سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردن و خوارى نبردن ، و به اندک ساختن و به این و آن نپرداختن ، و آن را که نصیب به آسانى به دست نیاید با کوشش با آن برنیاید و روزگار دو روز است روزى از تو و روزى به زیان تو ، در روزى که از توست سرکشى بنه و در روزى که به زیان توست تن به شکیبایى ده . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
دو کلمه حرف حساب

محمد مهدی تهرانی

بعد از انتخابات دهم شرایطی رقم خورد که هیچ کس آن را نمی پسندید. وجهه ای که از ایران با رای چهل میلیونی مردم و حضور بی سابقه شان در عرصه انتخابات در سطح جهان به نمایش گذاشته شده بود و برگ برنده هایی که در اختیار ایران در مجامع جهانی قرار گرفته بود، به یکباره تحت الشعاع شرایطی جدید قرار گرفت و این گونه بود که سرآغاز مدتها ناآرامی و آشوب کلید خورد. سوالی که در این میان وجود دارد کاملا روشن است:«چرا؟»

علت این همه آشوب و ناآرامی که بهره برداری گسترده رسانه های خارجی را هم به دنبال داشت، چه بود؟ چرا حضور خیابانی کلید خورد و چه چیزی این همه دعوا را موجب شد؟

همه خطوط به یک عنوان ختم می شود و آن ادعایی است که تحت عنوان "تقلب گسترده" و یا "تقلب بزرگ" رقم خورد. سوالی که وجود داشته و دارد این است که اسناد این تقلب گسترده کجاست و چرا تا کنون و با وجود گذشت ماهها از روز انتخابات ارائه نشده است و دیگر اینکه اصولا چنین تقلبی با حضور ناظران و نمایندگان آقای موسوی در 89 درصد صندوق ها چگونه ممکن است؟!

40 هزار و 676 نفر به عنوان نماینده میرحسین موسوی بر سر صندوق های اخذ رای حضور داشته اند و آرای شمرده شده را امضا کرده اند. این میزان نماینده که در طول سی سال انتخابات کشور بی سابقه بوده است، 89 درصد صندوق ها را شامل می شود. سوال که وجود دارد این است که آیا ناظران آقای موسوی هم تقلب کرده اند؟! آیا آنها هم دروغ می گویند؟!

این مسئله در واقع همان چیزی است که ابطحی در ملاقات با خاتمی بر آن تاکید کرد: «در این انتخابات تقلب نشده است و ما نباید می‌گفتیم تقلب شده و این را خود اصلاح‌طلبان هم می‌دانند؛ به فرض محال کل ظرفیت کشور اگر دست به دست هم دهند از همه نیروهای اجرایی تا ناظران و وزارت کشور و شورای نگهبان و ... نمی‌توان 2 میلیون هم تقلب کرد و اگر هم شده باشد که نشده،‌ 9 میلیون بقیه اختلاف رای احمدی‌نژاد و موسوی که دیگر قابل تردید نیست و احمدی‌نژاد پیروز انتخابات است.»

سوالی که وجود دارد این است که منطق آنچه اعتراضات مدنی نامیده می شود و در آشوب جلوه می کند، کجاست؟ تقلب 9 میلیونی که طبیعتا ممکن نیست. پذیرش تقلب 9 میلیونی بدین معناست که ناظران آقای موسوی و کروبی هم متقلب بوده اند؛ چرا که ریز آمار صندوق ها برای اولین بار در تاریخ انتخابات کشور منتشر شده و اکنون قابل تطبیق است.

گذشته از این همه سوال دومی که وجود دارد این است که بر فرض وجود داشتن شک و شبهه در خصوص برخی صندوق ها چرا معترضان از بازشماری آرا استقبال نکردند؟ بازشماری 10 درصدی صندوق ها می توانست مشکل صندوق هایی را که احیانا تردیدی درخصوص آرای آنها وجود داشت را حل کند. و به این ترتیب اگر این بازشماری را در کنار حضور 89 درصدی درنظر بگیریم، می شد از 100 درصد صندوق ها اطمینان کافی پیدا کرد. چرا از این بازشماری استقبال نشد؟ و اصولا چرا اصل بازشماری مورد بی اعتنایی قرار گرفت؟ مگر معترضان خواهان روشن شدن واقعیت نبودند؟

سوال سومی که در پی این سوال ها مطرح می شود این است که با این اوصاف چرا رای اکثریت برتافته نمی شود؟ وقتی تقلب 11 میلیونی ممکن نیست، طبیعتا باید بپذیریم مطابق اصول دموکراسی اکثریت مردم رای خود را به نام احمدی نژاد در صندوق ها ریخته اند و به این ترتیب او رییس جمهور قانونی کشور است. سوال کاملا روشن است:«چرا معترضان حقوق اکثریت را رعایت نمی کنند؟» مگر اینان از دموکراسی و خواست و رای مردم دم نمی زنند؟ مطابق اصول دموکراسی اقلیت باید برآیند رای اکثریت را بپذیرند. چرا و با کدام منطق اکنون جمهوریت نظام از سوی عده ای قلیل مورد هجمه قرار گرفته است؟

سوال دیگری که وجود دارد این است که بعد از این چه خواهد شد؟ وقتی عده ای هیچ ساز و کار قانونی ای را برنمی تابند، با کدام منطق می خواهند در انتخابات های بعدی شرکت کنند؟ و اصولا برگزاری انتخابات های بعدی از نظر آنان چه محلی از اعراب خواهد داشت؟ بر فرض که این انتخابات دوباره برگزار می شد و حق اکثریت در آن نادیده انگاشته می شد، آیا می شد با قاطعیت از قابل پذیرش بودن نتیجه انتخابات بعدی توسط همه جریان ها سخن به میان آورد؟ آیا مواجهه ای که بعد از این انتخابات رقم خورد به مسلخ بردن دموکراسی و قواعد مردم سالاری نبود؟

شاید برخی بگویند موضوع به مسائل قبل از انتخابات و تخلفات آن روزها برمی گردد. سوالی که در این میان پیش می آید این است که اگر این گونه است چرا به قواعد بازی همان آغاز اعتراض نشد؟ چرا روز انتخابات میرحسین موسوی همان انتخابات را قانونی دانست و خود را منتخب مردم نامید؟ با تمام اینها آیا این دست موارد که به قبل از انتخابات مربوط می شود، به معنای "تقلب گسترده" و "تقلب بزرگ" است؟ و آیا می توان به این بهانه آشوب خیابانی به راه انداخت؟ آیا استفاده از این عناوین مصداق واقعی "دروغ بزرگ" نبود؟

سوال دیگری که در میان است، شیوه اعتراض است. منطق اعتراض یعنی تقلب گسترده که کاملا قابل خدشه است و اصولا وجهه ای خیال پردازانه دارد. وقتی بحث به شیوه اعتراض می رسد، خواه ناخواه هردلبسته به ایران اسلامی برایش منافع ملی موضوعیت پیدا می کند.

نکته دیگری که ابطحی در دیدار خود به آن اشاره می کند دقیقا همین است:«اصلاح‌طلبان نباید دعوت به آشوب می‌کردند، این اشتباه بود و من این را قبول ندارم. من افکار اصلاح‌طلبانه دارم اما آشوبگری را قبول ندارم.» وقتی تقلبی صورت نگرفته، آیا راهکار مناسب تری برای بیان اعتراض اقلیتی که البته منطقشان قابل خدشه است، وجود نداشت؟ و آیا اصولا مشخص است که این اقلیت به چه چیز اعتراض دارند؟ آیا برای اعتراض به یک تخلف باید آشوب خیابانی به راه انداخت؟

ممکن است باز گفته شود آشوب نتیجه برخورد حکومت با اقلیت بوده است؛ اقلیتی که منطق درستی هم برای اعتراض خود نداشته اند. سوالی که وجود دارد این است که آیا روزهای نخست بعد از انتخابات که حمله به پایگاه بسیج برای خلع سلاح این پایگاه کلید خورد هم پای حکومت در میان بود؟ وقتی شیشه شکسته می شد و افرادی به قتل می رسیدند نیروی انتظامی چه باید می کرد؟ کسانی که از منطق دم می زنند، اصلا چرا از همان آغاز راهکار حضور خیابانی را در دستور کار قرار دادند؟ چرا با منطق جلو نیامدند؟ چرا در چارچوب قانون عمل نکردند؟ چرا به گونه ای عمل نکردند که منافع ملی خدشه دار نشود و بیگانگان در آن سوی مرزها هورا نکشند؟

آیا هیچ راهکار دیگری برای اعتراضاتی که هنوز منطق آن مشخص نیست و در اعتراض به اکثریت شکل گرفته است، وجود نداشت؟ مسول خدشه دار شدن منافع ملی چه کسی است؟ آیا در مواجهه با شعارهای ساختارشکنی که در مواجهه با اصل نظام و اسلام و انقلاب بیان می شود و ناآرامی ها را هم به دنبال دارد، مسئولین باید سکوت کنند؟ در کدام کشور داعیه دار دموکراسی این گونه است؟

در پایان شاید ذکر سومین نکته ای که ابطحی از آن سخن می گوید خالی از لطف نباشد: «مساله سوم مساله رهبری است که اصلاح‌طلبان نباید به رهبری خدشه وارد کنند و با ولایت فقیه معارضه کنند. این جایگاه را به هر نامی که قبول دارند اعم از رهبری، ‌ولایت فقیه، شخص اول کشور یا هر نام یا ضرورت دیگر که باید در یک کشور باشد، نباید به این جایگاه فصل‌الخطابی لطمه وارد کنند و من این را هم قبول ندارم و همه‌جا هم خواهم گفت و فکر نمی‌کنم شما هم با این حرف‌ها مخالف باشید.»


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/9/18:: 1:19 عصر     |     () نظر