آیا با مخمل آشنا هستید؟
|
پنجشنبه ?? مرداد ???? آیا نام مخمل را شنیده اید؛ آیا با مخمل آشنا هستید؛ چه برداشتى از مخمل دارید؛ بعضى مى گویند مخمل پارچه اى است بسیار لطیف و نرم مثل گل هاى بهارى که سینه سرخان بهارى چون سینه اى لطیف و نرم دارند، به گردش مى آیند اما بدانید که گل هاى بهارى زود پژمرده مى شوند و خارهاى آن آشکار که سینه سینه سرخان را چاک مى زند. مخمل اگر چه زیبا، لطیف، نرم و هیجانى است، اما زود پرپر و فرسوده مى شود و خوان گسترده هزاران سال زحمت را به یغما مى برد؛ مخمل براى استفاده نیست، براى زینت است؛ مخمل همان ململ است. بنابراین از مخمل کارى بر نمى آید؛ اما به سراغ انقلاب برویم؛ انقلاب یعنى تغییر وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب. اگر نگاهى اجمالى به مخمل بیندازید خواهید فهمید که در مخمل نمى شود تغییر ایجاد کرد چون با تغییر در مخمل، دیگر مخملى نمى ماند پس باید مفهوم دیگرى داشته باشد؛ چه مفهومى ممکن است داشته باشد. به گمانم مفهومش این است که واژه هاى انقلابى را تغییر دهیم. یعنى دم از عدالت نزنیم؛ چرا چون مى گویند واژه عدالت از واژه هاى خشن است؛ دردسرساز است؛ خطر آفرین است؛ ما مى خواهیم با جهان تعامل کنیم؛ هم اندیشى داشته باشیم؛ واژه دفاع از مظلومین واژه اى خشن است، زیرا تعامل ما را با جهان بر هم مى زند؛ مثلا همین اسراییل، ما چه کار با اسراییل داریم؛ خودشان مشکل خودشان را حل کنند؛ به ما چه ربطى دارد چه کسى آنجا کشته مى شود؛ ما آسایش خود را مى خواهیم؛ مى گویند چراغى که به خانه رواست به مسجد حرام است؛ این هم از دلیل هاى صد من یک شاهى است. اتفاقاً چراغى که به خانه رواست به مسجد هم رواتر است، زیرا اگر مسجد که محل عبادت است و محل اجتماع مومنین است و محل سیاست و محل کارهاى دیگر مسلمین است تعطیل شود همه احکام الهى تعطیل مى شود. این خود نوعى جهاد و ایثار است که در صدر اسلام نمونه هاى بسیار آن اتفاق افتاده است و نباید خلط مبحث شود؛ پس انقلاب مخملى در اصل انقلاب نیست و باید گفت یکى از آفات انقلاب است که مى گوییم رخنه فرصت طلبان که فرصت را غنیمت مى شمارند. هم از داخل مرزها و هم از خارج مرزها و با بمباران وسیع جنگ روانى و ایجاد شک و شبهه در مبانى انقلاب؛ اسم انقلاب روى آن گذاشته اند که مردم را فریب دهند مثل انقلاب سفید اما در عین حال باید گفت سلطه مخملى یا بگوییم براندازى نرم یا استعمار نوین، یا نو استعماریسم یا استحاله انقلابى، مى گویند گربه براى رضاى خدا موش نمى گیرد. انقلاب مخملى از نوع ساختارشکنى است، چه ساختارى را مى شکنند بستگى دارد، آنها تفکرشان چیست آنها به سمت سکولاریسم پیش مى روند و دهکده جهانى مى خواهند. آنها مى خواهند جهان را هماهنگ خود کنند، مثل خود، مى گویند اگر خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو، کدام جماعت با چه دین و مذهبى و با چه گرایش و خطى و با چه جریان و حرکتى و با چه مرام و بینشى مى گویند ما تعیین مى کنیم. هر چه ما گفتیم ما خود فرهنگ داریم، آداب و رسوم و سنت و دین داریم، خیر اینها همه واپس گرایى است، همین اینهاست که شما را عقب نگه داشته است و تمدن غرب که این همه پیشرفت کرده است به خاطر این است که خود را از قید و بند مذهب و سنت و هر چیز دیگرى که دست وپاگیر است رهانیده و به سوى آزادى پیش مى رود و قیدى براى آن ندارد، آزاد باشید، دین آمده دست و پاى شما را بسته است آزادى را از شما گرفته است، لذت ها را از شما گرفته است شما را محصور کرده است. تازه در همان دین شما فرموده «لا اکراه فى الدین» ما آمده ایم تا تمام این زنجیرها را از دست و پاى شما باز کنیم. به راستى در پس پرده این همه هیاهو چه چیزى نهفته است، بشر امروز به چه نیازمند است و آن نیازمندى اش را باید از کدام منابع دریافت کند. آنها راهى را که رفته و نسخه اى را که پیچیده اند و هم از راه پشیمان و از نسخه سودى نبرده اند و خود با هزار جور مشکل معنوى در اقشار مختلف جامعه شان درگیر هستند، چگونه به درمان دیگران خواهند پرداخت. اینها مى خواهند جوانان، فرهنگ خود را از یاد ببرند و دیگر هویت فرهنگى نداشته باشند چون این فرهنگ ها هستند که ایجاد مقاومت مى کنند و این تعلقات باعث مى شود که هویت فرد همیشه بماند و احساس غرور کند که متعلق به کجاست. آنها این را نمى خواهند آنها انسان لخت وبرهنه اى را مى خواهند که تعلق خاطرى به هیچ یک از فرهنگ ها نداشته باشد، فقط رو به سوى قبله آنها نمازگزارد. آنها از جوانان ما غیرت، جوانمردى، شجاعت، عفت، حیا و... را مى خواهند ببرند و به جایش چیزهاى بهترى بگذارند صد البته بى غیرتى، ناجوانمردى، لودگى، بى عفتى، بى حیایى و... چرا، تا بتوانند یک مشت جوان منگى، چرتى، لاابالى و ابن الوقت داشته باشند تا منابع آنها را غارت کنند و مقاومتى نباشد، اینها را بکشند و خود به حجله عشق آنها بروند، این نمونه اى از آزادى غربى هاست (عریانى) برهنگى فرهنگى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و... انقلاب مخملى معناى وسیعى دارد، اما بحرى متلاطم است توفانى است، بحر مواج است که دشمن بر موج آن سوار است و موج سوارى مى کند، البته این موج سواران اگر یادتان باشد امپراتورى اسلامى (عثمانى) را تکه تکه کردند چون احساس خطر کردند همانطورى که دیگران در داخل احساس خطر مى کنند (آب به آسیاب دشمن مى ریزند) اما خطر جدى بود، اسپانیا در تصرف نیروهاى اسلام، قلب اروپا در تیررس محبت و عشق نیروهاى اسلام و رفته رفته مى رفت تا دنیاى جدیدى پا به عرصه وجود بگذارد. اما آنها با طرح جدیدى دولت عثمانى را تکه تکه کردند و وحدت مسلمین را از هم گسیختند و جرقه اى زدند که دوست نداشتند هیچ وقت خاموش شود. و امروز انقلاب اسلامى ایران با بر هم زدن توازن منطقه اى به نفع خود، ملت هاى منطقه و جهان اسلام و مستضعفین عالم را به حرکت درآورده است مى رود تا نقشى نو در آمیزد و این نقش نو در نگار عالم بهت همگان را برانگیخته و خواب خوش غرب و شرق را برآشفته و جام ثبات را در دست هاى سران آنها لرزان کرده است، به خصوص اینکه بحران اقتصادى هم به آن افزوده شده است. امروز هم شیاطین و نوکران آنها به دور هم جمع شده اند تا چند روزى بیشتر به زندگى مادى و غیر متعالى خود ادامه دهند اما دیگر دیر شده است، ملت ها بیدارى خود را از هوشیارى خود به ارث برده اند و در زمین باتلاق فرو نمى روند تا نیاز به کمک شیاطین داشته باشند تا آنها برایشان انقلاب مخملى به ارمغان آورند |
کلمات کلیدی:
