سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خردها، پیشوایان اندیشه ها و اندیشه ها، پیشوایان دلها و دلها، پیشوایان حواس و حواس، پیشوایان اندام اند . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
این روزها در عرصه سیاسی کشور، آنچه جسته و گریخته از زبان برخی سیاسیون شنیده می شود، بحث درباره طرحی موسوم به «وحدت ملی» و رایزنی و بررسی گمانه هایی است که بتواند راه را برای تحقق طرحی که بیشتر در ذهن طراحان آن نقش بسته و کمتر کسی از جزئیات و راهکارهای اجرایی- و البته احتمالی- آن خبر دارد، هموار سازد.
در اینکه برخی از طراحان طرح وحدت ملی و بزرگانی که تلاش می کنند طرفین ماجرا را دور میز آشتی کنان بنشانند، سودای خیرخواهی در سر داشته و مصلحت نظام و کشور را در آن می بینند، تردیدی وجود ندارد. ولی در این بین اما و اگرهایی هست که ماهیت این طرح و هدفی که در آن دنبال می شود را با تردید جدی مواجه می کند. برای آگاهی از چند و چون ماجرا چند نکته را مرور می کنیم؛
1- خاستگاه این طرح کجاست و اساساً سررشته این جریان در دست چه کسانی است؟ طرح «وحدت ملی» در واقع ادامه طرحی است که چند ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری توسط برخی از سیاسیون مطرح شد. طرح «دولت ائتلافی» که ظاهراً در ابتدا توسط آقای ناطق نوری اعلام و دنباله آن را کسانی چون آقایان هاشمی رفسنجانی، باهنر، محسن رضایی و... گرفتند، سعی می کرد پیش از شروع ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری دهم و آغاز مبارزات انتخاباتی، بزرگان جناحهای سیاسی مطرح کشور را دور هم بنشاند و توپ را از میدان «رقابت» به زمین «مذاکره» انداخته و یک کاندیدای ائتلافی را که مقبول همه جناحها بوده و نهایتاً بتوانند هر کدام به وسع خود سهمی در کابینه وی داشته باشند، از دل این ماجرا بیرون بکشد.
دکتر احمدی نژاد مجموعاً در دولت نهم عملکرد موفق و مثبتی برجای گذاشته بود. خصوصاً آنکه سفرهای استانی دولت وی و استقبال کم نظیر مردم کشور از ایشان در کنار خدمات، امکانات و پروژه های عمرانی و سازندگی که حاصل سفرهای استانی بود، به وضوح نشان می داد که وی فارغ از آنکه چه کسی در عرصه رقابت مقابل او قرار می گیرد، برنده انتخابات دهم ریاست جمهوری است. از سوی دیگر احمدی نژاد در طول چهار ساله دولت نهم بارها نشان داده بود که مقاوم تر از آن است که بخواهد کسی از وی «سهم خواهی» کند.
اگر خوش بینانه نگاه کنیم- فارغ از آنکه طراحان طرح دولت ائتلافی نسبت به این موضوع تعمد داشته و یا نداشته اند- معنای عملی این طرح «عبور از احمدی نژاد» بود. این موضوع به مذاق اصلاح طلبان، عجیب خوش آمد! نگاهی به تیترها، مصاحبه ها و مقالاتی که آن روزها در روزنامه های اصلاح طلب درج می شد، به تنهایی گواه این مدعا است. اما آن روزها کیهان به عنوان اولین کسی که پرده از واقعیت این ماجرا برداشت، وارد میدان شد و به دنبال آن بزرگان و دلسوزان کشور درباره خطر عبور از احمدی نژاد هشدار داده و می کوشیدند به زعم خود جامعه را نسبت به این موضوع آگاه کنند.
طرح «دولت ائتلافی» ناکام ماند. انتخابات برگزار شد و با مشارکت عظیم مردم و رای 25میلیونی، بار دیگر احمدی نژاد سکان اجرایی کشور را به دست گرفت. پس از آن کاندیدای شکست خورده با تهمت «تقلب»- که بعدها در دادگاه رسیدگی به اتهامات اغتشاشگران، معلوم شد «اسم رمز» عملیات بوده است- کشور را به آشوب و اغتشاش کشاند. آتش فتنه با هوشیاری مردم و درایت رهبری انقلاب، فرو نشست و حال مردم منتظرند تا سرنوشت فتنه انگیزان و عوامل اصلی و بانیان آشوب را ببینند.
در شرایطی که دولت دهم آغاز به کار کرده، آرامش بر فضای کشور حاکم شده و افکار عمومی مردم سخت به دنبال دستگیری، محاکمه و مجازات قانون شکنان است، طراحان «وحدت ملی» که سعی می کنند شرایط کشور را بحرانی جلوه دهند، می خواهند برای طرفین این جریان، نسخه آشتی کنان بپیچند.
2- ظاهراً قرار است این آشتی بین احمدی نژاد و حامیانش از یک سو و موسوی و طرفدارانش که شکست خورده انتخابات هستند از سوی دیگر اتفاق بیفتد. اما طراحان و طرفداران طرح «وحدت ملی» ظاهرا فارغ از اینکه طرف اصلی این ماجرا در این باره چه نظری دارد، مرتب در بوق وحدت و آشتی می دمند و تاکید می کنند که «وحدت» شدنی است.
قاعده آنکه چیزی به اسم «آشتی» شکل بگیرد، از دو حال خارج نیست؛ یا باید طرفین ماجرا به هم «امتیازاتی» بدهند و یا یک طرف به نفع طرف دیگر «کوتاه» بیاید و از مواضع خود دست بکشد. در این جریان، ظاهراً احمدی نژاد و مجموعه دولت دهم یک طرف ماجرا تلقی می شوند در حالی که این برداشت اساساً نادرست است و طرف اصلی جریان فتنه، احمدی نژاد نیست بلکه نظام اسلامی و انقلاب و امام(ره) است. اما بر فرض اول باید گفت؛ دولت اصولگرا که اساساً دنبال کسب امتیازات این چنینی نیست اما طرف مقابل- موسوی، کروبی، خاتمی و طرفدارانشان- چه امتیازی می توانند به احمدی نژاد بدهند؟ احمدی نژاد پیروز میدان و دولتش حاکم بر امور کشور است. کسانی که طعم تلخ شکست را چشیده و شأن سیاسی و اجتماعی خود را نزد مردم و نظام از کف رفته می بینند، چه امتیازی می توانند به طرف مقابل بدهند؟
اگر قرار باشد در این آشتی کنان «امتیازی» تقسیم شود، همه سیب ها در سبد اصلاح طلبان و جناح شکست خورده و آشوب طلب چیده خواهد شد. روی دیگر سکه «کوتاه» آمدن یکی از طرفین است. احمدی نژاد و جناح پیروز با تأکید بر اصولگرایی و حفظ اصول و ارزشهای انقلاب پای در عرصه سیاسی کشور گذاشته و مردم به اصولگرایی آنان رأی داده اند. مردم ولایتمدار هم که درس آموز مکتب امام راحل (ره) هستند به نوبه خود اجازه عدول از این ارزش ها را به وی نخواهند داد. اما طرف دیگر هم در جایگاهی قرار نداشته و چیزی برایش نمانده که بخواهد از آن کوتاه بیاید. داعیه تقلب که هیچ گاه برای اثبات آن سند و دلیلی ارایه نکردند، قانون شکنی، تهییج مردم برای آشوب، راه اندازی اغتشاشات خیابانی و هواداری دشمنان نشان دار انقلاب و نظام از آنان، تنها دارایی آنهاست. در واقع آن طرف این ماجرا، چیزی برای از دست دادن ندارد.
پالس هایی که از پاستور دریافت می شود حکایت از آن دارد که بحث وحدت با اغتشاشگران و فتنه انگیزان تحت هیچ عنوان جایگاهی نزد دولت دهم ندارد. نشانه عدم علاقه آنان به وحدت، شرکت نکردن در جلسه ای بود که به مناسبت 30 سال قانونگذاری برپا شده و در آن سعی گردیده بود بین سیاسیون اصلاح طلب و اصولگرا به نوعی صلح و دوستی برقرار شود. برنامه این بود زیرسقفی که هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، محمد خاتمی، مهدی کروبی و حتی عزت الله سحابی جمع شده بودند، احمدی نژاد نیز حاضر شود. جلسه تشکیل شد اما غایب بزرگ خود احمدی نژاد بود.
بازسازی آبروی سیاسی و اجتماعی موسوی در گرو این آشتی است. جالب آنکه وی که هیچ رغبتی از جانب طرف مقابل نمی بیند، طلب کارانه در اولین مصاحبه تصویری خود که چند روز پیش در سایت منسوب به او منتشر شد، حق را به جانب خود گرفته و می گوید: «تا هنگامی که مسأله بحران و مشکل کشور قبول نشود، تا هنگامی که اکثریت مردم اغتشاشگر نامیده شوند(!) تا موقعی که مردم به حساب نیایند، تا موقعی که حق مردم قبول نشود برای تعیین سرنوشت خودشان، راه حل جامعی برای رفع مشکل پیدا نخواهد شد»!
3- واقعیت آن است که ناکامی کاندیداهای شکست خورده، عدم توانایی در اثبات ادعاها و اتهامات جور واجور خود و ریزش پایگاه اجتماعی آنان نزد مردم، سران این جریان را بر آن داشته تا از طرح های این چنینی با ذوق زدگی، استقبال کنند. آنان که برخی گردن خود را زیر تیغ دستگیری، محاکمه و مجازات می بینند، برای فرار از تعقیب قضایی و عدم برخورد قانونی، نه تنها بدشان نمی آید بلکه دو دستی طرح هایی که بوی «آشتی» و «وحدت» می دهد را می چسبند تا به این بهانه آبی بر آتش فتنه ای که خود برافروخته اند، ریخته و بلکه موضوع به فراموشی سپرده شود.
طرف «آشتی» فقط احمدی نژاد و دولت دهم نیست، بلکه در جبهه مقابل اغتشاشگران، همه مردم قرار دارند. مردمی که هزینه آشوبها و اغتشاشات پس از انتخابات را متحمل شده اند. طرف مقابل، نظامی است که آماج اتهامات ناروا، دسیسه ها و بی مهری هایی قرار گرفت که بعد از پیروزی انقلاب سابقه نداشته است. آیا پذیرفتنی است که بین مردم و نظام از یک سو و عده ای آشوب طلب، فتنه جو و کسانی که مقابل نظام ایستادند، از سوی دیگر وحدت و آشتی برقرار شود؟!
آنهایی که قانون را زیرپا گذاشته و علناً به حقوق مردم تعدی کرده و مرزهای نظام را زیرپا گذاشتند، عده ای مجرم اند که باید مقابل مردم و قانون پاسخگو باشند. باید با آنان برخورد قضایی شده و تحت تعقیب قرار گیرند. در هیچ کجای دنیا با مجرم و قانون شکن دست دوستی نمی دهند.
4- برخی از نخبگان و خواص سیاسی در جریان انتخابات و حوادث پس از آن مردود شدند. آنان باید مراقب باشند که در آزمون پیش آمده مجدداً نمره ردی نگیرند. «وحدت» جزو اصول اسلامی و آموزه های انقلاب و امام(ره) است. «وحدت» امر مقدس و حرف حقی است که این روزها طرف باطل از آن به نفع خود برداشت می کند.
شمشیر عدالت جوی نظام به عمود خیمه معاندین و فتنه انگیزان نزدیک شده است. کاری نکنیم که کلام حقی چون «وحدت» بر سر نیزه ها رود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:46 عصر     |     () نظر
هراس اصلاح طلبان از مردم مانع وحدت


