سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر بندگان هنگامی که نمی دانستند، توقف می کردند و انکار نمی کردند، کافر نمی گشتند [امام صادق علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
صفار:دیکتاتور کسی است که رأی نیاورده خود را رئیس‌جمهور بداند

صفارهرندی در دانشگاه بوعلی‌سینا در مقابل شعار "مرگ بر دیکتاتور " گفت: دیکتاتوری زمانی معنا پیدا می‌کند که کسی که رأی نیاورده خود را رئیس جمهور بداند.

به گزارش فارس، سخنرانی صفار هرندی روز گذشته در دانشگاه بوعلی‌سینا و در جمع دانشجویان یکی از برنامه‌هایی بود که نسبت به جلسات پیشین وزیر سابق فرهنگ و ارشاد با حاشیه‌ها و تنش کمتری برگزار شد.

تسلط صفارهرندی و پاسخ‌های به جای او در مواجهه با شعارهای دانشجویان، سؤالات آنها و دعوت به آرامش دانشجویان سبب شد این جلسه با آرامش بهتری برگزار شود و صفارهرندی توانست همه سخنان خود را ایراد کند.

* در هنگام خواندن سرود ملی برخی دانشجویان که پارچه‌های سبزی به دست داشتند دست‌های خود را با علامت پیروزی بالا گرفته بودند، با این حال پذیرش سرود ملی از سوی طرفداران موسوی بی‌سابقه بود.

* پیش از سخنرانی صفار هرندی ذاکر اهل بیت دقایقی به یادآوری محرم پرداخت و هنگامی که در خصوص لزوم حمایت از رهبری و یادآوری توصیه‌ امام (ره) در ارتباط با ولایت فقیه سخن ‌گفت، سبزی‌‌های ایستاده، به نشانه مخالفت خود پشت به جمعیت کردند.

* مداح اهل‌بیت در ادامه به موضوع غافلان کربلا پرداخت، سپس از حر گفت که در نهایت به کاروان امام حسین (ع) بازگشت و با اشاره به جمعیتی که پشت خود را به جایگاه کرده بودند، از غافلان خواست به کاروان سیدالشهدا بازگردند.

* هنگامی که مجری برنامه از صفارهرندی برای سخنرانی دعوت کرد، دقایقی دانشجویان به شعارهای خود پرداختند، نیمی از جمعیت شعار می‌دادند "خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست "، نیم دیگر نیز شعار دیگر: "خونی که در رگ ماست هدیه به ملت ماست ".

* در زمانی که دانشجویان شعار می‌دادند "خامنه‌ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است " سبزی‌ها باز پشت به محل سخنرانی ایستادند.

* در ابتدای برنامه طرفداران موسوی با پایکوبی سعی داشتند فضای موجود را به سوی تنش بکشانند و هنگامی که صفارهرندی در خصوص احترام مسلمانان به امامزاده‌ها و در آوردن کفش خود در مکان‌های مقدس صحبت کرد طرفداران موسوی اقدام به تمسخر و تحریک جمعیت کردند.
صفار‌هرندی حضار را به آرامش فراخواند، اما طرفداران موسوی در مقام با شعار "الله اکبر " قصد داشتند فضا را متشنج‌تر کنند که صفارهرندی "الله‌اکبر " را شعار نفاق‌شکن دانست و گفت: این شعار وحدت ماست که در نتیجه همه جمعیت حاضر یکپارچه الله‌اکبر را تکرار کردند و مصادره شعار تکبیر از سوی سبزی‌ها ناکام ماند.

* هنگامی که صفارهرندی از دانشجو و لزوم آمادگی او صحبت کردند، دانشجویان در حمایت از او شعار "دانشجوی مسلمان بصیرت، بصیرت " و "دانشجو بیدار است از استکبار بیزار است " را تکرار کردند که در مقابل سبزی‌ها نیز شعار "دانشجو بیدار است از استبداد بیزار است " را همراه با جمعیت تکرار کردند.
در اثنای سخنرانی طرفداران موسوی شعار "مرگ بر دیکتاتور " سر دادند که صفارهرندی در پاسخ گفت: ایران اسلامی کشوری است که در برابر استبداد ایستاده است و دیکتاتوری زمانی معنا پیدا می‌کند که کسی که رأی نیاورده خود را رئیس جمهور بداند که در این حین طرفداران موسوی شروع به دست زدند کردند اما لحظاتی بعد لیدرهای سبز متوجه شدند این لحظه وقت دست زدن نبود و طرفداران خود را به آرامش دعوت کردند، در مقابل در تأیید سخنان صفارهرندی همه جمعیت حاضر یک صدا فریاد زدند "مرگ بر دیکتاتور ".

* وزیر سابق فرهنگ و ارشاد در ادامه گفت: خوشبختانه شعارهایی که داده می‌شود نشان از وجود اشتراکات زیاد است که فقط در مصداق‌ها تفاوت وجود دارد و باید برای رفع اختلافات نیز بیشتر صحبت شود.
وی گفت: البته برخی سوء‌تفاهم‌ها با مسائل کوچکی به وجود می‌آید اما همه می‌دانند که هر کسی در مقابل اسلام بایستد هلاک می‌شود.

* در هنگام پرسش و پاسخ، یکی از دانشجویان از دروغ‌گویی برخی رسانه‌ها پرسیده بود، در این هنگام دانشجویان طرفدار موسوی شعار دادند، "کیهان، کیهان "، صفار هرندی در پاسخ به نام بردن از روزنامه کیهان اظهار داشت: شما از روزنامه کیهان یاد می‌کنید و البته جمع دیگری این دروغ‌ها را در جای دیگری می‌دانند و باید دانشگاه را محلی برای عرضه این دلایل قرار داد.
وی افزود: در یکی از رسانه‌ها اعلام شد 72 نفر در وقایع اخیر کشته شدند و بعد ثابت شد این افراد زنده هستند، دروغ به جایی رسید که حتی عده‌ای در مجلس ختمی فردی شرکت کردند که بعد آن بنده خدا اعلام کرد من زنده هستم.
صفارهرندی در ادامه با اشاره به برخی دروغ‌پراکنی‌ها بیان داشت: امروزه هیچ کس دیگر از موضوع تقلب صحبت نمی‌کند بلکه این موضوع را مطرح می‌کنند که ما نمی‌دانستیم در بخش‌های مختلف کشور از جمله روستا‌ها کسی به ما اعتنا نمی‌کند.

* در هنگامی که مجری سئوالات کتبی را برای صفارهرندی قرائت می‌کرد، طرفداران موسوی فریاد "شفاهی، شفاهی " سردادند که مجری گفت: با توجه به سوابق قبلی شما، تریبون شفاهی محلی برای هوچی‌گری، اغتشاش، داد و قال و زیر پا گذاشتن حقیقت بر شما خواهد بود، بنابراین برنامه‌ریزی برای این کار صورت نگرفته است که دانشجویان در حمایت از مجری شعار "آزادی اندیشه با داد و قال نمی‌شه " را سر دادند، سبز‌ها در مقابل شعار دادند "شعار ما عیان است آزادی بیان است " در پاسخ به سبز‌ها دانشجویان دیگر شعار دادند "دانشجوی مسلمان بصیرت بصیرت ".


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/29:: 1:26 عصر     |     () نظر

فعالیت سایت " موج سبز" متوقف شد


...یک زمان ترجیع بند محافل رسانه ای  دوم خردادی که بعدها نام اصلاح طلب برخود گذاشتند این بود که بعد از ما نظام به بن بست می رسد و ما آخرین شانس جمهوری اسلامی هستیم واز این قبیل دروغهایی که کم کم خودشان هم باورش کرده بودند !.احمدی نژاد که به قدرت رسید و طومار تفکرات ذلت بار آنها را درعرصه سیاست داخلی و خارجی درهم پیچید آنها هنوزدراین تصور بودند که به زودی شکست این دولت را به چشم خواهند دید اما نه فشارهای خارجی و نه توطئه های داخلی برای زمین زدن دولت کارساز نشدواین دولت در دور بعدی خود ،آرایی 24ملیونی از ملت گرفت  .


یکی دیگر از هارت و پورتهایی که افساد طلبان  خیلی روی آن خیلی مانور می دادند این بود که اگر چهره های شاخص ما را دستگیرکنند ما کشور را آنچنان دچار بحران وشورش می کنیم که دیگر همه چیز فلج می شود و  از نظام چیزی باقی نمی ماند ..آنها فکر می کردند که اگر نظام اسلامی با آنها مدارا می کند به خاطر کارایی واحیاناً درستی این قبیل تهدیدات است و ساده لوحی و بی تجربه گی کسی که سالها از سیاست دور بود  باعث شد که بعد از انتخابات ،این تهدید هم فرصت  محک خوردن بیابد .....سایت موج سبز با همین تفکر پا گرفت وباید اذعان کرد که تمام سرمایه فکری و عملی بحران آفرینی های چند ساله این جریان  را در خود بکار برد .هرکس وارد این سایت می شد درآن همه چیز پیدا می کرد ازکشته سازی های  دروغ ، پرونده سازی وهتک آبرو  تا ترغیب به شعار نویسی و پخش اعلامیه و چگونگی خشونت برعلیه نظام ....خب دیگر چه ؟.... آنها همه زور خود را زدند تا دیده شوندوسرکردگان آنها بتوانند چانه زنی کنند اما .....این سایت امروز به اذعان خود به بن بست رسیده وغزل رحمت را می خواند ، گرچه تقلا می کند که طوری  خداحافظی ذلت بارش را توجیه کند که لااقل همین چند اراذل واوباش باقیمانده  دچار سرخوردگی نشوند!....


ما امروز به دوستان سایت "موج سبز "خسته نباشید می گوئیم واز دروغ پردازیهای چندین  ماهه آنان تشکر  می کنیم  چون هم باعث مصمم شدن و متحد تر شدن بیشتر ما در برابر منافقین جدید  شدند و هم باعث رنگ باختن مالیخولیایی شدند که سالها گریبان سرکردگان آنها را گرفته بود.... موج سبزتوهم ..بای بای!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/29:: 1:22 عصر     |     () نظر
آخوند حسینعلی منتظری درگذشت




وی که هشتاد و هفتمین سال عمرش را می‌گذراند، شب گذشته بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت. دفتر آقای منتظری ضمن تایید این خبر اعلام کرد که تاکنون زمان مراسم تشییع پیکر وی مشخص نشده است. انتهای پیام

آقای حسینعلی منتظری شب گذشته در منزلش دار فانی را وداع گفت.

آقای حسینعلى منتظرى در سال 1301 خورشیدى (1340 هجرى قمرى -‏ ‏1922 میلادى) در شهر نجف آباد در 24 کیلومترى غرب اصفهان به دنیا آمد و در سال 1320 برای ادامه تحصیل از اصفهان عازم قم شد. وی شب گذشته در سن 87 سالگی در قم از دنیا رفت.


وی که قبل از پیروزی انقلاب سوابقی انقلابی در مبارزات به رهبری امام خمینی داشت، پس از انقلاب به توصیه های حضرت امام که خواستار پاک کردن دفتر نامبرده از عناصر ناسالم بود، گوش نکرد و در نهایت بعد از ارتحال امام اجازه داد نیروهای مخالف امام راحل خاطراتی را برای او تنظیم کنند. در این خاطرات نسبت های ناروایی به امام وارد شد. دفتر مطالعات تاریخ معاصر پاسخی برای آیت الله منتظری تهیه کرد، ولی دولت خاتمی اجازه انتشار این خاطرات را نداد ولی این پاسخ در نهایت با مجوز موسسه نشر آثار امام منتشر شد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/29:: 1:15 عصر     |     () نظر

بالاخره نوبت به میرحسین موسوی رسید تا در دادگاه حاضر بشود و از خود در برابر اتهامات وارده دفاع کند. آقای موسوی ضمن پذیرفتن تمام اتهامات وارده به عنوان آخرین دفاع لحظاتی از وقت دادگاه را به خود اختصاص داد و اینگونه از خود دفاع کرد:

چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟ به جان ننجون رفیقم من شریف تربیت شدم. من شریف بزرگ شدم. نه کسی منو می شناخت، نه کسی دیگه بنده رو میدید.اصلا 20 سال بود که کسی به من محل نمی ذاشت. به قول رفیق ممد ، من فقط یک هندوانه سربسته بودم نه چیزی دیگر. پس از ?? سال فقط چندتا باستان شناس خبره موفق شده بودند پس از سالها کاووش مرا از میان لایه های دوم خردادی دیرینه شناسی کشف کنند.

 همه سهم من از زندگی، چندتا استعفا بود و چندتایی هم نقاشی به اضافه یک زن متفکر چیز پژوه و ?? میلیارد ناچیز ارث بابام. به جون دوست اون طرف آبی رفیقم! من ساده بودم. من همه چیز را باور می کردم. من با هیچ چیز مخالفت نمی کردم. من فقط با مرام بودم. سرم به کار خودم بود و می گفتند خیلی با حالی!. تا یک روز دیدم اشتباهی کاندیدا شده ام. یک مشت آدم فضایی و چندتا آقازاده گردن کلفت زمینی و چندتا شوالیه زیرزمینی سوار بر یک فولکس واگن سبز قناری اومدند سراغم. به من گفتند: حتما رای می آوری. من هم باور کردم.

گفتند: اگر رای نیاری یعنی در انتخابات تقلب شده. باز هم باور کردم. مرا با ناموسم، سومین متفکر و روشنفکر عالم به این شهر و اون شهر می بردند. شال سبز بر گردن و دست و انگشتم می بستند. باهام مصاحبه می کردند. خیلی خوش بحالم می شد. هر جا می رفتم اون قدر جوگیر می شدم که ناخود آگاه به عالم هپروت می رفتم و در عالم خواب و بیداری حورالعین های سبز پوش را برگرد خودم مشاهده می کردم.

خلاصه! یک روز یک عکس کوچیک ،قد کف یک دست، بهم نشون دادند. عکس برام کمی آشنا بود. یک آقایی با قد 165 سانت و صورت ریزنقش ، اسمش چیز بود، چیز! تک زبونمه، آهان! محمودی نژاد، .

گفتند: تو فقط بگو این آقاهه همه حرفاش دروغگوه! اصلا خودش هم دروغه! دروغهاش هم دروغه!

گفتند الان وقتشه که یک چیز دیگه هم بگی ، تو رسما اعلام کن من داوود خطر شده ام. خطر خطر شده ام. احساسم لبریز از خطر شده است. اینقدر بگو تا شاید بتونی جای عمو برقی یا آقای ایمنی را بگیری.

بعدش یک شب من را با اون آقا توی تلویزیون جلوی ??? میلیون آدم رودر رو نشوندند. خلاصه دست و پاهامو حسابی گم کرده بودم. اون آقا هی سوال می کرد من هم فقط بهش می گفتم: دروغگو! دروغگو! تا چیز بشه ، از رو بره. ولی اون از رو نمی رفت. پوستش کلفت تر از این حرفها بود. اما فکر می کنم موفق بودم. چون ممد و اکبر و بچه ها به صورت خصوصی بهم گفتند: طٍر زدی!

 به من گفتن اوبابام و این بابام دوستت دارن و برات پیغوم فرستادند. گفتند باید پاسخشون را بدی. هر چی قسم خوردم که من با اوبابام ارتباطی ندارم باورشون نشد. بالاخره من هم قبول کردم. چون آدم محترمی بودم. به من گفتند اوبابام که آدم بدی نیست. گروه خونیش خیلی شبیه ماست. فقط یک مقدار ترکیبش زیاد حرارت دیده سوخته شده. او خیر ما رو می خواد اینا همش تبیلیغاته. من هم باورم شد.

آقای قاضی! من فقط ساده بودم. دوست ناباب گولم زد. من اشتباهی کاندیدا شدم، به من می گفتند نمی تونی قشنگ ادای اصول گراها را درآوری، شعارهای اصلاح طلبا را برعکس می دهی! خیلی به رگ غیرتم بر خورد. من مقاومت کردم تا حد توانم، اما توانم کم بود. بنده ضعیف بودم. برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران.

 من به همه احترام میذاشتم، بی بی سی هم به من احترام می ذاشت، صدای امریکا هم به من احترام می ذاشت، ساکنین شریف اردوگاه اشرف ، کشته مرده من شده بودند. من به همه احترام میذاشتم. من شروع کردم به بازی کردن، شروع کردم به سرگرم شدن، همه ی این چیزهایی هایی که میگویند مال من نیست، مقداریش سهم بقیه است... تقصیر من بود، تقصیر دیگران هم بود.

 اما با همه این حرفها من هیچ چیزی را برای خودم بر نداشتم. من هیچ چیزی رو توی جیبم نذاشتم حتی رای خودم را، من هیچ چیزی از جیب خودم خرج نکردم. تمام زحمات گردن آقایون بود. خدایا تو شاهدی که من از سهم محسن و فائزه و مهدی و یاسر نزدم. اونها نقشه ها را می کشیدند و من فقط اشتباهن اجرا می کردم. کلا من  اشتباهی بودم. یک روز یهو دیدم شب شده. گفتند حالا برو بگو تقلب شده! از چی؟ گفتند همه چیز را زیرش بزن! من خبر نداشتم. گفتند بگو رییس جمهورم. من هم اشتباهی گفتم . یک دفعه چندتا پیغوم از این ور و اون ور اومد. فکر کنم تبریک بود. من هم جدی گرفته بودم. خیلی خوشم اومده بود.

به جون ننجون چیز! من چیزی رو خراب نکردم، من فقط یادم میاد که چند روز تو خیابونا با بچه ها شعار می دادیم و چندتا بانک و اتوبوس و شونصدتا سطل آشغال آتیش زدیم اون هم برای اینکه گرم بشیم. بچه ها می گفتند باید آتیش زد تا تنور ما هم گرم بشه. نمی دونم تنور نون ساندویچی بود یا تنور نونوایی اون دانشگاهه یا مجمع. من فقط چیزایی که دوستان می گفتند می گفتم.

دوست ناباب مرا از راه به در کرد. اونها باعث شدند به زور اولین بیانیه را از خودم صادر کنم. از اون به بعد معتاد بیانیه در کردن شدم. این وسط من اشتباهی بودم.

ماماااااان!! کجایی که میرحسینت را معتادش کردند!

آقای قاضی! من کسی رو اذیت نکردم فقط یادمه بچه ها تو خیابون به مدت یک هفته چارشنبه سوری راه انداخته بودند. چندتاشون هم برای ترقه هاشون نیاز به باروت داشتند که از دیوار یکی دوتا خونه بالا رفتند. به من گفتند توی اون خونه خیلی باروت هستش و چندتاشون هم چند نفر لباس شخصی و سرباز آش خور را گرفته بودند و یک کم پوست از تنشون می کندند. بچه ها بعضی وقتا ترقه هایی در می کردند که توی خواب هم ندیده بودم. من هم اشتباهی جو گیر شده بودم و رهبریشون را برعهده گرفته بودم.

 آقای قاضی! من بی دفاعم. حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم. جناب قاضی... من اشتباهی بودم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/27:: 1:16 عصر     |     () نظر

مرتضی امیری اسفند‌قه

باید سبک عبور کنم از خیال سود
باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

آزاد از مثلث تزویر و زور و زر
آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم

باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،‌ها
بهتر اگر نمی‌شود از بد بتر شوم

از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است
از خوب می‌شود که در این ماه، سر شوم

این ماه می‌شود که شوم چیز دیگری
یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم

یک چیز دیگری که نباید به وهم هم
یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم

خیر مجسم است محرم، بعید نیست
این ماه، تا ابد تهی از هرچه شر شوم

حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر
چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم

شب با یزید باشم و فردای انتخاب
قربانی حسین، نخستین نفر شوم

اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا»
ماه محرم است مبادا که کر شوم

ماه محرم است که بیتاب جستجو
در خود همه فرو روم از خویش بر شوم

وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش
تکیه به تکیه سینه‌زنان نوحه گر شوم

وقتش رسیده است که چون باد روضه‌خوان
کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم

وقتش رسیده است خرابه خرابه آه
وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم

فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه می‌کند؟
ماه محرم است نباید پدر شوم

آیا پدر که خاک بر او خوش - چه گفت و رفت؟
ماه محرم است، نباید پسر شوم

باید که بی‌خبر شوم از هرچه هست و نیست
از ماجرای خون خدا باخبر شوم

ماه محرم است نباید هبا روم
ماه محرم است نباید هدر شوم

وقتش رسیده است که خلع جسد کنم
وقتش رسیده است که از خود به در شوم

*

بی موج گریه، چشم در این ماه، حفره‌ای است
باید که سرخ، لایق چشمان تر شوم

باید که چشم داشته باشم نه حفره، ها!
باید شراب گریه خون جگر شوم

بی سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است
باید که گرم، در خور شعله، شرر شوم

باید که سینه داشته باشم نه دوزخ، آه
باید لهیب آتش آه سحر شوم

*

آتش گرفته خیمه - داماد کربلا
سینه به سینه سوز شوم، شعله‌ور شوم

بارانی است دیده خاتون اهل بیت
چشمه به چشمه اشک شوم پرده در شوم

وقتش رسیده است که با گریه بر حسین
چون قصه حسین به عالم سمر شوم

وقتش رسیده است که آیینه‌دار شمس
وقتش رسیده است غلام قمر شوم

دور سر بریده تن پاره علی
پرواز را کبوتر بی‌بال و پر شوم

تشییع دست‌های علمدار آب را
وقتش رسیده است که آسیمه سر شوم

وقتش رسیده خطبه شوم، خطبه‌ای بلیغ
وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم

وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا!
وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم

ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ
آماده‌ام که محرم خون و خطر شوم

با ناله‌‌های حضرت سجاد از سحر
تا شام سرخ آمده‌ام، همسفر شوم

ماه محرم است و نماز حسین را
آماده‌ام، حواله اگر شد، سپر شوم

*

وقتش رسیده است یزید پلید را
همچون زبان زینب کبری تشر شوم

وقتش رسیده است که در چشم ابن سعد
چونان به چشم شمر لعین نیشتر شوم

وقتش رسیده حرمله نابکار را
گردن به تسمه گیرم و تیر و تبر شوم

مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت
وقتش رسیده است که اهل هنر شوم

*

وقتش رسیده است که مختارگونه سرخ
با قاتلان خون خدا در کمر شوم

یعنی به کینه‌خواهی اولاد فاطمه (س)
شمشیر بر کشم به شب و حمله‌ور شوم

قرعه به نام من اگر افتد، خوشا که من
خونی قوم بی‌نسب بی‌گهر شوم

با دست من خدا بکشد زنده زندشان
من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم

از اسبشان به زیر در آرم به چابکی
در خونشان به شیرجهی تند تر شوم

بر تن کنم به رزم ستم چار آینه
چشته‌خوران بی‌سر و پا را چغر شوم

چیزی به جا نمانمشان از چهاربند
زی چار میخ نکبتشان راهبر شوم

سرهایشان به نیزه بر آرم یکی یکی
حکم قصاص، حکم قضا و قدر شوم

آتش کشم به خیمه و خرگاهشان به خشم
نیزه به نیزه در پی‌شان سر به سر شوم

شیرین‌تر از عسل بچشم طعم مرگ را
در کامشان قهقهه قهوه قجر شوم

سقای مرگشان شوم از جانب خدای
رهبانشان به مهلکه جوی و جر شوم

*

ماه محرم آمده پا در رکاب خون
در خون خویش آمده‌ام مستقر شوم

بر چشم دشمنان قسم خورده علی (ع)
مانند تیر آمده‌ام کارگر شوم

*

با این جماعت عقب افتاده جهول
یک کوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم

نه! نه! نمی‌توانم هرگز نمی‌شود
از نو به جهل، آدم عصر حجر شوم

تیزند و تند و تسخر و طعنه طریقتشان
نه! نه! نمی‌توانم، شیر و شکر شوم

نرمش گذشته از من و با این گروه سخت
نه! نه! نمی‌توانم از این نرمتر شوم

پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان
پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم

از سایه‌ام هراس بیفتد به خوابشان
کابوسشان هر آینه از هر نظر شوم

*

ماه محرم آمد و افسوس می‌رود
آماده‌ام که راهی ماه صفر شوم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/27:: 1:8 عصر     |     () نظر

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/26:: 10:30 عصر     |     () نظر
واکنش هاشمی به اظهارات یزدی، حسینیان و روحانی

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد:حفظ اصل ولایت فقیه و جایگاه رهبری از ضروریات است و همگان باید در این مسیر حرکت کنند.

به گزارش روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از روحانیون و وعاظ ـ که در آستانه ماه محرم صورت گرفت ـ افزود: وضعیت امروز دنیا با گذشته تفاوت کرده است؛ نسل امروز با اتکا به از بین رفتن انحصارهای رسانه‌ای آگاه و مطلع است و در آینده نیز مطلع‌تر خواهد بود و ما نیز باید تلاش کنیم متناسب با زمان مسائل را برای آن‌ها تبیین کنیم.

وی تصریح کرد: باید به گونه‌ای با مردم رفتار شود تا آن‌ها احساس کنند نظام به دنبال احقاق حق آن‌ها و حفظ کرامت‌شان است.

وی ادامه داد: قانون اساسی در فصول مربوط به تبیین حقوق مردم بسیار خوب تدوین شده است و مسوولان باید تلاش کنند تا با اجرای کامل آن؛ اعتماد جامعه را تقویت نمایند.

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: منافقین از ابتدای انقلاب تلاش می‌کردند هر شخصیت روحانی که در انحرافات عقیدتی آن‌ها، همراهی‌شان نمی‌کنند را حذف فیزیکی و شخصیتی نمایند و امروز نیز در پوشش‌های دیگر در حال فعالیت هستند.

وی تاکید کرد:حفظ اصل ولایت فقیه و جایگاه رهبری از ضروریات است و همگان باید در این مسیر حرکت کنند و با شناختی که از رهبری دارم با تدبیر ایشان به شرط همکاری دیگران مشکلات سیاسی واقتصادی قابل حل است و باید فعالان عرصه سیاسی کشور به دور از هرگونه تندروی، ایشان را در این مسیر یاری دهند.

وی با انتقاد از برخی افراد و احزاب و گروه‌های سیاسی که با انحصارگرایی و برخورد حذفی مانعی مهم در رسیدن جامعه به حد تعادل هستند تصریح کرد: اگر برخی فکر کنند با ارعاب و فضاسازی می‌توانند مسائل را حل نمایند در اشتباهند و اگر هم به صورت ظاهری آن را حل کنند پس از گذشت زمان کوتاهی آن موضوع وسیع‌تر از گذشته مطرح خواهد شد.

هاشمی رفسنجانی با خطاب قراردادن فعالان عرصه سیاست در کشور به ویژه قشر روحانیت گفت: مردم را زیر پرچم اسلام، متحد نگه داریم و نگذاریم اهداف اصلی انقلاب اسلامی در پس منازعات سیاسی گم شود.

وی افزود: براساس آموزه‌های امام(ره)، حرکت در کنار مردم مهمترین عامل پایداری نظام است وهمگان باید قدر انقلاب اسلامی را بدانند و با تنگ‌نظری و کوته‌بینی این فرصت عظیم و تاریخی را زایل نکنند.

وی محرم و واقعه عاشورا را بهترین پایگاه برای شناخت ظالم و حمایت از مظلوم عنوان کرد و گفت: امروز پس از گذشت 1400 سال عمق و اهمیت این واقعه برای همگان روشن شده است.

رییس مجلس خبرگان رهبری در جواب جمعی از حضار که اجازه جواب به اظهارات آقایان یزدی و حسینیان و زیارتی (حمید روحانی) را خواستند، گفت: سال‌هاست که جواب من به آقای یزدی درخواست شفا برای ایشان است و ارسال سلام.

وی افزود:متاسفانه ایشان براثر مشکلات جسمی گاهی دچار عصبانیت می‌شود و عجولانه اعلام نظر می‌کند.

وی تصریح کرد: افرادی هم هستند که شهرت خویش را از راه اهانت به دیگران می‌خواهند که جواب این‌گونه افراد هم سکوت است و دعا برای هدایت‌شان.

در ابتدای این دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین رستگاری به نمایندگی از جمعیت حاضر با انتقاد از وضعیت فعلی رواج شایعه و تهمت بر ضد شخصیت‌های موثر در انقلاب اسلامی و یاران اصلی امام، گفت: ثمره صبر، صلابت و اتکا به خداوند تحقق وعده الهی در مورد پیروزی حق برباطل است.

وی با اشاره به واقعه عظیم عاشورا تأکید کرد: حرمت‌شکنی نسبت به امام حسین(ع) و خانواده‌اش مصیبت عظیم واقعه‌ عاشورا بود و تدبیر در این واقعه درس‌های بزرگی به همراه دارد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/26:: 10:14 عصر     |     () نظر
پرونده انفجار 8شهریور بایدمجدداً بررسی شود

حجت‌الاسلام احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همان شخصی است که بهزاد نبوی یکی از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبان و از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را با توجه به اسناد و مدارک موجود یکی از عوامل انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 می‌‌داند. ایشان که در سال 60 به عنوان مسؤول بسیج کل کشور و یکی از مشاوران شهید رجایی بوده است، خاطراتی بس گرانبها در این رابطه دارد. علل حضور کمرنگ و انگشت‌شمار فتنه‌گران و آشوب‌طلبان در روز 13 آبان و 16 آذر هم یکی دیگر از محورهای گفت‌وگوی روزنامه جوان با معاون فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت (ع) است.

--------------------------------------------------------------------------------

با نظر به اینکه اصلاح‌طلبان تبلیغات گسترده‌ای برای 16 آذر ماه، روز دانشجو صورت داده بودند و با حضور بسیار کمرنگ طرفداران خود مواجه شدند، این گروه سیاسی پس از این چه رویه و روشی را در پیش خواهند گرفت؟


برای پاسخ به این سؤال چند نکته را باید ذکر کرد، اول آنکه درباره اصلاح‌طلبان باید تجزیه و تحلیل تاریخی صورت بگیرد و اینکه بررسی شود که منشأ چنین جریانی در جامعه اسلامی ما از کجا بوده و چرا این اتفاق افتاد. دوم اینکه اهداف اصلاح‌طلبان چه هست، آیا حرکاتشان بر اساس رعایت خطوط قرمز نظام بود یا اینکه قصد شکستن خطوط قرمز نظام از جمله امام (ره)، رهبری و انقلاب را داشته‌اند و در نهایت باید عملکرد آنها در سالیان اخیر (که در داخل کشور از طرق مختلف افکار و عقاید خودشان را به نمایش گذاشتند) مورد بررسی و رسیدگی قرار بگیرد. جمع‌بندی بنده در این چند جمله این است که اصلاح‌طلبان نتوانستند در طول مدت حضورشان در صحنه به اصول، مبانی و ارزش‌هایی که حضرت امام (ره) تعقیب می‌فرمودند، خودشان را تطبیق بدهند. ما قرائن و شواهدی داریم که نشان‌دهنده این انحراف است، به خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح‌طلبان دقیقاً نشان دادند که حلقه درونی فتنه و آشوب پس از انتخابات را برعهده داشتند و حلقه بیرونی آن آمریکا و 17 اپوزیسیون در خارج از کشور است و این حلقه درونی عناصری از کارگزاران و دیگر جریانات اصلاح‌طلب بود که ماجرای فتنه پس از انتخابات را به وجود آوردند. اصلاح‌طلبان باید از ملت عذرخواهی کنند به خاطر حرکاتی که پس از انتخابات نشان دادند به خصوص سران آنها و در مقابل قانونگریزی و مقولاتی که در این زمینه انجام دادند باید تحمل کیفر قضایی را داشته باشند و این مسأله، مسأله مهمی است و نباید ساده از آن گذشت. مطالبه مردم این است که می‌گویند جوانان ما را دستگیر می‌کنند؛ جوانانی که به هدایت سران آشوب به خیابان‌ها آمده‌اند ولی سران فتنه و آشوب آزاد هستند، این چه نوع عدالتی است که سرکردگان اصلی جریان فتنه آزاد هستند ولی عده‌ای که فریب خورده‌اند گرفتار دستگاه قضایی هستند. نکته بعد این است که اصلاح‌طلبان نمی‌توانند با تغییر تاکتیک رنج و مشقتی که پس از انتخابات به مردم تحمیل کردند را نادیده بگیرند، چون ما در بیانیه‌ها و اظهاراتشان شاهد تغییر موضع آنها هستیم و این نکته قابل توجهی است که آیا این تغییر موضع واقعیت دارد یا نه، این هم یک نوع ظاهرسازی است، مثل اعترافاتی که آقای عطریانفر، ابطحی یا حجاریان انجام دادند، البته در آن اعترافات جای سؤال زیاد است. آیا واقعاً آقایان آنطور که گفته‌اند تغییر کرده‌اند، این هنوز برای ما روشن نیست و آینده این را روشن می‌‌کند. بعد از تحمل حکم قضایی، همانطور که شما هم اشاره کردید جای سؤال دارد که این گروه در آینده خطوط قرمز نظام را رعایت خواهند کرد و بازهم مقابل نظام و رهبری می‌ایستند یا نه. این مسائل هنوز در هاله‌ای از ابهام است.


حمایت‌های افرادی مانند مخملباف، شیرین عبادی و عبدالکریم سروش که به دلیل مخالفت با نظام و انقلاب زبانزد هستند در کنار آمریکا و انگلیس را از موسوی، کروبی و خاتمی چگونه می‌بینید؟


ما در این فتنه شاهد بودیم که کشورهای غربی از جمله آمریکا، انگلیس و حتی رژیم صهیونیستی حمایت بسیار سنگین و سرسختی از این جریان در داخل کشور انجام دادند اگر قرار است تغییری در رویکرد آنها صورت بگیرد، ضرورتاً باید به صورت عملی آمریکا، انگلیس و اسرائیل را مأیوس کنند. در این رابطه اصلاح‌طلبان چقدر پایبند هستند در حالی که آقای مخملباف در هفته‌های گذشته از آمریکا درخواست کرده است که جریان سبز را در داخل کشور مورد حمایت قرار بدهند یعنی هنوز هم ما شاهد هستیم که عکس‌العملی در مقابل استکبار جهانی نشان نداده‌اند برای آنکه دستشان به سوی آنها دراز است.


سؤال دیگری که در این موضوع به ذهن خطور می‌کند این است که آیا آنها می‌خواهند به آغوش ملت برگردند؟ سازوکار برگشتن به آغوش ملت را چگونه می‌بینید؟ آیا بر اساس معیارهای اسلامی و انقلابی می‌خواهند عمل کنند که البته لازمه آن تبعیت از قانون و اعتراف به گناه و تطبیق با ارزش‌های اسلامی و ایرانی است. مجموع این مسائل را اگر با هم در نظر بگیریم شاید بتوانیم آینده‌ای را برای آنها در نظر بگیریم اگر چه باید منتظر زمان بمانیم و ببینیم که اصلاح‌طلبان چه رویکردی را پیش خواهند گرفت.


آقایان حجاریان، عطریانفر و ابطحی که در هفته‌های اخیر آزاد شده‌اند پس از این چه روشی را برای ادامه حیات سیاسی خود در پیش خواهند گرفت؟


بحث‌ اعتقادات، اندیشه و نوع تفکر و خط مشی هر فرد نشان‌دهنده هویت شخصیت اثباتی و ثبوتی است. اگر کسی به مارکسیست اعتقاد دارد و به اندیشه مارکس معتقد است و در حوادثی گرفتار می‌شود و سخنانی را طبق همان گرفتاری به زبان می‌آورد دلیل بر این نیست که از اعتقادات گذشته خود دست برداشته است یا اگر کسی اعتقاد به اسلام راستین دارد در شرایط سختی مثل زمان شاه گرفتار ساواک بشود و طبق شرایط، تاکتیکی را اتخاذ کند دلیل بر این نیست که از اعتقاداتش دست بردارد اما در یک صورت این موضوع قابل پذیرش است و آن اینکه آن فرد توبه کرده باشد یعنی خودش به این نتیجه رسیده باشد که افکار گذشته او خطا بوده و باید مسیر حرکت خود را در اندیشه عوض کند. آقایان اعتراف کردند که ما طرفدار «ماکس وبر» بودیم و افکار دموکراسی لیبرالیسم را در اینجا تدریس کردیم و از آموزه‌های آنها برای تعلیم استفاده کردیم و مقاله نوشتیم. پس آنها به افکار ماکس‌وبر اعتقاد داشتند، سؤال اینجاست که مدتی که این افراد در ندامتگاه قرار گرفتند و به خودشان آمدند افکار و عقایدشان واقعاً عوض شده است یا نه. اگر توبه آنها واقعی است و از نوع انتشار افکار «ماکس وبر» و امثال او پشیمان هستند، این ارزشمند است و رویکرد خوبی است و باید از آن استقبال کرد ولی اگر تغییر تاکتیک باشد برای نجات این قابل تأمل است البته زود است قضاوت کردن اینکه آینده آنهاچه خواهد بود با اینکه این افراد آزاد شده‌اند، باید ببینیم آزادشدگان با این احکام تعلیقی در روزهای آینده به لحاظ اندیشه به مسیر اندیشه‌های ناب اسلامی گرایش پیدا می‌کنند یا نه همان اندیشه‌‌های «ماکس وبر» را با رنگ و لعاب اسلامی به خورد مردم و جامعه می‌دهند و این جای تأمل دارد. ما امیدواریم که این افراد تغییر ماهوی پیدا کرده باشند.


سعه صدر و مدارای نظام را تا چه حدی در از دست رفتن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان که نمود آن را در 16 آذر دیدیم مؤثر می‌‌دانید؟


دو تا موضوع در این رابطه قابل توجه است؛ یکی اینکه سعه صدر و رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران آنقدر زیاد و عجیب است که ما شاهد سوء‌استفاده زیادی از این صبر و بردباری مسؤولان نظام در گذشته و الان که صورت گرفته است، هستیم. هم در زمان امام‌(ره) نسبت به نهضت آزادی و موضوعات مرتبط با آن و تحمل بنی‌صدر و امثالهم و چه در زمان حال و قضایای پس از انتخابات. رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران نشأت گرفته از رحمت واسعه مکتب اسلام است. اسلام همه را به‌خوبی نگاه می‌کند و به همه میدان می‌دهد ولی در همین میدان عده‌ای از این رحمت سوءاستفاده می‌کنند، اگر این نوع حرکات که پس از انتخابات به‌وجود آمده در کشور دیگری رخ می‌داد مطمئناً به این راحتی از افراد آشوبگر و سران آن نمی‌گذشتند بلکه با سران آن برخورد قاطع حذفی می‌کردند و ما در شوروی فروپاشیده گذشته شاهد این موضوع بوده‌ایم.


در کشورهای دیگر این طور نیست که به رسانه‌های گروهی مثل روزنامه‌های زنجیره‌ای فرصت بدهند تمام مقدسات را زیر سؤال ببرند و هر مطلبی که دوست دارند بنویسند. هشت سال آقایان درباره جدایی دین از سیاست در جاهای مختلف مطلب‌ نوشتند. آنها هر چه دوست داشته‌اند در طول این سال‌ها نوشته‌اند اگر چه مدعی هستند که آزادی بیان و قلم نیست، آنها حرفشان را می‌زنند و فعالیت‌های مختلف، سخنرانی و جلساتی دارند بعد هم می‌گویند آزادی نیست. به عقیده من آقایان سوء‌استفاده از سعه‌صدر نظام و رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران کرده‌اند.


نقش مقام معظم رهبری را در این رابطه چگونه ارزیابی می‌کنید؟


نقش مقام معظم رهبری، نقش ماهیت ولایت مطلقه فقیه است. به تعبیر حضرت امام (ره) همان مسؤولیت پیغمبر و ائمه اطهار در این جهت بر دوش ولی فقیه است البته در یک نازل منزله‌ پایین‌تر، بی‌تردید نقش مقام معظم رهبری، نقش رهبری و پدری بوده است یعنی هم در جایگاه رهبری بر اساس قوانین و مقررات قابل مشاهده است و هم نقش پدری که مقام معظم رهبری در این فتنه، به سران معترض (موسوی و کروبی) تذکر خصوصی داده است، تذکر عمومی داده، مسؤولان ستادهای این افراد را پذیرفته است و آقایان در آن جلسه هر چه خواسته‌اند به زبان آورده‌اند و در کل مقام معظم رهبری با بزرگی و پدری به این موضوعات نگاه کرده‌‌اند و به هر حال مقام معظم رهبری با مهر و عطوفت و مهربانی با مسائل برخورد کرده است و در جایگاه خودش قاطعیت و جسارت رهبری را مشاهده می‌کنیم که از جمله آن سخنرانی تاریخی ایشان در نماز جمعه 29خرداد ماه امسال است. ایشان در یکی از فرمایشاتش می‌فرمایند: «انقلابیون فرسوده و پشیمان از مبارزه» که سخنی بسیار سنگین برای کسانی بود که قبل از انقلاب مبارزه کردند و بعد از انقلاب در صحنه بودند که نشان‌دهنده قاطعیت و بصیرت نگاه در بعد رهبری است. رهبری در قضایای اخیر در جاهایی که نباید کوتاه بیایند، کوتاه نیامدند و در بسیاری از جاها نگاه وحدت‌بخش و انسجام درون‌تشکیلاتی داشتند.


روح سرد و ناامیدی که مخصوصاً پس از 16 آذر در جناح اصلاح‌طلبان دمیده شده است ناشی از چه عواملی می‌‌تواند باشد؟


این ریشه در دو موضوع دارد و آن دو موضوع را استکبار از اول انقلاب تا به امروز به دنبالش بوده است و آن عبارت است از زدودن اسلام ناب و دوم تضعیف یا تخریب ستون خیمه نظام و محور حاکمیت دینی در خط طولی نبوت، امامت و ولایت یعنی شخص امام (ره) در دیروز و مقام معظم رهبری در امروز. در گذشته کارتر عملیات طبس را انجام می‌دهد برای زدن یا ربودن شخص امام (ره)، امروز استکبار جهانی نوک پیکان حمله‌ا‌ش را به سمت مقام ولایت و اسلام آورده است. دلایل آن هم فراوان است از جمله آنکه اوباما سه‌شنبه بعد از 22 خرداد سخنرانی کرد و گفت، ما کاری به موسوی و احمدی‌نژاد نداریم، ما با اساس اسلام کار داریم و اساس اسلام و انقلاب است که باید براندازی بشود و آنها در بیان اهدافشان رودربایستی هم نمی‌کنند. راه‌های برخورد با این دو هدف متفاوت است؛ گاهی برخورد آنها با ما نظامی و سخت‌افزاری است مانند جنگ تحمیلی هشت ساله و گاهی برخورد آنها تحمیل فشارهای اقتصادی و معیشتی بر ملت است و گاهی هم برخورد آنها در حیطه‌ نرم‌افزاری و روانی است که ما شاهد شاخصه‌های آن در وقایع پس از انتخابات هستیم. مقام معظم رهبری در چند سال گذشته بحث تهاجم ابتذال فرهنگی غرب را مطرح فرمودند و بعد از آن شبیخون فرهنگی، قتل فرهنگی، غارت فرهنگی و در آخر ناتوی فرهنگی را مطرح فرمودند. ایشان می‌فرمایند در مقابل این جبهه عظیم استکبار باید جبهه داخلی درست بشود و بایستد. در جریان جنگ نرم از اهداف روانی دشمن این است که روحیه مردم را تضعیف کرده و روی احساسات آنان کار کنند و ذهن مردم را به سمت خاصی سوق بدهند.


وقتی روحیه مردم ضعیف و ذهن آنها مخدوش شد با این حمله نظامی می‌توانند کار را تمام کنند. یکی از راه‌های این کار ایجاد یأس و ناامیدی در مردم است یعنی بزرگ نمایاندن نقاط ضعف داخلی و کوچک شمردن نقاط قوت و دستاوردهای انقلاب، البته مقام معظم رهبری در مدیریت جنگ نرم بسیار خوب عمل کردند و در مقابل تحرکات دشمن دائماً امید می‌دهند و در کلمات ایشان یأس و ناامیدی جایی ندارد چرا که امید داشتن روحیه را قوی می‌کند، ذهن را فعال و پرتوان می‌کند، یأس مردم را به انزوا می‌کشاند. دشمنان می‌خواهند مردم را از ولایت دور کرده و کشور را به خیال خودشان منزوی کنند بنابر این با تلقین‌ها و شایعات مختلف در خط جنگ نرم کار می‌کنند.


ما در جامعه بین‌الملل و عرصه خارجی چه کارهایی برای مقابله با جنگ نرم دشمن می‌توانیم انجام دهیم؟


بنده معتقد هستم عکس‌العمل آمریکا، شوروی فروپاشیده، اسرائیل و اروپا چه در صحنه 1+5 و گروه 8 و چه در جاهای مختلف که علیه جمهوری اسلامی ایران کار می‌کنند و از جمله آن فعالیت 25 هزار سایت وهابیت و بهائیت است، نشان دهنده این است که ابتکار عمل امروز در جهان در اختیار اسلام و جمهوری اسلامی و محور جمهوری اسلامی ایران مقام معظم رهبری است. ما عمل می‌‌کنیم و کشورهای غربی را وادار به عکس‌العمل می‌کنیم، عمل ما صحیح است؛ بیداری ملت‌ها، معرفی فرهنگ اهل بیت و قرآن به جهان، آوردن آرامش برای پیشرفت در سایه‌ اخلاق است و هر کدام از اینها بمب‌‌های اتمی است که حاکمان فاسد را زیرورو می‌کند، اینها ابتکار عمل انقلاب و مقام معظم رهبری است، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در کنار برائت از مشرکین بسیار قیمت دارد. نکته دیگر این است که ماهیت اسلام ناب محمدی (ص) و عمل به شریعت اسلام در دنیا دشمن‌تراشی می‌‌کند.


روحیه ناامیدی و دلسردی اصلاح‌طلبان از آینده سیاسی خود نشأت پذیرفته از چه عواملی است؟


چون اصلاح‌طلبان مأیوس هستند از اینکه دستی بر قدرت و سرپرستی ملت ندارند روح یأس و ناامیدی را در جامعه می‌دمند، آنها خودشان مأیوس هستند و آن را هم می‌خواهند به جامعه القا کنند.


شما در گذشته درباره نقش بهزاد نبوی در جریان انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 مطالبی را مطرح کرده بودید، آیا باز هم خواهان رسیدگی دوباره به پرونده انفجار دفتر نخست وزیری از سوی قوه قضائیه هستید؟


بنده معتقد هستم باید پرونده بمب‌گذاری دفتر نخست وزیری مجدداً مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد چون این یک مطالبه مردمی است و این به تصمیم ریاست محترم قوه قضائیه برمی‌گردد. اگر آن پرونده به جریان بیفتد خیلی از کسانی که آن زمان در زندان بودند باید مجدداً مورد بازپرسی قرار بگیرند.


شما زمانی که صدای انفجار دفتر نخست وزیری را شنیدید در کجا حضور داشتید و چطور به مکان بمب‌گذاری رسیدید؟


من مسؤول بسیج کل کشور بودم و دفتر ما در خیابان فلسطین ساختمان 11 طبقه‌ای بود که فاصله این دفتر با دفتر نخست وزیری بسیار کم بود. یک روز که در دفتر کارم بودم صدای انفجار مهیبی را شنیدم و در کمتر از چند دقیقه خودم را به دفتر نخست وزیری رساندم. زمانی که از پله‌های دفتر نخست وزیری بالا می‌رفتم و طبقه اول را رد کرده بودم در آن گرد و خاک و فضای وحشت‌آور آقای بهزاد نبوی را دیدم که از پله‌ها به پایین می‌رود. بنده سریعاً یقه ‌‌ایشان را گرفتم و به ایشان گفتم شما در داخل اتاق بودید، چه اتفاقی افتاده است. ایشان چند جمله گفتند مبنی بر اینکه، کشمیری سوخت. من سراغ شهید رجایی، باهنر و دستجردی را می‌گرفتم اما آقای نبوی اسم کشمیری را بر زبان می‌آورد. این را هم باید بگویم که شهید رجایی کمیته مشاوره داشت که با افراد خاصی مشاوره می‌کرد و بنده هم یکی از اعضای این کمیته بودم. ما حداقل هفته‌ای یک روز را در یکی از اتاق‌های ساختمان نخست وزیری با ایشان جلسه داشتیم، از اعضای دیگر این کمیته شهید صیاد شیرازی و آقای پرورش بودند، حتی روزی که بنی‌صدر فرار کرد شهید رجایی ما را دور هم جمع کردند و راهکار خواستند، اولین برخورد ما در رابطه با آن حادثه با بهزاد نبوی اینگونه صورت گرفت و در سال‌های بعد حضرت امام (ره) هیأتی را تشکیل دادند به محوریت شهید محلاتی که بنده هم جزو آن هیأت بودم و این هیأت برای بررسی زندان‌ها شکل گرفت. یکی از زندان‌هایی که ما رفتیم زندان اوین بود و در یکی از بندهای آن زندان غضنفرپور و خانم سودابه سدیقیه بود و در یک طرف مظنونین حادثه دفتر نخست وزیری بودند و از جمله آنها آقای کامران نماینده کنونی مجلس، مسؤول حراست دفتر نخست وزیری بود. ایشان اجازه ورود امثال کشمیری را به دفتر نخست وزیری صادر می‌کردند. آقای محمدی هم از این افراد بودند که بعداً خودکشی کردند البته مصلحت نظام به همه موضوعات ارجحیت دارد چرا که دست امثال آقای موسوی‌خوئینی‌ها دادستان وقت هم در این پرونده دیده می‌شود البته امثال این آقایان مطلبی را مطرح می‌کنند و آن این است که ما رفتیم پیش امام (ره) و ایشان پرونده دفتر نخست‌وزیری را مختومه دانسته. البته اما شواهدی داریم که این پرونده از سوی امام (ره) مختومه نشده است.


