خب آخر سردسته یکی دیگر از فتنه گران هم رفت کارشناسا این مسافرتو
به دلیل فشاراتی که به فائزه بوده دونستند...
به نظر شما این فشارات از چه نوع فشاراتی بوده؟؟؟
?-فشاراتی روحی که خیلی سخت بوده وقابل تحمل نبوده
?-فشارات سیاسی که حاصل از شکست در انتخابات وضایع شدن بوده.
?-فشارات جسمی حاصل از.... و برخی ناملایمات ..... بوده (سانسورشد نگی نمیکنی!!)
?- فشارات ناشی از افشا شدن حرف رفسنجانی که انشاء الله مهدی می آید وجواب بدگویان را می دهد ومن تا دیدم نیومد رفتم بهش بگم بیاد!!
?-فشارات ناشی از برملا شدن مسائلی مثل دزدی وخوردن پول بیت المال وسهیم دانستن پدر در رهبری وادعای اینکه رهبری حق پدرم بود!! واینکه اموالی که خونواده ما دارن از اجدادمان رسیده و ما اگرنبودیم ایرانی هم نبودو... ?بزرگتر از ?دروغ است و...
?-همه موارد
نظر شما کدوم گزینست؟؟؟
کلمات کلیدی:
آهای حاجی پاشو چه وقت خوابه |
پاشو دیگه وقت حساب کتابه |
هو، نگو این کیه که آزار داره |
پاشو ببین کفن با هات کار داره! |
چه هیکلی زدی به هم، آفرین |
چش نخوری، قد و برم آفرین |
بیخودی زور نزن دیگه تو مُردی |
چن ساعتی میشه که جون سپردی |
حالا دیگه وقت حساب کتابه |
داد نزنی مُرده ی زیری خوابه |
مُردهی زیری آدمی خلافه |
تیزی باهاش دَفنه تو غلافه |
قاط بزنه تیزی رو وَر میداره |
میزنه و بابا تو در میاره |
یادت میاد چه روزگاری داشتی |
چه اسکناسا که روهم میذاشتی؟ |
هی اسکناس میذاشتی رو اسکناس |
اونم با پول رشوه و اختلاس |
میگفتی یک وعده غذا کافیه |
صرف غذا باعث علافیه!
|
میگفتی یک آدم با کیاست |
باید کُنه تو زندگی قناعت |
لباس ده سال پیشت تنت بود |
هم تن تو هم تن اون زنت بود |
بعد شعار ضد صهونیستی |
سر میدادی شعار ساده زیستی! |
میگفتی آدمی که ساده زیسته |
نمره زندگیش همیشه بیسته |
لباس وصلهدار تنت میکردی |
هزار تا نفرین به زنت میکردی |
میگفتی روسری برات خریدم |
نمیدونی چه زحمتی کشیدم |
فقط یادت باشه به هر بهونه |
باید هف هش سالی سرت بمونه |
عروسی و عزا سرت کن خانوم |
خلاصه هر کجا سرت کن خانوم |
زیاد نشورش یهو رنگش میره |
رنگ گل سرخ و قشنگش میره |
هَف هَش سالی با روسریت صفا کن |
تو این هف هش سال حاجیتو دعا کن |
الگوی مصرف که نداشتی حاجی |
هر چی که داشتی جا گذاشتی حاجی |
خیال نکن دنیا هنوز همونه |
پشت سرت نفرین این و اونه |
تو شیشه کردی خون هر فقیرو |
چقد بیچوندی مردم اسیرو |
خیال نمیکردی یه ذره هیچم |
یروز منم دور تنت بپیچم! |
مصرف کارای بدت زیاد بود |
خیلی کارات قابل انتقاد بود |
یادت میاد همسایهتون نون نداشت |
حتی پول دوا و درمون نداشت؟ |
یادت میاد گفتی به من چه ول کن |
این آدما رو زنده زنده گِل کن؟ |
ببین همون همسایه صبورت |
خاک داره با بیل می ریزه تو گورت! |
یکی نبود بهت بگه که بسه |
خدا همیشه جای حق نشسته؟ |
یادت نبود فشار قبری هم هس |
خورشید حقی پشت ابری هم هس؟ |
هیچکی بهت نگفت فلانی مُرده؟ |
نکیر و منکر به گوشت نخورده؟ |
نکیر و منکر دوتا بیگناهن |
پیام دادن دارن میان، تو راهن! |
اهل مزاح و رشوه خواری نیستن |
اونجوری که تو دوس داری نیستن |
تو مَرد نیستی تو شبیه مَردی |
چرا که اصلاً کار خوب نکردی |
کاری که اینجا دستتو بگیره |
البته این حرفا واسه تو دیره! |
اونقدِ حرص مال دنیا خوردی |
کلمات کلیدی:
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب صبح امروز چهارشنبه در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس در استان خوزستان حضور یافتند.
کلمات کلیدی:
شبکه ایران: تقریباً اواخر آذرماه سال 78 بود که اکبر هاشمی رفسنجانی تصمیمش را برای حضور در انتخابات مجلس ششم قطعی کرد. حمایتهای هاشمی از محمدخاتمی در انتخابات دوم خرداد از یک سو و جستوجوی جناح راست برای یافتن کاندیدایی قدرتمند برای سرلیستی هاشمی را به کسب کرسی ریاست پارلمان امیدوار تر میکند؛ بخصوص آن که فائزه هاشمی در انتخابات دور قبل نفر دوم تهران شده بود و هاشمی امیدوار بود که رأی فائزه را تکرار کند. هاشمی البته حدس می زد که ممکن است مشارکتی های تندرو و تازه از راه رسیده سد راه او شوند اما رفسنجانی خود را مستظهر به حمایت محمد خاتمی و اعضای کابینه اش همچون مهاجرانی و نوربخش می دانست.
هرچند بعدها اصلاح طلبان برای مقابله با سونامی احمدی نژاد در سال 84 کوشیدند تا روابط را با هاشمی حسنه کنند و در چهار سال دوران احمدی نژاد نیز آنان در پوشش هاشمی رفسنجانی به احمدی نژاد تاختند اما به نظر می رسد امکانات گسترده شبکه جهان گستر اینترنت برای انجام جستجوهای پیشرفته در آرشیوهای الکترونیکی، سنت تاریخی احزاب ایرانی در تغییر سریع مواضع را بسیار دشوار کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید گوشه ای از حمله احزاب، فعالان سیاسی و مطبوعات دوم خردادی به مواضع هاشمی رفسنجانی در زمستان سال 1378 است:
اکبر گنجی: از تئوریسینهای جناح دوم خرداد که در سالهای 76-79 معرکه گردان مطبوعات دوم خردادی بود. گنجی در سال 79 به دعوت حزب سبزهای آلمان (با گرایشات صهیونیستی) در کنفرانس برلین شرکت کرد و پس از روشن شدن افتضاحات این کنفرانس به 5 سال حبس محکوم شد و پس از آزادی به امریکا رفت:
مشکل کرباسچی آن است که با طناب هاشمی رفسنجانی به درون چاه رفت. در دیداری که اخیراً در قم با برخی از مراجع تقلید داشتیم، یکی از آن بزرگان میفرمود وقتی هاشمی یکی از آقایان را برای عضویت در کابینهاش به تهران دعوت کردند، گفتم با طناب هاشمی به درون چاه مرو که عاقبت خوشی به دنبال ندارد. اتفاقاً پیشبینی آن مرجع محترم درست از آب درآمد و پس از آن که فشارهای جناح راست افزایش یافت، هاشمی پشت آن وزیر را خالی کرد و او کابینه را ترک کرد. کرباسچی با دعوت هاشمی و با اختیارات ویژه، شهردار تهران شد. اما وقتی محاکمه شد و به زندان رفت، هاشمی از او حمایت لازم را به عمل نیاورد. (تاریکخانه اشباح، ص 199)
هاشمی رفسنجانی رفیق و یار عبدالله نوری بوده، اما در مقابل محاکمه و مجازات او سکوت پیشه کرده است. ولی در قضیه فائزه هاشمی بر سر اتهام روزنامه زن در چانهزنیهای پشت پرده در مقابل دادگاه ایستاد و مسئله را حل کرد. متأسفانه هاشمی نشان داده است که پشت سر کسی نمیایستد. هاشمی برای این که «پدر» باشد و همه گروهها او را به عنوان فصل الخطاب و داور بپذیرند، خود را از منازعات سیاسی و مسائل اختلافی دور نگاه میدارد و در برابر مسائل حساس ابراز نظر نمیکند. اما این رویکرد در دورهای که ایده توسعه سیاسی گفتمان مسلط زمانه است، به جای آن که باعث پذیرش وی به عنوان فرد مقبول تمام گروهها شود، باعث دوری گروهها از او شده است. عبدالله نوری تا وقتی در چارچوب مقبول هاشمی حرکت میکرد، هاشمی حاضر بود از او به طور «پنهانی» دفاع کند، اما این که نوری با دفاعیات مدلل خود در کانون توجه افکار عمومی قرار گرفته است و احتمال ریاست مجلس او جدی است، هاشمی احتمالاً حاضر به دفاع از او نیست و این گمان را به ذهن متبادر میکند که احتمالاً خارج شدن رقیب از عرصه سیاست به هزینه دیگران برای هاشمی مطلوب باشد. (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری، ص41)
کارشناسان اقتصادی دو کارکرد مهم برای سیاست تعدیل اقتصادی در نظر میگیرند؛ اول: تخصیص بهینه منابع. دوم: حذف رانت. این دو کارکرد مهم سیاست تعدیل، به دلیل شخصیت هاشمی در ایران به وقوع نپیوست. آقای هاشمی به طور جدی در تخصیص منابع دخالت میکرد و منابع را آن طور که خود میپسندید و تشخیص میداد، توزیع میکرد. در دو دهه گذشته بر اثر رانت جویی «طبقه جدید»ی در جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این طبقه نوکیسه در فرآیند خصوصی سازی با خرید تقریباً مجانی بسیاری از صنایع ملی، به ثروت های بادآورده دست یافت. در دوران سازندگی حتی به دستگاههای غیر اقتصادی و امنیتی اجازه داده شد با فعالیت های اقتصادی نیازهای مالی خود را تأمین نمایند. در پرتو چنان مجوزی، فسادهای کلانی به وجود آمد و خط ترانزیت مواد مخدر با هدف ثروت اندوزی و تخریب غربیان فعال شد. (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری، ص189)
آقای هاشمی رفسنجانی طی دهه گذشته چهره کاملاً تاریکی از وضعیت دهه اول انقلاب به تصویر کشیده و دوران سازندگی را، دوران رشد اقتصادی و امیدهای روشن جلوه داده است. مسئله آن است که اگر تصویری که هاشمی ارائه میکند واقعی باشد، باید پرسید مگر آمارهای کلان اقتصادی منفی دهه اول انقلاب تا حدود زیادی معلول جنگ و هزینههای سنگین آن نبود؟ مگر جنگ بیش از یک صد میلیارد دلار خسارت به جای نگذارد و مگر آقای هاشمی در تداوم آن شرایط، پس از فتح خرمشهر نقش مهمی را بازی نمیکرد؟ (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری، ص141)
در دوره هاشمی همه سازمانها و ارگانها باید درآمد ایجاد میکردند. لذا وزارت اطلاعات فعالیتهای اقتصادی سازمانهای تابعهاش، با مجوز هاشمی، از راه مبارزه با ثروت های باد آورده کسب درآمد میکرد و سربازان گمنام امام زمان نیز حق الکشف دریافت میکردند. (تاریکخانه اشباح، ص 18)
عالیجناب سرخپوش باید در دو زمینه مشخص به شهروندان پاسخگو باشد. اول: ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر که باعث به شهادت رسیدن صدها هزار تن از بهترین فرزندان این مرز و بوم شد، هزاران معلول بر جای گذاشت و میلیاردها دلار خسارت بر جای نهاد. دوم: قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و دگرباشان. (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری،
ص 129)
مردان بزرگ در پی آن نیستند تا با هر روشی به قدرت دست یابند. آنان اگر بزرگ و دموکرات باشند به آرای مردم احترام میگذارند. تنها دیکتاتورها در پیآنند که با روشهای غیر قانونی و تقلب قدرت را در دست نگاه دارند. شاید «حاج آقا» با «دوپینگ تقلب راست» بالا بیاید اما چه سود از بالا آمدنی که با پایمال کردن حق شهروندان به دست آید. مگر نمیشنوید که همه شهروندان میگویند ما به «حاج آقا» رأی ندادهایم اما میخواهند به هر نحو ممکن او را به مجلس بفرستند. (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری، ص219 و 220)
آشفتگی هاشمی قابل درک است. چرا که اصولاً شخصیتی است که خود را انتقاد ناپذیر و غیر قابل دسترس میداند. از این رو ناقد را تحقیر میکند و او را به دشمن تقلیل میدهد. اما برآشفتگی برخی از روشنفکران و «تندی بیلگام» خواندن مقاله «عالیجناب سرخپوش»، غیر قابل درک و فهم است. (عالیجناب سرخپوش، عالیجنابان خاکستری، ص146)
عباس عبدی: در سال 78 عضو شورای مرکزی حزب مشارکت بود و عملاً خط مشی سیاسی این حزب را تا سال 81 او تدوین می کرد. عبدی که جزو تسخیر کنندگان لانه جاسوسی آمریکا بود اما در سال 81 به اتهام جاسوسی دستگیر و دو سال زندانی بود. وی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم آزاد شد و از حزب مشارکت کنار رفت. عبدی بعدها از تئوریسینهای اقدامات افراطی مهدی کروبی شد:
آقای هاشمی به وزارتخانهها و سازمانهای دولتی گفت: که خودتان پول در بیاورید و تولید درآمد کنید. این باعث به هم ریختن بنیان اداری کشور شد. حتی وزارت اطلاعات هم از این قاعده بر کنار نماند. در هیچ جای دنیا، اجازه نمیدهند وزارت اطلاعات وارد فعالیتهای اقتصادی شود چون هم بنیاد اقتصاد را بر هم میریزد هم بنیان اطلاعاتی کشور را. نتیجه آن شد که امروز شاهد هستیم. ایشان راهی را باز گذاشتند که همه وارد آن شوند و با افتخار میگفتند که هیچ کدام بودجه نمیخواهند. نتیجه باعث فساد مالی - اداری شدید شد و بنیانهای مملکت سست شد. وزارت اطلاعات باید از یک قران تا 100 میلیارد تومان پولی را که خرج میکند یا میگیرد به مردم پاسخگو باشد. (پیام آزادی، 30/9/78)
هاشمی باید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری فسادهای مالی شدید و خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخ گوید.
از همه مهم تر وضعیت اقتصادی است که ایشان مدعی سازندگی در این عرصه است در حالی که ما شاهد منابع هدر رفته، طرح های موازی و بدون اعتبار کافی، طرح هایی که همه راکد ماندهاند، طرحهای بدون توجیه اقتصادی هستیم. هاشمی رفسنجانی باید پاسخگوی سیاستهای پولی و استقراضهایی باشد، که در زمان وی انجام شده بدون این که به توسعه کشور کمک کرده باشد. بیان (20 /9/78)
... و کار دیگری که در حوزه سیاست ایشان (هاشمی) انجام دادند از بین بردن مشارکت بود و در اولین جلسه کابینه خود گفتند: «ما آدمهایی کاری میخواهیم و سیاسی نمیخواهیم من به تنهایی سیاست کابینه را تأمین میکنم.» بعد هم معلوم شد وزرایی که سرکار آمدند کاری هم نبودند. (بیان 15/10/78)
در دوران آقای هاشمی کسانی تحت پیگیری قانونی قرار گرفتند. حال چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی که مخالف ایشان بودند و هیچ کس از منصوبین ایشان مورد پیگرد قرار نگرفتند و اگر هم گرفتند بعد از دوران ریاست جمهوری ایشان بود. ( بیان 15/10/78)
مشکل ما با آقای هاشمی آزادی و یا زندانی بودن کرباسچی نبوده بلکه مشکل از مواضع غیر شفاف رفسنجانی است. کارگزاران مواضع سیاسی خود را با شخص هاشمی تنظیم میکنند و از آنجا که شخص ممکن است دچار تغییر موضع شود آنان مواضع متناقض از خود نشان میدهند. اگر این تبعیت یکطرفه بین کارگزاران و هاشمی وجود نداشت، مشکل کارگزاران در موضع گیریها حل میشود، اما در وضع فعلی، آقای هاشمی با مسائل برخورد غیر شفافی دارد و در برخورد موارد موضعگیری نمیکند. (ابرار، 19/11/78)
علی شکوریراد از اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت است. او در سال 78 به مجلس ششم راه یافت و در دور هفتم رد صلاحیت شد:
به نظر ما «هاشمی» عامل اختلاف بین مجموعه نیروهای دوم خرداد بود و آن چه امروز به عنوان جدا شدن نسبی کارگزاران از مجموعه نیروهای جبهه دوم خرداد مطرح است، حاصل حضور آقای هاشمی رفسنجانی است.
یکی از انتقادهایی که جریان چپ به آقای «هاشمی» داشت این بود که ایشان قبل از آن که به بهبود اوضاع اقتصادی بپردازد، شعار رفاه را مطرح کردند و باعث شدند که سطح توقعات مردم بالا برود و در همین راستا ما شاهد هستیم که ایشان در زمان ریاست جمهوری در حدود یک میلیارد دلار کالای لوکس وارد مملکت کردند. (آریا، 3/11/78)
این که برداشت شود زمینه زندانی شدن آقای «عبدالله نوری» با «هاشمی رفسنجانی» ارتباط دارد بیشتر یک برداشت تخریبی است. اما سؤال میبایست این طور طرح شود که چرا ایشان از آقای «نوری» حمایت لازم را نکرده است که این امر نیاز به شفافیت مواضع ایشان در این مورد نزد افکار عمومی دارد. (آریا، 13/11/83)
محسن میردامادی از مؤسسین و مؤثرین حزب مشارکت در مجلس ششم رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بود. او در سال 85 دبیرکل حزب مشارکت شد:
بهتر بود آقای هاشمی نمیپذیرفت که خطبههای نماز جمعه را در هفتههای انتخابات به عهده بگیرد در حالی که مجلس با تصویب قانون فعالیتهای تبلیغاتی کاندیداها را محدود کرده است، استفاده از صدا و سیما و نماز جمعه میتواند این برداشت را به همراه داشته باشد. که میان کاندیداها برابری تبلیغات وجود ندارد.(آریا، 3/11/78)
مراد ویسی از اعضای حزب مشارکت و از نویسندگان اصلی ارگانهای این حزب بود. او در مجلس ششم مدیرکل روابط عمومی بود:
با گذشت چهار روز از ترور سعید حجاریان، اکنون سکوت هاشمی رفسنجانی در برابر این واقعه برای بسیاری از مردم فهیم و آگاه ایران اسلامی که عادت دارند در تحلیل وقایع سیاسی هیچ چیزی را فراموش نکنند، سؤال برانگیز شده است. مردم از خود میپرسند آیا هاشمی در محکوم کردن این ترور تردید دارد و یا نگران آن است که محکومیت ترور حجاریان موضع همفکران او را تقویت کند. به راستی در شرایطی که مخالفان و موافقان حجاریان خواسته یا ناخواسته این ترور را محکوم کردهاند، سکوت هاشمی چه پیامی دارد؟ آیا هاشمی نگران آن است که محکوم کردن این واقعه موجب رنجش برخی شود؟ اگر روزی سکوت هاشمی در برابر شعار «دشمن هاشمی، دشمن پیغمبر است» اعتماد مردم را به او خدشه دار کرد، امروز او خود اصرار دارد که در همنوا شدن با غم و اندوه مردم و «وفاق سیاسی – اخلاقی» در محکومیت ترور حجاریان حتی از بسیاری از شاگردان و همفکران خود عقب بماند؟ (آفتاب امروز 25/12/78)
علی اکبر محتشمی پور در دوران میرحسین موسوی وزیر کشور بود و انتخابات جنجالی مجلس سوم را مدیریت کرد. محتشمی در انتخابات مجلس ششم پس از باز شماری آرا و در میان دوره وارد مجلس شد و ریاست فراکسیون تشریفاتی دوم خرداد را بر عهده گرفت:
از نظر ما هاشمی رفسنجانی با ناطق نوری تفاوتی ندارد. زیرا اتخاذ مواضع غیر شفاف در قبال اصلاحات فرقی با مخالفت ندارد. (آریا 4/11/78)
دفتر تحکیم وحدت در سال 78 با محوریت علی افشاری از گروههای پیشرو دوم خرداد به حساب میآمد:
(آقای هاشمی) سعی بلیغ شما در مرتد سازی سیاسی همه را متعصب ساخته است. موج اتهامات زیر سؤال بردن امام، خدمت به انگلستان و امریکا، تغافل و فریب مردم و معاند بودن منتقدان و چنان شباهت با مواضع خشونت طلبان و افراطیون جناح راست دارد که برخی از مواضع منطقی شما در سال های پیش در مقابله با جریان بحران طلب را نیز با تردید روبهرو کرده است. آیا سخنان شما نوعی دمیدن در تنور خشونت و تشدید فضای بحران در آستانه انتخابات نیست؟! (بیان 16/11/78)
محسن آرمین ، از اعضای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب است که در مجلس ششم مدتی نایب رئیس بود. او هم اکنون سخنگو و دبیرکل در سایه این حزب تندرو می باشد:
(در مورد ورود هاشمی به صحنه انتخابات) از شاخصههای آقای هاشمی این است که خیلی خوب میتواند سوار موج شود و طبیعتاً از موج جبهه دوم خرداد هم استفاده میکند.
آقای هاشمی در 10 سال گذشته در امتحانات متعددی وارد شده است و به نظر من نتوانسته است نمره قبولی بگیرد. او از شاگردانی است که در تمام امتحانات بخصوص دوره چهارم مجلس مردود شده است. در مجلس چهارم حمله به جناح اصلاح طلب و قلع و قمع نیروهای این جناح توسط هاشمی رفسنجانی صورت گرفته است. بزرگترین اشتباه سیاسی هاشمی رفسنجانی در دوره چهارم بود. چرا که با حذف نیروهای اصلاح طلب و خط امامی، یک مجلس تقریباً یک دست راست، توسط آقای هاشمی به وجود آمد که بلافاصله، در مقابل خود هاشمی ایستاد و افکار و برنامههایش را به او دیکته کرد. اگر ایشان بخواهد مثل گذشته عمل کند و به جناح راست تکیه زند در اقیانوسی که خودش کشتی نجات جناح راست است غرق خواهد شد و هم خودش و هم کشتی را از بین میبرد.(روزنامه آفتاب امروز 8/11/78)
ابراهیم یزدی، در دوره دولت موقت، معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه بود و با کنار گذاشتن نهضت آزادی از حاکمیت نقش اپوزیسیون را برعهده گرفت. وی پس از درگذشت بازرگان دبیرکل نهضت آزادی شد اما در انتخابات دوم خرداد حاضر به حمایت از خاتمی نشد. او در انتخابات مجلس ششم رد صلاحیت شد:
عدم اقبال جامعه به آقای هاشمی دلایل متعدد دارد. طبیعی است که مردم با مشارکت وسیع خود در انتخابات و رأی به کاندیداهای جبهه اصلاح طلب، تعمد داشتند که پیامی به حاکمیت به طور عام و به آقای هاشمی به طور خاص بدهند و عدم آرای بالای آقای هاشمی در واقع انعکاس قضاوت و برداشت عمومی مردم نسبت به دو دهه فعالیت ایشان است.(آبادی،2/12/78)
تقی رحمانی، از اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) که دوبار در دهه 60 به زندان افتاد و در سال 79 و 82 نیز دو بار به همراه برخی فعالان ملی-مذهبی بازداشت شد. وی از همکاران عزت الله سحابی در مجله ایران فردا بود:
آقای هاشمی اساساً توسعه سیاسی را قبول ندارد. مرد دیپلماسی پنهان نمیتواند مرد دیپلماسی شفاف شود. دیپلماسی پنهان را کسانی میتوانند کنار زنند که به دیپلماسی شفاف اعتقاد داشته باشند.(فتح 15/10/78)
جلال الدین طاهری، امام جمعه سابق اصفهان که در سال 81 استعفا داد.
میگویند بعضیها (هاشمی رفسنجانی) چند میلیارد ذخیره دارند که اگر خدای ناکرده از روحانیت یک چنین صداهایی شنیده شود این صحبتها باشد خیلی اثر نامطلوب میگذارد و بزرگترین جنایت و جرم است و معلوم میشود که ما انقلاب را برای خودمان میخواهیم. (سایت عصرنو)
گزارش روز 15/12/78 وابسته به گروه های ملی-مذهبی :
آن چه که در داخل کشور مطرح است موضوع ثروتهای خانواده هاشمی است در مورد نفوذ این خانواده در امور اقتصادی همین اندازه کافی است که بعد از سفر هاشمی به عربستان مطابق آن چه در بولتن داخلی مجلس شورای اسلامی درج شده است از پنج قرارداد نفتی امضا شده، 3 قرارداد مربوط به فرزندان این خانواده است.
بحث از سرمایه گذاریهای کلان تا آنجا پیش میرود که یک خانواده به راحتی قادر است در جریان انتخابات مجلس ششم هزینههای سنگین تبلیغاتی حزب اعتدال و توسعه، چکاد آزاداندیش، حزب کارگزاران و ... را بپردازد و البته این هزینهها برای یک خانواده ثروتمند نمیتواند مطرح باشد. شاید شکست هاشمی در انتخابات زمینه اجتماعی بررسی ثروتهای این خانواده را فراهم سازد.
نشاط 27/2/78 به سردبیری شمس الواعظین که بعدها از طرفداران سرسخت رسانه ای هاشمی رفسنجانی شد:
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور سابق ایران که به مدت بیست سال صحنه گردان پنهانی سیاست ایران پس از انقلاب است، ظاهراً کنترل اهرم های پنهان قدرت را در جمهوری اسلامی از دست داد.
آفتاب یزد 2/11/78 :
(آقای هاشمی) جنابعالی که در این مدت بیست سال به نوعی در همه تصمیمگیریها و پستهای مهم و حساس مملکتی حضور داشته و مدت هشت سال در سنگر سازندگی و پیریزی اقتصادی کشور برنامهریزی میکردهاید چگونه شده است که وضع معیشتی مردم به چنین روزی از فقر و تنگدستی افتاده است؟
عصر آزادگان 13/11/78 به سردبیری شمس الواعظین:
هجده نفر از بازداشت شدگان نامه 90 امضایی در بیانیهای نسبت به اظهارات هاشمی رفسنجانی در مصاحبه اخیرش با خبرنگاران داخلی و خارجی که از چگونگی بازداشت برخی از نویسندگان نامه اظهار بیاطلاعی کرده بود، اعتراض کردند در بخشی از این بیانیه آمده است: «ایشان از خاطر بردهاند که در همان تاریخ در مصاحبه با خبرنگار روزنامه فرانسوی «لوموند» بدون نگرانی از دستگیرشدگان تصریح کردند: لیبرالهایی که اخیراً دستگیر شدهاند کسانی بودهاند که ماهیت جاسوسی پیدا کردهاند و از امریکا دستور میگرفتهاند.»
صبح امروز 2/10/78 به مدیرمسئولی سعید حجاریان که در انتخابات ریاست جمهوری نهم از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد:
آقای هاشمی تحلیل قابل قبولی راجع به امنیت اقتصادی ارائه دادید و گفتید در حال حاضر سرمایهداران، سرمایه شان را بلا استفاده گذاشتهاند. برای این سؤال را مطرح کرد چه کسی مسئول این قضیه است. همیشه شاهد بودیم که هر چند وقت یکبار شعار داده میشود هر کس پولی دارد باید حساب پس بدهد و گرنه ما چنین میکنیم و چنان. نتیجه این شد که به علت نبودن ضوابط صحیح و نداشتن ثبات اقتصادی، هر کسی سرمایهای انباشته بود و از این مملکت خارج کرد که این باز خود حدیث مفصلی دارد. فقط کافی است شرکتهایی که در این مدت توسط ایرانیان در کشور کوچک همسایه ما، دوبی تأسیس شده، شمارش شود تا دلارهای خارج شده از این مرز و بوم محاسبه کوچکی شود. آن زمان است که میبیند چه بر سر این سرمایههای ملی مملکت آمده است.
مهدی مهدوی آزاد، پیام آزادی، 2/10/78 او بعدها به واسطه حسن روحانی به هاشمی رفسنجانی نزدیک شد به گونهای که مدیریت سایتهای آفتاب نیوز و شهاب نیوز نزدیک به مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده گرفت:
او (هاشمی رفسنجانی) باید بپذیرد که یا هیچ گاه بر همه امور مشرف نبوده و زیردستانش با استفاده از همین عدم اشراف کامل سیاستهای نادرست خود را پیش بردهاند و یا این که به اعمال زیردستان خود واقف بوده و از آن دفاع میکرده است. هاشمی ناگزیر است که در قبال فعالیتهای آشکار گروههای شبه نظامی در سطح جامعه، مصطفی میرسلیم در رأس وزارت ارشاد، بشارتی در رأس وزارت کشور، سعید امامی و همفکرانش در دستگاههای امنیتی و بسیاری از سرشناسان دیگر پاسخگو باشد که بیگمان هر گونه پاسخ او به یکی از دو فرض بالا خواهد. او از منطق سخن میگوید و هیچ گاه گونه منطق حاکم بر قتل دگراندیشان ایران در دوران صدارتش را توضیح نمیدهد. از آزادی مطبوعات سخن میگوید و تعطیلی روزنامه را به باد انتقاد میگیرد و به گونهای مضاعف وضعیت مطبوعاتی دوران ریاست خود را از خاطر میبرد. هیچ گاه توضیح نمیدهد که چرا در زمان مسئولیت او تنها چند روزنامه حکومتی اجازه انتشار داشتند. به نظر میرسد که اینک هاشمی رفسنجانی ناگزیر است تا میان دو مؤلفه یکی را به انتخاب خود برگزیند. او دوم خرداد را روند تکاملی میداند که باید از آن پاسداری کرد.
او حتی اعتقاد ندارد که دوم خرداد معلول سیاستهای بسته فرهنگی، سیاسی و حاکمیت شعارهای افراطی در زمان صدارت او بود. هاشمی میگوید: «لباس مردم، شکل موی سر مردم، نشستن روی صندلی مدرسه یا دانشگاه یا این که مردم چیزهایی را استفاده کنند و یا نکنند، به ماهواره گوش کنند یا نکنند، اینها هیچ کدام زمینه شرعی محکمی ندارد.» بیشک او رفتار زیرمجموعه خود در دوران صدارتش بر هیأت دولت را فراموش کرده است. هاشمی ناگزیر نمیداند که بسیاری از ادارات دولتی از ورود مردان با آستین کوتاه به این مراکز جلوگیری میکردند. او به خاطر ندارد که سران سرشناسی که اینک در افواه گروه فشار مشهورند در اوج قدرت او به پاره کردن لباسهای جوانان، لباسهایی که حداکثر جرم آن آستین کوتاه بودن یا داشتن مارکهای خارجی بود و ماشین کردن موهای نوجوانان تازه به بلوغ رسیده مشغول بودند. او معتقد است که از ماهواره نمیتوان جلوگیری کرد و تلویحاً مخالفت خود را با منع قانونی ماهواره در ایران ابراز میکند بیگمان او باز هم وزیر ارشادش را از یاد برده است. هم او که با تیغ سانسور غیر منطقیاش لطمهای به فرهنگ، ادب و هنر این مملکت وارد ساخت که تا سالهای سال جبران نخواهد شد.
صادق زیباکلام، پیام آزادی، 10/11/78 هر چند در سال 78 نیز حامی رفسنجانی بود اما جو تندی که مطبوعات ایجاد کرده بودند او را نیز به انتقاد از هاشمی می کشاند:
هاشمی رفسنجانی هیچ گامی برای توسعه سیاسی و آزادیهای مطبوعات و اجتماعات برنداشته است. به نظر من علت اول آرای کم ایشان، نحوه عملکرد آقای هاشمی در هشت سالی است که زمام امور ریاست جمهوری کشور را در دست داشته است. البته عملکرد ایشان در قبل از آن هشت سال اهمیت دارد. دلیل دیگر به نوع گفتمان آقای هاشمی که ایشان همواره به خصوص نسبت به مخالفین خود از آن استفاده کردهاند، باز میگردد. گفتمان او بر این پایه استوار است که من هر چه کردهام درست بود و منتقدان و مخالفان من اشتباه میکنند و باید خود را درست کنند. حالت تفاخر گونهای که من هر چه میکنم درست است و مخالفان بر اثر عناد ورزی یا عدم توجه نادرست میگویند، این نوع برخورد نگاه از بالا به نظر من علت دوم بود. علت سوم این بود که مستقل از این مسئله که ایشان در پنهان تا چه اندازه برای خلاصی عبدالله نوری و برای بیرون آوردن غلامحسین کرباسچی از زندان تلاش کردند - که من معتقدم علیالقاعده تلاشهایی صورت گرفته است - در سطح افکار عمومی این گونه رایج شد که ایشان از افرادی که در کنار ایشان هستند استفاده میکند. اما هنگامی که دچار مشکل شده و با هجوم جناح راست روبرو میشوند، آقای هاشمی تلاش و تقلایی نشان نمیدهند. دلیل چهارم نیز جوی بود بخصوص در چند ماه اخیر توسط روزنامه نگاران دوم خردادی پدید آمد. جو پدید آمده فضایی یک طرفه بود که نتیجه آن در کنار پیشینه قبلی، آقای هاشمی را به عنوان نماد و سمبل خرابیهای بیست سال گذشته معرفی کرد. برخی از دوم خردادیها جوی را درست کردند که گویا تاکنون هیچ کس مسئولیتی نداشته است و همه چیز برگردن آقای هاشمی است. ( پیام آزادی، 7/12/78)
عبدالکریم سروش، عصر آزادگان 11/11/78 او در ابتدای پیروزی انقلاب، عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود اما بعداً از تئوریسینهای دوران اصلاحات به حساب می آمد و در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم از مهدی کروبی حمایت کرد:
کسی که (هاشمی رفسنجانی) قدرت خود را از طریق غیر دموکراتیک به دست آورده ورود او (ورود به انتخابات دور ششم مجلس) به سابقه تشویش ایجاد میکند، لذا بهتر است چنین کسی از حق خود استفاده نکند و به دموکراتیک بودن سابقه لطمه نزد.
محمد قوچانی، نشاط، 6/6/78 او پس از توقیف مطبوعات مدتی زندانی شد اما پس از آزادی به همکاری با تیم رسانهای هاشمی رفسنجانی پرداخت و سردبیر همشهری ماه و ضمیمه، روزنامه شرق و هم میهن و هفتهنامه شهروند امروز منصوب شد. او از نزدیکان کرباسچی و عطریانفر است:
تئوریسینهای چپ (که معمولاً به لایههای جوانتر و نوگرایی آن تعلق دارند) طی یک ساله اخیر بسیار تلاش کردند که به لایههای ارتدوکس خود بقبولانند که عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده است. آنها میگفتند هاشمی این استاد برجسته چانه زنی در سطوح فوقانی قدرت، دیگر نمیتواند از هنر دیپلماسی پنهان خود استفاده کند چون نه تنها محافظه کاران در عمق قدرت نفوذ کرده و رایزنیهای او را برنمیتابند بلکه برگذر جامعه ایران از ساختهای خویشاوندی در قدرت (الیگارشی) و جایگزینی سنتهای مردم سالارانه (دموکراتیک) تاریخ مصر شیوههای ریش سفیدانه به پایان رسیده است.
کلمات کلیدی:
شیخ بذله گو و مهندس معمار در کنار یک سفره هفت سین در حال گفتگو با یکدیگر هستند.
شیخ بذله گو : عرض کنم خدمت شما که تعطیلات بد نیست یک حال و هوایی عوض کنیم، مهندس!
مهندس معمار : من از خونم بیرون نمیرم
شیخ بذله گو گفت : نکنه ترسیدی کلک؟
مهندس معمار : نه اصلا ، من یک فرد انقلابی هستم
شیخ بذله گو : شمال، لب ساحل بد نیست، کیفی داره ها
مهندس معمار: دلت باز کتک می خواد
شیخ بذله گو : نه! نقشه ای به ذهنم رسید
مهندس معمار: چه نقشه ای ؟ مثل بحث خلیج عربی نشه هالو
شیخ بذله گو : به من میگی هالو ، برو چیز چیزتو جمع کن ...!
مهندس معمار: الان جای این حرف ها نیست، بگو نقشه ات چیه؟
شیخ بذله گو : وضعیت کنار ساحلو که تا حالا دیدی؟
مهندس معمار : خب ، آره خیلی هم بد نیست!
شیخ بذله گو :سناریو تجاوز حسابی میگیره،نه؟
مهندس معمار : آره میگره،چرا به فکر خودم نرسیده بود هالو
شیخ بذله گو : آخه تو مغزت فقط چیزه!
مهندس معمار : ولی یکی باید داوطلب برای قبول تجاوز بشه
شیخ بذله گو : ایندفعه تو یا یکی از نزدیکانت باید برای جنبش هزینه بده
مهندس معمار : بیخود، چون تجربه شما تو این موارد بیشتره!
شیخ بذله گو : نه دیگه خیلی تابلو شده ، افکار عمومی که هالو که نیستند!
مهندس معمار : یکی از هوادارها اینکارو بکنه
شیخ بذله گو : همه که توکلی نیستند که روسری سرشون کنند
مهندس معمار : پس بی خیال بشیم!
شیخ بذله گو : نه ،اصلا خودم جور میکنم
مهندس معمار : چه جوری هالو!
شیخ بذله گو : بس کن چیز به چیز شده
مهندس معمار : معذرت میخوام ، دست خودم نیست،عصبی شدم
شیخ بذله گو : خواهش میکنم چیز جان
مهندس معمار : خب چه جوری می خوای این سناریو رو اجرا کنی؟
شیخ بذله گو : سناریو تجاوز دو ماهی قرمز چطوره؟
مهندس معمار : منظور؟، حرف مفت میزنی ، از کجا ثابت کنیم؟
شیخ بذله گو : عکس میگیرم یواشکی،کف کردی ؟ دیدی حالا خودت هالو هستی
مهندس معمار: واقعا هالو هستی
شیخ بذله گو : چه
مهندس معمار : چون هالو هستی
شیخ بذله گو : دیگه باهات صحبت نمی کنم
مهندس معمار: به درک هالو....!!!
شیخ بذله گو : من که گفتم یواشکی؟
مهندس معمار :نه این غیر اخلاقیه هالو
شیخ بذله گو : چیز به چیز شده برای من حرف از اخلاق نزن ، جلوی قاضی و ملق بازی ؟!!! درضمن اینقدر نگو به من هالو، اذیت میشم
مهندس معمار : من میگم بی خیال بشیم،حوصله دردسر داری
شیخ بذله گو : مگه نگفتی امسال باید استقامت داشت
مهندس معمار : البته، ولی من با قایق کوچک تو ، تو چاه نمیرم!
شیخ بذله گو : بیانیه منو مسخره میکنی؟
مهندس معمار : واقعا به نظر خودت بیانیه هات خنده دار و مسخره نیست
شیخ بذله گو : معلومه که نه، برو ببین بیانیه های من بیشتر تو فرنگ تیتر یک میشه یا تو چیز چیز!
مهندس معمار : برو هالو، فکر کردی من نمی فهم که تو واقعا آرات از آرای باطله هم کمتر بوده
شیخ بذله گو : خودم هم می فهمم، حالا خیت شدی چیز جان!
مهندس معمار : واقعا خودت می فهمی، پس چرا اینقدر شلوغ میکنی؟
شیخ بذله گو : من هم یکی مثل تو بدون حتی یک دلیل!
مهندس معمار : ولی من واقعا معتقدم تقلب شده هالو
شیخ بذله گو : اگه راست میگی بگو جون ننه جونت!
مهندس معمار : چرا پای خانواده رو وسط میکشی
شیخ بذله گو : دیدی دروغ می گفتی
مهندس معمار : اصلا دلم می خواد، به تو چه
شیخ بذله گو : پس من سگ زرد و توهم برادرم شغال هستی!درسته؟
مهندس معمار : شاید! ، میگم چیز جدید منو حال کردی؟ بیانیه جدیدو میگم
شیخ بذله گو : تکه ایرانی های خارج از کشورت خیلی تاریخی بود!
مهندس معمار: منظورت چیه شیخ؟
شیخ بذله گو : کلک! غیر مستقیم اظهار تشکر از خارج نشینان ضد انقلاب اهم از منافقین و سلطنت طلبها، کمونیست ها ، سکولارها و...
مهندس معمار : پس تو هم منظورمو فهمیدی هالو
شیخ بذله گو : واقعا بی ادبی، ادب مرد به از دولت اوست اینه فلان فلان شده
مهندس معمار : خب شغال هم برادر سگ زرده دیگه هالو، هاهاهاهاهاها!!!!!!
کلمات کلیدی:
شبکه ایران: بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، علت اصلی
هر چند فتنه اخیر با
این بیانیه ها که با استقبال و پوشش گسترده ضدانقلاب خارج نشین، محافل غربی و رسانه هایشان روبرو شد، علی رغم اعتراضات و هشدار متعدد ملت ایران به سران فتنه همچنان تداوم یافت تا جاییکه که به عدد هفده رسید.
حتی اخیرا یک منبع آگاه هم اعلام کرد که
از این رو نگاهی به بخشی از بیانیه های هفده گانه میرحسین، در شرایط کنونی خالی از لطف نیست.
*قبول شکست در وقت اضافه
میرحسین موسوی در نهمین بیانیه خود، هرچند به زعم خود مشروعیت سیاسی دولت دهم را نپذیرفت اما به طور ضمنی نتایج انتخابات را قبول کرد و با اشاره تلویحی به قطعی شدن ریاست جمهوری احمدی نژاد، ادعا کرد: از این پس دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر می برد.
* حمله به دولت به بهانه سقوط هواپیما!
در آخرین روز تیرماه 88، میرحسین موسوی پس از گذشت پنج روز از رخ دادن سانحه سقوط هواپیمای تهران-ایروان تصمیم به ابراز تسلیت به مردم کشور گرفت.
اما میرحسین موسوی در حالی از خطر کم ارزش شدن جان انسان ها در نظر دولتمردان سخن گفت که با تمکین نکردن به رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری، حامیان خود را برای برپایی تظاهرات و تجمعات غیر قانونی به خیابان فرا خواند و به همین خاطر باعث کشته و زخمی شدن صدها تن
*قوه قضاییه هم تقلب کرده!
وی در واکنش به اولین دادگاه رسیدگی به پرونده اغتشاشات سال گذشته نوشت که از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند.
او علیرغم تاکید چندباره ابطحی و عطریانفر به صادقانه بودن سخنانشان در دادگاه و پشیمانیشان از آنچه درباره تقلب در انتخابات گفته و یا نوشته بوده اند، آنها و دیگر معترفین را انسان هایی "له شده" توصیف کرد که "به آنچه ملزم شده اند"، اقرار کردند .
آقای موسوی در یازدهمین بیانیه اش بر "توهم تقلب در انتخابات" تاکید کرد!
وی همچنین در این بیانیه صانعی و منتظری را مراجع تقلیدی خواند که هر چه در توان داشتهاند در حمایت از او به کار بستهاند.
کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم در ادامه به "تشکیلات راه سبز امید" اشاره کرد و گفت که به این دلیل برای جنبش خود عنوان "راه" را استفاده کرده تا اگر در میان "راه" شکست خوردیم نا امید نشویم!
در مجموع بیانیه میرحسین موسوی بیشتر به دلنوشتهای میماند که سیری تخیلی در فضای سیاسی کنونی انجام داده است.
* صدور بیانیه جدید همزمان با زنده شدن کشته شدگان ادعایی!
در حالی که قطار بیانیه های موسوی به ایستگاه دوازدهم می رسید، وی از آنچه حوادث سهمگین آینده خواند، احساس خطر کرد!
او پیش از این، عبارت "احساس خطر" کردن را به عنوان علت حضورش در انتخابات ذکر کرده بود. موضوعی که در مناظره های انتخاباتی چندین بار بیان شدن اما پس از انتخابات و با شکل گیری آشوب ها معنای اصلی
هرچند دستگیری علیرضا بهشتی و مرتضی الویری توسط نیروهای محافظ امنیت منجر به صدور این بیانیه شده بود اما همچون دیگر مواضع ماه های اخیر میرحسین با استقبال رسانههای بیگانه همراه شد و بلافاصله بر صدر اخبار آنها نشست.
*سکوت در برابر "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"
برگزاری جشن تولد برای میرحسین موسوی در روز هفتم مهرماه(شش ماه زودتر از تولد واقعی او)
با وجود اینکه
هرچند موسوی در سیزدهمین بیانیه خود حواشی روز قدس را متذکر شده بود، با این حال وی هیچ اشارهای به شعارهای ساختارشکنانه و دشمنپسند سبزها در راهپیمایی روز قدس نظیر "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"، و "جمهوری ایرانی"
*16آذر نشد 17 آذر، 17آذر نشد 18آذر!
وی در این بیانیه ضمن اعتراف به ریزش نیروهای منتسب به وی در سطح جامعه و دانشگاه، هیچ اشاره ای به ماهیت نامگذاری این روز و علت شهادت دانشجویان معترض به سفر رییس جمهور آمریکا به ایران در سال 1332 نکرد.
میرحسین در ادامه این بیانیه، ادعای خود درباره "تقلب" را تکرار کرد اما همچون دفعات قبل حتی یک برگ سند درباره این ادعا ارایه نداد.
نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم همچنین آشوبگران را به ادامه اغتشاش در روزهای 17 و 18 آذر دعوت کرد و خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی یادآور شد که می توان در روزهای دیگر هم اغتشاش کرد: "?? آذر دانشگاه را تحمل نمیکنید. ?? آذر چه میکنید؟ ?? آذر چه میکنید؟".
*بیانیه ای که داد خاتمی را هم درآورد!
جنجال برانگیزترین بیانیه موسوی پس از آن اعتراض بسیاری از مردم و مسئولان را در پی داشت که وی در این بیانیه هتاکان عاشورای حسینی سال گذشته را "مردمی خداجوی" و "عزاداران حسینی" نامید.
در این بیانیه که پیشوند "هفدمین" را به یدک می کشید، نه تنها هیچ اعتنایی به خواسته صریح ملت برای "ابراز برائت و بیزاری از هتاکان به قرآن مجید و روز عاشورا" نکرد که حتی آقای موسوی عاملان جسارت روز عاشورا را همراهان خود خواند و از رفتار آنان در این روز "دفاع" کرد.
پس از این بیانیه موهن میرحسین، تلویزیون "بیبیسی فارسی" که نقشی اساسی در راهبری اغتشاشگران پس از انتخابات ایران داشته بود، ضمن "خیرخواهانه" دانستن بیانیه جدید موسوی، آن را "دعوتی برای ایجاد آرامش و یافتن راه حل سیاسی" توصیف کرد و با "تندرو" خواندن حامیان انقلاب اسلامی، گفت که این بیانیه آنان را متقاعد نکرده که "بحران" ایران جدی است.
در همین زمینه سید محمد خاتمی، رئیس بنیاد باران، درباره این موضع میرحسین اظهار داشته بود: موسوی نباید آشوبگران روز عاشورا را که جمعی اوباش بودند، به "مردان خدا جو" تعبیر میکرد. در جریان تخریبها و آشوبها، آشوبگران اقداماتی خیلی بدی انجام دادند که قابل توجیه و دفاع نیست.
*وظیفه جدید "مهندس"
به گفته سیاسیون، تلاش جدید میرحسین با هدف احیای فرقه سبز و ایجاد امید در آن صورت می گیرد چرا که موسوی در سخنانی که به مناسبت سال جدید منتشر کرد، هواداران دچار ریزش شده خود را به مبارزه اجتماعی و مقاومت دعوت کرده بود.
البته متقاعد کردن اپوزیسیون و دشمنان خارج نشین جمهوری اسلامی به زنده بودن فرقه سبز و در نتیجه ادامه حمایت ها از این فرقه، به عنوان دیگر علت این تحرک ها عنوان شده است. گفتنی است که موج حمایت دشمنان از سران اصلاحات، همزمان با افزایش موضع گیری سران این جریان علیه نظام، رشد صعودی داشته است.
کلمات کلیدی:
قرآن، تفکر باطل را گاه به خانه عنکبوت تشبیه کرده که سستترین خانهها است - «ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت» - و گاه به درختان بیریشهای که بر روی زمین میرویند و هر دو با اندک نسیمی به نابودی می گرایند. جبهه دوم خرداد که بخشی از آن با تفکر مقابله با ارزش ها شکل گرفت، مدت کوتاهی قدرت نمایی کرد؛ ولی به زودی در میان مردم مطرود شد. در همین راستا بود که آقای محمد سلامتی - دبیر کل سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب - اعلان کرد درصددیم نام جبهه دوم خرداد را تغییر دهیم. (آفتاب یزد، 13/8/83) وشاید به همین دلیل بود که در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری نام این جریان به جنبش سبز تغییر یافت تا با نام و نماد دیگری بتوانند به تجدید قوا بپردازند و بار دیگر به قدرت دست یابند؛ ولی مردم چهره کریه بدخواهان را از پشت این نام زیبا شناختند و باز هم دست رد به سینه آنان زدند و نشان دادند فریب تغییر نام و عنوان را نمیخورند. مهمترین دلیل برای رویگردانی مردم از جبهه دوم خرداد و به اصطلاح طرفداران جنبش سبز، بی اعتنایی آن ها به مردم و قانون مورد احترام مردم و مقابله بخش قابل توجهی از آنها با ارزش های اسلام و انقلاب است. این گروه در طول دوره حیات خویش همواره آنتن خود را به سمت غرب تنظیم می کردند و هیچ گاه حاضر نشدند به سفارش های مقام معظم رهبری که بهسان حضرت نوح(ع) آنها را دعوت به سوار شدن به کشتی انقلاب می کردند، توجه کنند تا از غرق شدن در طوفان های حوادث نجات یابند. مقام معظم رهبری در اینباره می فرمایند:
«... حضرت نوح نبیالله (علی نبینا و علیه السلام) به فرزندش فرمود: «یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین». نظام اسلامی هم تأسیا به حضرت نوح، به همه میگوید: بیایید با ما باشید، بیایید وارد این کشتی نجات شوید، «و لا تکن مع الکافرین». هدف و مبنا این است. ما هیچ کس را از نظام بیرون نمی کنیم؛ اما کسانی هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون میکنند.» (در جمع خبرگان رهبری، اسفند 88)
اکنون چه باید کرد؟ کسانی بهرغم هشدارهای صریح مقام معظم رهبری، خود بر بیرون رفتن از نظام اصرار می ورزند، و راه خود را از اسلام و انقلاب جدا کردهاند. دراین صورت، طبیعی است که نظام تا حدی با آنها مماشات خواهد کرد. متأسفانه نصایح رهبری در گوش آنها اثری نکرد و در نتیجه با پایان یافتن مدارا، دیگر راهی برای بازگشت آنها باقی نمانده است؛ کسانی که بیش از 9 ماه است در برابر قانون و رای مردم ایستاده و همگام با دشمنان و تحت الحمایه آنان با انجام کودتای نرم در جهت براندازی نظام اسلامی کوشیده اند، نه قانون را قبول دارند، نه نظام اسلامی و نه آرای مردم! بنابراین، این گونه افراد و گروهها از چارچوب نظام خارج اند و در ولایت دشمن در آمده اند و طبیعتا حق حضور در هیچ عرصه ای از عرصه های سیاسی، تقنینی و اجرایی را در نظام ندارند. در راستای همین استراتژی بود که مقام معظم رهبری درباره این گونه افراد فرمودند: «اگر چنان چه کسی وارد میدان رقابت انتخاباتی و مسابقه انتخاباتی بشود، اما بخواهد چارچوب را بشکند، او از قاعده نظام خارج شده است.» امام (رضوان الله تعالی علیه) که جامعالاطراف بود، به مجرد این که نسبت به قانون قصاص یک حرکتی انجام گرفت - که خوب، یک قانون بود - فوراً حساسیت امام مطلب را درک کرد؛ فهمید که معارضه با قانون قصاص اسلامی، معنایش چیست؛ و آن برخورد عجیب و قاطع را که یادتان هست، انجام داد. ما باید این جور باشیم؛ باید حساس باشیم.
روی مسأله اصلی نظام و نقشه نظام و کلیت نظام هیچ اهمالی را نباید روا بداریم.”
بر این اساس و بر این مبنا وطبق نظر رهبری نظام” کسانی که حاضر نیستند قانون را تحمل کنند، کسانی که حاضر نیستند اکثریت را قبول کنند، کسانی که آن انتخابات عظیم چهل میلیونی مایه افتخار را زیر سوال میبرند، یک نقطه قوت را برای نظام میخواهند تبدیل کنند به یک نقطه ضعف، این ها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتی نجات - که نظام اسلامی است - بیرون میاندازند؛ والا هیچ کس نمی خواهد کسی را از کشتی نجات بیرون بیندازد.” به هر حال معظم له فرمودند کسانی که رای اکثریت و قانون را نمیپذیرند، صلاحیت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست میدهند، که از دست دادهاند.
این حکم ایشان شبیه همان حکمی است که امام (ره) در پاسخ به نامه محتشمی پور درباره نهضت آزادی صادر فرمود و برای همیشه نهضت آزادی را از حضور در عرصه های سیاسی و حکومتی منع کرد. بنابر این مدعیان اصلاحات که در 9 ماه گذشته در برابر قانون و آرای مردم ایستاده و با آشوب های خیابانی به حیثیت جمهوری اسلامی و اموال عمومی آسیب وارد کرده اند، دیگر در چارچوب نظام نمی گنجند و از این چارچوب خارج اند. این گونه افراد و احزاب با عملکرد خود نشان دادند همچون نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت حضور در رقابت های انتخاباتی را ندارند؛ زیرا نه قانون اساسی را قبول دارند و نه انتخابات و نه را‡ی اکثریت و نه حتی قواعد دموکراسی غربی که سال ها برای آن فریاد کرده اند! از این جهت می توان گفت این جریان به پایان راه خود رسیده است. البته حامیان غربی آن ها نیز به پایان خط رسیده اند؛ چرا که در عرصه تقابل با نظام رسما اظهار عجز کرده و به عرصه جنگ مجازی و سایبری روی آورده اند که البته در این عرصه هم توسط نیروهای ارتش سایبری ایران شکست سنگینی را تحمل کرده اند. پس نه غربیها باید به گروه شکست خورده جنبش سبز اموی امیدوار باشند و نه این ها به اربابان غربی. تنها جنبش سبز علوی است که با تکیه بر پشتیبانی ملت مسلمان ایران و با عنایات حضرت حق به پیش می تازد.
کلمات کلیدی:
اندر باب صفات سه بزرگوار دانشمند موسوی و خاتمی و کروبی)
کلمات کلیدی:
موافقان و مخالفان رییس جمهور محمود احمدی نژاد افراد و اسامی جالب و تفکر بر انگیزی را شامل می شود: علی مطهری فرزند شهید استاد مطهری در جبهه مخالفان سر سخت او قرار می گیرد و در عین حال همسر زنده یاد دکتر فاطمی از حامیان استوار او می شود. نوری زاد که عمری به ولایت مداری و... شهره بود می شود دشمن سرسخت احمدی نژاد و فرهاد جعفری نویسنده رمان موفق کافه پیانو – راستی این کتاب را بخوانید، خواندنی ست _ که به سکولار بودن افتخار می کند چنان از رییس جمهور منتخب ملت سخن می گوید و از دکتر دفاع می کند که دوستان روشنفکرش را به فحاشی علیه خودش وامی دارد.فلان ورزش کاری که سال ها در کشور در برنامه ها و همایش ها و جنگ ها ی سرگرمی به عنوان ورزش کار پاستوریزه و مورد تایید دعوت می شد ،می شود جنبش سبزی و آن دختر خانوم تنیسور ایرانی در فرانسه می شود حامی احمدی نژاد!
