رؤیای حضرت دانیال درباره ذوالقرنین
در کتاب دانیال (إصحاح هشتم از ص 1 تا ص 9 ) آمده است که
در سال سوّم از سلطنت بیلْشاصَّر پادشاه، به من که دانیال هستم رؤیائی نمایانده شد، بعد از رؤیائی که اوّلاً به من نمایانیده شده بود
.
من در رؤیا دیدم مثل اینکه گوئی من در قصر شوشان که در کشور ایلام است میباشم، و در خواب دیدم که من در کنار نهر اولای هستم. پس چشمان خود را بلند کردم که ناگهان دیدم قوچی در برابر نهر ایستاده و دو شاخ دارد، و شاخهایش بلند بود لیکن یکی از دیگری بلندتر بود، و آن شاخ بلندتر عقبتر بر آمده بود
.
و دیدم که آن قوچ به جانب مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ حیوانی در برابر او ایستادگی نمینمود و از دست او راه رهائی نبود، لهذا آن قوچ طبق میل و اراده خود عمل میکرد و بزرگ میشد
.
و در این حال که من در تأمّل و تفکّر بودم ناگهان دیدم یک بُز نَری از جانب مغرب آمد و بر روی تمام زمین استیلا یافت بطوریکه زمین را مسّ نمینمود؛ و این بز نر یک شاخ معتبری در پیشانیش و میان دو چشمش بود
.
و این بز نر آمد بسوی آن قوچی که دارای شاخ بود و من آن را در کنار نهر، ایستاده دیده بودم؛ و با شدّت قوّتی که داشت بسوی او میدوید. و دیدم که به آن قوچ رسید و به حال غضب بر او بر آمد و قوچ را زد و دو شاخش را شکست، و برای آن قوچ هیچ قدرتی برای مقاومت در برابر او نماند؛ و لذا او را بر روی زمین انداخته و پایمالش کرد و برای آن قوچ هیچ گریزگاهی از دست آن نبود؛ و بنابراین آن بز نر جدّاً بزرگ شد
.
و سپس دانیال بعد از تمامیّت این رؤیا ذکر میکند که جبرائیل به او نمایانیده شد و رؤیای او را تعبیر نموده به تعبیری که در آن، قوچ صاحب دو شاخ، منطبق بر کورش می شد و دو شاخش دو کشور فارس و ماد بود و آن بز نر که صاحب یک شاخ بود إسکندر مقدونی بود
.
در رؤیای دانیال آمده است که قوچی که به نظر او آمده، دو شاخ داشته ولی نه مانند شاخ سائر قوچها، بلکه یکی از آن دو شاخ در پشت دیگری بوده است و این معنی بعینه همان است که در صورت مجسّمه باستانی کورش مشاهده میشود
.
و امّا آن دو بالی که مانند بالهای عقاب در مجسّمه کورش است، آن تصویر خواب أشعیاء است که کورش را در رؤیا، عقاب شرق خوانده است، و به همین مناسبت مجسّمه کورش به مرغ شهرت یافته؛ و رودی که در زیر پای کورش در مجسّمه تصویر شده است مرغاب نامیده میشود
.
یهود از بشارت دانیال چنین دریافتند که پایان اسارت آنها در بابل منوط به همان پادشاه صاحب دو شاخ است که بر مملکت فارس و ماد استیلا خواهد یافت که بر ملوک بابل چیره میشود و بالنّتیجه آنانرا از اسارت بیرون میآورد
.
چند سال پس از رؤیای دانیال، کورش که یهود او را خورس و یونانیان سائرس مینامند ظهور نمود و بر دو مملکت فارس و ماد مسلّط شد و حکومتی عظیم پیدا کرد. و همانطور که در رؤیای دانیال آمده که به مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد، کورش نیز فارس و ماد را تسخیر کرد و در جنوب که همان بابل بود پیشرفت کرد و یهود را آزاد ساخت. و لذا وقتی یهود کورش را در بابل بعد از تسخیر آن ملاقات کردند و رؤیای دانیال را برای او بیان کردند خوشحال شد و بنا بر مساعدت و مهربانی با یهود گذارد و آنانرا به اورشلیم عودت داد و معبدشان را تعمیر نمود
.
باری، اینها همه شواهد صدقی است بر اینکه کورش نیز خود را ذوالقرنین میدانسته (یعنی صاحب دو کشور فارس و ماد، که در رؤیا به صورت دو شاخ متّصل به هم بر مغز سرش روئیده بود) و لذا در تاج یا کلاه خودش این دو شاخ را که علامت و نشانه دو کشور است مینهاده و در مجسّمهاش نیز منعکس شده است
.
و امّا سیر و مسافرتش به مغرب برای رفع طغیان لیدیا بوده است. لیدیا علیرغم قرابت و پیمانی که با کورش داشت بدون هیچ مجوّزی، از روی ظلم و عدوان به طرف کورش لشکرکشی نمود و سلاطین اروپا را نیز علیه او تحریک کرد. کورش با او جنگ نموده و او را فراری داد و سپس او را تعقیب نمود و پایتختش را محاصره نمود و پس از محاصره فتح کرد و لیدیا را اسیر نموده و پس از اسارت او را عفو کرد و سائر همیارانش را نیز عفو کرد و اکرام نمود و به آنها نیکوئی نمود، با آنکه میتوانست آنها را سیاست نموده و نابود کند؛ و این قصّه منطبقٌ علیه این آیه است:
حَتَّی"´ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَه (و شاید مراد ساحل غربی از آسیای صغیر باشد) وَ وَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَـ"ذَاالْقَرْنَیْنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَ إِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا
ما در اینجا به ذوالقرنین گفتیم: نسبت بدین جماعت که ستم کرده و فعلاً در دست تو گرفتارند، اختیار داری آنانرا به پاداش خود عذاب کنی، یا از آنها درگذری و طریقه نیکوئی درباره آنان اتّخاذ کنی!
ذوالقرنین گفت: آن کسانی که از این به بعد ستم کنند، آنها را مجازات نموده و عذاب میکنیم؛ و امّا کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند گذشته از جزای اخروی آنان، ما به طریق نیکو با آنان رفتار خواهیم نمود
.
و پس از سفر مغرب، به سمت صحرای بزرگ در مشرق در حوالای بکتریا برای خوابانیدن غائله قبائل بدوی و بیابانی که پیوسته هجوم نموده و فساد میکردند حرکت کرد:
حَتَّی"´ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی" قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل لَهُم مِن دُونِهَا سِتْرًا
منابع:
1-قرآن سوره مبارکه کهف آیات
2-تفسیر نمونه –جلد 12- ص 542-
کلمات کلیدی: