» از دفترچه خاطرات یک لباس شخصی!
آقای لاریجانی سلام، من یک لباس شخصی ام، از همون هایی که رفتن توی خانه بعضی ها که به قول شما اسمشون مردم هست و به قول ما اغتشاش گر آدم کش .
آقای لاریجانی به من و امثال من ،شما و امثال آقای باهنر می گویید لباس شخصی، تا به حال به این فکر کرده اید که شماها چرا به ما می گویید لباس شخصی. من فکر کرده ام چند تا دلیل دارد ، یکی برای اینکه لباس های ما برای شخص خودمان است ، یعنی در واقع ما از دسترنج مردم و پول نفت و معادن مس و روی و.... نرفتیم برای خودمان لباس بخریم .لباسهایمان برای خودمان است.
دوم اینکه ما لباسی پوشیده ایم که بیانگر شخصیت و روش و منش شخص خودمان است و نرفتیم لباس پزشکان یا روحانیون را بپوشیم . لباس خودمان را پوشیده ایم و مثلا مثل شما و آقای باهنر که بعضی وقتها چفیه می اندازید گردنتان نرفتیم لباس دیگران را بپوشیم ، خوب اخر آقای دکترشما خط مقدم بودی ،نه آخر تو کدوم محور و کدوم شب عملیات حضور داشتی برادر که چفیه می اندازی گردنت .
راستی چه خبر آقای دکتر از مراحل ساخت خانه ویلایی که سالها در آن زندگی می کردید در خیابان پاسدارن بوستان دهم پلاک 110به مساحت تقریبا 500متر ،به خوبی پیش می رود ، به سلامتی اسکلت ساختمان که بالا رفته ، خوب بالاخره خیلی از مسئولان ما نسل در نسل پولدار بودند دیگر، مبارک است آقا .
قربون خودمون برم که لااقل لباسهایمان برای خودمان است، حالا اگر خانه جاره ای است خیالی نیست .
تا یادم نرفته یک پیشنهاد دارم برای طبقه شما آقای دکتر .خب الان که صدقه سر فرهنگ رفاه زدگی مسئولان ویا شاید پولدار بودن پدر خیلی از مسئولان مثل شما و آقای کروبی، ویلاهای مسکونی اکثر آقایان در مناطق شمالی تهران واقع شده ،و با توجه به دغدغه مسکن جوانان داشتن مسئولان که باعث شده آقایان مشغول بساز و بفروشی شوند و با توجه به رفاقت بعضا 30 ساله دوستان با یکدیگر ،بهتر نیست به هم افزایی نیروهای فنی ساختمانی با هم بپردازید، مثلا به جای مراجعه به دو گروه برای گود برداری ،خب اگر گود بردار منزل ویلایی آقای کروبی در خیابان اختیاریه شمالی که در حال ساختن است خوب است ،شما دیگر نروید یک گروه دیگر بیاورید به هم کمک کنید آقا .
آقای لاریجانی من یک لباس شخصی هستم ،شما در نطقهایتان در مورد حوادث اخیر تهران خیلی از دست من عصبانی بودید و از انجایی که من وشما تا حالا باهم جلسه حضوری نداشتیم ،تصور من بر این است که شما از روی گفته های دیگران با من بد شدید ،برای همین گفتم خودم و فعالیت هایم در این چند روز را خودم برایتان بنویسم تا بلکه از عصبانیتتان بکاهد و بر سلامتیتان بیفزاید ،شاید که به مردم بهتر خدمت کنید در مسند ریاست قوه قانون.
قد من 178 سانتی متر و وزنم 68 کیلوگرم، پیراهن معمولا روشن روی شلوار پارچه ای با یک جفت کتونی و یک موتور هندا 125 ایرانی و یک گوشی موبایل، سعی می کنم هر روز حمام کنم و موهایم را 10 الی 12 بار در روز شانه می کنم ،البته سبیلهایم را هم چون پیامبر اکرم(ص) فرموده اند معمولا کوتاه تر از مال شما نگه می دارم و به قول معروف آبخور هایش را می گیرم ،خوب آخه من یک لباس شخصی ام دیگر ،بایدهمه ی چیزهایم شبیه و برای خودم باشد و اگر سبیل هایم را خیلی بلند کنم شبیه دراویش می شوم نه لباس شخصی ها .
این از ظاهر بنده .
راجع به افکار و منش من هم اگر بخواهم توضیح بدهم ،بنا به فرمایش حضرت علی (ع)باید دوستانم را به شما معرفی کنم، تا شما با شناختن آنها مرا بشناسید،این هم زیاد سخت نیست یک قرار می گذارم و از اکثرآنها خواهش می کنم بیایند تا شما ببنیدشان و هر سئوالی دارید از آنها بپرسید .امشب خوبه .فردا شب. باشه ،اصلا فرقی نمی کنه شما می توانید هر شب بیایید مسجد محل ما ،همیشه بچه ها هستند من هم معمولا هستم ،برای خودتان هم خوب است، شاید از این که اینقدر مردم را از پشت شیشه های دودی ماشینهایی که این سالها با راننده و محافظ وخدم وحشم شما را جابجا کرده اند دیده اید،خسته شده اید و می خواهید مردم را بار نگ واقعی شان ببینید ،قدم روی چشم ما بگذارید و تشریف بیاورید با من اشنا شوید.
واما وقایع شبهای اخیر، بعد از ظهر بود، احسان زنگ زد که علی طرفدارای موسوی در اعتراض به نتیجه انتخابات ریختند دم در وزارت کشور و از آنجا شروع کردند به درگیری و آتش زدن سطل های زباله و بستن خیابانهای اطراف مثل شهید مطهری ،سریع با بچه ها جمع شدیم و رفتیم، چهار تا موتور بودیم، 2 تا دو ترک ، 2 تا هم سه ترک،رسیدیم مطهری ،تعدادشان زیاد بود ،خیابان را بسته بودند ،سطلهای زباله را آورده بودند وسط خیابان واتش زده بودند.
لباس شخصی های دیگری هم بودند، سر جمع می شدیم 100 نفر با اسلحه های ولرم مثل باتوم ،چوب ،قفل عصا یی ماشین و ....
خیلی زور داشت برامون 2 تا خیابان اصلی شهرمون توسط یک مشت بچه سوسول بسته شده بود، هم ولیعصر هم مطهری .
یکی از بچه ها که ته ریش داشت و رفته بود داخلشان خبر آورد که 2 تا اتوبوس را اتش زدند ،ما دود را دیده بودیم ولی اصلا فکر نمی کردیم اتوبوس باشد. حدودا یک ساعت و نیم بودکه خیابان مطهری دستشان بود همین جوری هم پیشرفت کرده بودند و از سر ولی عصر تا سر مفتح را گرفته بودند .خبری هم از یگان ویزه و گشت ارشاد نبود ، خیلی ضایع بود، اتوبوس اتیش می زدند تو تهران ام القرای جهان اسلام.
خبر آوردند 2 تا بانک هم آتش زدند،هفت هشت تا موتور بچه حزب الهی ها را هم که گیرشون افتادند اتش زده اند و البته خودشان را هم تا حد مرگ کتک .
خب ما هم که بی غیرت نبودیم که بایستیم و نگاه کنیم آقایون و خانومهای موسوی چی در غیاب معنادار نیروهای ویژه ی پلیس و البته حضور نیروهای غیر ویژه ی پلیس که مشغول نگاه کردن بودند ( شاید مشغول به خاطر سپردن چهره های دخترانی بودند که لباس مناسب نداشتند تا بعد از آشوبها اگر از کنار گشت ارشاد رد شدند آنها را دستگیر کنند.) چهارراه به چهارراه جلو بروند و هر غلطی که دلشان خواست بکنند گور پدر دنیا، حیدر حیدر را دم گرفتیم وحمله .
خوب یک چند تا کله و چیز های دیگر هم دادیم یعنی زدند داغون کردند چندتایمان را ، ولی خیابان مطهری رو آزاد کردیم ، آقای لاریجانی ما آزاد کردیم (البته خدا به وسیله ما) نه آقای فرمانده گشت ارشاد! ساعت 8 بعدازظهر شنبه 23 تیرماه هشتاد و هشت.
بچه ها خبر آوردند میدان محسنی هم درگیری است ، اول رفتیم یک آرایشگاه تو خیابان سهروردی، از بین بچه ها قرار شد من برای شناسایی لیدرهای آشوبگران ریش هایم را بزنم ،خیلی سخت بود ،خیلی ریشهایم را دوست داشتم ، خاک بر سرم ریشهایم شده بود برایم حجاب ، اگر حجاب نبود نباید زدنشون در راه خدا برام سخت می بود.بعدش هم رفتیم نماز رو خوندیم و رفتیم میدان محسنی.
بی خیال! باورمون نمی شد ، اینجا هم مثل مطهری بود ، خیابان میرداماد را بسته بودند و همان بساط پایین، یک اتو بوس را آتش زده بودند و تا دلتان بخواهد سطل آشغال و یک هفت هشت تایی هم بانک و چند تا هم موتور آدمهای ریش دار البته نه مثل ریش و سبیل شما آقای لاریجانی ، مثل ریش و سبیل لباس شخصی ها.
خبری از نیروی گشت ارشاد هم نبود ، تازه جالب اینکه اراذل و اوباش موسوی چی ، که بانکهای حتی خصوصی دور میدان و توی خیابان میرداماد را آتش زده بودند ، دست به کیوسک نیروی گشت ارشاد واقع در ضلع شرقی میدان محسنی هم نزده بودند ! بچه های پایگاه بسیج مسجدمان آمده بودند ، فرمانده حوزه بسیجیان هم حضور داشت .تو میدان مبنا که حدودا 500 متر بالاتر از میدان محسنی است جمع شده بودیم. من که ریشهایم رو زده بودم و حالا فقط سیبیل داشتم رفتم برای شناسایی ...
غوغایی بود ، شعار می دادند ، به احمدی نژاد فحش می دادند ، به بسیجی فحش ناموسی می دادند ،می گفتند رای من رو دزدیدن ، دارن باهاش پز میدن و چندتاشون هم 2 تا سطل آشغال فلزی رو که نتوانسته بودند آتش بزنند آورده بودند وسط خیابان و با آهن به صورت منظم می کوبیدند روش و می گفتند : ارتش سبز ایران ، همینه ، همینه ، خیلی باحال می زدند خوشم آمد و مشغول شناسایی عناصر اصلی شدم .اکثرا جوان بودند و تو جو ، ولی یکسریشان ، پدرسوخته ها ، خیلی هماهنگ شده و حرفه ای بودند و به بقیه جو می دادند مثل همون هایی که با سطل آشغال مارش حمله می زدند و چند تای دیگه که مثلا شروع حمله به بانکها و شکستن دوربین های مغازه ها و بانک ها رو انجام می دادند.
سرتون را درد نیاورم آقای لاریجانی ، حمله کردیم و خلاصه میدان محسنی و خیابان میرداماد و کوچه های اطراف را پس گرفتیم ، البته با مدد الهی و در پوشش لباسهای خودمان که با پول خودمان یا پدرهایمان خریده بودیم ، ذکرمان هم همان حیدر حیدر بود ، و البته در آخر شب بنا به دستور یکی از بچه های جبهه ای یا زهرا(س) ، با رمز یا زهرا میدان مادر (محسنی) ، خیابان میرداماد و کوچه های بالا و پایین اطراف را حدود ساعت 12 شب آزاد کردیم ، کلی از بچه هامون هم داغون شدند. آقای لاریجانی ! شما آن موقع کجا بودید و چه لباسی تنتان بود ؟
بعد از پاکسازی کامل منطقه و به منظور یاری به لباس شخصی ها در سایر نقاط تهران سوار موتورهایمان شدیم و به جاهای دیگر رفتیم .
اوج اقتدار نیروی گشت ارشاد و وزارت اطلاعات آن شب در شمال شهر تهران موج می زد، از میدان تجریش رد شدیم به ستاد این دکتره هست که رئیس جمهوره و خونه 500 متر به بالا تو پاسدارن و نیاوران و ... نداره حمله کرده بودند و همه شیشه های ان را که یک مغازه واقع در ضلع شمالی میدان جنب ترمینال تاکسی بود شکسته بودند و نرده های آن را شکسته و هر چه در آن بود را غارت کرده بودند و بعد هم آتش زده بودند ، و البته چند جای دیگر هم همین کار رو کرده بودند.
آن شب صبح شد و صبح بعد از ظهر و بعد از ظهر مغرب ، من و سایر لباس شخصی هایی که باهم رفیق بودیم نماز مغرب وعشا رو میدان فلسطین قرار گذاشتیم و بعد از اقامه نماز در مسجد اموی ، شروع به آزاد سازی مناطق مختلف تهران از لوث وجود اشرار نمودیم. ادامه دارد....
کلمات کلیدی:
» کروبی از احمدی نژاد شکایت کرد!
گار معروف ما! کسب اطلاع کرد شیخ مهدی کروبی که بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری با پشتوانه قوی رای دهندگانش که به تعداد اعضای حزب مطبوعش هم نمی رسید! با حضور در دادگاه مبارزه با قاچاق کالا! از دکتر احمدی نژاد منتخب ملت شکایت کرد.
گزارش خبرنگار ما حاکی است شکایت کروبی بعد از آن صورت گرفت که احمدی نژاد در گفتگوی تلویزیونی اخیر? خود را نماد تغییر معرفی کرد.
در شکواییه ای که به وسیله خانم ش ? ع تنظیم و توسط منتخب پنجم ملت از بین چهار کاندیدا! به دادگاه ارایه شده آمده است: خدمت با سعادت جناب قاضی! اول از همه لطفا اعدام کودکان را توقف کنید! دوم اول شما بگویید ماجرای ... تا من هم بگویم قضیه پول گرفتن از شهرام خان را ? سوم ننجون من هم می داند که شما را قبول ندارم ? چهارم آنموقع که من بزرگسال بودم شما بچه بودید چرا الان شما قاضی شده اید من نشده ام ؟ و اما پنجم اینکه احمدی نژاد خود را نماد تغییر معرفی کرده است در صورتی که همگان می دانند تغییر شرایط خاص خودش را دارد و بنده نماد تغییر هستم و از اینکه احمدی نژاد به صورت قاچاقی ازواژه وارداتی ما استفاده کرده است به شما شکایت می کنم در ضمن از الان معلوم است که بنده در این پرونده حاکم و محمود محکوم خواهد شد اگر غیر از این باشد حتما تقلب شده و به اتفاق دوستان آشوب به پا خواهیم کرد.
اماشرایط تغییر: باید معلوم شود احمدی نژاد چه تغییری کرده است؟ به جز اینکه دیشب با کت همیشگی نیامده بود . او در شعارهایش مبارزه با رانت خواران را اعلام کرده بود که متاسفانه همچنان به آن اصرار دارد از اجرای عدالت سخن گفته و حقوق شهروندی را مساوی دانسته بود که متاسفانه باز بر اجرای آنها تاکید می کند و بقیه ماجرا شبیه به این که نشانگر این است حتما در رای صادره شما تقلب خواهد شد.
در صورتی که من کلی تغییر کرده ام« چون همه می دانند کروبی اوایل انقلاب کجا و الان کجا؟!»
پس مصرانه از جنابعالی در خواست می کنیم احمدی نژاد را محکوم کنید شاید التیامی باشد بر زخم سر باز کرده داش غلام ما!
گفتنی است یا فته های کارشناسان هوا شناسی نشانگر این است که گرد و غباراخیر در تنظیم نامه فوق الذکر بی تاثیر بوده و فقط کسانی که مشکل تنفسی یا قلبی دارند حتی الامکان بیرون نیامده و یا از ماسک مخصوص استفاده کنند.
گیاه شناسان نیز معتقدند که گردو غبار برریحان هیچ تاثیر نخواهد گذاشت و فقط قبل از همه چیز باید علف هرز شبیه به ریحان چیده و دور ریخته شود تا اثرات گردو غبار بی تاثیر بماند! متخصصان امر علف چین ملت را برای این کار مفید می دانند.
لازم به توضیح است خبر نگاران ما در تلاش هستند به محض اطلاع از سایر مفاد این شکوائیه مطلع و شما عزیزان را به خیر و ما را به سلامت.
کلمات کلیدی:
» کشف اتاق ضبط BBC فارسی در ستاد موسوی
در پی کشف ستاد عملیات روانی و شایعه پراکنی میرحسین موسوی در یکی از برجهای متعلق به یکی از آقازادههای معروف، نحوه ارتباط تشکیلاتی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی با بیبیسی فارسی لو رفت.
به گزارش خبرنگار سرویس "فضای مجازی " خبرگزاری فارس، خبرنامه دانشجویان ایران گزارش داد؛ پس از کشف مکان اصلی ستاد جنگ و عملیات روانی میرحسین موسوی در برج 10 طبقه ای واقع در قیطریه، شواهد و اطلاعات بسیاری در مورد ارتباط تنگاتنگ تشکیلاتی ستاد موسوی با بی بی سی فارسی به دست آمد.
بر اساس این گزارش، در ستاد مستقر در این برج 10 طبقه که متعلق به "م.ه " است، استودیوی ضبط برنامههای انتخاباتی کشف شد که متعلق به شبکه بیبیسی فارسی بوده و از این مکان برنامههای مکرر تلویزیونی برای پخش در این شبکه ضبط میشده است.
لازم به ذکر است، مدیریت ستاد عملیات روانی مذکور را "محسن امینزاده " از اعضای اصلی حزب مشارکت بر عهده داشته است.
ارتباط تشکیلاتی بیبیسی فارسی با ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی آنجا عمیقتر میشود که بدانیم سردبیری این شبکه تلویزیونی که با مصوبه مستقیم مجلس انگلیس آغاز به کار کرد را فردی به نام "علیاصغر رمضانپور " بر عهده دارد که وی معاون فرهنگی عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی بود.
گفتنی است، اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان احزاب دوقلوی حامی میرحسین موسوی در انتخابات در ایام پیش از آغاز تبلیغات انتخاباتی در جلسات محفلی خود با اشاره به قطعیت حمایت بیبیسی فارسی از کاندیدای متبوع خود، اذعان میکردند که با توجه به ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به دولت انگلیس و رسانه دولتی بیبیسی، بایستی این حمایت به صورت غیرمستقیم و حرفهای انجام شود، اما شکست قاطع این کاندیدا در انتخابات و رأی 25 میلیونی مردم به رقیب وی، موجب شد که رسانه مذکور با زیر پا نهادن اصول حرفهای رسانهای، به صورت مستقیم وارد گود شده و قسمتی از برنامههای پیشبینی شده اغتشاشگران و طرفداران انقلاب مخملی را رأسا به دوش بکشد که البته ناموفق ماند.
کلمات کلیدی:
وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود
وقتی تو آمدی همه نخلهای تو از پیش آمدند به بزمی که آه بود
وقتی تو آمدی همه آسمان شنید فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود
یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود یک قبله در سکوت سجود اله بود
وقتی تو آمدی همه کودکان شهر دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود
فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند آری که سجدهگاه تو چون قبلهگاه بود
هر جا ز علی مدد گرفتیم خیریت بی عدد گرفتیم
هر جا پی غیر او پریدیم خیری ز عروجمان ندیدیم
هر جا به علی امید بستیم از مهلکههای راه رستیم
هر جا که امیدمان جز او بود چون آب مضاف بر وضو بود
هر جا که علی نگاهمان کرد سر زنده و رو به راهمان کرد
مخفی خود از آن نگاه کردیم تا سر به دل گناه کردیم
هر جا ز علی سوال کردیم از نفس سوال حال کردیم
هر جا که علی جوابمان داد از دست خودش شرابمان داد
هر جا که علی به ما نظر کرد شیطان ز فریب ما حذر کرد
ما لیک ورا رها نکردیم یک عمر جز ادعا نکردیم
هر جا ز علی طلب نمودیم باب دگری به او گشودیم
فی الجمله علی جوابمان داد خیریت بی حسابمان داد
ما چون به علی امیدواریم از مرگ غمی به دل نداریم
هر کس به علی امیدوار است بر شانه ابرها سوار است
هر کس پی جز علی قدم زد بد عاقبتی به خود رقم زد
ما عبد ولایت علی ایم سرخوش ز عنایت علی ایم
ما ریزهخوران خان اوییم دیری است که میهمان اوییم
جز آنچه علی دهد نپوشیم جز آنچه علی دهد ننوشیم
پرداخته خرج خانهمان را داده همه آب و دانهمان را
یک عمر به ما هر آنچه شد داد ما را به خودش نمود معتاد
معتاد به دانه علی ایم مستاجر خانه علی ایم
ما کفتر جلد بام اوئیم ماُوا به جز از نجف نجوئیم
از غدیر خم چه میدانی؟ نمیدانی بدان بعد پیغمبر امام و رهبر و مولا علیست
ای که هی دم میزنی از اولی و دومی بشنو ای ابله، ولی مسلمین تنها علیست
اوست باب اله، باب العشق، باب المعرفت شیعیان باب گرام زینب کبری علیست
تا ابد پرونده شیعه بدون خدشه است قاضی دیوان کیفر، صاحب الامضاء علیست
میلاد مسعود حضرت علی (ع) بر تمام پیروان و محبانش مبارک باد ....
کلمات کلیدی:
عابد گهرامزهی یکی ازاعضای دستگیر شده گروهک جندالله در گردهمایی سران و بزرگان قبایل و طوایف در سالن اجتماعات جوانان هلال احمر، اظهار داشت: من عابد فرزند محمد، ساکن روستای سرباز متولد 59 و بیسواد هستم( البته سواد آکادمیک ندارد ولی سواد حوزوی در حد عالیست ). وی افزود: در راستای امرار معاش زندگی، برای خرید و فروش کالا، به مرز میرفتم که با سه مولوی آشنا شدم و به من القا کردند که باید در حمایت از کشورهای مسلمان که زیر سیطره آمریکا قرار گرفتهاند به جهاد برخیزیم. این عضو گروهکریگی گفت: مرا در پاکستان به نزد مالک ریگی هدایت کرده و او نیز گفت «میخواهیم با آمریکا و اسرائیل جهاد کنیم» و به ما سلاح و مهمات داد تا پاسگاه را خلع سلاح کنیم و در این جا بود که دستور داد هر مامور نیروی انتظامی را که دیدید بکشید و وقتی علت را جویا شدم گفت سنی باید علیه شیعه هم جهاد کند. گهرامزهی ضمن اعتراف به اعمال ننگین خود افزود: در خلع سلاح پاسگاه، تیراندازی به پلیس راه و بمبگذاری پاترول گشت، جنایت در شهرستان سرباز و گروگانگیری نیز مشارکت داشتهام.
عبدالحمید ریگی ، برادر عبدالمالک و یکی دیگر از اعضای جندالله نیز در گردهمایی سران قبایل و طوایف در سالن اجتماعات جوانان هلال احمر زاهدان اظهار داشت: من به علت نداشتن سواد و آگاهی، نیاز مبرم مالی و نبود علمایی که مرا هدایت کنند،( ماشاالله علما به حد وفور وجود دارد اما.............) وارد این گروهک تروریستی شدم. وی افزود: من متولد زاهدان و عاشق وطن و سرزمینم هستم، اما به خاطر مشکلات مالی از برادرم کمک خواستم که او آنچه را که در ذهنش بود به من القا، دیکته و با تفاسیر دروغ از قرآن، از بیسوادی من سوء استفاده کرد.
برادر مالک ریگی از خود به عنوان چراغ خاموشی که نیاز به روشنایی دارد، یاد کرد و از علما و معتمدان خواست در هدایت جوانانی مانند او که از سواد و آگاهی لازم برخوردار نیستند، بیشتر تلاش کنند تا با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف هر چه شنیدند را باور نکنند و در غفلت تمام، اغفال نشده و مرتکب جنایت نشوند. وی گفت: من در راهبندان جاده چابهار در سال 86، توسط دولت پاکستان دستگیر شده و مدت یک سال زندانی بودم و پس از آن به پلیس ایران تحویل داده شدم.( جالب اینجاست که وی درهنگام سوار شدن به هواپیما ، ماموران همراهش را تهدید میکرد که اگر قصد انتقال من به ایران را دارید بدانید که آمریکائیها هواپیما را با موشک میزنند تا من گیر جمهوری اسلامی نیافتم !!!!) عبدالحمیدریگی ادامه داد: امروز به درخواست خودم در این همایش و گردهمایی شرکت کردم تا پیامی به جوانان کشورم بدهم تا در مقابل توطئههای مختلف آگاهی لازم را پیدا کنند. برادر عبدالمالک ریگی افزود: منابع درآمدی گروه، هزینههای سفرهای عبدالمالک و سیستمهای ماهوارهای، تجهیزات نظامی تأمین مربی و استاد برای آموزش، ایجاد پایگاه و دفاتر در دبی، امارات، لندن و آمریکا، ماهوارههای خبری و پوششهای ماهوارهای، گوشیهای ماهوارهای و شارژ آنها به دلار رایگان و سایر امکانات مستقیما از آمریکا تامین میشد. وی اخاذی و گروگانگیری از مردم عادی( در این خصوص قبلا" مطلب نوشتم)، فروش موادمخدر و خرید و فروش زمین در پاکستان را نیز از دیگر منابع تامین مالی گروهک برشمرد. برادر مالک ریگی، علت اصلی پیوستن خود به گروه برادرش را مشکل مالی بیان کرد و گفت: وقتی در پاکستان به سراغ او رفتم، او مدتی طولانی با تفاسیر کذب ذهن خود از قرآن، برایم نقل و قول از چند مولوی که خود آنها را میشناخت، کرد که « جهاد فرض است و نماز فرض و تو باید در جهاد شرکت کنی و کشتن شیعه را حلال بدانی». وی ادامه داد: بالاخره او این چراغ خاموش را با اراجیف خود روشن کرد و در من هم این باور ایجاد شد که او کلمه خدا و رسولش را به ما انتقال میدهد. عبدالحمید ریگی در گفتههای خود مکرراً ابراز ندامت و پشیمانی، توبه و استغفار به درگاه خداوند میکرد و از مردم پوزش میطلبید. وی معترف شد که عبدالمالک از طریق مذهب و دین اهدافش را عملی میکند زیرا خود اغفال شده و منحرف شده از طرف اجانب است. عبدالحمید گفت: جواب چراها و سئوالهای مرا که باید علمای خودمان در کشورم بدهند، مالک میداد و وقتی میگفتم چرا این صحبتها را علما در کشور نمیکنند، او با تزویر و دروغ میگفت: آنها میترسند و ترسو هستند.
وی از معتمدان، بزرگان، ریشسفیدان و علما حاضر در جلسه خواست تا برای جوانان ناآگاه که در ورطه نابودی قرار دارند، دل بسوزانند و آنچه را که صحبت میکنند دلسوزانه و از ته دل باشد تا آنها به تباهی دچار نشوند. عبدالحمید ریگی به تشریح بسیاری از جنایاتی که در عملیاتهای آن شرکت میکرد و رهبری گروه را داشت، پرداخت و گفت: در فاجعه تاسوکی، دارزین، پیسوران، قتل همسر خودم و چند عملیات دیگر مشارکت داشتهام. وی اضافه کرد: در سال 1385 که عبدالمالک در اسلامآباد با آمریکاییها ملاقات کرد، آنها به او گفتند که شما مردم بلوچستان چگونه هستید و چه مشکلاتی دارید و چرا میگذارید به شما ظلم و ستم شود و بالاخره از آن زمان امکاناتی را در اختیار عبدالمالک قرار دادند. عبدالحمید بیان کرد: عبدالمالک، تشکیل گروهکهای دیگر با نامهای مختلف و همچنین انجام عملیات در خارج از استان سیستان و بلوچستان برای اینکه در اذهان عمومی و مردم دنیا این باور ایجاد شود که نارضایتیها در گروهکهای دیگر و خارج از استان نیز وجود دارد را به ما دستور داد. وی خاطرنشان کرد: در کشور و نظامی که هزاران مسجد و مدرسه احداث شده و در دورترین نقاط صعبالعبور و روستاهای دورافتاده استان، کلاس درس بنا شده که همه را به نماز و تحصیل وادار میکنند، مردم باید شکرگزار باشند که بدون مشکل و دغدغه به زندگی خود مشغول هستند. برادر مالک ریگی ادامه داد: چرا باید عدهای جوان ناآگاه مانند من منحرف شوند تا دست به اعمال ننگین بزنند که دشمنان اسلام سوءاستفاده کرده و بین مسلمانان تفرقه بیندازند. وی از علما خواست قرآن را کامل و واضح برای جوانان تفسیر و به دستورات آن عمل کنند تا تفرقه و برادرکشی اتفاق نیفتد. عبدالحمید ضمن ابراز ندامت و استغفار افزود: با وجود اینکه حرف نخست را در جامعه ما علمای دین میزنند و مردم از آنها تبعیت میکنند، چرا باید جوانان سیدیهای مالک را تهیه و از آنها استفاده کنند. وی گفت: چرا باید بعد از هر جنایت مولویها فقط ابراز همدردی کنند و تسلیت بگویند و اقدامات لازم در زمینه هدایت جوانان را به کار نگیرند.
نکته :عابد گهرام زهی ، عبدالحمیدریگی و تمامی فریب خوردگان جندالله از نظر آکادمیک بیسواد هستند اما همینها در مدارس دینی درس خوانده اند ! بخصوص مدارس دینی منطقه سرباز و پیشین که شدیدا" تحت نفوذ تفکرات وهابی و سلفی هستند. متاسفانه شاهد هستیم که غفلت و کم کاری علمای اهل سنت باعث میشود که جوانان بلوچ فریب عبدالمالک ریگی را بخورند . تعدادی از مولوی های فریب خورده مثل ملازاده و امثالش مدتها در میان جوانان بلوچی که در پاکستان مشغول کار و یا تحصیل هستند فعالیت و تبلیغ نمودند تا بالاخره کسی مثل عبدالمالک را پیدا کردند تا به اهداف شوم خود برسند و هنوز هم در حال تبلیغ هستند . بخصوص جوانانی که در دانشگاههای لاهور و پیشاور درس میخوانند بیشتر در معرض خطر هستند. در آینده در اینخصوص بیشتر صحبت میکنم.
کلمات کلیدی:
مرگ فجیع با 18 ضربه چاقو ، در مقابل دیده گان شوهر و فرزند ،به جرم داشتن حجاب اسلامی
انصاف و انسانیت این روزها در رسانه های غربی به محاکمه کشیده می شود . نژاد پرستانی که تا همین دیروز برای قتل یک زن ایرانی "ندا آقا سلطان" هوار می کشیدند ،امروز با سیاست یک بام و دو هوا و بی اعتنا به قتل یک بانوی باردار محجبه مسلمان آن هم در سرزمین های به اصطلاح امن خودشان در لانه های خاموشی خسبیده اند، کدام را باور کنیم مویه های دایه دلسوزتر از مادر را برای یک زن مسلمان در ایران و یا قتل فجیع یک زن مسلمان در آلمان .
سردبیر یک روزنامه مستقل مصری با اشاره به جنایت اخیر یک آلمانی در کشتن زن مسلمان محجبه مصری تصریح کرد، اگر به جای الشربینی یک یهودی کشته شده بود در جهان غوغایی به پا میشد. آنچه در این میان باعث تاسف بیشتر است ، سکوت روشنفکر نمایان و نوکران نظام وحشی غرب در ایران است و افراد کثیفی مانند شیرین عبادی که در نوکری نظام سلطه ،ید طولایی دارد به هر بهانه برای خوش آمد اربابان خود درباره حقوق بشر در ایران موضع می گیرد حال به خفه خون افتاده اند و همچنین مدعیان اصلاحات که غرب و نظامات آن را کعبه آمال خود می پندارند در محکومیت این جنایت کثیف دچار لالی مزمن شده اند . این موضوع مختص مردم مصر نیست و نظام اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام باید ضمن پی گیری جدی این موضوع از طرق قضایی و سیاسی و از طریق سازمان کنفرانس اسلامی و نیز دادگاه کیفری بین المللی، نقش خود را در دفاع از حقوق بشر واقعی و محکومیت سردمداران وحشی و نازی کشور آلمان ایفا نماید .
کلمات کلیدی:
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، محمود مختاریان ظهر امروز در جمع خبرنگاران و اصحاب قلم در مورد وضعیت ارتباطات در کشور افزود: درحال حاضر 100 میلیون وبلاگ در جهان وجود دارد و این درحالی است که هماکنون درایران نزدیک به یک میلیون وبلاگ داریم که در سال 2 هزار این رقم به 40 هزار وبلاگ میرسید.
وی بیان داشت: وبلا گ امروز جزو رسانهها قرار گرفته، به گونهای که در هر ثانیه، 9 مقاله روی وبلاگهای ایرانی مشاهده میشود و بسیاری از رسانههای خارجی از مقالههای موجود داخل وبلاگها برای پرکردن نشریات خود استفاده میکنند.
استاد برجسته ارتباطات کشور خاطرنشان کرد: تا سال 1830 تمام ارتباطات از طریق صورت به صورت بوده که از این سال به بعد رسانههایی که قدرت تکثیر دارند از جمله زبان، نوشته، صنعت نشر، صنعت چاپ، رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سینما، ماهواره، اینترنت، عکس، وبلاگ، پست الکترونیک و پیامک جای این ارتباطات را گرفتند.
وی اظهارداشت: درسال 85، 11 میلیون کاربر اینترنتی در ایران داشتیم که تا دو روز گذشته به 33 میلیون کاربر افزایش یافته است.
مختاریان اضافه کرد: براساس اعلام یونسکو به تعداد هر یکهزار نفر باید 100 روزنامه وجود داشته باشد که در ایران معادل 70 میلیون نفر جمعیت باید 7 میلیون نسخه نشریه داشته باشیم که اینگونه نیست.
وی تصریح کرد: کشور ژاپن با 127 میلیون جمیت، 128 میلیون نسخه نشریه دارد که معادل تیراژ 4 میلیاردی مجله در سال است و این تنها به علت مطالعه 45 دقیقهای هر ژاپنی درطول روز است.
استاد برجسته ارتباطات کشور ادامه داد: براساس استاندارد باید در هر سه دقیقه، 600 تصویر از تلویزیون پخش شود که در تلویزیون ایران این استاندارد رعایت نمیشود و این باعث شده که سطح کیفی برنامههای تلویزیونی درحد پایینی نزول کند.
کلمات کلیدی:
خبرهای رسیده حاکی از آنست که فشارهای بسیاری برای کنار نکشیدن میرحسین موسوی به وی وارد می شود.
به گزارش جهان، زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی از جمله کسانی است که به طور دائم وی را تشویق به ادامه فعالیت و ایجاد ناامنی کرده و تا کنون چندین بار از کنار کشیدن موسوی جلوگیری کرده است.
از سوی دیگر، موسوی خوئینی ها از اصلی ترین حامیان موسوی نیز اخیرا در جلسه ای که در منزل یکی ازوزرای دولت خاتمی برگزار شده گفته است که باید تمام قد در مقابل آنها بایستیم، چرا که ما را در این حوادث منافق و ضدانقلاب خوانده اند. در این جلسه که مقامات ارشد دولت اصلاحات در آن حضور داشتند این اصلاح طلب با نفوذ به صراحت دلیل بازداشت ها و کشته شدن مردم بی گناه را هزینه های حضور میرحسین موسوی می خواند و می گوید که با توجه به وضع پیش آمده میر حسین اگر بخواهد کنار بکشد هم نمی تواند.
گفتنی است که بیانیه های جنجالی مجمع روحانیون و چند تشکل دیکر اصلاح طلب نیز در همین جلسه تهیه و منتشر شده است.
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
بیانی? هزارم موسوی!
ملت ایران!چه سلامی! چه علیکی!
چرا ساکت نشسته اید؟مگر شاهد نبودید که حتی خود احمدی نژاد هم به من رأی داد،ولی بعد از روز انتخابات خودش را برنده اعلام کرد.
مگر نمی دانید من ترک هستم. همسرم لراست.دخترم را به یک کرُد شوهر داده ام.و پسرم با یک دختر عرب ازدواج کرده است.همسر پسرخاله ام اهل شمال است و شوهر دختر عمه ام بچ? جنوب. خودم دوران مقدس سربازی را در اصفهان بوده ام و قبر پدرم در شیراز است.مردم مشهد مرا « داداش» صدا می کنند و وصیت کرده ام بعد از مرگم مرا در یزد به خاک بسپارند. برادر زاده ام دانشجوی کرمان است و خواهر زاده ام ساکن بوشهر.
این همه دلیل نشان می دهد که هم? مردم ایران به من رأی داده اند.
از ایرانی های خارج نشین نگویید که بابت هر کدام دلایل قاطعی دارم.
درامریکا شوهر خاله ام یک مزرع? بزرگ دارد. و در اروپا برادر همسرم کاشی کار ماهری است. باجناق سابقم بعد از طلاق همسر پنجمش ساکن قار? افریقا است. و مردم استرالیا تخته های موج سواری را از مغاز? پسر عمویم می خرند.
پس با این همه دلایل مهم چگونه ممکن است که من رأی نیاورم؟
از شما تقاضا دارم به خیابان ها بریزید و به نشان? اعتراض قلیان ها را به آتش بکشید.چرا که دولت احمدی نژاد با واردات گسترد? شلنگ قلیان از چین ، صنعت شلنگ قلیان سازی کشور را نابود کرده است.
اگر همچنان به سکوت خود ادامه بدهید به سیم آخر می زنم و جلوی نهاد ریاست جمهوری خود را حلقه آویز می کنم. پس اگر می خواهید رئیس جمهور اصلی خود را از دست ندهید به پا خیزید!
عقد? رئیس جمهور شدن!
موسوی!
خرداد 1420 هجری شمسی
کلمات کلیدی: