صداقت ، ارزشی است که سران اصلاح طلبان ، بیش از هر چیز دیگر بر آن تاکید کرده اند و حتی هنگامی که خاتمی قبل از اعلام کاندیداتوری موسوی خود را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح کرد ، یکی از نکاتی که بدان اشاره داشت این بود" مردم مرا به عنوان یک آدم صادق می شناسند"(نقل به مضمون).
به گزارش عصر ایران، با این حال پس از انتخابات ریاست جمهوری ، گروهی از رده های میانی اصلاح طلبان که برای خود رسانه هایی هم - ولو فیلتر شده - راه انداخته اند ، با اقدامات غیرصادقانه خود ، بیشترین لطمات را به چهره اصلاحات در میان مردم زدند و در شرایطی که اصلاحات بحران زده و مصیبت دیده بیش از هر زمانی نیازمند ارائه چهره ای صادق و راستگو بود ، کارهایی انجام دادند که قطعاً به سود جناح مقابل بوده است.
به عنوان مثال چندی پیش نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید منتشر شد که در آن نسبت به وضعیت بعد از انتخابات در کشور انتقاداتی طرح شده بود.
انتشار دهندگان اصلاح طلب نامه ، در زیر ان اسامی 293 نفر را به عنوان امضا کنندگان درج کرده بودند.
293 نفر ،عدد قابل توجهی است اما واقعیت چیز دیگری بود که پس از انتشار نامه عیان شد و سرافکندگی طراحان و نشر دهندگان را باعث شد و البته برگی دیگر از کوپن صداقت اصلاحات را سوزاند.
واقعیت این بود که بخش قابل توجهی از امضاهای آن نامه ، جعلی بود و افرادی که نام شان به عنوان امضا کننده ذکر شده بود ، ناگهان با تعجب دیدند که نام شان در رسانه های داخلی و خارجی به عنوان نویسندگان نامه مذکور مطرح است و چه تحلیل هایی که حول آنها عنوان نمی شود!
جالب این جاست که بعد از اعتراض بسیاری از این افراد و تصریح آنها به این که چنان نامه ای را نه دیده اند و نه امضا کرده اند ، سایت های اصلی متولی انتشار این نامه ، به جای انتشار تکذیبیه آنها ، حداکثر کاری که کردند ، حذف نام افراد معترض از پای نامه بود و البته بسیاری دیگر از همین رسانه ها ، حتی همین یک کار را هم نکردند!
نمی دانم واقعاً آیا دوستان اصلاح طلب ما واقعاً لحظه ای به این نکته ساده فکر نکرده بودند که بعد از انتشار این نامه ، افرادی که حتی روح شان هم از آن خبر نداشت ، لابد اعتراض خواهند کرد و آبروریزی به بار خواهد آمد؟!
جالب اینجاست هم اکنون نیز که مدتی است از انتشار آن نامه می گذرد ،هنوز هم تعدادی از این افراد که تازه از آن خبردار شده اند در وبلاگ های خود به تکذیب امضاهایشان می پردازند و این روند همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا یک نامه با چند امضای معدود اما واقعی ، ارزشمند تر است یا نامه ای با صدها امضای جعلی؟!
بدیهی است که هر انسان عاقلی ، اولی را ارجمند تر می داند ولی چرا بعضی ها که خود را عقل کل هم می دانند و شعار صداقت و شفافیت و دموکراسی و ... می دهند ، دومی را برگزیده و شرمساری جبهه اصلاحات را رقم زده اند؟
دشمن اصلاحات ، نه یک جریان خاص سیاسی و اصولگرایان و اقتدارجویان ، که همین دوستان نادان هستند که هنوز برای شعور مردم ، ارزشی قائل نیستند و چه شباهت غریبی وجود دارد بین اینها و بعضی ها در جناح مقابل!
بلاگرها امضاهای خود زیر نامه های سیاسی را تکذیب کردند
با این حال ، تعدادی از این افراد ، پس از مطلع شدن از گنجاندن نام آنها در زیر این نامه ها ، مراتب را تکذیب می کنند که سه نمونه زیر از این قبیل موارد است:
سروش خسروی در یادداشتی در وبلاگش نوشت:
متاسفانه در روزهای گذشته بیانیه ای در برخی سایت ها و با امضای 293 نفر منعکس شده که در پای آن نام این جانب نیز درج شده است. با توجه به آن که بنده از مفاد این بیانیه و در نتیجه ذکر نام خود در پای آن مطلع نبوده ام و در ضمن ه انتشار این بیانیه به همراه نام این جانب مایه برخی گرفتاری ها و سو تفاهم ها ب نزد برخی دستگاه های ذی ربط شده است . من نیز به همین دلیل درخواستی را برای این سایت ها و مسوولان آن ها ارسال کردم که امیدوارم در اسرع وقت نسبت به اصلاح موضوع و تکذیب ماجرا اقدام شود. تا از تکرار چنین سهو خطاهایی در آینده جلوگیری شود.
امیرعباس نخعی هم در وبلاگش نوشت:
چندی پیش در بجبوحه تحولات پیدرپی سیاسی کشور نامهای از سوی 293 روزنامهنگار و فعال سیاسی منتشر شد که هماینک نیز توجه به محتوای آن در میان اهالی مطبوعات و حتی برخی نهادها ادامه دارد.
این نامه در زمانی که حقایق سیاسی کشور در میان آتش و دود گم شده بود به امضای جمعی از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی منتشر شد با این هدف که شاید در آن هنگامه آبی بر آتش ریخته باشند. نامه طبیعتاً با توجه به گرایش و طیف امضاکنندگان آن مخاطبانش چهرههای شاخص سیاسی اصلاحطلب (هاشمی، خاتمی، میرحسین و کروبی) و مراجع قم بودند و محتوای آن نیز همانگونه که در بالا توضیح آن رفت و امضاکنندگان آن نیز روزنامهنگاران و سیاسیونی بودند که بالطبع برخی نامه را تهیه، برخی آن را امضا کردند و نام برخی دیگر نیز به واسطه ارزیابی جمعکنندگان امضا از نوع فکر، اعتماد و شناخت متقابل در پای نامه گذاشته شد.
هنگامی که نامه را اولین بار پس از انتشار خواندم احساس کردم با وجود چارچوب منطقی و قابل دفاع، دارای لحن و ادبیاتی غیرقابل دفاع است.
قابل دفاع بود چون استمداد طلبیده شده بود برای حمله به خوابگاههای دانشجویی (که مقام معظم رهبری آن را محکوم و خواستار مجازات عاملینش شد)، برای فجایع کهریزک (که به دستور مقام معظم رهبری توقیف شد)، خونهای به زمین ریختهشده (بنا بر گفتههای مقامات عالیرتبه نظامی کشور همچون سردار عراقی تعدادی از کشته شدگان مورد تایید قرار گرفت) و بعضا بازداشت برخی فعالان سیاسی و مردم بیگناه.
اما بالطبع لحن و ادبیات نامه غیرقابل دفاع و در مواردی دور از گفتمان و ادبیات اصلاحطلبانه بود، اگر دوستان مشورتی پیش از تدوین آن میکردند هر کس میتوانست کمی بر غنای آن بیفزاید و در آن فضای خشونتزده کمی از آلام مردم بکاهد.
به دوستانی که پیش از این در اینباره با هم گفتوگو کردیم نیز تاکید کردم از کلیت نامه میتوان دفاع کرد، اگرچه لحن و ادبیات آن اصولاً قابل دفاع نیست. در این میان صحبت از قرار دادن نام یک یا دو نفر یا چند نفر برای انتشار یک نامه نیست که شاید برخی از همکاران به واسطه شناخت و آشنایی با راه و روشهای یکسان دست به چنین انتخابی زدهاند و در چنان فضای شتابزدهای اقدام به قرار دادن نامها کردند که برای پرهیز از هر گونه مشکلی باید از آن پرهیز کرد تا در شرایط بحرانی قابل دفاعتر باشد. چه آنکه اگر کسانی برای کارهای خود نیاز به توضیح ندارند ما که میدانیم مرغهای عروسی و عزا هستیم باید همانگونه نیز عمل کنیم در غیر این صورت در ورطه انفعال و پشیمانی گرفتار خواهیم آمد.اگر خود من پیش از انتشار در اینباره اطلاع می داشتم در چنین ورطه ای قرار نمی گرفتم.
در این مواقع حساس اینگونه بیانیهها باید توسط کسانی نوشته شود که با ادبیات واقعی اصلاحطلبانه اقدام به نوشتن بیانیه کرده و اصلاحطلبان نیز با همان مشی اعتماد و اعتقاد به امضای آن مبادرت ورزند که به نظرم برخی جاها لحن بیانیه مزبور از جنس اصلاحطلبی ناب و نجیبانه نبود چه آنکه قرار دادن برخی نامها در پای آن نیز. در همان بیانیه «293 تن خطاب به مراجع» نیز آمده است «در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده حقوق حقه خویش با رساترین نداها و نجیبانهترین رفتارها...» پس اگر مردم ما نجیبانهترین روشها را برگزیدهاند مطبوعات و روزنامهنگاران اگر قرار است صدای مردم باشند باید با نجیبانهترین روشها و متون صدای خود مردم را بهطور موثر فریاد کنند که انشاءاللـه چنین نیز هست.
حامد صالح آبادی در وبلاگ خود نوشت:
درخبرها خواندم که برخی سایتها بیانیه ای با عنوان نامه 330 روزنامه نگار خطاب به دادستان تهران منتشر کردند که در کمال تعجب اسم من هم در این بیانیه بود.درحالی که اصلا روحم هم خبر نداشت که چنین بیانیه ای را امضا کرده ام.من نمی دانم چه افرادی این بیانیه ها را تهیه می کنند .اما روند اخلاقی این کار درست نیست زیرا فردی که می خواهد اسمش در بیانیه ای بیاید باید با اجازه و رضایتش اسمش در بیانیه درج شود که متاسفانه درباره این بیانیه این اقدام صورت نگرفت.از طرفی این بیانیه ها به نوعی حقوقی هستند و بدون خواندن آن نباید اقدام به امضای آن کرد.به همین دلیل صرف نظر از محتوای این بیانیه، ضمن انتقاد از چنین رویه ای اعلام می کنم که مدت هاست که هیچ گونه بیانیه ای را امضا نکرده ام.
کلمات کلیدی: