سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به مردى که در ستودن او افراط کرد ، و آنچه در دل داشت به زبان نیاورد فرمود : ] من کمتر از آنم که بر زبان آرى و برتر از آنم که در دل دارى . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

نگاهی به این تیترها بیندازید:

وال استریت ژورنال: موسوی برای شهادت آمده است.

صدای آمریکا: رهبر اپوزیسیون ایران از مرگ برای اصلاحات ترسی ندارد.

فیلادلفیا اینکوارر: موسوی از شهادت نمی‌ترسد.

شبکه ای‌بی‌سی: موسوی برای مردن در راه هدفش آماده است.

تایمز: موسوی: از شهادت نمی‌ترسم.

واشنگتن پست: موسوی از مرگ نمی‌ترسد.

تلگراف: میرحسین موسوی برای شهادت در راه جنگ با رژیم آماده است.

فایننشال تایمز: رئیس اپوزیسیون ایران آماده شهادت است.


اینها مشتی بود از صدها تیتر روزنامه و شبکه و خبرگزاریهای بین‌المللی در مورد آخرین بیانیه مردی که قرار بود ادبش به از دولتش باشد.

اگر از قهرمان‌سازی‌های پوشالی و اسطوره تراشی‌های توخالی که سنت همیشگی دستگاه پر سر و صدای استکبار بوده بگذریم، به راستی دنیا را چه شده است که شیپور شرکتهای چند ملیتی و کارتل‌های نفتی و تسلیحاتی، فریاد شهادت و شهامت سر می‌دهند؟ ما در کدامین روزگار هبوط کرده‌ایم؟

جناب موسوی! از شهادت‌طلبی‌ات که بگذریم مدعی شده‌ای هویت نقابداران سبزت، ملی و اسلامی و ضدبیگانه و وفادار به قانون اساسی است. کاش بودی و بودید.

آقای موسوی! شمایی که خود را نخست‌وزیر امام (ره) و دوران جنگ می‌دانی، باید بهتر از امثال ما تاریخ جنگ و فراز و نشیب‌هایش را بشناسی. یادت هست آن ایامی که چند نفر از فرماندهان رده بالای سپاه که یکی دو فرمانده لشکر هم در میانشان بود، با فرمانده وقت سپاه - که آن روزها برادر محسنش می‌خواندند -، درباره نحوه اداره جنگ و برخی عملیاتها اختلاف‌نظرهای جدی پیدا کردند، بحث‌ها به جایی نرسید و کارد به استخوانشان رسید. نامشان که در خاطرت هست، یا فراموش کرده‌ای؟ وقتی کار به اینجا رسید لباس سبز و مقدس سپاه را درآوردند. می‌توانستند خیلی کارها کنند. بروند گوشه‌ای بنشینند و نق بزنند و هر از گاهی بیانیه بدهند. اگر آن روزها فیس‌بوک و تویتر نبود، بی‌بی‌سی و رادیو بغداد بود و چقدر تشنه بودند که صدایی حاکی از تفرقه بشنوند و پژواکش دهند. اگر فراموش کرده‌ای - که نسیان از عوارض کبر سن است - بگذار بگویم که چه کردند. لباس سبز درآوردند و لباس خاکی پوشیدند، گمنام گمنام. رفتند و در عملیاتی شرکت کردند که با طرحش مشکل داشتند. می‌دانی چرا؟ چون براستی ملی و اسلامی و ضدبیگانه و وفادار به قانون اساسی بودند و اهل ادعا نبودند. آنان شهید شدند و امروز از تمام فرماندهان جنگ گمنام‌ترند. اما اگر با چشم دل بنگری نامدارتر، که در این عرصه گمنامی فضیلت است. آنها هیچوقت تیتر یک کیهان و اطلاعات و جمهوری اسلامی نشدند تا چه رسد به واشنگتن پست و تلگراف و بی‌بی‌سی.

اما روشن‌ترین جواب را یک شهید به تو داده است، سالها قبل. مگر نه اینکه میدان جنگ نرم است پس باید عرصه را به مردانش واگذاشت و در این میان چه کسی لایق‌تر از سید شهیدان اهل قلم.

روزگار آمیختن حق و باطل و وارونگی‌هاست و تنها قلم سید مرتضی است که می‌تواند چون شمشیری فرقان حق و باطل باشد. فریاد آن روز آوینی از وارونگی مفهوم عرفان، بهترین فریاد برای امروز و تلاش برای قلب شهادت است. آنجا که در مقاله «کدام عرفان؟» می‌نویسد: «این روزگار اصلاً روزگار وارونگی انسانهاست و به مقتضای این وارونگی، نه عجب اگر کلمات هم وارونه شوند و اصطلاحاً بر مفاهیمی دلالت کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آنهاست! لفظ عرفان را هم مثل بسیاری دیگر از الفاظ - علم، آزادی، عقل، سیاست و... - از معنا تهی کردند و در پوسته ظاهری آن هر آنچه خواستند ریختند و کسی هم نتوانست دم برآورد ... و چیزی نگذشت که دیدیم دجال به لباس حق درآمد و سامری خود را در پس نقاب موسی پنهان داشت ...»

«رنه گنون» در کتاب «سیطره کمیت و علائم آخر زمان» می‌گوید: شاید بتوان گفت که «وارونگی» ... مرتبه آخر سیر تکامل انحراف است، به عبارت دیگر، انحراف تام دست آخر «وارونگی» را با خود می‌آورد؛ در وضع کنونی امور هرچند نمی‌توان گفت که «وارونگی» به آخرین حد رسیده است، لکن از هم اکنون در همه اموری که «تزویر» یا «تقلید مضحک» به شمار می‌رود ... علائمی از آن کاملاً نمایان است ... کلمه «شیطانی» در حقیقت دقیقاً به همه اموری که شامل انکار و وارونه ساختن نظم است اطلاق می‌شود و این بدون کمترین تردید درست آن چیزی است که ما آثار آن را در پیرامون خود مشاهده می‌کنیم.

اصولاً مثل این است که، بگوییم که شیطان به شیوه خاص خود تقلید می‌کند، یعنی هر چیز، حتی آن چیزی را که مایل است با آن به مقابله برخیزد طوری دگرگون و قلب می‌کند که بتواند آن را به خدمت اهداف خود درآورد ... با این ترتیب، شیطان در برابر تمامی اموری که به ساحت قدس باز می‌گردد و با روحانیت و عرفان سر و کار دارد، معادلی دروغین می‌سازد و آن را در پس نقاب تزویر و تقلید پنهان می‌دارد. پس در برابر نظام حقیقی عالم دنیای وارونه‌ای نیز پدید می‌آید که با نظام حق «تناظر معکوس» دارد و بر این اساس باید توقع داشت که در برابر همه مظاهر حق، مظاهری شیطانی نیز به صورت وارونه و معکوس وجود داشته باشد: «ساحران در برابر انبیا، سامری در برابر موسی (ع)، دجال در برابر حضرت حجت (ع)، اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب محمدی (ص) و بالاخره روحانیت و عرفان معکوس در برابر روحانیت و عرفان حقیقی.»

روزگار غریبی است برادر! ببین کدامین حلقومها دم از شهادت می‌زنند. عافیت‌طلبی و شهادت‌طلبی؟! گمان نمی‌کنم در دوران هشت سال دفاع مقدس از دل سبکهایی چون سوررئالیسم، رمانتیسم و هزار و یک ایسم دیگر و خانه‌های چند هزار متری، شهیدی بیرون آمده باشد.

آذری‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند؛ هر کس پدرش را کور کرد، کوراغلی نمی‌شود.

آورده‌اند در یکی از جنگهای صدر اسلام، پیامبر اکرم (ص) در مورد فردی که به قصد به دست آوردن غنیمت (الاغی چالاک) شرکت کرده بود و در حین درگیری کشته شد، فرمودند: هذا قتیل فی سبیل حمار (این شهید راه حمار است)!

اگر قرنها قبل، دست غیب به سینه مدعیان نامحرمی می‌‌زند که قصد ورود به تماشاگه راز داشتند، امروز مدعیان معبر تنگ شهادت تیپا می‌خورند که حکایت عرصه سیمرغ است و وزوز مگس.

انا مجنون‌الحسین یا ثارالله


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/14:: 7:7 عصر     |     () نظر

به نام حی سبحان

رهبرا؛ ما هم برای شما میگوییم. برای دل خون شما و خون دل خودمان:

 

ای رهبر و مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و هم خواهیم گفت. ما جان ناقابلی داریم. مثل خودتان، دل پُرخونی هم داریم، اندک آبرویی هم داریم که این را هم خود شما به ما داده‌اید؛ همه اینها را ما کف دست گرفتیم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهیم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد.

فقط ای رهبرمان! ما مثل شما صبر و طاقت نداریم، ما که شاگردی خمینی صبور را نکرده‌ایم تا روحمان، روح‌الله باشد، فقط اندک زمانی، خمینی را با چشمان کودکیمان دیده‌ایم و با او همنفس شده‌ایم و همان چند نگاه کودکانه، اینگونه آشفته و آماده‌مان کرده برای در خون خود غلتیدن!

رهبرا! شما سالهاست که چفیه را به گردنتان پیوند داده‌اید و ما خوب معنایش را میدانیم. میدانیم که تمام و تنها امیدتان به همین چفیه‌داران بسیجی است. هیچ تعارفی نداریم؛ میدانیم یعنی تنها «چفیه»، حافظ گردن امیرمان است. میدانیم یعنی ای بسیجیها این شما و این حفاظت از امیرتان سید علی.

امّا رهبرا! مگر ما دل نداریم؟ داریم، مثل خودتان پُرخون هم داریم. مگر تا کِی باید با این چشمان و گوشهامان جسارت به فرزندان زهرا را ببینیم و آرام بنشینیم؟ مگر می‌شود شمشیر بُرّان همیشه در نیام بماند!؟ مگر می‌شود دست به شمشیر، آرام نشست؟ ما هم منتظر جانبازی و شهادتیم، آخر حالا که معبر تنگ شهادت، کمی وسعت یافته، آنهم در خیابانهای شهر و کاشانه خودمان، یک رَهای عاشورایی بده و خود نظاره کن که کودکان، کودکان گهواره‌ای خمینی چه عاشورایی برپا میکنند! امّا اینبار تا خیابانهای شهادت‌گاه خودمان را کف پوش اجساد متعفن دشمنان قسم خورد? مادرتان زهرا (س) نکنیم و تا جویها را سیراب از خون نجس لَجَن ماهیّت و حرام رنگ اهانت کنندگان حسین علیه‌السّلام نکنیم و عاشورایی بدرگونه رقم نزنیم، آرام نمی‌گیریم!

رهبرا کمی هم به دل بی‌صبر و پاره پار? ما بنگر!

ما که سیّد علی نیستیم تا صبری علی‌گونه داشته باشیم!

ما «عبدالله بن حسن» هستیم که بی سلاح و با سلاح دستهای خالی به دفاع از مولا و مقتدای خودش رفت و با دستهای قلم شده و تنی بی‌سر، عاشورایی و جاودانه شد!

