فریدون حاجیپور
میرحسین موسوی در مصاحبهای با سایت اینترنتی خود، ضمن ایراد اتهامات گذشته علیه نظام و انقلاب اسلامی، بخش دیگری از دگردیسیهای فکری خویش را به نمایش گذاشت.
موسوی که گویا وهم - این عنصر ضد خرد - همچنان در اندیشهاش جولان بی حد و حصری
او که گویا عدم باجدهی نظام برایش ثقیل آمده، بازهم درصدد تقلیدی کاریکاتورگونه از انقلاب برآمد و با تمسک به ادعا و توهم پیشین خود یعنی تقلب، در یک شبیهسازی متوهمانه، تحرکات هواداران قلیل خود را به مبارزهای همچون مبارزه با رژیم شاهنشاهی تشبیه کرد! مبارزهای که گرچه بسیاری از خواص امروز اعتبار خود را مدیون آن هستند اما ادعای امروز این «سیلی نخورده» و سخن گفتن از راه و رسم مبارزه از طنزهای عجیب روزگار است. بیشک اگر جز این بود میرحسین موسوی بعد از 20 سال سکوت، «همنظری» خود را با کسانی که امام(ره) آنها را بی صلاحیت برای برعهده گرفتن هر پستی عنوان کرده بود، ابراز نمیکرد.
در این مصاحبه، حرف گروهک نهضت آزادیها از زبان میرحسین موسوی به صراحت شنیده میشود، جملهای که امام(ره) در یک سخنرانی محتوای آن را اینگونه بیان فرمودند که «شماها با شاه هم مشکلی نداشتید به خود من هم که گفته بودید.» میرحسین موسوی نیز با تأسی به گفته گروهک نهضت آزادی تصریح کرد که «اگر پهلویها به میراث مشروطیت خیانت نمیکردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رأی مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه برعهده شاه گذارده بود، میتوانست مثل بعضی از کشورها ادامه پیدا کند.» این جمله دقیقاً همان تز معروف نهضت آزادی است که تا آخرین ماههای پیروزی انقلاب میگفتند «شاه بماند اما سلطنت کند نه حکومت.»!
این همنوایی اما در جایی دیگر با مواضع امروزین گروهک نهضت آزادی بار دیگر جمع شده و همانگونه که آنان انقلاب را به دوری از اهداف خود متهم میکنند، میرحسین موسوی میگوید: «ما اول انقلاب زیاد خوشبین بودیم... بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است...»
وی درادامه با مقایسه انقلاب اسلامی با دیکتاتوری شاه تصریح میکند: «بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانهای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیابانها که به صورت مسالمتآمیز احقاق حقوق خود را خواستارند، نشان دهنده حضور ریشههای استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است». این اظهارات موسوی که پافشاری بر «جرم بزرگ» زیر سوال بردن انتخابات است در شرایطی مطرح میشود که وی هیچگاه در این ایام از دیکتاتوری خود مبنی بر ندیدن آرای اکثریت تلاش برای حاکم ساختن دیکتاتوری اقلیت، عبور از قانون اساسی و بی اعتنایی به ارکان نظام و... سخن به میان نیاورده و همچون برخی دیکتاتورهای تاریخ،خیابانها را جولانگاه برخی شعبان بی مخها نمود.
میرحسین موسوی که با کنایههای خود نظام و انقلاب اسلامی را دیکتاتوری میخواند سخنانش بی تردید بار دیگر عبور از کلام و اندیشه امام است که فرمودند:
«... ولایت فقیه هست [است] که جلوی دیکتاتوری را میگیرد، اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری میشود...
«ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه(س) ما نصب فرمودهاند به کسی صدمه وارد نمیکند؛ دیکتاتوری به وجود نمیآورد.
این اما همه گفتههای موسوی نیست. وی در بخش دیگری از سخنانش همچون بیانیه پیشین خود که اغتشاشگران را «مردم خداجو» خوانده بود، با اشاره به اعدام دوتن از آشوبگران تروریست به جرم محاربه آنان را تلویحاً شهید(!)
خوانده و گفته است: «او(خطیب جمعه تهران) از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمیداند سیل خون شهیدان،رژیم شاه را از بین برد». شهید خواندن این دو فرد در حالی اتقاق میافتد که چندی پیش سید محمد خاتمی نیز از موسوی به دلیل خداجو خواندن اغتشاشگران روز عاشورا انتقاد کرده بود و اینک وی با خطایی دیگر، دو اعدام شده اخیر را درحالی شهید میخواند که این دو فرد به عضویت در گروهک ضد انقلابی انجمن پادشاهی و
تناقض دیگرمیرحسین موسوی اما در تاختن او به قوه قضائیه رقم میخورد. او در حالی که از قطع امید خویش از قوه قضائیه سخن میگوید اما به استناد قانون شکایاتی را علیه مطبوعات و رسانهها از جمله روزنامه جوان داشته است. گویا قانون و اقدام قضایی تنها در صورتی مورد خواست و توجه میرحسین موسوی است که توهمات وی را تامین کند. کاندیدای شکستخورده و متوهم در بخش دیگری از اظهارات خود بار دیگر بر بازگشت به قانون اساسی تاکید کرده اما در بخش دیگری تناقض غیرقابل فهمی را با اشاره به اینکه «قانون اساسی وحی منزل نیست» ظهور و بروز میدهد. در حالی که وی خود از اصول قانون اساسی و ارکان آن عبور میکند اما دیگران را به پایبندی به آن فرا میخواند و در هنگامهای که فراخوانش به پایان پاراگراف نرسیده، از ضرورت تغییر قانون اساسی سخن میگوید.
به راستی چگونه میتوان خواست اساسی موسوی را متوجه شد!
نکته اساسیتر در اظهارات میرحسین موسوی آنجایی است که وی سرانجام به حقیقت وزن اجتماعی حامیان خود و برخی هنجارشکنیهای آنان اعتراف میکند. وی در بخشی ازسخنانش میگوید: «توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند... همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند». این اظهارات بیگمان در بردارنده چند نکته است. نکاتی همچون:
1- طرفداران فرقه سبز مردم نیستند.
2- طرفداران فرقه سبز از مردم متمایزند.
3- طرفداران فرقه سبز تاکنون به اعتقادات و مقدسات و هنجارهای جامعه بیاحترامی کردند.
4- فرقه سبز تاکنون چندان مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه نبودهاند.
این اظهارات دیرهنگام با بخش دیگری از سخنان میرحسین تکمیل میشود که برخی از افراد خارج از کشور به نمایندگی از میرحسین موسوی اظهارات ساختارشکنانهای داشتهاند که مصداق همان توصیه میرحسین است.
گرچه او اذعان میکند که نمایندهای در خارج کشور ندارد اما دربخش دیگر، آنان را از خود نمیراند. جایی که میگوید: «در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است».
بیشک این قبیل اظهارات موسوی اظهاراتی است که نه امیدی میتوان به آن داشت نه عاقبتی برای آن متصور بود.
کلمات کلیدی: