سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ترس با نومیدى همراه است ، و آزرم با بى بهرگى همعنان ، و فرصت چون ابر گذران . پس فرصتهاى نیک را غنیمت بشمارید . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
لطفاً ساکت شو! زد و خورد تازه در شکم درازگوش تروا
دوباره دشمن خط داد/موسوی و کروبی اجرا کردند!

تحرک تبلیغاتی جدید فتنه گران هر چند کمکی به این مجموعه نکرد اما باعث شد مجادلات و بگو مگوهای قبلی مجدداً در میان آنان شدت گیرد.

"عماریون"-در حالی که 13ماه از آخرین تحرک فتنه گران و رفتار انتحاری آنان در 6 دی 88(عاشورا) می گذرد، برخی منافقین جدید نظیر موسوی و کروبی طبق امریه صادره از خارج کشور نامه ای را منتشر و ادعا کردند خواستار تجمع اعلام همبستگی با مردم مصر و تونس هستند. این رویکرد منافقانه(پروژه درازگوش تروای2) در حالی بود که دوستان و دشمنان ملت ایران به روشنی به ماهیت آشوب طلبانه و ضد انقلابی دست اندرکاران فتنه واقف بودند و می دانستند اعلام همبستگی کذایی صرفاً سرپوشی برای خوش خدمتی به آمریکا و رژیم صهیونیستی است. با این وجود محافل ضد انقلاب بی نقاب، از اینکه موسوی وکروبی و حزب مشارکت تلاش کرده اند مجدداً نقاب به صورت فتنه سبز بزنند و آن را اصلاح طلب در چارچوب قانون اساسی معرفی کنند، عصبانی شده اند. این محافل فعال در فتنه سبز و طلبکار از منافقین جدید صریحاً اعلام کرده اند که دنبال براندازی هستند و اگر مجالی پیدا کنند همان شعارهای ضدانقلابی را تکرار می کنند.
در همین زمینه سایت صهیونیستی بالاترین در مطلبی به خاتمی به خاطر سکوت در بازی اخیر انتقاد کرد و نوشت: آقای خاتمی کجا تشریف دارید؟ گویا سرتان شلوغ است. اما اگر فرصت شد و استخاره خوب آمد، شما هم یک کلمه در حمایت از راهپیمایی حرف بزنید.
انتشار این قبیل پیام های عتاب آمیز خطاب به خاتمی در حالی است که وی چند روز پیش در یک نشست محفلی به صراحت گفته است: راهپیمایی اعلام شده بازی دو سر باخت است. بر فرض محال اگر نظام مجوز بدهد، ما در مقام قیاس در تمام ایران حتی به اندازه یک دهم جمعیت 22 بهمن تهران را هم نمی توانیم به خیابان بیاوریم و این به ضرر ما خواهد شد.
وی همچنین گفته است: اگر هم نظام مجوز ندهد که نمی دهد، بخشی از طرفداران نمی آیند و فقط عده ای تندرو و اغتشاشگر می آیند که هزینه اش به پای ما نوشته می شود و حلقه فشار نظام بر ما تنگ تر خواهد شد.
اما فقط خاتمی نبود که مورد ملامت هدایتگران رسانه ای فتنه قرار گرفت بلکه حزب مشارکت نیز که سعی داشت ضمن بیانیه ای، مدعی اصلاح طلبی طراحان راهپیمایی شود و ماهیت برانداز فتنه گران را کتمان نماید، مورد ملامت شدید شبکه عنکبوت قرار گرفته است. به عنوان مثال سایت بالاترین خطاب به نویسندگان حزب مشارکت نوشت: جناب حزب مشارکت! خیلی محترمانه! لطفاً خفه شو. ما غیر از سرنگونی نظام چیز دیگری نمی خواهیم.
بالاترین در مطلب دیگری از قول سلطنت طلبان نوشته است: ما اگر سبزیم، سبز براندازیم و این پاسخ ما به بیانیه حزب مشارکت است.
سایت ضدانقلابی خودنویس نیز در واکنش مشابهی نوشت: «جناب جبهه مشارکت، میشه لطفا...؟ ما چه قدر باید از دست شما و دار و دسته خاتمی و مهاجرانی و رفسنجانی که با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند، ضربه بخوریم؟ جناب خاتمی و مشارکت فعلا خفه شوید!»
ابراهیم نبوی نیز که همزمان با روزنت (ارگان سلطنت طلبان) و جرس (وابسته به مهاجرانی) همکاری می کند، اقدام مشارکت را بی عقلی خوانده و نوشته: صدور این بیانیه نهایت بی درایتی و بی سیاستی بود، می گذاشتید دو روز قبل یا دو روز بعد! نه اینکه با یک کار غلط نیروها را دلسرد کنید، به این امید که شاید از فواید این موضع بهره ببرید. مگر خدای نکرده موسوی لال است یا کروبی خواب است که شما از طرف جنبش سبز سخن می گویید؟!
یادآور می شود گروهک ورشکسته ای چون منافقین، بقایای ریگی و همچنین رضا ربع پهلوی- که این روزها سوگوار فرار حسنی مبارک نیز هست- در بیانیه های مشابهی از اقدام منافقانه موسوی و کروبی حمایت کرده اند. در این میان سایت صهیونیستی بالاترین بدمستی کرده و هویت واقعی این پروژه را لو داده است، آنجا که می نویسد: راهپیمایی داخلی باید با حمله نظامی آمریکا و اسرائیل همراه شود تا بتوان براندازی کرد.
در حالی که موسوی و کروبی به دروغ مدعی حمایت از ملتهای مسلمان مصر و تونس [قیام علیه رژیم های وابسته به آمریکا و اسرائیل] شده اند، بالاترین از خارج کشور تاکید کرد: اگر به خیابان بیاییم، دوباره فریاد می زنیم نه غزه، نه لبنان. این ما بودیم که مچ بند سبز بستیم و توی خیابان فریاد زدیم نه غزه، نه لبنان... استقلال، آزادی جمهوری ایرانی... و مرگ بر جمهوری اسلامی.
خاطرنشان می شود مقامات آمریکایی پس از اقدام نوکرمآبانه موسوی و کروبی بلافاصله از این اقدام حمایت کردند و مکررا از اینکه جمهوری اسلامی با اقتدار بساط آشوبگری مزدوران وابسته به گروهک ها را جمع نموده، ابراز نگرانی و ناخرسندی کردند.
در این میان انتخاب روز 25 بهمن برای خودنمایی گروهک ها هم جالب توجه است، چرا که گروهک های ضد انقلاب در سال 57 نیز سه روز پس از پیروزی انقلاب تلاش کردند با نظام و انقلاب مقابله کنند اما با قدرت نمایی مردم، به حاشیه افتادند. رهبر معظم انقلاب چندی پیش با یادآوری این ماجرا فرمودند: «از اول انقلاب و در طول سالهای متمادی، کی ها زیر پرچم مبارزه با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابسته به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است. الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزاری های صهیونیستی کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهای ضد دین، از توده ای بگیر تا سلطنت طلب، تا بقیه اقسام و انواع بی دین ها کجا ایستاده اند؟ یعنی همان کسانی که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنی کردند، سنگ زدند، گلوله خالی کردند، تروریسم راه انداختند. 3 روز از پیروزی انقلاب در بیست و دوم بهمن گذشته بود، همین آدم ها با همین اسم ها آمدند جلوی اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همان ها الان می آیند توی خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار می دهند! چیزی عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادی طلب بود، پشت سرشان همه دستگاههای ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخص ها را می فهمد؛ این چیزی است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را بجا نیاورده است؛ سجده شکر کنیم.
»

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/25:: 10:5 عصر     |     () نظر
همه عشق نسل چهارمی ها













کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/25:: 10:2 عصر     |     () نظر

در پی جدی شدن تصمیم محتار ثقفی برای انتقام از قاتلین و دشمنان امام حسین(ع) و یاران باوفایش، جریان مافیای زر و زور و تزویر که بیش از این حماسه ? دی باعث گرایش بیش از پیش انها به سمت پزشک اعصاب و قلب و مصرف داروهای ضد افسردگی شده بود، این بار نیز از ترس الگو گیری مردم بصیر ایران از قیام مختار و بازسازی جریانات فعال در کوفه با جریانات فعال در فضای سیاسی ایران، بازهم به میدان آمده و حملات شدیدی را علیه مختار بکار بستند.

این جماعت کوته بین قدرت طلب به حدی از قیام مختار به ترس و هراس افتاده که به صداوسیما فشار آورده هرچه سریعتر مانع از پخش ادامه این سریال ضد وحدت ملی!! شوند تا جامعه به آرامش برگردد. آنها همچنین اعلام کردند که صداوسیما اقدام به پخش برنامه کودکان و کارتون کند!.

این جماعت که همواره تداوم بساط ریاکاری خود را در فقر اطلاعاتی و بصیرتی توده های ملت می دانند و با بسط رسانه ای خود در صدد تحمیق توده ها هستند، از سال 84 بدیسنو با خیزش ملی برخاسته از اراده ملت روبه روشده اند که با هیچ قرآن سر نیزه کردنی از جمله: افتخارات جبهه جنگی خود، یار امام بودن، شکنجه ها و مبارزات انقلابی، وابستگی به بیت امام و... نتوانسته اند ملت را فریب دهند و این بار ملت به جنگ نمادهایی رفته بود که شاخصه های اصیل را به حاشیه برده بود.

ملت از حاشیه به متن آمدند و خواص کوفی مسلک به حاشیه. رسانه های حامی جریان کوفی مسلک به هر بهانه ای انقلابی مسلکی را به مسلخ توهین و نقد می برد تا انقلاب نیز سرعت خود را با سرعت خواص بریده  وخسته تنظیم کند. سفرهای استانی را نقد می کند تا تمرکزگرایی نقد نشود. انقلاب دیپلماتیک دولت را نقد می کند تا ضعف مواضع دوران زعامت دوم خرداد نقد نشود. به هر روحانی و طلبه ای به عنوان مرجع دلسوز لقب می دهد تا توهینهای شدید دروان دوم خرداد به مراجع و مرجعیت فراموش نشود.

مطلب مرتبط: ندامتنامه یک مفسد اقتصادی+ سند واقعی

شبیه سازی دوران قیام مختار و وضعیت سیاسی کوفه با دوران فعلی  و رفتار برخی جریانات و افراد سیاسی، زنگ خطری برای جریان افسرده سیاسی می باشد که به رغم پروپاگاندای پرخرج خود تا کنون نتوانسته اند اراده ملت را تغییر دهند و حاصل شکست در مقابل اراده ملت را در فرار بیش از پیش این جماعت به دامان پر مهر  مادر اصلاحات یعنی ملکه انگلستان شاهد می باشیم. جالب اینکه ما به اندازه یک کابینه از افراد دوران اصلاحات در انگلستان داریم. یعنی دولت سایه در انگلستان:

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش    بازجوید روزگار وصل خویش( بازگشت سران دوم خرداد به انگلستان).

اینک نیز مختار و مختارها بلای جان زبیریان شده اند. مواضع خواص بی بصیرت( جریان افسرده سیاسی) در مورد مختار را با هم مرور می کنیم:

دیکتاتور محمد خاتمی: اگر دین در مقابل آزادی بایستد شکست می خورد. پس نباید لشکر خشونت طلب امام حسین در مقابل یزید می ایستاد. مختار با طرح بحث انتقام در حقیقت در صدد حذف جریان حامیان و یاران واقعی پیامبر اسلام همچون عمر سعد- ابن زیاد و... از صحنه سیاسی می باشد. مختار با منطق گفتگو بیگانه است و نباید به اعتراضات مدنی لشکر خداجوی یزید خدشه وارد کند. کسانی که از قانون و منطق گریزان هستند موافق قیام مختارند. مختار آرامش در جامعه مسلمانان را دوست ندارد. مختار گروه فشار سازمان یافته ای است که حوادث 18تیر را رقم می زند. شخصیت ارزنده ابن زیاد به تمام معنا یک اصلاح طلب می باشد.

پیرزن اصلاحات فول پروفسور زهرا رهنورد: کوفیان هییچگاه داماد خود یعنی ابن زیاد را رها نمی کنند تا به مختار کمک کنند. ابن زیاد بارها گفته که من داماد کوفیان هستم. من هم اهل بصره هستم و به مختار کمک نمی کنم. مختار باید بداند امام حسین در یک روند دموکراتیک حذف شد و من قرآن پژوه هستم و در در یکی از پژوهشهایم به این نتیجه رسیدم. مختار قصد دارد با اجیر کردن عده ای لباس شخصی به حکومت دموکراتیک و قانونی ابن زیاد حمله کند و کودتای 22خرداد88 را تکرار کند.

میرحسین موسوی: چیز... چیزه ... من یه خاطره از امام بگم.... مختار خرافه پرست، خشونت طلب، ماجرا جو .... است. من یک بیانیه آماده کردم خطاب به مردم کوفه که متاسفانه چون فارسی نوشته بودم کسی نتونست بخونش. بعدش با کمک استاد عربی یعنی دکتر مهدی کروبی نامه ای عربی نوشتم که مردم کوفه آن را با هزار تا فحش برام جواب دادن. کروبی اینقدر غلط در عربی داشت که به جای تشکر از مردم، به اونا توهین کرده بود. من تسلیم این صحنه آرایی نخواهم شد، لطفا دکور را عوض کنید. قیام کربلا مهندسی شده بود و امام حسین بخاطر خشونت جدش کشته شد. امام حسین مظلوم نمایی کرد. من چیزی یادم نمی یاد. اما بازهم قراره بیانیه بدم. راستی یه مطلب مهم... چیز.. چیز. شورای نگهبان داره به مختار کمک می کنه  و قراره پایگاههای بسیج برن کمک مختار. من اعلام می کنم که جنبش سبز با تمام قوا از پشت کامپیوتر و پای شبکه ماهواره ای نمیذاره مختار خودسرانه قیام کنه. ابن زیاد ادم چیزیه ... خوبیه

مهدی کروبی نفر پنجم انتخابات و رقیب آراء باطله: چی شد؟ این کی بود؟ کیه...ها کیه؟ چیه( سریال قهوه تلخ)؟ من کجام؟ آی تجاوز شده   وای تجاوز شده..... تو زندانهای مختار به معترضان اموی تجاوز شده. من نامه نوشتم به دبیر کل سازمان ملل و گفتم اعدام حرمله و ابن زیاد خلاف قانون و حقوق بشره. من همینطور قراره چند تا زن دیگه صیغه کنم و بعد رهاشون کنم. من مخالف اعدام حرمله هستم. حرمله رو شکنجه روحی دادن و مختار داره نا جوانمردونه به تهدید حرمله و ابن زیاد می پردازه. این شکنجه سفیده. مختار هیچ دلیل و سندی بر مشارکت ابن زیاد و حرمله در قتل یاران امام حسین نداره و میخاد طرفدارای منو الکی بکشه. من بازهم نامه می نویسم به دوست عزیزم عبدالله بن زبیر تا مانع حرکت خودسرانه مختار بشه. من اگه لازم باشه با قدرت جلوی مختار می ایستم.....( در این هنگام دهن شیخ مهدی کف میکنه و از حال میره و تو خواب میگه: کجایی کرباسچی، کجایی شهرام جزی،  وای تجاوز شد، کیهههههه، چیهههه؟

فایزه هاشمی: من رفته بودم ساندویچ بخرم و چون راه دور بود با کمک ابن زیاد و یاران عزیزش رفتم به نزدیکترین ساندویچی. ابن زیاد زیادی به من توجه داشت و من هم یه سری اطلاعات می خواستند بهشون دادم. مختار از احمدی نژاد خط میگیره و این سریال رو هم به سفارش احمدی نژاد ساختند.

