سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[پیمان] دوستی را نگه دار، گرچه دیگری آن را نگه ندارد . [امام علی علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

میرحسین موسوی کمونیستی بود که توسط شهید رجایی مسلمان شد و با اینکه در راه انقلاب حتی یک سیلی هم نخورده بود به برکت اسلام و انقلاب اسم و رسمی یافت وی در مدت 8 سال نخست وزیری اش (60-68) که مصادف با جنگ تحمیلی و رهسپار شدن جوانان این مرز و بوم به قربانگاه الهی بود، ایشان 3 مرتبه استعفا (که بیشتر به قهری کودکانه شباهت داشت) نمودند و در دفعه آخر هم به مدت 1-2 هفته ناپدید شدند و این در حالی بود که کشور در بحرانی ترین شرایط جنگ بسر می برد و موسوی نخست وزیر مملکت بود! قهرهای بچه گانه موسوی با نامه شدیداللحن خمینی کبیر پاسخ داده می شود و اوضاع مملکتی کمی مساعدتر  می شود.

مثلث "ما نمی توانیم" متشکل از موسوی-هاشمی-رضایی جام زهر را به ... و جنگ تمام می شود همراه با آن دهه 60 با همه خون دلهایی که میرحسین برای امام(ره) به ارمغان آورده بود، تمام شد و سکوتی 20 ساله از 68-88 برای موسوی آغاز شد و در این مدت هجمه ها و حملات گسترده و سازمان یافته ای علیه اسلام و انقلاب و آرمانهای امام و خود امام و هتک حرمتهای فراوانی به معصومین(ع) و حتی خدا در میان مسئولین و مطبوعات اصلاح طلب صورت گرفت اما احساس خطری از سوی یار غار امام(!) احساس نشد و همچنان تابلوهای نقاشی  مهمتر از آرمان های امام بودند!در تفالی که به نیت میر حسین و برای حسن مطلع این نوشته به دیوان حافظ زدم، متوجه شدم حافظ هم بله... از خودمان است! نارضایتی حافظ نسبت به میرحسین(!) آنجا شدت میگیرد که میگوید " ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای". احسنتی گفتم و فاتحه ای برای شادی روح حافظ شیرازی خواندم؛ خدایش بیامرزاد.

>> در مرحله بعد بسراغ نطق های اخیر میرحسین موسوی بعد از "زبان باز کردن" رفتم.

وی در جمله ای میگوید:"من نه اصلاح طلبم نه اصولگرا" اما بعد از جدی شدن کار در تغییر موضعی آشکار گفت:"اصلاح طلبی هستم که دائم به اصول رجوع می کنم."

میرحسین موسوی اصولا در حرف هایش از "اصول و ارزش" زیاد صحبت میکند اما در این میان از همه چیز میشنوی الا اصول و ارزش.

آقای میرحسین موسوی! اگر شما پایبند اصول و ارزش هایتان هستید پس چرا در آن برهه ای از زمان که عده ای سکولار قلم به دست و سیاسیون تسلیم طلب، اسلام و انقلاب را به زیر تازیانه هتاکی گرفته بودند از اصولتان دفاع نکردید مگر شما به فروع دینتان که یکی از آنها تبری و بیزاری جستن از دشمنان خداست، آگاه نیستید؟(نگویید نه! که باور نمیکنیم) شاید هم نان به نرخ روز خوردن لذت دیگری دارد!!! الله اعلم.

آخر جالب اینجاست که از آن همه انحراف های عقیدتی و سیاسی و اقتصادی و پرده دری به حرف نیامدی، حالا هم به این بهانه که در مسیر دولت نهم(که مورد حمایت خاص رهبری است) انحراف دیده ام به میدان آمده ام! آخر دم خروس را باور کنیم یا...

حالا هم که طبق قاعده معروف "کبوتر با کبوتر" با سازمان مجاهدین و حزب مشارکت هم سفره شده اید(این را دیگر کجای دلمان بگذاریم؟). دست به دامان کسانی شده اید که زمانی آنها از هاشم آغاجری در سال 82 در قبال سخنان هتاکانه اش به ساحت مقدس ائمه اطهار(ع) حمایت کرده بودند و از سوی آیات عظام(دامت برکاتهم) خودشان و سازمانشان نامشروع قلمداد شدند.

>>> اما "میر اصلاحات" چگونه ماندنی شد؟

تاکتیک "یا من یا موسوی" عملا میرحسین موسوی را به "درب خروج اظطراری" خاتمی تبدیل کرد تا در صورت مشاهده علائم رویگردانی مردم از خاتمی، میرحسین بعنوان یک گزینه در نمک خوابانده شده، وارد کارزار انتخاباتی شود.

با فرار خاتمی، و آمدن میرحسین موسوی دو مشکل بوجود آمد، یکی برای آقای مهندس و دیگری برای سازمان مجاهدین و مشارکت.

با خروج خاتمی و پررنگ تر شدن نقش میرحسین بعنوان جایگزین او در جبهه اصلاحات، به نوعی یک بحران مقبولیت (اگر نگوییم مشروعیت) برای او در جبهه اصولگرایان ایجاد شد که میرحسین نیاز به گروه های حامی اصلاحاتی همچون مجاهدین و مشارکت راشدیدا احساس میکرد در آن طرف قضیه هم سازمان مجاهدین و مشارکت چون کاندیدای سوگلی خود (خاتمی) را از دست رفته و جیب خود را خالی از گزینه جدیدی می دیدند به گزینه ای به نام میرحسین موسوی تن دادند و با همه دافعه ای که نسبت به هم دارند بر روی نقاط اشتراک تاکید می ورزند...وچه شد که آن "هندوانه در بسته"(تعبیر محمدعلی ابطحی)، "دیرحسین"، "غارنشین"،"جامانده در گذشته" قبل از خاتمی به "عزیز"  آنها بعد از رفتن خاتمی تبدیل شد؟؟؟ کسانی که این دوگانگی در وجودشان موج میزند آیا تو را فقط بخاطر اینکه تویی می خواهند؟ بعید میدانم!

>>>> تسخیر قلعه جناب میر به اسب تراوا و هلی برن نیرو و... احتیاج ندارد چراکه خود میرحسین چراغ سبز را به طرف مقابل نشان داده و این از موضع گیری هایش هویداست و از رفتارش و گفتارش اینطور استنباط میشود که میرحسین موسوی "دوست دارد" هرچه بیشتر خود را نسبت به الگوی رفتاری خاتمی "شبیه سازی" کند تا به این طریق بتواند دل رفقای مجاهدینی و مشارکتی اش را بدست آورد.

:::> در زیر به نمونه هایی محدود از مواضع اخیر مهندس موسوی اشاره ای گذرا میکنم:

* "هیچ کس به اندازه من با جوانان در ارتباط نبوده است" سخنی از شما که بیشتر انسان را به خنده وامیدارد. این چگونه ارتباطی است که خیلی از نسل سومی ها "اولین بار" است که نام شما را میشنوند!

* آقای میرحسین موسوی! شما در جایی خود را مخالف سرسخت سهم دادن به احزاب اصلاح طلب دانستید پس چه شد که هنوز نیامده پست و مقام را فروختید و در قبال کسانی که شما را شارژ مالی میکنند به همراهانتان گفتید:" کسی را طرد نکنید، دولت به اندازه کافی بزرگ است(!)."

*در حالی که میرحسین از بکارگیری افراد متعهد به ارزش های اسلام و آرمان های امام خمینی(ره) سخن میگفت، مسئول شاخه دانشجویی ستاد انتخاباتی اش را علی وفقی از عناصر تندروی دفتر تحکیم برگزید و در جواب اینکه چرا او؟ گفت:"من نه این آدم را میبینم و نه میشناسم(!)."

* در مورد گشت های ارشاد هم قول برچیده شدن آن را داد که این موضع میرحسن با همان ارزش هایی که او از آنها دم میزند در تناقض است چراکه فریضه" امر به معروف و نهی از منکر" از اوجب واجبات و سبب ادای سایر فرایض است و علاوه براین از حمایت بالای مردم برخوردار است. بعد از این بود که جناب مهندس نسبت به این موضع اعلام پشیمانی کرد.

* و اما در مورد مساله فلسطین با آن جمله تان که گفتید:" تعدیل در موضع گیری ها می تواند راه حل های خوب باز کند" ما را به خوردن حلوای مقاومت دعوت کردی!

* در مورد مساله دانشگاه آزاد و چشم پوشی و زیر سبیلی رد کردن شما هم من چیزی نمی گویم و جمله ای از عباس سلیمی نمین را نقل میکنم:" میرحسین موسوی نه میتواند و نه انگیزه لازم را برای مقابله با مفاسد سازمان یافته دارد."


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/25:: 1:36 عصر     |     () نظر