به نظر شما با توجه به دستگیری بهزاد نبوی در ماه‌های گذشته به عنوان یکی از عوامل پشت پرده آشوب‌های اخیر بهترین زمان برای رسیدگی به نقش وی در دفتر ریاست جمهوری سال 60 فراهم نشده بود؟


مسأله انتخابات و فتنه پس از آن یک جریان است و آن را باید در جای خودش مورد بررسی قرار دهند و در این موضوع ریشه‌یابی از سوی دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی باید مورد لحاظ قرار گیرد. فتنه پس از انتخابات را نباید مسأله ساده قلمداد کرده و به آن سطحی نگاه کرد. بنده معتقدم برای فتنه و آشوب‌های پس از انتخابات امسال 15 سال کار شده است. ما بعد از پیروزی انقلاب سه فتنه بزرگ را پشت سرگذاشته‌ایم؛ فتنه اول، فتنه دولت موقت، بنی‌صدر، نهضت آزادی، منافقین و کودتای نوژه و جریاناتی از این قبیل است. فتنه دوم 17 و 18 تیر سال 1378 کلید خورده است و آثاری که این فتنه به دنبال داشت و فتنه سوم که امسال و پس از انتخابات به وجود آمد را شامل می‌شود.


ما در حقیقت یک 30 سال و یک 15 سال باید در این زمینه مطالعه کنیم و اگر با این نگاه ریشه‌یابی کردیم موضوع را خوب متوجه می‌شویم و این نکته نکته مهمی است. پرونده نخست وزیری یک سوژه دیگر است که باید به آن به صورت جداگانه پرداخت چون افراد دیگری در این قضیه دست داشته‌اند گرچه در تحلیل کل قضیه این نوع انفجار‌ها بی‌ربط به این فتنه‌ها هم نمی‌تواند باشد و البته جزو ریشه‌های آن است. آقایانی که در این ماجراها و اتفاقات دست داشته‌اند امروز خود را تئوریسین و تئوری‌پرداز مسائل نظام می‌دانند و در مقابل ولایت می‌ایستند. امثال آقای بهزاد نبوی بعید می‌دانم ولایت را قبول داشته باشند.


در مورد مجموعه‌ای که درباره فتنه گرد آورده‌اید توضیح بفرمایید؟


ما آمده‌ایم در مجموعه‌ای فتنه را از نظر قرآن از نظر لغت، معنا و آیات و روایات مورد بررسی قرار داده‌ایم و بعد فتنه را در کلام مقام معظم رهبری آورده‌ایم.


در این مجموعه فتنه‌های 30 ‌سال انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار داده‌ایم و دلایل شکل‌گیری و جریان‌ها را توضیح داده‌ایم ما در این مجموعه 14 هدف را برای فتنه هدف‌گذاری کرده‌ایم و یکی از این 14 هدف تلاش برای زدن کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با به چالش کشیدن اصل مترقی ولایت فقیه و جایگاه رفیع ولی فقیه و حمله روی آن و تحویل رهبری به آمریکای جنایتکار است که البته بحث تحویل رهبری به آمریکا در جلسه اعضای حزب مشارکت در اصفهان محور گفت‌وگو بوده است که پشت این هدف حمله به ارکان و پشتیبانان نظام از جمله سپاه و بسیج طراحی شده است. آقای مخملباف در هفته‌های گذشته گفته است به آمریکا پیشنهاد می‌دهم برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران سپاه را از بین ببرد. آقای موسوی در بیانیه‌های خود راجع به بسیج حرف‌هایی زده است که مطابق میل دول غربی است. همین موسوی در زمان امام (ره) می‌گفت، بسیج مدرسه عشق است، حالا چه شده که آقای موسوی با آن افکار و گفته‌ها در مورد بسیج تبدیل می‌شود به عنصری که می‌‌گوید بسیج جیره‌خوار است. ما در این مجموعه به اعترافات متهمان فتنه پس از انتخابات و اتهامات قضایی دستگاه قهریه که در یکی از بندهای آن، اقدام بر ضد امنیت ملی قید شده است، پرداخته‌ایم. در زمان شاه بسیاری از جوانان ما را با همین عنوان«اقدام علیه امنیت ملی» دستگیر و اعدام کردند. کسانی که علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی تبلیغ کرده‌اند، در آسایش و آرامش عمومی خلل ایجاد کرده‌اند، تحریق اموال عمومی، محاربه و فساد را به وجود آورده‌اند، باید شش سال زندان تعلیقی به خاطر این اتهامات به متهمان اصلی تعلق بگیرد؟ واقعاً جای تعجب و شگفتی است!


بنابه چه دلایلی امثال نبوی از جنس انقلاب و مردم نمی‌توانند باشند؟


حداقل موضوع این است که امثال آقای بهزاد نبوی مشکوک هستند. من این حرف را در پیشگاه خدا هم شهادت می‌دهم. دلایل این مشکوک بودن حرف‌هایی است که این افراد می‌زنند، سوابق و عملکرد آقایان در طول این سال‌هاست. اگر سابقه تفکری ایشان و پدرشان را مورد بررسی قرار دهیم بسیاری از مسائل روشن می‌شود. کنفرانس برلین در آلمان تشکیل می‌شود و آقای عزت‌الله سحابی در این کنفرانس به صراحت می‌گوید، ما ولایت فقیه را قبول نداریم. این آقایان به لحاظ اندیشه در مورد ولایت فقیه حرف برای گفتن دارند. این افراد ظاهر اسلام را چسبیده‌اند و کسانی که آمدند کربلا و امام حسین (ع) را به شهادت رساندند هم پیشانی‌هایشان از سجده کردن پینه بسته بود و بسیاری از آنها حافظ قرآن بودند و امام حسین(ع) را هم می‌شناختند که پسر حضرت فاطمه (س) و امیرالمؤمنین‌(ع) است. ظاهر آن افراد اسلام بود و باطن اسلام که ولایت امام حسین (ع) بود را قبول نداشتند، آقایان در جریان فتنه اخیر همین مسأله را دنبال کردند. اعضای کمیته ایکس که مرکز فکری آشوب و اغتشاش بود امثال حجاریان، نبوی، عطریانفر و رمضان‌زاده و دیگر همفکران آنها بوده‌اند و این افراد با سرنوشت یک ملت بازی کرده‌اند. این افراد عامل کشته شدن جوانان و عامل تخریب و تحریق اموال عمومی هستند.


در مورد احکامی که قوه قضائیه برای سرکردگان فتنه صادر کرده است نظر خودتان را بفرمایید؟


در اسلام و در نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم را در دادگاه‌ها رئیس دادگاه می‌گیرد و تصمیم وی برای ما محترم است ولو به شمر ذی‌ا‌لجوشن یک سال حبس تعلیقی بدهد.
ما خودمان را اینگونه قانع می‌کنیم اگر چه قانع نمی‌شویم که رئیس قوه قضائیه و رئیس دادگاه پرونده‌های آقایان را بررسی کرده‌اند و اسناد و مدارک را رسیدگی کرده‌اند و به نتیجه رسیده‌اند که مثلاً شش سال زندان تعلیقی بدهند و با یک وثیقه آزاد بشوند ولی آیا در نگاه مطالبات مردمی این صحیح به نظر می‌آید که بعضی‌ها به کشورهای خارج فرار کنند و بر ضد نظام تبلیغ و فعالیت کنند. چه اطمینانی وجود دارد که آقایان با گذاشتن وثیقه به کشورهای غربی فرار نکنند مثل مهاجرانی، مخملباف، محسن سازگارا و بسیاری دیگر. قوه قضائیه باید قاطع، باسرعت و با قوه عادله قضائیه بر اساس اصول اسلامی عمل کند و این توقع همه جامعه است. عجیب اینجاست که آقایان در اعترافات خود علیه هاشمی، خاتمی و دیگران حرف می‌زنند اما همین که آزاد شدند با امثال خاتمی ملاقات‌های صمیمی دارند. ما بعید می‌دانیم که توقع و مطالبه مردم با این نوع رسیدگی و برخورد پاسخ داده بشود. کمترین حکم را برای آقایان بریده‌‌اند اما آقایان این طور سوء‌استفاده می‌کنند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/25:: 7:4 عصر     |     () نظر


وقتی "عمر سعد" میان از کف دادن ملک ری و قتل حسین(ع) مخیر شد در برزخ عجیبی گرفتار آمد؛ با جمعی از دوستانش به مشورت نشست. بالاتفاق، وی را از ریختن خون فرزند رسول الله(ص) انذار دادند و حق بودن حسین و مع الباطل بودن یزید را یادآور شدند. عمرسعد همانطور که در بسیاری از موقعیتها اذعان نموده بود، بهتر از هرکسی می دانست که قتال با اهلبیت پیامبر، تباهی آخرتش را در برخواهد داشت اما به قول خودش ملک ری، نورچشمانش شده بود بلکه ری، نور از چشم پسر سعد ربوده بود.

هنگامه جنگ فرارسید. سیدالشهداء(ع)، عمرسعد را نزد خود فراخواند و از علت اصرار وی بر این مقاتله، علیرغم اطلاعش از جور یزید و حق بودن کلمه امام پرسید. پاسخ عمرسعد، شنیدنی بود: اینها همه بهانه است، من ملک ری را می خواهم و البته بهای تملک این ملک تنها با خون حسین تدارک می شود. "به گندم ری هم نخواهی رسید!" جواب امام به دنیاشهوتی عمرسعد بود. عمر هم وقاحت را تکمیل کرد: "اگر گندم نباشد، جو که باشد". کار، تمام شد. عمر، سر بریده امام را به عنوان ثمن ریاست، پیشکش ابن زیاد نمود. ابن زیاد اما نه تنها رنگ حکومت ری را هم به وی نشان نداد بلکه او را خوار و خفیف نیز ساخت و به این ترتیب عمرسعد حتی به جو ری هم نرسید و با خشم ابن زیاد و سب و لعن های مردم خانه نشین شد تا آنکه مختار ثقفی کار او را یکسره ساخت.

"جمهوری اسلامی"، حق بود و البته قدرت و رهبری جریان مخالف هم نورچشم برخی از "برادران سابق" و سران فتنه امروز. مهندس و شیوخ دنیازده در این برزخ، دوزخش را انتخاب کردند و اتیکت عمرسعدهای نظام مقدس جمهوری اسلامی را محکم به سینه هایشان الصاق نمودند.

رهبر، آنان را فراخواند و چندین بار هشدارشان داد به زودی، جریان این اغتشاشات از اختیار شما خارج خواهد شد و شما خواهید دید مالک اصلی این اغتشاشات حتی گندم این آشوبها هم نشانتان نخواهد داد. مهندس و شیوخ که هریک خود را معماران کبیر انقلابی سبز رنگ علیه ولی زمانشان، تخیل می کردند به جو این خرابکاری ها هم راضی بودند لذا نصیحت نایب امام زمان"عج" را پشت گوش انداختند و دل به چرب و شیرین دنیای نسیه ای شان باختند.

گذشت و گذشت و آقایان سران تا چشم خود را باز کردند، متوجه شدند اغتشاشگران سبز در روز قدس علیه قدس شعار می دهند، در 13آبان از آمریکاییها عذرخواهی می کنند و در 16آذر به شیطان بزرگ شادباش می گویند و عکس همان امامی که سران فتنه دم به دم پز در خط او بودن را می دادند پاره می کنند و به آتش می کشند. طوفان خشم مردمی که مدتها دندان روی جگر گذاشته بودند با این حرکت آخری به خروش درآمد و رهبری امت نیز از برادران سابق، خواست که صراحتا در برابر این قداست شکنی ها موضعگیری کنند.

سران فتنه باز هم در برزخ گرفتار آمدند؛ این بار برزخی دو سر باخت! اگر از اغتشاشگران بخواهند که آرام باشند و توهین نکنند، گوشی، شنوای فرامین آنان نیست زیرا در عالم واقع، رهبری این شورش دیگر در دست آنان نیست و به این ترتیب بر عموم مردم هویدا خواهد شد که آمریکا و انگلیس تنها بعنوان آلت دستی از آنان استفاده کرده اند و حالا که این آدامس، شیرینی خود را از دست داده است، غرب که راهبری اصلی شورش ها را برعهده دارد آنها را بیرون خواهد انداخت و مهندس و شیوخ با "ملک ری" باید وداع کنند و اگر هم نخواهند محکوم کنند –حال با سکوت و یا با تکذیب اصل مسئله- و عزم بر همراهی بی چون و چرا با خرابکاران به جهت حفظ رهبری کاملا تشریفاتی شان بنمایند در واقع خودفروختگی و دنائت خود را به بهترین شکل ممکن اثبات کرده اند.

خداوند قادر، رسم روزگار را طوری تقدیر نموده که عمرسعد هیچ گاه به گندم و جوی ری نرسد اما افسوس که "ما اکثر العبر و اقل الاعتبار"!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/25:: 7:3 عصر     |     () نظر

از بقال سر کوچه ی ما تا رهبر مبارزین یکی از گروهای ضد ظلم جهان با یک نامه یا حداقل چند کلام حرف ساده، اهانت عده ای از خدا بی خبر به تصویر گل بی خار قرن، امام روح الله(ره) را محکوم کردند و به اندازه خودشان لب خودشان را گاز گرفته اند که ای وای! به آقای ما توهین شد...

حتی چند روز پیش در جایی یک دختر بچه 4 ساله را دیدم که ضمن پاک کردن آب دماغش از نزدیکی های لبانش به توهین کنندگان به امام(ره) بد و بیراه می گفت... عکسش در سایت ها هست، بگردید پیدا می کنید!

جمعی از دانش آموزان مدارس ایران در اعتراض به این عمل وقیحانه عکس های امام(ره) را به سینه زدند و به مدسه می روند.

دانشجویان را نگو که دیگر فکر نکنم به این زودی ها بتوان این همه محب امام(ره) در دل دانشگاه در یک مکان گیر آورد.

تقریبا هیچ دانشگاهی نبود که عکس امام(ره) را بالا نگرفته باشند و دانشجویان به نشانه ی بیعت مجدد با آقای خوبی ها مشتی به سوی برخی سیاسیون رنگی! گره نکرده باشند.

فقط یک نمونه بگویم می گویند تا حالا این همه عکس امام(ره) در پلی تکنیک تهران بر روی دست دانشجویان بالا نرفته بود.

از آن طرف دنیا هم با هر وسیله ای که فکرش را بکنی به امام(ره) عرض اردادتی شده است.

حتی آقای هاشمی هم که به خاطر عقب ماندن از ولی فقیه زمان مورد سرزنش مردم است این کار سبزهای اموی را محکوم کرد.

ولی خودمانیم 70 میلیون! کسی که نیست!

چرا خانواده امام (ره) ککشان به خاطر توهین به امام(ره) نمی گزد؟! چرا اهانت به مقدس ترین مرد قرن را محکوم نمی کنند؟

مگر نه اینکه امام را دوست دارند؟ حالا از بد حادثه کسانی که این کار زشت را انجام دادند رنگ سبز موسوی (نه علوی) را بر تن داشتند، چرا نباید میان حزب بازی و اعتقادشان، به امام(ره) احترام بگذارند؟!

راستی راستی این بیت امام(ره) همه "چپ" کرده اند!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/25:: 7:2 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >