سجاد صفار هرندی:تقلب در انتخابات ریاست جمهوری از دو حالت کلی نمیتواند خارج باشد؛ تقلب در اخذ و شمارش رأی در صندوقهای اخذ رأی و یا تقلب و جابهجایی در مرحله تجمیع و اعلام آرا در فرمانداریها و ستاد انتخابات کشور. احتمال وضعیت دوم با توجه به اعلام ریز آرا در تک تک شهرستانها و حتی صندوقها عملاً منتفی است. مگر آنکه چنین تصور شود که مسؤولان ستاد انتخابات بعد از اعلام نتایج دلخواه، نتایج تک تک شهرستانها و صندوقها را نیز مطابق با آن تغییر دادهاند که این امر با رجوع به صورت جلسه هر صندوق که همان شب شمارش آرا به امضای نمایندگان هیأت اجرایی و نظارت رسیده، آزمونپذیر است. اما در حالت اول، یعنی تقلب سر صندوقها، موضوع موقوف به وجود یک « شبکه حداقل 150 هزار نفری تقلب » از عوامل اجرایی و نظارتی انتخابات است که در عین هماهنگ و توجیه بودن نسبت به ضرورت و فلسفه این حرکت، لازم است بشدت رازدار و امین (!) نیز بوده باشند. در این شبکه تقلب لزوماً تعداد معتنابهی معلم، کارمند جزء، معتمدان محلی و... حضور دارند و این البته جدا از دهها هزار نمایندگان کاندیداهاست که تا پایان شمارش آرا در محل حضور و بر فرآیند اخذ و شمارش رأی نظارت داشتهاند. آقای موسوی در نامه به شورای نگهبان مدعی هستند که صدها نفر از نمایندگان ایشان در تهران و هزاران نفر در شهرستانها از محل رای گیری اخراج شدهاند. اگر چه عوامل اجرایی صحت این ادعا را نپذیرفتهاند ولی با توجه به صدور کارت برای 3800 نماینده آقای موسوی در تهران و بیش از 40000 نماینده در کل کشور، بر اساس ادعای خود ایشان میتوان عدم اخراج حداقل 80 درصد نمایندگان او از صندوقها و حضور آنان تا پایان شمارش آرا را نتیجه گرفت. در فرض تقلب بر سر صندوقها باید از این - حداقل - 3000 نفر در تهران و 30000 نفر در شهرستانها نیز سوال کرد که چرا در اعتماد مهندس خیانت و در مقابل این تقلب 150 هزار نفره سکوت کردهاند؟ آنها حداقل میتوانستند اسناد و مدارک معتبری فراهم کنند تا نامههای اعتراضی به شورای نگهبان مستدل و منطقیتر شود یا میتوانند با بیان نام و شماره صندوق محل حضور خود درباره تقلب شهادت دهند. ولی آنان در این امر کوتاهی کردهاند تا جایی که قویترین حجت مهندس موسوی و یارانش برای وقوع تقلب در انتخابات مشارکت بیش از 100 درصدی در 40 حوزه (و نه 170 حوزه) اخذ رأی است که مجموعاً کمی بیش از 1 میلیون رأی از مجموع 40 میلیون رأی را به خود اختصاص میدهد و در برخی از آنها نیز موسوی رأی بیشتری را کسب کرده است! توضیحات قائم مقام ستاد انتخابات درباره این مهمترین دلیل تقلب را بخوانید.گذشته از همه این مناقشات، « افسان? تقلب 11 میلیونی» در 2 سطح قابل تحلیل است. در سطح سیاسی ما با پروژهای برنامهریزی شده مواجهیم که از 6 ماه قبل از انتخابات با طرح موضوع صیانت از آرا کلید خورد. بر من خرده گرفته خواهد شد که چرا سریعاً پای انقلابهای رنگی را به میان میکشی؟! ولی تقصیر من چیست که کارگردانان آشکار و نهان جریان سیاسی مقابل، 3 فاز اصلی تجرب? انقلابهای رنگی در اوکراین و گرجستان (انتخاب یک رنگ، تأکید بر دروغگویی دولت و اظهار نگرانی دائم از تقلب در انتخابات) را طابقالنعلبالنعل پیاده کردند و با دعوت مردم به خیابان پس از انتخابات فاز چهارم را نیز به نمایش گذاشتند؟ کارگردانان آشکار و نهان خود خوب میدانند که واقعیت چیست و خبرهای نشت کرده از جلسات درونی و صحبتهای یکی از مسؤولان ارشد ستاد موسوی در دیدار با رهبری به روشنی مؤید این مطلب است. اما این واقعیت در ورای سطح سیاسی، واجد سطحی اجتماعی نیز هست که باید به طور جدی مورد تأمل قرار گیرد. این واقعیت حیرت انگیز آن است که بخش قابل توجهی از طبقه متوسط جدید شهرنشین (به ویژه تهران نشین) « افسانه تقلب 11 میلیونی» را باور کردند. در جمع بندیهای درونی کارگردانان آشکار و نهان این گونه مطرح شده بود که برای باورپذیر ساختن مسأله تقلب باید نهایت تلاش شود که فاصله احمدی نژاد از رقیبش بیشتر از 4 یا 5 میلیون رأی نباشد. اما به راستی چرا و چگونه آنان در فاصله بیش از 11 میلیونی موفق به اقناع بخش معتنابهی از بدنه اجتماعی خود راجع به وقوع تقلب شدند؟! باید اذعان کرد که باور افسان? تقلب 11 میلیونی از سوی بخش مهمی از طبقه متوسط تهراننشین با تکی? صرف به چنین تفسیرهایی دچار نارسایی است و به لحاظ کمّی و کیفی متفاوت از آن است. مقصود را با مثالی توضیح میدهم: هفته گذشته در اتاق یکی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی بودم که یکی دیگر از اساتید مشهور و سرشناس دانشکده (که سوابق مدیریتی مهم و البته سابقه حضور در نهادهای انقلابی و - به قول دوستان نظامی - را هم دارد) با حالتی هیجان زده وارد شد و در حال نشان دادن صفحه پرینت گرفته شده به همکارش میگفت : « ایناها!... این نتایج واقعی انتخابات است.» همان نتایج معروفی که طی آن نام? بانمک از سوی محصولی به رهبری اطلاع داده شده بود : موسوی 19میلیون، کروبی 13 میلیون و احمدینژاد 5 میلیون! و من هر چه دقت کردم در چهره استاد محترم که با آب و تاب از درزکردن این آمار از درون وزارت کشور سخن میگفت، نشانی از شوخی یا جنگ روانی ندیدم. او افسانه را باور کرده بود! در یادداشت بعدی تلاش میکنم پاسخی برای این سوال بیابم که چرا طبقه متوسط جدید تهراننشین افسان? تقلب 11 میلیونی را باور کرد. |
کلمات کلیدی: