سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجلس حکمت، نهالستان فضلاست . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
اثبات کذب بودن یک دروغ بزرگ دیگر از موسوی و کروبی
ماشین رسانه‌ای امپراتوری دروغ در ماجرای سعیده پورآقایی چه گفت؟+فیلم

پارلمان نیوز: برای همراهی با جنبش سبز به پشت بام می‌رفت، نه برانداز بود نه مخملی فقط الله اکبر می گفت تا اینکه شبی یک مرد و دو زن اون رو بردن برای همیشه.

فیلم

نوروز: پس از 20 روز جنازه در یکی از سرد خانه های جنوب تهران توسط مادرش شناسایی شد.

بی بی سی فارسی: نهادهای امنیتی از تحویل دادن جنازه به خانواده پورآقایی خودداری ورزیدند و در عوض جنازه را به طور مخفیانه در قطعه ی 302 بهشت زهرا به خاک سپردند.

بی بی سی فارسی: خانواده‌ی پور آقایی تحت فشار قرار گرفتند تا علت مرگ دخترش را بیماری کلیوی اعلام نمایند.

سایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: مگر پدر سعیده رزمنده ایی نبود که بر اثر جراحات شیمیایی به شهادت رسید؟

نوروز: مراسم ختم سعیده پورآقایی شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد قلهک برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با این خانواده شهید مظلوم در این مراسم حضور یافتند.

این مطالب مرثیه سرایی بعضی از سایت ها ی اینترنتی جریان های سیاسی و شبکه های خارجی درباره‌ی دختری به نام سعیده پور آقایی است.

سعیده پور آقایی چندمین نفری است که در ماه های اخیر در سایه ی خواسته های برخی جریان ها و اشخاص سیاسی به دست سایت هتای اینترنتی ربوده شده و در فضای مجازی به قتل می رسد.

منزل خانم علی ن‍ژاد مادر سعیده پور آقایی: به نام خدا من سعیده پور آقایی هستم روز 13 تیر از خانه به بیرون رفتم که از بالکن خونه پریدم.

چرا از بالکن؟ چون در قفل بود و مادرم مانع می شد از خونه بیرون برم بعد انجا پام شکست.

از بالکن پریدید پاتون شکست؟

بله وقتی از خونه رفتم بیرون توی راه که داشتم می رفتم با یک فردی آشنا شدم که از من پرسید چی شده؟ من خیلی حالم بد بود یکی دو جای بدنم هم زخم شده بود. که من را بردن بیمارستان بعد حدود دو ماه در خانه ی ایشان بستری بودم. بعد از این دو ماه افرادی که در آن خانه بودند به من گفتند توی یک سایت از من به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده خبری گذاشتند.من خیلی تعجب کردم.

در این دو ماه درباره ی رساندن شما به خانه سوالی نکردند؟

چرا، سوال می کردند ولی من چیز خاصی نمی گفتم . چون حالم این جوری بود ترسیدم مادرم من را ببیند حالش بدتر بشه چون مریض احوال هستند مادرم.

خوب بعد تو سایتها چی گفتند؟

تو سایتی که این خبر را گفتند من خیلی تعجب کردم باورم نمی شدت خیلی تعجب کردم. اونم به این صورت.

مرحله ی بعد چی کار کردی وقتی شنیدی؟

بعد کار خاصی نکردم ولی الآن به غیر از اون که اگر می خواستم برگردم خونه ام خبر را که شنیدم ترسیدم برگردم حالا این که واقعا زنده بودم. ترسیدم برگردم که بلایی سرم بیارند.


- گم شدن سعیده تا قبل از از جنجال سیاسی برخی سایتهای اینترنتی فقط یک مساله خانوادگی بود که طبعا در حیطه حریم خصوصی افراد است و کسی حق ورود به این حریم را ندارند.

اما اقدام حقیقتا شنیع این سایتها و جریان های سیاسی در دروغ پردازی درباره‏ی این نوجوان، سپس قتل ساختگی و حتی دفن او باعث شد که ماجرای این دختر 16 ساله متاسفانه سر زبان‏ها بیافتد و رنج و درد مادرش را صد چندان کند.

- خانم علی ن‍ژاد من در سایتها خوندم که شما تو این 2 ماه که از سعیده خبری نداشتید خیلی این طرف و آن طرف زدید خیلی اضطراب داشتید الآن که ایشان بحمدالله زنده و حی و حاضر در کنار خو می بینید چه احساسی دارید؟

احساس خوبی دارم از خدای بزرگ ممنونم احساس می کنم تولده دوباره ای هست امشب و در عید فطر عیدی ما بوده واقعا خیلی جاها رفتم خیابان ها را گشتم پارک ها را گشتم خیلی برام سخت بود الآن هم دارم میگم خیلی راحت نیست برام یعنی فقط یک مادر درک میکند و یک پدر می فهمه که فرزند انسان نیست یا رفته بیرون دیر می آد خونه یک پدر و مادر چه احساسی نسبت به فرزند دارند؟ مادر چه احساس نگرانی داره واقعا؟ بماند که حالا این اتفاق نزدیک سه ماه برای من اتفاق افتاد.

سایت ها و جریان های سیاسی که مدام در تلاش اند که تعداد کشته شدگان حوادث اخیر را در فضای مجازی بیشتر کنند حتی به این حد از رنج و درد مادر بسنده نمی کنند و در اقدامی وی را در گرفتن مجلس ختم تحت فشار می گذارند.

مادر سعیده: یک ماه و نیم گذشته بود از غیبت طولانی سعیده که گفتند دخترت را کشتند اولین بار که تماس گرفتند به همین واضحی گفتند اسمش را نمی دانیم و صدایش را عوض می کرد دیگه نمی دانم کی بود ولی حتما مرد بود و می گفت دخترت را کشتند خیلی گریه و زاری کردم که ادامه بده و حرف بزنه گوشی را قطع می کرد. دوبار ه برای بار دوم تماس گرفت و گفت شما می تونید یک ختم بگیرید برای دخترت. ختم بگیرید. حتما.

گفتم خوب پس من مراسم را بگیرم


همین جوری زنگ می زنند می پرسند سعیده کجاست من یک ماه بگم اردو هست، دوباره بگم اردو هست. همچنین چیزی اصلاً وجود ندارد، درباره ایشان واقعاً این را گفته بودند یکی از آشناها که دوست هستیم به ایشان می گفتیم عمه صدایش می کنند. ایشان بارها و بارها تماس گرفته گفتند سعیده کجاست گفتم اردو هست گفتند: این چه اردویی هست که طولانیه گفتم معدل و انضباط ایشان چون خوب شده یک ماه تمام شده. باز زنگ زدند خیلی سخت بود واقعاً نمی دونستم چی بگم؟ گفتم من تا کی می خوام این رو کش بدم تا کی بخوام بگم نیست خودم برم فرار کنم کجا بروم؟ حتی من به مرض جنون کشیده شد باور کنید دو بار نه به عنوان اینکه جلب توجه کنم دوباره به مرض خودکشی رسیدم. این کار را داشتم می کردم که یکی از دوستان آمد و ... کاش این کار را نمی کرد، گفتن نباشیم و این زندگی را نبینمن. آدم هرچی م یخواد به سرش بیاید دیگه کسی نیاید از من بپرسه چی شده و چی نشده.

سوءاستفاده جریان های سیاسی از این مادر رنجیده و دروغ بزرگی که درباره دختر نوجوانش ساخه بودند همچنان ادامه می یابد تا آن جا که برخی عناصر سیاسی در مرامس ختم این دختر حضور می یابند.

مجلس ختمی که گرفتید کی سری ها آمدند چی گفتند؟

همکارای همین منطقه 7 آمدند. معلمانش، دوستان خود سعیده، دوست و آشناهای من بودند هم دوره هایی پدرش، همسرم بودند بعد از شروع مراسم که قاری قرآن می خواند تمام کردند ورود آقای میرحسین موسوی را خیرمقدم گفتند که برای من جای تعجب داشت پیش خودم گفتم ایشان از کجا خبر داره؟ خیر مقدم گفتند و پیغام دادند که به من بگویند بیای م که ایشان به بنده عرض تسلیت کنند،‌ که من نرفتم وگفتم حالم خوب نیست و عذرخواهی کردم.

برخی اشخاص سیاسی دیگر هم با حضور در خانه مادر سعیده، او را برای زمینه لازم برای استمرار جوسازی های دروغ علیه نظام تحت فشار قرار می دهند.

مادرسعیده: از شب قبل از ختم، تعدادی از آقایون زنگ زدند و من در را بازکردم و اومدند بالا، سه نفر آقا و دو نفر خانم بودند، گفتند از طرف ستاد انتخاباتی آقای کروبی آمدیم برای کمک و پشتیبانی از شما گفتم کمک برای چی؟ پشتیبانی چی؟ از کجا آدرس گرفتید؟ گفتند پیدا کردم آدرس خونه شما برای ما کاری نداره، هرچی گفتم از طرف کی آمدید گفتند از ستاد آقای کروبی، چند تا سئوال پرسیدند. آقایون گفتند که دخترتون را کشتند بعدش هم در قطعه 302 خاک کردند در یک گور دسته جمعی، گفتم من اطمینان ندارم نمی دانم شما با چه اطمینانی حرف می زنید؟ گفتند ما مطمئن هستیم در این شلوغی اخیر اتفاق افتاده این که من همون جا تأکید کردم گفتم عارضه قلبی و نارسایی کلیوی است.

یکی از آقایون فرمدند که این دروغ محض است. که از چی می ترسی چرا نمی گی از حقوق خودت دفاع نمی کنی.

اما چند سئوال منطقی و طبیعی در مدتی که سعیده ناپدید بود.

گفته بودید اسمتون چیه؟ غزل. چه وقت متوجه شدند کهاسم واقعی تو غزل نیست؟‌

وقعی که این خبر ار در سایت برای من می خوندند در واقع اون ها هویت اصلی من را نمی دونستند ولی خودم چون می دونستم حدوداً او نزدیکی هایی بود که پیدام کردند که احساس کردم که هی با هم دیگه صحبت می کردند احساس کردند فهمیدند که متن که چون عکس هم بود در سایت احساس کردم فهمیدند.

خانم پورآقایی برای من به عنوان یک خبرنگار سئوال است که او خانواده ای که دیدند در خیابون پاتون شکسته بردند بیمارستان و بعد بردند منزلشون چه طور دنبال این نبودند که شما را به خانواده برسانند و بگند که ایشون پاشون شکسته و تصادف کرده بودید؟‌

چرا اتفاقاً خیلی از من سئوال می کردند ولی من خوب چون جایی نمی توانستم برم هر دفعه یک بهانه ای می آوردم براشون هر دعه یک چیزی می گفتم، مثلاً می گفتم مزاحم هستم از این جا برم ولی اون ها برای اینکه مشکلی در بیرون از خون برای من پیش نیاد من را نگه داشتند گفتند بمونم تا تو را به خانوادهتحویل بدیم.

ماجرای پیدا کردن سعیده نیز قابل تأمل است. بهد از ججال اینترنتی سیاسی درباره گم شدن قتل و دفن این نوجوان، دستگاه های امنیتی،‌ نظامی با حساسیت ویژه وارد ماجرای می شوند و در یک کار فشرده و پیچیده سرانجام مکان وی را پیدا می کنند.

سعیه: بعد از مدتی که گذشت حالا پیدام کرده بودند. چه جوری پیداتون کردند؟

واقعاً من هنوز خودم نمی دونم چه جوری شد که اصلاً‌متوجه شدن من اونجام ولی پیدام کردند. بعد خیلی با من صحبت کردند گفتند این جوری شده بعد اینکه اوضع یک خورده آرام تر شد آرام که نه ولی به من اطمینان خاطر دادند که هیچ بلایی سرم نمی آید که برگشتم.

سعیده اکنون به آغوش مادر بازگشته و هر دو تلاش می کنند رنج و عذاب این اتفاق را فراموش کنند اما چه کسی پاسخگوی تأملات یک خانواده کوچک دو نفره است؟‌

مادر سعیده: واقعاً‌می گم با اینکه در سایت این برنامه آبروی دخترم را بردن حیثیت اسلام و کشورمون را بردن، بعد به نوعی خیلی مطلب فجیعی برای سعیده نوشتند همون هایی که خودتون دیدید خیلی بده برای یک دختر، اول از همه می گتم با آبروی کشور بازی کردند بعد با آبروی یک دختر، به هرحال کس بی کسان خداست. اونم آبروی یک دختر یتیم هرچی مشکل باشه نباید با آبروی آدم بازی کنند، من هم یک زن تنهام هیچ وقت دستم را هیچ وقت رو نانداختم حتی به آشناهام به کسی کسی حتی برادر، خواهرم رو بندازم در این مشکلات باور فرمایید بهشون زنگ نزدم حتی خانواده ی خودم آشناها، فامیل ها که گفند سعیده کجاست گفتم سعیده را فرستادم برای تحصیل مالزی که شاید باورتون نشه بپرسید.

اما یک سئوال اساسی:‌ این همه دروغ درباره یک مادر و دختر آیا کام تشنه قدرت طلبی برخی جریان ها و اشخاص سیاسی را سیراب می کند و یا بازهم باید منتظر جوانان و نوجوانان دیگری باشیم که همچون چند ماه اخیر قربانی قدرت طلبی سیاسی برخی اشخاص و جریان ها شدند.

حتی من ماهواره و کامپیوتر نداشتم،زنگ زدند حتی من را بردند دیدم یرای من جای تعجب بود.

گفتم چه کسی این کارو کرده بدون اجازه ی من کسی حق نداشت عکس سعیده را بذاره توی سایت این واقعا کار ناشایسته ای است و من خیلی ناراحت شدم و حتی اعلامیه اش را دارای عکس، اسم، اسم پدر بود چاپ کردند که این هنوز برای من جای سوال داره که چه کسی این کار رو کرده واقعا ناراحت هستم؛نمیدونم چی بگم؟ با این جنجال و با این مراسم از آب گل آلود ماهی گرفتند.

سعیده: اون هایی که این کار رو کردن این خبر را پخش کردند نمی دونم چه جوری بگم فکر کنم واقعا آدم های بی وجدانی بودند که این کارو کردند. من هر مشکلی داشتم مربوط به خودم بود دلیل نمی شه از این سو استفاده کنند به هر حال آبروی من را بردند،آبروی کشور هم بردند.

مادر سعیده:از حق خودم و دخترم نمی گذرم تا جائی که در توانم هست از نظر قانونی نمی گذرم ازشون از کسانی که این کارو کردند.اگر خدا به من عمری بدهد و توانی باشد از حیثیت خودم و دخترم تا توان هست دفاع می کنم و از این فرصت طلبان نمی گذرم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/1:: 8:11 عصر     |     () نظر