عفت مرعشی همسر رییس مجلس خبرگان ایران: اگه ابن زیاد شکست خورد بریزید تو خیابونهای کوفه و هرچه تونستید بکشید و غارت کنید ولی با احترام و آرامش. مردم را با احترام تمام بکشید و  اموال عمومی رو آروم آتیش بزنید.

محسن رضایی: همه لشگریان ابن زیاد از یاران و دوستداران صدیق پیامبر و ائمه هستند. مختار تصور نکند فقط خودش دوستدار اهل بیت است، آنها نیز دوستدار هستند منتها نوع ارادتشان با مختار فرق می کند و مختار باید بپذیرد. مختار در پی ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان و جامعه اسلامی است. قیام کربلا تمام شد و اینک بهتر است به جای اردو کشی، به فکر وحدت و ساختن آینده ای بهتر باشیم. توصیه می کنم به شکرانه این آرامش بعد از عاشورا، همه سران با وفای اسلام و یاران صدیق پیامبر همچون: عبدالله ابن زبیر، سران خوارج، ابن زیاد، عمر بن سعد سردار رشید و جانباز اسلام، شمر بن ذی الجوشن یادگار سالهای جنگ امام علی و... به صورت دسته جمعی به خدمت امام سجاد بروند و نماز نمادین وحدت را بخوانند. مختار نیز بهتر است دست از تندروی و ایجاد التهاب بردارد.

علی مطهری ایدئولوگ جریان افسرده سیاسی:

هر دو طرف مقصرند، هم لشکر امام حسین و هم لشکر ابن زیاد. لشکر امام حسین نباید در کربلا جمع می شدند چون جمع شدن اونها باعث عصبانیت ابن زیاد میشد. اگه امام حسین  و لشکریانش یک تقصیر داشته باشن، لشکر ابن زیاد تقصیر بیشتر داره و تقصیراش چارتا میشه!!. مختار باید به بزرگان اسلام احترام بذاره از تندروی و جنجال بپرهیزه. مختار فردی تندرو و اهل گروهک فرقانه. من مودبانه و برادرانه به مختار نصیحت می کنم: خفه شو، پوفیوز احمق کثافت آشغال عوضی بیشعور، چرا به دیگران توهین می کنی!؟. میدونی من فرزند کی هستم؟. مختار باید محاکمه بشه و در ضمن از جان ابن زیاد و عمربن سعد محافظت بشه. اینها هم مسلمونن و دلشون برای اسلام میسوزه.

مهدی هاشمی: حیف که انگلستانم و الا به کمک ابن زیاد می آمدم. ولی از محل بودجه موارد خاص به سپاه ابن زیاد کمک می کنم. ضمنا من رانت قانونی دارم و هیچ قانونی زورش به من نمیرسه. اگه از لشکر یزید کسی قصد فرار داره من میتونم براش پناهندگی جور کنم.

محمد باقر قالیباف سردار رشید اسلام و همیشه غیب در صحنه:

من با توجه به روحیه ام، فعلا سکوت می کنم تا ببینم مختار پیروز میشه یا ابن زیاد. اونوقت به شدت به شکست خوردگان حمله می کنم و انتقاد و از طرف پیروز حمایت می کنم. فعلا برام سخته تشخیص بدم کی برحقه کی باطل. من کلا همین جوری موضع می گیرم. طرفین باید منطق و قانون را رعایت کنن و فعلا روی موضع گیریهای من حساب نکنن. ولی احساس می کنم مختار مقصر باشه. ضمنا سطل آشغالهای پلاستیکی شهرداری نیز در خدمت آشوبگران محترم می باشد. من ترجیح میدهم با شدت و قدرت و بصیرت مثال زدنی ام سکوت کنم تا بعدا طرف پیروز از من انتقاد نکنه.

 

قوه قضائیه با صدور بیانیه ای اعلام کرد که حرکت و قیام خودسرانه مختار فاقد مجوز بوده و بهتر است وی برخورد با ابن زیاد و عمرسعد را به دست ما بسپارد. و الا مختار باید شلاق و بازداشت را تحمل کند.

جبهه «اصول نمایان و اسودگرایان» مجلس شورای اسلامی نیز با صدور بیانیه ای حمله به کاخ ابن زیاد و تخریب آن و ترساندن و ضرب و شتم خاندان ابن زیاد را به شدت محکوم کرد و خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب در مورد علت مرگ ابن زیاد و عمر سعد شد. با عاملان این فاجعه به شدت برخورد می شود. اینها آبروی اسلام را برده اند.

«مثلث ما نمی گذاریم» مجلس متشکل از محمدرضا باهنر از حامیان موسوی و خاتمی – علی لاریجانی از حامیان موسوی در مجلس  ودکتر احمد توکلی متخصص تمام امور نیز به مختار نسبت به تبعات این قیام هشدار دادند  واعلام کردند در صورت این قیام، تورم 70 درصدی در جامعه ایجاد شود. این مثلث اعلام کرد از هر راهی برای متوقف کردن این قیام استفاده خواهند کرد.

فرزند چند آقازاداه و مبارزان سابق انقلاب و یاران سابق امام در لشکر ابن زیاد مشاهده شدند که بلافاصله با واسطه برخی ها آزاد شدند. قرار است نام این آقازادگان مخفی بماند تا آنها بتوانند با خیال راحت به مخالفت با نظام و انقلاب بپردازند.

============================

 پی نوشت: خیلی ها از من می پرسن این جنبش سبزیها کجاین دیگه تو خیابون نمیان؟. من هم گفتم: اینها منتظرن آخر ماه بشه و برن بانک برای دریافت یارانه ها. ضمنا قراره به کروبی و موسوی هم یارانه بازنشتگی و اقامت رایگان خونه سالمندان بدن.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/20:: 7:48 عصر     |     () نظر
به هاشمی ظلم نکنید!

 

حمید رسایی

نگاهی نو به نامه ها، بیانیه ها و دیدارهای سیاسی یک شخصیت سیاسی

دیدگاه ها و رفتارهای سیاسی هاشمی رفسنجانی در ماه‌ها و روزهای اخیر سبب شده تا این شخصیت کهنه کار سیاسی مجددا در کانون توجه افکار عمومی قرار گیرد. هاشمی را نمی توان یک رجل سیاسی ساده و بدون عمق دانست، هاشمی از جمله بازیگران سیاسی در سه دهه بعد از انقلاب اسلامی است که معمولا مهره‌های شطرنج را با تأمل جابجا می کند و شاید همین ویژگی است که نمی گذارد تا دیگر بازیگران سیاست نیز به راحتی از کنار مواضع و دیدگاه‌های هاشمی بگذرند. با این همه نمی توان و نباید در حق هاشمی ظلم کرد و او را آنچه نیست، معرفی کرد.

برای تحلیل شخصیت هاشمی رفسنجانی به ناچار باید فعالیت‌های او را به مقاطع زمانی مختلف تقسیم کنیم و نباید همه مقاطع زمانی او را با یک چوب برانیم. با این فرض اگر بخواهیم منصفانه درباره وی قضاوت کنیم باید بگوییم هاشمی یعنی «هاشمی در سال های مبارزه قبل از انقلاب، هاشمی در دوره انقلاب و شورای انقلاب، هاشمی در دوره دفاع مقدس، هاشمی در مجلس شورای اسلامی ، هاشمی در دولت سازندگی چهار ساله اول، هاشمی در دولت سازندگی چهار ساله دوم، هاشمی در دوره دوم خرداد و حاکمیت اصلاح طلبان، هاشمی در انتخابات مجلس ششم، هاشمی و تاثیرگذاری فرزندانش بر وی، هاشمی در انتخابات نهم ریاست جمهوری، هاشمی در برخورد با دولت نهم، هاشمی در پشت صحنه رقابت های انتخابات دهم، هاشمی در روزهای فتنه و کودتای پس از انتخابات دهم، هاشمی و مواضع ماهها و روزهای اخیر».

هاشمی رفسنجانی در طول هر یک از این دوره ها خدمات و اشتباهاتی داشته است، مانند تمام شخصیت های متنفذ دیگر؛ با این تفاوت که هرچه از دوره نخست زندگی سیاسی هاشمی دور می شویم، به همان اندازه از ویژگی های انقلابی و آنچه از هاشمی می پسندیدیم فاصله می گیریم تا جایی که می رسیم به هاشمی در مقاطع پایانی و امروزی اش که سوگمندانه در بسیاری از مواقع، موضعگیری هاشمی، دشمنان انقلاب را به طمع می اندازد!

روشن است که هیچ یک از دلسوزان انقلاب چنین وضعیتی را نمی پسندند اما چه کنیم وقتی رجل با سابقه و سیاستمداری، خود اصرار به چنین وضعیتی دارد!؟ با این حساب معلوم نیست چرا برخی شخصیت‌های سیاسی اصرار دارند که هاشمی را غیر از آنچه هست نشان دهند، دائما اصرار دارند هاشمی را از برخی ویژگی هایی که او خود به آنها اصرار دارد، تبرئه و فضایلی را برای وی برشمرند که هاشمی امروز یا آن ویژگی‌‌ها را فضیلت نمی داند و یا تعریفی دیگر از مصادیق این فضائل دارد. هاشمی را باید آنگونه که خود اصرار دارد، دید؛ نه آنگونه که ما دوست داریم، باشد. بنابر این همانطور که نباید نسبت به برخی خدمات او غفلت کرد، نباید برخی ادعاهای کذب مانند آنچه اصلاح طلبان در دوره انتخابات مجلس ششم نثارش کردند، به وی نسبت داد، همچنین نباید نسبت به برخی از اشتباه‌های بزرگ او نیز توجیه و تفسیرهایی خلاف واقع ارائه داد.

صریح‌تر می گویم، در حال حاضر هاشمی بر مواضعی اصرار دارد که ما چاره ای نداریم الا این که او را با این مواضع تعریف کنیم، هاشمی همچنان به محتوای نامه بدون سلام و والسلام خطاب به رهبر انقلاب اصرار دارد و به همین دلیل چندین بار از محتوای آن که در حقیقت جرقه انقلاب مخملی بود، دفاع کرده؛ هاشمی همچنان به آخرین خطبه نماز جمعه اش می بالد و چندین بار در جمله ای متناقض اعلام کرده که رهبری را فصل الخطاب می داند ولی خطبه های خودش را راه حل برون رفت از بحران‌های خود ایجاد کرده می داند! هاشمی هنوز هم مایه امید فتنه گران است؛ چطور نیست؟ وقتی خانواده زندانیان جریان کودتای مخملی فقط هاشمی را تکیه گاه خود می دانند، با او ملاقات می کنند و راه حل می طلبند، 16 افسر سیاسی کودتای نرم از زندان فقط برای هاشمی نامه می نویسند و نظام را متهم می کنند، خاتمی و موسوی و کروبی برای مشورت در خصوص برنامه های خود به ملاقات او می روند و هاشمی نیز با روی باز آنها را در آغوش می گیرد، حزب منحله مشارکت و سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب فقط هاشمی را محرم اسرار خود می دانند، کدیور از حلقه لندن وقتی می خواهد برای به سخره کشیدن مهمترین اصل به یادگار مانده از امام نامه بنویسد، تنها هاشمی را خطاب قرار می دهد و هاشمی هم در برابر این نامه سکوت می کند، فرزندان هاشمی بویژه مهدی و فائزه نقش کلیدی در کودتای مورد حمایت غرب داشتند و هاشمی نه تنها در برابر تحرکات آنها سکوت کرد که تا امروز دست از حمایت آنها برنداشته، هاشمی همین الان هم در دیدارهایش، در بیانیه هایش، در سخنرانی هایش، در سایت رسمی ای که منتسب به اوست،  اصرار دارد که در برابر ساختارشکنی فتنه گران سکوت کند و در هر فرصتی که می تواند از ماهیت جریان فتنه دفاع کند. باز هم صریحتر می گویم هاشمی اصرار دارد که خود را مدیر جریانی بداند که همه ما آن را فتنه بعد از انتخابات می نامیم، فتنه ای که مورد حمایت غرب است، چرا برخی در حق او ظلم می کنند و می خواهند هاشمی را از این ویژگی تبرئه کنند، وقتی او خود اصرار به آن دارد؟!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/20:: 7:33 عصر     |     () نظر

دلت راخانه من کن،مصفاکردنش بامن/ به من درددل افشاکن،مداواکردنش با من/اگرگم کرده ای دل،کلیداستجابت را/بیایک لحظه بامن باش،پیداکردنش بامن/بیفشان قطره ی اشکی،که من هستم خریدارش/بیاورقطره ای اخلاص،دریا کردنش بامن/اگردرهابه رویت بسته شد، دل برنکن بازآ/دراین خانه دقل الباب کن،واکردنش بامن/به من گوحاجت خودرا ،اجابت می کنم آنی/طلب کن آنچه می خواهی،مهیاکردنش بامن/بیاقبل از وقوع مرگ،روشن کن حسابت را/
بیاور نیک وبدرا،جمع ومنهاکردنش بامن/چو خوردی روزی امروزمن را،شکرنعمت کن/ غم فردامخور،تامین فرداکردنش بامن/ به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان/بخوان این آیه را،تفسیرومعنا کردنش بامن/اگرعمری گنه کردی،مشو نومیدازرحمت/توتوبه نامه رابنویس،امضا کردنش با من < classid="CLSID:6BF52A52-394A-11d3-B153-00C04F79FAA6" height="45" type="application/x-mplayer2" standby="صبر کنید...">


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/20:: 7:5 عصر     |     () نظر

{با مروری گذرا در سایت هایی که به دفاع از انحرافات برخی از اعضای خانواده ی "هاشمی رفسنجانی" می پردازند چه سایتهای زرد و چه پایگاههای ضد انقلاب می توان به وفور بازتاب رفتار های دشمن شاد کن فرزندان و خانواده ی "هاشمی رفسنجانی" را که توسط مزدوران و وامدارانشان در عرصه ی جنگ نرم استفاده میشود مشاهده کرد . در ابتدای این مبحث به خلاصه ای بیوگرافیک از مختصر مشخصات هویتی اعضای اعلام شده ی خانواده ی او اشاراتی خواهم نمود تا مخاطب علاقمند در جمع بندی مطالب دچار سردرگمی روابط دو خاندان "اکبرهاشمی رفسنجانی" و "عفت مرعشی" نگردد:}

 
 


برادرانِ "اکبر هاشمی (نوقی ، بهرمانی یا رفسنجانی"):
*"محمد هاشمی" (همسرِ خانم "وجیهه نظری" و پدرِ "علی هاشمی"(همسر خانم "جوادی (آملی") می باشد.)
"محمد هاشمی رفسنجانی" فارغ التحصیل از کشور آمریکا بوده و ریاست سازمان صدا و سیما را بر عهده داشته ‌است.
*"احمد هاشمی"...
*"قاسم هاشمی"(مرحوم شده سال 1354) پدرِ "علی هاشمی" (دوست "سبزوار(محسن)رضایی میرقائد"است .این "علی هاشمی" (معروف به "اسکندری") که در اسناد افشا شده ی آمریکائی ها [در مباحث ایران کنترا به عنوانِ برادرزاده "نِفیو آو رفسنجانی" (nephew) ؛] نقطه ی تماس (کانتکتِ) کانال دوّم آمریکائیها با آقای "هاشمی رفسنجانی" بود به همراهی "فریدون وردی نژاد" بانام مستعار "مهدی نژاد" در مراوده با کاخ سفید آمریکا قرار داشت. "علی هاشمی" برادر زاده شیخ اکبر سال ها (ظاهراً از زمانی که 25 سال بیش تر نداشت) در مقام معاون وزارت نفت بر فروش نفت کشور نظارت داشت.
مرحوم "قاسم" همچنین پدر "فرشته هاشمی" بوده که همسرِ "مهدی هاشمی" پسر فراری "شیخ اکبر" است.
*"محمود هاشمی" بخشدار کهک قم در دوران طاغوت و فرماندار قم پس از انقلاب و از مسئولان ارتباطات وزارتخارجه و امور خاورمیانه و... بوده است .
 
 


برادران و خواهران خانم "عفت مرعشی":
*رضا *اقدس *عذرا *حسین *اشرف *قدس *نصرت * کاظم * فرخنده *علی
*"عذرا مرعشی" ( همسر "عبدالکریم سالاری" و مادرِ "مهین سالاری" و "محمود سالاری" می باشد. ) "مهین سالاری" ، همسرِ "علی هاشم پور" و مادر "اعظم هاشم پور" است. "اعظم هاشم پور" همسرِ "محسن هاشمی" (پسر "شیخ اکبر" ) می باشد."محمود سالاری" نیز پدرِ "مریم سالاری" است که همسر "یاسر هاشمی (پسر دیگر "شیخ اکبر") است.
 
 


"فاطمه هاشمی" فرزند ارشد "هاشمی" است، همسر "سعید لاهوتی" شد تا عروس آیت الله "لاهوتی" گردد. "سارا" دختر "فاطمه" (و "لیلا" و "مریم" دختر "سارا") هستند. "فاطمه" رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص بوده.
"سارا لاهوتی" چندی برای در اختیار قرار دادن خاطرات "هاشمی" با هفته نامه شهروند همکاری کرده و در گردآوری خاطرات "هاشمی" نقشی داشته است.
"محسن هاشمی" ریاست دفتر تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد اما از آن مهم‌تر مرد اول پروژه مترو تهران است. او پسر ارشد "هاشمی" است و گردآوری خاطرات پدر وابسته به "محسن" است.
 

همان روزهایی که گفته شد"هاشمی" توسط گروه فرقان مورد حمله قرار گرفت "محسن" روانه بلژیک می‌شود تا هم در خانه خاله ی عزیز خود درس را به اتمام رساند هم جانش در امان باشد .
کانادا مقصد بعدی "محسن" جهت ادامه تحصیل در رشته مکانیک است. همسر او "اعظم هاشم‌پور" است ( "اعظم" نوه خاله ی "محسن" است. )
"محسن" برعکس "فاطمه" که سه دختر و دخترزاده دارد سه پسر را در شناسنامه خود می بیند: "عماد"، "احسان" و "علیرضا" که از این سه تن "عماد" در گردآوری خاطرات "هاشمی" نقش عمده‌ای داشته است حضور "عماد" بیشتر از سایرین در دفتر نشر معارف انقلاب که به مدیریت "محسن" می‌باشد حضور دارد.
 
 


حذف "فائزه" از لیست منتخبان مجلس ششم یکی از جمله هزینه هایی بوده که در راه پدر پرداخت کرده است.
"فائزه" در عین حال تنها فرزند "هاشمی" است که در حوادث فتنه ی سبز بارها مقام معظم رهبری را با دریدگی و گستاخی بدون هیچ لقبی "خامنه‌ای" خطاب می کرده است.
"فائزه" همسر "حمید لاهوتی" است. او هم چون "فاطمه" عروس آیت‌الله "لاهوتی" معروف می باشد که قبل از فوتش از بزرگترین حامیان "بنی صدر" بوده است.
 


"فائزه" دختری به نام "مونا"و پسری به نام "حسن" دارد.این سه تن در یک نکته مشترکند تنها اعضای خاندان "هاشمی" هستند که هر سه چند ساعتی در بازداشت بوده‌اند.
"مهدی هاشمی" دکترای خود را از دانشگاه آزاد گرفته است پس اکیداً عضو هیئت امنای این دانشگاه بودن چندان تضادی در مشاغل "مهدی" ندارد.
 

"مهدی" دخترعموی خود یعنی "فرشته هاشمی" که فرزند "قاسم" است را به همسری برگزیده است. "فواد" و "یاسین" حاصل این ازدواج هستند.
"مهدی"، قائم مقام "حسین مرعشی" در کمیته راهبردی ستاد حامیان "میرحسین موسوی" بوده است . او رسانه‌ ای ترین فرزند "هاشمی" در حمایت از "موسوی" است دامنه انتقادات "مهدی" حتی زبان کنایه "کروبی" را هم باز کرده بود.
چه طیف حامیان "کروبی" و چه طیف حامیان "احمدی نژاد" او را گرداننده سایت جمهوریت می‌دانند سایتی که همان اندازه بر "احمدی‌نژاد" می تاخت گاهی فراموش می‌کرد "مهدی کروبی" یک ارادتمند قدیمی پدرش است.
"مهدی هاشمی" علاوه بر اینکه در وزارت نفت حضور داشته ریاست بهینه سازی مصرف سوخت را هم داشته است. از میان فرزندان "هاشمی" ؛"مهدی" پتانسیل زیادی برای به میان آوردن نیروهای دموکراسی خواه دارد. گفته می‌شود در انتخابات نهم قول داده بود اگر "هاشمی" رخت ریاست بر تن کند همه دیگران را به محاق خواهد فرستاد.
"یاسرهاشمی" فرزند کوچک "هاشمی" و ظاهراً غیر سیاسی ترین این خاندان سیاسی نیز است.
فعالیت در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت در کارنامه اوست.
همسر او "مریم سالاری"، دختر دایی "اعظم هاشم پور"(همسر "محسن") است، نام تک فرزندشان "لیلی" است.
{به نقل از گفتگوی " هاشمی رفسنجانی" با پایگاه اطلاع‌رسانی هاشمی رفسنجانی دات آی آر:}
{سؤال :} از نقش خانواده و زحماتی که همسر شما، سرکار خانم "عفت مرعشی" در دوره مبارزه جنابعالی متحمل شده‌اند، شرایط بچه‌ها و پدری که معلوم نبود هر خداحافظی ایشان سلامی در پی داشته باشد، دستگیری حاج خانم در قم و فشارهایی که در مدرسه به بچه‌ها وارد می‌شد، اگر نکته‌ای است بفرمایید:
...از وقتی که من وارد مبارزه شدم تا زمانی که شناخته شدم و پایم به سربازی و زندان رسید، بچه‌های مان در اضطراب زندگی می‌کردند، زیرا یا در زندان و یا مورد سوء‌ظن ساواک بودم. با یک نوشته و سخنرانی ما را احضار می‌کردند. معمولاً زمانی که منتظر مهمان نبودیم و درب خانه را می‌زدند، فکر می‌کردند که پلیس است. پنج فرزند داشتیم که همسرم باید آنها را در هر شرایطی حفظ می‌کردند. دوران سختی بود.
 
 


البته هیچ وقت مضیقه مالی پیدا نمی‌کردند، چون خودشان داشتند. زندگی ما عمدتاً روی همان درآمد حاصل از ارث ما و مادر بچه‌ها بود و اگر کمبودی پیدا می‌کردند، می‌توانستند خودشان را تأمین کنند. ولی تا پیروزی انقلاب همیشه در اضطراب بودند.
آن سالها به این شکل گذشت، ولی صبورانه تحمل کردند و مزاحم من نمی‌شدند. پایه زندگی ما روی دارایی‌هایی بود که از پدرمان داشتیم. ولی به اندازه کافی نبود. من هم کار می‌کردم و وضع ما خوب بود. زمانی هم که کار نمی‌کردم، از امکاناتی که داشتیم، استفاده می‌کردیم.
بعد از انقلاب هم به‌تدریج هرکدام از بچه‌ها به دنبال علاقه خود وارد خدمات کشوری شدند. "مهدی" بیشتر دنبال تکنولوژی ساخت صنایع دریایی بود، آن زمان وضع کشور در این زمینه بد بود و او می‌ خواست جبران کند{؟!}
 
 
 



"یاسر" به دنبال صنایع جنبی لبنیات رفت و عمده کارهایش با وزارت در جهاد {سازندگی} بود. آنها از زمانی که به ?? سالگی رسیدند، دائماً در جنگ بودند.
فاطمه وارد بنیاد امور بیماریهای خاص شد و عمرش را در این راه صرف می‌کند.
فائزه هم به دنبال سیاست و ورزش زنان رفت. اینکه در کشور به زنها میدان نمی‌دهند، یک نقص است، او رفت و تابویی را شکست و هنوز هم در امور ورزش زنان در کشورهای اسلامی فعال است.
"محسن" زمانی که به دانشگاه رسید، در شرایط ناامنی، اول انقلاب می‌گفتند در دانشگاه برایش محافظ بگذارید. او قبول نمی‌کرد. بد هم بود که در دانشگاه برایش محافظ بگذاریم. به همین خاطر برای تحصیل به خارج از کشور رفت، ‌ما در موشک‌سازی به تخصص او نیاز پیدا کردیم. تحصیل در مقطع دکترا را رها کرد و به ایران آمد و در صنایع موشکی کمک زیادی کرد. بعد هم در دفتر من و بعد در مترو به کار مشغول است...

{به نقل از افاضات همسر شیخ "اکبر هاشمی فسنجانی" منتشره در پایگاه سحر 22/3/1388:}
دعوت همسر "هاشمی" به اغتشاش در صورت رأی نیاوردن "موسوی"؛ ؟!
همسر آیت‌الله "هاشمی رفسنجانی" پس از اینکه با حضور در حسینیه جماران رای خود را به صندوق انداخت، خطاب به مردم و خبرنگاران گفت: " شما شاهد هستید که من در رای خود نام "میر حسین موسوی را نوشتم و امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد که اگر این اتفاق بیافتد من در پل صراط از آنها نخواهم گذشت".
به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، خانم "عفت مرعشی"، در حالی که از رفتار روزهای اخیر حامیان دولت به شدت متأثر و اشک از چشمانش جاری بود، ادامه داد: "اینها به فرزندان، همسر و خانواده ما توهین کرده و آنها را متهم می‌کنند"
..."عفت مرعشی" همچنین در پاسخ به سوال فردی که می‌پرسید اگر تقلب شود چه اتفاقی می‌افتد، گفت: " اگر تقلب شود از مردم می‌خواهم با حضور در خیابان‌ها واکنش نشان دهند. اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که "میرحسین موسوی" رای خواهد آورد."
گفتنی است آیت‌الله "هاشمی رفسنجانی" نیز صبح امروز رای خود را به صندوق انداخت و در جمع خبرنگاران سخن گفت.
} به نقل از حرف های"هاشمی رفسنجانی" در مصاحبه با نشریه ی مدیریت ارتباطات 18/5/1389 :}
{سؤال:} با این حساب حاج خانم همیشه تنها هستند.
نه، خیلی در خانه هستم. معمولاً قبل از نماز مغرب به خانه میرسم، صبح هم ساعت 8 بیرون میآیم. بیش از نصفی از وقتم را در منزل هستم. معمولاً آقایان اینقدر در خانه نیستند. به علاوه خانم الان کلی بچه و نوه و دوست و قوم و خویش دارند که بیشتر از من مشغول هستند. کار خانه را دارد، چون خودش کار میکند و مستخدم نداریم.
{سؤال:} اما قبلاً داشتید.
بله. قبل از انقلاب معمولاً دو مستخدم در منزل داشتیم، ولی اخیراً ماهانه یا هفتگی افرادی میآیند که در کار خانه کمک میکنند. بقیه کارها را خودش انجام میدهد.

{در گفتگوی "فائزه هاشمی" با نشریه ی عصر نو منتشره ی ? اردیبهشت ????: }
- به نظر شما شروطی که برای تعدد زوجات در لایحه¬ی حمایت از خانواده مطرح شده، قابل اجراست؟
* فائزه هاشمی: بستگی دارد که موضوع را چگونه ببینید؛ اگر عدالت را فقط عدالت اقتصادی و مالی یا تقسیم زمانی در نظر بگیرید، بله؛ ولی اگر منظور ازعدالت، عدالت عاطفی، اجتماعی و روانی باشد، نه. به طور طبیعی اگر عشق و علاقه به زن اول هم چنان محکم و پا بر جا باشد، اصلا چه دلیلی برای ازدواج دوم وسوم می تواند وجود داشته باشد؛ البته بایستی یک سری استثنائات و یا شرایط خاصی که بسیار اندک هستند را کنار گذاشت. بعید می دانم در اسلام هم، عدالت از نوع اول که ذکر کردم، مورد نظر باشد. فکر می کنم همین که در باطن و دل انسان، علاقه به یکی بیش از دیگری باشد به این معنی است که عدالت، وجود ندارد.
- اساسا نظرتان راجع به تعدد "شرکای جنسی" یا به عبارتی "تعدد زوجات" چیست؟
* فائزه هاشمی: به نظر نمی¬رسد این رفتار با نظرات انسانی و یا اصول اسلامی و عدالت، سازگار باشد. آیا مردها تحمل چنین چیزی را در مورد همسران¬ شان دارند؟ پس چه طور می¬شودانتظار داشت که زنان، بتوانند چنین چیزی را قبول کنند!
- به نظر شما "تعددزوجات" برای مردان، اگر با اجازه¬ی زن اول باشد، جایز و انسانی است؟
 

* فائزه هاشمی: خیر! حتی اگر با اجازه¬ی زن اول هم باشد، غیرانسانی است. مگر کم هستند مردانی که آن قدر فشار بر همسر خود آورده و او را به تنگ می آورند تا موافقت همسر اول را برای ازدواج دوم خود بگیرند؛ به عبارت دیگر زن، چنین اجازه¬ای را از روی اجبار، اکراه، و ترس داده است، نه از روی میل و اراده.
به نظر می رسد دو بند این لایحه، بیش¬تر لایحه¬ی حمایت از مردان است تا حمایت از خانواده. این لایحه از تضعیف حقوق بیش¬تر زنان در مقابل قانون، تسلط بیش¬تر مردان و تقویت فرهنگ مرد سالاری حمایت می¬کند؛ چرا که اکثریت ازدواج¬های مجدداتفاقا به تزلزل و خدشه بر نظام خانواده انجامیده است تا استحکام خانواده و لذا هر چه انجام آن راحت تر شود، خانواده¬های بیش¬تری متلاشی می شوند. این قانون، قانون جامعی نیست و مشکلات عدیده¬ای را برای خانواده¬ها ایجاد کرده و می کند. متأسفانه حرکت در همه ی زمینه ها به سمتی است که بایستی مرتب، افسوس گذشته را خورد. من این حرکت را غیرمتمدنانه، غیراخلاقی و در جهت تضییع حقوق زنان می ¬دانم.
- تحلیل شما از عمل کرد فقه شیعه در ارتباط با مسائل زنان، در سال های اخیر چیست؟
* فائزه هاشمی: اگر فقه شیعه نتواند جوابگوی مسایل روز، در کلیه حیطه¬ ها باشد، عدالت و جامع ومانع بودن خود را به تدریج از دست می دهد و در طول زمان دچار آسیب می شود. وظیفه¬ی عالمان دینی و مجتهدین در این زمینه بسیار سنگین است. حرف نو براساس آموزه¬های اسلامی زدن به خصوص در جامعه ی امروزی که زنان نقش بسیار اساسی در زمینه ها و قلمرو های گوناگون دارند، بسیار مهم است. برداشت رادیکالی و آمیخته به خرافات از دین داشتن، بیش از هر چیز دین را آسیب پذیر می کند. امیدوارم که فقه شیعه بتواند، همیشه پیشرو باشد و تعارضات و تناقضات را حل کند. چه طور است که زن می تواند در بیرون از خانه مدیر، وکیل، وزیر، استاد دانشگاه و... باشد و بخش مهمی از یک جامعه را اداره کند، اما در خانواده عملا در قبال مرد صغیر است و جنس دوم. پایان نامه ی فوق لیسانس من در این زمینه بود در موضوعاتی که کار کردم آیه¬ای نیافتم که چنین تبعیضی را در خانه، بین زن ومرد بیان کرده باشد.
 
 


{به نقل از نامه "مهدی هاشمی رفسنجانی" به "عزت ضرغامی" منتشره در پایگاه نواندیش نیوز 3/6/1388:}
... "مهدی هاشمی رفسنجانی" در نامه‏ای به "عزت اله ضرغامی" رئیس صدا و سیما خواستار انتشار تکذیبیه‏اش پیرامون اتهامات نسبت داده شده در رسانه ملی به وی شده است.
پس از آنکه در چهارمین دادگاه متهمان اغتشاشات اخیر، یکی از متهمان برخی اتهامات را به "مهدی هاشمی" در خصوص هزینه‏های انتخاباتی و مواردی از این دست نسبت داد و این اظهارات عیناً در صداوسیما پخش شد، "مهدی هاشمی" در نامه به "عزت اله ضرغامی" رئیس سازمان صدا و سیما خواستار انتشار تکذیبیه‏اش در صدا و سیما شد...
بسم الله القاصم الجبارین{؟!} ریاست محترم صداوسیما با سلام
پیرو اظهاراتی که آقای "حمزه کرمی" یکی از متهمین جریانات اخیر که بیش از هفتاد روز در سلول انفرادی بوده و بدون وکیل روز سه شنبه 3/6/1388 در دادگاه حاضر شد و برخلاف تبصره 1 ماده 188 قانون آیین دادرسی کیفری که مقرر می‏دارد خبرنگارهای رسانه‏ها می‏توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدوم ذکر نام و یا مشخصاتی که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی یا مشتکی عنه باشد، منتشر نماید. {تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است}
ضمن درخواست وقت پاسخگویی طبق مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطالب زیر جهت اعلام در اولین برنامه صداوسیما ارسال می‏گردد.
اینجانب "مهدی هاشمی" هرگز اعتقادی به هزینه تبلیغات انتخاباتی از محل بودجه بیت‏المال نداشته‏ام و اظهارات آقای "کرمی" کذب محض است.
سازمان بهینه‏سازی مصرف سوخت سازمان دولتی است و هزینه اعتبارات در این سازمان طی مراحل محاسبات از جمله تشخیص، تسجیل، تخصیص، تامین اعتبار و انجام هزینه انجام می‏گیرد که همه این اقدامات توسط ذیحساب و مدیرمالی منصوب از طرف وزارت امور اقتصاد و دارایی انجام و اسناد آن توسط سازمان‏های نظارتی بررسی و تفریق بودجه انجام می‏گیرد و طرح ادعاهای واهی و سندسازی خلاف واقع بوده و قبل از اثبات در مراجع قضایی جرم و قابل تعقیب است و در طول چهار سال گذشته که این جانب از سازمان منفصل شده، اسناد هزینه‏های انجام شده توسط سازمان‏های نظارتی بارها بارها مورد رسیدگی قرار گرفته است.
کل هزینه تبلیغات در بودجه سازمان بهینه‏سازی در سال 84 مشخص است و بخش عمده این اعتبارات نیز برای انجام تبلیغات به صدا و سیما واگذار شده و انجام دو میلیارد تومانی از این بودجه با سندسازی با وجود دستگاه‏های نظارتی مختلف محال و ممتنع است.
حال که پرونده انتخابات سال 84 باز شده برای تنویر افکار عمومی خوب است که دو میلیارد تومان ادعایی در دادگاه فرمایشی همراه با 340 میلیارد تومانی که از شهرداری مفقود شده و بارها توسط شهردار وقت و شورای شهر و سازمان بازرسی کل کشور مورد سوال قرار گرفته، یک جا بررسی شود. {تا رسوا {؟!} شود در او غش باشد}
در ارتباط با سایت جمهوریت، اینجانب هیچ ارتباط ارگانیکی با سایت مذبور نداشتیم و هیچ مسئولیتی در آن سایت نداشتم.
و نکته قابل توجه اینکه این اقدام فرمایشی درست پس از آن انجام گرفته که شکایت خانواده آیت‏الله "هاشمی رفسنجانی" از آقای "احمدی‏نژاد" برای قوه قضاییه ارسال شده است.
"مهدی هاشمی"
رئیس دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی{؟!}
{آنچه در حکایت فرار "مهدی هاشمی" عبرت انگیز است ائتلاف اپوزیسیون سلطنت طلب راست تا جمهوری خواهان سکولار چپ برای جلوه سازی ونشاندن هاشمی در جایگاه باج خواهی از نظام در حمایت از فتنه ی سبز بود. با مرور بر چکیده ی محتوای سایت های ضد انقلاب لندن محور و لس آنجلس نشین تا برخی مزدوران داخلی ایشان که همزمان با خروج "مهدی هاشمی" از ایران نهایت سوء استفاده ی خود را با چراغ سبز ناشی از سکوت و حمایت ضمنی شخص آقای "هاشمی رفسنجانی" و دیگر اعضای خانواده اش در سناریویی مرحله به مرحله اجرا می گردید می نمودند می توان اشاره نمود از این مسیر سعی در فضا سازی برای به خیابان کشاندن آشوب طلبان فتنه ی سبز و امید دادن به وطن فروشان فتنه گر مخملی و اراذل و اوباش حقوق بگیر قانون شکنشان داشتند :
 
 


..."مهدی هاشمی" دومین پسر آیت الله که در اصل مسئول سازمان اطلاعات بیت شخصی خود هاشمی {؟!} نامیده می شود ید طولائی در اسرار پدر دارد و تاریکخانه های اسرار نظام را در چمدانی آهنین با خود حمل می نماید که بیشتر از ?? سال اسناد و رازهای مگوی پدر را در سینه و چمدان خود در خارج از کشور انباشه و با کوله باری از اسرار نظام جمهوری اسلامی و اسناد دست نویس های پدرش درباره ی امام خمینی و بالاترین اسرار زیر زمینی رژیم به دستور پدر برای محافظت از کودتا علیه بیت "هاشمی" و حذف او از عرصه ی سیاست همانند قربانیان قبلی نظیر "منتظری" داشته باشند روانه خارج ساخته تا اگر آن شود که در فکرش بودند تمام این اسناد برای جهانیان فاش گردد تا دنیا بداند در پشت این دیو مهیب انقلاب چه ها بوده و سر از کجا در آورده است .
اطلاعاتی کاملا موثق و انکار نشدنی در دست است که "مهدی هاشمی" برای یک ماموریت به خارج از کشور فرستاده شده ، این اطلاعات نشانگر این است که عده ای سعی در برگرداندن او به هر نحوی به ایران دارند تا نتواند ماموریت پدر را به سر منزل مقصود برساند. او که دارای ماموریتی از سوی پدر می باشد در صورت هر گونه تعرض به بیت پدر و اطرافیان منجمله "خاتمی" ،"موسوی" و "کروبی" کلیه اسناد را افشاء خواهد نمود و یکی از همین اسناد برای نشان دادن عدم شوخی در این امر معرفی سایت اتمی قم بود که بوسیله دادن گزارش سفر مدیر آن سایت اتمی به عربستان بسیار ماهرانه لو داده شد ، ولی در اصل پیام "هاشمی رفسنجانی" داده شد که اگر این دیگ برای من و اطرافیانم ...{به دلیل سخافت قلم تازه حامیان ضد انقلاب خانواده ی "هاشمی" از بیان بقیه ی مطالب معذورم اما واقعاً با علم به همه ی اینها جا نداشته و یا حتّی اکنون ندارد که آقای "هاشمی رفسنجانی" همراه دیرین با امام مرز بندی خود را در این نمونه موضوعات با دشمنان قسم خورده ی امام وولایت مشخص تر نماید؟!}
 


 
{به نقل از شبکه ایران 30/8/1389 منتشره در پایگاه تابناک :}
"مهدی هاشمی رفسنجانی" در اقدامی عجیب، نامه‌ای سرگشاده خطاب به دادستان کل کشور نوشته و برای بازگشت خود از انگلیس به ایران و همچنین حضور در جلسه محاکمه در دادگاه، برای قوه قضاییه "شرط" تعیین کرده است!
پسر آقای "هاشمی" در حالی که مدت‌ها از صدور حکم جلب او توسط وزارت اطلاعات و دستگاه قضا می‌گذرد، ضمن تایید شایعات مربوط به بازگشت خود از لندن، واکنش افکار عمومی نسبت به این مساله را "اوج گیری شانتاژها" نامیده است.
"مهدی هاشمی" در این نامه، برای بازگشت خود شرط تعیین کرده و خطاب به "محسنی اژه‌ای" نوشته است: مطمئناً جناب‌عالی و همکاران می‌دانید رسماً اعلام کرده‌ام علی‌رغم مسئولیت نظارت بر دانشگاه‌های آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایان‌نامه دکترایم می‌باشد، آماده حضور در محکمه می‌باشم و شرط‌‌های من را هم می‌دانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست؛ مهمترین آنها دادگاه مستقل و مصون از تحمیل‌های نیروهای امنیتی است با همه حقوق دادگاه و متهم و نیز توجه به شکایات متهم.
پسر رئیس مجمع تشخیص مصلحت در ادامه این نامه، خواست مردمی برای بازگشت خود به کشور و حضور در دادگاه و پاسخگویی به اتهامات را نقشه‌ای برای "پدر مظلوم" خود دانسته و مدعی شده است: "بی‌شک هدف این‌ها شخص اینجانب نیست؛ بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان می‌دانند که آسیب این ظلم‌ها دامن انقلاب را هم می‌گیرد".
به گزارش شبکه ایران، "مهدی هاشمی رفسنجانی" همچنین پیشاپیش برای قاضی پرونده خود هم تعیین تکلیف کرده و اعلام کرده که "مطمئنم یک دادگاه عادل منع تعقیب صادر خواهد کرد."
شبکه ایران پیش از این درباره این سناریو مطلب تحلیلی جامعی را منتشر کرده بود.
وی در پایان نامه هم خودش را "جانباز شیمیایی" و "خادم صنایع نفتی ایران" نامیده است؛ مساله‌ای که فعالان سیاسی با توجه به سابقه نامعلوم او در پرونده رشوه استات اویل، مورد تشکیک قرار داده‌اند.
"اگر تقلب نشه؛ موسوی اول میشه" این شعاری بود که در روزهای منتهی به 22 خرداد 1388 و درست زمانی که نظرسنجی های سراسری از موقعیت نامطلوب "میرحسین موسوی" در بین مردم حکایت می کرد، در برخی خیابان‌های تهران توسط حامیان آقای "موسوی" سر داده می‌شد؛ شعاری که از ابتدا بنا را بر آن گذاشته بود که اگر نام "میرحسین موسوی" به عنوان پیروز انتخابات از صندوق‌های رای بیرون نیاید، یعنی تقلّب!
البته پشت پرده این شعار بعدا و توسط سردمداران کودتای مخملی افشا و مشخص شد که هدف از طرح این شعار و دیگر زمینه سازی ها برای القای ادعای تقلب، تحقق پروزه "براندازی" بوده است.
گزارش اخیر سایت منتسب به "محسن هاشمی" هم قطعه ای از پازل را به دست تحلیلگران سیاسی داده که بر اساس آن احتمال می رود وقوع سناریویی مشابه تقلب، درباره دادگاه "مهدی هاشمی" هم وجود داشته باشد.
به گزارش شبکه ایران، در واقع در حالی که هنوز پسر جنجال ساز آقای "هاشمی" به ایران برنگشته و دادگاه و قاضی رسیدگی به اتهامات او مشخص نشده است، آقای "هاشمی" بخشی از دادگاه ها و قضات قوه قضائیه را به داشتن وابستگی سیاسی و بی‌عدالتی متهم کرده است.
به همین دلیل این تحلیلگران معتقدند که طرح چنین اتهاماتی ممکن است مبنایی برای نپذیرفتن و زیر سوال بردن رای احتمالی محکومیت "مهدی هاشمی" و متهم کردن قاضی به بی عدالتی و تاثیرپذیری از فشارهای بیرونی قرار بگیرد؛ هر چند که روند دادگاه و صدور حکم بر پایه عدالت و قانون پیش رفته باشد.

{به نقل از سایت های خبری30 و 29/8/1389 قسمتهای جالب و خواندنی نامه ی فوق جهت تحلیل دقیق تر دیدگاه خود برتربینانه ی "مهدی هاشمی" :}
حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای "محسنی‌اژه‌ای"
با سلام. اظهارات مکرر مقامات قضائی و اطلاعاتی و شخص حضرت‌عالی به‌گونه‌ای به مردم اطلاع می‌دهد که دستگاه قضائی احضاریه‌ای برای من فرستاده و اینجانب در وقت مقرر در دادگاه حضور نیافته‌ام؛ ولی لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید:
مطمئناً جناب‌عالی و همکاران می‌دانید رسماً اعلام کرده‌ام علی‌رغم مسئولیت نظارت بر دانشگاه‌های آزاد خارج از کشور؛ مشغول تحصیل در دانشگاه آکسفورد هم هستم که برای تهیه پایان‌نامه دکترایم می‌باشد، آماده حضور در محکمه می‌باشم و شرط‌‌های من را هم می‌دانید که هیچ درخواست غیرقانونی در آن نیست...
خودتان می‌دانید که احضاریه مورد اشاره شما همان‌گونه که وکیل اینجانب اعلان کرده؛ قانونی صادر نشده، گویا فقط برای اعلان و انجام وظیفه بوده. زیرا در آن اسم متهم و اسم پدر غلط نوشته شده. اگر منظور شما احضار اینجانب بوده و ثانیاً اتهام ذکرنشده و ثالثاً احضاریه به شعبه‌ای بازپرسی در گلوبندگ صادر شده که وجود ندارد...
هر بار که احتمال مراجعت اینجانب قوی شده است، شاهد اوج این شانتاژها بوده‌ایم و این خود نشان این است که این جریان دستش خالی است و مایل به برقراری این محکمه نیست و بی‌شک هدف اینها شخص اینجانب نیست، بلکه هدف پدر مظلوم من است و خودشان می‌دانند که آسیب این ظلم‌ها دامن انقلاب را هم می‌گیرد.
 
 

گویا این گروه اگر بتوانند به فکر عملی ساختن طنز تاریخی صنمّار هستند؛ ولی خداوند به آنها چنین مهلتی نخواهد داد. نمی‌دانم چگونه در تریبون نماز جمعه همراه تهدید نمایندگان از مطالبه اجرای قانون در مورد متهمان مورد بازداشت و تحقیق و محاکمه انتقاد می‌کنند! ...
با همه اینها هر زمان که لازم می‌بینند که اینجانب در محکمه‌ای حاضر باشم، احضاریه‌ای در فرم قانونی توسط وکلای اینجانب ابلاغ کنند و من در وقت قانونی حضور خواهم داشت. چون مطمئنم یک دادگاه عادل منع تعقیب صادر خواهد کرد و تهمت‌زنان رسوا خواهند شد.
...من در این نامه وقت شما را درباره خدمات خود و خانواده‌ام به انقلاب نمی‌گیرم وگرنه از حضور در نقاط خطرناک جبهه و جانباز شیمیایی شدن و تأسیس صنایع استراتژیک دریایی و پایه‌گذاری برنامه مهم بهینه‌سازی و پارس جنوبی و عسلویه و غیره مطالب زیادی دارم که در موقع خود مطرح خواهد شد. همین قدر بدانید که از زمانی که چشم باز کرده‌ایم تا امروز در معرض آسیب‌های ناشی از مبارزات خانواده و آثار تصمیمات دشمن‌شکن بوده‌ایم و خداوند را بر این همه نعمت شکر می‌کنیم{!}
 





کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/10:: 8:19 عصر     |     () نظر


هاشمی رفسنجانی؛
سهل انگاری در مبانی نظری ؛ دوگانگی در میدانهای عمل

طرح بحثی در بررسی روش شناسی مدیریّت نظام سلطه در
به انحراف کشاندن نظری و سپس عملی دولتمردان جمهوری اسلامی
از راهبردهای ترسیمی ولایت فقیه

کلیدپرسش بحث : چرا و چگونه گروههای برآمده از استقلال طلبی و استکبارستیزی توده های عزّتمدار مردم کشورمان در عرصه ی اجرایی استدراجاً به چرخش 180 درجه ای مواضع دچار می شوند؟

 


همانطور که عرض شد در مطالعات و پیگیری های خود در رفتار شناسی مدل سیاسی "هاشمی رفسنجانی" به پرسش هایی بر خورده ام که بدلیل اهمیت و حساسیت پاسخ ها نخواستم به تحلیل یا استنتاج غیر مستقیم یا ذهنی (ولو با قرابت زیاد منطقی) بپردازم . اگر چه پرسشهای مشابه دیگری نیز جای طرح دارد اما در این مرحله به عنوان فراز پنجم و آخر این عنوان پژوهشی به طرح سه موضوع دیگر (با امید بیان پاسخ صاحب نظران جهت تنویر افکار عمومی و تصحیح مسیر روایات و مستندات غیر قابل انکار پژوهشگران تاریخ معاصر ) به این رفتارشناسی می پردازم :

موضوع چهارم اینکه کدام روایت از ولایت "امام" پذیرفتنی تر است ؟ روایت خارج شده از فحوای پردازش بیانِ "هاشمی رفسنجانی" که "امام" در عرض و یا حتی مدیون او قرار میگیرد یا روایت آشکار عقل و تاریخ ؟!
 

{به نقل از مصاحبه ی "هاشمی رفسنجانی" با نشریه ی مدیریت ارتباطات 18/5/1389 :}
من خودم وقتی میخواستم کارم را در حوزه های اجتماعی در کنار درس خواندن شروع کنم، احساسم این بود که طلبه های آن زمان حوزه خیلی با واقعیتهای جامعه فاصله دارند، چون سیاسی نبودند، روزنامه و مجله نمی خواندند و در حوزه رادیو نبود.
...اوایل که میگفتند حرام است و داشتن رادیو لااقل برای یک روحانی عیب بود. وقتی وارد مبارزه شدیم و دیدیم نیازهای سیاسی داریم، "امام" به من دستور دادند یک رادیو بخرم و نصف پولش را هم دادند.
... سال 1342 بود؛ آن زمانی که قرار بود کاپیتولاسیون اتفاق بیافتد. یک دفعه خبری را از جایی گرفتم و مطلع شدم که بناست در مقابل تصویب کاپیتولاسیون 200 میلیون دلار وام به ایران بدهند. این خبر را به امام دادم و گفتم چنین خبری است و در مجلس نیز در حال تصویب است. "امام" گفت: «ما این چیزها را نمیدانیم». همانجا 200 تومان به من دادند و گفتند: «برو یک رادیو بخر» مغازه ای در خیابان حرم قم به نام «الکترولوکس» بود. من رفتم یک رادیو «ارسر» به قیمت 400 تومان خریدم. 200 تومان را دادم و بقیه اش را هم قسطی پرداخت کردم که اقساطش را خودم میدادم.
{سوال:} بعداً پولش را از "امام" گرفتید یا نه؟
نه، دیگر نگرفتم. قسطی بود. آن رادیو را الان در موزه ام {؟!} در رفسنجان گذاشته ام. چون آن رادیو برای من وسیله اطلاع رسانی و استفاده از ابزار بود. همان موقع "امام" مرا مأمور کردند که به تهران بیایم تا خبر این مسأله را به طور مستند ببرم. من هم به تهران آمدم و با کمک آقای "فلسفی"، آقای "تولیت" و آقای "بهبهانی" آن مصوبه مجلس و مصوبه مجلس سنا و اسناد پیمان وین را که مبنای این کار بود، گرفتم و خدمت امام بردم که امام سخنرانی نیرومندی علیه کاپیتولاسیون کردند و بعد هم تبعید شدند.
ما 5 یا 6 سال قبل از آن در حوزه برای اینکه طلبه ها مطلع شوند، مجله ای را راه انداختیم که سالنامه مکتب تشیع و فصلنامه مکتب تشیع بود. 8-7 سال هم منتشر شد و خیلی هم موفق بود. با نویسندگان بزرگ کار میکردیم. آن نشریه واقعاً حوزه را بیدار کرد، چون مقالات بسیار سنگین از شخصیتهای بزرگ کشور میگرفتیم. آن موقع تیراژ کتابها 500 تا 1000 و در همین حد بود. اولین نشریه ما 10 هزار نسخه تیراژ داشت و فوری چاپ دوم خورد و 5 هزار نسخه دیگر چاپ کردیم. حوزه و محافل مذهبی با آن کار -چون به سراسر کشور ارسال کردیم- هوشیار شد و حوزه ها وارد سیاست شدند. این مربوط به قبل از مبارزات، یعنی سال 36 - 1335 بود که این کار را کردیم.
{سوال:} پس مجله قبل از قضیه ی رادیو بود؟
بله، 7 سال قبل از رادیو بود. کار اجتماعی ام را با مطبوعات شروع کردم. من، آقای "باهنر"، آقای "مهدوی" و آقای "صالحی"، 4 نفر طلبه ی کرمانی بودیم که این کار را میکردیم و محور ما هم حضرت امام بود. مجله مکتب اسلام هم بود که محورش آقای "شریعتمداری" بود. هنوز هم به آن صورت سیاسی نشده بودیم.
اصلاً زندگی من از کار اجتماعی و کار آموزشی و ارتباطی اینچنینی و استفاده از ابزارهای اطلاعرسانی آغاز شد و تا الان هم همیشه همین بوده است ...
{فرازی دیگر از همان مصاحبه :}
...اصولاً جامعه ما به خاطر سنتی بودنش و گرفتار خشک مقدسها و متعصبین بودنش همیشه چند گام از دانش و علم عقب بوده است. البته اسلام برعکس است. اسلام در یک دنیای جاهلی صرف آمد و موتور توسعه و علم و دانش شد که حتی بعداً اروپا و مناطق دیگر را احیاء کرد. ما درست برعکس شدیم. الان دنیای اسلام تقریباً عمدتاً به این صورت است و در ایرانِ ما هم همین وضع است. مثلاً همین که میگویید رادیو، رادیو وقتی که شروع شد، بعضیها تحریم کرده بودند. روزنامه هم همینطور.
{سؤال:} آن موقع فقط امام رادیو را تحریم نکرده بودند؟
قبلش را نمیدانم که امام چه فتوایی داشتند. اینکه من میگویم، مربوط به دورهای است که خیلی زمان از ورود رادیو گذشته بود و در دوران مبارزه به این حرفها رسیدیم. روزنامه ها را در کیوسکها میگذاشتند و ما میرفتیم آنجا و گاهی تیترها را میخواندیم. در روزنامه نگاری هم حوزه عقب بود، اما کمکم پیشرفت کردند. …
 

{فرازی دیگر از همان مصاحبه :}
{سؤال:} کتاب به عنوان یکی از ابزارهای ارتباطی تلقی میشود و شما هم کتاب خاطرات زیادی دارید. انگیزه شما از خاطره نویسی و انتشار این خاطره ها چیست؟
در جوانی خاطرات بعضی از شخصیتهای قدیم مثلاً سلاطین یا وزرا را میخواندم و میدیدم که استفاده میکنم. این خاطرات واقعیات آن زمان را ( نمیتوان گفت همه اش راست است) خیلی خوب نشان میدهد. بعد از انقلاب خودم به این فکر افتادم که مرتب خاطراتم را بنویسم، به این منظور که بر من یک روز چه میگذرد؟
{فرازی دیگر از همان مصاحبه :}
{سؤال:} آقای "هاشمی"! چرا این خاطرات پراکنده منتشر میشود؟ شما فرمودید بعد از انقلاب شروع به خاطره نویسی کردید اما خاطرات چند سال اول انقلاب منتشر نشده است.
منتشر شده است. من از سال 60 خاطرات را نوشتم. قبل از انقلاب از ترس اینکه زندگی ما دست ساواک بیافتد، چیزی یادداشت نمیکردیم. اول انقلاب هم مباحث شورای انقلاب را که مسائل مهمی داشت، ثبت نکردیم. همینطوری حرف زدیم. البته آقای شیبانی چیزهای مختصری نوشته که گاهی منتشر میشود. من از سال 60 شروع به نوشتن کردم. ولی آن دو، سه سالی که شما میگویید، نوشته شد. از اول که وارد مبارزه شدم، از بچگی تا سال 60 را نوشتم. از 60 تا امروز هم در تقویمی وجود دارد و سال به سال منتشر میشود. ..
{سؤال:} پس کار تدوین کتابهایتان را به خاطر همین به خانواده، فرزندان و نوه ها میسپارید که اگر احیاناً مطلبی هست که قرار است حذف یا اضافه شود، انجام شود؟
اضافه که نمیکنیم. اگر اضافه کنیم، در پاورقی یا پرانتز اضافه میکنیم یا در مورد اسمی توضیح میدهیم. متن اصلی من دست نمیخورد. مثلاً خاطرات روزهای جنگ را نوشتم. میبینم هنوز با عراق صلح نکردیم و بعضی از مطالب سرّی را نوشتم که نباید آن منتشر شود. البته آن موقع هم مسائل سرّی را نمینوشتم، ولی گاهی پیش میآید که خیلی کم است. همان موقعی که داشتم مینوشتم، توجه داشتم که اسراری که ممکن است یک روزی فاش شود و مصلحت نباشد، ننویسم و جز با اشاره چیزی نمینوشتم.
{سؤال:} پس اسرار را نمی نویسید.
نه، منتها به گونه ای مینویسم که بعداً اگر خواستم در زمان خودش توضیح بدهم، امکان توضیحش باشد.
{سؤال:} عده ای به خاطرات شما انتقاد میکنند و میگویند در خاطرات قبل از انقلاب که بعد از انقلاب منتشر شد، شما یک راوی هستید و وقایع نگاری میکنید، اما در خاطرات دهه 60 به بعد که نگارش کردید، تنها یک راوی نیستید و در مقام دفاع از حقانیت دیدگاهها و عملکرد خودتان خاطره نویسی میکنید. پاسخ شما به این انتقاد چیست؟
{سؤال:} خاطرات قبل از انقلاب مصاحبه است. دو مصاحبه با من شد. یکی مصاحبه آقای "زیارتی" است که آن موقع تاریخ مینوشت و آمد و مصاحبه کرد و یکی هم آقای "معادیخواه" برای بنیاد تاریخ انجام داد. هر چه سؤال کردند، جواب دادم. جواب تحلیلی هم میخواستند و من هم آنگونه گفتم. اگر بنا باشد کسی مصاحبه کند، همینجور میشود. از آن به بعد مصاحبه نیست.
{به نقل از خاطرات "هاشمی رفسنجانی" در گفتگو با پایگاه "هاشمی رفسنجانی" دات آی آر :}
من ?? ساله بودم که به قم آمدم و در منزل اخوان "مرعشی" ساکن شدیم. اخوان "مرعشی" خانه‌ای روبه‌روی خانه "امام"(ره) در کوچه یخچال قاضی خریدند که آن خانه‌ هنوز هست. طبیعتاً چون روبروی خانه "امام" بودیم، ایشان را گاهگاهی در مسیر درس و حرم می‌دیدیم. من در آن مدت وصف "امام" را زیاد شنیده ‌بودم. کم‌کم در مسیر به دنبال ایشان می‌رفتم و سؤالاتم را مطرح می‌کردم. مدتی ارتباط ما به این شکل بود.
 



بعداً به مقطعی رسیدیم که توانستیم در کلاس درس ایشان حضور یابیم. درس ایشان، از درس‌های ممتاز در حوزه بود. ما هم از شاگردانی بودیم که اگر در درس ابهامی برایمان پیش می‌آمد، سؤال می‌کردیم و این باعث آشنایی بیشتر ما شد. بعد یک نشریه به نام مکتب تشیع منتشر کردیم که بعد از نشریه مکتب اسلام بود. محور نشریه مکتب اسلام آیت‌الله "شریعتمداری" بود و بزرگانی که از ما جلوتر بودند، آن را اداره می‌کردند.
 
 

ما چهار نفر بودیم ومی‌خواستیم محور کارهایمان "امام" باشد. امام محوریت را نپذیرفتند، اما پذیرفتند که به ما درباره مطالب و نویسنده‌ها مشورت بدهند. ایشان با توجه به نظر خودشان افرادی را معرفی یا مطلبی را عنوان می‌کردند. تا این زمان روابط ما در همین حد بود.
قبل از شروع مبارزه به این فکر افتادیم که چرا شخصیتهای پایین‌تر از "امام"(ره) رساله داده‌اند، ولی ایشان رساله نمی‌نویسند؟ من و آقای ‌ربانی‌املشی، آقای شیخ‌حسن صانعی و چند نفر دیگر خدمت ایشان رفتیم. امام خیلی بنا به ملاحظاتی در جمع حاضر نمی‌شدند و در اعیاد در خانه نمی‌نشستند، درحالی که مراجع دیگر در خانه می‌ماندند تا مردم برای دیدارشان بروند. خیلی اصرار کردیم تا امام(ره) در خانه ماندند و مردم و طلبه‌ها برای دیدار با امام هجوم آوردند. خواهش کردیم که ایشان هم رساله بنویسند. ایشان قبول نمی‌کردند. کم‌کم قانع شدند. با شروع مبارزه ارتباط ما به تدریج عملیاتی شد و جزو اولین‌ها بودیم که خدمت امام رسیدیم.
البته توجه داشته باشید که امام در زمان آیت‌الله بروجردی به دلایل خاصی که برخاسته از ادب و احترام ایشان بود، زیاد در مسائل وارد نمی‌شدند. از طرف دیگر عدم حضور مقطعی امام(ره) در جمع در حوزه هم به خاطر وجود بعضی از تفکرات افراطی و تفریطی در عدم تمایل امام بی‌تأثیر نبود.
ما گروهی از طلبه‌ها به عنوان شاگردان حلقه اول درس ایشان اصرار می‌کردیم که ایشان وارد مسایل شوند. پس از فوت آیت‌الله بروجردی خود ایشان هم کم‌کم وارد میدان شدند و وقتی رساله خویش را نوشتند، با استقبال کم‌نظیری روبرو شد. حوادث سیاسی کشور به‌تدریج امام را علاوه بر یک مرجع مذهبی، به عنوان یک رهبر سیاسی مطرح کرد که با نخستین اعلامیه‌ها شروع شد. در این برهه زمانی نیز ما طلبه‌ها در نوشتن، تکثیر و پخش اعلامیه‌ها دخالت داشتیم و این کار با روحیه جوانی ما نیز سازگار بود. حتی در زمان حیات "آیت‌الله بروجردی"، با همه علاقه‌ای که به ایشان داشتیم، سکوت و مدارای ایشان را نمی‌پسندیدیم و بعدها متوجه شدیم که همان سکوت پایه‌گذار انقلاب اسلامی بود.
چون ایشان با تقویت بنیان حوزه علمیه قم که در زمان "رضا"خان ویران شده بود، به پرورش طلبه‌هایی پرداختند که بعدها مبارزان اصلی علیه پهلوی بودند.حداقل امام اعلامیه که می‌دادند ما در چاپ آن خیلی‌موثر بودیم. بازاریها هم وارد شدند و گروه کاری ما بهتر شد. درزمان مبارزه روابط خیلی نزدیک می‌شد. زیرا اسرار و خطر و مشورتهای سیاسی زیاد بود.
آن زمان امام اسرار سیاسی را بیشتر به ما می‌گفتند. فکر می‌کنم نقطه جهش ارتباط ما با امام در مبارزه بود. آن زمان من مجذوب امام بودم و برای سؤال کردن از کوچه یخچال قاضی تا حرم دنبال ایشان می‌رفتم. سؤال بهانه بود، دلم می‌خواست ایشان را ببینم. کم‌کم تبادل مسائل سرّی سیاسی در مبارزه بین ما ایجاد شد که باعث گسترش روابط ما شد. این وضع تا زمانی که امام در ایران بودند، ادامه داشت.
زمانی که ایشان به ترکیه تبعید شدند، حدود یک سال جز چند باری که خانواده ایشان به ایران رفت و آمد داشتند، اطلاع دیگری از ایشان نداشتیم. به عراق که رفتند، ارتباطات قوی‌تر شد. ایشان متوجه شدند که ما اجازه نداده‌ایم تا پرچم مبارزه ایشان زمین بماند. البته آقای منتظری از ما قوی‌تر و بهترو پناهگاه بودند، اما ما عملیاتی‌تر بودیم.
 


زمانی که متوجه شدند در طول تبعید ایشان، این شعله خاموش نشده، ‌رضایتشان جلب شد. می‌دانستند که چه کسی این کارها را کرده، البته ما نمی‌خواستیم این مسائل در جامعه علنی شود. زمانی که کمی از مسائل علنی می‌شد، بازداشت می‌شدیم.
ارتباط ما با امام در عراق از طریق حاج‌آقا "مصطفی"، حاج"‌احمدآقا" و آقای "دعایی" بود. بعضی از طلبه‌ها به طور مخفی امکان رفت و آمد داشتند. حساسیت زیادی روی آنها نبود. ما مسائل ایران را از این طریق برای امام می‌فرستادیم. در زمانی که امام در عراق تبعید بودند، مبارزه از حوزه فراتر رفت و گروههای خاصی از دانشگاهیان و تحصیل‌کرده‌ها و بازاریان و متدینین نیز وارد بستر مبارزاتی شدند. وجود گروههای متعدد و اختلافات سلایق در مقطعی باعث رکود مبارزه شده بود....
بعد از آزادی من از زندان، اولین کاری که حضرت امام به من ارجاع دادند، عضویت در هیئت رفع مشکل سوخت مردم کشور بود. کارکنان شرکت نفت در جنوب، مخصوصاً در پالایشگاه آبادان اعتصاب کرده بودند و مصرف داخلی مشکل پیدا کرده‌بود. ما به آنجا رفتیم و این مشکل را حل کردیم. آقای مهندس بازرگان رئیس بودند و دکتر سحابی هم بودند.
امام قبل از مراجعتشان پنج نفر را برای تشکیل شورای انقلاب تعیین کردند. بعد از تبعید امام به فرانسه به پاریس نرفتم. احمد آقا می‌گفتند که امام می‌پرسند «شما چرا نمی‌آیید؟» گفتم: «با توجه به اینکه پس از آزادی من از زندان، آن‌قدر کار برایم ایجاد شده که در صورت آمدن، خیلی از کارها عقب می‌ماند. به ایشان سلام برسانید و بگویید به وقت خودش ان‌شاءالله زیارتشان می‌کنیم.»
بعد از بازگشت ایشان هم در شورای انقلاب بودیم و به خاطر تصمیمات اساسی کشور که در آنجا می‌گرفتیم، به صورت مرتب با ایشان روابط داشتیم، زیرا باید کارها را با ایشان مطرح می‌کردیم. با توجه به اینکه در دهه فجر قرار داریم، خوب است خاطره‌ای در این‌باره بگویم. روزی که امام به کشور برگشت، من، آیت‌الله بهشتی، دکتر باهنر و آیت‌الله موسوی اردبیلی به فرودگاه رفتیم، اما انبوه جمعیت نمی‌گذاشت به ایشان نزدیک شویم. امام به سوی بهشت زهرا رفتند و ما هم به دلیل حجم زیاد کارها، به منزل آیت‌الله موسوی اردبیلی در حوالی میدان توحید رفتیم و مسائل را با تلفن پیگیری می‌کردیم.
بعد از سخنرانی امام در بهشت زهرا، خبر آوردند که امام را با هلی‌کوپتر بردند و از ایشان خبری نیست. خیلی نگران شدیم. چون همه‌گونه احتمال وجود داشت. پس از پرس‌وجوهای فراوان معلوم شد که در منزل یکی از بستگان خویش در «دروس» هستند و همان شب به مدرسه رفاه در خیابان ایران رفتند.آقای ناطق نوری که در هلی‌کوپتر همراه ایشان بودند بعد ماجرا را تعریف کردند. در مدرسه رفاه خدمت ایشان رفتم و با دیدن من با لحنی که آمیخته به گلایه و محبت بود، فرمودند: «معلوم است، کجایی؟ گفتم: «مشغول کارها بودم و انشاءالله در فرصت‌های بعدی خدمت می‌رسم». فکر می‌کنم همان روز یا فردای آن روز بود که وقتی خدمت ایشان بودیم، ظاهراً از اخبار و موسیقی‌ها و سرودهایی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد، ابراز ناراحتی کردند و به من و شهید مطهری گفتند: به آنجا بروید و سروسامان بدهید.
{ به نقل از یادداشتهای پژوهشی آرشیو "ر.گ.چ" :}
...نویسنده ی متعهد سایت باز باران به زیبایی تعارض گوئی های ناشی از توهم خود را در عرض فقیه دیدن "هاشمی" را مورد اشاره قرار داده است :
"هاشمی رفسنجانی" : بله بعضی افراد در بحث ولایت فقیه می¬گفتند که ولیّ فقیه را خدا تعیین کرده است و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را دارند این عده معتقدند مشروعیت ولیّ فقیه به رأی مردم نیست و ولیّ فقیه هر تصمیمی که بخواهد می¬تواند بگیرد... (به نقل از مصاحبه "هاشمی" با ایسنا منتشره در??بهمن ???? )
"هاشمی رفسنجانی" : ما از همان روز اول به پدید? قدرت نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم... از همان ابتدا "امام خمینی" هم همین را می¬گفت. شما حرفهای ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می-دهد. این چالش نیست و دردسری هم به وجود نمی¬آورد، البته اگر تعصبهای بیجا برداشته شود(به نقل از حرفهای "هاشمی رفسنجانی" .منتشره در روزنامه اعتماد، (ویژ? سیاستنامه) ?? آبان ????)
 


شاید این حرفهای مهم را "امام "(ره) فقط در گوش او گفته¬اند (البته این هم درست نیست چون میگوید: "شما حرفهای امام را ببینید که ) وگرنه در هیچ جایی که طبق معیار خود "امام"، قابل استناد به ایشان باشد، اثری از این ادعاها نیست. بلکه آنچه در سرتاسر سخن و سیر? "امام" موج می¬زند کاملاً در جهت عکس ادّعاهای یاد شده است:
اگر فقیه در کار نباشد طاغوت است، یا خدا یا طاغوت. اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور اگر با نصب فقیه نباشد غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد طاغوت است، طاغوت وقتی از بین می¬رود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب شود. شما نترسید از اینکه ? نفر آدمی که نمی¬فهمند اسلام چه است! نمی¬فهمند فقیه چه است و نمی¬فهمند ولایت فقیه یعنی چه! آنها خیال می¬کنند که یک فاجعه است به جامعه..." (صحیفه نور جلد نهم صفحه ی 253)
...فدایی ولایت: کسانی در این وادیند که به درک بسیجیان و شهید "صدر"، بزرگفدایی ولایت فقیه، رسیدهاند که فرمود: "ذوبوا فی الخمینی کما هو ذاب فی الإسلام" اینان عشقشان "امام خمینی" و "خامنهای" است و ترنمشان از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن است. مدعیان عشق به ولی خدا بگویند چه کسانی بر خلاف نظر "امام خمینی" در ده? پنجاه میلیونها تومان از وجوهات سهم "امام" و آبروی اسلام و "امام زمان" را در حلقوم منافقین ریختند؟ بخاطرشان شکنجه شدند و به زندان افتادند و حالا طلبکارند! ...
{به نقل از صحبت های "هاشمی رفسنجانی" در مشهد 14 آذر 1388منتشره در سایت "هاشمی رفسنجانی" دات آی آر :}
واقعاً مردم بودند که انقلاب را پیروز کردند. ما در زندان بودیم، اصلاً مأیوس بودیم که روزی ما را آزاد کنند. دوره زندانی افراد تمام می‌شد، ولی می‌گفتند: باید آن قدر بمانید که زیر پاهایتان علف سبز شود یا موهای سرتان مثل دندانهایتان سفید شود. این تعبیرات را ساواکی‌ها خیلی بکار می‌بردند و دوران محکومیت خیلی‌ها تمام شده بود، ولی سال‌ها در زندان مانده بودند. به هر حال مردم آمدند و ما را از زندان‌ها بیرون آوردند...

* موضوع پنجم پیرامون سفرهای قبل از انقلاب "هاشمی رفسنجانی" به خارج از ایران بویژه بلژیک و ایالات متحده ی آمریکا و نقش کلیدی باجناق مقیم بلژیک ایشان که در تمام منابع رسمی خاطرات از افشای هویت او گریزانند. (در برخی منابع قابل توجه از او با نام "رضا امینیان" نام برده شده است .)
{به نقل از حرف های "هاشمی رفسنجانی" در گفتگو با پایگاه "هاشمی رفسنجانی" دات آی آر : }
در جوانی، در حدود سال 13?? یا?? به همراه پدر و مادرم به سفر مکه رفتم تا چون عربی بلد بودم، کمکشان کنم. بعد از آن هم سفری با آنها به کربلا داشتم که باعث شناخت خوبی از عراق شد. سفری هم با جمعی از دوستان طلبه از جمله "آیت‌الله خامنه‌ای" به عراق رفتیم و مدتی در نجف ماندیم برای دیدن درسهای علمای بزرگ نجف، البته قبل ازانقلاب آقای "برقعی" مشاور وزیر آموزش و پرورش بودند و آقای "باهنر" هم برای کتب درسی کمک می‌کردند.
 
 


آنها مأموریتی یک ماهه به ژاپن داشتند که ما هم از موقعیت استفاده کردیم و به ژاپن رفتیم. آن سفر وضع خاصی داشت. در مسیر به پاکستان آمدیم. پاکستان یکی از هجرت گاههای نیروهای فراری ما بود. در همان سفر به سوریه و لبنان رفتم که آنجا هم یکی از جایگاه های نیروهای فراری بود. و به کشور های اروپایی هم برای آشنایی با انجمن‌های اسلامی دانشجویان مبارز رفتم.
یک بار آقای "رجایی" مأموریتی از طرف جمع ما پیدا کرد و به فرانسه برای ایجاد شبکه رفت که کارهای بسیار خوبی هم انجام دادند. بعد از آن بود که مدرسه رفاه را تأسیس کرده بودیم.
سفری هم بعداً رفتیم. این دفعه به آمریکا رفتم. دانشجویان در آمریکا برنامه خوبی داشتند. اخوی "محمد" آنجا را اداره می‌کرد. در بازگشت از آن سفر خدمت "امام" رفتم، کلاً این سفرها و آشنایی با پیشرفتهای علمی و صنعتی آن کشورها، تأثیر زیادی بر اندیشه من قبل از پیروزی انقلاب گذاشت.
...در سال 13?? - ?? به بهانه سفر، از کشور خارج شدم و در لبنان، اروپا و آمریکا با دانشجویان مبارز مثل "قطب‌زاده"، "حبیبی"، "بنی‌صدر" و "یزدی" و دیگران صحبت کردم و پس از حصول نتایج با همکاری شهید "محمد منتظری" که در لبنان بود، تذکره‌ای تهیه شد و با هواپیما به عراق رفتم. به کمک آقای {"سید محمود}دعایی" از فرودگاه بغداد به کربلا و سپس نجف اشرف رفتم و پس از زیارت، به دیدار "امام" رفتم.
... به هر حال در آن دیدار گزارش کارهای داخل کشور و اختلافات مبارزان در خارج از کشور را خدمت ایشان ارائه کردم و برای ادامه مبارزه و چند و چون آن رهنمود گرفتم. هم تجدید عهدی شد و هم مسائلی را که لازم بود، رودررو به ایشان گفتم. بعد از آن ما به زندان افتادیم و ارتباط ما با "امام" قطع شد.
{به نقل از مصاحبه ی "هاشمی رفسنجانی" در گفتگو با پایگاه اطلاع‌رسانی "هاشمی رفسنجانی" دات آی آر : }
...از ویژگیهای منحصر به فرد "هاشمی"... سال 13?? و ???? ... وی ... توانست ... گام به سفر به کشورهای نظیر ژاپن ، بلژیک ، ترکیه ، انگلستان ، آلمان ، سوریه و لبنان { و البته ایالات متحده ی آمریکا! که اینجا از قلم انداخته شده است} گذاشته و مشاهدات خود را ازساختارهای تشکیلاتی و سیاسی آن کشورها ارتقاء ببخشد هر چند که در بازگشت دوباره دستگیر و به زندان رفت.
 

" در این زمینه من دو سفر نسبتاً طولانی کردم : یکی در سال 13?? و یکی در سال ?? . هر دو سفر تقریباً یک هدف را تعقیب می کرد که تقویت مبارزه در داخل کشور بود با استفاده از امکانات خارج . انگیزه دیگری هم شخصاً داشتم که عبارت بود از شناخت و آشنایی بیشتر و از نزدیک با غرب ...
کاری که ما بعد از آن سفر اول انجام دادیم ، عمدتاً جلب حمایت آقای "تولیت ( سید ابوالفضل" ) بود . ایشان امکانات مالی زیادی داشت ، بچه هم نداشت . فردی بود روشنفکر و از نظر اعتقادی هم بیشتر جریان مبارزه اسلامی را قبول داشت ؛ او آماده شد که همه ثروت خود را وقف مبارزه بکند ، به عنوان تاسیس حکومت اسلامی.. .

{به نقل از مصاحبه ی "هاشمی رفسنجانی" با نشریه ی مدیریت ارتباطات 18/5/1389 :}
... ما که انقلاب کردیم، تونل مترو به صورت روباز از خیابان میرداماد تا حوالی عبّاس آباد حفّاری شده بود. ولی بعد از انقلاب بخشی از نیروهای انقلابی گفتند که این کار لوکس است و وابستگی غربی میآورد. شرکت را منحل کردند. زمان دولت آقای "بازرگان" بود. گرفتار ترافیک شدیم. من هم سابقه مسافرت به خارج و کشورهای فرانسه، انگلیس و آمریکا را داشتم و دیده بودم چقدر مترو در این کشورها مؤثّر است و تحت تأثیر قرار گرفته بودم، در نمازجمعه یک خطبه خواندم که معروف به خطبه ی مترو شده است. اما خیلیها حتی آقای "منتظری" و دیگران مخالفت میکردند.
باید در خطبه ها مسائل اساسی که نیاز جامعه بود، میگفتم و قدری به روزتر صحبت میکردم. به هر حال توضیحاتی دادم. گفتم این مترو چقدر موجب صرفه جویی در وقت میشود، در سلامت مردم مؤثر است، چقدر موجب صرفه جویی در سوخت میشود، زیر زمین است و فضای بیرون را اشغال نمیکند، چقدر اشتغال ایجاد میکند و... خیلی چیزها گفتم، چیزهایی که میدانستم، گفتم. عدد و رقم هم درآورده بودم. عدّه ای مخالفت میکردند و میگفتند یک کار لوکس است. مثلاً میگفتند: این همه خاک که از زیرزمین درمیآورید، کجا میبرید؟ {؟!} یکی از سؤالات اساسیشان این بود و ما توضیح میدادیم. اینها را در نماز جمعه گفتیم، چون نماز جمعه را همه میگرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع {دقت در مفهوم کلام !} همین نماز جمعه بود. گاهی خطبه های طولانی یکی، دو ساعته میخواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثهای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس "موسوی" بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد.
...اینها همه با اطلاع رسانی اتفاق افتاد. چیزهایی در ذهن مردم بود که همه چیز را راکد کرده بود. خطبه های نماز جمعه این قضیه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شدیم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولاً در مجلس اول روحیه ای حاکم بود که میگفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم. از طرفی درست هم میگفتند. ولی گفتم به تهران هم باید رسیدگی کرد، اگرنه فردا در ترافیک خفه میشویم. بالاخره بودجه ندادند. من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجه های فرعی درست کردیم که داستانهای عجیب و غریبی دارد. ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد. بعد که رئیس جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد...
{به نقل از مصاحبه ی "هاشمی رفسنجانی" با شبکه ی France24 منتشره در سایت "هاشمی رفسنجانی" دات آی آر 28/10/1388 :}
FRANCE24: برای اینکه درواقع از این مصاحبه یک نتیجه‌گیری داشته‌باشیم، نظر شما راجع به بهبود روابط ایران و فرانسه و کاری که باید برای بهبود روابط انجام شود چیست؟
"هاشمی‌رفسنجانی": ما معتقدیم باید با فرانسه روابطمان خوب باشد. من در دوران مسئولیت اجرایی خود خیلی تلاش کردم و پیشرفت هم کردیم،‌روابط را با آقای "شیراک" و دیگر آقایان بهتر کردیم. حالا هم اگر فرانسوی‌ها مایل باشند ما آماده هستیم روابطمان را حسنه کنیم. البته ما گله‌های زیادی از نشیب و فراز رفتار فرانسه در این ?? سال داریم، ولی اگر آنها بخواهند صفحه جدیدی باز کنند، ایران استقبال می‌کند. من شخصاً از زمان "دوگل" به فرانسه علاقه‌مند شدم. آن زمان تصمیم خوبی راجع به الجزایر گرفت.
FRANCE24: منظورتان کدام موضع آقای "دوگل" است؟
"هاشمی‌رفسنجانی": تصمیم مهمی ایشان گرفت که مسئله فرانسه و الجزایر به نفع الجزایر حل شد. در مورد فلسطین هم موضع بهتری نسبت به دیگران اتخاذ کرد. من آن موقع می‌خواستم برای اولین بار در ایران ماشین بخرم. به خاطر "دوگل" یک ماشین پژو دست دوّم خریدم{؟!}...
 

{به نقل از مصاحبه ی "هاشمی رفسنجانی" با نشریه ی مدیریت ارتباطات 18/5/1389 :}
یکی از کارهایی که میخواستم بعد از ریاست جمهوری بکنم و نتوانستم انجام دهم، این بود که در سفرهای خارجی که میرفتم، خیلی جاها را نشان کردم که بعداً بروم ببینم و جهانگردی کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر داخلی هم بروم، برایم دشوار است، چون اگر بخواهم به جایی بروم، باید جمع زیادی از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که میرویم، شورای تأمین نیرو میآورند و همیشه زحمت دارد. برای همین سفرهایم را کم کردم.
* موضوع ششم پیرامون هماهنگی ورابطه ی سوابق و عملکردهای انحرافی برخی اعضای خانواده آقای "هاشمی رفسنجانی" با او!
{ به نقل از روزنامه ی عصر آزادگان 13/10/1378 :}
"اکبر هاشمی رفسنجانی" که به قم آمد ؛ با قراری میان پدرش و برادران ("اکبر" و "سید کاظم) مرعشی" میهمان آنان شد و هر ماه پنجاه تومان به عنوان هدیه زندگی به آنها می پرداخت. آنان به زودی خانه ای جدید ( استیجاری) تهیه کردند که روبه روی منزل "حاج آقا روح الله" {امام خمینی"}بود و از همین جا روابط سیاسی در خانواده "هاشمی" زاده شد...
 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/10:: 8:16 عصر     |     () نظر
تأیید"تکیه‌گاه فتنه بودن هاشمی"/فرار مهدی‌و‌ آشوبگری فائزه شبیه رفتارهای منافقین است یا اعتراض‌دلسوزان‌انقلاب؟

 

آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در اظهاراتی که روز گذشته از وی منتشر شد و مورد استقبال ویژه رسانه‌های ضدانقلاب و جریان فتنه قرار گرفت، هم بر مواضع قبلی و نادرست خود اصرار کرد و هم در مقابل اعتراض‌های دلسوزان انقلاب به رفتار فرزندانش در جریان فتنه سال گذشته گفت به این رفتارها عادت کرده و آن‌ها را با اقداامات منافقین در اول انقلاب مشابه سازی کرد.
 
به گزارش رجانیوز، هاشمی در این بخش از اظهاراتش گفت «این فضا برای من موضوع تازه‌ای نیست و همواره به دلایل مختلف با آن روبه‌رو بوده‌ام. در ابتدای انقلاب از سوی سازمان منافقین [مجاهدین خلق] سپس از سوی دشمنان خارجی، در دوران ریاست جمهوری از سوی جناح راست افراطی و پس از آن از سوی جناح چپ افراطی و امروز نیز از سوی گروهی که اهداف‌شان برای من مشخص است.»
 
آقای هاشمی در حالی اصرار دارد که انگ منافقین، راست و چپ افراطی را به منتقدان رفتارهای غیرقانونی و فتنه‌گرانه برخی اعضای خانواده‌اش بزند که مهدی پسر او از طراحان اصلی دروغ بزرگ تقلب در انتخابات بود و از مرداد ماه سال گذشته به بهانه‌های متعددی از جمله سرکشی واحدهای دانشگاه آزاد و ادامه تحصیل از ایران خارج شده و علی‌رغم احضارهای قضایی برای بازگشت به کشور به‌منظور رسیدگی به اتهامات سیاسی، امنیتی و اقتصادی از این اقدام خودداری می‌کند.
 
فائزه هاشمی فرزند دیگر آقای هاشمی نیز از همان فردای انتخابات، در تجمع‌های غیرقانونی حضور یافت و از افرادی که در این آشوب‌ها شرکت داشتند، به ادامه حضور در خیابان‌ها دعوت کرد. وی در حاشیه تجمع 25 خرداد میدان آزادی اظهارات تندی علیه نظام و رهبری مطرح کرد. همچنین در تجمع غیرقانونی 30 خرداد یک روز پس از نمازجمعه تاریخی رهبر انقلاب، فائزه هاشمی که به همراه تعدادی از اعضای خانواده‌اش در آشوب‌ها شرکت شد، به مدت چند ساعت بازداشت شد. وی در تجمع مقابل صداوسیما نیز که تصاویر آن بارها از بخش‌های پخش شد، حضور یافت. فائزه حتی در روز عاشورا که عمده افرادی که در تجمع‌های موهن آن حضور داشتند، در کنار تعدادی از منافقین و بهایی‌ها به جمع هتاکان مقدسات پرداخت.
 
خانم عفت مرعشی همسر آقای هاشمی نیز در روز انتخابات پس از رأی دادن، گفت در صورتی که موسوی رأی نیاورد، تقلب شده و مردم باید به خیابان‌ها بریزند.
 
آقای اکبر هاشمی در بخش دیگری از اظهاراتش گفته است که هنوز به مواضع خود در آخرین نمازجمعه‌اش معتقد است. اصرار مجدد آقای هاشمی بر مواضع سال گذشته خود به نفع فتنه‌گران در حالی است که این اظهارات در واقع تأیید کننده نظر برخی تحلیل‌گران سیاسی است مبنی بر اینکه "هاشمی تکیه‌گاه اصلی جریان فتنه است"
 
رادیو فردا رسانه وابسته به سازمان سیا با بازتاب دادن ویژه اظهارات هاشمی به‌عنوان خبر اول، گزارش داد که تأکید هاشمی بر مواضع سال قبل خود تکرار همان شرط های خاتمی است. این در حالی است که پس از بیان شرط هایی از سوی خاتمی برای بازگشت به صحنه سیاسی، این نظر را که او به پشتیبانی هاشمی نظرات خود را مطرح کرده و در واقع طراح اصلی این سناریو کسی جز آقای هاشمی نیست، تأیید کرده بودند.
 
آقای هاشمی که در آخرین نمازجمعه‌اش در 26 تیرماه سال گذشته به جای دعوت از ساختارشکنان به قانون با طرح سه پیشنهاد بر آتش فتنه افزود و صحنه نمازجمعه را که باید عرصه وحدت باشد به عرصه افزایش اختلاف‌ها و درگیری‌های فیزیکی و سیاسی تبدیل کرد، بار دیگر مواردی را مطرح کرده است که نشان می‌دهد او از نظراتش برنگشته است.
 
وی در نمازجمعه سال قبل پایبندی همه به قانون، دلجویی از آسیب‌دیدگان، فضای بحث برای جلب اعتماد، آزادی زندانیان و آزادی رسانه‌ها و مطبوعات را به‌عنوان راهکارهای خود اعلام کرده بود.
 
آقای هاشمی سه روز قبل از انتخابات 22 خرداد 88 نیز در نامه بدون سلام و السلام خود به رهبر انقلاب به‌طور تلویحی، به آشوب‌های پس از انتخابات اشاره کرد و از  آتش‌فشان‌های درون سینه‌ها خبر داد که منفجر خواهد شد.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/11/8:: 5:31 عصر     |     () نظر

به گزارش جهان به نقل از مشرق در کتاب «سایه عقاب‌ها» (طرح سری حمله امریکا به ایران) چاپ ????، مولف با استناد به منابع اطلاعاتی مختلف برآوردی جامع از احتمال حمله‌ی آمریکا به ایران را بررسی کرده است. بر این اساس بیشتر اقدامات نظامی امریکا بر ضد ایران درباره‌ی تداوم برنامه‌های هسته‌ای بوده است.

در طی چند سال اخیر نیز مانور اصلی نیروهای مسلح امریکایی بر محور ایران متمرکز شده است. در این مانور امریکا نیروهای زمینی بسیار زیادی را به صحنه‌ی نبرد می‌فرستد که ?? تا ?? لشکر را شامل می‌شوند. مقامات امریکایی ترتیبی داده‌اند که لشکر فرضی ایران در این مانور از موشک‌ها و سلاح‌های کشتارجمعی (به احتمال زیاد سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی نه اتمی) برای دفاع استفاده کند. در این مانور نبرد بر روی تهران متمرکز می‌شود جایی که نیروهای امریکایی در خارج از آن در حال نزدیک شدن به پایتخت هستند. این مانورها با نام تلاش یکپارچه برگزار شده است.

مراحل مختلف این مانور در یک سال اجرا می‌شود و مانور اصلی در عرض یک هفته‌ی فشرده در ماه می در کالج جنگ کارلیل ایالت پنسیلوانیا انجام می‌شود. مانور اخیر توسط منابع اطلاعاتی اسراییل فاش شده است. پایتخت دشمن فرضی نییر(nair) نام دارد. برای ایجاد جو روانی مسئولان اجرایی مانور توضیح می‌دهند که این شهر پایتختی فرضی است که منطبق بر جغرافیا و فرهنگ ایران است.



اما راه حل مسأله ایران در نهایت تقابل فرهنگی و جنگ نرم القاء می‌شود. چنانچه مورد اشاره "مک کین" سناتور امریکایی نیز قرار می‌گیرد. او نیز چون بسیاری از استراتژیست‌های شیطان بزرگ، تنها امکان تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از امواج انقلاب اسلامی در سطح جهان را روش‌های براندازی نرم، کودتای رنگی، نبرد فرهنگی، به آشوب کشیدن کشور به واسطه تحریک اغتشاش‌گران و در نهایت فروپاشی از درون می‌داند. بر همین اساس او به موازات اشاره به کودتای رنگی در کشورهایی چون گرجستان، همین روش را برای ایران نیز پیشنهاد و حتی نام آن را نیز با فاصله چند سال سفارش کرده است.

نکته جالب‌تر در فصل بیست و پنجم این کتاب که «شاید این انقلاب سبز باشد» عنوان گرفته دیده می‌شود. سناتور مک‌کین در فصل ?? این کتاب که در سال ???? چاپ و منتشر شده، حتی عنوان رنگ جنبش موسوم به «سبز» در سال ???? را نیز پیش‌بینی و به نوعی انتخاب کرده است.



مک‌کین می‌گوید: «دانشجویان در آنجا بسیار باهوش و پیچیده هستند و بسیار فعال در اینترنت می‌باشند. من فکر می‌کنم ما باید یک پیام بفرستیم. فکر می‌کنم باید یک رادیو آزاد ایران داشته باشیم، فکر می‌کنم باید تلویزیون داشته باشیم. باید جنبش آزادی و استقلال را تشویق کنیم اما من فکر نمی‌کنم که موجه باشد که ما از لحاظ نظامی دولت را سرنگون کنیم. اما ما مطمئناً می‌توانیم آنها را تشویق و کمک کنیم. ما این کار را در گرجستان کردیم و آنها انقلاب گل سرخ را داشتند. و این کار را در اوکراین کردیم و آنها انقلاب نارنجی را داشتند. شاید این انقلاب سبز باشد.»

باقی ماجرا برعهده خوانندگان.



"مک کین" در همایش «بنیاد ملی حمایت از دموکراسی» که در اثنای سالگرد انتخابات ایران در اوایل تابستان برگزار شد، گفته بود: ما باید حمایت بیشتری از مخالفان بکنیم. به گفته او ما می توانیم دوستان و متحدان خود را برای به چالش کشیدن مشروعیت رژیم ایران به تحرک واداریم. او اذعان داشت: سبزها سربازان ما هستند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/10/24:: 7:8 عصر     |     () نظر

- گفتم یکی از اصحاب فتنه بدلیل شکست نقشه هایشان دچار غصه وفشار های عصبی شده است .
گفت  : غصــّه را کــم در دلت انبــار کــن
سینه را از غصّــه کــم غمبارکـن
می شود باسکته ای کارت تمام
خــر بیــار و بـاقلــی را بــار کــن

2- گفتم  یکی از کسانی که فرزندانش را برای براندازی نظام بسیج کرده بود ، از ترس محاکمه وزندان فرزندانش غمباد گرفته است .
گفت : خوشا آنان که درآنسو دانشجو ندارند
دوتا اینــسو یکی آنـــسو ندارند
که از حول و ولا غمــــباد گیرند
چو من همسر و اولادی نادان  ندارند

3- گفتم  زبان حال کاندیدای شکست خورده از آرای باطله چگونه است .
گفت : از آن روزی شـروع شـد شور بختم
که افتاد شور تخت دولت وشاهی به جانم 
رود این شور بختی هــی بــه بـالا
نمــی دانـم بسوجم یـا بساجم !

4- گفتم ابولجاج از اینکه بواسطه خیانت وی چندین نفر کشته شده اند ، خودرا سرزنش نمی کند !
گفت : به زر نخریده ای جان را از آن قدرش نمی دانی
که هندو باز نشناسد متاع رایگانی را.

5- گفتم عالیجناب خاکستری پوش از وضعیت پیش آمده و شکست یارانش وهدر رفتن سفارشهایش کفری است.
گفت : ز بس هی این طلسم را فوت کردم
همه اطرافیان را پود کردم 
ندیدم لحظه های خوب وخوش را 
زدست این ابو من غوز کردم

6- گفتم نقل است پدر پسر فراری زندگی زاهدانه ای دارد !
گفت غـذایش را بجــــز جوجو ندیــدم
به زیر پاش به جز ابریشم  یک زیلــو ندیــدم
درون خانـه اش را هرچه گشـــتم
به غیـر از گنج و آه مظلوم من ندیــدم

7- گفتم ابوفتنه هر بار با اراجیفی که می گوید ، خودش را از مردم دورتر می کند !
گفت باید که شیوه‌ی سخنش را عوض کند
شد، شد، اگر نشد، دهنتش را عوض کند
گاهی برای خواندن یک بیانیه لازم است
روزی سه بار پوشکش را عوض کند
از هر سه فتنه که در آن بیان آمده است
باید که  مسیر راست را به بیراهه عوض کند
در راه اگربه مردم بازار گذرش افتادست 
این‌بار شکل رفتنش را به مسیر دگر عوض کند
باید پس از جفتک زدن در برابر مردم 
برای جبران خطا پالانش را عوض کند
درست که مردم چراغ خانه اش را شکسته‌اند
باید به جای چراغ پرده های فکرش را عوض کند
عمری به راه دین در نوبت آبرو نشسته‌بود
امروز باید بی نوبت لنگش را عوض کند
می گفت با من برادران بسیج خو ب نیستند
باید که اصحاب ویارانش را عوض کند
دارد قطار عمر کجا می‌برد ورا؟
یارب! عنایتی! تا گور را  افتتاح کند
ور نه ز هول مرگ زمانی هزار بار
مجبور می‌شود راه مردن را عوض کند
دستی به گذشته و دستی به آرزوی دراز
باید که پیرهنش را با کفن عوض کند.

8- گفتم موسوی به شدت از خاتمی وبازی رفت وبرگشتش ناراحت است !
گفت مرا ان شب مچل کردی و رفتی
رقیبم را بغل کردی و رفتی
مرا اهل دوا و چای پر رنگ
مرا اهل غزل کردی و رفتی

9- گفتم ابوفتنه در انتخابات قول هایی داده بود که اگر به دولت برسد انجام بدهد !
گفت گر به دولت راه یابد پای من
هرچه ویرانی است عمران می کنم
می روم هر شب به میدان های شهر
هر چه ساعت بود میزان می کنم
مشکلات شهرتان را رتق و فتق
پشت میز و پشت فرمان می کنم
کوچه های تنگ را هر شب فراخ
هرچه بن بست است دالان می کنم
چاله های شهر را چاه عمیق
هرچه دالان را خیابان می کنم
هرکه دولت شد فقط این کرد و رفت
من اگر دولت شوم آن می کنم
مردها را اهل تجدید فراش
لطف ها در حق نسوان می کنم
تا لج محمود در آد  
نفت را فالفور ارزان می کنم
شاعران خوش ذوق را در خانه ام
هفته ای یک بار مهمان می کنم
کارگردان های با احساس را
می برم لندن مهمان عمم می کنم
تا که پررو نق شود گردشگری
ایران را شهر ارواح می کنم
اجناس از ینگه دنیا می خرم
الغرض این می کنم آن می کنم
می شوم هر شب سوار مرسدس
هر چه در راه است تماشا می کنم
کشور از اجناس لوکس پر می کنم 
دیدنی ها را فراوان می کنم
تا که کار خلق فورا حل شود
نور چشمی هارا دوچندان می کنم 
کشور را همه رایانه ای
کارها را سهل و اسان می کنم
گر رقیبانم به من فرصت دهند
چاره ی کمبود فتنه می کنم
می کنم دوستی با اهل یهود
من اوبامارا با خود همراه می کنم
هفته ای یک شب کلیسا می روم
ارمنی ها را مسلمان می کنم
می فروشم من تنب کوچک به عرب 
پول آن را خرج اعطینا  می کنم
یک سخنرانی به نفع مسلمین
در بلندی های برج ایفل می کنم
مثل اقشار ضعیف اجتماع
نوش جان بره بریان می کنم
هم صدایی هم دلی هم زیستی
با تمام دشمنان اهل ایران می کنم .

10- گفتم ابوفتنه بعد از اینکه در انتخابات رای نیاورد و آبروی نداشته را نیز برباد داد ، اولین کارش نوشتن وصیت نامه بود .
گفت : بعد مرگم نه به خود زحــمت بسیار دهید
نه به من بر سـر گور و کفن آزار دهید
نه پی گورکن و قاری و غسال رویـــد
نه پی سنگ لحد پــول به حجار دهید
به که هر عضو مرا از پس مرگــم به کسی
که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید
این دو چشمان قوی را به فلان چشــم‌چران
که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید
وین زبان را که خداوند زبان‌بـازی بود
 به فلان هوچی رند از پی گفتـار دهید
کله‌ام را که همه عمـــر پر از گچ بوده‌است
پاک تحویل اوستااصغر گچکار دهیــد
وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیـــاه
به فـــلان سنگ‌تراش سر بازار دهید
چانه‌ام را به فلان زن که پی وراجی است
معده‌ام را به فلان مرد شکمخوار دهید
در سر سفره خورَد فاطمـه، بی‌دندان، غم
به  که دندان مرا نیز بــدان یار دهید !


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/10/24:: 6:48 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >