سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، زیباست و زیبایی را دوست داردو خوش دارد که اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
هفت توصیه از دفتر خاطرات یک آدم خیلی مهم

اسمتان را به عنوان صاحب طولانی ترین ماموریت جهان ثبت کنید. اگر هم ثبت نکردند ، بدهید پسر پدرسوخته «گینس» را از مکتب خانه واحد لندن اخراج یا شهریه اش را سه برابر کنند.


در راستای این که ما آدم خیلی مهم و حتی برجسته تری هستیم ، حق خود می دانیم که در آستانه نوروز ، از سر لطف به عالم بشریت ، توصیه های بسیار بااهمیت و ویژه ای داشته باشیم که اگر بقیه هم مثل نزدیکان خود بنده بکار ببندند چه بسا به یک جاهای خوب و پرو پیمانی برسند، بلکه بالاتر :

توصیه اول: شما استوانه این کره خاکی خصوصا" منطقه معتدل شمالی آن هستید. اصولا" هرجا که شما قرار بگیرید همانجا محور کائنات است ؛ منتها دیگران چشم دیدن این برجستگی خاص شما را ندارند. به شما حسادت می ورزند، سر راهتان سنگ اندازی می کنند و خلاصه لاینقطع در حال جوسازی علیه شما هستند. اما شما اعتماد به نفستان را از دست ندهید. سرتان را بیندازید پایین،به روی مبارک نیاورید و کارتان را بکنید. به طور مداوم از ضمیر جمع برای خودتان استفاده کنید و در مورد همه مسائل جهان از موضع مسئولیت،اظهار نظر کنید. کلا" فراموش نکنید که شما خیلی مهم هستید.

توصیه دوم: وقتی شما در قدرت هستید مملکت سراسر امن و امان و گل و بلبل است. هر کس غیر از این گفت به فلان جای پدرش خندیده است؛ زود «بدهید حالش را بگیرند».فی الواقع با توجه به این که شما یک استوانه کامل هستید هیچ کس حق ندارد به شما بگوید بالای چشمتان ابروست. اما شما حق دارید به بالای چشم همه دیگران ، غیر از ابرو چیزهای دیگر هم بگویید. شما می توانید چرخ توسعه راه بیندازید به این بزرگی ، حالا یک عده جلمبر (قشر آسیب پذیر سابق ، مستضعف اسبق -مصحح) هم زیر این چرخ ، لت و پار شدند اشکال که ندارد هیچ ، در جهت تعدیل جمعیت کره زمین بسیار مفیدفایده هم هست. مهم این است که شما آن بالا نشسته اید ، دوستان هم کیفشان کوک است و بچه ها هم شکر خدا مثل دسته گل خدمت مردم می رسند و خلاصه ملالی نیست جز دوری شما. اما وای به روزی که شما بر سریر قدرت نباشید. فی الواقع یعنی مملکت غرق بحران است ؛ یعنی نمودار فلاکت رفته بالای صد و بلکه بیشتر ، یعنی نکبت از سر و روی مملکت می بارد ،یعنی مصیبت ،یعنی بدبختی،یعنی درد بی درمان. اصلا" آقاجان تقلب شده ، مگر می شود مردم شمای به این دسته گلی را ول کنند بروند سراغ یک آدم یک لاقبای پاپتی تازه به دوران رسیده نمک نشناس پدر... (ادامه توصیفات آدم مذکور به دلیل از کوره دررفتن جناب شخصیت مهم سانسور می شود- مصحح) . اصلا" حالا که این طور شد کافه را به هم بزنید. یا شما یا بنزین و دود و آتش تا اوضاع دوباره به حالت عادی برگردد؛ یعنی همان اوضاعی که وفق مراد خودمان است

توصیه سوم: شما یک ملک پدری دارید که به شما ارث رسیده به نام ایران. همه جای آن متعلق به شماست. برای همین است که شاعرمی گوید: «همه جای ایران سرای من است». شما هر طور که دلتان می خواهد می توانید از سرایتان استفاده کنید. حتی می توانید آتیش (آتش -م) به مالتان بزنید ، به هیچ کس هم مربوط نیست.

ضمنا"کسی هم حق ندارد به میزان اموال و دارایی شما ایراد بگیرد چون طبق اسناد به دست آمده ، اموال شما حتی نسبت به دوره قبل از فتحعلیشاه و جنگ های ایران و روس کمتر شده است . آخر آن موقع ایران شامل قفقاز و ماوراءالنهر هم می شد ، الان که وسعتش کمتر است. ای به پدر فتحعلیشاه... (کلمات غیرقابل درج - م) که نتوانست از این ملک ما محافظت کند. حیف زمین های بکر قفقاز نبود. جان می داد برای پسته کاری!

توصیه چهارم: شما در هر کاری که ورود کنید اعم از نفت ، دارو ، زیرخاکی ، استاد ایول (استات اویل – م) و هر کوفت و زهر مار دیگر ،اما اصولا" کشاورز هستید و به جز کشاورزی کار دیگری ندارید. مگر معنی کشاورزی چیست؟ کشاورزی یعنی کاشت ، داشت و برداشت. منتها دیگران می کارند ، شما دارید و برمی دارید. از قدیم هم گفته اند دارندگی و برازندگی.

توصیه پنجم: همان حسودهایی که از دارندگی و برازندگی شما چشم هاشان درآمده ، برای خالی کردن عقده ، شما را به راحت خوری (رانت خواری – م) و زبانم لال فساد اقتصادی متهم می کنند. پای همان جناب «استاد ایول» را پیش می کشند و می گویند گلاب به رویتان از این استاد محترم که گویا اهل ممالک نروجه(نروژ - م) هستند و چه بسا از آن جایزه های خوشگل نوبل دریافت کرده ، رشوه گرفته اید. شما هم برای این که قدری اذهان را از این حرف های حسودان پابرهنه به سمت دیگری هدایت (منحرف – م) فرمایید ، با کمک دوستان و همکاران داخل و خارج ، یک جنبشی به راه می اندازید به رنگ ارغوان یا سیر یا پیاز یا سبزی یا هر رنگ دیگری.

در کمال آرامش و مدنیت و دمکراسی و چیزهایی از این قبیل ، با بنزین و سایر وسایل محترقه و مشتعله ، آتش و دود به راه می اندازید تا روی حسودان را کم کنید. برخی از همان حسودان بی آن که به نیات خیر شما توجه کنند شما را آشوبگر می نامند(به جد و آبادشان خندیده اند به شما دسته گل ها همچین می گویند). اصلا" ناراحت نباشید. اگر دید خیلی اوضاع پس است، سربرگ «می تی کومان» به داد شما می رسد. روی این سربرگ ، یک حکم ماموریت برای خودتان می نویسید ، عمو جابلسی(حاکم جابلسا-م) هم یک امضا می اندازد پایش به این قشنگی (اثر امضای قشنگ مذکور در اثر مرور زمان پاک شده است – م).

برگه ماموریت را که گرفتید یک راست می روید بلاد خارجه مخصوصا" قربان خاک باصفایش بروم انگریز. هم فال است هم تماشا. فراموش نکنید در بلاد خارجه یک کتابی هست به نام گینس ، که چیزهای خیلی بلند و خیلی کوتاه و خیلی ریز و خیلی درشت را داخلش می نویسند . شما هم می توانید برگه ماموریتتان را نشان بدهید و اسمتان را به عنوان صاحب طولانی ترین ماموریت جهان ثبت کنید. اگر هم ثبت نکردند ، بدهید پسر پدرسوخته گینس را از مکتب خانه آزاد واحد انگریز اخراج یا شهریه اش را سه برابر کنند. ضمنا" همین که بین لندن و پاریس و بیروت و کویت و دوبی و ریاض هروله می کنید در همان هواپیما مدرک دکترایتان را بگیرید که در آینده شدیدا" به درد می خورد.

توصیه ششم(ویژه نسوان): شما یک خانم بسیار متشخص هستید. رفته اید پارتی ناز (پاتیناژ - م) ولی به شما گیر داده اند . رفته اید دوچرخه سواری در بوستان، اما نگذاشته اند. لذا می روید و فمی لیس (فمینیست - م) می شوید و یک لجنه ای راه می اندازید برای احقاق حقوق نسوان. فرصت که فراهم شد و ماجرای بنزین و دود و آتش که برپا شد ، راست می روید وسط معرکه بین برادران اراذل ، اسکناس 5 هزار تومانی توزیع می کنید تا از آزادی های شما دفاع کنند. هر جا دود بلند شد شما می روید بالای سکویی ، ماشینی ، چیزی و بقیه را به ادامه درگیری تشویق می کنید. اگر شما را وسط معرکه ، بالای آن چیز ، در هر خیابانی بازداشت کردند اصلا" خودتان را نبازید. زل بزنید به چشم ماموران و بگویید که حضور شما در آن خیابان برای خرید ساندویچ بوده است و آن ها خیلی بی خود کرده اند که مزاحم شما شده اند.اگر پرسیدند مگر در مناطق معتدله شمالی ، جایی که محل زندگی شماست قحطی ساندویچ آمده ، بر اعصابتان مسلط باشید و بگویید: آخر آن هم شد زندگی...

توصیه هفتم: تا می توانید دو پهلو موضع بگیرید. اصولا" شفافیت چیز بسیار ناپسندی است کمااینکه برای سلامتی هم به شدت مضر است. ضمن دوپهلو حرف زدن ، وسط دعوا هم نرخ تعیین کنید. سعی کنید نرخ را دست بالا بگیرید. البته اگر نگرفت ، کم کم پایین بیائید و به اندک راضی شوید. اگر هم دیدید هوا پس است ، سکوت کنید تا سر فرصت دوباره به نرخ قبلی برگردید.

فعلا" به همین توصیه ها عمل کنید تا ببینم سال بعد چه می شود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/12/28:: 1:56 عصر     |     () نظر