موافقان و مخالفان رییس جمهور محمود احمدی نژاد افراد و اسامی جالب و تفکر بر انگیزی را شامل می شود: علی مطهری فرزند شهید استاد مطهری در جبهه مخالفان سر سخت او قرار می گیرد و در عین حال همسر زنده یاد دکتر فاطمی از حامیان استوار او می شود. نوری زاد که عمری به ولایت مداری و... شهره بود می شود دشمن سرسخت احمدی نژاد و فرهاد جعفری نویسنده رمان موفق کافه پیانو – راستی این کتاب را بخوانید، خواندنی ست _ که به سکولار بودن افتخار می کند چنان از رییس جمهور منتخب ملت سخن می گوید و از دکتر دفاع می کند که دوستان روشنفکرش را به فحاشی علیه خودش وامی دارد.فلان ورزش کاری که سال ها در کشور در برنامه ها و همایش ها و جنگ ها ی سرگرمی به عنوان ورزش کار پاستوریزه و مورد تایید دعوت می شد ،می شود جنبش سبزی و آن دختر خانوم تنیسور ایرانی در فرانسه می شود حامی احمدی نژاد!
راستش را بخواهید مسئله هم کمی پیچیده و شگفت است و هم کمی بیشتر ساده و قابل فهم ! محمود احمدی نژاد چه بخواهیم و چه نخواهیم فصل و جریان تازه و بدیعی ست که بسیاری از مشهورات و مرسومات صنفی،خانوادگی و باندی را بر هم زد و اتفاق کاملا جدیدی را خلق کرد. شاید مشاهده ی دقیق بازی یی که احمدی نژاد آن را با شهامت و ذکاوت بر هم زد این صف بندی شگفت را قابل هضم و درک کند.
من البته چندان کاری به دشمنان و دوستان مشهور رییس جمهور ندارم و می خواهم شما را با تعدادی دیگر از افراد این دو جریان که بنده ایشان را از نزدیک و طی سال های طولانی رفاقت و هم نشینی می شناسم ، آشنا سازم – با این توضیح که اسامی شان را ذکر نخواهم کرد_ :
پدر من یک بقالی سر نبش کوچه ای قدیمی در شهرمان دارد و تا آنجا که یادم هست همیشه هشتش به طرز غریبی گرو نهش بوده است. پسر عموی پدرم بر خلاف وی تاجر متمولی ست که در یکی از مناطق شمالی تهران زندگی میکند. پسر عموی او در انقلاب از حامیان جریانات خلق و کارگری و... بود و امثال پدرم را خرده بورژوا می دانست. پدرم در انتخابات سال 84 و امسال در و دیوار مغاز ه اش را پر از عکس آهنگر زاده ی شجاع کرد و پسر عموی خلقی دیروز و بورژوای امروز در دشمنی با احمدی نژاد شهره خاص و عام شد. جوانی را می شناسم که در مخالفت با برنامه های دوران اصلاحات اعم از سخنرانی چهره های مشهور دوم خردادی و کنسرت های موسیقی و ... و البته بر هم زدنشان شهرتی داشت برای خودش. در جریان یکی از همین عملیات هایش مورد اعتراض دوستی قرار می گیرد که این رفتار های تو بر خلاف آموزه های دین و بر خلاف نظر صریح رهبر عزیزمان است و... این برادر مثلا دل سوز انقلاب هم با پرخاش به این بنده خدا نهیب می زند: منافق بی شعور! در جریان حوادث بعد از انتخابات آن بر هم زننده شده بود هوادار سینه چاک آقای موسوی و منافق بی شعور!! هم تا مرز کتک خوردن برای دفاع از احمدی نژاد پیش رفت.
کسی را می شناسم که سال 84 با حرارت این جا و آن جا سخنرانی می کرد که وامصیبتا احمدی نژاد آمده که ولایت را از ما بگیرد و شنیدم همان شخص در مراسم ختم ندا آقا سلطان شرکت کرد و به خاطر آنچه دیکتاتوری رهبری می خواند و آنچه نابودی کشور و انقللاب می پنداشت گریست _ جدا عرض می کنم، گریه کرد! – و البته خانومی را می شناسم که در جریان برخی گزینش های دهه 60 از آموزش و پرورش اخراج شد.بعد ها شکایت کرد و تبرئه شد و می توانست به کارش برگردد که البته هیچ گاه بازنگشت و او امسال چنان انرژی برای تبلیغات به نفع احمدی نژاد گذاشت که بعد از 22 خرداد چند روزی در بستر بیماری افتاد!
معمای عجیبی هست و نیست. می شود درک کرد که چه اتفاقی افتاده و در عین حال گیج کننده است. آنکه محروم بوده و طبیعتا باید از کشور و انقلابش فاصله بگیرد دارد برای پایداری میهنش جان فدا می کند ، آنکه بر خوردار بوده و پر ادعا تیشه گرفته به قصد ریشه ی ایران سربلند. احمدی نژاد بی تردید نام ماندگاری ست در تاریخ به واسطه ی رقم خوردن همین شگفتی ها!.
کلمات کلیدی: