سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

هوالمحبوب

در بررسی جرایم قضایی می گویند جنون می تواند توجیهی برای بعضی از کارهای غیر عادی و حتی خلاف باشد. مثلا اگر ثابت شود که فردی که به کسی فحش ناموسی دهد یا دزدی کند و یا شخص دیگری را کتک بزند ، دچار جنون باشد مجازاتش با افراد دیگر کمی متفاوت می شود. البته به این معنا نمی تواند باشد که فرد دیوانه مجاز است که هر کاری که می خواهد را انجام دهد بلکه مجازاتش فرق می کند و کمی با تخفیف انجام می شود و بعد از آن مراقبتهای بیشتری از وی به عمل می آید تا بر اثر دیوانگی خسارات زیادی وارد نکند. اما اگر فرد دیوانه کسی را بکشد چه؟ آیا باز هم می توان گفت که وی بر اثر دیوانگی این کار را کرده است؟ ممکن است توجیهی از این دست را باز هم بتوان آورد اما این بار قضیه کمی فرق می کند چون این فرد دیوانه این بار دارد زندگی آدمها را به خطر می اندازد. البته من به مسایل حقوقی کاملا آشنا نیستم ولی جایی که مساله زندگی آدمها در میان باشد این دیوانه دیگر آن دیوانه سابق نیست که مثلا به کسی فحش داده باشد یا شخصی را کتک زده باشد وتصمیم در مورد وی در این مواقع شدیدتر و نزدیکتر به آدمهای عاقل گرفته می شود.

ابراهیم نبوی ، که خود را جزء جنبش سبز هم می داند ، چهار سال قبل در مورد صحبت کردن و رفتارهای مهدی کروبی می گفت که کروبی مثل آدم دست و پا چلفتی می ماند که در یک اتاق پر از شکستنی و تاریک رهایش کرده اید و با هر قدمی که بر می دارد و با هر دستی که به سمتی دراز می کند یک ظرف یا گلدان گرانقیمت را به زمین می اندازد و می شکند.

کروبی یک زمانی مایه تفنن در ایام انتخابات بود و مردم برای دیدن مناظره ها و فیلم های تبلیغاتی اش دست وپا می شکستند و خستگی روزانه خود را با دیدن صحنه هایی نظیر بوسه فرستادن وی برای دختران دانشجو و گریه رییس ستاد میلیاردرش برای فقرا از تن به در می کردند. هر چند که همان موقع هم حرفها و عملکردهایش ساختارشکنانه بود و ستادش مامن و ملجا همه طاغیان و یاغیان بود ولی تمام این حرکات را باید، به قول ابطحی، به حساب این گذاشت که گاهی وقتها کروبی به در لری می زند. اما وقتی کروبی کمر به بدنام کردن جمهوری اسلامی می بندد و برای تصفیه حساب سیاسی با رقبایش ادعاهایی را مطرح می کند که حتی نوریزاده و ربع پهلوی و منشه امیر و رجوی و ... هم تا به حال نگفته بودند دیگر نباید گفت که این دیوانه باز هم لر بازی درآورده است. بلکه باید چشم فتنه را این بار به طور جدی کور کرد تا مفسدان و غارتگران و تبهکاران دیگر مکان امنی همچون کروبی را در درون نظام پیدا نکنند تا درون آن رخنه کنند. از سوی دیگر اگر این بار کروبی و میر حسین موسوی و خاتمی و عالیجناب سرخپوش و فرزندان و خواهر و برادرهای فاسد قسر در رفتند یعنی اینکه نظام در مقابل فساد و ارتداد از انقلاب یک گام بلند به عقب نشسته است که این به آن معنیست که آنها چندین گام به جلو آمده اند ، یعنی اگر امروز فتنه کروبی خوابانده مشود فردا به پشتیبانی همه مرتدین از انقلاب و خانواده فساد باید منتظر ایراد اتهام فساد به رهبری معظم از سوی کروبی هم باشیم.

اندر دیوانگی کروبی همین بس که هر بار کروبی از این دست حرفها می زند باز همگان جرایم بزرگ وی را به یادش می آورند و بی آبرویی وی یک بار دیگربرای مردم تداعی می شود. یعنی اگر زبان در کام فرو بخورد ممکن است ظلم هایی که وی به مردم روا داشته است اندک اندک از ذهن ها پاک شود.

راستی آقای کروبی! رشوه های دویست و سیصد میلیونی شهرام جزایری و زندان مخفی و شکنجه همسران شهدا در آنجا به کنار، خیلی از معتمدین هم می گویند در زمان مدیریت شما در بنیاد شهید یکی از مدیران شما به بیست و پنج همسر شهید تجاوز کرده بود! آیا راست می گویند 

بچه بودیم می گفتند درس بخونید که حمال نشید. این شد که یک مدتی زدیم تو خط درس خوندن تا اینکه یک روز سرمون بالا بیاد و بفهمیم که به جای بازی کردن توی چاله محله آسیابک، باید بیایم پلی تکنیک تهران و بشینیم سر کلاس درس تا بشیم مهندس برق. مثل برق گذشت. گاهی وقتها جلوی سفارت انگلیس، گاهی وقتها دعوا توی دانشگاه و فحش شنیدن از یک عده عوضی و تموم شدن قضیه به اسم دانشجویان و سود جویی یک عده از خدا بی خبر. موارد اکازیونی هم بود مثل سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه و آتیش زدن سفارت دانمارک و البته یادم آید از هنگام گرفتگی نفس در وقت پذیرایی با گاز اشک آور. آخرای سال هم اردوی جنوب و شرمندگی پیش شهدا....
انتخابات ریاست جمهوری نهم افتاد آخر ترم ششم و بدین سان کار من کشید به ترم دهم اما داستان رزمندگی ما تازه آغاز شده بود تا وقتی که زنده ایم و این قصه عاشقی دراز است هنوز...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/22:: 1:48 عصر     |     () نظر