دانش، ثمره حکمت است و درستی ازشاخه های آن . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
از رأی‌ها به شیخ همان یک وجب رسید

علیرضا قزوه شاعر خوش ذوق ایرانی که مدتی است در دفتر رایزن فرهنگی ایران در هند به‌سر می‌برد، در جدیدترین شعر خود به حوادث اخیر واکنش نشان داد.

به گزارش رجانیوز، متن کامل شعر به این شرح است:

جوحی به حج واجب ماه رجب رسید
همراه شیخنا که به درک رطب رسید

می خواست تا شراب طهوری دهد به ما
جوشید آنقدر که به آب عنب رسید

صبحی به منبر آمد و فرمود باک نیست
گر واجبات رفت به ما مستحب رسید

از نو صلا زدند که ما را وجب کنند
از رأی‌ها به شیخ همان یک وجب رسید

مشت و وجب برای همین آفریده شد
بی آنکه انتخاب شود منتخب رسید!

جمعی وضو نکرده دویدند در صفوف
آخر نماز جمعه نخواندند و شب رسید

صفین و نهروان و جمل نوش جانشان
این کوفیان که مِهر علی شان به سب رسید

هر کس که دم زد از ادب مرد، حرف بود
هر کس که فحش داد به فیض ادب رسید

بعد از سه ماه شعبده رنگ و ننگ و زنگ
آیینه شکسته شان از حلب رسید

شکر خدا که عابد و زاهد به هم شدند
این از جلو در آمد و آن از عقب رسید

دنبال کرسی اند بر این سنگ آسیا
دندان کرم خورده شان تا عصب رسید

با غرب و شرق مسخره بازان یکی شدند
نوبت به ریشخند سران عرب رسید

گوساله های سامری از طور آمدند
با سبز اشتری که بر آن بولهب رسید

چیزی نبود حاصل شان از هجوم وهم
جز مشت ریسمان که به کام حطب رسید

خاموشی ام مبین که در این آتش نفاق


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/6:: 7:39 عصر     |     () نظر

 

نماد جهل و جسارت در فتنه سبز

 

 

یکی از ابزارهای سوء استفاده جریانهای فتنه گر و انحرافی، بهره برداری از چهره های ساده لوحی است که "جهل" و "جسارت" آنها به خوبی می تواند تامین کننده منافع فتنه گران باشد. اگر این ساده لوحان اتفاقا سابقه مثبت و وجاهتی نیز در جامعه داشته باشند، همه چیز برای بهره برداری تکمیل خواهد شد. داستان تلخ و غم انگیز سوء استفاده از "منتظری" توسط باند مافیایی "مهدی هاشمی معدوم"، نمونه ای از این سناریوست که ضربه غیرقابل جبرانی را به بدنه نظام وارد نمود و سرانجام با عزل "شیخ ساده لوح" به پایان رسید.

گویا اعتبار این سناریو در تاریخ انقلاب اسلامی هنوز به پایان نرسیده است و این بار "مهدی کروبی" قصد دارد تا نقش شیخ ساده لوح کودتای سبز را بازی نماید. و متاسفانه حوادث اتفاق افتاده پس از انتخابات 22 خرداد، نشان داد که کروبی مشخصات و ویژگی های لازم را برای حضور در این نقش دارد!

مروری بر رفتار سیاسی و مواضع اعلامی وی در چند ماه گذشته بهترین دلیل برای اثبات این ادعاست و نشان می دهد که چطور ترکیبی از "جهل" و "جسارت" در خدمت اهداف نامشروع کودتاگران قرار گرفته است.

آخرین اقدام وی که گام را از دایره جسارت فراتر نهاده و به وادی "اهانت" به ساحت مقدس مرجعیت عظام شیعه کشانده شده است، انتشار نامه وهن آلود و توهین آمیزی است که به محضر آیت الله العظمی نوری همدانی نوشته شده و مملو از عبارات و ادعاهای توهین آمیز و دروغینی است که توسط جریان پشت پرده فتنه سبز طراحی و با امضا کروبی منتشر گردیده است. وی در این نامه در اقدامی، تلاش دارد تا جایگاه مرجعیت را در طول تاریخ شیعه به مرجع عالیقدر آیت الله العظمی نوری همدانی بشناساند! و چگونه اعلام مواضع سیاسی را به معظم له گوشزد نماید!؟ غافل از اینکه در مسیر خطرناکی گام نهاده که به از دست دادن آخرین مقدار از مشروعیت وی در نزد مردم مسلمان و علاقه مند به مرجعیت ختم خواهد شد.

کروبی باید فارغ از فضای کاذب و وهم آلود ایجاد شده توسط ستاد تبلیغاتی کودتاگران، بیش از پیش در مورد شان و اعتبار خود در جامعه تحقیق نماید و بداند که کوچکتر و کم اعتبار تر از آن است که بخواهد در جایگاه "زعیم و بزرگ قوم" قرار گرفته و راه و رسم مرجعیت را به عالم بصیرت و وارسته ای چون آیت الله العظمی نوری همدانی بیاموزد. گویا کروبی قصد ندارد با چشمانی بازی به اطراف خود بنگرد و فراموش کرده است که در انتخابات 22 خرداد حتی از آراء باطله نیز کمتر رای آورده است! و در این انتخابات بازیچه برخی جریانهای فاسد قرار گرفته است، به طوری که حتی عضو برجسته ستادش نیز آشکارا اعلام می دارد که به موسوی رای خواهد داد!

بررسی ابعاد مختلف و استدلالهای باطل کروبی فراتر از این نوشتار است، اما با دقت در متن نامه مشخص می گردد که علت اصلی امضاء این سیاهه توهین آمیز توسط کروبی چیست!

آیت الله العظمی نوری همدانی به تازگی در دیدار با کارکنان رادیو معارف در تحلیل فتنه ایجاد شده بعد از انتخابات توسط موسوی و کروبی فرموده اند: «کسانی که نسبت تقلب در انتخابات و ادعای تعرض جنسی در کهریزک را داده اند در واقع عظمت انقلاب را شکسته اند و .... اگر افرادی که در جریانات اخیر بوده اند توبه کنند می شود ائتلاف برقرار کرد»

این سخن دقیق و عالمانه حرف دل ملت ایران است که از زبان عالم عالیقدر شیعه ابراز گردیده و ماهیت فاسقانه و منافقانه سران کودتاگر را به خوبی برملا ساخته است. انتشار چنین سخنانی که خود می تواند فصل الخطابی برای ارزیابی عملکرد مدعیان در این انتخابات باشد، ته مانده آبروی و وجاهت موسوی و کروبی نزد اندک هوادار متشرع ایشان را نیز تهدید می کند و همین است که شیخ ساده لوح فتنه سبز را چنین برآشفته است!

