آن یکی میر چیزک بی چشم و رو***خانه کروبی شب خوردی لبو
پس بگفتا شیخنا فکری بکن*** بهر فتنه تف نما ذکری بکن
خون جگر کن نایب عصر ولی*** تا به نخلستان بگرید چون علی
با یهود فتنه گر گامی بزن***چون که او با ما بُوَد جامی بزن
یا تقلب یا تجاوز کن عَلَم *** هان کنون این کاغذ و این هم قلم
از شکم آهی کشیدشیخ ملوس ***گفتی ای پیرک حسین صدهافسوس
هرچه گویم یا نویسم بی گمان***مدرکش جمله بخواهند عاقلان
میر بگفتا: گو که هستیم بی شمار***شیخ گفتا: این نمی آید بکار
میر گفتا: از تقلب دم بزن*** گفت که رای باطله خندد به من
لیکن آن حرف تجاوز بهتر است***چون که دلخواه من و شیرینتر است
گر کسی مدرک بخواهد ناگهان***تحت خود را می دهم آنجا نشان
موسوی گفتا که چیز گویند اگر***همرهانت کرده اند آنجا گذر
شیخ گفتا من بگویم بی گمان***می شناسم جملگی آن همرهان
آن که رفت آنجا نبودی آشنا***جان اکبر جان ممد جان میر بی نوا
نوشته شده توسط
کوشا
89/2/23:: 1:18 عصر
|
() نظر