دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه با اشاره به حوادث پس از انتخابات، میرحسین موسوی را رهبر این جریان نفاق لیبرالی دانست و اظهار داشت: ادبیات بیانیه های موسوی هیچ فرقی با ادبیات رجوی ندارد، و موسوی در انتخابات به جوانان همان ظلمی را کرد که رجوی آنرا در گذشته انجام داده بود.
به گزارش رجانیوز، محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه امروز یکشنبه در حاشیه بازدید از نمایشگاه نجوم در مجلس شورای اسلامی در جمع خبرنگاران با اشاره به وحدت در نظام جمهوری اسلامی ایران گفت: وحدت باید حول دفاع از نظام باشد و میر حسین موسوی یکی از خطاهای بسیار بزرگ را در تاریخ انقلاب مرتکب شد.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه بر همین اساس ادامه داد: جناح اصلاح طلب با حمایت از میر حسین موسوی او را به حرکت در راه معارض با نظام هدایت کرد.
وی اضافه کرد میر حسین موسوی باید فکر کند که به راستی چه کرده که منافقان ، آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای غربی از او حمایت میکنند و برای وی کف میزنند.
محمد جواد لاریجانی با بیان اینکه وحدت حول نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باید باشد، تصریح کرد: این آقایان باید سر عقل بیایند دست از معارضه با نظام بردارند و قواعد رقابت دموکراتیک را یاد بگیرند.
وی همچنین گفت: میر حسین موسوی آینده بسیار خوب سیاسی را از دست داد و ادبیات بیانیه های وی با ادبیات مسعود رجوی هیچ فرقی ندارد و و خط نفاق جدید لیبرال است و این افراد در بیت آیت الله منتظری به وحدت تاکتیکی رسیدن و این مسئله یکی از اشتباهات بسیار بزرگ جبهه اصلاحات بود.
وی افزود: موسوی حتی از تشابه ادبیاتی با رجوی نیز فراتر رفته و به بیت منتظری رسیده است.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ادامه داد: میر حسین موسوی در جریان انتخابات به خود نظام، و جوانان کشور همان ظلمی را کرد که مسعود رجوی به آنان کرد.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه افزود: هیچ کس حق ندارد مقابل نظام بایستد و این کار یک گناه بسیار بزرگ و غیر قابل بخشش است.
محمد جواد لاریجانی همچنین گفت: گروهی در جریان انتخابات علیه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قیام کردند و مقابل نظام ایستادند.
وی افزود: اگر اعتراض گروهی به مجریان باشد که درگیر اجرای امنیت در جریان انتخابات بودند این تخلف نیست اما غیر از این اگر درگیری با نظام و ایستادن مقابل انقلاب باشد آن هم به اسم امام و پیروی از رهنمودهای ایشان این گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی است.
محمد جواد لاریجانی با بیان اینکه میر حسین موسوی خبط بزرگی مرتکب شد، تصریح کرد: خبط بزرگ موسوی مقابل نظام ایستادن بود و به این شکل میر حسین موسوی خیانت بزرگی به نظام کرد و خیانت وی در حد رهبری این جریان بود.
وی با اشاره به حمایت سید حسن خمینی از میر حسین موسوی در جریانات انتخابات، عنوان کرد: حسن خمینی نوه حضرت امام (ره) در جریان انتخابات به طور وسیع از میر حسین موسوی حمایت کرد و زمانی که رئیس جمهور ما برای تجدید میثاق با بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی به مرقد امام خمینی (ره) رفته بود حضور نداشت که این مسئله خارج از اصول است.
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه با اشاره به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص سکوت برخی از سیاسیون، تصریح کرد: ما نباید در مقابل جریانی که نسبت به اصل نظام موضع گیری میکند ساکت باشیم و هر فردی که با نظام درگیر شود باید مقابل وی بایستیم، نباید به اسم امام از جریاناتی که اصلا شباهتی با اندیشه امام خمینی (ره) ندارند حمایت شود.
محمد جواد لاریجانی با اشاره به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی و آنچه وی طرح برون رفت از وضعیت فعلی کشور نامیده است، تصریح کرد: ارائه طرح های این چنینی خوب است حداقل برای گروه های که در بحران سیاسی هستند اما معنای آن این نیست که ما مقابل افرادی که به روی نظام شمشیر کشیدند نایستیم و برای آنها فضا ایجاد کنیم.
لاریجانی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به راه اندازی کارخانه دوم غنی سازی اورانیوم و واکنش برخی از کشورهای غربی نسبت به این مسئله اظهار داشت: ما در این مسئله خطایی مرتکب نشدهایم و بنده اصلا نمیفهم که دلیل این گونه موضع گیریهای کشورهای غربی چیست و در واقع آنها اصلا دوست ندارند که ما در این زمینه حرکتی کنیم.
وی با اشاره به سخنرانی رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و ترک جلسه از سوی برخی از کشورهای اروپایی گفت: زمانی که اروپاییها جلسه را ترک میکنند این مسئله نشانه استیصال آنها است و اروپاییهای که خود را همیشه پیرو دموکراسی میدانند باید زمانی که جنایتکاری مانند نتانیاهو سخنرانی میکرد به خاطر بشریت جلسه را ترک میکردند، برش سخنان رئیس جمهور ما تابع حضور این کشورهای غربی نیست.
کلمات کلیدی:
محسن رضایی در جدیدترین اظهار نظر خود که در جمع همشهریانش در مسجد سلیمان ایراد شده است، با اشاره به انتخابات دهم ریاست جمهوری پیشنهاد کرده است تا جمهوری اسلامی در برگزاری انتخابات، از شیوه نوپا و ناکارآمد افغانستان در برگزاری انتخابات تقلید کند.
به گزارش رجانیوز، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مسجد سلیمان سخن میگفت، در توجیه طرح خود گفته است: "باید کمیسیون ملی انتخابات تشکیل شود تا دولت از مداخله در امور انتخابات منع گردد و درحقیقت با این کار، اعتماد مردم بیشتر جلب خواهد شد. لذا ما در این طرح بهدنبال اصلاح نظام و قانون انتخابات هستیم و اگر در ساماندهی این طرح موفق شویم، بسیاری از مشکلات انتخابات حل خواهد شد."
رضایی در اظهارات خود به اینکه با چه ابزارها و کمک چه اشخاصی به دنبال اصلاح نظام و قانون انتخابات است، نپرداخته است. هاشمی رفسنجانی در افتتاحییه مجلس خبرگان رهبری از تلاش برخی "دلسوزان نظام" برای ارائه طرحی با هدف حل مشکلات فعلی خبر داده بود.
اما کمیسیون ملی انتخابات که در اولین تجربه خود در افغانستان نتوانسته است انتخاباتی بیحاشیه و بدون حرف و حدیث را برگزار کند، در حالی از جانب دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان جایگزین مکانیزم کنونی برگزاری انتخابات مطرح میشود که برگزاری بیش از 30 انتخابات موفق و سالم در طول 30 سال پس از انقلاب اسلامی از طریق مکانیزم فعلی انتخابات بر کارآمد بودن آن صحه میگذارد.
چنانکه فرآیند انتخاب معتمدین محلی در هر یک از صندوقهای اخذ رأی که با گرایشهای مختلف سیاسی هستند، به همراه سیستمهای پیچیده و مردمی نظارت بر انتخابات، مکانیزم فعلی انتخابات در کشور را به یکی از سالمترین و غیر قابل خدشهترین مکانیزمهای اخذ رأی در دنیا تبدیل کرده است.
این موضوع به حدی روشن است که حتی محمد عطریانفر عضو مستعفی حزب کارگزارن که سالها در پستهای کلیدی وزارت کشور به عنوان مجری انتخابات فعالیت داشته است نیز در اعترافات خود در اولین دادگاه کودتای مخملی در باره سلامت و کارآمدی آن میگوید: "در انتخابات ما دچار خلط مبحث شدیم و موضوع تخلف را در جایگاه تقلب قرار دادیم. حجم بزرگی از مجریان، معتمدین هستند و آنان کسانیاند که از ابتدای انقلاب مورد احترام مردم بوده و در هیچ شعبهای اجازه تقلب نمیدهند و کسی که بخواهد تقلب بکند خود را کوچک میکند."
به اعتقاد برخی از کارشناسان، کارآمدی و سلامت مکانیزم انتخاباتی در کشور به دلیل مردمی بودن آن، به حدی بالاست که اگر شخصی حتی یکبار در جریان مدیریت انتخابات قرار گیرد، به ضریب بالای سلامت آن پی خواهد برد.
با این حال، به نظر میرسد همانگونه که احمدینژاد در جریان مناظره با رضایی گوشزد کرد، اینگونه اظهارنظرهای دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که با استقبال رسانههای
کلمات کلیدی:
در ادامه هتاکی های یوسف صانعی و سکوت دستگاههای مسئول، وی در اقدامی ناشایست ودور از شأن یک مسلمان، ضمن اهانت به حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی از مراجع عظام تقلید و آیتالله امامی کاشانیامام جمعه تهران،خواستار مرگ آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان شد.
به گزارش رجانیوز، در جلسهای که در تاریخ 29 مردادماه سال جاری در دفتر صانعی با حضور جمعی از عناصر شاخص اصلاح طلب برگزار شد، وی در قسمتی از سخنان خود با ادامه ضمن افتخار به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی گفت: قضیه آقای منتظری که اتفاق افتاد، روحانیت یا سکوت کردند و یا تأیید و تنها من بودم که در این وسط ایستادم. خیلی خوشحال هستم که تنها آخوندی بودم که مردم گفتند ضد دستگاه وضد نظام است.
وی در ادامه سخنان خود مرجع مردم برای دریافت اخبار را رسانه های بیگانه خواند و اظهار داشت: کسی که به رادیو و تلویزیون ایران توجه کند، هیچ چیزی از مسائل خبر ندارد. رسانههای غربی را نگاه کنید، ببینید اینها چه می کنند. ببینید آقای سازگارا (ضد انقلاب فراری) چه می گوید؟ من ایشان را آدم متدینی می دانم!
صانعی ضمن اهانت به آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان و از بزرگان انقلاب اسلامی گفت: باید از ظالم و ستمگر ابراز برائت و تنفر و لعن کرد. چه زنده و چه مرده. این را دهن به دهن باید بین مردم پخش کرد که جوری شود روزی که جنتی انشاء الله می میرد، سراسر ایران چراغانی شود و مردم شادی کنند و این خیلی اثر دارد و دیگران حساب دستشان بیاید.
وی ضمن طرح ادعای پشیمان شدن آیتالله نوریهمدانی از تبریک گفتن به رئیسجمهور ادامه داد: من باور ندارم. او دست خودش نیست. می گویند شک بین یک و دو باطل است.هر چه حکومت می گوید، هر چه به او می گویند، او هم همان را می گوید.
صانعی در بخش دیگری از اهانتهای خود، جملات سخیفی در مورد آیتالله مکارم شیرازی بهکار برد که به دلیل ضرورت حفظ شأن مرجعیت از بازنشر آن معذوریم.
وی همچنین آیتالله امامی کاشانی امام جمعه موقت تهران را انسانی ساده لوحی خواند.
صانعی در بخش پایانی اظهاراتش ضمن تکرار ادعاهای رسانه های غربی علیه نظام و انقلاب گفت: شنیده ام که مساجد الحمد لله خلوت شده است. شما هم در خانه نماز بخوانید، (یک)مرد مسلم عدالتش بیشتر از کسانی است که اضلال می کنند. یا زن اگر بایستد و مرد به او اقتدا کند، بهتر است. به مردم بگویید که مسجد نروند و در خانه عبادت کنند.
صانعی همچنین چندی قبل و در جمع تعدادی از روحانیون همفکرش در گرگان ضمن اهانتهای متعدد و انتسابات کذب به رئیسجمهور، لقب حرامزادگی را درخصوص وی بهکار برد که این هتاکی با واکنش گسترده روحانیت، نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی مواجه شد و این اقشار ضمن تأکید بر خروج صانعی از عدالت و عدم صلاحیت وی، درخواست محاکمه وی را مطرح کرده بودند.
با این حال، مشخص نیست مدعیالعموم چه زمانی میخواهد مانع از ادامه هتاکی و اتهامزنیهای صانعی علیه منتخب ملت و مراجع عظام شود؟
کلمات کلیدی:
جنگی بود نابرابر، جنگ حق و باطل
این خاک، این آب، این سرزمین شهادت میدهد شما مردانه جنگیدید و تا پای جان ایستادید
بعضیهایتان مظلومانه شهید شدید
بعضیهایتان غریبانه
بعضیهایتان با لبان تشنه
بعضیهایتان در آغوش برادر
بعضیهایتان در خاک و خون غلطان
بعضیهایتان به خانه برگشتید
بعضیهایتان هرگز برنگشتید
آنگاه دو چشم مهربانش را
آرام آرام، خنده بر لب بست
بر زینبیان پیام داد آری
بر قافله حسینیان پیوست
سلام بابای گلم
سلام عموی عزیزم، سلام دایی مهربانم
بعضیهایتان اسیر شدید
بعضیهایتان در اسارت هم فریاد زدید: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»
به غیر از او، که در این ره دویده؟
به پایش خار درد و غم خلیده؟
عجب نبود اگر با نقد اخلاص
رضای حق تعالی را خریده
پات کو بسیجی؟
مگه مجبوری بسیجی؟
جنگ تمام شد، به خانه برگشتید
ولی راه و نام و یاد امام همچنان جاری بود
بعضیهایتان بعد از سالها برگشتید
بعضیهایتان هرگز…
چادرت خاکی شده، برگرد! اینجا نیستم
چند سالی میشود تنهای تنها نیستم
گفته بودی چشمهایت… خوب خواهد شد عزیز!
با همین شنها تیمم کن! مسیحا نیستم؟
چند سالی میشود خاکستر من گم شده
صبر کن مادر، ببین مانند زهرا نیستم
با حسرت ندیدن چشمان آبیات
در کنج انزوای خودم گریه میکنم
اما خوشا شما پرواز کردهاید
آه ای پرندهها اعجاز کردهاید
این روزها اگر در بند عادتیم
اما هنوز هم فکر شهادتیم
ماندهای ولی شکسته و غریب
کس به فکر درد غربت تو نیست
آه ای قناری شکسته بال
این همه سکوت قسمت تو نیست
راستشو بگو، این چندمین پای مصنوعیات هست که شکوندی؟ سهمیه پات تموم نشده؟!
که چی؟ که پات رو از دست دادی؟ الان هم لابد از ما طلبکاری، نه؟
دختر سبزم! تو مقصر نیستی!
من و یارانم از طایفه مرگیم
به بیابان جنون، صحن و سرا داریم
چنگ بر دامن چنگی تپش آلود است
پای در عزمی بی چون و چرا داریم
تو مقصر نیستی!
سالها در سفر خویش نفرسودیم
پس از این نیز، در این جاده نفرساییم
کس شنیده است، دمی لغزش کارون را؟
جاده را پیشکش جاده نفرماییم!
جاده بر جاده روان شد، ز عبور ما
پای از جاده کشیدن، از قوت نیست
گر شود خالی این ره، ز حضور ما
بی گمان در رگ ما خون مروت نیست
تو مقصر نیستی
کرکسان از دل سیمرغ چه میدانید؟
چه خبر دارید از عرصه پروازش؟
امشب از زمزمهی خون که مینوشید؟
که فضا پر شده از زمزم آوازش
ای که در بستر تردید فرو خفتید
خویش را همره این قافله مشمارید
نیشتان خشک شود، زخم زبان تا چند؟
عشقبازان را دیوانه مپندارید
تو مقصر نیستی
پشت پیشانی محراب کمین کردید
پینه چون زانوی اشتر به جبین دارید
که علی سجدهی خونبار به جای آرد
تیغ بر تارک افلاک فرود آرید؟!
تو مقصر نیستی
آه افسوس که گوش شنوایی نیست
سفرهی دل به کجا باید بگشایم؟
وعظ در گوش شما راه نخواهد برد
آب در هاون بیهوده چه میسایم…!
ای آب ندیده و آبی شدهها
بی جبهه و جنگ انقلابی شدهها
مدیون فداکاری جانبازانید
ای بر سر سفره آفتابی شدهها
حماسه زن و مرد و جوان و کودک و پیر
حماسهی همه از جان گذشتگان دلیر
حماسه های هزاران شهید راه خدا
هزار مادر فرزند پروریده چو شیر
به اشک چشم یتیمان بی پدر سوگند
به مادران سیه پوش و خون جگر سوگند
به دشت سرخ شقایق، به لاله زار وطن
به شام تار عروسان دربدر سوگند
قسم به پرچم در خون نشستهی اسلام
قسم به نایب مهدی، طلایه دار قیام
قسم به غنچه پرپر به دانههای سرشک
قسم به خون شهیدان که میدهد پیغام
که قطره قطره خونم فدای ایران باد
فدای خاک وطن، جلوهگاه ایمان باد
کلمات کلیدی:
زندگی خوش تهران برده است از یادش
سال شصت –خرمهشر- زخم چاک چاکش را
برای دیدن عکسها در اندازه واقعی روی آنها کلیک کنید
یکی بود یکی نبود…
شهر من با تو سخن میگویم
از بهاری که به گلشن نرسید
از عروسی که صدای کِل را
عاقبت در دل یک گور شنید
بابا آب داد دیگه شعار ما نیست
بابا خون داد، بابا جون داد
یاد از آن روز که در خانهی ما
جشن زیبای عروسک ها بود
هیچکس فکر نمیکرد که باز
خانهمان مقصد موشک ها بود
آه آن مادر دلسوخته گفت
که پر از زهر شدهست این جامم
وای بر من، زکه پرسم که کجاست
قلب این دخترک ناکامم؟
پیر ما گفت که امشب شب عاشوراست
هر کسی تاب ندارد به سلامت باد
هر که چون صاعقه بر خصم نیاشوبد
تا ابد دستخوش ننگ و ندامت باد
بار بندید غیوران دلیر
دفتر فتح پر از نام شماست
زایران حرم یار به پیش
کربلا منتظر گام شماست
آن روزها هنوز از فتوشاپ خبری نبود!
میرسد لحظههای تلخ وداع
میرود نوبهار خانهی من
خون دل میچکد ز چشمانم
میتراود ز لب ترانه من
دست بر گردن پدر افکند
اشکهایش به گونه پرپر شد
آبی آسمان چشمانش
تیره شد، تار شد، مکدر شد
خداحافظ پسر
مرد در پیچ کوچه سرگرداند
چشم در چشم همسرش خندید
چشم زن دید جبهه در جبهه
مرد او مثل شیر می جنگید
خداحافظ بابا، خداحافظ آقا، خداحافظ برادر، خداحافظ پسر
مرد اندیشناک جبههی نبرد
دشنه و تیر و آتش افروزی
کی میآیی پدر؟ پدر خاموش
در دلش گفت: روز پیروزی
خداحافظ مادر، خداحافظ خواهر، خداحافظ همسر، خداحافظ دختر
بنوش به یاد لبان تشنه حسین و یاران حسین. بنوش به یاد لب تشنهی بابا!
پس پدر کی ز جبهه میآید
باز کودک ز مادرش پرسید
گفت مادر به کودکش که بهار
غنچهها و شکوفهها که رسید!
گفت: ای غنچههای خوب چرا
لبتان را ز خنده میبندید
زودتر بشکفید و باز شوید
آی گلها چرا نمیخندید؟!
سلام نوجوون
سلام پیرمرد
سلام مادر عزیزم، من خوبم، نگران من نباشید. امام را دعا کنید!
چند سالته پسر جان؟!
تو که 12 سالته
کلمات کلیدی:
رسانه های گفتاری و شنیداری امروز نامه ای را منتشر کردند که در آن میرحسین موسوی از شیخ ساده لوح با عنوان مرجع عالیقدر سوالاتی پرسیده تا برای همفکری و همکاری با مرجعیت گرانقدر و روحانیت متعهد از راهنمایی های این مرجع استفاده کنند.
بعد از مطالعه نامه طرفین سوالی به ذهن این حقیر رسید تا از جناب میرحسین موسوی که همواره خود را نخست وزیر امام می دانند و در نبود آن عزیز سفر کرده ناله ها سر می دهند بپرسم باشد که جوابی درخور دریافت کنم.
آن چنان که از گفتار و نه کردار حضرتعالی پیداست به نظریه ولایت فقیه به عنوان میراث گرانقدر امام قائل هستید و چنان چه می دانید معتقدین به ولایت فقیه در نظر و عمل اگر چه در مسایل فقهی به مرجع تقلید خویش مراجعه می کنند ولی در مسائل مبتلا به جامعه به نظر ولی فقیه التزام دارند و باز آن چنان که می دانید امام خمینی آقای منتظری را از دخالت در امور سیاسی منع کرده اند و قرینه ای نیز بر ترک رفتار های ضد انقلابی این فقیه به اصطلاح متعهد موجود نیست تا بگوئیم با بازگشت ایشان به صراط امام حکم امام نیز ملغی شده است.
امام خمینی (ره) به صراحت در نامه تاریخی خویش به شیخ متعهد و متخصص شما می نویسند :
"از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد."
آقای موسوی !
امام در نامه خویش به منتظری به نکته حساس و تکان دهنده ای اشاره می کنند که بعید می دانم حضرتعالی از آن آگاه نبوده باشید؛
"تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست."
و سوال این است که آیا شما شواهدی دارید که این شیخ به فرموده امام ، ساده لوح از خیانت به اسلام و انقلاب دست برداشته و به صراط امام که شما مدعی آن هستید بازگشته است؟
اگر نظر شما بر بازگشت این شخص به صراط اسلام ناب محمدی است بهتر است به کتاب خاطرات آیه الله منتظری ،فصل دهم ، ص ??? به بعد مراجعه کنید.
با این اوصاف آیا بهتر نیست بگوئیم شما نیز با مرجع متعهدتان هم قسم شده اید تا میراث ماندگار بزرگ بت شکن قرن را به حراج بگذارید؟
آن چه که مسلم است شیخ ساده لوح از خیانت به اسلام دست نکشیده اند بلکه شما به مسیر ایشان گام نهاده اید.
کلمات کلیدی:
حسن نوروزی
چندی است که از افترانامه جناب سروش -نویسنده مقیم آمریکا- خطاب به مسئولین ارشد نظام مقدس جمهوری اسلامی می گذرد. بحمدالله شتاب حوادث فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در فرایند حرکت تکاملی انقلاب اسلامی آنچنان زیاد است که فرصت چندانی برای بررسی این قبیل مسایلِ درجهی دوم باقی نمی گذارد اما تکلیف اقتضاء می کند در این خصوص هم تأمل کرده و زمانی را هم برای بازخوانی و تفسیر این مسائل اختصاص دهیم.
آقای سروش!
افترانامه اتان در لحظه اول، موجب تأسف و تعجب و حیرت خوانندگانش شد. باور کردنی نبود که مدعی منورالفکری همچون شما که خود را از پیامبران هدایت(!) در عصر جدید می پندارید، این قدر از واقعیات جامعه اسلامی به دور باشید و با شعربافی و تحلیل های سطحی بخواهید به مصاف رویدادهای عمیق و پیچیده بروید! از شما که عمری در سایه الطاف جمهوری اسلامی نمک خورده و افکارتان را به گوش هرکسی در این کشور رسانده اید، در شگفتیم که الگوی بدیع، پیشرفته و تمدن ساز «مردمسالاری دینی» را که متکی بر قواعد دینی و مبتنی بر تعامل محبتآمیز مردم و حاکمیت است، فهم نکرده و تحت تأثیر القائات شبه علمی «ماکس وبر» (آنگونه که «حجاریان» در دادگاه اذعان داشت) خیال کرده اید هر چه که با دموکراسی صوری غربی هماهنگ نباشد، پس استبداد و سلطانیسم است!
گفته اید: حکومت دینی در حال زوال است و اشعاری هم زمزمه کرده بودید. آقای سروش! اگر چنین است، پس این همه پیشرفت فرهنگی، علمی و فنی کشور ما در عرصه های هسته ای، پزشکی، هوافضا، علوم دینی، علوم عقلی و... دلیل بر چیست؟ این همه رابطه محبت آمیز و این همه امید و ایمان که در جامعه ما موج می زند را می بینید یا نمی بینید؟ آیا پیشرفت یک کشور که دوست و دشمن به آن معترف باشند، یعنی زوال آن کشور؟! آیا صدور پیام های سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به اقصی نقاط جهان از جمله لبنان، فلسطین، آمریکای لاتین، آفریقا و سایر ملت های جهان و پیروزی های مکرر این فرهنگ در مقیاس جهانی، نشان زوال است یا نشان اقتدار و تثبیت و تکامل انقلاب اسلامی در مسیر حقیقی آن؟ آیا اگر چشم امید ملت های زجرکشیده و ستمدیده از جور نظام های استکباری، به کشور ما و نظام ما باشد، به اهدافِ از پیش تعیین شده، نزدیک تر نشده ایم؟ آیا اگر همه ابرقدرت های جهان گرد هم آیند و با همه توان به دشمنی با یک نظام حکومتی بپردازند و کاری هم از پیش نبرند و در مواقع متعدد دست نیاز به سوی آن دراز کنند به این معناست که آن نظام حکومتی، اهمیتی ندارد و اقتداری و قوتی ندارد و رو به زوال هم هست؟! آقای سروش! متأسفانه افترانامه غیرمنطقی و کینه توزانه شما خواننده را به یاد صدر اسلام می اندازد؛ به یاد حکومت اسلامی آن دوران، که از یکسو، مراد دل مؤمنین و متقین و از دیگرسو، مورد بغض و نفرت منافقان و مشرکان بود. حال باورمان می آید که چگونه عده ای از فرط نفرت می توانند پیشوایان عدالت و پاکی را در خونشان بغلطانند و آن را جشن بگیرند!
آقای سروش!
عصبانیت کاذب و الکی را کنار بگذارید و کمی تأمل کرده و سعی کنید حوصله به خرج داده و از اینگونه حب و بغض ها که در شأن مدعیان روشفکری نیست به دور باشید و با واقعیات جامعه اسلامی و جامعه غربی رابطه برقرار کنید. می توان با یک نظام، مخالف بود اما انصاف داشت و به حقایق اعتراف کرد؛ عمروعاص را به یاد بیاورید که دشمن امیرمؤمنان (ع) بود ولی با این حال، در مدح او شعر هم می گفت! مجدداً سعی کنید دشمنی با قومی، شما را از دایرهی عدالت خارج نسازد. شما در افترانامه ای که مالامال از تعابیر بی مایه و ضعیف بود از بی اعتماد شدن مردم نسبت به نظام و انقلابشان سخن گفته بودید. آقای سروش! حضور بی سابقه و رکوردشکنانه و مشتاقانه اقشار مختلف ملت را در انتخابات دهم ریاست جمهوری ندیدید؟ آیا انگشت سبابهی جوهری شدهی چهل میلیون ایرانی در روز بیست و دوم خرداد امسال، شاخص اعتماد ملی نبود؟ آیا رأی بیست و پنج میلیونی مردم به رئیس جمهور ولایی، شاهدی بر عشق مردم به نظام جمهوری اسلامی به شمار نمی رود؟ آیا حضور گسترده مردم در تهران در نماز جمعه بیست و نهم خرداد امسال و نیز نماز جمعه هفته سوم ماه مبارک رمضان که به اذعان خبرگزاری ها از ابتدای انقلاب تاکنون بی سابقه بوده است به معنای بی اعتمادی مردم به نظام خودشان بود؟! آیا حضور میلیونی و دشمن شکنِ مردم مؤمن و انقلابی در روز قدس را شاهد نبودید؟
جناب سروش!
دوستان و اطرافیانتان شما را پدر روشنفکری دینی می دانستند و شما هم خودتان را معلم دین معرفی می کنید. آیا به نظر شما معلم دین مردم ما، باید به جایی پناهنده شود و در کشوری خانه بسازد که مظهر استبداد دمکراتیک در جهان بوده و سابقه طولانی در نفی ارزش های اسلامی و دشمنی با ملت و دلخون کردن آنها دارد؟ آیا مخالفت با مبانی و الگوی رایج در کشور باید شما را به دست بوسی دشمن بکشاند؟ راستی! چرا قتل فجیع زن محجبه در آلمان را محکوم نکردید؟ چرا جنایات اسرائیل در غزه و سایر جنایت های استبدادمنشانه غرب، شما را به فکر فرو نبرد؟ مگر آمریکا و اسرائیل در طول حیات خود، صدها هزار نفر را در کشورهای مختلف از جمله در فلسطین، عراق، افغانستان، لبنان و... به گام مرگ نفرستاده اند و با شکنجه و آزار زندانیان در گوانتانامو و ابوغریب و... روی جنایتکاران تاریخ را سفید نکرده اند؟ پس چرا شما که خود را مسلمان می نامید از این همه ظلم، خاطرتان مکدر نمی شود اما مرگ حدود 20 نفر از هموطنانمان را، که خون آنها بر دوش اغتشاشگران و طراحان آنها سنگینی می کند، پیراهن عثمان کرده اید؟ چه شده است که مفسر مثنوی و استاد شعر و ادب، اینچنین هرزه گویی کرده و در آستانه 65 سالگی، از ادب و اخلاق و معرفت دوری جسته و فحش نامه منتشر می نماید تا عقده هایش را خالی کند؟ به نظر می رسد وقتی راه منطق بسته شود، بدگویی، بداخلاقی و بدرفتاری آغاز می شود؛ مثل کودکی که توان مقابله ندارد لذا در حین فرار، فحش می دهد و می گریزد! فحش نامه شما پیش از آنکه جایگاه انقلاب و نظام را در دل ها تضعیف کند بیانیه ای غیرحرفه ای بود که کلمه کلمه آن، ضعف و انفعال شما را فریاد می زد! آیا شما همان سروش اخلاق پارسایان، تفرج صنع و نهاد ناآرام جهان و... هستید؟ آیا شما همان نویسنده فلسفی نویس و ادبی نویس هستید که اکنون در بی منطقی و بدزبانی دست و پا می زند و این امر، به یک «مشی» برای او بدل شده است؟ جناب سروش! پرده دریهای قبلیتان درباره مراجع بزرگوار و اهانت هایتان به هنرمندان، شعرا و نیز نویسندگان همسلک خودتان نیز هرگز از یاد و خاطره متفکران و ادب دوستان این مرز و بوم پاک نخواهد شد! خواهشمندیم از آیات قرآن هم سوءاستفاده نکنید. قبل از رجوعِ اینچنینی به قرآن بهتر است اعتقادات خود را اصلاح و پاکیزه کنید و آنگاه در این وادی گام بنهید؛ «لایَمَسه الاالمُطهرون». در واقع، اگر چنین نکنید، قرآن هم برای شما سودی نخواهد داشت؛ «رُب تالِ القرآن و القرآنُ یَلعَنُه»!
جناب سروش!
شما در انتخابات دهم ریاست جمهوری اخیر از کاندیدای خاصی حمایت کردید و در ریزش آرای او از 4 میلیون به 300 هزار، نقش به سزایی داشتید! در این انتخابات، ملت فهیم ایران که با انقلاب خود می خواهد راهی نو را به بشر هدیه کند نشان داد برای شما و اندیشه ها و پسندهایتان ارجی و قربی قائل نیست و همه تلاش های تحریف گرانه، التقاطی و غربی -که اکنون در آغوش همین غرب به سر می برید- شکست خورده و هباءاً منثوراً شده است؟ آقای سروش! آیا از اینکه در حرکت فرهنگی جامعه مؤثر نیستید و بختتان برگشته و جامعه به شما اعتنا نمی کند عصبانی و زخم خورده هستید؟ آیا از مدیریت فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و جهش های تمدنی اش که تفکرات شما را منزوی نموده و با هوشمندی تمام، توطئه های براندازانه اخیر دوستانتان را خنثی کرده و آنها را پلی برای پیشرفت خود قرار داده است، غمگین شده اید و از پس واژه ها تیغ انتقام برکشیده اید؟ آیا کینه امام راحل(ره)، این قدر آزارتان می دهد که منافقانه می خواهید از خلف صالح ایشان انتقام بگیرید؟ آیا خیال می کنید با این حرف ها، تفکرات شما زنده می شود و مورد توجه ملت قرار می گیرد؟! آیا گمان می برید که با کارهایی مثل کار برادرِ حاتم طایی، نامتان زنده خواهد شد؟!
هرچند بسیار دیر شده است اما برگرد و از همه اقدامات غیردینی و ضدملی و از افتراها و فحاشی هایت به درگاه الهی توبه کن و بکوش که آنها را جبران کنی. ببین که از انحرافات کوچک شروع کردی و به جایی رسیدی که خودت و عصر جدید را بالاتر از پیامبر اعظم(ص) و دین جاویدان اسلام برشمردی! ببین که چگونه از ابزارها و محصولات غربی فراتر رفتی و به روح مدرنیته که اومانیسم، راسیونالیسم و لیبرالیزم بود، خضوع و سجده نمودی! قبول کن که فلسفه تاریخِ روشنی نداری و تحلیل هایت، معطوف به گذشته هاست؛ تو حداکثر می توانی روشنفکر دوره رضاخان باشی و نه بالاتر از آن. پس، با خود خلوت کن و گذشته ات را مرور نما. جرأت اعتراف به شکست های فکری و غیرواقعی و توهم آمیز بودن تصورات و پندارهایت را داشته باش. شیشه کبود را از پیش چشمانت کنار بزن! حداقل مثل سعید حجاریان باش که به اشتباهاتش در تبعیت از تئوری های غربی و ناکارآمدی آنها در جامعه اسلامی اذعان کرد و انحرافاتش را پذیرفت! توبه کن و مطمئن باش خداوند متعال، تواب و بخشنده است و از خطاهای تو هرچه هم عظیم باشد در می گذرد و بر روی آنها قلم عفو می کشد. «اشعث بن قیس» نباش که مورد غضب مؤمنان بود و می خواست در دل دشمنان جایی پیدا کند. «حر» باش و برگرد! آغوش ملت مؤمن به روی پشیمانان باز است و به تبعیت از امام مظلومشان در کربلا، بزرگوارانه توبه شما را قبول خواهند کرد!
جناب سروش!
سیاست نظام مقدس جمهوری اسلامی همانگونه که مقام معظم رهبری (مدظله) فرمودند «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است و لذا بی جهت به دنبال طرد کسی، مادامی که شمشیر نکشیده باشد، نیست. برخی متفکران سنتی کشور را ببین که حتی در دربار پهلوی فعالیت داشته اند و مبانیشان با مبانی اسلام سیاسی و انقلابی ناسازگار است، اما به دلیل فحاش نبودن و فلسفی نوشتن، کتاب هایشان هنوز هم در ایران منتشر شده و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. پس، بدبینی های مفرط و بیمارگونه را کنار بگذار و از دام دشمن دور شو! دشمن «فی سبیل الله» برای شما هزینه نکرده و از شما حمایت نمی کند. به گواهی تاریخ، شما هم برای دشمن، تاریخ مصرف خواهی داشت که با پایان آن دور انداخته می شوی! پس بر گرد و از اشتباهاتت در آستان ملت طلب بخشش نما! ما هر پناهنده به دشمن را یک اسیر خودی در دست آنها می دانیم و می خواهیم او را نجات دهیم و به قولی، می خواهیم او را با زور به بهشت ببریم! امام راحل (ره) هم دوست نداشت حتی بنی صدر در دام دشمن باشد و لذا به او گفت که برگردد! تو اگر به جای فحش نامه، نقدهایت بر نظام را به زبان علمی می نوشتی و در اینترنت منتشر می ساختی، مطمئن باش که اکنون ده ها پاسخ علمی دریافت می کردی و کسی با شما کاری نداشت. البته باید ظرفیتت را بالا ببری و اجازه تفکر را به منتقدانت بدهی و به تعبیر رایج، تحمل اندیشه مخالف را داشته باشی! نباید خود را مطلق و غیرقابل نقد بدانی. نباید به خاطر اینکه دیگران فکر تو و پسند تو را ضعیف و غیرمنطقی تشخیص می دهند نسبت به آنها دهان به افترا بگشایی و عقده گشایی کنی! به مخالفانت احترام بگذار. به ویژه به رأی چهل میلیون ایرانی که برخلاف پندار تو رأی دادند احترام بگذار. با نگاه وارونه ات اصرار نداشته باش که القاء کنی در حکومت دینی و جامعه اسلامی مشکل لاینحلی وجود دارد؛ چون حقیقتاً اینگونه نیست که خیال کرده ای. اگر هم به نظرت می رسد فرهنگ کشور و یا نظام قوانین در کشور، اشکالاتی دارد باید با صبر و حوصله آنها را تذکر دهی و اگر اکثریت ملت، تذکراتت را نابجا و باطل تشخیص دادند نباید خشم بورزی و از آنها انتقام بگیری و بیانیه صادر کنی! این نکته را هم بدان که تو هرگز بیانیه نویس خوبی نیستی و نخواهی بود و نوشته خسته کننده ات، فاقد ادبیات سیاسی تأثیرگذار است! کاش حداقل نگاهی به بیانیه های امام راحل(ره) می انداختی و نحوه نوشتن بیانیه را می آموختی. امام(ره) با اینکه فقیه، عارف، شاعر، فیلسوف و سیاستمدار بود اما با این حال، این حریم ها را پاس می داشت و الزامات بیانیه نویسی سیاسی را مراعات می کرد؛ لذا بسیار روان، دلنشین و پرنفوذ می نوشت.
آنچه گفتیم از باب وظیفه و خیرخواهی بود و گرنه مجالی برای این بحث پیدا نمی شد. حرکت جمهوری اسلامی ایران به سمت انجام رسالت های ملی و جهانیاش، آنچنان به تلاش و کوشش دانش آموختگان حوزه و دانشگاه نیاز دارد که نمی توانند در این مسیر، فرصتی را هدر دهند. بدانید ملت ایران منتظر کسی نمی ماند و اگر کسی همراه نشود به خودش آسیب رسانده است و اگر هم کسی خدای ناکرده بخواهد در مقابل سیل عظیم ملت بایستد زیر پای ملت، له شده و به زباله دان تاریخ فرستاده خواهد شد!
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم/ تو خواه پند شنو خواه ملال.
کلمات کلیدی:
یکشنبه ?? مهر ???? انتشار خبر مربوط به مشروح مذاکرات 3 سال پیش سید محمد خاتمی و جرج سوروس به نقل از سوروس در جلسهای که به مناسبت سالگرد 11 سپتامبر در هتل بین المللی ترامپ (Trump International Hotel) نیویورک و در جمع مدیران و فعالان تعدادی از سازمان های غیردولتی امریکا واکنش شتابزده دفتر رئیسجمهور سابق کشورمان و رسانههای حامی وی را در پی داشت، به طوری که ضمن تکذیب این خبر، روشنگری ایرنا را دروغپردازی خواندند. متعاقب این تکذیب و پوشش یکپارچه آن بهعنوان تیتر یک روزنامهها و سایتهای حامی خاتمی، بیبیسی فارسی نیز دست بهکار شد و به نقل از فردی که او را ایمی ویل مسئول ارتباطات رسانهای موسسه جامعه آزاد متعلق به سوروس میخواند، خبر داد: آقای سوروس با آقای خاتمی آشنایی شخصی ندارد و تماسی با او نداشته است. این خبر اگرچه در این رسانهها بهعنوان تکذیبیه دفتر سوروس مطرح شد اما هیچ نشانی از فرد مصاحبهشونده بیبیسی بهعنوان یک مقام مسوول در سایت موسسه جامعه آزاد (www.soros.org) وجود ندارد و در ضمن دفتر سوروس و یا سایت رسمی موسسه نیز هرگز نسبت به تکذیب این خبر اقدام نکرد. اما در حالی که دفتر خاتمی اظهارات کیان تاجبخش درخصوص دیدار وی با سوروس و سپس خبر ایرنا را تکذیب کرد، سند جدیدی برگرفته از مقاله 3 سال پیش "کنت تیمرمن" (Kenneth R. Timmerman) مدیر اجرایی مؤسسهی موسوم به "بنیاد دموکراسی برای ایران"، پرده جدیدی از جزئیات شام محرمانه سوروس و خاتمی را فاش کرد. تیمرمن موسس بنیاد دموکراسی برای ایران است که خود نیز مدیر اجرایی آن بود. وی که از نیروهای بخش پژوهشی سازمان جاسوسی امریکا (سیا) است، با موسسه آمریکن اینترپرایز و همچنین پروژه قرن جدید برای امریکا نیز همکاری دارد. این موسسات همانند موسسه جامعه باز سوروس امریکا بهصورت ویژه بر روی موضوع ایران تمرکز دارند. اما تیمرمن 3 سال پیش در تاریخ 15 سپتامبر 2006 مقالهای در پایگاه اینترنتی نیوز مکس (http://archive.newsmax.com/archives/articles/2006/9/14/205414.shtml?s=sr) با اشاره به موضوع هستهای ایران و بررسی پیشنهادهایی برای چگونگی توقف ایران هستهای از دیدار محرمانه سوروس و خاتمی در یک ضیافت شام خبر داده بود. تیمرمن در این زمینه نوشت: «همزمان و کمتر از یک مایل دورتر از محل گفت وگوی پهلوی با سانتوروم و مارتینز در سنای امریکا، "جرج سوروس" و سایر مخالفان دولت بوش در هتل "هایت " گردهم آمده بودند تا تعامل دولت با تهران را خواستار شوند. سوروس خطاب به شرکت کنندگان در این نشست که به همت "بنیاد امریکای نوین" برگزار شده بود، درباره یک "معامله بزرگ" با تهران سخن گفت که به رسمیت شناخته شدن ایران از سوی امریکا، پایان رویارویی هسته ای از طریق مذاکرات و ازسرگیری مناسبات عادی میان دو کشور را در بر خواهد داشت. برخی مقامات روز پنجشنبه به نیوزمکس گفتند که سوروس در همین هفته و در یک مراسم خصوصی صرف شام در بوستون، درباره این "معامله بزرگ" با "محمد خاتمی" رئیس جمهوری سابق ایران گفت وگو کرد. یک ایرانی که در آن مراسم شام حضور داشت، گفت: "خاتمی به ما گفت که آمریکا باید مذاکره با ایران را آغاز کند. او افزود که ایران مسلما خواهان تعلیق غنی سازی اورانیوم، اما نه به عنوان یک پیش شرط برای مذاکرات است. با این حال، فرد یاد شده به نقل از خاتمی گفت که ایران "غنی سازی سوخت هسته ای را کنار نمی گذارد"، زیرا وعده های غرب را مبنی بر عرضه سوخت مورد نیاز نیروگاه بوشهر باور ندارد. نیروگاه بوشهر با وجود 11 سال فعالیت پیمانکاران روسی، هنوز عملیاتی نشده است. این مقام ایرانی همچنین گفت: "از این رو، یک برنامه R&D (تحقیق و توسعه) اجرا می شود و اگر حاضر به پذیرش آن نباشید، هیچ معامله ی بزرگی در کار نخواهد بود." "استیون کلمنز" مدیر "برنامه راهبرد آمریکا" در بنیاد امریکای نوین نیز در مراسم صرف شام خاتمی با سوروس شرکت داشت و سخنان مقام ایرانی را تصدیق کرد. "هومن مجد" روزنامه نگار آزاد که در طول اقامت خاتمی در آمریکا، مشاور و مترجم او بود، گفت، سفر خاتمی به آمریکا از ماه ها قبل برنامه ریزی شده بود. "این سفر با شروع ضرب الاجل سازمان ملل برای تعلیق غنی سازی، دقیقا همزمان شد." کلمنز انجام یک "معامله بزرگ" بر سر برنامه هسته یی با ایران را کار سخت و دشواری خواند که به نتیجه رساندن آن، راحت و آسان نیست. یک ایرانی که در میهمانی شام خاتمی با سوروس، او را همراهی می کرد گفت، رئیس جمهوری سابق ایران در توضیح رد مکرر پیشنهادهای آمریکا - از جمله تلاش چند ساله "بیل کلینتون" - درباره یک "معامله بزرگ" از سوی تشکیلات رهبری ایران ، کلینتون را مسوول این بن بست دانست. این ایرانی گفت: "پس از عذرخواهی مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت آمریکا بابت مداخله آمریکا در کودتای 1953 علیه دولت محمد مصدق نخست وزیر وقت ایران ، همه مسایل در جهت آشتی پیش می رفت." اما، خاتمی گفت، کلینتون، با "نامنتخب" خواندن تشکیلات رهبری ایران، این معامله را ضایع کرد.» کنت تیمرمن که مقالاتش گاهی در پایگاه اینترنتی newsmax.com منتشر میشود، چندی پیش نیز نوشته بود: بنیاد ملی برای دموکراسی میلیونها دلار را در دهههای گذشته برای راهاندازی انقلاب های رنگی در اوکراین، صربستان هزینه کرده و سیاسیون آنها را با تکنیکهای سازماندهی و ارتباطات آموزش داده است. وی همچنین افزوده بود: بنیاد ملی دموکراسی از ستاد میرحسین موسوی حمایت می کرده و این اقدام را از راه ارتباط با سازمان های غیر دولتی خارج از ایران انجام می داده است. این سازمان ها آماده بودند تا به محض اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران معترضین را سازماندهی کنند. همچنین موسوی پیش از اعلام رسمی نتایج انتخابات به شکل غیرمنتظره ای اعلام کرد که در این انتخابات به پیروزی رسیده است. اما شواهد ایرنا درباره دیدار خاتمی و سوروس به روایت کنت تیمرمن خلاصه نمیشود، به طوری که سید محمد خاتمی 25 شهریورماه 85 هنگامی که پس از دو هفته از سفر به ایالات متحده به ایران بازگشت، در تشریح نتایج سفر خود ضمن رد این مسئله که سفرش غیرمنتظره بوده است، جزئیاتی از افراد و مقاماتی را که در این سفر با آنها دیدار داشته است، بیان کرد. خاتمی اگرچه در برخی موارد به مکان دیدارها و حتی میزان جمعیت حاضر در آنها نیز اشاره دقیق داشت اما هنگامی که به موضوع دیدارش با روسای تینک تانک های امریکا (اتاقهای فکر) رسید، حاضر نشد جزئیاتی را بیان کند و تنها گفت: «فرصتی پیش آمد تا با برخی از روسای تینک تانکها که دولتی نیستند اما فکرآفرین و ایجاد کنندهی فکر هستند و در جامعه علمی، فرهنگی و سیاسی امریکا تاثیرگذارند، دیدار کنم.» شاید اگر خاتمی در قبال خبر دیدارش با سوروس که نخستین بار کیان تاجبخش به آن اشاره و تاکید کرد ارتباطات مستمری بین این دو، وجود داشته است، اقدام به تکذیب شتابزده نمیکرد، اکنون اوضاع به مراتب برای وی راحتتر بود و لازم نبود رسانههای نزدیک به او از تهران تا لندن هر روز برای تکذیب مستندات روشن در زمینه این دیدار با دشواری مواجه شوند. |
کلمات کلیدی:
یکشنبه ?? مهر ???? ثانیه نیوز- اباذر آذربون- امنیت، ثبات سیاسی و آرامش جامعه عناوینی است که قابل قیمتگذاری نیستند و در نظام جمهوری اسلامیایران با قاطعیت پیگیری میشوند. در دیدگاه حقوقی از این نکات با عنوان نظم عمومی یاد میشود که در حقوق مدنی و کیفری جایگاهی بس رفیع دارد هرچند که در حوادث اخیر برخی اشخاص سعی در متزلزل نمودن امنیت جامعه داشتند. بایستی با عوامل اغتشاش و درگیری برخورد نمود، اما چه جرمیدر برخورد با مجرمین در قضایای اخیر بیش از همه اتهامات خودنمایی میکند و در اولویت دستگاه قضائی میتواند باشد؟ قطعاً اغتشاشاتی که از قبل طراحی و سازماندهی شده باشند کیفر سنگینتری از سایر جرائم دارند چرا که در صدد براندازی بودن عباره اخری عنوان محاربه است. از سوی دیگر حفظ نظام از دیدگاه حضرت امام خمینی ( قدس سره الشریف ) اوجب الواجبات است. به هرترتیب حکم محاربه یعنی اعدام سنگینترین حکم قانون مجازات اسلامیمیباشد و حتی با گذشت صاحب حق قابل اسقاط نیست. در این یادداشت حقوقی سعی دارم تا ابعاد حقوقی محاربه و لشکرکشی علیه نظام را در قوانین جاری مورد توجه قرار دهم تا قاطعیت قوانین را در برخورد با بر همزنندگان نظم اجتماعی آشکار نمایم. ![]() در جریان اغتشاشات اخیر که عدهای کمر همت بستند تا با ایجاد مشکلات گوناگون، نظام جمهوری اسلامیایران را با مشکل روبهرو نمایند چند دسته بودند: برخی از آنان نقش هدایتگری داشتند که خود از عوامل تشدید مجازات است، برخی در این راستا هدایتگری نداشتند اما فعالیت موثر نمودند و برخی نیز صرفاً در دستجات مخالف حضور داشتند بیآنکه مخالفت مؤثری داشته باشند. طبیعی است که قانون در برابر این چند دسته، رویه یکسانی را ندارد و مجازاتشان با یکدیگر متفاوت است، مفهوم عدالت نیز همین است یعنی تناسب جرم و مجازات که به درستی در قوانین کیفری ما نیز مورد توجه واقع شده است. در صورت فعالیت یا اداره جمعیتی در راستای برهم زدن امنیت کشور، مجازات حبس دو تا 10ساله برای مرتکبین رقم میخورد. مستند به ماده 498 مندرج در فصل اول از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی هر کس با هر مرامی، دسته، جمعیت یا شعبه جمعیتی بیش از دو نفر در داخل یا خارج از کشور تحت هر اسم یا عنوانی تشکیل دهد که هدف آن بر هم زدن امنیت کشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال محکوم میشود. اما این نکته برای کسانی است که فعالیتی نمودهاند، در صورتی که صرفاً در دستجات مخالف نظام عضویت یابد مجازاتی دارد ؟ قطعاً بلی، سه ماه تا پنج سال حبس، کیفر چنین عضویتی است. مستند به ماده 499 قانون مجازات اسلامی هر کس در یکی از دستهها یا جمعیتها یا شعب جمعیتهای مذکور در ماده 498 عضویت یابد، به سه ماه تا پنج سال حبس محکوم میگردد مگر اینکه ثابت شود از اهداف آن بی اطلاع بوده است. همان طوری که توجه دارید عبارت اثبات شود در این ماده مجهول ذکر شده اما از منطوق سایر قوانین و توجه به البینه للمدعی و الحلف علی من انکر و توجه به اینکه همیشه بار اثبات قضیه بر عهده مدعی میباشد، در مییابیم که متقاضی تخفیف یا عفو مجازات، خود باید اثبات نماید که از اهداف گردانندگان اصلی حوادث اخیر بی اطلاع بوده است. در راستای حفظ امنیت ملی قانون تا بدانجا پیش رفته که حتی فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز به سختی مجازات میشود. براساس ماده500قانون مجازات اسلامی هر کس علیه نظام جمهوری اسلامیایران یا به نفع گروهها و سازمان های مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. بنابراین کوچکترین اقدام علیه امنیت ملی بی پاسخ نخواهد بود تا چه رسد به لشکر کشی علیه نظام و سازمان دهی آشوب و بلوا زیرا که حتی تحریک مردم به آشوب و بلوا نیز یک تا پنج سال حبس دارد. بر اساس ماده 512 قانون مجازات اسلامی، هر کس مردم را به قصد بر هم زدن امنیت کشور به جنگ و کشتار با یکدیگر اغوا یا تحریک کند صرف نظر از اینکه موجب قتل و غارت بشود یا نشود به یک تا پنج سال حبس محکوم میگردد. بنابراین صرف تحریک به کشتار برای اثبات این جرم کافی است. اما باید توجه داشت که تمام این موارد مجازات کسانی است که عنوان محاربه بر آنها صدق ننماید. اگر محارب بودن شخصی اثبات گردد مستند به ماده 190 قانون مجازات اسلامیبه اعدام محکوم میشود و از همه مهمتر اینکه هیچ یک از عوامل مخففه مجازات برای او موثر نخواهد بود. همانگونه که در ماده 192 قانون مجازات اسلامیبه صراحت ذکر شده است که «حد محاربه و افسادفیالارض با عفو صاحب حق ساقط نمیشود.» بنابرین حفظ نظم و امنیت جامعه، مهمترین هدف هر حکومت اسلامیمیباشد و در این مورد قانون فصل الخطاب همگی متمردان خواهد بود. |
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: