سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راهنمایی کامیاب تر از دانش نیست . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
نامه سرگشاده جامعه اسلامی دانشجویان خطاب به رضایی

اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان طی نامه‌ سرگشاده‌ای خطاب به رضایی یادآور شد: به گمانم کم‌کم باید خود را عادت دهیم که جز از اندکی انگشت‌شمار، از سایر خواص انتظار مواضعی درخور و منطقی نداشته باشیم.

به گزارش فارس،‌ متن نامه سرگشاده اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان به شرح ذیل است؛
جناب آقای محسن رضایی،
سلام علیکم؛

شوربختانه این روزها آنقدر اتفاقات عجیب و غریب دیده‌ایم و شنیده‌ایم که به گمانم کم‌کم باید خود را عادت دهیم که جز از اندکی انگشت‌شمار، از سایر خواص انتظار مواضعی درخور و منطقی نداشته باشیم.
جناب آقای رضایی نامه دیروز جنابعالی به مقام معظم رهبری را خواندیم و در پایان جز آهی که از عمق جان بر می‌آمد، یارای نشان دادن هیچ واکنش دیگری را نداشتیم. براستی ما را چه شده است؟ مایی که داعیه‌دار سربازی رهبر‌مان هستیم، چرا رسالت سربازی خویش را فراموش کرده‌ایم؟ چرا حد و حدود یک سرباز را نمی‌دانیم و با آنکه می‌دانیم که نمی‌توانیم، رنج ظاهر شدن در مسند فرمانده را به خود می‌دهیم؟ چرا در تاریخ مداقه نمی‌کنیم و از آن عبرت نمی‌گیریم و چونان عمل می‌کنیم که گویا از تاریخ بی خبریم؟ براستی سربازان تا به کی قصد دارند با بی‌بصیرتی و از سر ناآگاهی (انشاءالله) دل رهبرشان را خون کنند و با طرفه انگاشتن ترهاتی چند گمان برند ایشان را در امر فرماندهی یاری می‌رسانند؟

آری بد نیست که یادی از سربازان دوران جنگ هشت ساله نماییم. سربازانی که یاد عملکردشان هم هر لحظه دل رهبرشان را شاد می‌نمود و تمام تلاششان این بود که لحظه‌ای لبخند بر لب آقایشان بنشانند. اکنون چه شده است که عده‌ای عملشان آنچنان است که گویی مُهری بر قلب‌هایشان خورده است و هیچ نمی‌بینند.
آقای دکتر نامه‌تان را خواندیم و علی‌رغم آنکه خود را سرباز رهبری نام نهاده بودید، نشانی از آنکه کلام رهبری را به درستی درک کرده باشید در آن ندیدیم. جنابعالی مدتی است که دم از وحدت ملی و آشتی‌هایی به سبک خودتان می‌زنید و بسیار شایقید که چهره‌ای معقول و بی طرف از خود به نمایش بگذارید. اما باید بدانید که در حال حاضر کار به جایی رسیده است که دیگر ژست‌های روشنفکری پاسخگو نیست. سرباز رهبری باید بداند که در مدت اخیر یکی از مهمترین محورهای سخنان رهبرش وحدت بوده است. وحدتی کارآمد و با الگویی صحیح. وحدتی برای پیشبرد مملکت اسلامی و نه وحدتی صرفاً برای وحدت و نه وحدتی که متضمن پایمال شدن حقوق اکثریتی بی شمار است. مگر نه این‌ است که خود رهبری پیش از هر فرد دیگری بهترین الگوی وحدت در جامعه را ارائه نمودند و خود پیشگام این امر بودند و اعتقاد خویش به دفع حداقلی و جذب حد اکثری را صراحتاً اعلام نمودند؟ پس حال چه شده است که یک سرباز، بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف حوادث اخیر پیشنهادی ساده‌انگارانه می‌دهد و گمان می‌برد که خواست ملت را بر زبان جاری می‌سازد.

آقای رضایی در نامه‌تان گفتید که خود در راهپیمایی بودید و شور مردم را دیدید. من به شما پیشنهاد می‌کنم که اندکی درنگ کنید و شعور ایشان را نیز ببینید. شما را ارجاع می‌دهیم به همان مردمی که خود را سرباز ایشان خواندید، چرا که اگر شما کلام رهبری را به درستی درنیافتید، ملت بخوبی آن را فهمیده‌اند.

سوال اینجاست که در روز چهارشنبه مردم چه شعار‌هایی می‌دادند و چه کسانی را دشمنان امام حسین(ع) و ملت ایران و امت اسلام می‌خواندند؟ مردم خواهان برخورد قضایی با چه کسانی بودند؟ حال شما تمسک جسته‌اید به نیم بندی از فردی که خیانتش به ملت، بر هیچ کس پوشیده نیست که شاید بتوان از آن اینگونه استنباط کرد که دولت را به رسمیت می‌شناسد؟ گیریم که از این نیم بند اینگونه بر آید که دولت به رسمیت شناخته شده است، اما لطفاً یک بار دیگر این بیانیه را بخوانید. در همین متنی که به قول شما دولت به رسمیت شناخته شده است، مشروعیت نظام زیر سؤال رفته است که اهمیت آن دو صد چندان بیش از دولت است. آیا اتهام‌های ریز و درشت به نظام را در این بیانیه نمی‌بینید؟ آیا اتهامِ بستنِ دهان مخالف توسط نظام را نمی‌بینید؟ آیا اتهام عقب راندن نخبگان و روشنفکران توسط نظام را نمی‌بینید؟ آیا اتهام جنگ طلبی نظام را نمی‌بینید؟ آیا زیر سوال رفتن قانون مملکت را نمی‌بینید؟ آیا اتهام صادر شدن دستور آدم کشی از سوی نظام را نمی‌بینید؟ آیا اتهام حرمت شکنی روز عاشورا و امام حسین توسط نظام را نمی‌بینید؟

آقای رضایی بد نیست یاد آور شوم که حساب دولت از نظام جداست! گیریم شما نسبت به دولت انتقاد دارید و انتقادات میرحسین موسوی نسبت به دولت را تایید می‌کنید! اما در مورد نظام چه؟

شما دم از کدام وحدت می‌زنید؟ از همان وحدتی که بگوییم فتنه‌گران به رهبری موسوی، خاتمی، کروبی و .... ، هرچه کردند و هرچه گفتند را نادیده می‌انگاریم و اجازه می‌دهیم به فضای سیاسی مملکت اسلامی بازگردند؟ آیا از کیسه خلیفه می‌بخشید؟ براستی چه کسی باید پاسخگوی این همه حق ضایع شده باشد؟ چه کسی باید پاسخگوی این همه انرژی و هزینه تلف شده از نظام در این مدت باشد؟ شما چگونه قادرید با جریانی که بدون رودربایستی خواهان براندازی نظام بود و با جریانی که شعارهایش در روز قدس، 13 آبان ، 16 آذر، روز عاشورا و .... مباینتش با اسلام را فریاد می‌زد و با جریانی که راه و اندیشه امام را و نهایتاً تمثال ایشان را سوزاند و با جریانی که در روز عاشورا آنگونه با مقدسات بازی کرد، به نقطه اشتراک برسید. چگونه شما می‌توانید برای جریانی که مدتی ست چشم امید دشمنان قسم خورده این نظام و انقلاب‌اند، جایگاهی در نظام اسلامی قائل شوید؟
سخن را به درازا نکشانم!

آقای محسن رضایی در طول تاریخ بارها و بارها دیده‌ایم و شنیده‌ایم که وقتی خواص رسالت خویش را به درستی انجام نمی‌دهند، بیجا سخن می‌رانند، بیجا سکوت می‌کنند و ناآگاهانه عمل می‌کنند، اتفاقاتی می‌افتد که مایه شرم تاریخ می‌شوند. اینجا همان جایی است که حکمیت را به امام علی(ع) تحمیل می‌کنند. اینجا همانجایی است که صلحی نامبارک را به امام حسن(ع) تحمیل می‌کنند و اینجا همان جایی است که قطعنامه 598 را به امام تحمیل می‌کنند و همگان هزینه آن را تا سالها می‌پردازند. مواضع ناآگاهانه خواص بعضاً ضربه‌ای می‌زند که به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود. اگر چه شما در نامه‌تان نوشتید که توهین به عاشورا و امام حسین(ع) با حضور مردم در روز چهارشنبه خنثی شد، اما بدانید که این اتفاق ناگوار و این بی حرمتی وقیحانه حاصل بی‌درایتی بخشی از خواص جامعه بود و به هیچ وجه هم قابل جبران نیست. خواصی که خواسته یا ناخواسته ارزش و مقدار خود را تا حد یک ابزار برای محقق کردن اهداف دشمن پایین آوردند و نهایتاً به جایی رسیدند که خوردن‌شان و خوابیدن‌شان و در کل بودنشان و حتی نبودشان و جنازه‌شان(!) در خدمت دشمنان اسلام و یزیدیان زمان است.

نکته دیگر اینکه وحدت در این مملکت میسر نیست، مگر حول محور ولایت فقیه و با بازستاندن حقوق مظلومین و برخورد با ظالمین که در این صورت هم باز جایی برای امثال موسوی، خاتمی، کروبی و ... که هنوز دستشان آغشته به خون مردم است، در این وحدت نخواهد بود. آری استیفای حق ضایع شده مردم و ولی فقیه جزء لاینفک هر حرکت وحدت بخشی باید باشد و مردم اجازه کاری خلاف این را به هیچکس نخواهند داد. چرا که مظلومان واقعی در این اتفاقات ایشان هستند و مظلومان واقعی آن شهیدان بسیجی هستند که در اتفاقات اخیر به شهادت رسیدند و نامی از آنان در هیچ کجا برده نمی‌شود.

و کلام آخر اینکه نیک می‌نمود که اگر خواهان بهبود اوضاع می‌بودید و نگارش چنین نامه را لازم می‌دانستید، نامه را محرمانه به خدمت رهبری می‌فرستادید و اینگونه آن را در بوق و کرنا نمی‌کردید تا هم نیت خالصتان برای بهبود اوضاع روشن می‌شد و هم اینچنین آب به آسیاب دشمن ریخته نمی‌شد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/10/12:: 8:35 عصر     |     () نظر