امروز شاید پرطرفدارترین مفهوم در مباحثات سیاسی ایران، مفهوم «وحدت» باشد. شکی نیست که وحدت یکی از اساسی ترین مفاهیم در تئوری انقلاب اسلامی و اندیشه ی امام راحل است و اکنون دغدغه ای اصلی برای رهبر معظم انقلاب دانسته می شود. اما وحدت را گاهی در سطحی نازل و با فهمی دم دستی معنا می کنند. شاید مهمترین انحراف در فهم معنای وحدت، تکیه ی تام بر وحدت نخبگان باشد. در حالیکه انحصار این مفهوم حیاتی در این معنا یک اشتباه بنیادی ست. امروز اصلاح طلبان بخاطر رفتارهای خلاف عرف و بر هم زدن بازی سیاسی بیش از همه به برجسته کردن این مفهوم نیاز دارند. طبعاً بسیاری از چهره های شاخص سیاسی جریان اصلاح طلب که در چند ماهه ی اخیر و پس از افشا شدن بیگانه گرایی شان، لطمات جبران ناپذیری را بر حیثیت سیاسی خود دیده اند،‌ بیش از همیشه به مفهوم وحدت احساس نیاز می کنند. وحدت برای آنها بهانه ی خوبی است تا با از دست ندادن غرور سیاسی شان بار دیگر به صحنه ی بازی سیاسی باز گردند. اما تعریف اینچنینی از مفهوم وحدت نوعی انحراف از معنای اصلی است.

بیش و پیش از آنکه وحدت را در معنای اجتماع سیاسی نخبگان بدانیم می بایست آنرا در حوزه ی رابطه ی نخبگان با عموم مردم جستجو کنیم. انقلاب اسلامی ایران انقلابی مردمی است و دوام و حیات آن به حضور یکپارچه و وحدت ملی است. رمز و راز حیات سیاسی در چنین کشوری توجه به مردم و پرهیز از جدا شدن از صفوف مردم است. بنا نیست به بهانه ی وحدت، دروازه های سیاسی کشور را بر روی جریان هایی که بخاطر اشتباهات سنگین شان، از جامعه وعموم مردم طرد شده اند، بار دیگر باز کرد. خواست و اراده ی مردم اساس وحدت است و وحدت اعتباری سران طوایف سیاسی، ماهیت خیانت بار برخی از رفتارهای اشتباهشان را برطرف نخواهد کرد.

بهترین کار برای ایجاد وحدت، تلاش در جهت رفع مانع است و مانع خودخواهی سیاسی و جاه طلبی جریانی است که حاضر شده است برای رسیدن به قدرت،‌ تمام حیثیت نظام جمهوری اسلامی را بازیچه ی رسانه های زرخرید امریکایی و صهیونیستی کند. چرا باید نخبگان سیاسی مورد اعتماد نظام با طرح نابهنگام چنین مفهومی، بدون پیش شرط های لازم،‌ زمینه ی حضور و حیات سیاسی چنین جریان های امتحان پس داده و معلوم الحالی را مجدداً فراهم کنند.

جریان اصلاح طلب، امروز بخوبی دریافته است که در آستانه ی حذف همیشگی از ادبیات سیاسی ایران قرار گرفته است. این حذف نه یک توطئه از طرف رقیب بوده و نه یک انسداد در ساختار سیاسی،‌ بلکه تماماً ناشی از عدم درک صحیح مردم و کناره گرفتن از آنان است. این یک انزوای خودخواسته است و مادامی که این جریان اعتقاد به مردم پیدا نکند و به آغوش ملت اسلامی باز نگردد،‌ مانعی جدی بر سر راه وحدت بحساب خواهد آمد.

امروز جریان اصلاح طلب سوار بر قطاری است که لحظه به لحظه او را از بدنه ی اجتماعی ایران دورتر می کند. هیچکدام از سران جریان اصلاحات جرأت حضور در مجامع عمومی را ندارند. هیچکدام حاضر نیستند در شهرستانها و مناطق غیر شهری ایران برای ساعتی حضور عمومی و آشکار داشته باشند. ارتباطات آنان در حد حضور دانشگاهی محدود و در میان نیروهای سازمان یافته ی دانشجویی و یا نهایتاً همذات پنداری با برخی از اقشار روشنفکر زده ی بالای شهر است و البته آنان خوب می دانند خزیدن در غار اصلاح طلبی چگونه خودبخود زمینه ی فراموشی همیشگی آنها را رقم خواهد زد؛‌ اتفاقی که به سرعت و در عرض چند سال برای اسلاف شان در نهضت آزادی رخ داد. اصلاح طلبان امروز از مردم هراس دارند و این هراس با شانتاژ رسانه ای رفع و رجوع نمی شود. فعالیت رسانه ای برخی از سایت های این جریان به فریاد زدن کودکی برای رهایی از ترس در یک اتاق تاریک می ماند. شاید بهترین پیشنهاد این باشد که در دیدار با سران این جریان،‌ توصیه به توبه و بازگشت به متن مردم محور بحث قرار گیرد. امام راحل (ره) در توصیف ارتباط با مردم بیان روشنی دارند: «شما دیدید یک روز نمی توانست، یک ساعت نمی توانست محمدرضا بیاید توی مردم، اگر می خواست از این خیابان عبور کند قبل از اینکه بیاید از این عبور کند آنطور که می گفتند تمام منازل را که در سر راه بود کنترل می شد... برای چه؟ برای اینکه خوف داشتند که اینجاها کسی سوءقصد بکند... اما یک حکومتی که برای مردم باشد،‌ مردم او را بخواهند این نمی ترسد از اینکه توی بازار مردم بیاید،‌ توی جمعیت بیاید و با آنها بنشیند صحبت کند»(صحیفه نور-ج7- ص2)

سفرهای استانی بزودی آغاز خواهد شد و اقبال مردم به دولتی که خود خوهان آن بوده اند مهر باطلی خواهد شد بر توهمات کسانی که هنوز نتوانسته اند با واقعیت انزوای خود کنار بیایند. وحدت در ابراز اعتماد و علاقه ی مردمی تجلی می یابد که مسوولان نظام را نه حاکم که خادم خود می دانند و تقلیل این معنا به گردهم آیی و جمع جبری نخبگان سیاسی یک انحراف از مبانی انقلاب است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:35 عصر     |     () نظر
قبل از تحریر:پیشاپیش از این مطلب سانسور نشده! معذرت میخوام.راستش این مطلب رو چند روز پیش کیهان زده بود و حیفم اومد که شما اونو نخونین.

یک عضو فراری حلقه ی کیان تعریف جالبی از جنبش سبز کذایی ارائه کرد.مجید محمدی در تعریف این جریان هرهری مسلک نوشت:آنها اهل ریاضت کشی نیستند. میخواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند!!.میخواهند سینه بزنند و شب اگر هوس کردند لیوان شرابی بنوشند. میخواهند در بالای کوه زیر چادر هرکه را خواستند در آغوش بگیرند و گرم شوند!!!.میخواهند از زندگی لذت ببرند. میخواهند دوست پسر یا دوست دخترشان را هر کجا که خواستند ببوسند!!)

وی با کولاژ(ترکیبی) و نامتعین توصیف کردن عناصر میدانی جریان مذکور مینویسد:(آنها چگونه میتوانند ندای الله اکبر سر دهند و در عین حال با دوست دخترشان به راه پیمایی بیایند؟چطور میتوان در ملاعام روزه خواری کرد و نصرمن الله و فتح قریب سرداد؟چطور در نمازجمعه به نحو مختلط و با کفش می ایستند و در پشت سر هاشمی رفسنجانی نماز میخوانند و به جای صلوات سوت و کف میزنند؟آنها ریاضت کش نیستند...)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:29 عصر     |     () نظر

علیرضا بهشتی نیز که عصر امروز به سبک مهدی کروبی قصد بر هم ریختن نظم نمایشگاه را داشت، به فاصله کمتر از 15 دقیقه پس از ورود به نمایشگاه مجبور به فرار شد.

(عکس: علی مختاری)

به گزارش رجانیوز، علیرضا بهشتی ساعت 16:45 وارد شبستان مصلی تهران محل برگزاری نمایشگاه مطبوعات شد و تعدادی از افراد شعار "صل علی محمد بوی بهشتی آمد"، "مرگ بر دیکتاتور"، "جنبش سبز آماده قیام است" سردادند و نظم نمایشگاه مطبوعات را برهم زدند.

بهشتی سپس به غرفه روزنامه اعتماد رفت و در حالی که تعدادی از افراد در حمایت از وی شعار سر می‌دادند، جمع زیادی از بازدیدکنندگان با تجمع مقابل غرفه این روزنامه شعار "بهشتی دروغگو"، "بهشتی ننگ بهشتی شدی"، "دروغگو حیا کن، مصلی رو رها کن"، "دروغگو برو بیرون"، "دروغگو، دروغگو، 72 کشته‌ات کو"، "مرگ بر سید امریکایی"، "بی‌بی‌سی، موسوی، پیوندتان مبارک" سردادند که موجب شد وی در میان حفاظت نیروهای انتظامی از نمایشگاه مطبوعات فرار کند.

در حالی که علیرضا بهشتی از نمایشگاه خارج شده بود، تعداد زیادی از بازدیدکنندگان به نشانه اعتراض به برهم زدن نظم نمایشگاه از سوی بهشتی و تعداد معدودی از طرفدارانش، برای دقایقی شعارهای "مرگ بر ضد ولایت فقیه"، "خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست"، "وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد"، "ماشاءالله، حزب‌الله سردادند" در حمایت از انقلاب اسلامی و رهبری سر دادند.

این جمعیت در حالی که در مقابل برهم زنندگان نظم نمایشگاه مانور وحدت دادند، با رسیدن به مرکز نمایشگاه با دعا و صلوات به تجمع خود پایان دادند.

روز جمعه نیز مهدی کروبی با حضور در نمایشگاه اقدام به اخلال در نظم کرده بود که با شعار "مرگ بر منافق" بدرقه شد و نتوانست بیش از 20 دقیقه در نمایشگاه بماند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:23 عصر     |     () نظر

این یادداشت، 2گفتار متفاوت از 2سنخ به ظاهر متمایز در کنار هم است که البته می توانند مکمل یکدیگر باشند.

سخن اول

این تجربه تکان دهنده ای است وقتی که می فهمید کسی که به شما نزدیک است یا او را مدتهاست که می شناسید عوارض اسکیزوفرنی از خود نشان می دهد. شما ممکن است درباره اینکه چه می توانید بکنید مطمئن نباشید. کسب اطلاعات درباره واقعیت بیماری اسکیزوفرنی ممکن است به شما برای رویارویی با این بیماری و فرد بیمار کمک کند.

واژه اسکیزوفرنی(یا به قول عده ای اسکیزوفرنیا) بطور وسیع در نظام روان پزشکی استفاده می شود. روانپزشکان آن را نوعی جنون (psyhosis) می دانند. به باور آنها فرد اسکیزوفرنیک قابلیت تمیز دادن بین افکار، ایده ها و تصورات قوی خودش و واقعیت (ادراکات مشترک، مجموعه ایده ها و ارزش های افراد دیگری که در فرهنگ او آن را واقعیت می نامند) را ندارد. از جمله عوارض این بیماری این است که فرد ممکن است صداهایی را بشنود یا ممکن است فکرکند که افراد دیگر می توانند فکر او را خوانده و یا افکار او را کنترل کنند.

بیشتر روانپزشکان این عوارض را ناشی از نوعی اختلال روانی (psychiatric disorder) می دانند و برای درمان آنها «تسکین بخش» (tranquillizers) قوی تجویز می کنند.

اغتشاش فکری، حالت هذیانی (hallucinations) مانند شنیدن صداها و یا اصوات دیگر، اوهام (delusions)، احساس بی تفاوتی یا بی احساسی و ناتوانی در تمرکز کردن از جمله عوارض این بیماری است.

اما آیا این قبیل افراد خطرناک هستند؟ در پاسخ باید گفت که اغلب در مطبوعات و تلویزیون داستانهای اغراق آمیزی در باره “اسکیزوفرنیک ها” وجود دارد و از آنها بعنوان افرادی خطرناک که باید تحت کنترل داروهای آرامبخش باشند و در تیمارستان نگه داشته شوند، یاد می کنند. البته این چنین نیست یعنی رابطه بین اسکیزوفرنیک ها و جرایم چنان غیر متعین است که هر گونه پیش بینی درباره ارتباط این دو تقریبا غیرممکن است. مردم اغلب از دست کسانی که صداهایی می شوند، خیلی می ترسند. مهم است که به یاد داشت چنین کسانی باوجود شنیدن این گونه صداها از قدرت تشخیص برای آنکه بر اساس آنها رفتار کنند یا نکنند برخوردارند درست مثل بقیه که به آنها گفته شود کاری را بکنند. این صداها اغلب به این افراد می گویند که خودشان را بکشند تا اینکه فرد دیگری را به قتل برسانند.

وراثت و ترکیب ژنتیک کسی ممکن است او را بیشتر آماده ابتلاء به بیماری کند، ولی شرایط سخت زندگی و به ویژه تجارب خانوادگی و زندگی ممکن است در شروع عوارض این بیماری دخیل باشند.

هرچند خودیاری (self-help)، کار و رژیم غذایی از شیوه های کمک به معالجه این بیماری محسوب می شوند ولی در این میان یکی از شیوه های نوین و پذیرفته برای مداوای این بیماری استفاده از روشهای گفتاردرمانی است. روش های گفتاردرمانی مانند روانکاوی، مشاوره و درمان رفتار دماغی (cognitive behaviour therapy- CBT) می توانند به فرد اسکیزوفرنیک کمک کنند تا با بیماری خود کنار بیاید. این روش ها با تشخیص مسائل بیمار، بررسی عواقب این مسائل، تکوین روش های مناسب برای کنار آمدن با این مسائل و مانع شدن از وقوع شرایط بحرانی، به فرد اسکیزوفرنیک کمک می کنند. این روش های درمانی به فرد کمک می کنند تا به اهمیت بررسی عوارض بیماری خود پی برده و بتواند بر آنها فائق آید.

با وجود آنچه در بالا گفته شد دشوار است بتوان با وضعیتی برخورد کرد که در آن دوست یا خویشاوند شما چیزی را می بیند یا به آن باور دارد که شما نه می بینید و نه می توانید باور داشته باشید. بجای تایید یا رد تجربه آنها ممکن است بهتر باشد اگر چیزی مشابه این بگویید، “من قبول می کنم که تو صداها یی را می شنوی و یا چیزهایی می بینی ولی این برای من اینطور نیست”. معمولا موثرتر است اگر به آنچه فرد احساس می کند توجه کرد، این می تواند امکان ارتباط گرفتن موثر با او را تسهیل کند.

ماجرای سنگ پا

20تیرماه با استقبال از پایان سکوت بیست ساله مهندس میرحسین موسوی به سوالاتی اشاره کردم که به ویژه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اذهان بسیاری از ملت ایران که نخست وزیر زمان جنگ، سنگ آنها را به سینه می زند وجود دارد و از ایشان درخواست کردم تا به این سوالات پاسخ دهند تا شاید خاطرات و تصویر خوشایندی که از ایشان در صفحه روشن ضمیر خاطره ملت ایران وجود دارد ماندگار باشد. هرچند ایشان در ایام تبلیغات انتخابات و پس از آن ثابت کردند که هیچ توجهی به آنچه نقد ایشان است ندارند و تنها فریادزنان تلاش می کنند تا آنگونه شود که فقط صدای ایشان و هوادارانشان که در بسیاری از موارد "سبز" نبود شنیده شود؛ آرزویی که با بی تدبیری محقق نشد.

هرچند سوالات فراوان نگارنده در آن یادداشت همچنان باقی است اما انتشار خبر دیگری درخصوص اظهارات مهندس موسوی این نظریه را همچنان تقویت می کند که ایشان متاسفانه از موضعی پایدار برخوردار نبوده و هر روز نوای جدیدی را ساز می کند.

البته سخنان اخیر که در جمع همکاران مطبوعاتی و تحریریه روزنامه توقیف شده کلمه سبز مطرح شده است رنگ و بوی بیشتری از واقعیت و عقلانیت به همراه دارد اما ذکر پاره ای از نکات مورد اشاره نخست وزیری که با دستان خویش پنجه به چهره انقلابی نمای خود کشیده است ضروری است.

«همه عقب‌نشینی‌ها بد نیست و به معنای پشیمانی نیست و با هدف ادامه مسیر از راه‌های دیگر انجام می‌شود.» موسوی در این گفتار به چند نکته اشاره می کند. اول اینکه وی به عقب نشینی اعتراف کرده است. بررسی اینکه چرا او بعد از گذشت بیش از 4ماه و تحمیل هزینه های فراوان داخلی و خارجی به نظام اسلامی که مخدوش کردن چهره جمهوری اسلامی یکی از آثار اقدامات نسنجیده وی بود، عقب نشینی کرده است در جای خود ضروری است اما اصرار بر اینکه این عقب نشینی تاکتیکی بوده و اساسا پشیمانی در آن وجود ندارد محل تامل بیشتر است. میرحسین درحالی از ادامه مسیر از راه های دیگر سخن می گوید که این باور را همچنان مستحکم می سازد که اتفاقات رخ داده بعد از انتخابات و شیوه های بکارگرفته شده نه تنها ناشی از هیجانات صرف عده ای هوادار و سوء استفاده برخی مغرض نبوده بلکه با برنامه ریزی و غرض ورزی از پیش تعیین شده بوده است که امروز بعد از گذشت 4ماه و عقیم ماندن آن اقدامات آقایان تصمیم گرفته اند که راههای دیگری را که ظاهرا عقب نشینی دیده می شود اما در باطن چیز دیگری است بیازمایند تا شاید به مقصود خود برسند. لذا هوشیاری بیش از پیش در این باره لازم است. در این کوتاه قصد نقد دادگاههای حوادث پس از انتخابات نیست اما به نظر می رسد برخی از اظهارات در دادگاه ها و بعضا در رسانه ملی که از آنها به عنوان اعتراف یاد شد نه تنها اعترافی از سوی کارگردانان اصلی فتنه88 نبوده است بلکه همان راهبردی است که امروز از زبان موسوی بیرون پریده است یعنی همان عقب نشینی تاکتیکی و حمله از جناح دیگر.

از سوی دیگر نخست وزیری که افتخار خود را تصدی مسئولیت در زمان امام راحل می داند ولی امروز درمقابلش آرمانهای همان امام به قربانگاه می روند و او همچنان ساکت است و موضعی ولو از سر تظاهر نمی گیرد، تلاش می کند صدای آمریکا و بی بی سی را مرجع خبری ملت ایران معرفی کند و البته با لحنی مشکوک چنین تصریح کند که این رسانه ها در نهایت باید منافع کشورشان را در نظر بگیرند. با این بیان قصد موسوی روشن است. با مقدمه گیری موسوی، وی ضمن مرجع معرفی کردن رسانه های بیگانه که اسناد وابستگی آنها به صهیونیسم و بهائیت آشکار است، چهره آنها را از اتهاماتی که به ایشان زده می شود زدوده و شکل فعالیتشان را که در ماههای اخیر به شکل چشمگیری برای براندازی نظام اسلامی تلاش کردند توجیه کرده است.

میرحسین مدعی می شود "ضرورت‌ها ایجاب می‌کند که سرانجام همه صداها اجازه شنیده شدن پیدا کنند." لازم نیست ایشان به جای طرح ادعاهای بزرگ نیم نگاهی به کارنامه پراز مهرورزی شان در دوران تصدی نخست وزیری و پس از آن بپردازد بلکه تنها گوشه چشمی به واکنش ایشان به اتفاقات بعد از انتخابات و موج گسترده ابهامات و گلایه های مردمی و دوستان سابق و لاحق سیاسی اش از دو جریان رقیب اما دوست انقلاب نشان می دهد که مهندس موسوی تنها داعیه دار شعارهای پسندیده ای است که خود کمترین زحمتی برای عمل حداقلی به آنها به خرج نمی دهد.

وی از خطربزرگی سخن می گوید که شگفتی نگارنده را مضاعف کرده و آن هم زمانی است که از پایین آوردن قدرت جذب نظام و کمک به ایجاد وضعیت انفجاری سخن می گوید. به راستی اقدامات ایشان و برخی دیگر که از همان آغازین ساعات پس از برگزاری انتخابات شکل گرفت و تداوم یافت، نتیجه ای جز پنجه کشی به چهره نظام، مخدوش شدن جمهوری اسلامی و کمک به وضعیت انفجاری بود؟ واأسفا از این همه بی انصافی که در باور کمتر یار و دوستدار انقلاب و امامی می گنجد که داعیه دار پیروی از خط امام با دست خویش بنزین بر آتش افروخته خود بریزد و امروز که گرد و غبار فتنه چنان برخاسته نیست که حق و باطل پدیدار نباشد، از موضع سابقش عقب نشینی و تکرارکننده شعارهای ظاهری و عوامفریب شود.

تلقی و تعبیر به شهادت از سوی مهندس موسوی درمورد کشته شدن مشکوک خانم آقاسلطان و ابراز تاسف از این حادثه قطعا به خود ایشان مربوط است اما مقایسه این اتفاق که دهها سوال پیرامون آن وجود دارد که یکی از آنها عدم معرفی و شناسایی هویت ضاربان آقاسلطان است و عدم شهادت و معرفی مشخصات از سوی یکی از دهها مردمی که در آن صحنه حاضر بوده اند، با شهادت هزاران مسلمان بی گناه و بی دفاع در غزه و دیگر نقاط جهان از سوی موسوی قابل تامل است. موجب تاسف است که ایشان با وجود اطلاع از مواضع قاطع، صریح و محکم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درخصوص موضوع فلسطین در برابر اتفاقات بی سابقه انحرافی در مراسم روز قدس کوچکترین نگرانی از خود نشان نداده و حتی آن را محکوم هم نکردند. آیا این امر چیزی جز فاصله گرفتن از آرمانهای کسی است که زمانی به تبعیت از او افتخار می کرد؟

نکته جالبتر سخنان اخیر جناب موسوی آنجاست که ایشان پس ازگذشت بیش از 4ماه پرفرازونشیب به برخی شعارهای افراطی مطرح شده در تجمع‌های خیابانی که اتفاقا خوراک مناسبی برای بیگانگان بود – و چه بسا در آینده نیز باشد- آنها را ناشی از عصبانیت دانسته و تاکید می کند که به نفع همه ماست که شعارهایی متناسب با ظرفیت کشور طرح کنیم. این نگرانی جدی درخصوص توانایی های ذهنی و درکی میرحسین پدید می آید که آیا شعارهای افراطی داده شده پس از ماهها تازه به وی رسیده است یا اینکه همانطور که خودش اعتراف می کند امروز که متوجه شده باید عقب نشینی کند، از این شعارها اظهاربرائت می کند؟ آیا جز سردادن برخی شعارهای افراطی هیچ اتفاق دیگری که موجب ناخرسندی باشد رخ نداده است؟ آیا بزرگترین خیانت صورت گرفته در ایام پس از انتخابات سردادن چند شعار بود که آن هم توسط لیدرهای مشخص یک جریان سیاسی و با استفاده از شور و هیجان پاک عده ای از هواداران بی غرض سرداده شد؟ آقای موسوی سوال جدی این است که آیا شما بیدارید یا ترجیح می دهید همچنان در خواب دوست داشتنی که برخی به ظاهر دوستانتان برایتان لالایی اش را زمزمه می کنند،‌نگه داشته شوید؟ البته برخی بر این باورند که دوران هذیان گویی سیاستمداران موقتی است و آنها به سبب ارتباطات خاص و تجربیات گوناگونی که دارند روزی از پرداختن به توهمات خود فارغ می شوند و البته در پی چاره جویی بر می آیند و بدیهی است که دوستداران و حامیان سفید وخاکستری آنها نیز تلاش کنند تا به مداوای آنها در دوران نقاهت پس از هذیان گویی کمک کنند. اگر عنان صبر از کف نمی دهند باید عرض شود که درمان هرچه سریعتر بهتر از ادامه ک‍ژراهه گذشته است و در این راه گفتاردرمانی شیوه مناسبی است که باید به نخست وزیر سابق پیشنهاد کرد. شاید طرح بحث وحدت ملی هم از قبیل همان شیوه های گفتاردرمانی و معالجه در دوران نقاهت توهم زدگی برخی از یاران دیروز انقلاب باشد که امید است پس از مرگ به بیمار نرسیده باشد.

این گفتار با ادعای باورنکردنی دیگری از مهندس موسوی به پایان می رسد آنجا که می گوید" نباید اجازه داده شود اتفاقات ماه‌های گذشته به بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب منجر شود. " قصد اسائه ادب نیست اما وقتی شما پس از ماهها ترکتازی اینگونه اظهارنظر کرده و به یکباره خود را همچنان مدافع انقلاب نشان می دهید، حداقل به برخی مخاطبان خود حق بدهید که به یاد آن ضرب المثل شیرینی فارسی بیفتند که:

رو نیست، سنگ پاست ؛ بسی بی شرم است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:22 عصر     |     () نظر
آمادگی جمعی از جانبازان برای شکایت از کروبی

جمعی از جانبازان آمادگی خود را برای شکایت علیه مهدی کروبی به دلیل آنچه که نسبت به ایثارگران روا داشته است، اعلام کردند.

به گزارش ایرنا، پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ ایثار و شهادت خبر داد که در پی انتشار مصاحبه یکی ازجانبازان آسایشگاه امام خمینی(س) درباره برخورد مهدی کروبی -رییس سابق بنیاد شهید- و اطرافیان او با جانبازان قطع نخاعی، دیگر جانبازان این آسایشگاه نیز که در این ماجرا حضور داشته‌اند و هم اکنون در شهرستان‌ها به سر می‌برند برای آمدن به تهران و اعلام شکایت علیه کروبی اعلام آمادگی کردند.

جانبازان آسایشگاه شماره یک امام خمینی (ره) پس از خواندن این مصاحبه، با گذاشتن نظر در سایت و تماس تلفنی اعلام کردند که برای تأیید گفته های آقای "مصطفی پرکره" حاضرند با وجود مشکلات جسمی از شهرهای محل سکونت خود به تهران بیایند و با انجام مصاحبه گوشه‌های دیگری از اعمال ناشایست کسانی چون شیخ مهدی کروبی و گماشته‌هایش را فاش سازند که در حال حاضر علم طغیان علیه نظام مقدس اسلامی برداشته اند.

جانبازان نخاعی آسایشگاه شماره یک امام خمینی (ره) همچنین ابراز تمایل کردند که شکایتی را علیه کروبی و اعمال خشونت‌بار او به قوه قضائیه ارائه دهند.

مهدی کروبی که در زمان تصدی امور بنیاد شهید انواع برخوردهای ناشایست و خشونت‌بار را علیه بهترین فرزندان این ملت روا داشته و همه اینها تنها به دلیل کرامت و حساسیت جانبازان نسبت به حیثیت انقلاب در سینه های آنان مکتوم مانده است، اخیرا در دفاع از تعدادی افراد موهوم به دروغ‌‌پراکنی علیه نظام برآمده از خون شهیدان وجانبازان پرداخته و طرفدار حقوق شهروندی! شده است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/4:: 7:20 عصر     |     () نظر
شهرام شکیبا در ستون طنز روزنامه خبر نوشت:
صفارهرندی، سرعت عمل کافی دارد. جرج بوش بلد است جاخالی بدهد، ولی کروبی به هیچ‌کدام از این دو هنر آراسته نیست و درست وقتی که همه جاخالی می‌دهند او جاخالی نمی‌دهد.

دیروز هنگام بازدید مهدی کروبی از نمایشگاه مطبوعات به او حمله شد. یک نفر هم کفشش را به سمت او پرتاب کرد که به استناد عکس خبرگزاری فارس،‌ کفش مذکور به هدف مزبور (سرکروبی) اصابت کرده است.

خوشبختانه در کمال ناباوری کروبی از حمله فیزیکی و شیمیایی فوق جان نسبتاً سالم به دربرد. کارشناسان بخش شیمیایی حمله فوق را بسیار خطرناک‌تر و سهمگین‌تر از بخش فیزیکی داستان دانسته‌اند. چرا که ضارب خیلی راه رفته بوده و کفشش به طرز فجیعی بو می‌داده است.

حالا مغروضات زیر پیش می‌آید:

1- ضارب از کجا آمده بوده؟

2- شماره پای ضارب بیشتر از 44 بوده یا کمتر؟

3- عکاس خبرگزاری «فارس» با یک دوربین عکاسی چقدر آمادگی داشته که درست لحظه اصابت کفش با سر کروبی را عکس گرفته؟

4- آیا عکاس مزبور از اتفاق مذکور با خبر بوده؟

5- به نظر شما چه کسی از مصلی بدون کفش بیرون رفته؟

6- آیا می‌شود از روی اندازه کفش، ضارب را شناسایی کرد؟

7- آیا تاریخ واقعاً تکرار می‌شود؟ اگر چنین است، این سیندرلای مذکر، کجا پیدا خواهد شد؟

8- بعد از پیدا شدن سیندرلای مذکر مذکور، چه کسی با وی ازدواج خواهد کرد؟

مدتی‌ است که ماجرای پرتاب کفش باب شده است. اخیراً هم در جلسه پرسش و پاسخ در دانشکده فنی دانشگاه تهران، جوانی کفشش را به سمت صفارهرندی پرتاب کرد، که ظاهراً صفارهرندی کفش را روی هوا گرفته بود. عکسش را خود ما هم چاپ کردیم. فقط خوب است که آقایان کفش‌پرت می‌کنند، چون کفش پاشنه‌دار زنانه،‌ خطرناک است.

ماجرای پرتاب کفش از پرتاب خبرنگار عراقی به سمت جورج بوش شروع شد. در یک مقایسه کوچک درمی‌یابیم که صفارهرندی، سرعت عمل کافی دارد. جرج بوش بلد است جاخالی بدهد، ولی کروبی به هیچ‌کدام از این دو هنر آراسته نیست و درست وقتی که همه جاخالی می‌دهند او جاخالی نمی‌دهد.

کلمات کلیدی: طنز


نوشته شده توسط کوشا 88/8/2:: 7:36 عصر     |     () نظر
? درسی که مردم به کروبی دادند+ فیلم

امروز نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها شاهد حضور نفر پنجم انتخابات بود، فردی که آرای او از آرای باطله هم کمتر بود.

مهدی کروبی که به عنوان پیش قراول و پیش مرگ خاتمی و موسوی در نمایشگاه حاضر شده بود،‌ باید درس های بزرگی از این دیدار 30 دقیقه ای بگیرد.

از همان ابتدای حضور کروبی در نمایشگاه مردم توجه چندانی به وی نداشتند، مثل انتخابات. اما خب اینکه یک نفر چقدر می تواند اعتماد به نفس باشد و در هر صحنه ای بازنده شود و باز هم با اقتدار کامل! بیاید،‌چیزی است که مردم را دور او بیشتر جمع کرد.

البته منکر این نمی شوم که بالاخره درصدی از مردم هم به عنوان هوادار کروبی در صحنه حاضر بودند،‌ اما درصد هواداران کروبی حتی به نیروهای حراست و محافظین کلت به دستش درصد ناچیزی بود.

سوای این  شعار یا حسین، میرحسین سبزهای لجنی نیز حکایت از استفاده ابزاری از کروبی داشت.

مردم شعار مرگ بر منافق را به کروبی دادند، چون وی را لایق این کلمه می دانستند و چه قدر خوب به وی گفتند "حروم خور برو بیرون" تا متوجه شود که شکمش از حرام پر شده که اینگونه عمل می کند.

اگر در این بین عمامه ای هم از سرش افتاد، مردم خواستند که بیفتد و قبل از مردم خود او باعث شد وی را که قبل تز ها مورد تکریم مردم بود، اکنون مورد نفرین قرار دهد. البته انتظار بود قبل از مردم دادگاه ویژه روحانیت این کار را می کرد و وی را خلع لباس می نمود.

به هر حال مهدی کروبی،‌این شیخ ساده لوح که بی شک بدل منتظری است امروز باید فهمیده باشد که مردم می فهمند که چه کسانی از مسیر منحرف شده اند و جواب آنها را می دهند.

هر چند با ذوق زدگی که در کروبی دیدم و دستی که بعد از آن همه مرگ بر منافق و لنگه کفش،‌تکان می داد بعید می دانم فهمیده باشد و هنوز هم در خواب غفلت است و بنای بیدار شدن هم ندارد


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/2:: 1:19 عصر     |     () نظر
عکس: جنبش سبز زائیده امید صهیونیست

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/2:: 1:14 عصر     |     () نظر

یک کارشناس مسائل حقوقی گفت: جمعی از دانشجویان و اساتید دانشگاه امام صادق (ع) در خصوص برخی اتهامات میر حسین موسوی به دادستانی تهران اعلام جرم کرده‌ بودند که این اعلام جرم از سوی دادستانی تهران نیز اعلام وصول شده است.

مهدی چوپانی کارشناس مسائل حقوقی در گفتگو با فارس با اشاره به اینکه جمعی از دانشجویان، اساتید و حقوقدانان دانشگاه امام صادق (ع) در خصوص برخی از اتهامات میر حسین موسوی به دادستانی تهران اعلام جرم کرده‌ اند، گفت: این اعلام جرم از سوی دادستانی تهران اعلام وصول شده است.

وی خاطر نشان کرد: اعلام جرم دانشجویان و اساتید دانشگاه امام صادق (ع) به دادستانی تهران طی نامه‌ای و مکتوب به دادستان تهران ارائه شده بود البته دانشجویان، اساتید و حقوقدانان دانشگاه امام صادق (ع) تنها در خصوص برخی از اتهامات میرحسین موسوی به دادستان تهران اعلام جرم کرده اند.

این کارشناس مسائل حقوقی با بیان اینکه اعلام جرم حقوقدانان دانشگاه امام صادق (ع) به دادستان تهران از سوی دادستانی تهران اعلام وصول شده است، اظهار داشت: ‌در پی این اعلام وصول نسبت به اعلام جرم حقوقدانان دانشگاه امام صادق (ع) در خصوص برخی از اتهامات میرحسین موسوی، از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران شعبه امور امنیتی ناحیه 20 دادسرای عمومی و انقلاب مسئول رسیدگی به این اعلام جرم شده است.

لازم به ذکر است که پیش از این 100 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز از موسوی به دادستانی کل کشور شکایت کرده بودند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/8/2:: 1:12 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14      >