سردبیر ماهنامه "راه" با بیان آسیبشناسی از توسعه نامتوازان بهویژه در زمینه توجه رسانهها و رسانه ملی به سبک زندگی مناطق غیر از شمال تهران، ادامه رفتار متفرعنانه اقلیت بازنده انتخابات را که سعی دارد خود را یک اقلیت کیفی و در واقع اکثریت بخواند، ناشی از همین بیعدالتی دانست.
به گزارش رجانیوز، متن کامل سخنان وحید جلیلی در نشست هفتگی انصار حزبالله در ادامه آمده است:
در دورههاى ریاست جمهورى قبل، ما نتایج توسعه -نامتوازن را دیدیم، در دوره آقاى احمدىنژاد هم با عدالت نامتوازن مواجهیم و این عدالت نامتوازن بخشى از نتایج خودش را در دوران بعد از انتخابات آشکار کرد. به این معنى که آقاى احمدىنژاد على رغم تاکیدات صریح مقام معظم رهبرى و توصیههاى جدى که به ایشان شد،نتوانست بخشى از مهمترین انتقاداتى که به ایشان وارد بود را برطرف کند.
همه مىدانیم که مقام معظم رهبرى بیشترین حمایتها را از دولت ایشان داشتهاند و در دو مورد مشخص رهبرى دو انتقاد جدى داشتند. یکى اینکه در دیدارى که با هیات دولت داشتند فرمودند که فرهنگ در دولت شما مظلوم است، همچنین در جاى دیگر هم تذکر جدى داشتند مبنى بر اینکه اطلاعرسانى در دولت شما ضعیف است. متاسفانه به هر دلیل در عمل به این تذکر جدى رهبرى بىاعتنایى شد.
عدالت نامتوازن
عدالت نامتوازن یعنى اینکه دولت به یک روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده برده است
وقتى مردم، ایران را در این رسانه تماشا مىکنند، چه برداشتى خواهند داشت؟ یک سوم مردم ایران در روستاها زندگى مىکنند و اینها در نظام رسانهاى ما ناپدید هستند و انکار مىشوند. مثلا تلویزیون مىخواهد از روز انتخابات گزارش بدهد فقط دوربین از مسجد لرزاده، حسینیه ارشاد و بالعکس و به شخص بیننده چنین تصویرى از ایران و واقعیت آن روز کشور به وى القا مىشود. وقتى که رسانهاى همچون صندوق راى که رسانهاى بىادب است و حرمت ارباب رسانه و سرمایهداران حاکم بر رسانه را نگه نمىدارد، از او یک تصویر دیگر از ایران مىدهد با تصویر رسانهاى مثل صدا و سیما و روزنامههاى ما متضاد است.
نظام نامتوازن رسانهاى
شخص با خود مىگوید من وقتى پاى برنامههاى صدا و سیما مىنشینم، هر آنچه که مىبینم یا قریب به اتفاق آن سبک زندگىاى است که در فاصله میدان ولى عصر تا تجریش وجود دارد، همین طور سریالها، برنامهها، اخبار شما همه مربوط به آن سبک زندگى است، به یک دفعه این بیست و چهار میلیون نفر از کجا پیدا شدند؟ چرا رسانه جمهورى اسلامى اینها را به من نشان نداده است؟ مگر چنین آدمهایى در ایران وجود دارند؟ این دو تصویر، تضاد ایجاد مىکند، آن هم به این دلیل که رسانهها و نظام رسانهاى جمهورى اسلامى، چه دولتى و چه خصوصى توسط یک طبقه خاص اداره مىشود، آن هم یک طبقه خاص به نام طبقه مرفه بىدرد. قاعدتا این تصویر
سیگنالهاى خطرناک
این همان عدالت نامتوازن است که در حوزه عمران و جادهسازى و بیل و کلنگ به عدالت معتقد است و در حوزه رسانه به عدالت اهتمامى ندارد. وقتى که چنین باشد آقاى احمدى نژاد هم با فلان سوپراستار سینمایى وقت مىگذارد تا درد دلهاى او را بشنود. آقاى احمدى نژاد! تا به حال با چند هنرمند حزباللهى نشستهاى و درد دلهاى آنها را گوش کردهاى؟! این بىعدالتى و جا به جا کردن حساسیتهاست. چقدر راجع به وضعیت نابسامان فرهنگ و رسانه و هنر در دولت شما به شما تذکر داده شد؟ چرا بىاعتنایى کردى؟ امروز هم که شاهد چنین ملاقاتهایى هستیم. این سیگنالهاى خطرناکى است. آقاى رئیس جمهور برود درد دل را از آن کسانى بشنود که سالهاست مناسبات فاسد در مدیریت فرهنگى در خیلى از دستگاهها آنها را خانهنشین کرده است. کسانى که مىخواهند براى منافع و آرمانهاى انقلاب کار کنند و فسادى که در فضاى مدیریت فرهنگى ما وجود دارد، اجازه ظهور و بروز به آنان نمىدهد.
نظام رسانهاى و فقر نهادینه شده
اگر ما معتقدیم که باید با فقر مبارزه کرد، فرمود: «لافقر کالجهل» هیچ فقرى مثل جهل نیست. یک بخش جدى از کسانى که وارد بازىهاى بعد از انتخابات شدند، جاهل هستند. یعنى آن نظام فاسد رسانهاى، فقر اطلاعات را در آنها نهادینه کرده است. و واقعا فکر مىکنند فقط خودشان وجود دارند و خودشان اهمیت دارند. بدین ترتیب میلیونها آدم هم اگر مخالف او باشند به آنها بىاعتنا خواهد بود.آقاى رئیس جمهور برنامه شما جهت مبارزه با این فقر چیست؟ و آن چیزى که موضوع را تشدید مىکند این است که طبقات زیاده خواه و فرادست که مغلوب جمهوریت نظام شدهاند، امروز به صحنه آمدهاند تا اوضاع را به ماقبل برگردانند؛ چرا که اینها مىگویند اولا نباید این عدم توازن رسانهاى به هم بخورد، و همچنان بىتوازنى و بىتعادلى باید وجود داشته باشد بیست درصد جمعیت باید هشتاد، نود درصد رسانهها را در اختیار داشته باشند و سبک زندگى آنها را تبلیغ کنند. اینها در صدا و سیما به طور کامل حاکم هستند و مىگویند ما خبر راهپیمایى 22 بهمن و روز قدس را نشان مىدهیم، پس انقلابى هستیم. کجاى صدا و سیما انقلابى است؟ کجاى این صدا و سیما ارزشى است؟ مگر ارزش
جابجایى نیازهاى حقیقى با نیازهاى کاذب
تجملگرایى فقط این نیست که خانههاى آنچنانى با اثاثیه آنچنانى و اتومبیلهاى آنچنانى نشان بدهید، بلکه تجملگرایى یعنى اینکه نیازهاى کاذب را به نیازهاى ضرورى تبدیل کنیم و نیاز کاذب را به گونهاى نشان دهیم که تصور شود این نیاز مهم و حیاتى است. مخاطب فکر کند اگر فلان مدل یخچال یا مبل را نداشت چیزى کم دارد و عقب افتاده است.
وقتى چنین شود کم کم کسى که پاى این رسانه نشسته است نیاز کاذب براى وى به نیاز حقیقى تبدیل مىشود. تلویزیون خبر مىدهد که نتیجه بازى آخن با شالکه تادقیقه 45 این است. این که دو تیم در فلان شهر آلمان مسابقه مىدهند و ما لحظه به لحظه این بازى را براى یک ملت انقلابى مسلمان که هزاران کیلومتر این طرفتر هستند خبر مىدهیم، این یک کار ضد ارزشى است که نیاز غیر واقعى را به نیاز جدى تبدیل مىکنید، که شخص فکر کند اگر از نتیجه این بازى تا دقیقه 45 مطلع نباشد یک چیزى کم دارد و این هم نوعى تجملگرایى است. آن هم در شرایطى که بسیارى از مسائل مهمتر در کشور وجود دارد که بازتاب نمىدهید و حاضر نیستید حتى خبرش را اعلام کنید، از جمله اختلاسها و خبرهاى منفى. البته این را هم توقع نداریم،چرا که به قول شما سیاهنمایى مىشود، اما چرا سفید نمایى نمىکنید؟! هر سال صدها گروه دانشجوى حزباللهى در اقصى نقاط کشور اردوهاى جهادى برگزار مىکنند، مثلا سى، چهل نفر دانشجو از دانشگاه امیرکبیر، صنعتى شریف، امام صادق(ع) و جاهاى دیگر راه مىافتند و به فلان روستاى شهرستان نهبندان، یا فلان روستاى یاسوج مىروند و یک ماه یا کمتر و بیشتر کار عمرانى انجام مىدهند. چه کسى تا به حال دیده است حتى یک بار صدا و سیماى جمهورى اسلامى این موضوع را در اخبار خود منعکس کند یا تیتر یک بخش خبرى مربوط به این خبر باشد. این کارها ضریب داده نمىشود تصویرى که طبقه فرادست،اشرافى، رفاهطلب پررو از ایران ارائه مىدهند که مثلا جوانها همگى به دنبال فسق و فجور هستند، همان باید نمایش داده شود. نباید این همه حرکتهاى مثبتى که در جامعه وجود دارد نمایش داده شود، این همه جوان فعال، پرنشاط، باانگیزه، مخلص و بااراده باید حذف شوند و نباید در فضاى کشور ضریب بگیرند؛ چرا؟! چون ممکن است آن موقع اتفاقات بدى بیفتد و مردم باورشان شود که مىتوان کشور را بهسان سال 57 اداره کرد و این براى بعضىها خطرناک است.
این همه ناشى از بىتوازنى موجود در فضاى رسانهاى کشور است. این موضع را یکبار دیگر هم گفتهام ولى متاسفانه هیچ گونه واکنشى نشان داده نشد. یک خانم هنرپیشهاى از صدا و سیما انتقاد کرده بود که چرا در تیزر تبلیغاتى فلان فیلم در صداو سیما سانسور شده است، شخص آقاى ضرغامى بلافاصله سراسیمه مصاحبه کرد که من با این کار شدیدا برخورد کردم و مسئول را توبیخ کردهام که مثلا تو به چه حقى در تیزر فلان فیلم تبلیغاتى اسم خانم فلانى را حذف کردهاى! اینگونه رئیس سازمان صدا و سیما خودش را موظف به پاسخگویى در برابر اقشار فرادست مىداند ولى بنده در همین جلسه گفتم که صدا و سیما آمده یک فیلم صد در صد ضد انقلابى و در راستاى منافع آمریکا با بودجه هنگفت ساخته و پخش کرده و در دنیا منتشر مىکند، هیچ کس جواب به من نداد! این فیلم به نام «444 روز» در تمسخر امام در شبکه پرس.تىوى. ساخته شده بود! از قرار معلوم براى آقاى ضرغامى این چیزها اهمیتى ندارد که پاسخگوى آن باشد.
راهبرد و سیاست فرعونى
استراتژى که اشراف براى زیر سوال بردن انتخابات و براى منکوب کردن نتیجه آن در دست گرفتند دقیقا استراتژى فرعون است. ویژگى فرعون این بود که قومش را خوار و خفیف مىکرد یعنى شهروند درجه دو و سه مىکرد و آنها از او اطاعت مىکردند. این استضعاف را در وجود آنها نهادینه مىکرد که آنها خودشان هم باورشان مىشد که راست مىگوید. اینها چه در دوره قبل و چه در دوره بعد از انتخابات تلاش خودشان را به کار گرفتند که این استراتژى فرعونى را که ناشى از تفرعن اینها و رهبرانشان است پیگیرى کنند. «استخف قومه فاطاعوه» یعنى از همان قبل از انتخابات شروع به فحاشى و تمسخره کردند، چه خود آن آقایى که در تلویزیون فحاشى کرد و از رمال، کفبین و دروغگو و فلان همه را به آقاى احمدىنژاد نسبت داد. سیاست فرعونى آنها چنین بود که آنچنان جریان ضد اشرافیت را تحقیر کنند که مردم را منفعل کنند و بترسانند از اینکه اگر به چنین آقایى راى بدهیم ما هم متهم به بىسوادى مىشویم و اینکه آدمهاى پستى هستیم؛ چرا که همه آدمهاى درجه اول و با شخصیت و اشرافى مخالف او هستند و در شعارهایشان هم آورده بودند «انسانم آرزوست» انگار این طرف حیوان هستند.
این وضعیت کماکان ادامه دارد، هر تهمت و دروغى را نسبت مىدهند و از موضع تفرعن با اکثریت جامعه برخورد مىکنند تا بتوانند با انواع و اقسام روشها مقاومت روحى اینها را بشکنند. مىخواهند با اینکه اقلیت هستند خودشان را اکثریت نشان دهند و چنین القا مىکنند که نیروهاى ما کیفى هستند و یکى از آنها به ارزش ده نفر هستند و بدین ترتیب خودشان را همه بنمایانند، در صورتى که اقلیت هستند آن هم اقلیت به معناى مطلق کلمه. و حتى نصف آن 13 میلیون نیستند؛ ولى مىگویند چون بى. بى.سى و صداى آمریکا، نتانیاهو و شیمون پرز از ما حمایت مىکنند، بنابراین ما باید یک سهم بالاترى در کشور داشته باشیم. وقتى که این همه قدرت داریم و مىتوانیم فضاسازى کرده و دروغ را راست و راست را دروغ نشان بدهیم، چرا از این قدرتمان استفاده نکنیم. آنچنان این سیاست فرعونى در وجودشان ریشه دوانیده است که کسى که مهمترین شعارش این بوده که مردم من آمدهام با دروغگویى و پروندهسازى مقابله کنم، خودش مظهر دروغگویى است و در مجلس ختم آدم زنده شرکت مىکند. آقاى میرحسین موسوى کسى است که در مجلس ختم آدم زنده شرکت کرده براى اینکه نظام را متهم کند و به اکثریت ملت دهن کجى و آن نفس متفرعن خودش را راضى کند. این آدم امروز خودش را مظهر عقلانیت و خردورزى و مبارزه با دروغ مىداند! وقتى که قضیه بدین بداهت است، وقتى که فساد بدین بداهت است، چرا نمىشود به طور کامل با آن مقابله کرد. این بدیل همان خلاءها و نواقصى است که از قبل داریم. ما اجازه دادهایم که آن فساد در کشور نهادینه شود و توهم در اقشار خاص شکل بگیرد و ارزش مردم در جمهورى اسلامى، انکار شود و شهروند درجه یک و دو در این مملکت درست کنند. رحمت خدا بر امام، آن حکیم بزرگ که چقدر خوب فهمید که جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.
دفاع مقام معظم رهبرى از جمهوریت نظام
متاسفانه عدهاى در کشور این جمله را فقط از یک زاویه مىنگرند و مىگویند امام در مقابل کسانى که مىخواستند اسلامیت را از نظام بگیرند و جهت اثبات اسلامیت نظام این جمله را فرمود. چنین نیست، بلکه جمهوریت نظام هم به اندازه اسلامیت آن مهم است. چون امام مىدید که هیچ تضمینى براى اسلامیت نظام بهتر از جمهوریت آن نیست، یعنى اگر شما مىخواهید جمهورى اسلامى، اسلامى باقى بماند، باید جمهورى باقى بماند و اکثریت مردم رأیشان در این مملکت ارزش داشته باشد. ولى فقیه امروز به چه دلیل آماج حملات اقشار مسرف و اشراف و نخبگان خاص قرار مىگیرد، فقط به این خاطر که پاى جمهوریت نظام ایستاده است. اینها حرفشان با حضرت آقا چه بود؟ اینها گفتند این 24 میلیونى که به کس دیگر راى دادند، پناهى جز تو ندارند، بیا با همدیگر معامله کنیم و جمهوریت را وتو کن و انتخابات را ابطال کن! 24 میلیون آدم درجه 2 به چه دردى مىخورند، بیا به به و چه چه ما را بخر! نامه نوشتند، تظاهرات کردند، مصاحبه کردند، بیانیه دادند که آقاى ولى فقیه بیا جمهوریت نظام را به کنارى بگذار،چه کار دارى به اینکه اکثریت به چه کسى راى داده است، اما رهبرى پاى جمهوریت ایستاد.
یکى روزى اینها تلاش کردند به بهانه جمهوریت، اسلامیت نظام را از بین ببرند و گفتند ما رأى آوردیم پس بنابراین سکولاریزم باید حاکم شود، ولى الان کاملا برعکس شده و مىخواهند با اسلامیت، جمهوریت را از بین ببرند، بدین ترتیب که با اللهاکبر، یاحسین، رنگ سبز، مراجع عظام و... مىخواهند جمهوریت را ابطال کنند. این یعنى چه که رأى من آقازاده با فلان آدم در فلان روستاى نهبندان یکى باشد؟! من پسر آیتالله فلانى یا پسر دکتر بهمانى هستم، من ماهى 10 میلیون تومان درآمد دارم، او نان خشک هم ندارد که بخورد، چطور قبول کنم که حق من و او یکى باشد؟ این زبان حال امروز آنهاست.
ضرورت حفظ شأن و منزلت حضرت امام
اخیرا آقاى سید حسن مصطفوى مشهور به خمینى با خانواده متهمین و مجرمین آشوبها جلسه مىگذارد. یک نفر در دانشگاه تهران به من گفت آقاى سید حسن خمینى هم طرفدار فلانى است، گفتم منظورت از خمینى همان امامى نیست که آمد و 2500 سال سلطنت و ولیعهدى را در این کشور سرنگون کرد و افتخارش این بود که من نظام سلطنتى را برانداختم، حال اسم او را شما مىخواهید در این جامعه ابزار ولیعهدى کنید؟ مگر آقاى سید حسین خمینى امروز بزرگ خاندان خمینى نیست؟ 20 سال هم از «سید حسن» بزرگتر است، پسر مرحوم آقا مصطفى هم است، چرا ایشان نباید علمدار خانواده خمینى باشد؟ چون همان اوایل انقلاب هم سیدحسین که امام اینقدر به او علاقه داشت و تنها پسر آقا مصطفى بود، یک مقدار که خواست از خط ولایت خارج شود، امام آنچنان سرجایش نشاند که سى سال است از گوشه خانهاش تکان نخورده است. حال مىخواهید آن امام با آن قاطعیت را شما آبرویش را خرج خروج بر اکثریت ملت بکنید! این نتیجه توهماتى است که در بعضى از آقایان شکل گرفته است. هر کسى تا موقعى که به آرمان و خط مشى امام وفادار بود، ما مخلص او هستیم.
اشتباه محاسباتى برخى آقایان
باید امروز این آقایان را دعوت کرد که سر جاى خودشان بنشینند. باید اکثریت ملت را به اینها نشان داد و از اشتباه محاسبه درآورد، در قرآن بارها و بارها تذکر داده شد که در همه امور دچار اشتباه محاسباتى نشویم، از امور آخرتى تا طبیعى.اینها را باید چگونه از اشتباه محاسبه درآورد «ایحسب انّ ماله أخلده» اینها فکر مىکنند چون مال دارند پس برتر هستند.» باید همان اتفاقى که اول انقلاب افتاد، دوباره اتفاق بیفتد. امام وارد کشور شده و انقلاب به پیروزى رسیده بود، مردم آرمان خودشان را ابراز کرده و به امام دلبسته بودند و به دنبال ایجاد یک جامعه دینى عادلانه بودند. یک قشر عظیم نخبه در مقابل مردم ایستادند و حاضر نشدند با امام و امت همراهى کنند. از همه قشرى هم بودند از چهرههاى حوزهاى تا حد مرجعیت، چهرههاى باسابقه مبارزاتى، همسر شهید، دختر شهید هم داشتند که از آن جمله مسعود رجوى بود که اولین همسر شهید معروف انقلاب بود. همسرش اشرف ربیعى قبل از انقلاب کشته شده بود. همه اینها را انقلاب تجربه کرده است که اینها حالا مىخواهند همسر شهید به صحنه بیاورند یا افراد باسابقه مبارزاتى به میدان بیاورند، باید از آن تجربیات درس گرفت و آن تجربیات منتقل شود.
روشهاى مغتنم اسلام و انقلاب
نقش سکوت نخبگان در فتنه
نباید معطل کسى بمانیم چون هر کس که مىخواست بیاید تا حالا آمده است. رهبرى وسط میدان ایستاده و فریاد هل من ناصرش بلند است، حضرات به حجرههاى خودشان رفته و درها را بستهاند و «کن فى الفتنه کابن اللبون» مىخوانند. مقام معظم رهبرى در دیدار اخیر خبرگان محکم توى دهن اینها کوبید. اینها با حدیث امیرالمؤمنین به جنگ ولایت آمدهاند. آقا این حربه را از دستشان گرفت و در جواب آنان فرمود، حضرت امیرالمؤمنین فرمودند در فتنهها سوارى ندهید مثل شتر نر دو ساله باشید که نه پشتى دارد که روى آن سوار شوند نه شیرى مىدهد که آن را بدوشند. اجازه ندهید که فتنهگران از شما استفاده کنند، ولى این به معنى کنار گود نشستن و گوشهنشینى و کنارهگیرى نیست، بلکه به معناى این است که با سکوتتان به فتنهگران میدان ندهید. چه بسیار نخبگانى که ما از اینها انتظارها داشتیم و پاى جلسات اینها نشسته بودیم، براى ما انقلاب را تبیین کرده بودند، و براى ما فتنه را تشریح کرده بودند ولى خودشان در این فتنه سوارى دادند، آن هم چه سوارى دادنى! به شیمونپرز، نتانیاهو سوارى دادند و گفتند آقاى آمریکا، انگلیس، اسراییل! بیا که خوب شترى گیرت آمده است. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم نلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین» خداوند مىفرماید فکر کردید من با شماها قرابت خاصى دارم که با پیشینیان شما نداشتم. بقیه هم انسان بودند و آنها را آزمایش کردم، شما که با آنها فرقى ندارید، شما فکر کردید امتحانات الهى فقط یک بار است... آقایان نخبگانى که گوشهاى نشستید و به فریاد هل من ناصر ولى زمان بىاعتنایى کردید و حداکثر خدمتى که کردید این بود که سکوت کردید، بخل ورزیدید از آنچه که خدا به شما داده بود که بیایید در میدان خرج کنید.فکر نکنید که رستید و منفعت بردید، خداوند مىفرماید این را روز قیامت مثل طوقى به گردنتان مىاندازیم و مایه آبروریزى برایتان خواهیم کرد. نفس شما، شما را بازى داد و از ورود در این میدان منصرف کرد. میدان فتنه آن میدانى است که چه بسا شهداى ما آرزو مىکنند در این میدانها حضور مىداشتند و از امتحان موفق بیرون مىآمدند. امروز باید گوشمان را به پیام بشارتى که شهدا از بهشت براى ما مىفرستند باز کنیم و اگر نمىشنویم باید فکرى به حال گوشهاى دلمان کنیم. پیام شهدا این است که این راه راهى نیست که در آن خوفى یا غمى وجود داشته باشد، نترسید و غمگین و افسرده هم نشوید. براى مقابله با فتنه باید به پیام بشارت شهدا گوش جان سپرد و با امید و بدون کوچکترین ذرهاى تزلزل و انفعال وارد میدان شد و به انگشت اشاره ولایت فقیه نگاه کرد و محکم و صریح حرف زد و موضعگیرى کرد. امروز اسلام واقعى در مقابل اسلام رنگ، قرار گرفته است به قول شاعر: «به رنگ آمده دشمن /اگر به جنگ نبرد» اسلام سرمایهدارى، التقاطى و سلطنتى همگى با هم جمع شدهاند و علیه اسلام ناب ائتلاف کردهاند همان که محور آن عدالتخواهى است. این خط و پرچم را باید محکم نگه داشت و روى آن آسیبشناسى دقیق داشت و هر کسى در هر حدى و هر جایى که هست با هر توانى که دارد، باید به میدان بیاورید. اگر چنین شد این فتنه هم به راحتى تمام خواهد شد و باید به فکر امتحانات بعدى باشیم و اگر ما اهمال و سستى و بىبصیرتى به خرج دادیم و مذبذب بودیم و شکر نعمت اسلام ناب را به جا نیاوردیم، «لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابى لشدید».
کلمات کلیدی: