یادداشت مهمان:
علم مهمتر است یا سیاست
من خیلی کم مینویسم ولی امروز واقعا دلم خون شد ...
صبح که خبر انفجار در قیطریه تهران رو شنیدم اول فکر کردم از همان کارهای تکراری و بی خردانه منافقین و گروه های شناخته شده است. کم کم خبر کامل شد . یک استاد دانشگاه تهران هم کشته شده..... استاد انقلابی بوده.... استاد از نخبگاه و از برگزیدگان جشنواره بینالمللی خوارزمی بوده.... فارغالتحصیل مقطع دکترای فیزیک از دانشگاه شریف بوده.... استاد تمام دانشگاه با پایه 22 علمی و بیش از 80 مقاله در مجله های معتبر داخل و خارج کشور ....با سابقه ریاست دانشکده فیزیک دانشگاه تهران و معاون پژوهشی پردیس علوم دانشگاه تهران.... مدرس فیزیک کوانتومی و ذرات بنیادی .... از اساتید موفق دانشگاه امام حسین (ع) سپاه و مالک اشتر و دانشگاه تهران ....استاد تحریم شده توسط مجامع بینالمللی.... دانشمند هسته ای .....پایبند به نظام اسلامی و ولایت فقیه ... کسی که اخیرا تاکید می کرده در شرایط موجود کشور تنها راه برون رفت از مشکلات بحث و گفتگوی دانشجویی در فضای دانشگاه در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی است.
این بار دیدم نه. اتفاقا بازهم آنها دست را هدفمند دراز کرده اند . می گویم «باز» چون وقتی می بینم مطهری ها و بهشتی ها و رجایی ها و دستغیب ها و طالقانی ها و مدنی ها و ... را در آن زمان و صیاد ها و علیمحمدی ها را در این زمان ترور کردند و می کنند فهمیده اند چه کسانی سرشان به تنشان می ارزد و کردند و می کنند آنچه که باید....
ولی حرفم چیز دیگری است و خونم از چیز دیگری به جوش آمده که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و مجبور شدم بنویسم تا عقده دلم را قلمی کنم.
یاد چند روز پیش سفر جناب کروبی به قزوین افتادم. اینکه از لحظه ورود ایشان حتی نیروهای ضد شورش هم آمادهباش شدند که مبادا غباری بر عبای حضرت آقا بنشیند و الحق و الانصاف هم که چه خوب از پس اینکار برآمدند و شیخ را تا اتوبان همراهی کرده بودند که صحیح و سالم برسند تهران و شیخ در تهران ضمن افاضات عالیه در مورد شان و منزلت مردم قزوین حسابی از خجالت آنها درآمده بود و دو روز بعد بازهم بیانیه ای صادر فرمودند که ای حکومت مستبد و جنایتکار که مردم را در روز عاشورا قتل عام کردی .... و با بی شرمی فرموده بودند که : «... البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکسته اند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم می کنند؛...» امروز که فیلم بی حرمتی این مردم نجیب را در بیرون آوردن لباس های مامور نیروی انتظامی دیدم معنی نجابت را هم فهمیدم. بی شرمانه تر اینکه مناظره طلبی کرده و راهکار برای نظام ارائه می کند. شیخ ! شان تو همان بود که رای هایت از آرای باطله هم کمتر باشد ! همان بهتر که کسی حتی بیانیه ات را نگاه هم نکرد. حیف همین نگاه من !
اما حرف من:
تو را به خدا به من بگویید جان جناب شیخ های ما برای ما باارزش تر است یا دانشمندان هسته ای ما ؟؟؟ من هم می دانم که محافظت سران فتنه از باب پیراهن عثمان و مصلحت نظام هست. ولی این جواب من نیست . تو را به خدا در این وضعیت، جان فرزندان ارزشمند و انقلابی و با علم و فهم کشور عزیزمان ارزشمند نیست؟؟ تو را به خدا شما هم احساس نمی کنید که یک تارموی چنین عزیزانی به صد ها کروبی شرف دارد؟
بازهم به عقب برگردیم ؟ ... چند ماه پیش یک زائری ایرانی در مکه ناپدید می شود .... بارها اخبار اعلام می کند و ایران پیگیر ماجرا ... عربستان کوچکترین عکس العملی نشان نمی دهد... کم کم ربوده شده ... و بعدا کاشف به عمل می آید که زائر عزیز ما دانشمند هسته ای بوده ... و هنوز هم خبری از او نیست....
مرحوم آشتیانی را یادتان هست ؟ رییس موسسه رویان .کمی بگویم شاید یادتان بیاید : پژوهشکده رویان در سال 1380 با تلاش های دکتر سعید کاظمی آشتیانی و همکارانش به عرصه تحقیقات سلول های بنیادی وارد شد که این تحقیقات در سال 1382 به نتیجه رسید و پژوهشکده رویان با تولید رده سول های بنیادی جنینی نام ایران را در بین 10 کشور برتر دنیا که به این فناوری دست یافته اند قرار داد.توسعه تحقیقات در زمینه باروری و ناباروری، تولید، تکثیر و انجماد سلولهای بنیادی جنینی، اجرای نخستین طرح همانندسازی حیوانات در خاورمیانه، راه اندازی و برگزاری شش دوره جشنواره بین المللی رویان، برگزاری دو دوره جشنواره آسیایی «بهداشت خانواده» و دهها فعالیت ارزنده علمی دیگر، دستاورد عمر کوتاه اما پرثمر این جهادگر متعهد و خستگیناپذیر بود. تولید اولین رده سلول های بنیادی جنینی در ایران در سال 1382، تولد اولین گوسفند شبیه سازی شده در ایران در سال 1385، بهره گیری از سلول های بنیادی در درمان بیماران با ضایعات قلبی و بیماران با سوختگی های قرنیه چشم در سال 1383 و برای نخستین بار در کشور، و بسیاری توفیقات دیگر بخشی از موفقیت های پژوهشکده رویان در طی دوران فعالیتش بوده است. محققان پژوهشکده او از سال 1996 تا 2005 در مجموع 127 مقاله چاپ شده در مجلات داخلی، 51 مقاله چاپ شده در مجلات بین المللی، 165 مقاله ارائه شده در کنگره های ایرانی، 209 مقاله ارائه شده در کنگره های بینالمللی، 171 طرح خاتمه یافته و 76 طرح در حال انجام داشتهاند.... آشتیانی به دلیل تلاشهای فراوان در زمینه تحقیقات سلولهای بنیادی جنینی به عنوان یکی از چهرههای ماندگار کشور معرفی و تقدیر شد.
ناگهان در روند عالی رو به رشد تحقیقات سلول های بنیادین، دکتر آشتیانی در سال 1384 در سن 44 سالگی با عارضه قلبی فوت می کند که من همان زمان هم خبر علت مرگ را باور نکردم ..... او پس از مرحوم میرخانی، دومین محقق برجسته سلولهای بنیادی بود که در یک سال از دنیا می رفت. نمونه های انچنینی در ذهنم باز هم هست.
شما را به خدا محافظت از این نور چشم های کشور با اهمیت نیست؟ عزیزانی که بدون چشم داشت و گمنام ، صادقانه و برای خدا و اسلام و ایران، شب و روز زحمت میکشند و موجب سربلندی نظام و اسلامند. دانشمندانی که قطعا در کشورهای اروپایی و حتی آمریکا در بهترین شرایط و بهترین امکانات می توانند پذیرفته شوند ولی به عشق کشورشان با همین وضعیت و کمی ها و کاستی ها با همه وجود نور افشانی می کنند.
تحسین دارد این انتخاب دشمنان جدا. آفرین بر شما که چه خوب می فهمید برای جنگ نرم دست روی چه مهره ایی دست بگذارید و بعد آنها را رها کنید تا مثل عروسک های کوکی نقش خود را به خوبی تا مدت ها ایفا کنند و نظام را مجبور کنید تا برای مصلحتش جان آنها را از خشم مردم حفظ کند و در این هیاهو برای کشتن چه مهره های کلیدی و آینده سازی را انتخاب می کنید....
شما را به خدا این فریاد را بر سر که باید زد ؟ در کشور ما چقدر از این امر و زید های مسئول داریم که راننده و محافظ خود و خانواده شان تامین شده و خودتان خوب میدانید که چند تای آنها الان فکر حفظ منصب و پست و تخریب رهبری و حکومت همه وجود و همّ و غمشان است تا حفظ انقلاب و نظام و رهبری . نمونه اش بچه های محافظت شده شیخ مجمع تشخیص که دختر مردنمایش در همه آشوب ها حضور فیزیکی دارد و پسر متهمش فراری لندن است و شیخ پدر هم از همه نظام و رهبری طلبکار !
شما را به خدا بزرگان علم و سرمایه های ایران در چنین شرایطی ارزش حتی یک محافظ را ندارند که دکتر علیمحمدی عزیز ما از در خانه با ماشین بیرون بیاید و بمب منفجر شود و ... به همین راحتی....
حالا بنشیند تا صبح بیانیه صادر کنید و محکوم کنید این بمب گذاری را. هزار تحلیل بنویسید که خاک بر سر دشمنان و حداکثر اینکه عامل بمب گذار را بگیرید و در ملا عام اعدام کنید و آفرین بگویید به وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و قوه قضاییه که خیالتان راحت شود......خسته نباشید. یقین داشته باشید آنها هم نشسته اند به ریش من و شما می خندند که اینها دلشان خوش این بیانیه ها و اعدام هاست. و بازهم حفاظت 24 ساعته کنید از منافقین نظام . و فرزندان عالم و دانشمند و فرهیخته و آینده ساز این کشور را در تیررس ترور دشمنان بگذارید.
گاهی فکر می کنم شاید من نمی فهمم واقعا. ولی قضیه به نظرم خیلی روشن است که دشمن مغز ها را ترور میکند و سیاسیون را به جان هم می اندازد. چه راهی از این بهتر. آنوقت سیاسیون ما زندگیشان در حریمی امن محافظت می شود و جان مغزهای ما در دسترس دشمن است. کاملا به کام دشمن.
هر که این فریاد را خوانده اگر مرا در اشتباه می بیند بگوید تا شاید من هم روشن شوم....
نگاشته برادر عزیزم حسین عطوف
نوشته شده توسط
کوشا
88/10/30:: 8:30 عصر
|
() نظر