ای سیّد علی بخدا دیگر ...

... و خود میدانیم و می‌دانی که تا اشاره و رهای شما نباشد، شمشیری از نیام بیرون نیاوریم حتّی اگر تا خیمه معاویه رفته باشیم و یک ضربه، پیروزیمان را رقم بزند!

اگر فرمان دهد رهبر بتازیم           اگر او خواهد از ما سر ببازیم

اگر صبر و قرار از ما بخواهد          بشینیم و بسوزیم و بسازیم

انا مجنون‌الحسین یا ثارالله 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/14:: 7:5 عصر     |     () نظر

بلوتوثی دیگر و اتهامی جدید به نیروی انتظامی 
   
  
انتشار تصاویری مبهم از برخورد یک خودروی پلیس با یک نفر از عابران (احتمالاً یکی از اغتشاشگران) سوژه جدیدی برای تحریف وقایع و مظلوم نمایی جریان ضد انقلاب شده است.

1. تصاویر مبهم این فیلم صحنه حمله گروهی از اغتشاش گران به دو خودروی نیروی انتظامی را نشان می دهد که سرنشینان آن که هویتشان مشخص نیست به ظاهر برای نجات جان خود و فرار از وحشی گری اغتشاش گران، سعی دارند از محل بگریزند که در این حین با یکی از حاضرین که احتمالاً سعی در متوقف کردن این ماشین را دارد برخورد می کند.

 2. نحوه فیلم برداری از این حادثه نیز در جای خود جالب توجه است چرا که فیلمبردار علی رغم التهابی که در فیلم نشان داده می شود با آسودگی از صحنه فیلمبرداری نموده و البته این فیلم چند ثانیه ای بلافاصله پس از دور شدن خودروهای نیروی انتظامی، قطع می شود در حالیکه عقل حکم می کند حداقل به جهت مظلوم نمایی بیشتر هم که شده تصویر نزدیکی از فرد مصدوم به نمایش در آید تا مشخص شود بر سر فرد مصدوم چه آمده است.

3. البته هیچ ایرانی و مسلمانی از صدمه دیدن هموطنان خود حتی اغتشاشگران نیز خوشحال نمی شوند اما بیان یک طرفه یک موضوع که بیشتر به سناریوهای تکراری می ماند پشت پرده رسانه های منتشر کننده این فیلم را مشخص می کند.

انتشار این فیلم در رسانه های جریان موسوم به سبز در حالی است که طبق اطلاعات دقیق در چند حادثه که ظاهرا ناشی از برنامه ریزی قبلی بوده افراد موسوم به جریان سبز با زیر گرفتن مردم علاوه بر ده ها مصدوم موجب کشته شدن دست کم سه نفر (دو نفر در روز عاشورا و یک نفر در اغتشاشات قبلی) از جمله شهادت یک نوجوان 18 ساله بسیجی به نام غلام حسین کبیری شده اند.

اما هرگز این رفتار ددمنشانه مورد سوال این رسانه های مدعی بی طرفی قرار نمی گیرد ولی حادثه ای که در اثر فرار از صحنه برای نجات جان صورت گرفته و باعث مصدومیت یک نفر شده اینگونه به خبر اول CNN و احتمالاً از روزهای آینده در BBC  و سایر رسانه های استکباری تبدیل می شود.

ناگفته نماند طبق اعلام فرمانده ناجا دو نفری که در اثر زیر گرفتن ماشین در روز عاشورا کشته شدند توسط ماشینهای سرقتی و شخصی مورد حمله قرار گرفتند و در حادثه مورد اشاره این فیلم (در صورت صحت فیلم) کسی کشته نشده است.

 لعن علی عدوک یا حسین

کروبی و خاتمی و میر حسین


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/14:: 6:59 عصر     |     () نظر

حسین سعادتمند دیگر نمی خواند<\/h2>

 «فریاد» معروفترین نوحه خوان یزدی دیگر از «حنجره» بیرون نمی آید!

نوحه خوان پیشکسوت یزد استاد حسین سعادتند که در حدود 30 ساله گذشته در هیات فهادان به نوحه سرایی برای اهل بیت می پرداخت امسال به علت بیماری حنجره نمی تواند بخواند.

حسین سعادتمند دیگر نمی خواند
نوحه خوان پیشکسوت یزد استاد حسین سعادتند که در حدود 30 ساله گذشته در هیات فهادان به نوحه سرایی برای اهل بیت می پرداخت امسال به علت بیماری حنجره نمی تواند بخواند. حسین سعادتمند از مداحان بنامی است که نام آن برای یزدیها کاملا شناخته شده است و شهرت دارد.
فرید سعادتمند پسر وی در گفت‌وگو با ایسنا-منطقه یزد اظهار داشت: در حال حاضر چند سالی است که حنجره پدرم دچار گرفتگی شده است که حتی صحبت کردن برای او مشکل می باشد و علی رغم اقدامات برای درمان ایشان هنوز به نتیجه ای نرسیدیم به طوریکه امسال پدر، اصلا نمی‌تواند به نوحه خوانی بپردازند.
وی ادمه داد: پدرم از سن 20سالگی نوحه خوان محله فهادان است و پدر بزرگم نیز سردسته هیات فهادان و نوحه خوان بوده است.
این آهنگساز و کارشناس موسیقی در ادامه گفت: پدرم در طول این 30سال نوحه خوانی دارای سبک مستقل به خود است که بسیاری از نوحه خوانها از وی تقلید می‌کنند.
فرید سعادتمند شاخصه نوحه خوانی وی را ساخت و تنظیم ملودی ها و انتخاب سوژه های نوحه توجه و انتخاب شخص وی عنوان کرد و گفت: سه فاکتور آشنایی کامل ایشان با موسیقی، ‌تبحر در خواندن و اوج صدا و مطالعات عمیق وی باعث شده است که نوحه ها و مداحی وی بسیار مورد توجه قرار گیرد و به راحتی در ذهن مردم یزد در همان روزهای ابتدایی دهه حرم جا گرفته و محفوظ شود.
وی همچنین به اشعار احمد محبی در نوحه های پدرش اشاره کرد و آن را بسیار تاثیر گذار دانست.
گفتنی است؛‌محله فهادان (جنگل) یزد از محله های بسیار قدیمی است که دسته و هیات عزاداری آن یکی از دسته های معتبر و بنام و همچنین قدیمی یزد می‌باشد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 8:27 عصر     |     () نظر