راستش را بخواهید مسئله هم کمی پیچیده و شگفت است و هم کمی بیشتر ساده و قابل فهم ! محمود احمدی نژاد چه بخواهیم و چه نخواهیم فصل و جریان تازه و بدیعی ست که بسیاری از مشهورات و مرسومات صنفی،خانوادگی و باندی را بر هم زد و اتفاق کاملا جدیدی را خلق کرد. شاید مشاهده ی دقیق بازی یی که احمدی نژاد آن را با شهامت و ذکاوت بر هم زد این صف بندی شگفت را قابل هضم و درک کند.
من البته چندان کاری به دشمنان و دوستان مشهور رییس جمهور ندارم و می خواهم شما را با تعدادی دیگر از افراد این دو جریان که بنده ایشان را از نزدیک و طی سال های طولانی رفاقت و هم نشینی می شناسم ، آشنا سازم – با این توضیح که اسامی شان را ذکر نخواهم کرد_ :
پدر من یک بقالی سر نبش کوچه ای قدیمی در شهرمان دارد و تا آنجا که یادم هست همیشه هشتش به طرز غریبی گرو نهش بوده است. پسر عموی پدرم بر خلاف وی تاجر متمولی ست که در یکی از مناطق شمالی تهران زندگی میکند. پسر عموی او در انقلاب از حامیان جریانات خلق و کارگری و... بود و امثال پدرم را خرده بورژوا می دانست. پدرم در انتخابات سال 84 و امسال در و دیوار مغاز ه اش را پر از عکس آهنگر زاده ی شجاع کرد و پسر عموی خلقی دیروز و بورژوای امروز در دشمنی با احمدی نژاد شهره خاص و عام شد. جوانی را می شناسم که در مخالفت با برنامه های دوران اصلاحات اعم از سخنرانی چهره های مشهور دوم خردادی و کنسرت های موسیقی و ... و البته بر هم زدنشان شهرتی داشت برای خودش. در جریان یکی از همین عملیات هایش مورد اعتراض دوستی قرار می گیرد که این رفتار های تو بر خلاف آموزه های دین و بر خلاف نظر صریح رهبر عزیزمان است و... این برادر مثلا دل سوز انقلاب هم با پرخاش به این بنده خدا نهیب می زند: منافق بی شعور! در جریان حوادث بعد از انتخابات آن بر هم زننده شده بود هوادار سینه چاک آقای موسوی و منافق بی شعور!! هم تا مرز کتک خوردن برای دفاع از احمدی نژاد پیش رفت.
کسی را می شناسم که سال 84 با حرارت این جا و آن جا سخنرانی می کرد که وامصیبتا احمدی نژاد آمده که ولایت را از ما بگیرد و شنیدم همان شخص در مراسم ختم ندا آقا سلطان شرکت کرد و به خاطر آنچه دیکتاتوری رهبری می خواند و آنچه نابودی کشور و انقللاب می پنداشت گریست _ جدا عرض می کنم، گریه کرد! – و البته خانومی را می شناسم که در جریان برخی گزینش های دهه 60 از آموزش و پرورش اخراج شد.بعد ها شکایت کرد و تبرئه شد و می توانست به کارش برگردد که البته هیچ گاه بازنگشت و او امسال چنان انرژی برای تبلیغات به نفع احمدی نژاد گذاشت که بعد از 22 خرداد چند روزی در بستر بیماری افتاد!
معمای عجیبی هست و نیست. می شود درک کرد که چه اتفاقی افتاده و در عین حال گیج کننده است. آنکه محروم بوده و طبیعتا باید از کشور و انقلابش فاصله بگیرد دارد برای پایداری میهنش جان فدا می کند ، آنکه بر خوردار بوده و پر ادعا تیشه گرفته به قصد ریشه ی ایران سربلند. احمدی نژاد بی تردید نام ماندگاری ست در تاریخ به واسطه ی رقم خوردن همین شگفتی ها!.
کلمات کلیدی:
نوروز امسال لطیفه های جالبی داشت. از بیانیه های توهم آلود موسوی و کروبی که طرفدارانشان را دعوت به صبر و استقامت می کردند تا سخنان عروس آذربایجان که هنوز دعای تحویل سال را بلد نیست.
اما در میان این خوشمزگی ها سخنان هاشمی رفسنجانی که به مناسبت 12 فرودین در تقلید از موسوی و کروبی به وسیله پیام ویدیویی صادر شده قابل توجه تر است.
ایشان در یک سخنرانی 10 دقیقه ای 27 بار نام مردم را برده و خواستار احترام به حقوق مزدم شده است. همچنین با ذکر تحلیل هایی از امام خمینی ، همه چیز جمهوری اسلامی را مردم دانسته است. او صدایهای مخالف جمهوریت را در ابتدای انقلاب ضعیف پنداشته و دلیل آن را نبودن در مبارزه عنوان کرده است.
در توصیف این اظهارات چند نکته قابل تامل است:
1- شکست هاشمی رفسنجانی در پروژه بازگشت مهدی به کشور، بازداشت ولو یک روزه حسن لاهوتی و حسین مرعشی و احتمالا عصبانیت حاج خانم از گرفتاری فرزندانش در بیان این اظهارات دوپهلو بی تاثیر نبوده است. چنان که سایت هاشمی رفسنجانی نوشته حتی کسالت و " تن تب دار" نیز نتوانست موجبات تعویق مصاحبه نشده است.
2- نسبت هاشمی رفسنجانی با مردم یکی از واضح ترین مفاهیم سیاسی ایران معاصر است. بیزاری عمومی از هاشمی رفسنجانی به گونه ایست که به گفته محسن هاشمی احمدی نژاد به هاشمی فحش داد تا 20 میلیون رای بیاورد. مطرح کردن مسائلی همچون ثروت هاشمی رفسنجانی و ... نیز قطعا در رویکرد مردم ایران به هاشمی رفسنجانی بی تاثیر و کم تاثیر است. مردم ایران بحران های اجتماعی دهه 70 را دیده اند. تورم 50 درصدی سال 74 را دیده اند. نژاد برتر خاندان هاشمی و مدیران ارشدش را دیده اند. و هاشمی هم ادبار عمومی مردم به خودش در سال 72، 76، 78، 84 و 88 را دیده است . پس نیازی به داستان های واقعی و غیرواقعی پیرامون ثروت و دارایی های های هاشمی و فرزندانش برای بررسی نسبت هاشمی رفسنجانی و مردم وجود ندارد
3- بررسی تاریخ قبل از انقلاب و صف بندی های عمیق سال مبارزه می تواند در شناخت شخصیت های سیاسی کمک کند. منظور هاشمی در این اظهارات که تازگی هم ندارد آیت الله مصباح است. هاشمی این عالم فرزانه را بدون سابقه مبارزاتی می داند. اگرچه هاشمی خود را در ماجرای لو رفتن اساسنامه جامعه مدرسین جوزه علمیه قم در منزل مرحوم ربانی شیرازی به فراموشی می زند اما حتما یادشا ست که همان زمان که او به رفسنجان پناهنده شده بود ، آیت الله مصباح یزدی نیز به بافق و یزد فرار کرده بود!
همچنین آیت الله مصباح یزدی همچون هاشممی در سال های مبارزه به ساخت و ساز و فعالیت های اقتصادی نپرداخته و به تربیت شاگردان ارزشمندی همت گماشته و البته فرق است بین نوچه پروری هاشمی و شاگردسازی مصباح.
هاشمی در سال 53 در حالی که تقریبا همه از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق خبر داشتند مبلغ 100 هزار تومان به بهرام آرام سردسته مارکسیستها کمک کرده و این عدم خط کشی عقیدتی هنوز هم در رفتار سیاسی هاشمی رفسنجانی دیده می شود.
کلمات کلیدی: