این از اصل نماز. اما برسیم به حاشیه ها و محتوای خطبه ها و شعارها. این اولین باری بود که در نماز جمعه عده ای تعمداً شعار مرگ بر آمریکا نمی دادند که خطیب جمعه هم به آنان تذکری نداد. خطیب محترم چند کار دیگر نکرد و چند کار دیگر هم کرد. یکی اینکه رسم پاسداری از وحدت را نگه نداشت و تا توانست به این و آن انتقاد کرد. دیگر این که همه را به قانون حوالت داد و بعد هم به این نتیجه رسید که قانون اشکال دارد و باید اشکال قانون را برطرف کرد! در مورد عمل جناحی هم گفت من هیچ وقت از تریبون نماز برای اهداف سیاسی استفاده نمی کنم و در طول خطبه ها تا جایی که به قول خودش با توجه به جوسازی اطراف دانشگاه امکان داشت این کار را هم کرد! اما خطیب محترم دو کار دیگر هم نکرد، یکی اینکه جو را آرام کند و دیگر اینکه از حقیقت و تقدس نمازجمعه دفاع نماید.
البته همه تقصیرها به گردن ایشان نیست. چرا که اولا بسیاری از نمازگزاران جمعه به این نماز نیامده بودند و ثانیاً آنان که به جای نمازگزار آمده بودند حرف او را نمی خواندند، بماند که در گیرودار برخی شعارها و شلوغ بازیهای نمایشی ایشان که دیگر سنی را گذرانده اند، دستپاچه شده و به این طرف و آن طرف نگاه می کردند. آری، فقط نگاه می کردند. مثل کاری که در تمام این مدت کرده و در آن به مهارت رسیده اند. البته این بار نقطه کانونی اغتشاش دیگر متوجه اخلال در نماز شخص ایشان بود که بوسیله نیروهای طرفدار انقلاب حاضر در صحنه خنثی گردید.
در نهایت هم امام جمعه موقت تهران صفوف ملائک لاک زده را با خود به معراج برد! و باقی هم به خیابان رفته و بعد از پشت کردن به اوامر ایشان در سر نهادن به قانون، مختصری تظاهرات خیابانی راه انداختند و در جواب به این سؤال که چرا در نماز جمعه اخلال می کنید؟ پاسخ دادند که برای ما نمازجمعه و آقای هاشمی مهم نبود، مهم این بود که به این بهانه در جایی بتوانیم اعتراض کنیم که انجام شد!
کلمات کلیدی: