1-بنی اسرائیل را برای ما بسی عبرت است؛ باشد که اعتبار نیز باشد. گفتهاند آنگاه که کار سخت آمد و فراعنه بر بنیاسرائیل کار روزگار سخت گرفتند، عقلای قوم و پیران روشن ضمیر بنیاسرائیل را چاره ضرورت افتاد. نتیجه آن شد که چهل شب اهالیِ دل بنیاسرائیل به درگاه الهی شکوه از غیبت ولی موعود و منجی قوم نمایند و تضرعی سردهند و ناله و فغان کنند، چنان کردند و اندکی بعد موسی به دنیا آمد. انقلاب واقع شد.
2-بنی اسرائیل از رود گذشت و معجزهها دید؛ موسی را اندکی غیبت افتاد و هارون زمام امور بهدست گرفت؛ بنی اسرائیل را وعده داده بودند که قوم آخرالزمان و منجی بشریت است و باید به سرزمین موعود گام نهد تا حزبالله جهانی گردد. اما بنیاسرائیل را سودای شهوت و پول و مقام در سر بود و مخالفت با ولی آغازیدند، تا آنجا که «کادَ اَن یَقتُلوُه» بنی اسرائیل تشتت و نفاق و دو دستگی آغاز کرد و در پشت دیوارهای فلسطین نشست و از هزینهکردن برای آن سرزمین شکوه کرد و موسی و هارون را فرستاد تا خود آن دو با غاصبان آن سرزمین بجنگند تا منافع مادی و جانی بنیاسرائیل را که قوم برگزیده بودند برای خویش و برای خود و برای نفس خود نگه دارند و هوس گوشت و نان و لباس لطیف کردند و بر طعام واحد صبر نکردند و سرانجام خداوند آنان را در تیه گمراهی و حیرت رها کرد و از آن بدتر به عذاب شهر نشینی متجدد و مدرن گرفتار کرد و از مال دنیا به آنان بخشید؛ ولی و اما که دیگر قوم برگزیده نبودند و اندکی بعد قوم برگزیده شیطان شدند. ابلیس زدگان.
3-ما ایرانیان را چه شده است؟ آیا ما را حقی است برای این «کارها»؟ و فرصتی است برای هدر دادن؟ ما قوم برگزیدهایم برای آن که «او» را یاری کنیم او را که میآید. ما وظیفهای سنگین بر دوش داریم. وظیفهای به سنگینی تاریخ، به سنگینی و سهمگینی ظهور ولی الهی و به سوزناکی اشکهای سحرگاهی او. او خواهد آمد اندکی حال و بعد؛ و این اندک را ما میگوییم؛ با زبان عمل خویش که مقدار و قدرش چه قدر است. ما میتوانیم با او باشیم یا بر او باشیم، له و علیه. ما میتوانیم؛ و اکنون هستیم، برگزیده الله جل اسمه یا برگزیده شیطان باشیم. ما میتوانیم آن قومی که یحبون الله و یحبونه باشیم و میتوانیم نباشیم، ما خود میتوانیم انتخاب کنیم که آیا باید آن بار بر دوش کشید یا می توان رها کرد و زحمت نکشید و بر طعام واحد صبر نکرد و به ذلت و نفس و شهوت پرستی دچار آمد و بر رأی سفها و مترفین قوم کار کرد و خود پرست و خود خواه شد(ولو به اسم ملت و اصالت جمع و ننگ دموکراسی). ما با کارهای خویش میانه این دو راه را انتخاب میکنیم. ما میتوانیم دیگر خواه باشیم و برای فلسطینیان کاری کنیم یا چراغی را که به مسجد الاقصی روا است به برجهای مشید تهران آویزان کنیم و در راهپیمایی روز قدس علیه قدس شعار دهیم و بعد از سی سال آبروی قطره قطره جمع شده را به فاضلاب صهیون بریزیم و شعارهای سفیهانه بدهیم و شیعة لبنان را به ربذة نفس کافر تبعید کنیم و برای زیاد خوری خود، نصرالله را بعید کنیم. پروردگارا ما را به خاطر سفهای قوم مؤاخذه مفرما!
4-معصومین و امامان ما از وعدههای تو خالی شیعیان خستهاند و از رفیق نیمه راه بودنشان دل ناخوش، این بار نه به سخن که با عمل کار بر میآید. شیعیان نه به زبانِ زبان که با زبانِ عمل باید اهل راه بودن را ثابت نمایند و این امری سختْ سخت است. غربال و بلا و فتنه خوراک هر روز شیعیان است تا آزموده شوند و خالص شوند. و هر بار که امتحانی به فضاحت از سر میگذرانند ظهور او را بیش و کم به تأخیر جانسوز دچار میآورند و قلب او را که عین عالم است، مکدر میکنند و چشمانش را گریان.
5-«حفظ وحدت» و «غربال خواص و عوام»؛ دوگانة این روزگار ماست. حوادث اخیر امتحانی بس شگرف و برای بسیاری از رجال دین و اهل دیانت شکستی آشکار بود که توبهایی نصوح میطلبد. خداوند را با کسی پیمانی نیست اگر اختلاف و خلل راه یافت و رایحهها و صلابتها برفت، ما نیز به سرنوشت بنیاسرائیل دچار میآئیم؛ هر چند که از غربال چارهای نیست. مردودی خواص تعویق ظهور را در پی خواهد داشت و ما دیگر در موقعیتی تاریخی نیستیم که چنین کنیم. آیا سرنوشت فرزندان روحالله نیز مانند سرنوشت فرزندان اسرائیل نبی خواهد بود؟
6-وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ?4? فَإِذَا جَاء وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُوْلِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُواْ خِلاَلَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ?5? ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا
نوشته شده توسط
کوشا
88/7/15:: 8:2 عصر
|
() نظر