وقت آن کس خوش که شوری ریخت در اوقات ما آتشی زد بر حصیر کهن? طاعات ما عیسی یی از عرش آمد سمت دلتنگان خاک موسی یی از طور آمد جانب میقات ما با دلم از حضرت دهلی به نیشابور شد با فریدالدین حکایت کرد از حالات ما یاد آن صبحی که تیغ مرتضی در رقص بود نغم? توحید برمی خاست از رایات ما گرچه بودی مهر و علم و حلم، قوت عاشقان گرچه بودی عشق و درد و سوز، سور و سات ما، فصل هی هی ها و هاهاها و هوهوها رسید فصل غفلت ها و هی ها گفتن و هیهات ما "شکر نعمت های تو چندان که نعمت های تو عذر تقصیرات ما چندان که تقصیرات ما" شطحی از عشق الیقین در قالب جانم بریز نیست نوری از یقین در صورت آیات ما
عطر حوّل حالنایی نو به دل هامان ببار! درد ما را تازه کن یا قاضی الحاجات ما! فروردین ماه 1389 |
کلمات کلیدی: