سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای آن که عارفان را با رازگویی طولانی اش، مأنوس ساخت و بر خائفان، لباس دوستی خود پوشاند ! [امام سجّاد علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

خبرنگار:  آقای کروبی میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم.

کروبی: اول بگو من چقدر وقت دارم؟

خبرنگار:  هرچی دلتون بخواد. میشه چند تا سوال بپرسم؟

کروبی: تو کی هستی؟

خبرنگار:  من خبرنگارم.

کروبی: نمی خوای که به من تجاوز کنی؟

خبرنگار:  نه، این چه حرفیه. چند تا سوال داشتم.

کروبی: بخوای تجاوز کنی من میفهمم ها.

خبرنگار:  عرض کردم که نه. میشه سوال هام رو بپرسم؟

کروبی: خلاصه حواست باشه. اگه تجاوز کنی، بچه ها بهم خبر میدن من هم میفهمم. اونوقت نامه مینویسم و به همه میگم ها!

خبرنگار:  باشه. فقط چند تا سوال داشتم.

کروبی: چند لحظه ات تموم نشد؟

خبرنگار:  من که هنوز نپرسیدم.

کروبی: خوب بپرس. فقط یه کم عقب وایسا؛ نیای جلو ها.

خبرنگار:  باشه. اینقدر خوبه؟

کروبی: آره خوبه.

خبرنگار:  به نظر شما چه چیزی باعث شد اون نتیجه در انتخابات سال گذشته رقم بخوره؟

کروبی: کدوم نتیجه؟

خبرنگار:  همان نتیجه دیگر. مثلا شکست آقای موسوی.

کروبی: آخی، مگه موسوی شکسته؟

خبرنگار:  نه، منظورم اینه که شکست خوردند از آقای احمدینژاد.

کروبی: من کروبیم. از من در مورد شکست خودم سوال بپرس.

خبرنگار:  خب بفرمایید.

کروبی: کجا؟

خبرنگار:  بفرمایید در مورد شکستتون توضیح بدید دیگه.

کروبی: مگه من شکستم؟

خبرنگار:  نه بابا، خودتون فرمودید در مورد شکست شما در انتخابات بپرسم.

کروبی: خوب بپرس دیگه، هنوز نپرسیدی که.

خبرنگار:  بله... میشه در مورد دلایل شکستتون از آقای احمدی نژاد در انتخابات قبلی توضیح بدید؟

کروبی: من شکست نخوردم.

خبرنگار:  اِ... الان خودتون فرمودید در مورد شکست شما در انتخابات بپرسم.

کروبی: گفتم تو بپرس، ولی قرار نیست که من قبول کنم.

خبرنگار:  میشه بیشتر توضیح بفرمایید.

کروبی: وقت دارم بیشتر توضیح بدم؟

خبرنگار:  بله وقت دارید.

کروبی: اگه وقت ندارم، میخوای کمتر توضیح بدم.

خبرنگار:  هر جور راحتید توضیح بدید.

کروبی: باشه. ببین من شکست خوردم اما نه از احمدینژاد.

خبرنگار:  پس از کی شکست خوردید.

کروبی: گوشت رو بیار نزدیک...

خبرنگار:  بفرمایید.

کروبی: برو گم شو.... مگه نگفتم به من نزدیک نشو... حتما نیات شومی داری.

خبرنگار:  بابا خودتون گفتید گوشم رو بیارم نزدیک.

کروبی: آها یادم اومد... خوب بیا ولی سریع برگردی سر جات ها.

خبرنگار:  باشه بفرمایید.

کروبی: من از آرای باطله شکست خوردم.

خبرنگار:  خوب اینکه بدتره.

کروبی: هیچم بدتر نیست. موسوی از احمدی نژاد شکست خورد، چون اون دوم شد و احمدی نژاد از اون بالاتر قرار گرفت.

خبرنگار:  که اینطور.

کروبی: تازه اصلا سوال شما غلطه.

خبرنگار: چطور؟

کروبی: کسی از احمدی نژاد شکست میخوره که با اون رقابت کنه. اما من که اصلا با احمدی نژاد رقابت نکردم. من با آرای باطله رقابت کردم و متاسفانه در رقابتی نزدیک و نفس گیر باختم.

خبرنگار:  عجب.

کروبی: بله... این هم تازه از ذکاوت منه. من وارد رقابت با احمدینژاد نشدم و اینطوری راه سوءاستفاده اونها از خودم رو بستم. به این میگن دفع خطر احتمالی.

خبرنگار: چه حرف جالبی.

کروبی: قشنگ بود، نه؟ تازه یاد گرفتم.

خبرنگار:  بله، ممنون از وقتی که در اختیار من گذاشتید.

کروبی: قابلی نداشت... راستی ببینم تو که به من تجاوز نکردی؟

خبرنگار:  ای بابا... این چه حرفیه.

کروبی: اگه فهمیدی کلا کسی تجاوز کرده به یکی دیگه به من بگی ها. باشه؟ کار دارم.

خبرنگار:  باشه. حالا میتونم برم.

کروبی: کجا میخوای بری؟

خبرنگار:  خونه مون.

کروبی: مسجد نمیری؟

خبرنگار: دستمو ول کن... مسجد برای چی؟

کروبی: ختم. نمی خوای ختم کسی بری؟

خبرنگار:  فعلا نه... گفتم دستمو ول کن.

کروبی: اگه خواستی بری منم میبری؟ من ختم خیلی دوست دارم.

خبرنگار:  باشه. بابا یکی من رو از دست این نجات بده.

کروبی: اگه مرده اش زنده باشه خیلی بهتره.

خبرنگار:  اگر زنده باشه که براش ختم نمی گیرن.

کروبی: چرا نمی گیرن. ما گرفتیم شد.

خبرنگار: خوب شما فرق دارید.

کروبی: چه فرقی.

خبرنگار:  هیچی... بذار برم.

کروبی: چرا... مگه وقتم تموم شده؟

خبرنگار: آره تموم شده.

کروبی: جون ننجون بمون یه کم با من حرف بزن.

خبرنگار:  چرا؟ بزار برم.

کروبی: نه... نرو... خسته شدم از بس با موسوی حرف زدم. تو رو خدا تو هم یک کم دیگه با من حرف بزن... آخه هیچکس دیگه با من حرف نمیزنه.

خبرنگار:  بزار برم. فردا دوباره میام حرف میزنم.

کروبی: راست میگی؟

خبرنگار:  آره... حالا دستمو ول کن بزار برم.

کروبی: باشه برو... ولی فردا بیای ها.

خبرنگار: عمراً...

کروبی: نامرد... فکر کنم آخرش هم به من تجاوز کرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/8/14:: 8:57 عصر     |     () نظر