از کارناوال تا هلهله
وقایع تلخ عاشورا امسال در حالی رخ داد که سابقه تاریخی جریان فکری موسوم به اصلاح طلب، نشانگر حقیقتی در خصوص نحوه نگرش آنها به عزای سیدالشهدا(س) است.

سال 76 بود و تبلیغات انتخاباتی داغ داغ که عصر عاشورا امت عزادار همزمان با خروج از هیئت ها و تکایا با صحنه عجیبی روبرو شدند. کارناوالی به راه افتاده بود و شادی کنان با در دست داشتن تصویر محمد خاتمی و بوق های ممتد و ترانه های غربی، به تبلیغ برای وی پرداختند.

این حرکت موجب خشم گسترده امت حزب الله شد، اما اصلاح طلبان بدون محکوم کردن آن، حادثه را به مخالفین موسوم به راست خود نسبت دادند و تا کنون نیز زیر بار آن نرفتند.

در سال 78 که اوج رادیکالیزم و پروژه براندازی نرم نظام با غائله 18 تیر قصد تکامل داشت، روزنامه های زنجیره ای اصلاح طلبان گاه و بیگاه، به واقعه عاشورا حمله، توهین و هتک حرمت داشتند.

این جریان با تنزیل سخیف حماسه عاشورا آن را تا حد یک تراژدی پایین آوردند."تراژدی حسین بن علی (ع) مشابه تراژدی های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است." (ماهنامه کیان فروردین 78 شماره46)

اکبر گنجی که این روزها در کنار گوگوش – رقاصه ایرانی لس آنجلس نشین- به حمایت از سبزها می پردازد، در واکاوی خود از علل قیام عاشورا، خشونت کربلا را نتیجه خشونت بدر می داند و می افزاید: "پیامبر در بدر و حنین و ... شمشیر زد ... اما آیا جنگ های جبهه حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟ خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد هیچ کس حق ندارد به صرف این که خود را حق و دیگران را باطل می داند دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید.(صبح امروز 23/2/78)

طبیعی است با چنین دیدگاهی واقعه کربلا یک اتفاق خشن بوده است و "سال های فراوان و بلکه قرن ها این بزرگداشت (قیام عاشورا) حاصلی جز تاثر، حزن و اشک آوری نداشته است"(آفتاب امروز 24/1/79)

حسین حاج فرج دباغ، ملقب به عبدالکریم سروش که تئوری پرداز اندیشه های دینی منحرف جریان موسوم به اصلاحات است، اندکی بعد از اظهار نظر گنجی اصل شهادت را زیر سئوال می برد و می نویسد:"فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود."(روزنامه نشاط 12/3/78)

و در نهایت امر، کار به جایی رسید که اصل عزاداری و زنده نگه داشتن عاشورا را امری ناشایست تلقی کردند و از آن به عنوان وسیله ای برای تحریک عواطف یاد نمودند.
"در این زمان که نه از دولت امویان خبری است و نه دشمنان و کشندگان بالفعل و نه اعقاب و نسل های بعد از آن هیچ کدام در صفحه وجود نیستند هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام عنصر کینه توزی و عنصر خشونت و خونریزی را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف دشمنان عینی و غیر عینی موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن شایسته نیست."(روزنامه نشاط)

در ایام تبلیغات انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری هم شاهد ادامه این هتاکی ها بودیم، و در اوج آن در برنامه تبلیغاتی مهدی کروبی در دانشگاه آزاد در شب شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، دخترانی با دستبندهای سبز و تصاویر مهدی کروبی با آهنگ سالن به رقاصی می پردازند.(فیلم موجود است)

و اینک همین رویه برای بار چندم تکرار می شود، ظهر عاشورای حسینی عده ای هلهله کنان، سوت و کف می زنند، به هیئات حمله می کند، عزاداران را مجروح می سازند، بیرق اباعبدالله را به آتش می کشند، به نمازگزاران سنگ پراکنی می کنند، شهر را به آتش می کشند و ...

البته این رفتار از کسانی که ثواب کف و سوت زدن برای تقویت یکی از نخبگان جامعه، را کمتر از سینه زنی و عزاداری برای امام حسین (ع) نمی دانند (اخبار ویژه کیهان 10/3/79) عجیب و پیچیده نیست.

چه آنکه این یک روند است که این گروه در این 10 سال که نه، از ابتدای انقلاب داشتند و هر روز نمایان تر می شود.

حال با همه این وقایع شاید نتیجه گیری این نکته که تکذیب های قبلی این گروه بعد از عاشورای 88 رنگ باخته و مردم به ماهیت ضد دینی آن ها پی برده اند، دور از انصاف نباشد.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 8:17 عصر     |     () نظر
طبل بزرگ توهم زیر پای چپ!
جریان براندازی که پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری رخ نمود مدتی است سلانه سلانه چهره معاند خود را از پس پرده نفاق بیرون آورده و در برابر اذهان عمومی به رونمایی معاندانه ای روی آورده است به طوریکه اکنون طرح تقلب انتخابات و دیگر ادعاهای واهی آنان رنگ باخته و در بازه زمانی چند ماه گذشته ، هتک حرمت نظام اسلامی و اصل ولایت فقیه ، توهین به ساحت حصرت امام (ره) و ارزشهای دینی و اسلامی بویژه هتک حرمت عاشورای حسینی درکارنامه آنان ثبت شده است . از سویی نمی توان ازشکست های پی در پی جریان فتنه به سادگی عبورکرد چه آنکه این جریان حداقل در یک ماه گذشته در سه سناریوی مهم خود ( 1 – وقایع 16 ، 17 و 18 آذر ماه 2 – مرگ مرحوم منتظری 3 - عاشورای حسینی ) با شکست های جبران ناپذیری روبرو شده است . در چنین فضایی که دست اندرکاران جریان فتنه با بحران « ریزش آرا » و « مرگ سیاسی » مواجه شده اند برخی عناصر اصلاحات از چپ سنتی ( مجمع روحانیون و سید حسن خمینی ) تا تکنوکرات چپ کرده ! ( طیف هاشمی رفسنجانی و جاسبی ) و چپ های بروکرات و دیوان سالار که در برابر تحرکات آنارشیستی هوادارن موسوی و کروبی سکوت اختیار کرده اند سوالات بسیاری را متبادراذهان تحلیلگران و کارشناسان سیاسی نموده اند .

1 – بی شک جریان اصلاحات توانست در دوران اولیه خود به رشد و نموی نسبتاً مطلوب دست یابد ، هرچند در سالهای بعد به دلیل رادیکالیزه شدن سپهر سیاسی کشور شاهد شالوده شکنی مدیران اصلاح طلب و درنوردیدن مرزهای قانونی و خطوط قرمز از سوی اصلاح طلبان رادیکال بودیم اما در برخی ذهنیت های اجتماعی هنوز این امید وجود داشت تا اصلاحات با اصلاح کردن خود ! در برهه ای دیگر قد علم کند و با مانیفست نوینی از اصلاح طلبان اصولگرا زمام امور اجرایی کشور را در دست گیرد . ولی در فضای کنونی نه تنها کورسوی امیدی هم نیست بلکه موجی از تنفر و انزجار عمومی فراموش ناشدنی نسبت به اصلاحات و اصلاح طلبان در حال شکل گیری است و اگر آن دسته از اصلاح طلبان میانه رو ( عده ای سنتی ها ، اقلیت های مجلس و بروکرات ها ) کمی دیر بجنبند ، آبروی سیاسی را به ننگ سیاسی بدل ساخته و آنگاه بایستی یاد و نام خود را تنها در سیاهچال تاریخ جست و جو کنند .

2 – علاوه بر اهمیت آبروی سیاسی و عزت نفس در سیاستمدارای ، اصول اولیه سیاست آموخته است که بایستی همواره از سیاست های غریزی ( سیاست مبتنی بر کنش و واکنش عاطفی ، احساساتی ) دوری کرد و تنها باید با اتخاذ سیاست های عقلانی ( سیاست توام با عقل و منطق و صبر ) طی مسیر نمود . سوال اساسی آنجاست که بیانیه های سریالی میرحسین موسوی ، حمایت های غربی ، معدود هواداران متمایل به هیجان و«فان » ( امثالی چون مجید توکلی که با چادراز دانشگاه فرار کرد ) و فضای سایبری و اینترنتی و حتی حمایت برخی کهنه کاران سیاسی و اصولا تمامی تاکتیک های برآمده از تعلیمات جین شارپ ... که ریزش صد درصدی آرا و از دست رفتن پایگاه اجتماعی از رهاوردهای آن بوده جزو سیاست های عقلانی است؟ و آیا می توان با آن انگاره ها و آموزه ها انقلاب ریشه دار در 1400 سال پیش را سرنگون ساخت و یا آنکه بر حاکمیت نظام اسلامی مبتنی بر مردم سالاری دینی غلبه کرد ؟ حاشا و کلا .سیاست بر مدار غریزه میرحسین موسوی چنان کرد که وی در مجلس ختمی شرکت کرد که مرده ای در آن نبود !!! آیا چنین هویتی می ارزد در زمره اصلاح طلبان قرار گیرد ؟

3 – آنچه از اصل مردم سالاری و جنس شعارها و مطالبات مردمی و موج اعتراضات اجتماعی عموم نسبت به تحرکات جریان فتنه بر می آید مدلول این ادعاست که هواداری از میرحسین موسوی در تقابل با مردم سالاری ، مردم دوستی و مردم خواهی است . خروش عظیم مردم و طول و عرض کمی و کیفی راهپیمایی ها ( در تهران جمعیت تخمینی در حدود 4 ملیون و در قم جمعیتی در حدود 6 برابر تمجعات گذشته ) نسبت به هتک حرمت عاشورا ی حسینی نشان دهنده این واقعیت است که ملت انقلابی ایران با تاسی از آموزه های حسینی و ولایی خود دست رد بر جریان فتنه زده و خواستار موضع گیری صریح جریانات سیاسی نسبت به حرمت شکنان هستند . لذا جریان چپ ( سنتی ها ، اقلیت مجلس و بوروکرات ها و تکنو کرات ها ) بایستی توهم پیروزی و یا شکل گیری یک جنبش و یا تحت فشار قرار دادن حاکمیت را از خود دور کنند و نسبت به این حرمت شکنی ها موضع گیری صریحی را اتخاذ کنند تا حداقل آبروی سیاسی ، عزت نفس و سیاست عقلانی را در کارنامه خود باز آورند

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 8:16 عصر     |     () نظر

پول های حرام کار کروبی را به اینجا رسانده است 
   

 
روز عاشورا امام حسین علیه السلام قبل از آغاز نبرد، نزد سپاه عمر سعد رفتند تا شاید کوفیانی که دلشان زنگار نبسته را با نصیحت، به راه حق دعوت کنند و از گمراهی نجاتشان دهند.

نقل است که وقتی امام حسین (ع)، سخن آغاز می کنند، کوفیان هلهله کردند تا صدای پسر فاطمه (س) به کسی نرسد. سید الشهدا(ع) وقتی ملاحظه می کنند که صدایشان به کسی نمی رسد، خطاب به کوفیان می گویند لقمه های حرامی که در شکمهایتان پرکرده اید  باعث شده تا حرف حق را نشنوید و به آن تسلیم نشوید. امام این را می گویند و مظلومانه بسوی خیمه های بنی هاشم باز می گردند تا برای فداکردن عزیزانشان آماده شوند...

 کروبی که سابقه طولانی مبارزه در راه انقلاب دارند، با وجود همه عکس ها، فیلم ها و مدارک موجود درباره وحشی گری اوباش و فتنه گران عاشورا؛ در بیانیه ای حیرت انگیز ماجرای ظهر عاشورا را کاملاً معکوس جلوه داد و از اعتراض عزاداران حسینی به وحشی گری آشوبگران، به شدت انتقاد و از اوباش هتاک حمایت کرد.

درتاریخ آمده است که برخی از صحابی مشهور پیامبر(ص) که از زاهدان و عابدان و مجاهدان بزرگ اسلام بودند، بعد از قتل خلیفه سوم، فریب فتنه بنی امیه را خوردند و به خونخواهی عثمان و یا به طمع رسیدن به معاویه، در جنگ های جمل صفین و نهروان به روی علی (ع) شمشیر کشیدند...

امروز که عملکرد برخی یاران نزدیک امام خمینی (ره) در همراهی علنی با جریان فتنه و همنوایی با آمریکا و اسرائیل را می بینیم، وقایع صدر اسلام و همراهی برخی صحابی بزرگ با فتنه معاویه و یزید علیه علی (ع) و فرزندانش، بیشتر قابل درک شده است.

شاید دلیل اینکه آقای کروبی همه اسناد و فیلم ها و عکس های موجود از هتاکی و فحاشی و وحشیگری آشوبگران عاشورای 88را می بینند، حمایت علنی اسرائیل، مجاهدین خلق، سران وهابیت و کل غرب را از فتنه جویان می بینند و باز هم مسیر خود را از آنها جدا نمی کنند، پولهای نامشروع شهرام جزایری باشد.

پیامبر اسلام (ص)  فرموده اند: اجتناب نکردن از مال حرام، باعث حب دنیا و حرص به آن می شود و از شدیدترین هلاک کننده ها و بزرگترین موانع رسیدن به سعادت است.

 لعن علی عدوک یا حسین

کروبی و خاتمی و میر حسین
 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 8:12 عصر     |     () نظر
غزل زخم

جواد درویش

آشفته کن ای غم، دل طوفانی ما را
انکار کن ای کفر، مسلمانی ما را
شوریده سران صف عشقیم، مگر تیغ
مرهم بنهد زخم پریشانی ما را
بر قامت ما پیرهن زخم بدوزید
تا پاک کند تهمت عریانی ما را
ای زخم شکوفا بگشا در سحر وصل
گلخانه در بسته پیشانی ما را
زین پیش حرامی صفتی در حرم دوست
نشکست چنین حرمت مهمانی ما را
از کرببلا با عطش زخم رسیدیم
یارب!بپذیر این همه قربانی ما را

(علیرضا قزوه)


تشیع، مذهب فلاکت نیست، مذهب غربت است...

وقتی حرامی صفتان یزیدی، خیمه اباعبدلله را دور از چشممان به آتش کشیدند این را بهتر درک کردیم...

غربت رسول الله (ص) را ببین؛ وقتی برای برگرداندن کسانی که ره به بیراهه برده اند، حرص می ورزد... "حریصٌ علیکم..."

وقتی کشتی طوفان زده جهالت بشری را بر ساحل هدایت می نشاند، ولی با سنگهای قساوت در دست کودکان، قدردانی می‌شود...

غربت علی(ع) را ببینید وقتی خار در و چشم و استخوان در گلو شکستن ساقه ی نیلوفر نوشکفته رسول الله(ص) را به نظاره می نشیند

وقتی بعد از فاطمه(س) فریاد عذاب زیستنش را برسر چاه می‌کشد و بر فریاد او جز نخلها نمی گریند...

وقتی برای حق غصب شده اش و حق غصب شده امتش قیام میکند متهم می‌شود که "حرص علی الملک" و چون مهر سکوت بر لب می‌زند و در کنج تنهایی می غنودد متهم می شود " جزع من الموت"...

غربت زهرا(س) را ببینید... همان ام ابیها را وقتی با اشک چشم، گل زخم های صورت و بدن پدر را تیمار می‌کند...

وقتی در خانه، برای حسن و حسینش چیزی ندارد ولی سر به آستان "یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا" می ساید...

وقتی دستان بسته علی(ع) را می بیند در طناب رذالت مردم مدینه...

غربت حسن(ع) را که از درون خانه اش هم بوی خون می وزد و نسیم مرگ می آورد...

غربت حسین(ع) را وقتی بار بیعت از گرده همراهان برمی‌دارد...

وقتی گلدسته های بی جان علی اصغر و علی اکبر و قاسم عبدالله را به دوش می‌کشد...

وقتی شبانه صحرا را می‌کاود و خار و خاشاک از آن می زداید تا پای اسرای فردا را نگزد...

وقتی...

غربت زینب را...

غربت سجاد و فرزندانش را...

غربت غرب الغربا را... حضرت رضا(ع) را... وقتی که در طوس دور از پدران و فرزندانش آرمیده...

وقتی می گوید امام برای شما امینی است همراه، پدری است مهربان و برادری است نزدیک...

غربت جواد الائمه را...

غربت عسگریین(ع) را وقتی حرمت گلدسته هایشان هم شکسته شد...

غربت مهدی فاطمه(عج) را... وقتی زیارت ناحیه مقدسه را برای جدش اباعبدلله می خواند...

وقتی که منتظر است که ما برگردیم... منتظر است که لبیک ما بر فریاد "هل من ناصر جدش" به گوش جهان رسد...
.
این غربت بر دوش قافله تاریخ سوار است و امروز هم ما میراث دار آن هستیم...

از شهدا و امام(ره) به ما رسیده است...

وقتی می بینیم خیمه عزای اباعبدلله و حسینه امام خمینی(ره) را دور از چشم ما، یزیدیان زمان به آتش می‌کشند...، دوباره گرد یتیمی بر چهره مان می نشیند و زخم مظلومیت‌مان سر باز می‌کند...

راز آتشی که در خرمن وجود علی(ع) می افتد وقتی دست بسته باید به درِ خانه آتش گرفته اش بنگرد که زهرا پشت آن است، را می‌فهمیم...

راز بغضی که در گلوی حسین(ع) می شکند وقتی پر پر شدن گلهایش را یک به یک به نظاره می نشیند...

آری تشیع مذهب غربت است اما نه فلاکت

مسلک سست عنصران خموده و کاهلان بی عزت و منزلت نیست...

مرام دست دراز کردن در مقابل غیر خدا نیست...

اهل دست روی دست گذاشتن نیست...

در مکتب شیعه نیست حتی به نماز... بنشیند و دست روی دست بگذارد...

شیعه آتشفشانی است که غربتی در سینه دارد و این غربت با مظلومیت تاریخی او عجین گشته...

آتشفشانی است که چون بجوشد زمین و زمان را به زانو در می آورد...

سرّ نعره های حیدری همین است "یا اشباه الرجال و لارجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال"

سرّ فریادهای زهرا(س) در خطبه آتشین مسجد مدینه...

سرّ حرکت عاشورایی حسین و رجز مردانه اش "انی لا اری الموت الاّ السعاده...و لا الحیوه مع الظالمین الاّ برما" و رجزهای عباس که برایش امان نامه فرستادند "والله ان قطعتموا یمینی....انی احامی ابدا عن دینی..."

سرّ غوغای زینب(س) در کاخ پر جلال و جبروت یزید که حقارت یزید و یزیدیان را مقابل چشمانشان آورد و دنیا را دربرابرشان تیره و تار کرد که "ای یزید خیلی باد به دماغت انداخته ای...خیال می‌کنی الان که ما را اسیر کرده ای ما نوکر تو شده ایم؟ به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و پست هستی و من برای تو ذره ای شخصیت قائل نیستم..."

و اگر ما میراث‌دار آن ناله هاییم؛ میراثدار این نعره ها هم هستیم...

بر کفر خود اینقدر اصرار نورزید...

به امام(ره) گفتند ای شعار "جنگ تا جنگ تا پیروزی" چهره نظام اسلامی را جنگ طلب جلوه داده و این خوب نیست... امام را نگاه کنید که چه بی باک از چشم شوم رسانه های اجنبی می غرد:

"اینهایی که گمان مى‏کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزى»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست مى‏گویند و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه مى‏کنند. قرآن مى‏فرماید:

"قاتِلُوهُمْ حَتّى‏ لاتَکُونَ فِتْنَة" همه بشر را دعوت مى‏کند به مقاتله براى رفع فتنه؛ یعنى «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، این غیر از آنى است که ما مى‏گوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفته‏ایم، براى این که خوب! ما یک دایره خیلى کوچکى از این دایره عظیم واقع هستیم و مى‏گوییم که: «جنگ تا پیروزى». مقصودمان هم پیروزى بر کفر صدامى است یا پیروزى بر، فرض کنید بالاتر از آنها. آنچه قرآن مى‏گوید این نیست، او مى‏گوید: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ یعنى، باید کسانى که تبعیت از قرآن مى‏کنند، در نظر داشته باشند که باید تا آن جایى که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا این که فتنه از عالم برداشته بشود. این، یک رحمتى است براى عالم و یک رحمتى است براى هر ملتى، در آن محیطى که هست‏"

بر کفر و فتنه‌تان اصرار نورزید تا وظیفه شرعیِ دینیِ انقلابی ما را هر لحظه جلوی چشم‌مان نیاورید...

که اگر اکبر گناهان فتنه نبود و اگر قران نمی گفت "والْفِتْنَةُ اشَدُّ مِنَ الْقَتْل‏..." شمارا انذار نمی کردیم...

سالهای سال اباعبدلله را که زیارت کرده ایم و گفته ایم "انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم"...

نقض این پیمان‌ها که بر جانم بسته است را نخواهید...

قیام علیه حکومت اسلامی تابع هر قرائتی از اسلام باشید، حکم محاربه است و تکلیف محارب هم روشن است...

از راه سلم و دوستی به مکتب حسین بن علی برگردید که مشمول انتقام مهدی فاطمه و محبان و منتظرانش نگردید...

والسلام علی من اتبع الهدی...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 8:6 عصر     |     () نظر
« میرجلبک اعظم (موسوی) وشعبان بی مخ اصلاحات(کروبی) و اعیان و اذناب و دار و دسته ،  بقدری در این ایام دروغ و افترا به نظام مقدس جمهوری اسلامی بسته اند که هر کسی در هر جای دنیا یک بلایی بسرش میاد دوست دارد که به جمهوری اسلامی ایران منسوب کند. در واقع  مرزهای بی تقوایی و حتی حرمت دروغ گویی را هم این 2 مولکول ویروسی ، برعلیه مقدسات ونظام شکسته اند»

به جون ننجونم اینا...این انگشتامو توی کهریزک قطع کردن تا به حرف بیام.........

این عکسمو همه خبرگزاریهای دنیا حتی سایتهای جلبکها هم پخش کردن

به جون ننجونم اگه یک کلمه شو دروغ بگم.....شاهد زنده هم دارم ....برید از میرجلبک  بپرسید که اصلا خودش به همراه شیخ شعبان بی مخ اصلاحات(کروبی) اونجا بودن......


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 7:54 عصر     |     () نظر
بنازم ثروت را...
دیدارهای هفتگی"مهدی ابن الاکبر" با خانواده‌اش در خارج از کشور

خانواده فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هر هفته ایران را ترک می کنند و برای ملاقات با مهدی هاشمی عازم کشور امارات می شوند.



به گزارش شبکه ایران، مهدی هاشمی رفسنجانی که حدود چهار ماه پیش برای آنچه "انجام ماموریتی کوتاه مدت" اعلام شد، کشور ایران را ترک کرده، هر هفته اعضای خانواده اش را در خارج از کشور ملاقات می کند.

به گفته یک منبع آگاه، خانواده فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هر هفته ایران را ترک می کنند و برای ملاقات با مهدی هاشمی عازم کشور امارات می شوند.

در مواقعی هم که فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت در امارات حضور نداشته باشد، خانواده او از این کشور عازم انگلیس شده و در آنجا با مهدی هاشمی دیدار خواهند کرد. خانواده او سفر به انگلیس را تقریبا هر ماه تجربه می کنند.

گرچه تاکنون درباره جزئیات این دیدارها اخباری منتشر نشده اما به نظر می رسد که این دیدارها همانند دیگر ملاقات های خانوادگی باشد.

خانواده مهدی هاشمی در حالی هر هفته برای ملاقات با سرپرست خود از ایران خارج می شوند که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اخیرا در مشهد، سفر مهدی هاشمی را با اعترافات مختلفی که درباره نقش او آشوب های اخیر شده، بی ارتباط دانست و گفت که فرزندش دائماً می خواهد به کشور بازگردد ولی به توصیه او فعلا به کشور باز نخواهد گشت.

البته آقای هاشمی رفسنجانی توضیح نداد که اگر فرزندش مشکلی و ایرادی را متوجه خود نمی داند چرا برای ملاقات خانواده اش به ایران مراجعت و دیدارهای خود را با آنان، به جای دوبی و لندن به تهران منتقل نمی کند.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین بدون اشاره به هزینه ها و سفرهای متعدد خانواده فرزندش به خارج از کشور، عنوان کرد که "مهدی در انتخابات و هیچ یک از اغتشاشات دخالتی نداشته و حتی پول ندارد که بخواهد به بقیه بدهد."

* خروج ابهام برانگیز مهدی هاشمی از کشور

گفتنی است که مهدی هاشمی، رئیس دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد، حدود چهار ماه قبل و همزمان با برگزاری دادگاه چهارم متهمان کودتای مخملی تهران را به مقصد انگلیس ترک کرده است.

 دقایقی پس از انتشار خبر این سفر ناگهانی، دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد دلیل آن را بازدید از شعبات این دانشگاه در خارج از کشور اعلام کرد و از بازگشت زودهنگام مهدی هاشمی خبر داد.

با این حال طولانی شدن سفر مهدی هاشمی علاوه بر اینکه شبهاتی را در خصوص دلیل اصلی این سفر به وجود آورده، انتقاداتی را نیز از سوی دانشگاهیان و سیاسیون به همراه داشته است.

مسئله دیگری که حضور مهدی هاشمی در خارج از کشور را حساس کرده، اظهارات مقامات قضایی کشور است.

جعفری دولت آبادی دادستان تهران چندی پیش خواستار بازگشت فوری مهدی هاشمی به کشور و پاسخگویی او به اتهاماتش شده بود اما این هشدار دولت‌آبادی با اعتراض مهدی هاشمی همراه شد، چنان‌که او گفت که هیچ اتهامی را نمی‌پذیرد.

آقای هاشمی هر چند گفته که حاضر است در هر دادگاهی حضور یابد و حتی حکم برائت هم بگیرد اما تاکنون تنها با صدور نامه و بیانیه از کشورهای غربی و دیگر مناطق، به اتهامات وارده اعتراض کرده و سخنی از زمان آمدنش نکرده است.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/13:: 7:49 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >