سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

»» شعر تقدیم به همان اصحاب عاشورایی خمینی-ره که در عصرعاشورا88،

     همان کردند که با مولایش؛ حسین-علیه السّلام در قرن 61هجری کردند...

http://masdood.persiangig.com/image/weblog/sakh.jpg

برهنه کردن بسیجی

 

»»آدرس را کلیک کنید:

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://aheney.persiangig.com/video/ashusabz.wmv

 

 

بار دیگر فتنه ای آغاز شد/ مصلحت بین مطرب و طنّاز شد
چون ابو موسی حَکَم گردید باز/ فتنه بر می خیزد از سمت حجاز
مصلحت دیده است این آشوب را/ تا بلرزاند دل یعقوب را
برگرفته تیر ِ تهمت در کمان/ بر علی انداخت با زخم زبان
مهره هایش مهره هایی سوخته/ چشم بر لب های دشمن دوخته
پینو کیو یک عروسک چوبی است/ بینی او قصّه کرّوبی است
پوشه نیرنگ روی میز بود/ علّت جعل مدارک چیز بود
عایشه خوش می درخشد در جمل/ فائزه سر حلقه قوم دغل
آن خواص پَست ِ بی شرم و حیا/ آن دورویان خطا ورز ریا
ثروت اندوزان بی درد و اَلَم/ با سلاح سایت و وبلاگ و قلم
ادّعای کذب آزادی کنند/ روز عاشورای غم شادی کنند
سطل های مزبله آتش گرفت/ حرمله تیر از کف آرش گرفت  
پیکر یار بسیجی زیر پا/ مٌرده باشم من نبینم صحنه را
رخت او را از تنش وا کرده اند/ وای من اکران غوغا کرده اند

مسجد و محراب را آتش زدند/ این جماعت گوییا دیو و ددند
از بی بی سی خط و فرمان می دهند/ فتنه را با مکر خود جان می دهند

دیکتاتور خوانند آن فرزانه را/ تا فرو ریزند اصل خانه را
هر زمان عاشور و هر جا کربلاست/ رهبری را بر وفاداران ولاست
آی مردم! متّحد گردید باز/ بر علیه این خواص فتنه ساز
منسجم گردید ای دریا دلان/ مطلع سازید خیل غافلان
ای یلان صف شکن بار دگر/ عرصه جان بازی است و دفع شرّ
اَینَ عمّار است و هَل مِن ناصر است/ این قلم، از شرح میدان قاصر است
تا بسیج بیست میلیونی بجاست/ فتنه گر را عاقبت مرگ و فناست
متّصل جان های مردم با بسیج/ از خزر تا کلّ کشور تا خلیج
سر بداران بسیجی صف به صف/ پاس می دارند ناموس و شرف
ما دفاع از راه رهبر می کنیم/ رفع فتنه، دفع هر شرّ می کنیم
راه رهبر، راه سرخ انبیاست/ آن یگانه، بهر خوبان مقتداست

------پس نوشت------------------------------------------------------

»» با تشکّر فراوان از جناب آقای مرتضی رحیمی یگانه

** حق داشت «قبل نوشت» باشد

     ولی به احترام شعر جناب رحیمی یگانه، پس نوشت شد:

»» و آنان که می توانستند بنویسند- بسرایند- بگویند- حقّ او را بگیرند و...، همه و همه، چه بخواهند و چه نخواهند، به مظلومیّت «بسیج و بسیجی» خیانت کرده اند! فرقی هم ندارد که فرمانده باشی یا سردار! کاسب باشی یا محصّل! قضایی باشد یا انتظامی! اصلاً خودت بسیجی باشی یا نباشی! خیانت کرده ای و این را خودت هم وقتی فیلم را دیدی فهمیدی، ولی نخواستی از پولت، حیثیت ِ شغلی ات، ژست و آبرویت بگذری!! تو اگر با حسین-ع بودی چه میکردی؟ «حسین جان! خودت میدانی که ما با جدّت رسول الله و با پدرت علی، سینه به سینه مقابل کفار جنگیدیم ولی اینک نمیتوان مقابل این هزارهزار یزیدی مقاومت کنیم و پیروز شویم! هم خودت، هم اهل بیت ات را میکشند و بعد از تو، فقط پوستینی از آن اسلام محمّد میماند. حسین جان،‌ مولای من! نرو» تو که این را نمیگویی؟؟ نه؟!!

و خیانت کرده ای... به مظلومیّت «بسیج و بسیجی» خیانت کرده ای، دیگر چه برسد به خون دل خوردن های حضرت روح الله و به خون شهیدانمان و به خون پدربزرگوار همین محسن! آری، تو هم نمی دانستی که آن بسیجی که عصرعاشورا در خیابان های همین تهران هتک حرمتش کردند، فرزند شهید است! میدانستی؟ اگر میدانستی که بدتر! ولی اگر نمیدانستی بیخود نمیخواهد بغض، گلویت را بفشارد و اشک را از چشمانت سُر بدهی! نه این بغض ها و نه این اشک ها، هیچکدام فایده ای ندارد- اگر نبوده ای که یاری اش کنی، خب خالا کاری کن! یعنی فقط بَلَدی بغض کنی و اشک بریزی؟؟ یک خط هم نمی توانی برایش بنویسی؟ نمی توانی مظلومیّتش را فریاد کنی؟

آری! پدرش در عملیات کربلای5 (که این روزها هم سالگرد همان روزهاست) پرواز کرد و هنوز که هنوز است محسن در انتظار پیکر پدرش مانده است که این بلا را حرامیان سبز بر سرش میآورند و مادرش؛ آن زینب زمانه فقط مینگرد تا رفیقان و هم لباسی های محسن کمکش کنند ولی انگار دوباره عاشوراست که نه! واقعاً عاشوراست و کسی نیست که از خود بگذرد و من و تو حتّی جرأت نداریم خود را جزو «توّابـیـن» قرار دهیم!

و محسن جان! و محسن جان ها!

بازهم برایت بغض میکنیم و اشک هامان را برایت، روی صورت مان سُر میدهیم- همین


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/11/7:: 8:0 عصر     |     () نظر