سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى پرده‏اى است پوشان ، و خرد شمشیرى است برّان ، پس نقصانهاى خلقت را با بردبارى‏ات بپوشان ، و با خرد خویش هوایت را بمیران . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
بیانیه‌هایی که موسوی علیه ملت و جمهوری اسلامی صادر کرد

شبکه ایران: بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، علت اصلیشکل گیری و تداوماغتشاشات ماه های پس از انتخابات را ناشی از تحریک میرحسین موسوی از طریق بیانیه های تندش علیه نظام جمهوری اسلامیدانسته اند.

هر چند فتنه اخیر باحضور بی نظیر ملت ایران در صحنه و درایت رهبر معظم انقلاب به شکست انجامید اما 17 بیانیه ای کهآقای موسوی موظف به صدور آن شد،علاوه بر تشویق و تحریک به ادامهاغتشاشات خیابانی، موج گسترده ای از اهانت و تهمت به ملت بزرگ ایران وجمهوری اسلامی و مسئولان ارشد کشور بود.

این بیانیه ها که با استقبال و پوشش گسترده ضدانقلاب خارج نشین، محافل غربی و رسانه هایشان روبرو شد، علی رغم اعتراضات و هشدار متعدد ملت ایران به سران فتنه همچنان تداوم یافت تا جاییکه که به عدد هفده رسید.

حتی اخیرا یک منبع آگاه هم اعلام کرد کهدر جلسه "اتاق فکر فرقه سبز"، آقای موسوی موظف شده است که به مناسبت روز 12 فروردین بیانیه ای دیگری علیه جمهوری اسلامی صادر کند.

از این رو نگاهی به بخشی از بیانیه های هفده گانه میرحسین، در شرایط کنونی خالی از لطف نیست.

*قبول شکست در وقت اضافه

میرحسین موسوی در نهمین بیانیه خود، هرچند به زعم خود مشروعیت سیاسی دولت دهم را نپذیرفت اما به طور ضمنی نتایج انتخابات را قبول کرد و با اشاره تلویحی به قطعی شدن ریاست جمهوری احمدی نژاد، ادعا کرد: از این پس دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر می برد.

این بیانیه موسوی در شرایطی منتشر شد که آخرین نظرسنجی یک نهاد معتبر رسمی حاکی از کاهش بیش از 70 درصدی محبوبیت وی در سطح کشور بوده و در این راستا حتی همراهی هوادارانش در تهران هم به شکل محسوسی کاهش یافته بود.

* حمله به دولت به بهانه سقوط هواپیما!

در آخرین روز تیرماه 88، میرحسین موسوی پس از گذشت پنج روز از رخ دادن سانحه سقوط هواپیمای تهران-ایروان تصمیم به ابراز تسلیت به مردم کشور گرفت.

هر چند صدور این بیانیه به خاطر سقوط هواپیما بود اما موسوی این موضوع را بهانه ای برای حمله به دولت و نظام قرار داد و مدعیکم‌ارزش شدن جان انسانها را در نظر مسئولین و دولتمردان شد.

اما میرحسین موسوی در حالی از خطر کم ارزش شدن جان انسان ها در نظر دولتمردان سخن گفت که با تمکین نکردن به رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری، حامیان خود را برای برپایی تظاهرات و تجمعات غیر قانونی به خیابان فرا خواند و به همین خاطر باعث کشته و زخمی شدن صدها تناز مردم بی گناه در جریان آشوب های مختلف شد.

*قوه قضاییه هم تقلب کرده!

کاندیدای شکست خورده دهمین انتخابات ریاست جمهوری در دهمین بیانیه خود و همزمان با برگزاری دادگاه متهمین کودتای مخملی، ‌قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران را هم متهم به تقلب کرد!

وی در واکنش به اولین دادگاه رسیدگی به پرونده اغتشاشات سال گذشته نوشت که از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند.

او علیرغم تاکید چندباره ابطحی و عطریانفر به صادقانه بودن سخنانشان در دادگاه و پشیمانی‌شان از آنچه درباره تقلب در انتخابات گفته و یا نوشته بوده اند، آنها و دیگر معترفین را انسان هایی "له شده" توصیف کرد که "به آنچه ملزم شده اند"، اقرار کردند .

*مفتخر به حمایت شیخ ساده لوح

آقای موسوی در یازدهمین بیانیه اش بر "توهم تقلب در انتخابات" تاکید کرد!

وی همچنین در این بیانیه صانعی و منتظری را مراجع تقلیدی خواند که هر چه در توان داشته‌اند در حمایت از او به کار بسته‌اند.

کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم در ادامه به "تشکیلات راه سبز امید" اشاره کرد و گفت که به این دلیل برای جنبش خود عنوان "راه" را استفاده کرده تا اگر در میان "راه" شکست خوردیم نا امید نشویم!

اما جالب ترین خواست او در این بیانیه به تقاضای او برای شناسایی و مجازات سران اصلی حوادث پس از انتخابات مربوط است! آقای موسوی البته به شخصی خاصی اشاره نکرد.

در مجموع بیانیه میرحسین موسوی بیشتر به دلنوشته‌ای می‌ماند که سیری تخیلی در فضای سیاسی کنونی انجام داده است.

* صدور بیانیه جدید همزمان با زنده شدن کشته شدگان ادعایی!

در حالی که قطار بیانیه های موسوی به ایستگاه دوازدهم می رسید، وی از آنچه حوادث سهمگین آینده خواند، احساس خطر کرد!

او پیش از این، عبارت "احساس خطر" کردن را به عنوان علت حضورش در انتخابات ذکر کرده بود. موضوعی که در مناظره های انتخاباتی چندین بار بیان شدن اما پس از انتخابات و با شکل گیری آشوب ها معنای اصلیخود را بر همگان آشکار کرد.

هرچند دستگیری علیرضا بهشتی و مرتضی الویری توسط نیروهای محافظ امنیت منجر به صدور این بیانیه شده بود اما همچون دیگر مواضع ماه های اخیر میرحسین با استقبال رسانه‌های بیگانه همراه شد و بلافاصله بر صدر اخبار آن‌ها نشست.

این بیانیه در شرایطی منتشر شد که با صدور حکم بازداشت معاون میرحسین موسوی از سوی دادستان جدید تهران، احتمال دستگیری وی و دیگر سران اغتشاشات بیش از همیشه قوت یافته بود.

ناگفته نماند علی رضا بهشتی به این دلیل دستگیر شده بود که در شهریور 88 با انتشار لیستی جعلی، مدعی کشته شدن 72 نفر در حوادث اخیر شد و پروژه "72 تن سازی" را رقم زد؛ پروژه‌ای که در همان ایامکشته های دروغینش زنده شدند و با اعتراض به درج نامشان در لیست کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان، این پروژه را با شکست روبه رو کردند.

*سکوت در برابر "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"

برگزاری جشن تولد برای میرحسین موسوی در روز هفتم مهرماه(شش ماه زودتر از تولد واقعی او)بهانه صدور سیزدهمین بیانیه این رهبر اصلاح طلب شد.

با وجود اینکهرسانه‌های اپوزیسیون خارجی ‌کوشیدند تا با این بهانه فضای دانشگاه‌ ها را در ابتدای سال جدید تحصیلی ناآرام کنند و این ناآرامی را به بیرون از دانشگاه‌ها بکشانند اما با انتشار تصویر برگ اول شناسنامه میرحسین در برخی از سایت‌های خبری، ادعای نادرست دیگری در کارنامه سبزها ثبت و مشخص شد که روز تولد موسوی نه روز هفتم ماه مهر بلکه یازدهم اسفند بوده و این موضوع تنها بهانه‌ای برای ایجاد ناآرامی بوده است.

هرچند موسوی در سیزدهمین بیانیه خود حواشی روز قدس را متذکر شده بود، با این حال وی هیچ اشاره‌ای به شعارهای ساختارشکنانه و دشمن‌پسند سبزها در راهپیمایی روز قدس نظیر "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"، و "جمهوری ایرانی"و همچنین روزه خواری آشکار حامیانش نکرد و در این باره سکوت را بهترین گزینه دید.

وی در پایان این بیانیه نیز بار دیگر دولت را بدون سند و مدرک متهم کرد و مدعی شد، سیاست خارجه غلط و میلیاردها دلار در کشور گم شده است!

*16آذر نشد 17 آذر، 17آذر نشد 18آذر!

16 آذر، روز دانشجو، بهانه انتشار بیانیه شانزدهم مهندس موسوی بود.

وی در این بیانیه ضمن اعتراف به ریزش نیروهای منتسب به وی در سطح جامعه و دانشگاه، هیچ اشاره ای به ماهیت نامگذاری این روز و علت شهادت دانشجویان معترض به سفر رییس جمهور آمریکا به ایران در سال 1332 نکرد.

رویه ای که او در بیانیه شانزدهم خود به مناسبت 13 آبان –روز مبارزه با استکبار و تسخیر لانه جاسوسی- نیز دنبال کرده بود و به جای پرداختن به اصل ماجرا که استکبارستیزی ملت ایرانبود، متهم کردن جمهوری اسلامی رادر پیش گرفت و حتی از آمریکا که نماد استکبار محسوب می شود، هم هیچ نامی نبرد.

میرحسین در ادامه این بیانیه، ادعای خود درباره "تقلب" را تکرار کرد اما همچون دفعات قبل حتی یک برگ سند درباره این ادعا ارایه نداد.

نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم همچنین آشوبگران را به ادامه اغتشاش در روزهای 17 و 18 آذر دعوت کرد و خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی یادآور شد که می توان در روزهای دیگر هم اغتشاش کرد: "?? آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ?? آذر چه می‌کنید؟ ?? آذر چه می‌کنید؟".

تلاش موسوی برای تداوم آشوب‌ها و تحریک احساسات دانشجویان در حالی در آذر سال گذشته صورت می گرفت که افکار عمومی و نمایندگان ملت در پارلمان منتظر محاکمه متهم ردیف اول "اغتشاشات پس از انتخابات" بودند.

*بیانیه ای که داد خاتمی را هم درآورد!

جنجال برانگیزترین بیانیه موسوی پس از آن اعتراض بسیاری از مردم و مسئولان را در پی داشت که وی در این بیانیه هتاکان عاشورای حسینی سال گذشته را "مردمی خداجوی" و "عزاداران حسینی" نامید.

در این بیانیه که پیشوند "هفدمین" را به یدک می کشید، نه تنها هیچ اعتنایی به خواسته صریح ملت برای "ابراز برائت و بیزاری از هتاکان به قرآن مجید و روز عاشورا" نکرد که حتی آقای موسوی عاملان جسارت روز عاشورا را همراهان خود خواند و از رفتار آنان در این روز "دفاع" کرد.

آقای موسوی در ادامه بیانیه آخرش، رسانه ملی را به دلیل پخش فیلم اقدامات هواداران او به "بی عقلی" و "بی انصافی" متهم کرد و اهانت به قرآن، عاشورا و پاره کردن عکس حضرت امام را از سوی حامیانش "اتهامی مضحک" خواند: "مضحک است که بما تهمت اهانت به قرآن ، عاشورای امام حسین یا پاره کردن عکس حضرت امام قدس سره زده شود". البته وی اشاره ای به اینکه هتاکان روز عاشورا همزمان با کف و سوت زدن و حمله به عزاداران تهرانی، نام وی را فریاد زده و عکس او و کروبی را در دست داشتند نکرد.

پس از این بیانیه موهن میرحسین، تلویزیون "بی‌بی‌سی فارسی" که نقشی اساسی در راهبری اغتشاشگران پس از انتخابات ایران داشته بود، ضمن "خیرخواهانه" دانستن بیانیه جدید موسوی، آن را "دعوتی برای ایجاد آرامش و یافتن راه حل سیاسی" توصیف کرد و با "تندرو" خواندن حامیان انقلاب اسلامی، گفت که این بیانیه آنان را متقاعد نکرده که "بحران" ایران جدی است.

هرچند برخی بندهای بیانیه هفدهم میرحسین برخی به اصطلاح اصولگرایان مخالف دولت نظیر آقای رضایی را به تکاپو واداشت تا مفری برای بازگشت موسوی به مجموعه نظام بیابند اما حمایت موسوی از هتاکان عاشورا صدای برخی از سران اصلاحات را درآورده و به اصطلاح آش آنقدر شور شده بود که صدای آشپز را هم درآورد!

در همین زمینه سید محمد خاتمی، رئیس بنیاد باران، درباره این موضع میرحسین اظهار داشته بود: موسوی نباید آشوبگران روز عاشورا را که جمعی اوباش بودند، به "مردان خدا جو" تعبیر می‌کرد. در جریان تخریب‌ها و آشوب‌ها، آشوبگران اقداماتی خیلی بدی انجام دادند که قابل توجیه و دفاع نیست.

*وظیفه جدید "مهندس"

گفتنی است میرحسین براساس تصمیم اتخاذ شده در آخرین نشست محفلی سران فتنه، موظف شده است تا در ادامه سریال بیانیه‌نویسی‌های خود، موج دیگری از تهمت‌های بدون سند را علیه نظام بیان کند.

موسوی بنا دارد که این بیانیه را به مناسبت دوازدهم فروردین سالروز رای 99 درصدی مردم به نظام جمهوری اسلامی ایران صادر کند.

به گفته سیاسیون، تلاش جدید میرحسین با هدف احیای فرقه سبز و ایجاد امید در آن صورت می گیرد چرا که موسوی در سخنانی که به مناسبت سال جدید منتشر کرد، هواداران دچار ریزش شده خود را به مبارزه اجتماعی و مقاومت دعوت کرده بود.

البته متقاعد کردن اپوزیسیون و دشمنان خارج نشین جمهوری اسلامی به زنده بودن فرقه سبز و در نتیجه ادامه حمایت ها از این فرقه، به عنوان دیگر علت این تحرک ها عنوان شده است. گفتنی است که موج حمایت دشمنان از سران اصلاحات، همزمان با افزایش موضع گیری سران این جریان علیه نظام، رشد صعودی داشته است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/12:: 12:27 عصر     |     () نظر

قرآن، تفکر باطل را گاه به خانه عنکبوت تشبیه کرده که سست‌ترین خانه‌ها است - «ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت» - و گاه به درختان بی‌ریشه‌ای که بر روی زمین می‌رویند و هر دو با اندک نسیمی به نابودی می گرایند. جبهه دوم خرداد که بخشی از آن با تفکر مقابله با ارزش ها شکل گرفت، مدت کوتاهی قدرت نمایی کرد؛ ولی به زودی در میان مردم مطرود شد. در همین راستا بود که آقای محمد سلا‌متی - دبیر کل سازمان نامشروع مجاهدین انقلا‌ب - اعلا‌ن ‌کرد درصددیم نام جبهه دوم خرداد را تغییر دهیم. (آفتاب یزد، 13/8/83) وشاید به همین دلیل بود که در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری نام این جریان به جنبش سبز تغییر یافت تا با نام و نماد دیگری بتوانند به تجدید قوا بپردازند و بار دیگر به قدرت دست یابند؛ ولی مردم چهره کریه بدخواهان را از پشت این نام زیبا شناختند و باز هم دست رد به سینه آنان زدند و نشان دادند فریب تغییر نام و عنوان را نمیخورند. مهمترین دلیل برای رویگردانی مردم از جبهه دوم خرداد و به اصطلاح طرفداران جنبش سبز، بی اعتنایی آن ها به مردم و قانون مورد احترام مردم و مقابله بخش قابل توجهی از آنها با ارزش های اسلام و انقلاب است. این گروه در طول دوره حیات خویش همواره آنتن خود را به سمت غرب تنظیم می کردند و هیچ گاه حاضر نشدند به سفارش های مقام معظم رهبری که به‌سان حضرت نوح(ع) آنها را دعوت به سوار شدن به کشتی انقلاب می کردند، توجه کنند تا از غرق شدن در طوفان های حوادث نجات یابند. مقام معظم رهبری در اینباره می فرمایند:
«... حضرت نوح نبی‌الله (علی نبینا و علیه السلام) به فرزندش فرمود: «یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین». نظام اسلامی هم تأسیا به حضرت نوح، به همه میگوید: بیایید با ما باشید، بیایید وارد این کشتی نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمی کنیم؛ اما کسانی هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند.» (در جمع خبرگان رهبری، اسفند 88)
اکنون چه باید کرد؟ کسانی بهرغم هشدارهای صریح مقام معظم رهبری، ‌خود بر بیرون رفتن از نظام اصرار می ورزند، و راه خود را از اسلام و انقلاب جدا کردهاند. دراین صورت، طبیعی است که نظام تا حدی با آنها مماشات خواهد کرد. متأسفانه نصایح رهبری در گوش آنها اثری نکرد و در نتیجه با پایان یافتن مدارا، دیگر راهی برای بازگشت آنها باقی نمانده است؛ کسانی که بیش از 9 ماه است در برابر قانون و رای مردم ایستاده و همگام با دشمنان و تحت الحمایه آنان با انجام کودتای نرم در جهت براندازی نظام اسلامی کوشیده اند، نه قانون را قبول دارند، نه نظام اسلامی و نه آرای مردم! بنابراین، این گونه افراد و گروهها از چارچوب نظام خارج اند و در ولایت دشمن در آمده اند و طبیعتا حق حضور در هیچ عرصه ای از عرصه های سیاسی، تقنینی و اجرایی را در نظام ندارند. در راستای همین استراتژی بود که مقام معظم رهبری درباره این گونه افراد فرمودند: «اگر چنان چه کسی وارد میدان رقابت انتخاباتی و مسابقه انتخاباتی بشود، اما بخواهد چارچوب را بشکند، او از قاعده نظام خارج شده است.» امام (رضوان الله تعالی علیه) که جامع‌الاطراف بود، به مجرد این که نسبت به قانون قصاص یک حرکتی انجام گرفت - که خوب، یک قانون بود - فوراً حساسیت امام مطلب را درک کرد؛ فهمید که معارضه با قانون قصاص اسلامی، معنایش چیست؛ و آن برخورد عجیب و قاطع را که یادتان هست، انجام داد. ما باید این جور باشیم؛ باید حساس باشیم.
روی مسأله اصلی نظام و نقشه نظام و کلیت نظام هیچ اهمالی را نباید روا بداریم.”
بر این اساس و بر این مبنا وطبق نظر رهبری نظام” کسانی که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانی که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانی که آن انتخابات عظیم چهل میلیونی مایه افتخار را زیر سوال می‌برند، یک نقطه قوت را برای نظام می‌خواهند تبدیل کنند به یک نقطه‌ ضعف، این ها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتی نجات - که نظام اسلامی است - بیرون می‌اندازند؛ والا هیچ کس نمی خواهد کسی را از کشتی نجات بیرون بیندازد.” به هر حال معظم له فرمودند کسانی که رای اکثریت و قانون را نمی‌پذیرند، صلا‌حیت حضور در چارچوب نظام اسلا‌می را از دست می‌دهند، که از دست داده‌اند.
این حکم ایشان شبیه همان حکمی است که امام (ره) در پاسخ به نامه محتشمی پور در‌باره نهضت آزادی صادر فرمود و برای همیشه نهضت آزادی را از حضور در عرصه های سیاسی و حکومتی منع کرد. بنابر این مدعیان اصلاحات که در 9 ماه گذشته در برابر قانون و آرای مردم ایستاده و با آشوب های خیابانی به حیثیت جمهوری اسلامی و اموال عمومی آسیب وارد کرده اند، دیگر در چارچوب نظام نمی گنجند و از این چارچوب خارج اند. این گونه افراد و احزاب با عملکرد خود نشان دادند همچون نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت حضور در رقابت های انتخاباتی را ندارند؛ زیرا نه قانون اساسی را قبول دارند و نه انتخابات و نه را‡ی اکثریت و نه حتی قواعد دموکراسی غربی که سال ها برای آن فریاد کرده اند! از این جهت می توان گفت این جریان به پایان راه خود رسیده است. البته حامیان غربی آن ها نیز به پایان خط رسیده اند؛ چرا که در عرصه تقابل با نظام رسما اظهار عجز کرده و به عرصه جنگ مجازی و سایبری روی آورده اند که البته در این عرصه هم توسط نیروهای ارتش سایبری ایران شکست سنگینی را تحمل کرده اند. پس نه غربی‌ها باید به گروه شکست خورده جنبش سبز اموی امیدوار باشند و نه این ها به اربابان غربی. تنها جنبش سبز علوی است که با تکیه بر پشتیبانی ملت مسلمان ایران و با عنایات حضرت حق به پیش می تازد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/12:: 12:26 عصر     |     () نظر

اندر باب صفات سه  بزرگوار دانشمند موسوی و خاتمی و کروبی)

<\/h2>

موسوی، خاتمی و کروبی<\/h2>

چه مبارک گروه محبوبی<\/h2>

***
<\/h2>

همگی طالبانِ اصلاحات<\/h2>

اهل نوآوری و ابداعات<\/h2>

***
<\/h2>

پس بشنوید اوصاف جناب مستطاب، آقای مهندس میرحسین موسوی

***<\/h2>

موسوی سبز و “چیز” و طوفانی<\/h2>

اهل دعوا، چنان که میدانی<\/h2>

***<\/h2>

پِیِ داد است و پیرو بیداد!<\/h2>

کار وی باشد همچنان فریاد<\/h2>

***<\/h2>

هِی بیانیه میدهد هر دم<\/h2>

بیبخودی، تازه میکند دردم<\/h2>

***<\/h2>

هر که باشد مخالف هر طوری<\/h2>

خود شکایت کند  ز  وِی فوری<\/h2>

***<\/h2>

نزد قاضی کمی توهم داشت<\/h2>

اعتراضی به یک تقلب داشت<\/h2>

***<\/h2>

تازه دامادک لرستان است<\/h2>

صاحب رأی کل استان است<\/h2>

***<\/h2>

مردمان دلیر آن وادی<\/h2>

اهل غیرت بُوَند و آزادی<\/h2>

***<\/h2>

رأیشان موسویِ دامادست!<\/h2>

دل سبزی از این خوشی شاد است!<\/h2>

***<\/h2>

الغرض گوید او حکایت ها<\/h2>

از وقوع چنین جنایت ها !<\/h2>

***<\/h2>

آرزویم بود که یک روزی<\/h2>

برسد عاقبت به بهروزی<\/h2>

. . . . . . . . . . . . . . . . . . انشا الله!

***

(مایه فخر دوران ما، ریاست محترم بنیاد باران، جناب محمد آقای محمد خاتمی عزیزتر از جان و متخصص در دست بوسی از -ببخشید دست دادن با- بانوان فرنگی!)

***<\/h2>

خاتمی، مرد روز بحرانی<\/h2>

خوش به حالت، همیشه خندانی<\/h2>

***<\/h2>

لطفاً یکی به این مرد روزهای بحرانی کمک کنه!<\/h2>

***<\/h2>

آن دو رنگیه ریشتان زیباست<\/h2>

در دلم بهررنگ آن غوغاست<\/h2>

***<\/h2>

اهل علمی و اهل جاخالی<\/h2>

لُپِ سُرخت چونان گل قالی<\/h2>

***<\/h2>

پاشو از خواب دوم خرداد<\/h2>

پس ببین بیست و دوم خرداد<\/h2>

***<\/h2>

دست نامحرمان فشارد بیست<\/h2>

در همه مردمان مثالش نیست<\/h2>

***<\/h2>

(و اما . . . نوبتی هو باشه نوبت کیه؟ بله!  جناب شیخ مهدی کروبی)

***<\/h2>

شیخ شیخان بود چو کروبی<\/h2>

صاحب فضل و صبر ایوبی!<\/h2>

***<\/h2>

چون ز اَوتادِ عالم هستی است<\/h2>

زین سبب کی به فکر بد مستی است؟<\/h2>

***<\/h2>

حزب وی اعتماد ملی هست<\/h2>

بی شک او افتخار ملی هست<\/h2>

***<\/h2>

جان جانان کجا پی سوتیست؟<\/h2>

عاشق مردمان نالوتیست!<\/h2>

***<\/h2>

هر که حبسش کنند و زندانی<\/h2>

می رود سوی شیخمان آنی<\/h2>

***<\/h2>

تاکند اندکی سخنرانی<\/h2>

وا کند عقده های پنهانی<\/h2>

***<\/h2>

در کنارش جزایری باشد<\/h2>

وِی برای خودش یَلی باشد<\/h2>

***<\/h2>

(و مخلص کلام آنکه . . . )

***<\/h2>

الغرض این گروه رِندان است<\/h2>

دور باطل میان زندان است<\/h2>

***<\/h2>

این سه تن جمله اهل اصلاحند<\/h2>

همزبان همقطار و همراهند<\/h2>

***
<\/h2>

پس کنون گویمت ز هوشیاری<\/h2>

گل پسر جان امان ز بیداری!<\/h2>

***<\/h2>

هر سه در خواب غفلتند آنان<\/h2>

در توهم معلقند آنان<\/h2>

***<\/h2>

خواب غفلت عجیب و سنگین است<\/h2>

غصه ی مردمان غمگین است<\/h2>

***<\/h2>

پس مبادا شوی چو این اشخاص<\/h2>

آلت خنده عوام الناس<\/h2>

***<\/h2>

هان! کنون بانگتان زنم یاران<\/h2>

کم شوید از ره تبهکاران<\/h2>

***<\/h2>

میکنی بعد من کنون تکرار<\/h2>

این سخن را زیاد و بس، بسیار<\/h2>

***<\/h2>

موسوی، خاتمی و کروبی

چه مبارک گروه مطلوبی


شعر از علی میرزائی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/9:: 10:17 عصر     |     () نظر

موافقان و مخالفان رییس جمهور محمود احمدی نژاد افراد و اسامی جالب و تفکر بر انگیزی را شامل می شود: علی مطهری فرزند شهید استاد مطهری در جبهه مخالفان سر سخت او قرار می گیرد و در عین حال همسر زنده یاد دکتر فاطمی از حامیان استوار او می شود. نوری زاد که عمری به ولایت مداری و... شهره بود می شود دشمن سرسخت احمدی نژاد و فرهاد جعفری نویسنده رمان موفق کافه پیانو – راستی این کتاب را بخوانید، خواندنی ست _ که به سکولار بودن افتخار می کند چنان از رییس جمهور منتخب ملت سخن می گوید  و از دکتر دفاع می کند که دوستان روشنفکرش را به فحاشی علیه خودش وامی دارد.فلان ورزش کاری که سال ها در کشور در برنامه ها و همایش ها و جنگ ها ی سرگرمی به عنوان ورزش کار پاستوریزه و مورد تایید دعوت می شد ،می شود جنبش سبزی و آن دختر خانوم تنیسور ایرانی در فرانسه می شود حامی احمدی نژاد!

راستش را بخواهید مسئله هم کمی پیچیده و شگفت است و هم کمی بیشتر ساده و قابل فهم ! محمود احمدی نژاد چه بخواهیم و چه نخواهیم فصل و جریان تازه  و بدیعی ست  که بسیاری از مشهورات و مرسومات صنفی،خانوادگی و باندی را بر هم زد و اتفاق کاملا جدیدی را خلق کرد. شاید مشاهده ی دقیق  بازی یی که احمدی نژاد آن را با شهامت و ذکاوت بر هم زد این صف بندی شگفت را قابل هضم و درک کند.

من البته چندان کاری به دشمنان و دوستان مشهور رییس جمهور ندارم و می خواهم شما را با تعدادی دیگر از افراد این دو جریان که بنده ایشان را از نزدیک و طی سال های طولانی رفاقت و هم نشینی می شناسم ، آشنا سازم – با این توضیح که اسامی شان را ذکر نخواهم کرد_ :

پدر من یک بقالی سر نبش کوچه ای قدیمی در شهرمان دارد و تا آنجا که یادم هست همیشه هشتش به طرز غریبی گرو نهش بوده است. پسر عموی پدرم بر خلاف وی تاجر متمولی ست که در یکی از مناطق شمالی تهران زندگی میکند. پسر عموی او در انقلاب از حامیان جریانات خلق و کارگری و... بود و امثال پدرم را خرده بورژوا می دانست. پدرم در انتخابات سال 84 و امسال در و دیوار مغاز ه اش را پر از عکس آهنگر زاده ی شجاع کرد و پسر عموی خلقی دیروز و بورژوای امروز در دشمنی با احمدی نژاد شهره خاص و عام شد. جوانی را می شناسم که در مخالفت با برنامه های دوران اصلاحات اعم از سخنرانی چهره های مشهور دوم خردادی و کنسرت های موسیقی و ... و البته بر هم زدنشان شهرتی داشت برای خودش. در جریان یکی از همین عملیات هایش مورد اعتراض دوستی قرار می گیرد که این رفتار های تو بر خلاف آموزه های دین و بر خلاف نظر صریح رهبر عزیزمان است و... این برادر مثلا دل سوز انقلاب هم با پرخاش به این بنده خدا نهیب می زند: منافق بی شعور! در جریان حوادث بعد از انتخابات آن بر هم زننده شده بود هوادار سینه چاک آقای موسوی و منافق بی شعور!! هم تا مرز کتک خوردن برای دفاع از احمدی نژاد پیش رفت.

کسی را می شناسم که سال 84 با حرارت این جا و آن جا سخنرانی می کرد که وامصیبتا احمدی نژاد آمده که ولایت را از ما بگیرد و شنیدم همان شخص در مراسم ختم ندا آقا سلطان شرکت کرد و به خاطر آنچه دیکتاتوری رهبری می خواند و آنچه نابودی کشور و انقللاب می پنداشت گریست _ جدا عرض می کنم، گریه کرد! – و البته خانومی را می شناسم که در جریان برخی گزینش های دهه 60 از آموزش و پرورش اخراج شد.بعد ها شکایت کرد و تبرئه شد و می توانست به کارش برگردد که البته هیچ گاه بازنگشت و او امسال چنان انرژی برای تبلیغات به نفع احمدی نژاد گذاشت که بعد از 22 خرداد چند روزی در بستر بیماری افتاد!

معمای عجیبی هست و نیست. می شود درک کرد که چه اتفاقی افتاده و در عین حال گیج کننده است. آنکه محروم بوده و طبیعتا باید از کشور و انقلابش فاصله بگیرد دارد برای پایداری میهنش جان فدا می کند ، آنکه بر خوردار بوده و پر ادعا تیشه گرفته به قصد ریشه ی ایران سربلند. احمدی نژاد بی تردید نام ماندگاری ست در تاریخ به واسطه ی رقم خوردن همین شگفتی ها!.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/9:: 10:10 عصر     |     () نظر

هاشمی و مردم در صدر لطیفه های نوروز 89

نوروز امسال لطیفه های جالبی داشت. از بیانیه های توهم آلود موسوی و کروبی که طرفدارانشان را دعوت به صبر و استقامت می کردند تا سخنان عروس آذربایجان که هنوز دعای تحویل سال را بلد نیست.

اما در میان این خوشمزگی ها سخنان هاشمی رفسنجانی که به مناسبت 12 فرودین در تقلید از موسوی و کروبی به وسیله پیام ویدیویی صادر شده قابل توجه تر است.

ایشان در یک سخنرانی 10 دقیقه ای 27 بار نام مردم را برده و خواستار احترام به حقوق مزدم شده است. همچنین با ذکر تحلیل هایی از امام خمینی ، همه چیز جمهوری اسلامی را مردم دانسته است. او صدایهای مخالف جمهوریت را در ابتدای انقلاب ضعیف پنداشته و دلیل آن را نبودن در مبارزه عنوان کرده است.

در توصیف این اظهارات چند نکته قابل تامل است:

1- شکست هاشمی رفسنجانی در پروژه بازگشت مهدی به کشور، بازداشت ولو یک روزه حسن لاهوتی و حسین مرعشی و احتمالا عصبانیت حاج خانم از گرفتاری فرزندانش در بیان این اظهارات دوپهلو بی تاثیر نبوده است. چنان که سایت هاشمی رفسنجانی نوشته حتی کسالت و " تن تب دار" نیز نتوانست موجبات تعویق مصاحبه نشده است.

2- نسبت هاشمی رفسنجانی با مردم یکی از واضح ترین مفاهیم سیاسی ایران معاصر است. بیزاری عمومی از هاشمی رفسنجانی به گونه ایست که به گفته محسن هاشمی احمدی نژاد به هاشمی فحش داد تا 20 میلیون رای بیاورد. مطرح کردن مسائلی همچون ثروت هاشمی رفسنجانی و ... نیز قطعا در رویکرد مردم ایران به هاشمی رفسنجانی بی تاثیر و کم تاثیر است. مردم ایران بحران های اجتماعی دهه 70 را دیده اند. تورم 50 درصدی سال 74 را دیده اند. نژاد برتر خاندان هاشمی و مدیران ارشدش را دیده اند. و هاشمی هم ادبار عمومی مردم به خودش در سال 72، 76، 78، 84 و 88 را دیده است . پس نیازی به داستان های واقعی و غیرواقعی پیرامون ثروت و دارایی های های هاشمی و فرزندانش برای بررسی نسبت هاشمی رفسنجانی و مردم وجود ندارد

3- بررسی تاریخ قبل از انقلاب و صف بندی های عمیق سال مبارزه می تواند در شناخت شخصیت های سیاسی کمک کند. منظور هاشمی در این اظهارات که تازگی هم ندارد آیت الله مصباح است. هاشمی این عالم فرزانه را بدون سابقه مبارزاتی می داند. اگرچه هاشمی خود را در ماجرای لو رفتن اساسنامه جامعه مدرسین جوزه علمیه قم در منزل مرحوم ربانی شیرازی به فراموشی می زند اما حتما یادشا ست که همان زمان که او به رفسنجان پناهنده شده بود ، آیت الله مصباح یزدی نیز به بافق و یزد فرار کرده بود!

همچنین آیت الله مصباح یزدی همچون هاشممی در سال های مبارزه به ساخت و ساز و فعالیت های اقتصادی نپرداخته و به تربیت شاگردان ارزشمندی همت گماشته و البته فرق است بین نوچه پروری هاشمی و شاگردسازی مصباح.

هاشمی در سال 53 در حالی که تقریبا همه از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق خبر داشتند مبلغ 100 هزار تومان به بهرام آرام سردسته مارکسیستها کمک کرده و این عدم خط کشی عقیدتی هنوز هم در رفتار سیاسی هاشمی رفسنجانی دیده می شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/9:: 10:8 عصر     |     () نظر

بسم الله

سلام درست که قوه قضائیه دستش باز است و می تواند براحتی وبلاگها را ببندد تحت عنوان توهین به سران سه قوه بعد از قضیه حسین مرعشی و مرخصی دو روز بعد حکم قطعی اش قربه الی الله هم که شده باید حرفها را زد حتی اگر وبلاگ پلمپ شود غیر این صورت وبلاگ به چه درد می خورد اگر پلمپ نشود.

بنده دست بسیج دانشجویی امیر کبیر را می بوسم.یاد نعره های رئیس قوه جدید که می گفت ما سیاسی نیستیم بخیر که خیلی نگذشته است.کاش این رافتها نصیب طلبه سیرجانی آقای جهانشاهی می شد که تا راه افتاد به اعتراض کفش هایش را جفت کردند.

گزیده های از بیانیه بسیج دانشجویی امیر کبیر که من را سر حال آورد.

* پیام ملت، مبارزه‌ی بی‌امان، جدی، قاطع و سریع با فساد و تبعیض است. پیام ملت، تلاش هر چه بیشتر برای برقراری عدالت در همه‌ی ساحت‌های کشور و جهان است. پیام ملت، برخورد قاطع با خوی اشرافیت و استکباری در هر شکل آن است. چه در دولت آمریکا نمایان شود و چه در برخی وابستگان و مسئولین منتسب به نظام! سؤال اساسی در ذهن مردم این است که مسئولین قوه‌ی قضاییه تا چه زمانی می‌خواهند سستی کنند و از انجام وظایف خود سر باز زنند؟ سال ها است که به انجام دادن کارهای بزرگ و انقلابی به وسیله این قوه عریض و طویل امیدواریم؛ سال‌ها است که منتظر برخورد های قاطعانه با دانه درشت ها هستیم؛ سالها است که برخورد و محاکمه وابستگان به جریان‌های سیاسی و اقتصادی را تنها در شعار ها و الفاظ می‌بینیم. ملت انتظار زیادی ندارد؛ تنها می‌خواهد به قانون عمل شود. سوال جدی این است که آقایان اگر صدای صریح امروز ملت -در این راهپیمایی های بی نظیر- را نشنیده باشند، دیگر با چه صدایی برخواهند خواست؟

* آیا مسئولین محترم قوه‌ی قضائیه بر این باور نیستند که امنیت پایدار و اقتدار نظام مقدس اسلامی جز در سایه اجرای بی کم و کاست قانون بدست نمی آید و این موضوع هیچ استثنائی ندارد؟ سؤال ما از مسئولین محترم قوه‌ی قضائیه این است که اگر قرار بر این باشد که هرگاه عده‌ای قدرت طلب برای کسب قدرت و جاه دنیا، آتش فتنه‌ای به پا کنند و هزینه های زیادی را به ملت مسلمان و نظام اسلامی تحمیل نمایند، در برابر اعمال خود متحمل هیچ هزینه ای نشوند و در هیچ محکمه ای هم پاسخگوی اعمال خود نباشند، آیا هیچ گاه می‌توان انتظار امنیتی پایدار را داشت؟ آیا اگر درسالیان گذشته با خطا و خیانت برخی مسئولین و فرزندان شان مماشات نشده بود، امروز شاهد این فتنه‌های پیچیده بودیم؟ اگر دیروز برای جرم های کوچک ترشان محاکمه می‌شدند، آیا امروز کارشان به محاربه با نظام اسلامی می رسید؟

* فاجعه‌ای که قوه قضاییه در این اهمال و خیانت‌ها می‌آفریند بسیار پر دامنه و مملو از مثال‌های موید است. نمونه اخیر آن آزادی آقای مرعشی با توجیه مرخصی نوروزی است. چرا این مرخصی فقط نصیب کسانی می‌شود که از رانت و رابطه با برخی جریان های سیاسی-اقتصادی برخوردارند؟ چه طور است که کل زندانیان دیگر را از این عیدی بهره‌مند نمی‌کنید؟ چون خیانت‌ها و جرم های آنان خیلی کوچکتر است، نباید به مرخصی بروند؟ ملت ایران هیچ گاه این برخوردهای دوگانه را فراموش نخواهد کرد.

* مردم فراموش نخواهند کرد که سال گذشته طلبه‌ی سیرجانی «علیرضا جهان‌شاهی» پس از تحمل ? ماه حبس و انفرادی به دلیل مبارزه با زمین‌خواری در سیرجان(!)، روزهای پایانی سال را در زندان به سر می‌برد!! در حالی که جرم او فقط پیاده‌روی از سیرجان به سمت تهران برای رساندن صدای مردم محروم سیرجان به مسئولین بود؛ و البته قوه قضاییه به جای برخورد با زمین‌خواران ترجیح داد تا این طلبه‌ی انقلابی را بازداشت کند. با کتمان فرمان رهبری و کارشکنی های مسئولین دادگاه ویژه، ایشان تا روزهای پایانی سال در زندان نگه داشته شد تا جایی که رهبر انقلاب دستور دیگری مبنی بر آزادی وی دادند. عده ای در قوه قضاییه همچنان قصد داشتند طلبه سیرجانی را تا بعد از تعطیلات نوروز در زندان نگه دارند. هرچند با پیگیری های انجام شده، بالاخره ایشان آزاد شد. در آن روزها، حرفی از رأفت و ترحم قوه قضاییه و مرخضی نوروزی در رابطه با شخصی که به ناحق دستگیر شده بود، در میان نبود!

* چه می‌شود که حضرات نسبت به برخی وابستگان جریان‌های سیاسی که اتفاقا تلاش‌های جدی برای انحراف و حتی براندازی نظام داشته اند و بخش زیادی از فسادهای اقتصادی از پیوند همین جریانات سیاسی با عناصر فاسد اقتصادی-اجتماعی شکل گرفته است، دلرحم می‌شوند و خواهان آزادی آنها می‌گردند، ولی نسبت به دیگرانی که اتفاقا به جرم پیگیری آرمان‌های انقلاب اسلامی و اهداف عدالت‌خواهانه مورد بازداشت قرار می‌گیرند چنین برخوردهای مهربانانه‌ای نمی‌شود؟ تبعیض در رافت اسلامی آن هم نه به نفع آمرین به معروف و نهی کنندگان از منکر که به نفع آقازاده ها و منسوبین به برخی آقایان با چه توجیه شرعی، عقلی یا قانونی صورت می پذیرد؟

ظاهراً هر چه بیشتر می گذرد ما باید بیشتر از این قوه نا امید شویم کی اینها می خواهند حرکت کنند؟

با این رافتها و تواضع ها کجا عدل و قسط حاکم خواهد شد؟

صد بار هم که امام و رئیس جمهور حرف عدالت بزنند چه فایده تا نباشد چوب تر فرمان نبرد ... .

آقای لاریجانی فرمان هشت ماده ای مبارزه با فساد رهبری را بازخوانی کنید.

واقعاً حسین مرعشی حق دارد به ریش ما بخندد اینقدر که ما در برخورد با مجرمین قطعی شل و ولیم.

سوره مائده

49 و (تو را وحى کردیم به) اینکه در میان آنان طبق آنچه خدا نازل کرده داورى کن، و از هوس‏هاى آنها پیروى مکن و از آنان بر حذر باش که مبادا تو را از برخى از آنچه خدا به سوى تو نازل نموده منحرف سازند. پس اگر (از داورى تو) روى گردانند بدان که خدا اراده کرده آنها را به کیفر برخى از گناهانشان گرفتار نماید، و البته بسیارى از مردم فاسق و خارج از طاعت خدایند.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/9:: 10:7 عصر     |     () نظر

اعتراف می کنم اسم خیلی هایتان را نمی دانم. اعتراف می کنم اسم خیلی ها را از جمله بازیکنان لیگ برتر(!!) فوتبال کشور را بلدم، تعداد قابل توجهی از بازیگران هالیوود را می شناسم و همین جور اسم و رسم و اباطیل دیگر است که از سر و کولم بالا می رود. اما شما را که در جریان 8 ماه دفاع مقدس در خیابان های تهران به دست اراذل اجاره ای انگلیس به خون خود غلطیدید نمی شناسم. دست هایم را به نشانه ی شرم بر روی صورتم می گذارم و به مادران شما فکر می کنم که لحظه ی سال تحویل هر چه چشم چرخاندند اثری از شما ندیدند،سیمای منفعل و معطل ضرغامی داشت 1389 سیب سرخ را کف محل برگزاری شو سال تحویل پخش می کرد و مجری صورت بند انداخته اش داشت با سایر قهرمانان ملی!! _ هنر پیشه های سریال های تلویزیون – از شنگولی ریسه می رفت و هیچ یادش نبود که چند مادر،چند پدر قد خمیده همان لحظه دارند به جناز ه ی غرق به خون فرزند رشیدی فکر می کنند که شیخی بی سواد و متوهم روان پریش دیگری عامل شهادتشان بودند. و تو چه می دانی دیدن جناز ه ی جوان بلند بالا یت چه درد جان کاه و کمر شکنی ست. جوانی که برای پاسداری از مردم و نظام و انقلابی جان فدا می کند که آن مردم وآن نظام حتا نام مبارکشان را هم نمی دانند. سهم این بچه ها در این سیما چقدر است آقای ضرغامی؟! چقدر؟! اندازه شرلوک هولمز؟ به اندازه بنجامین باتر؟ به اندازه ی دلقک های سریال های نوروزی؟! کمتر؟ باز هم کمتر؟ سهم این بچه ها که رفتند تا تو بر مسند امپراتوری جام جم بمانی از آن جعبه ی جادو چند ثانیه است؟ سال را به خوشی تحویل کردیم و مهمانی هایمان را به دقت و بر اساس لیست تنظیمی انجام دادیم و پای سریال های پر محتوا و انقلابی !! سیما نشستیم و در کنار خانواده کلا حالش را بردیم و شهردارمان را با اکیپ کامل تصویربرداری و صدا برداری فرستادیم تا با مناطق عملیاتی عکس انتخاباتی بگیرد و امام علی رحمان را آوردیم تا برایمان با لهجه ی شیرینی که موجب نشاط ماست برایمان رودکی بخواند و با خند ه ای مهیب بر دوش وزیر خارجه ی آذربایجان زدیم و چخ ممنونی حواله اش کردیم تا برود تا خود باکو حالش را ببرد و ... بعد چه اهمیتی دارد که مادران شهدای 8 ماه دفاع مقدس چشم انتظار کدام قد و قامت رشیدند و حسرت به دل کدام لبخند مهربان و کدام هم دردی و کدام ... بگذریم. راستی چند تایتان،چند تایمان تعداد شهدای بسیج فتنه ی سیاه را می دانید؟ و اسم های قشنگشان؟ اسامی خوشگیل موشکیل هنر پیشه های سریال های نوروزی را که بحمدا... همه می دانیم! خوب خدا را شکر!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/9:: 10:6 عصر     |     () نظر

چه گیس و گیس کشی‌ای باشد امشب در جهنم!

رفت تا ببیند این ندا کیست که حسینعلی عزیزش را قاپ زده!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/7:: 10:24 عصر     |     () نظر

نامزد ندا آقا سلطان در جریان سفر به سرزمین اشغالی و دیدار با رئیس این رژیم مدعی شد  رژیم‌صهیونیستی بر خلاف ایران، برای آزادی اهمیت فراوانی قائل است.

 "کاسپین ماکان " نامزد "ندا آقا سلطان " خانمی که در حوادث پس از انتخابات با همکاری انگلیس و دیگر سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای بیگانه به صورت مشکوکی کشته شد، در جریان سفر به سرزمین اشغالی و دیدار با چند نفر از نمایندگان کنست این رژیم، روز دوشنبه با "شیمون پرز " رئیس رژیم‌صهیونیستی دیدار کرد.

روزنامه صهیونیستی "معاریو " در گزارشی نوشت که ماکان در این دیدار به پرز گفت: ندا یک روشنفکر بود، یک مبارز برای آزادی و کسی که هیچ چیزی برای او از آزادی مهمتر نبود.

نخست وزیر رژیم صهیونیستی نیز در پاسخ اظهار داشت : مشاهدات و احساس من نسبت به اردوگاه مخالفین و مبارزین در ایران این است که این مبارزات اخلاقی و معنوی است و ندا به عنوان یک سرباز شجاع در این مبارزات شناخته می‌شود.

پرز در این دیدار همچنین گفت: من می‌دانم که شما برای رسیدن به این جا با چه مشکلاتی روبرو شده‌اید و در حال حاضر به دلیل از دست دادن نامزد خود ناراحت هستید، ولی من با شما اظهار همدردی می‌کنم و به شما می‌گویم که شما می‌توانید به راحتی در اسرائیل دوستان بسیاری پیدا کنید.

ماکان نیز در جواب به رئیس رژیم‌صهیونیستی مدعی شد: من نسبت به صحبت‌های شما حسن ظن دارم و احترام به آزادی و حقوق شهروندی را در اسرائیل به خوبی می‌بینم و این نوع برخورد شما با مردم و احترام به آنها، اساسا با احترام به مردم در ایران متفاوت است زیرا در ایران اصلا چنین برخوردی وجود ندارد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/7:: 9:48 عصر     |     () نظر


من که زِعالم بِدَرَم خون شده از غَم جگرُم
خَر شده مَشتی خََرُم تا که دیدن شور وشَرُم
ویله زدن دور وبرم زورکی دادن شورم
آخ که زدس شوَرُم
خاک سیا شد تو سرُم
مِثِّ پِِلاسِ *دَمِ دَر بَسکی پا خوردُم ساییدُم
سه تا تک وجُف جُمُلی * پَینِ سال اول زاییدُم
چَش* وا نَکِردُم که گِرِف هَف تا بچه دور و بَرُم
آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
اول باریم پُسَرَه تا پَسِ گَردَن کَچَله
بینِ بَچا مدرسه ای خوار و ذلیل و مَچَله
وا میگیرن شِش تا دیه از پُسَرِ کَلَّه گَرُم
آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
یَکتا نماز دِل جَمع من نمی توُ نُوم بو خو نُم
یا یکی الحَم سر دیگ گو شه مُدبَخ* بِمُو نُم
مَعرِکه وَر پا مُکُنَن هَفتا بچه کور و کَرُم
* آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
چار تا بچه بُزُرتَریم روز توی هَم اوُّ *مِپاشَن
سه تایی کوچیک تریم شُّو* تو لاحافوم* مِشاشَن
سی رو باید عوض کنم پیرهَن ِشاشی و تَرُم
آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
پیر شُدَموُو مُنده ِهَنوز آرز* ِزیارت تو دِلوُم
کِی مِکشَن دَسِّ از سَرُم کِی مُکنن چار رو ولوُم
من نمیدونم کجا-کی وا مُکُنَن بال و پَرُم
آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
کُنجِ دِل هر عاروُسی صَد تا خیال و هَوَسه
بِشنَوِد ازمن عاروسا بچه یکی دو تا بَسه
چَش *وا کُند خوب ببیند زندگی بی ثمروُم
آخ که زدس شورم
خاک سیا شد تو سرم
*&*نکته اخلاقی فرزند کمتر زندگی بهتر*&*


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/1/7:: 9:34 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4      >