملیات انتحاری انجام میدادند مانند شهادت شهید دستغیب ...اونا هم مذهبی بودند و هم منطقی تر ..اما کم کم منحرف شدند و شدند آنچه که همگان میدانند .تبدیل شدند به تروریستهای وحشی که رسوای عالم گشتند ..
اما وقتی با این منافقین یا یزیدیان سبز بحث میکنم و به طرز فکرشان نگاه میکنم واقعا خنده ام میگیره انگار یه عده بچه کوچولو با هم جمع شدند و بازی میکنند....یکی از حماقتها و بچه بازیهای این فرقه ضاله این است که مثلا دلشان را به ..ما بیشماریم ..خوش میکنند
هفته قبل در برنامه ?? همه اومدند اس دادند و مثلا ?? درصد شدند و بعد هم صبح با خوشحالی ابراز میکردند که ما دیشب برنامه ?? را تصرف کردیم !!!!!انگار در جنگ جهانی پیروز شدند ...
یا مثلا میرن نظر سنجی میذارن و میگویند موسوی از رهبری عزیز بیشتر رای آورد !!!! بعد هم خر کیف میشن......یا به سطل آشغالها حمله میکند و آنها را آتش میزنند و بعد هم مثل خر کیف میکند و فکر میکنند کشور ایران را تصرف کردند ..حماسه ساز شدند !!!!!!..یا با فتو شاپ عکسها را در هم تلفیق میکنند و میگویند به به ! چه چه ! ما چقدر زیادیم....و این وسط هم یه عده خیلی ساده لوح هم با خودشان میگویند احتمالا از ?? میلیون نفر ?? میلیونش ما هستیم ..!!!!
واقعا از حماقت این یزیدیان سبز خنده ام میگیره ..جالبتر اینکه برای گول زدن خودشان میگویند همه مردم معترض و مخالف نظام هستند اما چون از گلوله !!! و باتوم میترسند بیرون نمیان ..یکی نیست به اینها بگه مگر در انقلاب ?? مردم از گلوله و باتوم میترسیدند ؟ اومدند و سینه سپر کردند و پیروز شدند اونم بر ارتش تا دندان مسلح شاه ملعون....شما هم اگه شجاع هستید چرا از گلوله !!البته این ادعای خودشان است ) میترسید و بیرون نمی آیید ؟
وقتی در ? دی ماه مردم با خشم بخاطر حرمت شکنی عاشورا با جمعیتی میلیونی اومدند بیرون اثری از این کوچولوهای سبز نبود ...بعد هم فرداش گفتند کیک و ساندیس دادند ....انگار اینهمه مردم بخاطر کیک و ساندیس ساعتها تو خیابون شعار میدادند فقط بخاطر کیک و ساندیس ؟!!
آنقدر احمق هستند که نمیتونند یه دلیل موجه تر بیارن ..مثلا میگفتند برای گرفتن یک دستگاه موتور سیکلت ..که لا اقل با عقل جور در بیاد ..
اندر احوالات این جماعت بچه و نادان و احمق و رهبران احمق تر از خودشان چکار باید کرد ؟
فقط باید خندید.خندید و باز هم خندید ... شما هم بخندید تا روحیه تان عوض شود..اینطوری
کلمات کلیدی:
سلام علیکم و قلبی لدیکم.
به تازگی خبری شنیدم که باورم نمیشد و نمیشود. (این مامورهای اینجا هم آنقدر خشن هستند که تا یک سوال ساده بپرسی که این خبر راست است یا نه؟ یکی میکوبند توی سرت. تازه از اولیهترین حقوق بشر هم مرا محروم کردهاند، نه اینترنتی، نه چتی، نه موبایلی، نه وکیلی ... ، بگذریم، که اینجا هوا بس ناجوانمردانه داغ است.)
1?00 سال بود که هیچکس رویش نمیشد از من دفاع کند. دفاع از من شده بود ننگ ابدی. راستش را بخواهید از زمان حکومت خودم این داستان شروع شد. کف و سوتها و تشویقهای دوستان من، فقط یک روز دوام آورد. فردای عاشورا که شد، حرمله گفت: تقصیر عمر سعد بود، عمر گفت: تقصیر عبیدالله بن زیاد بود، عبیدالله گفت: تقصیر یزید بود، خلاصه هر کسی میگفت من نبودم. هیچ کس دیگر کف نزد، سوت نزد، همه از شرم سرشان پایین بود، تا اینکه برادر ارزشی آقای مختار ثقفی آمد و همه را به اجبار و بدون رأیگیری فرستاد اینجا (أینَ حقوق البشر؟)، البته من و میمونم چند روز زودتر خودمان آمدیم.
ژن آتش زدن را از خودم به ارث بردیدها!
حتی فرزندانم هم مرا به وحشیگری متهم کردند. همین پسرم، معاویه ثانی، وقتی حکومت به دستش رسید شروع کرد به ملامت پدر و عذرخواهی کردن بخاطر عاشورا! یعنی حتی پسرم هم رویش نشد روز عاشورا کف بزند.
آن یکی نوهام، عمر بن عبدالعزیز، نمیدانم چرا این قدر بیتقوا بود، به قدرت که رسید جاه و مقام، دینش را به کلی برد، محض رضای خدا یکبار هم مثل شما از اقدام من در روز عاشورا دفاع نکرد، تازه بچه پررو کلی هم برای من لعن و نفرین مسئلت میکرد. خلاصه هیچ کدام از فرزندانم هم رویشان نشد از من دفاع کنند. حتی در زمان شما، وهابیها که دشمن درجه یک شیعه هستند، روز عاشورا حاضر نیستند به افتخار من کف بزنند. ولی شماها گل کاشتید، خدا بیابان عقلتان را گلکاری کند.
پیشنهاد میکنم که شما هم رو کم کنی شیعهها و سنیها و مسیحیان و حتی هندوهای عزادار حسین(ع)، یک هیئت برای من درست کنید و نگذارید بدنام بمانم، مثلا «هیئت محبین یزید و پدر»، «هیئت عاشقان یزید» یک چیزی توی این مایهها. ولی نمیخواهد عزاداری کنید، همان کاری را که ما در روز عاشورا انجام دادیم شما هم ادامه بدهید، همین سوت و کف بهتر است، کلی خوشحال میشوم و شارژ.
خیلیها به من تهمت زدند، خدا(؟) ازشان نگذرد. قرنهاست که به من میگویند وحشی، درنده، گرگ، خونخوار و ... قرنهاست که هیچکس از من دفاع نمیکند ولی شما ها ثابت کردید که حق مخفی نمیماند هر چند پشت ابر باشد، هرچند اصلا وجود نداشته باشد. از این به بعد به شما اجازه میدهم من را با عنوان «بابا یزید» خطاب کنید، من هم شما را به فرزندی میپذیرم.
یک نکته کنکوری: شماها که هیچکدامتان در انتخابات شرکت نکرده بودید، با این حال توانسته بودید تعدادی از رای دهندگان به نامزد معترض را با خودتان همراه کنید. بعد از عاشوراسوزی شما، چون همه آنها - مثل دیگر رای دهندگان - طرفدار حسین بن علی(ع) هستند، همان چند نفرشان هم که با شما بودند و «نه غزه نه لبنان» میگفتند از شما بریدند. من نوفهمم، یا خیلی تعطیلید یا خیلی باهوش، به هر حال آنها را متقاعد کنید که حق با من بوده و دوباره به جمع شما برگردند.
عزیزان بابا! همه طرفدار حسین بن علی(ع) هستند، با هر گرایش سیاسی
نکته دوم: پدرم وصیت کرد: «یزید! اگر میخواهی باقی بمانی حرمت حسین(ع) را نگه دار.» نشنیدم و عاقبتم شنیدید، با آل علی(ع) درافتادم و ورافتادم، بین خودمان بماند، ولی هیچ سوژه دیگری برای ابراز وجود نبود؟ معمولا کسی میزند به سیم آخر که دیگر امیدش از همه چیز تمام شده باشد، نکند ناامید شدهاید عزیزان بابا؟
آخرین نکته را هم که برای شما گلهای بابا بگویم این است که به این ایهود باراک که حال و روزش مثل خودم است بگویید که ازتان حمایت نکند و الا این آبرویی که با دفاع کردن از من به دست آوردهاید بر باد میرودها، مردم میگویند ببینید حامیشان صهیونیستها هستند به او بگویید بابا یزید گفت تو فعلا فقط مشغول سربریدن همان فلسطینیهای تروریست باش، خیرش را ببینی.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
حضرت علی علیه السلام : از علائم آخر الزمان، بسیاری از یاران
دجال کسانی هستند که شال سبز بر سر و شانه های خود افکنده اند!!! منبع: بحارالانوار/ج52/ص193
کلمات کلیدی:
پس از شکست فتنه گران مشخص بود که استکبار افراد تحت پوشش را به منظور ایجاد رعب وارد فاز ترور کنند
مسعود محمدی استاد متعهد و انقلابی دانشگاه تهران صبح امروز در اقدام تروریستی عناصر ضد انقلاب و استکبار به شهادت رسید.
این بمب گذاری در سطل زباله -نمی دانم اینها چه علاقه ای به سطل زباله های شهر دارند - در مقابل خانه ایشان جاسازی شده بود
ایشان فردی ولایی و انقلابی بودند
این شهید راه حق در دانشگاه شیراز از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان بود. پس از آن در سال 67 از مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شد. ایشان سپس در سال 71 مدرک دکترای خود را با گرایش فیزیک ذرات بنیادی از همین دانشگاه دریافت کرد و با درجه استاد تمامی به تدریس در دانشگاه ها پرداخت. وی همزمان با دفاع مقدس در عرصه های علمی با سپاه پاسداران همکاری می کرد.دکتر علی محمدی عضو هیات علمی پردیس علوم دانشگاه تهران بود. سابقه ریاست دانشکده فیزیک و معاون پژوهشی پردیس علوم دانشگاه تهران بود.
دشمنان نظام بدانند ، علم و دانش در جامعه اسلامی ایران مانند درختی تنومند ریشه دوانده و روز به روز برگ و بار میدهد ، با افتادن یک برگ ، درخت فناوری خزان نمیگردد
شهدا در قهقهه مستانشان عند ربهم یرزقونند
ای شهید هسته ای شهادتت مبارک
کلمات کلیدی:
سران فتنه، حامیان آنها و ساده اندیشان بعد از 9دی دچار سرگیجه و بحرانند، نه نظام اسلامی! |
ما می دانیم که حضرتعالی شخصی ساده زیست و اهل دقت در حلال و حرام هستید و البته بسیار ساده لوح و کج فهم. |
علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پس از انتقادات کیهان به اظهاراتش در برنامه زنده روبه فردا پاسخی به این روزنامه فرستاده که کیهان ضمن چاپ آن پاسخهای جالبی نیز به وی داده است. این مکاتبه از نظر میگذرد: جنگ نفس و جنگ نرم کیهان: پاسخ کیهان به آقای علی مطهری اگرچه پیشاپیش در یادداشت روز یکشنبه 02/10/88 آمده بود ولی توضیحات بیشتر ایشان درباره اظهارات قبلی خود، بیشتر به عذر بدتر از گناه شبیه است و از این روی اشاره به نکاتی درباره آن ضروری به نظر می رسد. |
کلمات کلیدی:
مسعود علی محمدی، استاد متعهد فیزیک دانشگاه تهران صبح امروز در اقدام تروریستی کشته شد.
وی در پی بمب گذاری در سطل آشغال مقابل منزلش ترور شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، بر اساس اطلاعات اولیه استاد محمدی هنگام خروج از منزلش در منطقه قیطریه تهران در انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد.
شدت انفجار بمب کنترل از راه دور به قدری بوده است که شیشههای خانههای اطراف خانه این استاد دانشگاه تهران نیز شکسته شده است.
با حضور کارشناسان نیروی انتظامی و نهادهای امنیتی، پیکر این استاد دانشگاه توسط آمبولانس به پزشکی قانونی منتقل شد.
دستگاههای امنیتی و انتظامی بررسی این حادثه تروریستی و شناسایی عوامل آن را آغاز کردهاند.
مسعود علی محمدی از سال 1374 در گروه فیزیک دانشگاه تهران درس کوانتوم مکانیک و الکترومغناطیس میداد. دکتر علی محمدی دارای دکتری فیزیک از دانشگاه شریف بود.
کلمات کلیدی:
به گزارش صف نیوز مهدی کروبی پس از انتشار متن زیر باعنوان «آواز دولفین ها» در روزنامه اعتماد ملی، امروز با انتشار مطلبی در این روزنامه از همه مردم عذرخواهی و عنوان کرده: «ضمن تشکر از زحماتی که همکاران اینجانب در روزنامه اعتماد ملی میکشند و تاکید بر لزوم طرح آزادانه انتقادات از اینکه بعضی افراد مرز بین انتقاد و اهانت را تشخیص نمیدهند متاسفم و به همین خاطر صمیمانه از مردم پوزش میخواهم.»
آواز دولفین ها
زمان زیادی از روزهای گرم حضور گروه ما در منطقه آزاد کیش گذشته است اما هنوز چرخش رندانه دستهای مرد جوان در آسمان کوچک پارک دلفینها چنان قدرتمند بر صورت و سیرت ذهن و خیال مانده است که چرخش دستهای مرد جوان دیگری در آسمان نقطه دیگری از ایران کافی است تا رقص دلفینها دوباره در برابر چشمانم زنده شود. حکایت غریبی است رقص و آواز دلفینهای جزیره. پس از تحمل ساعتها گرسنگی و بیغذایی، دست مرد جوان که از سبد آذوقه بیرون میآید، دلفینها معصومانه اما هنرمندانه سر و بال میجنبانند و سپس به لقمه کوچکی قانع میشوند و تن به خیسی استخر زیبای پارک میدهند. با اشارهای دیگر از سوی صاحب لقمههای از پیش مهیا شده، ناباورانه میبینیم که از گلوی این بیزبانهای زیبا، صداهایی هماهنگ اما ناهمگون به گوش میرسد. مرد جوان مغرور از همراهی دلفینها آواز غریب دلفینها را رهبری میکند، دلفینها بلندتر میخوانند، جمعیت به آوازخوانی این موجودات دلفریب دل میبازد و آسمان جزیره پر میشود از شور و شعف کسانی که همپا و همراه شدن دلفینها با مرد جوان را به بزم نشستهاند. غافل از آنکه این کنسرت با تمام زیباییهای بینظیرش، سمفونی گرسنگی و گردنکجی و گدایی و گریه دلفینها بود برای لقمهای که به آن نیازمند بودند و این احتیاج بود که آوازی چنین تلخ را رقم زد تا مرد جوان بر آن ببالد و فخرش را به جمعیتی بفروشد.
این روزها که ساکنان قوای اجرایی و تقنینی ابایی از اعتراف به کمرشکن شدن گرانی و تورم در معیشت مردم ندارند و رئیس دولت تورم را <طعم تلخ> تعبیر میکند و وزیر بازرگانی هم در پاسخ به اعتراضات نمایندگان در صحن علنی مجلس، گرانی را <غیرقابل کنترل> میخواند شاید همدلانهتر بتوان حکایت غریب احتیاج و آواز دلفینها را به حکایت غریبتر احتیاج و نیاز ملتی که اینک به گرد رئیسجمهورشان در سفرهای استانی حلقه میزنند تعمیم داد و از پیشداوریها و متهم شدن به جنگ روانیو سیاهنماییها نهراسید. دستهایی که در آسمان استانها میچرخد تا موج نامهها و شکوههای ملتی را پارو کند تداعیگر چیست؟ جمعیتی که مشفقانه و مشتاقانه به گرد دومین شخص کشور در سفرهای استانی حلقه میزنند تداعیگر کدامین نیاز و احتیاج هستند؟
مردمی که پس از اخراج کامل اصلاحطلبان از گردونه تصمیمگیری کشور به جای شعار اصلاحات سیاسی، سینه سپرکردن مردانی را دیدند که تحول معیشتی و توزیع عدالت در زندگی روزمره را وعده داده بودند، اینک خود را به رئیسجمهور میرسانند تا متناسب با همان وعدهها، نامه مکتوب کنند و بعید است کسی به منظور نگرانیاش از موانع ایجاد شده برای دستیابی ایران به فناوری هستهای یا مخدوش شدن چهره حقوق بشر دوستانه ایران در ماجرای دستگیری و احضار زنان و دانشجویان یا نادیدهانگاشتن مبانی گفتوگوی تمدنها و ارزش نهادن به اصول جامعه مدنی یا تقویت ادبیات دیپلماتیک در مراودات بینالمللی به احمدینژاد نامه بنویسد. آنان که فریادشان از تورم و گرانیهایی که تا دیروز در دولت و مجلس انکار میشد و به تازگی اصرار میشود تا قصورشان را به گردن دیگری بیندازند، قطعا صفنشین و صدرنشین نامهنویسان به رئیس دولت هستند. جمعیت دیگر کسانی هستند که پشت درهای بسته نظام نامنظم اداری جاماندهاند و از آن جایی که خلق و خوی آقای رئیس در پیش بردن و مسکنهای آنی گذاشتن بر دردهای عمیق را میدانند، شکوهنامه به محضر رئیس آوردهاند. نمیتوان کسانی که به دنبال بخشش بهرههای بانکی یا دریافت وامها و کمکخرج عروسی و تحصیل و اشتغال هستند را در صف نامهنگاران ندید. صدای فریاد تولیدکنندگان و سرمایهگذاران ورشکسته، کارگران بیکار مانده، حقوقبگیران و بازنشستگان بیحقوق مانده هم از میان جمعیت بلند است. از گلوی اقشار مختلف جامعه صداهایی هماهنگ اما ناهمگون بیرون میآید و چشمهایی خیره به آقای رئیس است تا لقمهای فراخور گرسنگیشان از آستین بیرون آید تا هم او که پاسخ گرفته خرسند باشد و هم او که پاسخ داده به لذت این خرسندی ببالد و هم تماشاگران به وجد آیند و برای وجهه مردمی آقای رئیس دستی به نشانه شعف بالا ببرند و هورا بکشند.
در این رهگذر نیز چه بسا فضایی حاصل میشود که در بزنگاههای انتخاباتی وعدههای چربتری مانند پرداخت مستقیم یارانهها به مردم، جمعیتی را بیشتر از به انجام و فرجام رساندن امور زیربنایی کشور به وجد میآورد.
و اما اینک در شرایطی که ناشران، نویسندگان، صاحبان اندیشه متفاوت با جریان حاکم، دانشجویان، استادان محذوف از دانشگاه، زنان مطرود جنبشهای اجتماعی، راندهشدگان از عرصه سیاسی و حزبی، منتقدان خودی و غیرخودی اعم از اصلاحطلبان ردصلاحیتشده، وزرای برکنارشده، مدیران مستعفی، همراهان حذفشده دولت و در نهایت جمعیت مایوس و خاموشی که صدایی از آنان در آخرین انتخابات کشور به گوش نرسیده است، هیچ سهمی در نامهنگاری به رئیسجمهور ندارند، به راحتی میتوان کنکاش کرد که جمعیت حلقهزده به گرد رئیسجمهور چه کسانی هستند، چه آواز تلخی را برای رئیس دولت میخوانند و چه میخواهند و سپس باید متناسب با خواستههای آنان ثبات و پایداری در مدیریت را پیشه کرد تا مبادا به تعبیر مقام رهبری <عدالت بدون پیشرفت تنها منجر به برابری در فقر شود.> در غیر این صورت است که خالق سفرهای استانی و خالق نامهنگاریهای مردمی در دولت جاری تبدیل میشود به خالق کنسرتهای غمانگیزی که در آن، جمعیتی گرسنگیشان را آواز بخوانند و جمعیتی دیگر سرمست و دلخوش به این همراهیهای از سر نیاز ببالند و نامش را بگذارند استقبال پرشور مردمی، غافل از آنکه این سمفونی گرسنگی و گردنکجی و گریه است که به رقص و آوازی تلخ شباهت دارد و چه بسا در تنهایی اشکهای خود آقای رئیس را هم جاری میکند چرا که راز دلفینهای گرسنه را تنها کسی میداند که خود مسبب بهوجود آمدن نیاز و احتیاج آنها است.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
تلاش آقای موسوی برای بازگشت به دانشگاه و نشستن بر جایگاه "یک دکترای علوم سیاسی" در حالی به سوژه برخی منابع خبری تبدیل شده است که او همزمان با ریاست بر فرهنگستان هنر، مدعی "تقلب" و نامشروع بودن دولت دهم شده بود اما در عین حال چندین ماه از خزانه دولت حقوق دریافت می کرد.
به گزارش شبکه ایران، پس از آنکه میرحسین موسوی از ریاست فرهنگستان هنر برکنار و از حوزه دولت دهم خارج شد، برخی خبرها از تلاش او برای بازگشت به دولت دهم و ثبت مجدد نام خود در وزارت علوم دولت آقای احمدی نژاد حکایت دارد.
در پی قوت گرفتن خبر احتمال بازگشت آقای موسوی به کرسی استادیاری رشته علوم سیاسی، جمعی از دانشجویان 9 دانشگاه بزرگ تهران در نامهای خطاب به کامران دانشجو، وزیر علوم، خواستار رسیدگی به تدریس غیرقانونی میرحسین موسوی در دانشگاه تربیت مدرس شدند.
دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه صنعتی امیر کبیر، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه شهید رجایی، دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به مدرک "کارشناسی ارشد رشته معماری" آقای موسوی، عنوان کرده اند که "بر اساس ماده 7 از فصل سوم مجموعه قوانین و مقررات اعضای هیئت علمی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی، اولین شرط پذیرش یک شخص به عنوان استادیار دانشگاه، یعنی امتیاز تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری، دارا بودن درجه دکتری است."
آنان با بیان اینکه "گناه دانشجویان چیست که باید سر کلاس شخصی حاضر شود که نه "علم " تدریس دارد و نه حتی "مدرک " مورد نیاز برای تدریس؟"، از وزیر علوم تقاضا کرده اند که "آقای مهندس میرحسین موسوی هرچه سریعتر از گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس اخراج شده، به خاطر فریب دانشجویان و تخلف آشکار از قوانین، به مراجع قضایی معرفی شود و باندهای فسادی که با سپردن کلاس درس علوم سیاسی به مهندس معماری، به فرزندان این ملت مظلوم خیانت کردهاند، محاکمه شوند."
میرحسین پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم با همین مدرک فوق لیسانس معماری، در گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، دروس مسائل ایران و ریشه های انقلاب را تدریس کرده و به عنوان استاد راهنمای پایان نامههای کارشناسی ارشد و رسالههای دانشجویان دکترای رشته علوم سیاسی، به دانشجویان مشاوره می داد.
همچنین اتاقی در این دانشگاه در اختیار او قرار گرفته داشت که بر در آن، تابلویی با عنوان "دکتر میرحسین موسوی" نصب شده بود. این اتاق مخصوص اعضای هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس است.
این اقدام مسئولین دانشگاه تربیت مدرس در ارائه تسهیلات به کسی که مدرک کارشناسی ارشد دارد، توسط قائم مقام وزیر علوم دولت نهم "غیرقانونی" اعلام شده بود.
تلاش آقای موسوی برای بازگشت به دانشگاه و نشستن بر جایگاه "یک دکترای علوم سیاسی" در حالی به سوژه برخی منابع خبری تبدیل شده است که او همزمان با ریاست بر فرهنگستان هنر، مدعی "تقلب" و نامشروع بودن دولت دهم شده بود اما در عین حال چندین ماه از خزانه دولت حقوق دریافت می کرد.
گرچه این موضوع با اعتراض برخی محافل حامی میرحسین همراه شد، با این حال او حتی در بیانیه هفدهم خود هم، تلویحا به نادرست بودن ادعایش درباره تقلب اذعان و حتی درباره دولت پیشنهادی هم ارائه کرد.
برخی از فعالان سیاسی با اشاره به استفاده آقای موسوی از جایگاه و مزایای یک دکترای علوم سیاسی، با کنایه عنوان کرده اند که "میرحسین تقلب کرده است."
سایه بحران مدرک بر سر خانواده موسوی
در حالیکه موضوع مدرک تحصیلی آقای موسوی و عدم ارتباط آن با جایگاه او در دانشگاه تربیت مدرس، مورد اعتراض دانشجویان این دانشگاه قرار گرفته، ماجرای مدرک تحصیلی زهرا رهنورد، همسر میرحسین نیز، بار دیگر نگاه برخی ناظران را به جلب کرده است.
خانم رهنورد که از سوی آقای موسوی در مناظره با دکتر احمدی نژاد "روشنفکرترین زن ایران" خوانده شد، مدرک دکترای خود را ظرف مدت 2 سال از دانشگاه آزاد اسلامی اخذ کرده و این در حالی است که وی در هنگام گذراندن تحصیلات در مقطع دکترا، همزمان در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده هنر دانشگاه تهران نیز تحصیل می کرده و البته همزمان کارمند هم بوده است.
در گواهینامه موقت پایان تحصیلات دکترای رهنورد که صادره از واحدعلوم تحقیقات دانشگاه آزاد است، نمره و رتبه قبولی وی در آزمون ورودی دانشگاه، خالی و سفید است.
چندی پیش تعدادی از اساتید دانشگاه تهران در نامه ای خطاب به رئیس این دانشگاه خواستار بررسی صحت مدرک رهنورد شده بودند.
گفتنی است میرحسین به همراه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس دانشگاه آزاد، از اعضای هیات امنای این دانشگاه هستند.
کلمات کلیدی: