سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و از او پرسیدند امیر مؤمنان خود را چگونه مى‏بینى ؟ فرمود : ] چگونه بود آن که در بقایش ناپایدار است و در تندرستى‏اش بیمار ، و از آنجا که در امان است مرگ به سوى وى روان است . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

چون بهار زندگی هامان گذشت


فصل گرم بچگی هامان گذشت



بعد از آن دیگر کسی آدم نبود


گرگ و سگها،لاشخورها کم نبود



یار غار کودکی ها کوچ کرد


بازی دنیا دو مشتش پوچ کرد



شهر خاموشی بماند و یاد او


کوچه مان هست آن پلاک روبرو



یاد دارم جنس کوچه خاک بود


فرصت بابونه گل ها پاک بود



ای دریغا فرصت بودن کجاست


فرصت تکرار خندیدن کجاست؟



یاد بوی یاس و مریم،پشت گوش


خنده های بی دلیل و پر خروش



گرچه زیبا بود ولیکن سرنوشت


کاش آخر جور دیگر مینوشت

 

پیام بخشعلی

 

 

کاش که نقاش زمان من بودم


 

شاعر نقش جهان من بودم

میسرودم دو سه شعری به شفق


 

دو سه شعری ز همان جنس فلق


 

میکشیدم نفسی روی وطن


 

نفسی گرم به پهنای دمن


 

نقش میکردم و میخندیدم


 

با نگاه قلمم میدیدم


 

عمر بیهوده ی بی همتایم


 

در سراب ره بی معنایم...

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/4:: 2:3 عصر     |     () نظر