سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات وادارید ، و اگر روى برگرداند ، بر انجام واجبهاش بسنده دارید . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

 آمدیم بیرون که مصادف شد با حضور خبرنگاران و من آنجا از روی عصبانیت صحبت‏‌هایم را کردم تا نشان دهم همیشه قرار نیست خانواده‌ هاشمی ساکت باشند و به هر حال ما برای خود این حق را قائل هستیم.» این بخشی از صحبت‌های فاطمه هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه «آرمان» است؛ اظهاراتی که اگرچه صریح‌تر از همیشه است اما برای مردم ایران جدید نیست؛ چرا که اعضای خانواده هاشمی اصولا عادت به طلبکار دانستن خود از ملت ایران می‌دانند و همیشه در سخنرانی‌های مختلف خود، به بیان این مساله می‌پردازند.

فائزه هاشمی؛ «بابا، همه کاره مملکت است!»

فائزه هاشمی رفسنجانی، دختر جنجالی اکبر هاشمی رفسنجانی را می‌توان مظهر این رویکرد خانوادگی دانست. فائزه هاشمی که بار‌ها و در مصاحبه‌های مختلف، خودش را نماینده زنان فرهیخته و امروزی ایران معرفی کرده، اوج طلبکاری خود و خانواده‌اش از ملت ایران را در آغازین روزهای شکل‌گیری فتنه 88 به نمایش گذاشت و در سخنانی توهین‌آمیز در میان آشوب‌طلبان و اغتشاشگران، پدرش را «همه کاره مملکت» معرفی کرد.

او در آن سخنرانی که بخشی از تصاویرش از صداوسیما نیز پخش شد، اینگونه به توهین به ملت ایران پرداخت: «تاریخو که نگاه بکنید [...] در زمانی که رئیس‌جمهور بود نخست‌وزیرش، میرحسین تحمیلی بود. آقای خمینی گفت باشه. زمانی که بابا رئیس جمهور شد باز رئیس جمهور رئیس جمهور [...] نبود. خاتمی که رئیس جمهور شد، باز اون نبود. تنها دوره‌ای که [...] واقعیه‌ الانه. این یکی. دوم، کسانی که از آقا حمایت می‌کنن بسیجیا و پاسدارا و انصار حزب‌الله و تو این مایه‌ها هستن که اونا هم منافع‌شون تو همین کارای احمدی‌نژاده بنابراین [...] باید منافع این بسیجیا رو حفظ کنه. اگه نکنه [...]. در واقع [...] داره برای خودش این کار رو می‌کنه. سوم،... یعنی منافع رو که نگاه بکنید... آهان! آقا از سال (یک ثانیه نامفهوم) همینه دیگه تو کشورای جهان سوم همیشه باید دچار رهبرای (یک کلمه نامفهوم) ببینید مردم خودمون هم مقصرن. رأیا رو ببینید. یه آدم یه جریان یه فکر ادامه پیدا نمی‌کنه نمی‌تونه بسازه بره. ما یک دموکراسی نیم‌بندی داریم همین دموکراسی، رأی‌های مردم گاهی دردسرساز‌ می‌شه. مثلاً یه دوره من می‌شم نفر اول تهران، یه دوره اصلاً رأی نمی‌ارم. این یعنی چی؟ یعنی آدم‌ها... می‌دونین چیه... تاریخ ما اینجوریه. ما قهرمان‌ساز و اسطوره‌کشیم. آدم‌هامونو می‌بریم بالا بعد از اون بالا پرتشون می‌کنیم پائین. می‌کشیم شون. مثلاً کی ‌می‌خواد بسازه؟ کی می‌خواد بمونه بسازه؟ ما مشکل روان‌شناسی جامعه‌خودمون هم هست. یعنی اگر ما سیستم داشتیم، ثبات داشتیم، دموکراسی معنی واقعی پیدا می‌کرد این طور نمی‌شد. (دو ثانیه نامفهوم) یه خط رو می‌گرفتیم ادامه می‌دادیم (16 ثانیه نامفهوم) اصلاً ببینید یکی از مشکلات اساسی هم مال خاتمی بود. کاره‌ای نبود یعنی در واقع عرضه کار نداشت. من در واقع عامل اصلی این دیکتاتوری‌ها رو خاتمی می‌دونم. به این دلیل که سر 18 تیر اون اومد مسیر رو برد به سمت تندی که همه چهره‌ها رو، رو کرد، لو داد. دست همه اصلاح‌طلبان رو شد بعد رسید به 18 تیر. از اونجا دیکتاتوریا شروع شد. ببینید انتخابات بعدی دیگه اصلاح‌طلبا دیگه اصلاً قدرت نگرفتن. الآن هم که می‌تونستن قدرت بگیرن اینجوری شد، سر بابا اونطوری شد.»

مهدی هاشمی؛ «بوعلی سینای ثانی»

تعابیر پدر از پسر برای شناخت میزان ادعا و طلبکاری مهدی هاشمی از ملت ایران کافیست. آن زمانی که اکبر هاشمی اینچنین در وصف پسر کوچکش مطلب می‌نوشت، شاید انتظار نداشت روزی مجبور شود او را در زندان ببیند: «... در دوران کودکی تیزهوشی‌ات مایه اعجاب من بود. مکرر اتفاق افتاد که در خیابان‌های تهران در حال رانندگی، من سرگردان می‌شدم و تو در سه- چهار سالگی راه را نشان می‌دادی و این صحنه، در سفر اروپا هم چند بار پیش آمد. البته آن وقت بزرگ‌تر بودی و یک بار تحت تأثیر هوش‌ات گفتم ابوعلی سینا می‌شود. این اسم در خانه برایت مانده. از آن روزی که به دوران تمییز رسیدی، با همسالان خود مخصوصاً در بین فامیل تفاوت فاحشی داشتی....»

با این حال، مهدی هاشمی پس از تمام فتنه‌گری‌هایی که در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم انجام داد و برای عدم رسوایی، مجبور به قرار از کشور و پناهندگی به انگلستان شد، هنوز هم کله‌ای پر باد دارد و با تبختری خاص، در پاسخ به خبرنگار تلویزیون سلطنتی انگلیس می‌گوید که «حرف‌هایم را در تهران می‌زنم!» البته مهدی هاشمی هنوز هم از ملت ایران طلب دارد و انگار در آستانه انتخاباتت ریاست جمهوری یازدهم، برای ادامه دریافت طلب خود از مردم به کشور بازگشته است.

محسن هاشمی؛ «یک ارث پدری به نام مترو» 

«برای اینکه بیشتر از این مردم، مسافران و توسعه مترو در فشار قرار نگیرند، علی رغم اعتقاد به خدمت و اعتماد به توان جناب عالی و همکارانم خواهشمند است موافقت فرمایید فرد دیگری که امکان ایجاد هماهنگی بیشتر خواهد داشت در راس مدیریت این شرکت قرار گیرد.» این بخشی از متن نامه استعفای محسن هاشمی رفسنجانی از ریاست بر شرکت متروی تهران و حومه است؛ استعفایی که پس از سال‌ها و در واکنش به اعتراضات گسترده نسبت به عملکرد این مجموعه صورت گرفت اما هاشمی حتی حاضر نشد به خاطر این مشکلات از مردم عذرخواهی کند و حتی خودش را نیز متخصص این امر خواند که تنها به دلیل عدم هماهنگی با سیاست‌های دولت، اقدام به ترک منصب کرده است.

این احساس که گویی ملت ایران به یک خانواده مدیون و بدهکار هستند، انگار در خانواده هاشمی همه گیر است و  به فرزندان نیز سرایت کرده تا محسن و فاطمه و فائزه و مهدی به دنبال بازپس گیری این مطالبه قدیمی از مردم ایران باشند. مردمی که به فرموده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، «ولی نعمت» مسئولان هستند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 91/8/9:: 1:25 عصر     |     () نظر