اما کروبی فارغ از اغوای اطرافیان معلوم الحالش که وی را بازیچه رسیدن به قدرت خویش قرار داده اند، دقت نماید که از نگاه ملت ایران و افکار عمومی جامعه اسلامی، راه دیگری جز توبه و بازگشت به صف انقلابیون و تبعیت از نظرات رهبر معظم انقلاب اسلامی و مراجع عظام تقلید ندارد و گرنه سرنوشت بدتری از"منتظری" پیش روی وی قرار گرفته است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/6:: 1:44 عصر     |     () نظر
عضو حقوقدان شورای نگهبان بااشاره به شکایت 100 نماینده مجلس از میرحسین موسوی اعلام کرد که جرم اصلی وی اقدام علیه تمامیت نظام است.
دکتر غلامحسین الهام عضو حقوقدان شورای نگهبان در گفت وگو با رجانیوز در پاسخ به نحوه پیگیری و رسیدگی به شکایات از میرحسین موسوی که به صورت عمومی و خصوصی علیه وی تنظیم شده، اظهار داشت: اتهام اصلی موسوی اقدام علیه امنیت کشور و در نتیجه یک جرم عمومی است که البته علیه تمامیت نظام صورت گرفته است.
به گفته وی، جنبه خصوصی این جرایم نیز، مربوط به آن دسته از شهروندانی است که آسیب های مالی و یا جانی دیده اند، مانند کسانی که اموالشان به آتش کشیده شده یا شهروندانی که در این اغتشاشات آسیب جانی دیده و یا شهید شده اند.
به اعتقاد این حقوقدان، باید این موارد به تفکیک در پرونده متهمین درج شده و رسیدگی شود.
عضو حقوقدان شورای نگهبان در این زمینه پیگیری شکایت خانواده بسیجیانی که به دست گروهی آشوب طلب به شهادت رسیده اند را نیز از مواردی می داند که با توجه به قراین موجود، می تواند جنبه خصوصی داشته و درصورت تمایل صاحب دم، پیگیری قضایی شود.
الهام در ادامه جرایم عمومی را مورد توجه خود قرار داد اما درباره جرایمی که جنبه عمومی دارد، این وظیفه دادستان است که به آن ها رسیدگی کند و مقام قضایی باید راسا با توجه به گزارش هایی که مقامات اطلاعاتی و انتظامی آن ها را از صحنه آشوب ها و اغتشاش ها تهیه کرده اند، موضوع را پیگیری می کرد. بنابراین در این باره حتی نیازی به شکایت نمایندگان و افراد حقیقی هم نبود.
این حقوقدان در پاسخ به اینکه پس علت شکایت نمایندگان مجلس از مهندس موسوی چیست، گفت: به نظر می رسد که به دلیل اهمالی که وکلای مردم در رفتار مقامات قضایی در این باره دیده اند، اقدام به شکایت کرده اند تا از این طریق آنان را به سمت انجام وظایف قانونی شان به عنوان مدعی العموم، حرکت دهند. بنابراین این شکایات علاوه بر آنکه خود موضوعیت دارد، یک پیام هم دارد و آن این است که مقامات قضایی باید زودتر از این، متولی مستقیم رسیدگی به اتهامات می شدند.
ابهام دیگری که درباره شکایت علیه موسوی و اتهام او وجود دارد، زمان آغاز جرایم است. عده ای از سیاسیون اعلام نتایج نهایی انتخابات پیش از پایان انتخابات و برخی دیگر فردای ایراد خطبه های رهبر معظم انقلاب را نقطه آغاز جرایم روی داده، عنوان می کنند و دیگران معتقدند جرایم موسوی از همان شنبه بعد از انتخابات اثبات شد.
اما به اعتقاد الهام ساعتی پیش از پایان رای گیری و درست در زمانی که مهندس موسوی اقدام به برگزاری جلسه مطبوعاتی نمود و اعلام کرد که یا پیروز اعلام می شود و یا در انتخابات تقلب صورت گرفته، نقطه آغاز جرم است چرا که این حرکت در حقیقت نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی علیه کلیت نظام است.
عضو حقوقدان شورای نگهبان اضافه کرد: قبل از اینکه نتیجه نهایی انتخابات اعلام شده باشد، اگر کسی با این قاطعیت پیروزی خود را اعلام کرد، این نقطه آغاز و فی نفسه جرم است و البته این اقدام مجرمانه جرایم دیگری را نیز به دنبال داشته است.
الهام در بخش دیگری از سخنان خود درباره واکنش تند اصلاح طلبان به شکایت نمایندگان مجلس از میرحسین موسوی هم، این واکنش ها را فرار از قانون و مسئولیت در برابر آن دانست و گفت: شدیدترین نوع مصونیت، مصونیت کیفری است، یعنی مصونیت یک شهروند درباره آنچه که امنیت جامعه را بر هم می زند.
عضو حقوقدان شورای نگهبان در ادامه ابزار فشار و تهدید را ابزاری با رویکرد ارعابی خواند و هدف از واکنش تند حامیان مهندس موسوی را، تلاش برای توقف دستگاه قضایی در اجرای قانون عنوان کرد.
وی این رویکرد را تهدید مقامات قضایی و خلاف قانون اعلام کرد و گفت: اگر کسی تن به این تهدیدها بدهد، در واقع اصل مهم برابری همگان در برابر قانون را زیر پا گذاشته است. این درحالیست که اصل مذکور به صراحت در قانون اساسی آمده و مطابق آن حتی رهبری هم در برابر قانون با دیگران برابر است.
وی در ادامه این ادعا که محاکمه سران آشوب منجر به ناآرامی در کشور می شود را رد و تاکید کرد: قطعا ناآرامی، بی ثباتی و عدم امنیت ریشه در عدم اجرای قانون دارد، چراکه در غیر این صورت اساسا وضع قانون به طور کل بی معنا بود.
الهام در ادامه با تاکید بر لزوم محاکمه قانونی تمامی مجرمین حوادث پس از انتخابات، موضوع عفو متهمین را مطابق قانون، تنها در صلاحیت رهبری و آن هم پس از محاکمه آنها دانست و گفت: حتی اگر قائل باشیم که برای کشور مصلحتی در عدم اجرای حکم قضایی علیه مجرمین مفروض است که به اعتقاد من این گونه هم نیست باز این موضوع طبق قانون تنها در صلاحیت رهبر انقلاب است و اگر ایشان پس از طی مراحل قضایی و شفاف شدن تمامی ریشه ها و جوانب ارتکاب جرم در کشور، عفو برخی از مجرمین را به مصلحت دانستند ،این مساله را اعلام می کنند آنچنان که هم حضرت امام(ره) و هم رهبر معظم انقلاب پیش از این و در برهه هایی از این اختیارات استفاده کرده اند.
الهام بار دیگر بر لزوم محاکمه قضایی متهمین حوادث اخیر تاکید کرد و افزود: در این موضوع آنچه اهمیت و البته اولویت دارد، مشخص شدن ریشه ها و عوامل ارتکاب این جرم است نه صرف کیفر مجرمین، که این مساله تنها با برگزاری جلسات محاکمه قضایی ممکن است.
عضو حقوقدان شورای نگهبان اضافه کرد: از سوی دیگر مرجع عفو هم مشخص است و کسانی نباید جای رهبری نشسته و بخواهند از موضع ایشان تصمیم بگیرند و آن را به قوه قضائیه تحمیل کنند. حاکمیت رهبری بر کشور دائر مدار مصلحت هم هست اما در قوه قضائیه فقط قانون و عدالت است که می تواند مهم انگاشته شود.
قانون شکنان اکنون ندای وحدت سر داده اند
این حقوقدان با اشاره به اینکه عده ای امنیت کشور را مختل کرده و حرمت نظام را شکستند ، گفت: آنان الان که باید به حساب قانون بنشینند و پاسخگو باشند، ندای وحدت ملی سر داده اند. اما این طبیعی است که هیچ جامعه ای حاضر نشود این رفتار را بپذیرد ، چرا که پذیرفتن این رویه موجب تقویت قانون شکنان و آشوبگران می شود.
الهام با بیان اینکه رویکرد جدید قانون شکنان مسیر فرار از حق و عدالت است ، گفت: تن دادن به این رویه موجب مایوس شدن مردم از احقاق حق و عدالت می شود.
او در پایان تاکید کرد: حقایق ناگفته باید برای مردم روشن شود و منابع مالی و حمایت های خارجی که پشت این ماجرا بوده نیز باید برای مردم افشا شود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/6:: 1:40 عصر     |     () نظر
خاطره شیخ از روز حضور در نمایشگاه /طنز
  
صبح از خواب بلند شدم. ممّد SMS داد که من و مهندس داریم می‌ریم نمایشگاه مطبوعات، پایه‌ای یا نه؟ طبق عهدی که با آنها بسته بودم جواب مثبت دادم. وسط صبحانه یک نفر تماس گرفت و در حالی که بشدت اشک می‌ریخت، گفت: «در زندان کهریزک، آن‌قدر کتک خوردم که مردم و الان این صدایی که از پشت خط می‌آید، صدای روح من است».
حرف‌هایش منقلب‌کننده بود. البته نسبت به رفتار نکیر و منکر هم اعتراضاتی داشت و می‌گفت سرازیری شب اول قبر، شیب خیلی تندی دارد که برخلاف منشور حقوق‌بشر است. خلاصه التماس دعا داشت. بعد از صبحانه روزنامه‌ها را یک مروری کردم، بعد دیدم کاری ندارم، شروع کردم یک بیانیه نوشتم. دیدم این کاره نیستم از دومرتبه زنگ زدم عباس عبدی تا یک بیانیه به اسم من بنویسد. قوچانی را با همین شیوه فرستادم زندان، عبدی هم صابون زندان به تنش بخورد بد نیست.
بعدازظهر به نمایشگاه رفتم. یارو گفت: نمایشگاه از اینجا منتقل شده به مصلا، ما را باش که رفته بودیم خیابان سئول!! خلاصه با هر زحمتی بود خودم را به مصلا رساندم. در راه زنگ زدم مهندس، گوشی را برنداشت. به ممد زنگ زدم، خوئینی‌ها برداشت! گفتم گوشی ممد دست تو چیکار می‌کنه؟ گفت: «دایورت کرده...». به خوئینی‌ها گفتم: ‌دارم می‌رم نمایشگاه، لااقل تو می‌آمدی، ما تنها نمی‌رفتیم. گفت: «تو برو ممد هم میاد».
وارد نمایشگاه شدم. یکی گفت:‌ شهرام را چرا نیاوردی؟ به محافظم گفتم یک حالی بهش بدهد. بعد مردم مرا چنان مورد استقبال قرار دادند و ابراز محبت کردند که حد و حساب نداشت. اول به خیالم جنبش سبز است، بعد که عمامه از سرم افتاد، حساب کار دستم آمد. یکی از محافظ‌ها گفت: ‌شیخ! بیا برگردیم، اوضاع پس است. بعد چند نفر سبزی دیدم. یک مقدار روحیه گرفتم. سبزی‌ها شعار دادند جمهوری ایرانی، به آنها گفتم، شعار تند ندهند. یکی‌شان گفت: تو چیکاره‌ای؟ گفتم، من شیخ اصلاحاتم. او هم گفت:‌ من عاشق ساسی‌مانکن هستم. بعد یک چیزی خورد توی ملاجم. نگاه که کردم دیدم دعوا میان طرفداران این و آن است، منتها ما نه که وسطشان بودیم، شده بودیم همچون سیبل. در دلم یک چندتایی لیچار نثار ممّد و مهندس کردم. ما را ساده گیر آورده‌اند. بعد دیدم دارد اشکم درمی‌آید. یکی از محافظ‌ها ظاهرا گازاشک‌آور زده بود. بعد صدای تیر هوایی آمد، به خیالم گروه فشار حمله کرده که فهمیدیم یکی از محافظان خودمان بوده. بعد خواستم وارد محوطه‌ای که غرفه‌ها بودند بشوم که ملت اجازه نداد. یکی از محافظ‌ها گفت: اوضاع خیلی خیط است، بهتر است فرار کنیم. ما را با هر زوری می‌شد چپاندند داخل ماشین و د دررو!! در ماشین، مهندس زنگ زد و اوضاع نمایشگاه را پرسید. گفتم، یکی طلبت! بعد ممّد زنگ زد، بهش گفتم حقته که بهت می‌گن «ممد خالی‌بند» و بعد خوئینی‌ها SMS داد که: 13 آبان‌ماه پایه‌ای یا نه؟!!

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/6:: 1:39 عصر     |     () نظر
کردان: استیضاح کننده من با 30 میلیون تومان مدرک خریده و با منافقین مرتبط است!
  
کردان با تاکید بر این که استیضاح خود را یک پروژه سیاسی می‌دانم به برخی از ادعاهای رسانه‌ای درباره خود پاسخ داد و گفت: من از سازمان صدا و سیما به خدمت در نهاد ریاست جمهوری مامور شده‌ام و به عنوان یک کارشناس وظیفه خود را انجام می‌دهم.
به گزارش فارس، علی کردان وزیر کشور اسبق دولت در حاشیه شانزدهمین دوره نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری‌ها در پاسخ به سئوالی درباره چگونگی و علل استیضاح خود گفت: مجلس حق قانونی دارد که به وزیر پیشنهادی رئیس جمهور رای اعتماد بدهد و اگر هم خواست رای اعتماد را باز پس گیرد.
وی افزود: البته نقد من نسبت به بی عدالتی‌ها است که در بخشی از مجلس شورای اسلامی وجود دارد. معتقدم استیضاح من یک استیضاح سیاسی بوده است.
کردان با اشاره به علل سیاسی بودن استیضاح خود تصریح کرد: فردی که استیضاح بنده را امضاء کرد رسما به آکسفورد 30 میلیون تومان پول داده و مدرک دکترا دریافت کرده است البته این فرد ارتباطش با گروهک منافقین همچنان باقی است. این را بزرگان مجلس می‌دانند.
وزیرکشور اسبق دولت با تاکید بر سیاسی بودن استیضاح خود گفت: من از بزرگان مجلس و افراد استیضاح کننده چند سوال دارم.البته رئیس مجلس نیز می‌تواند مخاطب من باشد. کسی که رسما به اکسفورد پول داده و مدرک دکترا گرفته و با گروهک منافقین ارتباط دارد نباید مشمول مجازات قرار گیرد. از کسی که رهبری استیضاح من را به عهده داشت و جزء امضاء کنندگان آن بوده خواسته شود تا پایان نامه فوق لیسانس خود را ارائه کند در این حالت مشخص می‌شود که این پایان نامه متعلق به وی نیست بلکه رونوشتی از کتاب یکی از بزرگان کشور بوده است که به عنوان پایان نامه وی ارائه شده است. فوق لیسانس فردی که در استیضاح من نقش موثری داشت را مطالبه کنند تا مشخص شود فوق لیسانس وی مورد تائید وزارت علوم است یا خیر؟
وی گفت: مجلس شورای اسلامی اگر در پایگاه عدل عدالت قرار گرفته است مدارک نمایندگان را مطالبه کند و یا زمانی که نماینده ای که وارد مجلس می‌شود مدرکش را ارائه کند.
کردان همچنین سئوال دیگر خود را از رئیس مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مردم این گونه طرح کرد که چرا در برابر بیوت بزرگان حوزه‌های علمیه شلوغ شده است تا مدارک برخی از نمایندگان مورد تائید قرارگیرد.
وی در ادامه گفت: آیا استفاده از حق ایثارگری در یک موضوع خاص علمی یک بار باید صورت گیرد یا چند نوبت می‌توان از آن استفاده کرد، آیا ما مجاز بودیم که در دوران دوم خرداد برای گرفتن مدرک تحصیلات عالیه با دوم خردادی‌ها و هادی خانیکی ارتباط برقرار کنیم. چرا بیوت مراجع اکنون زیرا فشارند تا مدارک ناقص برخی ‌ها را تکمیل کنند اگر این عدالت است باید برای همه اجرا شود.
وزیر کشور اسبق دولت نهم در پاسخ به سئوالی مبنی بر ادعای برخی محافل مبنی بر پذیرفتن معاونت نظارت راهبردی ریاست جمهوری گفت: برخی رسانه‌ها به صورت نادرست تنها من را به عنوان کاندیدای این پست معرفی می‌کردند اما من از جناب آقای رئیس جمهور برای پذیرش مسئولیت عذرخواهی کردم.
وی در پاسخ به این سئوال که سمت شما اکنون در نهاد ریاست جمهوری چیست گفت: من به عنوان کارمند صدا و سیما در نهاد ریاست جمهوری مامور شده‌ام و به عنوان یک کارشناس وظیفه خود را انجام می‌دهم.
کردان در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر این که برخی معتقدند که مثلث مشاوران رئیس جمهور را کردان ،مشائی و رحیمی تشکیل‌ می‌دهند. گفت: اولا محدود کردن آقای رئیس جمهور به این مثلثی که شما گفتید خلط مبحث است. رئیس جمهوری که با 25 میلیون رای دارای ارتباطات مردمی است اطلاعات خود را از کل مردم می‌گیرد پس این حرف نادرست است.
وی افزود: آقای رئیس جمهور در بین نیروهای حزب اللهی با همه ارتباط دارد و یک شخصیت فراتری دارد و ادعای این که تنها ما سه نفر به رئیس جمهور نزدیک‌ شده‌ایم و مشاوره می‌دهیم یک ظلم بزرگ به رئیس جمهور است.
کردان درباره چگونگی ارتباط و همکاری با رحیمی و مشائی افزود: ما بیش از 27 یا 28 سال است یکدیگر را می‌شناسیم و با هم ارتباط داریم اما در برخی از موارد با یکدیگر اختلاف نظر هم داریم. چون ارتباط ما نه یک ارتباط حزبی است نه تشکیلاتی و نه یک ارتباط منفعتی بلکه یک ارتباط رفاقتی و دوستی است و بین ما این ارتباط برقرار است.
وزیر کشور اسبق دولت در پاسخ به این سئوال که چه محوری این مثلث را محکم می‌کند گفت: چرا شما واژه مثلث را به کار می‌برید ما سه رفیق هستیم که از اول پیروزی انقلاب خط کشی‌های در انقلاب صورت گرفت و ما مسیر انقلاب و امام (ره) را ادامه دادیم.
وی افزود: ما منشاء و مبدا فکری خودمان را جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران می‌دانستیم و با همین مسیر حرکت کردیم و اکنون نیز این گونه فکر می‌کنیم.
کردان در خصوص ارتباط دولت با مراجع عظام تقلید خاطر نشان کرد: سفارت انگلیس به نمایندگی از اسرائیل و آمریکا در ایران با هدف اثبات عدم مشروعیت جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند.برای این کار انواع و اقسام تئوری‌ها را این سفارت‌خانه به کار گرفت و یکی از تئوری‌ها این است که صف بندی‌های نیروهای انقلاب را به تخاصم بکشند.
وی ادامه داد: یکی دیگر از پروژه‌های سفارت انگلیس این است که اگر توانستند از طریق جامعه مدنی و ngo ها افکار عمومی کشور را در اختیار جریان انگلیس قرار دهند.
وزیر کشور اسبق دولت نهم مهمترین اهداف تئوری‌پردازی سفارت انگلیس را آسیب زدن به نیروهای حافظ انقلاب از جمله سپاه پاسداران دانست و گفت: یکی از مراکز بسیار موثر در انقلاب مرجعیت شیعه است مرجعیت شیعه در طول تاریخ حافظ منافع اسلام ناب محمدی و تشیع در جهان بوده است.
کردان بیان داشت: اساسا نمی‌شود در چارچوب منافع مکتب رسول الله و ائمه معصومین نقش شیعه را انکار کرد. این حرف زاییده سرویس‌های امنیتی انگلیس است که خط کشی‌های بین نیروهای انقلاب را به حداکثر برسانند.
وزیر کشور اسبق دولت نهم با اشاره به حوادث دولت انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداتوری مهدی کروبی ابراز داشت: وقتی که انتخابات تمام شد من به وسیله یکی از دوستان مشترکمان که عضو حزب آقای کروبی نیز است به ایشان پیغام فرستادم و تاکید کردم که شما دارای سابقه درخشانی در دفاع از خط امام (ره) و اصول انقلاب هستید و شما حتی در مجلس ششم تلاش کردید چراغ انقلاب اسلامی روشن باشد. اما منابع اطلاعاتی شما منابع نادرستی است از شما خواهش می‌کنم اگر می‌شود منابع اطلاعاتی خود را تغییر دهید. چون منابع شما از طریق کسانی تامین می‌شود که اعتقادی به نظام ندارد و این منابع اطلاعات نادرستی به شما می‌دهند و شما به وسیله این اطلاعات تصمیم گیری می‌کنید. در حال حاضر هم به نظر می‌رسد آقای کروبی بهتر است منابع اطلاعاتی خود را تغییر دهد و چون طینت آقای کروبی طینت پاکی است می‌تواند در مدت کوتاهی به این اطلاعات نادرست پی ببرد.
وی با اشاره به نقش محمد خاتمی در حوادث بعد از انتخابات تصریح کرد: ما دوم خرداد را فراموش نکردیم.مباحثی مانند حاکمیت دو گانه، محدود بودن ولایت فقیه در قانون، ضرورت تسلط بر افکار عمومی و این تصمیم که نباید نیروهای وفادار به انقلاب ناخواسته در دولت نباشند در دولت خاتمی رخ داد و این بحث‌ها در حافظه تاریخی ملت ثبت شده است.
کردان تاکید کرد: به طور طبیعی می‌توان گفت دولت خاتمی خواستار حذف ولایت فقیه مطلقه از قانون اساسی بود. آنها به جای جمهوری اسلامی جمهوری مسلمانان را می‌خواستند. اما هوشیاری رهبری و توده‌های وفادار به امام (ره) اجازه پیشبرد اهداف جریان دوم خرداد را ندادند.
وی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم را مشابه با حوادث دوران 18 تیر دوم خرداد دانست و گفت: مگر 18 تیر غیر از براندازی جمهوری اسلامی بود و کسانی که پروژه‌ 18 تیر را کلید زده بودند دنبال براندازی نرم جمهوری اسلامی نبودند؟ آیا در آن دوران آقای خاتمی رئیس جمهور نبود.
وزیر کشور اسبق دولت نهم با تاکید بر اینکه رفتار براندازی نرم در دوران دوم خرداد با حمایت حزبی همراه بود، ابراز داشت: حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب به طور فعال در این براندازی نقش داشته‌اند، البته حزب کارگزاران به اندازه این دو حزب سهم نداشت اما می‌توانم سهمی نیز برای این حزب قائل باشم.
کردان ادامه داد: باید بدانیم وقتی مقام معظم رهبری با اصرار مجلس خبرگان به رهبری رسیدند.بهزاد نبوی اعلام می‌کند که پروژه ما 12 سال به عقب افتاده است، باید پرسید که کدام پروژه مورد نظر وی بوده است. آقایان نبوی و خوئینی‌ها به صراحت اعلام می‌کنند که امام (ره) را قبول نداشتیم ولی از امام (ره) می‌ترسیدیم. من تعجب می‌کنم که رسانه‌های ما بحث براندازی را در دوران مقام معظم رهبری دنبال نمی‌کنند.
وی ادامه داد: چون پروژه‌ 18 تیر مشمول رفعت اسلامی و کرامت مقام معظم رهبری واقع شده بود ما اکنون با پروژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری روبه رو شدیم.
وی با اشاره به فضاسازی برخی جریانات درباره طرح‌هایی به عنوان وحدت ملی و آشتی ملی گفت: طرح وحدت ملی واژه مقدسی است که امام راحل و مقام معظم رهبری همواره بر آن تاکید کرده‌اند.
وی با اشاره به مطرح شدن برخی طرح‌های موسوم به وحدت ملی در جامعه افزود: طراحان طرح وحدت ملی باید موضوع و هدف خود را از مطرح کردن این طرح اعلام کنند؛ اما باید گفت که این گونه طرح‌ها در کشور ما جواب نمی‌دهد.
کردان با بیان اینکه طرح وحدت ملی که اخیرا مطرح شده است، نمی‌تواند طرح مناسبی باشد، گفت:‌ طرح وحدت ملی در کشورهایی اجرایی می‌شود که حاکمیت آن کشورها توانایی برطرف کردن اختلافات جاری را نداشته باشند.
وی با ذکر مثالی افزود: به طور مثال در کشوری مثل عراق و یا افغانستان اختلاف‌های حزبی رخ می‌دهد و حاکمیت این کشورها توانایی برطرف کردن این اختلافات را ندارند و اگر طرحی برای وحدت این احزاب در این کشورها مطرح شود، می‌تواند راهگشا باشد.
وزیر اسبق کشور با بیان اینکه طرح وحدت ملی اهانت صریح به ملت ایران است تاکید کرد: ملت ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم انتخابات را پایان یافته قلمداد کرده و بعد از خطبه‌های مقام معظم رهبری، اختلافات را به پایان رساندند.
کردان با بیان اینکه بهتر است طراحان طرح وحدت ملی، نام صحیح این طرح را به مردم بگویند، ابراز داشت: این طرح در حقیقت طرحی است که قصد دارد وحدت جریان‌های سیاسی را در کشور حاصل کند.
وی افزود: اگر جریان‌های سیاسی به اصل‌های 4گانه مقام معظم رهبری که برای وحدت ارائه شده است، توجه کنند، وحدت در کشور حاصل خواهد شد؛ اما باید بدانند که هیچ وحدتی بدون محوریت ولایت فقیه امکان‌پذیر نیست.
وی خاطرنشان کرد: برخی جریان‌ها 6 ماه پیش خود را درون حاکمیت و قانون اساسی تعریف کردند و با این تعریف وارد انتخابات شدند؛ اما بعد از گذشت چند ماه ماهیت آنها مشخص شد.
وی گفت: با کسانی که در دوران دوم خرداد بحث خروج از حاکمیت را مطرح می‌کردند، نمی‌شود وحدت کرد؛ چون این جریان‌ها درون نظام و قانون اساسی نیستند؛ البته برخی جریان‌ها نه تنها بعد از انتخابات از حاکمیت خارج شده‌اند، بلکه به آمریکا نیز پیوستند و نمی‌شود با این جریان‌ها وحدت را در کشور رقم زد.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/6:: 1:38 عصر     |     () نظر
این روزها در عرصه سیاسی کشور، آنچه جسته و گریخته از زبان برخی سیاسیون شنیده می شود، بحث درباره طرحی موسوم به «وحدت ملی» و رایزنی و بررسی گمانه هایی است که بتواند راه را برای تحقق طرحی که بیشتر در ذهن طراحان آن نقش بسته و کمتر کسی از جزئیات و راهکارهای اجرایی- و البته احتمالی- آن خبر دارد، هموار سازد.
در اینکه برخی از طراحان طرح وحدت ملی و بزرگانی که تلاش می کنند طرفین ماجرا را دور میز آشتی کنان بنشانند، سودای خیرخواهی در سر داشته و مصلحت نظام و کشور را در آن می بینند، تردیدی وجود ندارد. ولی در این بین اما و اگرهایی هست که ماهیت این طرح و هدفی که در آن دنبال می شود را با تردید جدی مواجه می کند. برای آگاهی از چند و چون ماجرا چند نکته را مرور می کنیم؛
1- خاستگاه این طرح کجاست و اساساً سررشته این جریان در دست چه کسانی است؟ طرح «وحدت ملی» در واقع ادامه طرحی است که چند ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری توسط برخی از سیاسیون مطرح شد. طرح «دولت ائتلافی» که ظاهراً در ابتدا توسط آقای ناطق نوری اعلام و دنباله آن را کسانی چون آقایان هاشمی رفسنجانی، باهنر، محسن رضایی و... گرفتند، سعی می کرد پیش از شروع ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری دهم و آغاز مبارزات انتخاباتی، بزرگان جناحهای سیاسی مطرح کشور را دور هم بنشاند و توپ را از میدان «رقابت» به زمین «مذاکره» انداخته و یک کاندیدای ائتلافی را که مقبول همه جناحها بوده و نهایتاً بتوانند هر کدام به وسع خود سهمی در کابینه وی داشته باشند، از دل این ماجرا بیرون بکشد.
دکتر احمدی نژاد مجموعاً در دولت نهم عملکرد موفق و مثبتی برجای گذاشته بود. خصوصاً آنکه سفرهای استانی دولت وی و استقبال کم نظیر مردم کشور از ایشان در کنار خدمات، امکانات و پروژه های عمرانی و سازندگی که حاصل سفرهای استانی بود، به وضوح نشان می داد که وی فارغ از آنکه چه کسی در عرصه رقابت مقابل او قرار می گیرد، برنده انتخابات دهم ریاست جمهوری است. از سوی دیگر احمدی نژاد در طول چهار ساله دولت نهم بارها نشان داده بود که مقاوم تر از آن است که بخواهد کسی از وی «سهم خواهی» کند.
اگر خوش بینانه نگاه کنیم- فارغ از آنکه طراحان طرح دولت ائتلافی نسبت به این موضوع تعمد داشته و یا نداشته اند- معنای عملی این طرح «عبور از احمدی نژاد» بود. این موضوع به مذاق اصلاح طلبان، عجیب خوش آمد! نگاهی به تیترها، مصاحبه ها و مقالاتی که آن روزها در روزنامه های اصلاح طلب درج می شد، به تنهایی گواه این مدعا است. اما آن روزها کیهان به عنوان اولین کسی که پرده از واقعیت این ماجرا برداشت، وارد میدان شد و به دنبال آن بزرگان و دلسوزان کشور درباره خطر عبور از احمدی نژاد هشدار داده و می کوشیدند به زعم خود جامعه را نسبت به این موضوع آگاه کنند.
طرح «دولت ائتلافی» ناکام ماند. انتخابات برگزار شد و با مشارکت عظیم مردم و رای 25میلیونی، بار دیگر احمدی نژاد سکان اجرایی کشور را به دست گرفت. پس از آن کاندیدای شکست خورده با تهمت «تقلب»- که بعدها در دادگاه رسیدگی به اتهامات اغتشاشگران، معلوم شد «اسم رمز» عملیات بوده است- کشور را به آشوب و اغتشاش کشاند. آتش فتنه با هوشیاری مردم و درایت رهبری انقلاب، فرو نشست و حال مردم منتظرند تا سرنوشت فتنه انگیزان و عوامل اصلی و بانیان آشوب را ببینند.
در شرایطی که دولت دهم آغاز به کار کرده، آرامش بر فضای کشور حاکم شده و افکار عمومی مردم سخت به دنبال دستگیری، محاکمه و مجازات قانون شکنان است، طراحان «وحدت ملی» که سعی می کنند شرایط کشور را بحرانی جلوه دهند، می خواهند برای طرفین این جریان، نسخه آشتی کنان بپیچند.
2- ظاهراً قرار است این آشتی بین احمدی نژاد و حامیانش از یک سو و موسوی و طرفدارانش که شکست خورده انتخابات هستند از سوی دیگر اتفاق بیفتد. اما طراحان و طرفداران طرح «وحدت ملی» ظاهرا فارغ از اینکه طرف اصلی این ماجرا در این باره چه نظری دارد، مرتب در بوق وحدت و آشتی می دمند و تاکید می کنند که «وحدت» شدنی است.
قاعده آنکه چیزی به اسم «آشتی» شکل بگیرد، از دو حال خارج نیست؛ یا باید طرفین ماجرا به هم «امتیازاتی» بدهند و یا یک طرف به نفع طرف دیگر «کوتاه» بیاید و از مواضع خود دست بکشد. در این جریان، ظاهراً احمدی نژاد و مجموعه دولت دهم یک طرف ماجرا تلقی می شوند در حالی که این برداشت اساساً نادرست است و طرف اصلی جریان فتنه، احمدی نژاد نیست بلکه نظام اسلامی و انقلاب و امام(ره) است. اما بر فرض اول باید گفت؛ دولت اصولگرا که اساساً دنبال کسب امتیازات این چنینی نیست اما طرف مقابل- موسوی، کروبی، خاتمی و طرفدارانشان- چه امتیازی می توانند به احمدی نژاد بدهند؟ احمدی نژاد پیروز میدان و دولتش حاکم بر امور کشور است. کسانی که طعم تلخ شکست را چشیده و شأن سیاسی و اجتماعی خود را نزد مردم و نظام از کف رفته می بینند، چه امتیازی می توانند به طرف مقابل بدهند؟
اگر قرار باشد در این آشتی کنان «امتیازی» تقسیم شود، همه سیب ها در سبد اصلاح طلبان و جناح شکست خورده و آشوب طلب چیده خواهد شد. روی دیگر سکه «کوتاه» آمدن یکی از طرفین است. احمدی نژاد و جناح پیروز با تأکید بر اصولگرایی و حفظ اصول و ارزشهای انقلاب پای در عرصه سیاسی کشور گذاشته و مردم به اصولگرایی آنان رأی داده اند. مردم ولایتمدار هم که درس آموز مکتب امام راحل (ره) هستند به نوبه خود اجازه عدول از این ارزش ها را به وی نخواهند داد. اما طرف دیگر هم در جایگاهی قرار نداشته و چیزی برایش نمانده که بخواهد از آن کوتاه بیاید. داعیه تقلب که هیچ گاه برای اثبات آن سند و دلیلی ارایه نکردند، قانون شکنی، تهییج مردم برای آشوب، راه اندازی اغتشاشات خیابانی و هواداری دشمنان نشان دار انقلاب و نظام از آنان، تنها دارایی آنهاست. در واقع آن طرف این ماجرا، چیزی برای از دست دادن ندارد.
پالس هایی که از پاستور دریافت می شود حکایت از آن دارد که بحث وحدت با اغتشاشگران و فتنه انگیزان تحت هیچ عنوان جایگاهی نزد دولت دهم ندارد. نشانه عدم علاقه آنان به وحدت، شرکت نکردن در جلسه ای بود که به مناسبت 30 سال قانونگذاری برپا شده و در آن سعی گردیده بود بین سیاسیون اصلاح طلب و اصولگرا به نوعی صلح و دوستی برقرار شود. برنامه این بود زیرسقفی که هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، محمد خاتمی، مهدی کروبی و حتی عزت الله سحابی جمع شده بودند، احمدی نژاد نیز حاضر شود. جلسه تشکیل شد اما غایب بزرگ خود احمدی نژاد بود.
بازسازی آبروی سیاسی و اجتماعی موسوی در گرو این آشتی است. جالب آنکه وی که هیچ رغبتی از جانب طرف مقابل نمی بیند، طلب کارانه در اولین مصاحبه تصویری خود که چند روز پیش در سایت منسوب به او منتشر شد، حق را به جانب خود گرفته و می گوید: «تا هنگامی که مسأله بحران و مشکل کشور قبول نشود، تا هنگامی که اکثریت مردم اغتشاشگر نامیده شوند(!) تا موقعی که مردم به حساب نیایند، تا موقعی که حق مردم قبول نشود برای تعیین سرنوشت خودشان، راه حل جامعی برای رفع مشکل پیدا نخواهد شد»!
3- واقعیت آن است که ناکامی کاندیداهای شکست خورده، عدم توانایی در اثبات ادعاها و اتهامات جور واجور خود و ریزش پایگاه اجتماعی آنان نزد مردم، سران این جریان را بر آن داشته تا از طرح های این چنینی با ذوق زدگی، استقبال کنند. آنان که برخی گردن خود را زیر تیغ دستگیری، محاکمه و مجازات می بینند، برای فرار از تعقیب قضایی و عدم برخورد قانونی، نه تنها بدشان نمی آید بلکه دو دستی طرح هایی که بوی «آشتی» و «وحدت» می دهد را می چسبند تا به این بهانه آبی بر آتش فتنه ای که خود برافروخته اند، ریخته و بلکه موضوع به فراموشی سپرده شود.
طرف «آشتی» فقط احمدی نژاد و دولت دهم نیست، بلکه در جبهه مقابل اغتشاشگران، همه مردم قرار دارند. مردمی که هزینه آشوبها و اغتشاشات پس از انتخابات را متحمل شده اند. طرف مقابل، نظامی است که آماج اتهامات ناروا، دسیسه ها و بی مهری هایی قرار گرفت که بعد از پیروزی انقلاب سابقه نداشته است. آیا پذیرفتنی است که بین مردم و نظام از یک سو و عده ای آشوب طلب، فتنه جو و کسانی که مقابل نظام ایستادند، از سوی دیگر وحدت و آشتی برقرار شود؟!
آنهایی که قانون را زیرپا گذاشته و علناً به حقوق مردم تعدی کرده و مرزهای نظام را زیرپا گذاشتند، عده ای مجرم اند که باید مقابل مردم و قانون پاسخگو باشند. باید با آنان برخورد قضایی شده و تحت تعقیب قرار گیرند. در هیچ کجای دنیا با مجرم و قانون شکن دست دوستی نمی دهند.
4- برخی از نخبگان و خواص سیاسی در جریان انتخابات و حوادث پس از آن مردود شدند. آنان باید مراقب باشند که در آزمون پیش آمده مجدداً نمره ردی نگیرند. «وحدت» جزو اصول اسلامی و آموزه های انقلاب و امام(ره) است. «وحدت» امر مقدس و حرف حقی است که این روزها طرف باطل از آن به نفع خود برداشت می کند.
شمشیر عدالت جوی نظام به عمود خیمه معاندین و فتنه انگیزان نزدیک شده است. کاری نکنیم که کلام حقی چون «وحدت» بر سر نیزه ها رود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:46 عصر     |     () نظر
هراس اصلاح طلبان از مردم مانع وحدت


امروز شاید پرطرفدارترین مفهوم در مباحثات سیاسی ایران، مفهوم «وحدت» باشد. شکی نیست که وحدت یکی از اساسی ترین مفاهیم در تئوری انقلاب اسلامی و اندیشه ی امام راحل است و اکنون دغدغه ای اصلی برای رهبر معظم انقلاب دانسته می شود. اما وحدت را گاهی در سطحی نازل و با فهمی دم دستی معنا می کنند. شاید مهمترین انحراف در فهم معنای وحدت، تکیه ی تام بر وحدت نخبگان باشد. در حالیکه انحصار این مفهوم حیاتی در این معنا یک اشتباه بنیادی ست. امروز اصلاح طلبان بخاطر رفتارهای خلاف عرف و بر هم زدن بازی سیاسی بیش از همه به برجسته کردن این مفهوم نیاز دارند. طبعاً بسیاری از چهره های شاخص سیاسی جریان اصلاح طلب که در چند ماهه ی اخیر و پس از افشا شدن بیگانه گرایی شان، لطمات جبران ناپذیری را بر حیثیت سیاسی خود دیده اند،‌ بیش از همیشه به مفهوم وحدت احساس نیاز می کنند. وحدت برای آنها بهانه ی خوبی است تا با از دست ندادن غرور سیاسی شان بار دیگر به صحنه ی بازی سیاسی باز گردند. اما تعریف اینچنینی از مفهوم وحدت نوعی انحراف از معنای اصلی است.

بیش و پیش از آنکه وحدت را در معنای اجتماع سیاسی نخبگان بدانیم می بایست آنرا در حوزه ی رابطه ی نخبگان با عموم مردم جستجو کنیم. انقلاب اسلامی ایران انقلابی مردمی است و دوام و حیات آن به حضور یکپارچه و وحدت ملی است. رمز و راز حیات سیاسی در چنین کشوری توجه به مردم و پرهیز از جدا شدن از صفوف مردم است. بنا نیست به بهانه ی وحدت، دروازه های سیاسی کشور را بر روی جریان هایی که بخاطر اشتباهات سنگین شان، از جامعه وعموم مردم طرد شده اند، بار دیگر باز کرد. خواست و اراده ی مردم اساس وحدت است و وحدت اعتباری سران طوایف سیاسی، ماهیت خیانت بار برخی از رفتارهای اشتباهشان را برطرف نخواهد کرد.

بهترین کار برای ایجاد وحدت، تلاش در جهت رفع مانع است و مانع خودخواهی سیاسی و جاه طلبی جریانی است که حاضر شده است برای رسیدن به قدرت،‌ تمام حیثیت نظام جمهوری اسلامی را بازیچه ی رسانه های زرخرید امریکایی و صهیونیستی کند. چرا باید نخبگان سیاسی مورد اعتماد نظام با طرح نابهنگام چنین مفهومی، بدون پیش شرط های لازم،‌ زمینه ی حضور و حیات سیاسی چنین جریان های امتحان پس داده و معلوم الحالی را مجدداً فراهم کنند.

جریان اصلاح طلب، امروز بخوبی دریافته است که در آستانه ی حذف همیشگی از ادبیات سیاسی ایران قرار گرفته است. این حذف نه یک توطئه از طرف رقیب بوده و نه یک انسداد در ساختار سیاسی،‌ بلکه تماماً ناشی از عدم درک صحیح مردم و کناره گرفتن از آنان است. این یک انزوای خودخواسته است و مادامی که این جریان اعتقاد به مردم پیدا نکند و به آغوش ملت اسلامی باز نگردد،‌ مانعی جدی بر سر راه وحدت بحساب خواهد آمد.

امروز جریان اصلاح طلب سوار بر قطاری است که لحظه به لحظه او را از بدنه ی اجتماعی ایران دورتر می کند. هیچکدام از سران جریان اصلاحات جرأت حضور در مجامع عمومی را ندارند. هیچکدام حاضر نیستند در شهرستانها و مناطق غیر شهری ایران برای ساعتی حضور عمومی و آشکار داشته باشند. ارتباطات آنان در حد حضور دانشگاهی محدود و در میان نیروهای سازمان یافته ی دانشجویی و یا نهایتاً همذات پنداری با برخی از اقشار روشنفکر زده ی بالای شهر است و البته آنان خوب می دانند خزیدن در غار اصلاح طلبی چگونه خودبخود زمینه ی فراموشی همیشگی آنها را رقم خواهد زد؛‌ اتفاقی که به سرعت و در عرض چند سال برای اسلاف شان در نهضت آزادی رخ داد. اصلاح طلبان امروز از مردم هراس دارند و این هراس با شانتاژ رسانه ای رفع و رجوع نمی شود. فعالیت رسانه ای برخی از سایت های این جریان به فریاد زدن کودکی برای رهایی از ترس در یک اتاق تاریک می ماند. شاید بهترین پیشنهاد این باشد که در دیدار با سران این جریان،‌ توصیه به توبه و بازگشت به متن مردم محور بحث قرار گیرد. امام راحل (ره) در توصیف ارتباط با مردم بیان روشنی دارند: «شما دیدید یک روز نمی توانست، یک ساعت نمی توانست محمدرضا بیاید توی مردم، اگر می خواست از این خیابان عبور کند قبل از اینکه بیاید از این عبور کند آنطور که می گفتند تمام منازل را که در سر راه بود کنترل می شد... برای چه؟ برای اینکه خوف داشتند که اینجاها کسی سوءقصد بکند... اما یک حکومتی که برای مردم باشد،‌ مردم او را بخواهند این نمی ترسد از اینکه توی بازار مردم بیاید،‌ توی جمعیت بیاید و با آنها بنشیند صحبت کند»(صحیفه نور-ج7- ص2)

سفرهای استانی بزودی آغاز خواهد شد و اقبال مردم به دولتی که خود خوهان آن بوده اند مهر باطلی خواهد شد بر توهمات کسانی که هنوز نتوانسته اند با واقعیت انزوای خود کنار بیایند. وحدت در ابراز اعتماد و علاقه ی مردمی تجلی می یابد که مسوولان نظام را نه حاکم که خادم خود می دانند و تقلیل این معنا به گردهم آیی و جمع جبری نخبگان سیاسی یک انحراف از مبانی انقلاب است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:35 عصر     |     () نظر
قبل از تحریر:پیشاپیش از این مطلب سانسور نشده! معذرت میخوام.راستش این مطلب رو چند روز پیش کیهان زده بود و حیفم اومد که شما اونو نخونین.

یک عضو فراری حلقه ی کیان تعریف جالبی از جنبش سبز کذایی ارائه کرد.مجید محمدی در تعریف این جریان هرهری مسلک نوشت:آنها اهل ریاضت کشی نیستند. میخواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند!!.میخواهند سینه بزنند و شب اگر هوس کردند لیوان شرابی بنوشند. میخواهند در بالای کوه زیر چادر هرکه را خواستند در آغوش بگیرند و گرم شوند!!!.میخواهند از زندگی لذت ببرند. میخواهند دوست پسر یا دوست دخترشان را هر کجا که خواستند ببوسند!!)

وی با کولاژ(ترکیبی) و نامتعین توصیف کردن عناصر میدانی جریان مذکور مینویسد:(آنها چگونه میتوانند ندای الله اکبر سر دهند و در عین حال با دوست دخترشان به راه پیمایی بیایند؟چطور میتوان در ملاعام روزه خواری کرد و نصرمن الله و فتح قریب سرداد؟چطور در نمازجمعه به نحو مختلط و با کفش می ایستند و در پشت سر هاشمی رفسنجانی نماز میخوانند و به جای صلوات سوت و کف میزنند؟آنها ریاضت کش نیستند...)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:29 عصر     |     () نظر

علیرضا بهشتی نیز که عصر امروز به سبک مهدی کروبی قصد بر هم ریختن نظم نمایشگاه را داشت، به فاصله کمتر از 15 دقیقه پس از ورود به نمایشگاه مجبور به فرار شد.

(عکس: علی مختاری)

به گزارش رجانیوز، علیرضا بهشتی ساعت 16:45 وارد شبستان مصلی تهران محل برگزاری نمایشگاه مطبوعات شد و تعدادی از افراد شعار "صل علی محمد بوی بهشتی آمد"، "مرگ بر دیکتاتور"، "جنبش سبز آماده قیام است" سردادند و نظم نمایشگاه مطبوعات را برهم زدند.

بهشتی سپس به غرفه روزنامه اعتماد رفت و در حالی که تعدادی از افراد در حمایت از وی شعار سر می‌دادند، جمع زیادی از بازدیدکنندگان با تجمع مقابل غرفه این روزنامه شعار "بهشتی دروغگو"، "بهشتی ننگ بهشتی شدی"، "دروغگو حیا کن، مصلی رو رها کن"، "دروغگو برو بیرون"، "دروغگو، دروغگو، 72 کشته‌ات کو"، "مرگ بر سید امریکایی"، "بی‌بی‌سی، موسوی، پیوندتان مبارک" سردادند که موجب شد وی در میان حفاظت نیروهای انتظامی از نمایشگاه مطبوعات فرار کند.

در حالی که علیرضا بهشتی از نمایشگاه خارج شده بود، تعداد زیادی از بازدیدکنندگان به نشانه اعتراض به برهم زدن نظم نمایشگاه از سوی بهشتی و تعداد معدودی از طرفدارانش، برای دقایقی شعارهای "مرگ بر ضد ولایت فقیه"، "خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست"، "وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد"، "ماشاءالله، حزب‌الله سردادند" در حمایت از انقلاب اسلامی و رهبری سر دادند.

این جمعیت در حالی که در مقابل برهم زنندگان نظم نمایشگاه مانور وحدت دادند، با رسیدن به مرکز نمایشگاه با دعا و صلوات به تجمع خود پایان دادند.

روز جمعه نیز مهدی کروبی با حضور در نمایشگاه اقدام به اخلال در نظم کرده بود که با شعار "مرگ بر منافق" بدرقه شد و نتوانست بیش از 20 دقیقه در نمایشگاه بماند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:23 عصر     |     () نظر

این یادداشت، 2گفتار متفاوت از 2سنخ به ظاهر متمایز در کنار هم است که البته می توانند مکمل یکدیگر باشند.

سخن اول

این تجربه تکان دهنده ای است وقتی که می فهمید کسی که به شما نزدیک است یا او را مدتهاست که می شناسید عوارض اسکیزوفرنی از خود نشان می دهد. شما ممکن است درباره اینکه چه می توانید بکنید مطمئن نباشید. کسب اطلاعات درباره واقعیت بیماری اسکیزوفرنی ممکن است به شما برای رویارویی با این بیماری و فرد بیمار کمک کند.

واژه اسکیزوفرنی(یا به قول عده ای اسکیزوفرنیا) بطور وسیع در نظام روان پزشکی استفاده می شود. روانپزشکان آن را نوعی جنون (psyhosis) می دانند. به باور آنها فرد اسکیزوفرنیک قابلیت تمیز دادن بین افکار، ایده ها و تصورات قوی خودش و واقعیت (ادراکات مشترک، مجموعه ایده ها و ارزش های افراد دیگری که در فرهنگ او آن را واقعیت می نامند) را ندارد. از جمله عوارض این بیماری این است که فرد ممکن است صداهایی را بشنود یا ممکن است فکرکند که افراد دیگر می توانند فکر او را خوانده و یا افکار او را کنترل کنند.

بیشتر روانپزشکان این عوارض را ناشی از نوعی اختلال روانی (psychiatric disorder) می دانند و برای درمان آنها «تسکین بخش» (tranquillizers) قوی تجویز می کنند.

اغتشاش فکری، حالت هذیانی (hallucinations) مانند شنیدن صداها و یا اصوات دیگر، اوهام (delusions)، احساس بی تفاوتی یا بی احساسی و ناتوانی در تمرکز کردن از جمله عوارض این بیماری است.

اما آیا این قبیل افراد خطرناک هستند؟ در پاسخ باید گفت که اغلب در مطبوعات و تلویزیون داستانهای اغراق آمیزی در باره “اسکیزوفرنیک ها” وجود دارد و از آنها بعنوان افرادی خطرناک که باید تحت کنترل داروهای آرامبخش باشند و در تیمارستان نگه داشته شوند، یاد می کنند. البته این چنین نیست یعنی رابطه بین اسکیزوفرنیک ها و جرایم چنان غیر متعین است که هر گونه پیش بینی درباره ارتباط این دو تقریبا غیرممکن است. مردم اغلب از دست کسانی که صداهایی می شوند، خیلی می ترسند. مهم است که به یاد داشت چنین کسانی باوجود شنیدن این گونه صداها از قدرت تشخیص برای آنکه بر اساس آنها رفتار کنند یا نکنند برخوردارند درست مثل بقیه که به آنها گفته شود کاری را بکنند. این صداها اغلب به این افراد می گویند که خودشان را بکشند تا اینکه فرد دیگری را به قتل برسانند.

وراثت و ترکیب ژنتیک کسی ممکن است او را بیشتر آماده ابتلاء به بیماری کند، ولی شرایط سخت زندگی و به ویژه تجارب خانوادگی و زندگی ممکن است در شروع عوارض این بیماری دخیل باشند.

هرچند خودیاری (self-help)، کار و رژیم غذایی از شیوه های کمک به معالجه این بیماری محسوب می شوند ولی در این میان یکی از شیوه های نوین و پذیرفته برای مداوای این بیماری استفاده از روشهای گفتاردرمانی است. روش های گفتاردرمانی مانند روانکاوی، مشاوره و درمان رفتار دماغی (cognitive behaviour therapy- CBT) می توانند به فرد اسکیزوفرنیک کمک کنند تا با بیماری خود کنار بیاید. این روش ها با تشخیص مسائل بیمار، بررسی عواقب این مسائل، تکوین روش های مناسب برای کنار آمدن با این مسائل و مانع شدن از وقوع شرایط بحرانی، به فرد اسکیزوفرنیک کمک می کنند. این روش های درمانی به فرد کمک می کنند تا به اهمیت بررسی عوارض بیماری خود پی برده و بتواند بر آنها فائق آید.

با وجود آنچه در بالا گفته شد دشوار است بتوان با وضعیتی برخورد کرد که در آن دوست یا خویشاوند شما چیزی را می بیند یا به آن باور دارد که شما نه می بینید و نه می توانید باور داشته باشید. بجای تایید یا رد تجربه آنها ممکن است بهتر باشد اگر چیزی مشابه این بگویید، “من قبول می کنم که تو صداها یی را می شنوی و یا چیزهایی می بینی ولی این برای من اینطور نیست”. معمولا موثرتر است اگر به آنچه فرد احساس می کند توجه کرد، این می تواند امکان ارتباط گرفتن موثر با او را تسهیل کند.

ماجرای سنگ پا

20تیرماه با استقبال از پایان سکوت بیست ساله مهندس میرحسین موسوی به سوالاتی اشاره کردم که به ویژه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اذهان بسیاری از ملت ایران که نخست وزیر زمان جنگ، سنگ آنها را به سینه می زند وجود دارد و از ایشان درخواست کردم تا به این سوالات پاسخ دهند تا شاید خاطرات و تصویر خوشایندی که از ایشان در صفحه روشن ضمیر خاطره ملت ایران وجود دارد ماندگار باشد. هرچند ایشان در ایام تبلیغات انتخابات و پس از آن ثابت کردند که هیچ توجهی به آنچه نقد ایشان است ندارند و تنها فریادزنان تلاش می کنند تا آنگونه شود که فقط صدای ایشان و هوادارانشان که در بسیاری از موارد "سبز" نبود شنیده شود؛ آرزویی که با بی تدبیری محقق نشد.

هرچند سوالات فراوان نگارنده در آن یادداشت همچنان باقی است اما انتشار خبر دیگری درخصوص اظهارات مهندس موسوی این نظریه را همچنان تقویت می کند که ایشان متاسفانه از موضعی پایدار برخوردار نبوده و هر روز نوای جدیدی را ساز می کند.

البته سخنان اخیر که در جمع همکاران مطبوعاتی و تحریریه روزنامه توقیف شده کلمه سبز مطرح شده است رنگ و بوی بیشتری از واقعیت و عقلانیت به همراه دارد اما ذکر پاره ای از نکات مورد اشاره نخست وزیری که با دستان خویش پنجه به چهره انقلابی نمای خود کشیده است ضروری است.

«همه عقب‌نشینی‌ها بد نیست و به معنای پشیمانی نیست و با هدف ادامه مسیر از راه‌های دیگر انجام می‌شود.» موسوی در این گفتار به چند نکته اشاره می کند. اول اینکه وی به عقب نشینی اعتراف کرده است. بررسی اینکه چرا او بعد از گذشت بیش از 4ماه و تحمیل هزینه های فراوان داخلی و خارجی به نظام اسلامی که مخدوش کردن چهره جمهوری اسلامی یکی از آثار اقدامات نسنجیده وی بود، عقب نشینی کرده است در جای خود ضروری است اما اصرار بر اینکه این عقب نشینی تاکتیکی بوده و اساسا پشیمانی در آن وجود ندارد محل تامل بیشتر است. میرحسین درحالی از ادامه مسیر از راه های دیگر سخن می گوید که این باور را همچنان مستحکم می سازد که اتفاقات رخ داده بعد از انتخابات و شیوه های بکارگرفته شده نه تنها ناشی از هیجانات صرف عده ای هوادار و سوء استفاده برخی مغرض نبوده بلکه با برنامه ریزی و غرض ورزی از پیش تعیین شده بوده است که امروز بعد از گذشت 4ماه و عقیم ماندن آن اقدامات آقایان تصمیم گرفته اند که راههای دیگری را که ظاهرا عقب نشینی دیده می شود اما در باطن چیز دیگری است بیازمایند تا شاید به مقصود خود برسند. لذا هوشیاری بیش از پیش در این باره لازم است. در این کوتاه قصد نقد دادگاههای حوادث پس از انتخابات نیست اما به نظر می رسد برخی از اظهارات در دادگاه ها و بعضا در رسانه ملی که از آنها به عنوان اعتراف یاد شد نه تنها اعترافی از سوی کارگردانان اصلی فتنه88 نبوده است بلکه همان راهبردی است که امروز از زبان موسوی بیرون پریده است یعنی همان عقب نشینی تاکتیکی و حمله از جناح دیگر.

از سوی دیگر نخست وزیری که افتخار خود را تصدی مسئولیت در زمان امام راحل می داند ولی امروز درمقابلش آرمانهای همان امام به قربانگاه می روند و او همچنان ساکت است و موضعی ولو از سر تظاهر نمی گیرد، تلاش می کند صدای آمریکا و بی بی سی را مرجع خبری ملت ایران معرفی کند و البته با لحنی مشکوک چنین تصریح کند که این رسانه ها در نهایت باید منافع کشورشان را در نظر بگیرند. با این بیان قصد موسوی روشن است. با مقدمه گیری موسوی، وی ضمن مرجع معرفی کردن رسانه های بیگانه که اسناد وابستگی آنها به صهیونیسم و بهائیت آشکار است، چهره آنها را از اتهاماتی که به ایشان زده می شود زدوده و شکل فعالیتشان را که در ماههای اخیر به شکل چشمگیری برای براندازی نظام اسلامی تلاش کردند توجیه کرده است.

میرحسین مدعی می شود "ضرورت‌ها ایجاب می‌کند که سرانجام همه صداها اجازه شنیده شدن پیدا کنند." لازم نیست ایشان به جای طرح ادعاهای بزرگ نیم نگاهی به کارنامه پراز مهرورزی شان در دوران تصدی نخست وزیری و پس از آن بپردازد بلکه تنها گوشه چشمی به واکنش ایشان به اتفاقات بعد از انتخابات و موج گسترده ابهامات و گلایه های مردمی و دوستان سابق و لاحق سیاسی اش از دو جریان رقیب اما دوست انقلاب نشان می دهد که مهندس موسوی تنها داعیه دار شعارهای پسندیده ای است که خود کمترین زحمتی برای عمل حداقلی به آنها به خرج نمی دهد.

وی از خطربزرگی سخن می گوید که شگفتی نگارنده را مضاعف کرده و آن هم زمانی است که از پایین آوردن قدرت جذب نظام و کمک به ایجاد وضعیت انفجاری سخن می گوید. به راستی اقدامات ایشان و برخی دیگر که از همان آغازین ساعات پس از برگزاری انتخابات شکل گرفت و تداوم یافت، نتیجه ای جز پنجه کشی به چهره نظام، مخدوش شدن جمهوری اسلامی و کمک به وضعیت انفجاری بود؟ واأسفا از این همه بی انصافی که در باور کمتر یار و دوستدار انقلاب و امامی می گنجد که داعیه دار پیروی از خط امام با دست خویش بنزین بر آتش افروخته خود بریزد و امروز که گرد و غبار فتنه چنان برخاسته نیست که حق و باطل پدیدار نباشد، از موضع سابقش عقب نشینی و تکرارکننده شعارهای ظاهری و عوامفریب شود.

تلقی و تعبیر به شهادت از سوی مهندس موسوی درمورد کشته شدن مشکوک خانم آقاسلطان و ابراز تاسف از این حادثه قطعا به خود ایشان مربوط است اما مقایسه این اتفاق که دهها سوال پیرامون آن وجود دارد که یکی از آنها عدم معرفی و شناسایی هویت ضاربان آقاسلطان است و عدم شهادت و معرفی مشخصات از سوی یکی از دهها مردمی که در آن صحنه حاضر بوده اند، با شهادت هزاران مسلمان بی گناه و بی دفاع در غزه و دیگر نقاط جهان از سوی موسوی قابل تامل است. موجب تاسف است که ایشان با وجود اطلاع از مواضع قاطع، صریح و محکم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درخصوص موضوع فلسطین در برابر اتفاقات بی سابقه انحرافی در مراسم روز قدس کوچکترین نگرانی از خود نشان نداده و حتی آن را محکوم هم نکردند. آیا این امر چیزی جز فاصله گرفتن از آرمانهای کسی است که زمانی به تبعیت از او افتخار می کرد؟

نکته جالبتر سخنان اخیر جناب موسوی آنجاست که ایشان پس ازگذشت بیش از 4ماه پرفرازونشیب به برخی شعارهای افراطی مطرح شده در تجمع‌های خیابانی که اتفاقا خوراک مناسبی برای بیگانگان بود – و چه بسا در آینده نیز باشد- آنها را ناشی از عصبانیت دانسته و تاکید می کند که به نفع همه ماست که شعارهایی متناسب با ظرفیت کشور طرح کنیم. این نگرانی جدی درخصوص توانایی های ذهنی و درکی میرحسین پدید می آید که آیا شعارهای افراطی داده شده پس از ماهها تازه به وی رسیده است یا اینکه همانطور که خودش اعتراف می کند امروز که متوجه شده باید عقب نشینی کند، از این شعارها اظهاربرائت می کند؟ آیا جز سردادن برخی شعارهای افراطی هیچ اتفاق دیگری که موجب ناخرسندی باشد رخ نداده است؟ آیا بزرگترین خیانت صورت گرفته در ایام پس از انتخابات سردادن چند شعار بود که آن هم توسط لیدرهای مشخص یک جریان سیاسی و با استفاده از شور و هیجان پاک عده ای از هواداران بی غرض سرداده شد؟ آقای موسوی سوال جدی این است که آیا شما بیدارید یا ترجیح می دهید همچنان در خواب دوست داشتنی که برخی به ظاهر دوستانتان برایتان لالایی اش را زمزمه می کنند،‌نگه داشته شوید؟ البته برخی بر این باورند که دوران هذیان گویی سیاستمداران موقتی است و آنها به سبب ارتباطات خاص و تجربیات گوناگونی که دارند روزی از پرداختن به توهمات خود فارغ می شوند و البته در پی چاره جویی بر می آیند و بدیهی است که دوستداران و حامیان سفید وخاکستری آنها نیز تلاش کنند تا به مداوای آنها در دوران نقاهت پس از هذیان گویی کمک کنند. اگر عنان صبر از کف نمی دهند باید عرض شود که درمان هرچه سریعتر بهتر از ادامه ک‍ژراهه گذشته است و در این راه گفتاردرمانی شیوه مناسبی است که باید به نخست وزیر سابق پیشنهاد کرد. شاید طرح بحث وحدت ملی هم از قبیل همان شیوه های گفتاردرمانی و معالجه در دوران نقاهت توهم زدگی برخی از یاران دیروز انقلاب باشد که امید است پس از مرگ به بیمار نرسیده باشد.

این گفتار با ادعای باورنکردنی دیگری از مهندس موسوی به پایان می رسد آنجا که می گوید" نباید اجازه داده شود اتفاقات ماه‌های گذشته به بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب منجر شود. " قصد اسائه ادب نیست اما وقتی شما پس از ماهها ترکتازی اینگونه اظهارنظر کرده و به یکباره خود را همچنان مدافع انقلاب نشان می دهید، حداقل به برخی مخاطبان خود حق بدهید که به یاد آن ضرب المثل شیرینی فارسی بیفتند که:

رو نیست، سنگ پاست ؛ بسی بی شرم است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:22 عصر     |     () نظر
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >