جنگ صفین به آخر خود نزدیک می شود.مالک اشتر به چند قدمی خیمه ی معاویه رسیده است که می بیند سپاه معاویه قرآن ها را به نیزه کرده اند.ناگهان عده ای با شعار حق گرایی و قضاوت منصفانه به رهبری علی مطهری فریاد برمی آورند: وا اسلاما! اینها مسلمانند مگر علی(ع) قرآن ها را نمی بیند؟ امیرالمومنین(ع) می گوید:این حیله و فتنه است گول نخورید! الان مالک در چند قدمی خیمه ی معاویه است. علی مطهری می پرد وسط حرف امام و میگوید: حضرت امام! اینها مسلمانند،قرآن های روی نیزه حجت را بر ما تمام کرده آنوقت شما از فتنه حرف می زنید؟ حرفش که تمام میشود عده ای در حمایت از او تکبیر میگویند،در بینشان ابن ملجم را میشناسم.
امام باز میگوید:به بیراهه نروید!غبار فتنه جلوی چشمتان را گرفته است،بصیرت داشته باشید....
علی مطهری جواب میدهد:اصلا این اختلافات از زمانی شروع شد که شما بزرگان وسابقه داران اسلام را از خود طرد کردید،یعنی واقعا این بزرگان با آنهمه شکنجه و سختی هایی که در راه اسلام متحمل شده اند،حقشان از بیت المال با حق سایر مسلمانان برابر بود؟ می شد سهمی ویژه به جناب طلحه و زبیر اختصاص داد و شام را مثل دندانی کند تا سهم فرزندان آقای ابوسفیان باشد.....
امیر المومنین باز هم بر بصیرت و ضرورت شناخت فتنه تاکید میکند اما علی مطهری بی اعتنا به صحبت های امام دم از اقدامات افراطی یاران امام می زند.بعد هم رو میکند به یاران امام و میگوید:این جنگ و اختلاف ناشی از اقدام نیروهای افراطی 2 طرف است.بهتر است به جای دم زدن از جنگ و کشتن معاویه از وحدت با محوریت نیروهای میانه رو صحبت کنیم.به نظر من: اول امام(ع) باید از افراط گری های قبلی خود ویارانش و سخنرانی های تند نماز جمعه اش عقب نشینی و اعلام برائت کند. معاویه هم که تا به حال دم از مخالفت با اسلام میزد،با قرآن بر نیزه کردن یک گام به جلو برداشته و اسلام را پذیرفته است.ما دیگر نباید با شعارهای افراطی فضا را متشنج کنیم.
بهترین راه حکمیت با محوریت نیروهای میانه روی طرفین است.
این موضع گیری چندپهلوی علی مطهری به مذاق معاویه خوش می آید و بیانیه ای صادر میکند و در آن میگوید: ضمن تشکر از جناب آقای علی مطهری بنده در جهت نزدیک شدن به وحدت،جناب عمروعاص را به عنوان نماینده ی خود معرفی می کنم.
امیر المومنین که از روی ناچاری حکمیت را پذیرفته، مالک اشتر را به عنوان نماینده ی خود معرفی می کند.باز هم علی مطهری میگوید: حضرت امام! قرار شد وحدت با محوریت نیروهای میانه رو باشد، نه مالک که در سپاه آقای معاویه همه کینه اش را به دل دارند! علی مطهری آنقدر از بالا چانه زنی می کند و ابن ملجم هم بین یاران امام فشار از پایین را اجرا می کند تا در نهایت علیرغم مخالفت امام(ع)، ابوموسی اشعری این پیرمرد میانه رو و مورد فبول طرفین به عنوان نماینده ی امام معرفی می شود.
حکمیت شکل می گیرد.عمروعاص و ابوموسی توافق می کنند تا هم معاویه را از خلافت خلع کنند و هم علی(ع) را. ابتدا ابوموسی بالای منبر میرود و اعلام می کند علی(ع) از خلافت خلع میشود. پس از او عمروعاص بالای منبر میرود و بر خلاف وعده اش اعلام می کند معاویه خلیفه ی مسلمین است. ابوموسی و علی مطهری مات و مبهوت به او نگاه می کنند.....
مالک را میبینم که زانوی غم بغل گرفته و گریه می کند.....
امیر المومنین(ع) رو به علی مطهری می کند و می گوید: نتیجه ی کارت را دیدی؟ چقدر گفتم بصیرت داشته باش ولی گوش نکردی!
علی مطهری جواب می دهد: بی جهت قضیه را بزرگ نکنید، فقط یک لغزش ساده بود........
کلمات کلیدی: