سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ برادران دنیایی، بر اثر زودْ گسلیِ علل آن، گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

نگاهی به این تیترها بیندازید:

وال استریت ژورنال: موسوی برای شهادت آمده است.

صدای آمریکا: رهبر اپوزیسیون ایران از مرگ برای اصلاحات ترسی ندارد.

فیلادلفیا اینکوارر: موسوی از شهادت نمی‌ترسد.

شبکه ای‌بی‌سی: موسوی برای مردن در راه هدفش آماده است.

تایمز: موسوی: از شهادت نمی‌ترسم.

واشنگتن پست: موسوی از مرگ نمی‌ترسد.

تلگراف: میرحسین موسوی برای شهادت در راه جنگ با رژیم آماده است.

فایننشال تایمز: رئیس اپوزیسیون ایران آماده شهادت است.


اینها مشتی بود از صدها تیتر روزنامه و شبکه و خبرگزاریهای بین‌المللی در مورد آخرین بیانیه مردی که قرار بود ادبش به از دولتش باشد.

اگر از قهرمان‌سازی‌های پوشالی و اسطوره تراشی‌های توخالی که سنت همیشگی دستگاه پر سر و صدای استکبار بوده بگذریم، به راستی دنیا را چه شده است که شیپور شرکتهای چند ملیتی و کارتل‌های نفتی و تسلیحاتی، فریاد شهادت و شهامت سر می‌دهند؟ ما در کدامین روزگار هبوط کرده‌ایم؟

جناب موسوی! از شهادت‌طلبی‌ات که بگذریم مدعی شده‌ای هویت نقابداران سبزت، ملی و اسلامی و ضدبیگانه و وفادار به قانون اساسی است. کاش بودی و بودید.

آقای موسوی! شمایی که خود را نخست‌وزیر امام (ره) و دوران جنگ می‌دانی، باید بهتر از امثال ما تاریخ جنگ و فراز و نشیب‌هایش را بشناسی. یادت هست آن ایامی که چند نفر از فرماندهان رده بالای سپاه که یکی دو فرمانده لشکر هم در میانشان بود، با فرمانده وقت سپاه - که آن روزها برادر محسنش می‌خواندند -، درباره نحوه اداره جنگ و برخی عملیاتها اختلاف‌نظرهای جدی پیدا کردند، بحث‌ها به جایی نرسید و کارد به استخوانشان رسید. نامشان که در خاطرت هست، یا فراموش کرده‌ای؟ وقتی کار به اینجا رسید لباس سبز و مقدس سپاه را درآوردند. می‌توانستند خیلی کارها کنند. بروند گوشه‌ای بنشینند و نق بزنند و هر از گاهی بیانیه بدهند. اگر آن روزها فیس‌بوک و تویتر نبود، بی‌بی‌سی و رادیو بغداد بود و چقدر تشنه بودند که صدایی حاکی از تفرقه بشنوند و پژواکش دهند. اگر فراموش کرده‌ای - که نسیان از عوارض کبر سن است - بگذار بگویم که چه کردند. لباس سبز درآوردند و لباس خاکی پوشیدند، گمنام گمنام. رفتند و در عملیاتی شرکت کردند که با طرحش مشکل داشتند. می‌دانی چرا؟ چون براستی ملی و اسلامی و ضدبیگانه و وفادار به قانون اساسی بودند و اهل ادعا نبودند. آنان شهید شدند و امروز از تمام فرماندهان جنگ گمنام‌ترند. اما اگر با چشم دل بنگری نامدارتر، که در این عرصه گمنامی فضیلت است. آنها هیچوقت تیتر یک کیهان و اطلاعات و جمهوری اسلامی نشدند تا چه رسد به واشنگتن پست و تلگراف و بی‌بی‌سی.

اما روشن‌ترین جواب را یک شهید به تو داده است، سالها قبل. مگر نه اینکه میدان جنگ نرم است پس باید عرصه را به مردانش واگذاشت و در این میان چه کسی لایق‌تر از سید شهیدان اهل قلم.

روزگار آمیختن حق و باطل و وارونگی‌هاست و تنها قلم سید مرتضی است که می‌تواند چون شمشیری فرقان حق و باطل باشد. فریاد آن روز آوینی از وارونگی مفهوم عرفان، بهترین فریاد برای امروز و تلاش برای قلب شهادت است. آنجا که در مقاله «کدام عرفان؟» می‌نویسد: «این روزگار اصلاً روزگار وارونگی انسانهاست و به مقتضای این وارونگی، نه عجب اگر کلمات هم وارونه شوند و اصطلاحاً بر مفاهیمی دلالت کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آنهاست! لفظ عرفان را هم مثل بسیاری دیگر از الفاظ - علم، آزادی، عقل، سیاست و... - از معنا تهی کردند و در پوسته ظاهری آن هر آنچه خواستند ریختند و کسی هم نتوانست دم برآورد ... و چیزی نگذشت که دیدیم دجال به لباس حق درآمد و سامری خود را در پس نقاب موسی پنهان داشت ...»

«رنه گنون» در کتاب «سیطره کمیت و علائم آخر زمان» می‌گوید: شاید بتوان گفت که «وارونگی» ... مرتبه آخر سیر تکامل انحراف است، به عبارت دیگر، انحراف تام دست آخر «وارونگی» را با خود می‌آورد؛ در وضع کنونی امور هرچند نمی‌توان گفت که «وارونگی» به آخرین حد رسیده است، لکن از هم اکنون در همه اموری که «تزویر» یا «تقلید مضحک» به شمار می‌رود ... علائمی از آن کاملاً نمایان است ... کلمه «شیطانی» در حقیقت دقیقاً به همه اموری که شامل انکار و وارونه ساختن نظم است اطلاق می‌شود و این بدون کمترین تردید درست آن چیزی است که ما آثار آن را در پیرامون خود مشاهده می‌کنیم.

اصولاً مثل این است که، بگوییم که شیطان به شیوه خاص خود تقلید می‌کند، یعنی هر چیز، حتی آن چیزی را که مایل است با آن به مقابله برخیزد طوری دگرگون و قلب می‌کند که بتواند آن را به خدمت اهداف خود درآورد ... با این ترتیب، شیطان در برابر تمامی اموری که به ساحت قدس باز می‌گردد و با روحانیت و عرفان سر و کار دارد، معادلی دروغین می‌سازد و آن را در پس نقاب تزویر و تقلید پنهان می‌دارد. پس در برابر نظام حقیقی عالم دنیای وارونه‌ای نیز پدید می‌آید که با نظام حق «تناظر معکوس» دارد و بر این اساس باید توقع داشت که در برابر همه مظاهر حق، مظاهری شیطانی نیز به صورت وارونه و معکوس وجود داشته باشد: «ساحران در برابر انبیا، سامری در برابر موسی (ع)، دجال در برابر حضرت حجت (ع)، اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب محمدی (ص) و بالاخره روحانیت و عرفان معکوس در برابر روحانیت و عرفان حقیقی.»

روزگار غریبی است برادر! ببین کدامین حلقومها دم از شهادت می‌زنند. عافیت‌طلبی و شهادت‌طلبی؟! گمان نمی‌کنم در دوران هشت سال دفاع مقدس از دل سبکهایی چون سوررئالیسم، رمانتیسم و هزار و یک ایسم دیگر و خانه‌های چند هزار متری، شهیدی بیرون آمده باشد.

آذری‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند؛ هر کس پدرش را کور کرد، کوراغلی نمی‌شود.

آورده‌اند در یکی از جنگهای صدر اسلام، پیامبر اکرم (ص) در مورد فردی که به قصد به دست آوردن غنیمت (الاغی چالاک) شرکت کرده بود و در حین درگیری کشته شد، فرمودند: هذا قتیل فی سبیل حمار (این شهید راه حمار است)!

اگر قرنها قبل، دست غیب به سینه مدعیان نامحرمی می‌‌زند که قصد ورود به تماشاگه راز داشتند، امروز مدعیان معبر تنگ شهادت تیپا می‌خورند که حکایت عرصه سیمرغ است و وزوز مگس.

انا مجنون‌الحسین یا ثارالله


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/14:: 7:7 عصر     |     () نظر