سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه با دانشمندان بنشیند، با من نشسته و هرکس با من بنشیند، گویی با پروردگارم نشسته است [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ



ناگفته های عجیب یکی از کارمندان بنیاد شهید دوران کروبی



یکی از انتظامات بنیاد شهید نزدم آمد و گفت «حاج‌آقا شما را می‌خواهد ببیند بروید داخل»،به من گفتند حاج‌آقا زیر زمین است . بنده به زیرزمین رفتم و هنگامی که وارد شدم با مشت‌ها و لگدهایی روبه‌رو شدم، ادامه داد: مشت و لگدهایی بود که به صورت و پهلویم می‌خورد، حال عجیبی داشتم و 3 نفر از دوستان و نزدیکان کروبی داخل زیرزمین مرا تا حد مرگ کتک زدند و سپس مرا به داخل مستراح انداختند.
  
غلامحسین جلالیان در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی فارس «توانا» به تشریح فضای فعالیت و کار بنیاد شهید انقلاب اسلامی در دوران ریاست کروبی پرداخت و ضمن انتقاد از برخورد کروبی با کارمندان و خانواده‌های شهدا اظهار داشت: 39 ساله بودم که توسط یکی از دوستانم به نام آقای ملکی که در آن زمان با بنیاد شهید انقلاب اسلامی ارتباط داشت، با این نهاد آشنا شدم؛ من که در آن هنگام شوق خدمت به خانواده‌های شهدا را داشتم از وی خواستم تا زمینه خدمتم را در به خانواده‌های شهدا فراهم کند.
وی افزود: اواخر سال 59 بود که به بنیاد شهید انقلاب اسلامی معرفی شده و بدون هیچ مصاحبه و مشکلی وارد این بنیاد شدم و در قسمت واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی به خطاطی مشغول شدم.
جلالیان با بیان اینکه در آن زمان فردی به نام مرتضی محمودی همزمان نماینده مردم قصر شیرین در مجلس و سرپرست واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی بود، ادامه داد: محمودی اقدامات نامناسب و غیرقانونی در بنیاد شهید انقلاب اسلامی انجام می‌داد و بارها بنده سر مسائل مختلف به وی تذکر ‌دادم ولی او تنها عصبانی می‌شد.
وی با بیان اینکه در دوران ریاست کروبی در بنیاد شهید انقلاب اسلامی، زنان با وضعیت جلف و آرایش غلیظ و ظاهری بسیار زننده وارد این بنیاد می‌شدند، گفت: بنده هر گاه این موضوع را تذکر می‌دادم محمودی از بنده ناراحت می‌شد و ادعا می‌کرد اینجا مسئول دارد.
وی ادامه داد: بالاخره بعد از 6 ماه از فعالیت بنده در واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلاب اسلامی یک روز صبح که خواستم وارد بنیاد شهید شوم، انتظامات از ورودم جلوگیری کرد و با نامه‌ای که از طرف محمودی داشت، تأکید کردند که از آنها خواسته است من را به داخل بنیاد شهید راه ندهند.
جلالیان تصریح کرد: بعد از چند روزی به بنیاد شهید رفتم اما نتیجه‌ای نداد و در نهایت با سماجت و پیگیری بنده، کروبی تصمیم گرفت جلسه‌ای با حضور بنده و محمودی بگذارد که این کار نیز عملی نشد و بعدا معلوم شد وی تنها برای فروکش کردن ناراحتی بنده موضوع جلسه را مطرح کرده بود.
وی با بیان اینکه روزها سپری شد و هیچ جلسه‌ای از سوی کروبی برگزار نشد، اظهار داشت: بالاخره بعد از 7 ماه شخصی به نام "رادار " معاون کروبی شد؛ بنده نیز به وی مراجعه کردم و بعد از جلساتی قرار شد به عنوان خطاط فرهنگی در ساختمان اصلی بنیاد شهید انقلاب اسلامی و در جایی که کروبی بود، فعالیت فرهنگی داشته باشم.

*ورود زنان با وضعیت نامناسب در بنیاد شهید

وی با اشاره به اینکه در آن جا نیز مشکلات زنان بیشتر از محل قبلی بنیاد شهید بود، تصریح کرد: بنده بنا بر اعتقادات و مسئولیتی که در برابر شهدا و خانواده‌های شهدا داشتم مسائل را عنوان می‌کردم و اینجا بود که تازه ماجرای من و کروبی حالت جدی گرفت.
جلالیان گفت: کروبی روزی من را خواست و بنده نیز ماجرا و مشکلات مراجعه کنندگان خانم که با وضعیت نامناسب به داخل بنیاد شهید می‌آیند را به وی انتقال دادم و از حاج‌آقا پرسیدم به نظر شما این رفتار من بد است یا خوب، حاج‌آقا سکوت کرد و جوابی نداد.

*تجملات و هزینه‌های گزاف در بنیاد شهید

وی اضافه کرد: بنیاد شهید در آن دوران تصمیم گرفت با حضور کروبی جلسه‌ای را با واحد فرهنگی سراسر کشور به مدت 3 روز در یکی از کاخ‌های نیاوران برگزار کند اما چه هزینه‌ها و چه تجملاتی در آن زمان و از چه طریقی تأمین شد، بماند؛ باید مسئولان آن موقع جواب دهند.
جلالیان تصریح کرد: بعد از مراسم در شب اول بنده به حضور کروبی رفتم و از نوع پذیرایی و هزینه‌های گزاف گله کردم و وی نیز مجدداًسکوت کرد و سری تکان داد.
کارمندسابق بنیاد شهید در دوران ریاست کروبی با بیان اینکه 3 شب مراسم تمام شد و روز چهارم که بنده خواستم وارد بنیاد شهید شوم مجدداً از ورودم جلوگیری شد و گفتند شما اخراجید.
وی افزود: همان روز سریع به دفتر معاون کروبی «رادار» رفتم و او گفت دستور حاج‌آقاست و بنده نیز از آن بی‌خبرم.
جلالیان با اشاره به اینکه همان ساعت به منزل رفتم و 3 فرزندانم را به جلوی درب بنیاد شهید آوردم و تا بعدازظهر آنجا بست نشستم به طوری که کروبی از پنجره اتاقش مرا می دید.
وی گفت: بعد از ساعت 5 بعداز ظهر یکی از انتظامات بنیاد شهید نزدم آمد و گفت «حاج‌آقا شما را می‌خواهد ببیند بروید داخل»، من وارد ساختمان شدم و هنگامی که خواستم از پله‌ها به اتاق کروبی بروم گفتند حاج‌آقا زیر زمین است تعجب کردم زیر زمین!
کارمند سابق بنیاد شهید دوران ریاست کروبی با اشاره به اینکه بنده به زیرزمین رفتم و هنگامی که وارد شدم با مشت‌ها و لگدهایی روبه‌رو شدم، ادامه داد: مشت و لگدهایی بود که به صورت و پهلویم می‌خورد، حال عجیبی داشتم و 3 نفر از دوستان و نزدیکان کروبی داخل زیرزمین مرا تا حد مرگ کتک زدند و سپس مرا به داخل مستراح انداختند.
وی افزود: چند ساعت بعد بدن مجروح و زخم خورده مرا، آن 3 نفر توسط ماشین ضدگلوله کروبی و آژیرکشان به سمت کمیته مرکزی میدان بهارستان بردند و در آنجا نیز با یک برنامه از پیش تعیین شده ابتدا بنده را ترسانده و سپس رها کردند.
جلالیان ادامه داد: روز بعد به همراه چند تن از خانواده‌های شهدا با یک مینی‌بوس به سمت جماران برای دیدار با حضرت امام خمینی (ره) و شکایت از کروبی رفتیم که در آنجا نیز موفق به دیدار حضرت امام خمینی (ره) نشدیم ولی اعتراض خود را به بیت امام (ره) اعلام کردیم.
در ادامه این گفتگو غلامحسین جلالیان 68 ساله در حالی که چشم‌هایش را اشک گرفته بود، افزود: تازه متوجه شدم زیرزمین و زندانی یعنی چه؛ امیدواریم روزی برسد کروبی جزای اعمالش را ببیند

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/21:: 10:11 عصر     |     () نظر