سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمرانیها میدانهاى مسابقت مردان است . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

مراسم گرامیداشت یاد و خاطره 4 دیپلمات اسیر و دربند رژیم صهیونیستی به همت کانون فرهنگی حاج احمد متوسلیان و جمعی از جوانان شیرازی، با سخنرانی مهندس حاج سعید قاسمی برگزار شد.

به گزارش رجانیوز، این مراسم به‌مناسبت پاسداشت اسارت احمد متوسلیان، سید محسن موسوی، تقی رستگار و کاظم اخوان در 12 تیر 1361 به‌دست نیروهای مزدور رژیم صهیونیستی در پست بازرسی حاجز برباره در 40 کیلومتری شهر بیروت برگزار شد. 4 دیپلماتی که با گذشت 27 سال از اسارت آنها، هنوز هم سرنوشت‌اشان در هاله ای از ابهام قرار داشته و نامعلوم است.

قاسمی سخنانش را با شعر "ای وای بر اسیر کز یاد رفته باشد، در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد"، آغاز کرد و ادامه داد: احمد برگ زرین دفاع مقدس ماست. همه شهدای ما و فرماندهان شهید ما هرکدام عطر و بویی دارند اما احمد واجد خصوصیاتی بود که او را از دیگر فرماندهان جنگ متمایز می کرد. احمد ویژگی‌ای داشت که تمام بچه های جنگ به او مدیونند و همین طور ظلمی به او شده است که او را غریب تر و مظلوم تر نموده است. اگر از من بپرسند که بهترین تعبیر درباره احمد متوسلیان چیست، در پاسخ از تعابیر زیارت عاشورا استفاده خواهم کرد و خواهم گفت که احمد "والوتر الموتور" 10 سال دفاع مقدس ماست.

وی سپس به‌صورت مختصر زندگینامه احمد متوسلیان را مورد اشاره قرار داد: "احمد سال 1332 است که در دامان خانواده متوسلیان یزدی که خانواده ای مذهبی بود، پرورش یافت و با آموزه های مکتب اهل بیت آشنا شد. از کودکی به دلیل بیماری نارسایی قلبی گوشه گیری می کرد. در دوره دبیرستان، به دلیل خوش قلم بودن و خوش بیان بودن مورد توجه بود و در همان دوران به ورزش بوکس پرداخت. در سال 1350 وارد خدمت سربازی شد و این دوره را در رسته و فرماندهی تانک به پایان برد. در سال 1352 در رشته برق دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. در سال 1355 به دلیل فعالیت‌های انقلابی به خرم آباد نقل مکان کرد که در همان سال بازداشت و در زندان فلک الافلاک مورد شکنجه قرار گرفت. در ابتدا به اعدام محکوم شد اما با تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت و در نهایت با پیروزی انقلاب از زندان رهایی یافت. در پیروزی انقلاب و فتح سنگرهای کلیدی نظام شاهنشاهی نقش داشت که سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و جزء دور دوم آموزشی سعدآباد قرارگرفت. اولین مأموریت او عضویت در گردان اعزامی سپاه پاسداران به غائله خلق ترکمن در ترکمن صحرا در ابتدای سال 58 بود. مدتی در سپاه تهران فرمانده گروه ضربت سپاه منطقه 10 تهران بود. مدتی هم فرمانده سپاه خیابان خردمند (مسئول حفاظت از لانه جاسوسی) بود. در نهایت احمد پس از اوج گیری غائله کردستان به آن منطقه هجرت می کند و در شهرهایی چون بانه، سردشت، سقز، بوکان، مهاباد و... به حراست از نهال نوپای انقلاب می پردازد تا اینکه مدتی مسئولیت عملیات سپاه پاوه به فرماندهی یار همیشگی‌اش شهید محمد متوسلی عهده دار می شود و در نهایت با آزادسازی شهر مریوان از دست ضدانقلاب سپاه پاسداران آن شهر را تأسیس و فرماندهی آن را بر عهده می گیرد. کارنامه احمد در شهر مریوان خود یک کتاب است که دوستان برای اطلاع از آن می توانند به کتاب آذرخش حاجزبرباره نوشته برادر عزیزمان حسین بهزادی مراجه کنند و از آن اطلاع یابند. این مقطع از تاریخ انقلاب به‌شدت مهم است و بازخوانی آن برای نیروهای مدافع انقلاب و نظام واجب است.

مقطعی که ایجاد غائله های قومی- مذهبی در دستور کار دشمنان خارجی و داخلی انقلاب قرار گرفت. غائله خلق کرد در کردستان، غائله خلق عرب در خوزستان، غائله خلق ترکمن در ترکمن صحرا، غائله خلق بلوچ در سیستان و بلوچستان و... اما از نظر وسعت و عمق، هیچکدام از این غائله ها به پای غائله خلق کرد نبود. غائله ای که چند استان ما را همزمان درگیر کرد. استان کردستان، استان کرمانشاه، استان آذربایجان غربی و استان ایلام. در این برهه از تاریخ انقلاب است که عظمت و بزرگی فرزندان انقلاب خود را نشان می دهد. تدبیر و درایت بی نظیر عزیزانی چون بروجردی‌ها، ناصرکاظمی‌ها، احمد متوسلیان‎ها، همت‌ها و... توانست توطئه دشمن را ناکام گذارد. این ستاره‌های آسمان انقلاب، بزرگترین کاری که کردند، فتح قلوب مردم کُرد منطقه بود و در میان مردم منطقه محبوب القلوب شدند، به‌گونه ای که بروجردی به مسیح کردستان معروف شد. خوب یادم هست وقتی قرار شد حاج احمد برای تأسیس تیپ حضرت رسول(ص) به جنوب برود، مردم مریوان چه قیامتی به پا کردند. آن‌قدر اشک ریختند، ضجه زدند و ناله کردند تا احمد را منصرف کنند و احمد هم پا به‌پای آنها اشک می ریخت. سینه های ما مخزن خاطرات فراوانی ازاخلاق پیامبرگونه بروجردی‌ها و متوسلیان‌ها با مردم منطقه است.

در کنار اخلاق حسنه این یل‌ها، آنچه موجب حیرت ما می شد، تشخیص اعجاب برانگیز و اعجازگونه آنان بود. مثلاً درباره احمد خوب یادم هست سر مسئله بنی‌صدر که چه اتفاقاتی افتاد. روزی که بنی‌صدر کردستان آمد، قرار شد یک سر هم به مریوان بیاید. پیشاپیش آقای موسوی گرمارودی مشاور فرهنگی بنی‌صدر آمد به سپاه مریوان که خبر دهد بنی‌صدر دارد، می آید، آماده شوید. احمد متوسلیان با صلابت و قاطعیت به او گفت: آقای گرماروی به او بگویید اگر هلی کوپترش بالای مریوان پیدا شود، من خود پشت دوشکا می ایستم و هلی کوپترش را می‌زنم. ما از این جمله احمد از جا پریدیم. با خود گفتیم مگر دیوانه شده که راجع به رئیس‌جمهور 11 میلیونی فرمانده کل قوا و رئیس شورای انقلاب این‌گونه سخن می گوید؟ بعد که علت را از او پرسیدیم، اینگونه پاسخ داد: "برادر! مسئولی که عدالت ندارد، ولایت هم ندارد!" به‌خدا این جمله احمد را باید با طلا نوشت. آری احمد به ما یاد داد که مسئولی که عدالت ندارد، ولایت هم ندارد و امروز شما می بینید، مسئولینی که در این 30 ساله انقلاب و در سایه انقلاب پرورده شده اند ودایم به‌گونه ای سخن می گویند و رفتار می کنند که انگار انقلاب هنوز هم به آنان بدهکار است و رفتار و کردارشان عاری از هرگونه عدالتی است و مدام هم به ولی فقیه می زنند ودیگران را به ولایت نداشته خود فرا می خوانند. اما احمد مانند امامش به ما یاد داد که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این ممکلت آسیبی نرسد.

این بچه ها این قدرت تشخیص را از کجا آورده اند؟ در زمانی که درون خود سپاه، خود ما پاسدارها به دو دسته بنی‌صدریون و بهشتیون تقسیم شده بودیم و در همین سپاه، بنی‌صدریون عکس بهشتی را پاره می کردند، احمد از کجا فهمیده بود که بنی‌صدر عدالت ندارد و لذا ولایت هم ندارد؟ امروز جامعه ما تشنه تشخیص از همان جنس قدرت تشخیص احمدها و بروجردی‌هاست. همان قدرت تشخیص که به ما بگوید به‌قول مرحوم آقاسی "با علی در بدر بودن شرط نیست، ای برادر نهروان در پیش روست" قدرت تشخیص که به ما بگوید اگر یار غار حضرت روح الله(ره) هم بوده باشی، اگر مبارز و انقلابی بوده باشی، اما اگر با ولایت امر نباشی و امر ولایت را نپذیری، به قول مرحوم شریعتی چه به شراب نشسته باشی و چه به نماز ایستاده باشی، هیچ فرقی نمی کند. احمدها و بروجردی‌ها، معیارشان ولایت بود و در برابر امر ولایت خاضع بودند، اصلاً در برابر ولایت خود را هیچ می دیدند و در مقابل آن ادعای "أنا رجل" نداشتند. نه مثل آنان که که خود را ذوب در ولایت می نامیدند اما ولایت را تا آنجایی قبول دارند که به سودشان است و آنان را تأیید می کند.

برادران! مشکل امروز انقلاب ما این نیست که انقلاب فرزندان خود را می خورد، بلکه مشکل امروز انقلاب ما این است که فرزندان انقلاب می خواهند انقلاب را بخورند. آنان طمع به بلعیدن انقلاب گرفته اند. یاران دیروز انقلاب، ظاهراً اغیار امروز انقلاب شده اند.

پس از تأسیس تیپ 27 محمد رسول الله(ص) در زمستان سال 1360 و پس از بزرگ‌ترین عملیات سپاه پاسداران غرب کشور به‌نام محمد رسول الله(ص) که با مشارکت احمد و همت (سپاه مریوان و پاوه) صورت گرفت، قرار بر این شد که احمد و بخشی ازبچه های سپاه مریوان به جنوب بروند. احمد در این هجرت، بچه هایی را با خود برد ونیروهایی به او پیوستند که بعدها هرکدامشان در قد و قواره یک فرمانده لشکر ظاهر شدند و جزء نخبه ترین نیروهای سپاه و جنگ بودند. شهیدانی چون همت، محمود شهبازی، رضا چراغی، رضا دستواره، حاجی پور، علی موحددانش، تقی رستگار، محسن وزوایی، کاظم رستگار و... در عملیات فتح المبین، احمد و تیپش در یک ضربت کاری و به‌شدت غافلگیرکننده توپخانه عراق را در 25 کیلومتری عمق دشمن به تصرف خود درآوردند و از پشت عقبه دشمن را زدند. خصوصیت احمد همیشه همین بود؛ واردساختن کاری‌ترین ضربه به دشمن، در عین غافلگیری صد در صد آن و سرعت عمل بالا با کمترین تلفات. در این عملیات، احمد کاری ترین ضربه را به دشمن وارد کرد و تیپ 27 حضرت رسول الله(ص)، به عنوان یکی از موفق ترین تیپ ها شناخته شد. در عملیات بیت المقدس، به تصریح فرمانده وقت سپاه، دشوارترین وسخت ترین محور عملیاتی به تیپ 27 سپرده شد (به‌خصوص در مرحله اول و دوم) اینجا هم احمد در مرحله سوم و چهارم عملیات عقبه دشمن را قطع کرد و خرمشهر را به محاصره کامل درآورد و باعث شد اگر در فتح المبین ما 11هزار اسیر گرفتیم، اینجا نزدیک به 19هزار اسیر از بعثی‌ها بگیریم. احمد متوسلیان را اگر در عرف نظامی ارتش های دنیا مورد سنجش قرار دهیم، فراتر از یک ژنرال 4 ستاره در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس ظاهر شد. احمد یک گنج ناشناخته بود که هنوز هم قدر و قیمتش برای خیلی از مسئولین ما ناشناخته مانده است. اما "آقا" در چند نوبت با تعابیری زیبا و پرمعنا از او یاد کرده اند و حق او را متذکر شد ه اند.

در سال 1361، پس از فتح خرمشهر و در حالی که هنوز بین ما و شهر بصره حتی یک رده میدان مین وجود نداشت، برای آنکه دست ما را از بصره کوتاه کنند و جلوی شکست صدام را بگیرند، اسرائیل به لبنان حمله کرد و جنوب لبنان را تصرف کرد. در این زمان، قوای محمد رسول الله(ص) پس از دیدار هیئت عالی‌رتبه نظام ازسوریه و دیدار با حافظ اسد، به اذن حضرت روح الله(ره) و به فرماندهی حاج احمد متوسلیان به لبنان اعزام شد. اما متأسفانه دیدیم که مهندس موسوی در یکی از مناظره های انتخاباتی خود این مسئله را به‌صورت تحریف شده و وارونه بیان کردند که البته بنده به‌صورت مکتوب پاسخش را دادم اما متأسفانه آن پاسخ در هیاهوهای انتخاباتی چندان شنیده و دیده نشد. لذا دوستان را به مطالعه مجدد آن ارجاع می دهم. اما در مجموع ما به اذن امام رفتیم و به اذن او بازگشتیم، نه اینکه به‌قول آقای موسوی، نرفته ما را بازگردانند. مگر می شد در آن سال ها بدون اذن امام(ره) یک هواپیما پر از نیروی نظامی به خارج از کشور فرستاد؟ گیرم که ما پاسدارها بی ترمز بودیم و خودسرانه عمل کردیم، تیپ تکاور ذوالفقار ارتش که دیگر خودسر و بی ترمز نبود، پس آنها چگونه آمدند؟ این نیروها به لبنان اعزام شدند و در سوریه و بعد لبنان به دستور احمد به تأسیس پایگاه های آموزشی اقدام ورزیدند که به تأسس حزب الله لبنان انجامید و این شجره طیبه را در لبنان قرص کرد. در نهایت پس از بازگشت سید محسن موسوی کاردار سفارت ما در لبنان از بیروت به سوریه و ارائه گزارش به احمد به عنوان فرمانده نیروی اعزامی و اعلام خط تصرف سفارت ما در لبنان، احمد تصمیم گرفت به همراه سید محسن موسوی و تقی رستگار و کاظم اخوان به بیروت بروند و اسناد و مدارک سفارت را نجات دهند که متأسفانه در پست حاجز برباره به اسارت درآمدند و تا امروز اطلاع دقیق از آنان نیست. در این میان، احمد یک‌بار به ایران بازگشت و گزارشی از وضعیت منطقه خدمت حضرت امام(ره) ارائه کرد.

اما مطالبه ما از دولت این است که هرچه سریع‌تر تکلیف این عزیزان روشن شود و اگر هنوز زنده اند، وسیله استخلاص‌اشان مهیا شود، البته این مطالبه ما از همه دولت‌های گذشته است، به‌ویژه دولت میرحسین موسوی چرا که این اتفاق در زمان صدارت ایشان رخ داد و بیشترین مسئولیت در این زمینه متوجه وی است. کاش آقای موسوی، هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد قدری هم از رژیم صهیونیستی یاد می گرفتند. وقتی آنها برای یک کمک خلبان رده سوم مثل رون آراد دنیا را به هم می ریزند و یادش را تا همین امروز زنده نگاه داشته اند و وقتی برای 2 سرباز اسیر در دست حزب الله، جنگ 33 روزه را به‌پا می کنند، آن‌وقت ما این‌قدر بی عرضه ایم که برای یل‌هایی چون احمد متوسلیان هیچ کاری نکرده ایم. برای او و 3 دیپلمات دیگر و نه برای امام موسی صدر که از قضا ظاهراً با جناب خاتمی نسبت سببی هم دارند. گلایه ما همیشه این بود که برادر عزیز جناب خاتمی چرا شما پرونده امام مسوی صدر را به آدم معلوم الحالی مثل ابطحی سپردید که هیچ کاری نکرد و فقط در مدت 8 سال ریاست جمهوری شما بازیگوشی کرد؟

گلایه دیگر هم از آقای موسوی داریم. ایشان و سخنگویان‌اشان دائماً از یک طرف بر طبل خط امامی(ره) بودن می کوبیدند و از دیگر سو کمک به فلسطین و لبنان را دائماً به بهانه های مختلف تخطئه می کردند و زیر سئوال می بردند. برادر عزیز ظاهراً شما یا دچار آلزایمر شده اید و کمک های فراوان مادی و معنوی ما در زمان حیات ظاهری حضرت امام(ره) به برادران لبنانی و فلسطینی را فراموش کرده اید و یا از بیخ استحاله شده اید و منکر اصل ماجرا هستید. اگر آلزایمر گرفته اید، می توانید ریز این کمک ها را از آقای علی اکبر محتشمی پور سفیر وقت ما در سوریه بپرسید تا ایشان شما را روشن نماید و اگر هم که دچار حالت دومی‌اید که برایتان بسیار متأسفم، پس دیگر اینقدر سنگ امام را به سینه نزنید.

اگر احمد بود، اجازه نمی داد که کار جنگ را بدانجا بکشانند که آنان که می گفتند دیگر ما نمی توانیم جام زهر را بدست امام بدهند.

اگر احمد بود، امروز به جای یک حزب الله، ده‌ها حزب الله در چهار گوشه جهان داشتیم.

اگر احمد بود، امروز به جای یک سید حسن نصرالله و عماد مغنیه ده‌ها چون آنها می داشتیم.

اگر احمد بود، هرکجا که گوینده لااله الاالله است را مرز اسلامی‌امان معرفی می کرد.

اگر احمد بود، اجازه نمی داد مکه و مدینه‌امان در دست منافقین، کربلا و نجف‌امان در دست کفار و قدس شریف‌امان در دست صهیونیست ها باشد.

اگر احمد بود، دیگر گروهک های مزدور چون پژاک، جرأت جسارت در کردستان و مریوان نمی یافتند.

اگر احمد بود، آرمان بسیج نهضت جهان اسلام حضرت امام را محقق می کرد.

اگر احمد بود، جنایتکاران صهیونیست در تجاوز به لبنان و غزه را به اسارت می گرفت و در بازار شام می گرداند و بی‌هیبتشان می کرد.

اگر احمد بود، مصداقی بود بر این آیه شریفه که اشداء علی الکفار و رحماء بینهم.

اگر احمد بود، برای یاران آلزایمر گرفته و یا استحاله شده امام(ره) فریاد می کشید و اصول مقدس و ناب خط امام را به آنان یادآوری می کرد.

اگر احمد بود، بی تردید برای رهبرمان آقا سیدعلی خامنه ای مالک اشتری کامل بود.

اگر احمد بود، مولا و سرورمان حضرت صاحب الزمان(عج) را شمشیری شکست ناپذیر و سربازی خستگی ناپذیر بود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/1:: 8:32 عصر     |     () نظر