سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
بازخوانی 10 دور انتخابات ریاست جمهوری/ دور سوم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
امام خمینی: آن فاسدها رأی 13 میلیونی رجایی را هم می‌گفتند از 2 میلیون کمتر است

بعد از شهادت حجت الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد بود که امام در جمع مردم لب به سخن گشود. او از هاشمی نژاد گفت و بعد در باب انتخابات فرمود:

«مسئله دیگر قضیه انتخابات است که من در عین حال که قبلاً هم تذکر دادم، حالا هم تذکر مى‏دهم به همه ملت که همه این شرارت‌ها که در سطح کشور الآن مى‏شود، ممکن است براى این باشد که شما را از رفتن به پاى صندوق بترسانند و شما را از خدمت به اسلام و خدمت به مسلمین سست کنند. و باید همه ما در این امر توجه داشته باشیم که این یک امر حیاتى است براى جمهورى اسلامی. شما مى‏بینید که در عین حال که در آراى قبل از این، براى شهید رجایى 14 میلیون جمعیت شرکت کرد و 13 میلیون رأى آورد شهید رجایى، مع ذلک، آن فاسدها، آن مصاحبه‏هایى که اشخاص فاسد شکست خورده در خارج کردند، گفتند بیش از 2 میلیون اینها رأى نداشتند.»

امام به کسانی اشاره کرد که به جای پذیرش شکست و تمکین در مقابل آرای مردم و رای قانون اعتراضات و تشنج های خیابانی را کلید زده بودند. ایشان با اشاره به التهاب آفرینی ها فرمودند:

«از این ترورها و از این شرارت‌هایى که 2 روز قبل در تهران شد و مع الاسف، بچه‏ها و جوان‌ها را کشیدند به توى خیابان‌ها و به شرارت هدایت کردند، باید بسیار انسان متأسف باشد که جوانها و کودک‌هاى ما اینطور بازى خوردند از اینها که مى‏آیند در خیابانها و آتش مى‏زنند چیزهایى [را] که مال مردم است، مال عموم است؛ مثل شرکت واحد و اتومبیل‌هاى شرکت واحد که مال مستضعفین است یا محلى که اصلاً براى مستضعفین است، به آتش مى‏کشند. اینها فکر نمى‏کنند که این مدعى‏هاى مجاهدت براى خلق و براى مستضعفین، آن چیزى را که وجهه قرار دادند و هدف قرار دادند، ضرر زدن به همین چیزهایى [است‏] که مال مستضعفین است؛ چیزهایى که براى مستضعفین جمع شده است، براى معلولین جمع شده، براى جنگ زده‏ها جمع شده است؛ اینها هدفشان این است که آنها را آتش بزنند.»

امام در ادامه تأکید کردند:

«شما از این شکست خورده‏ها هیچ هراس نداشته باشید که اینها نفسهاى آخر را مى‏کشند. و ملت ایران و ملت شریف ایران با کمال قدرت، ایستاده است در مقابل آنها، و همین‏طور قواى نظامى و انتظامى و پاسداران و بسیج و سایر قواى مسلّح، که از خود مردم هستند، هم در جنگ با کفار ایستاده‏اند و هم در مقابله با این اشخاصى که همان‏طور هستند و براى آنها خدمت مى‏کنند. و قواى پاسدار ما و همین‏طور قواى انتظامى در این امر جدیت خواهند کرد و همه اینها را به دست خواهند آورد و به جزاى اعمال خودشان در دادگاهها خواهند رسید. و ان شاء اللَّه، بزودى شما شاهد این خواهید شد که نه از این تفاله‏ها چیزى باقى مانده است و نه از آن قدرتهاى بزرگ در ایران اثرى خواهد بود.»(1)

ثبت نام کاندیداها

باز هم نوبت انتخاب مردم بود تا با رأی خود یک رجایی دیگر را انتخاب کنند. بعد از شهید باهنر، آیت‌الله خامنه‌ای دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی را عهده دار شده بود. آیت‌الله خامنه‌ای از اعضای منتخب امام در شورای انقلاب به شمار می آمد و در شورای عالی دفاع هم حضور فعال داشت. ترور ششم تیر ماه ناکام ماند تا او همچنان داعیه دار خط امام باشد؛ همان خطی که رجایی و باهنر در راه اعتلایش سوختند.

آیت الله مهدوی کنی در خاطرات خود در خصوص کاندیداتوری آیت‌الله خامنه‌ای این گونه می نویسد: «در جریان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای آنچه به یادم مانده است، این است که پس از شهادت آقای باهنر و آقای رجایی، بحث ریاست جمهوری جداً مطرح بود. روزی ما در راهروی مجلس جلسه ای داشتیم. جلسه غیر رسمی بود. در آن جلسه من، مقام معظم رهبری، جناب آقای هاشمی و جناب آقای موسوی اردبیلی بودیم. ظاهراً حاج احمد آقا هم بودند. دوستان در آن جلسه به آقای خامنه‌ای پیشنهاد دادند که شما نامزد ریاست جمهوری بشوید. ایشان گفتند من به چند جهت نمی‌پذیرم؛ یکی اینکه بیمار هستم. من تازه از بیمارستان آمده ام (به خاطر همان جریان انفجار) و آمادگی ندارم. مسئله دوم اینکه خوب نیست دو تا آخوند ریاست قوه مجریه را داشته باشند. آقای مهدوی کنی که نخست وزیر هستند، من هم رئیس جمهور بشوم؛ دو تا آخوند خوب نیست. مردم می گویند همه چیز را خودشان قبضه کرده اند. جهت سوم اینکه اگر قبول بکنم دلم می خواهد کسی نخست وزیر باشد که بتوانم با او چون و چرا داشته باشم؛ مهدوی برادر بزرگ ماست. ما نمی توانیم از او پاسخ بخواهیم. این تعبیر ایشان در آن وقت بود.»(2)

با وجود مخالفت های آیت الله خامنه ای با بحث کاندیداتوری اصرارها ادامه یافت و این گونه بود که ایشان تصمیم به حضور در عرصه رقابت گرفتند. قرار شد بعد از ریاست جمهوری ایشان آیت الله مهدوی کنی از نخست وزیری استعفا دهند تا آیت الله خامنه ای در انتخاب نخست وزیر آزاد باشند و البته همین طور هم شد یعنی بلافاصله بعد از اعلام نتایج آیت الله مهدوی کنی استعفای خود را اعلام کرد.

چهره های دیگری هم البته داوطلب کاندیداتوری شدند. آیت الله مهدوی کنی در این خصوص می گوید:«قرار شد که بنده و جناب آقای دکتر شیبانی و آقای عسگراولادی به منظور احتیاط نیز نامزد ریاست جمهوری شویم. در آن زمان که ما به حسب ظاهر نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدیم، از براداران نهضت آزادی، آقای مهندس بازرگان و آقای صباغبان به دفتر نخست وزیری آمدند و گفتند اگر شما جدا نامزد هستید، ما آماده ایم برای شما تبلیغ کنیم. من گفتم اولا نامزدی من جدی نیست و ثانیا اگر جدی هم بود، من علاقه ای به تبلیغ و تایید شما نداشتم.»(3)

دکتر غفوری فرد دیگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود. او داستان کاندیداتوریش را این گونه تعریف می کند:«بعد از عزل بنی صدر، شهید رجایی رئیس جمهور شدند؛ ولی حتی بعد از شهادت ایشان مشخص نبود که امام با ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای موافقت کند. مرحوم ربانی املشی زمان ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری با من تماس گرفت. ایشان به من گفت: فردا آخرین روز ثبت نام است. شما هم برو و حتما ثبت نام کن. اول فکر کردم ایشان شوخی می کند. گفتم: به چه مناسبت من کاندیدا شوم؟ ایشان فرمود: اولا جناب آقای خامنه‌ای ترور شده و هنوز معلوم نیست به راحتی سلامتیشان را به دست بیاورند. در ثانی هنوز مشخص نیست امام با یک روحانی موافقت بکند. یعنی حتی بعد از شهادت شهید رجایی در مرحله اول امام مخالف بودند. چون بعدا این پست در شخص آقای خامنه ای منحصر شده بود، ایشان موافقت کردند و ثالثا خوب نیست که فقط یک کاندیدا داشته باشیم. دلیل دیگرش هم این بود که اگر تنها یک نفر کاندیدا باشد، احتمال ترورش زیاد است.»(4)

در آن شرایط با توجه به اینکه انقلاب از نیروهای غیر روحانی ضربه های سنگینی خورده بود و از سوی دیگر هم برخی نیروهای انقلابی هر یک به نوعی به شهادت رسیده بودند، امام با روحانی بودن رییس جمهور موافقت کردند. در واقع ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای سرآغاز ورود روحانیون در مناصب اجرایی و خصوصا جایگاه ریاست جمهوری بود.

کاندیداتوری مقام معظم رهبری مورد استقبال احزاب و گروه های مختلفی قرار گرفت. روزنامه جمهوری اسلامی در شماره روز یکم مهر ماه از حمایت های گسترده احزاب و جریان های سیاسی خبر داد. این روزنامه نوشت: «در ائتلاف بزرگ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، روحانیت مبارز، مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، سازمان فجر اسلام، انجمن اسلامی معلمان، جامعه انجمن های اسلامی بازاریان و دهها گروه و سازمان دیگر حجت الاسلام خامنه ای به طور یکپارچه به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری برگزیده شده است.»(5)

در بیانیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تصریح شده بود که اگر خود شهید رجایی و باهنر هم حاضر بودند، حتماً با کمال آرامش به آیت الله خامنه ای رای می دادند.(6) آیت‌الله سید علی خامنه ای برای همه مردم چهره ای درد آَشنا و محبوب به شمار می آمد. به خصوص بعد از داستان ترور ایشان ابراز احساسات مردم در اوج خود قرار داشت. دهها نفر حتی حاضر به اهداء قلب خود به ایشان شده بودند.

برگزاری انتخابات

آیت الله مهدوی کنی در آستانه انتخابات از کاندیداتوری کناره گیری کرد و در سخنرانی ها نیز از آیت‌الله خامنه‌ای حمایت کرد. در انتخابات سوم، 46 نفر کاندیدا شده بودند که در نهایت شورای نگهبان صلاحیت 4 نفر را تایید کرد. این 4 نفر عبارت بودند از: آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (نماینده شورای انقلاب و معاون وزارت دفاع)، سید رضا زواره‌ای (معاون وزارت کشور)، علی اکبر پرورش(نماینده مجلس شورای اسلامی) و دکتر حسن غفوری فرد.

«امروز انتخابات ریاست جمهوری است و هم در چند شهر من جمله تهران میان دوره ای مجلس شورای اسلامی. ضد انقلاب اعلان کرده که در انتخابات آشوب به راه می اندازند و شرکت در انتخابات را تحریم کرده است، ولی به طوری که اطلاعات می رسد هجوم مردم به مراکز رای گیری خیلی زیاد است و اثری هم از تروریست ها نیست. شهرها خوب حفاظت می شوند.»

22439930 نفر واجد شرایط شرکت بودند که از این تعداد 16846715 نفر یعنی معادل 74.26% در انتخابات شرکت کردند. و آیت الله خامنه ای با 95 درصد آرا به ریاست جمهوری رسید.

تنفیذ حکم ریاست جمهوری

و حکم رییس جمهور توسط امام تنفیذ شد:

«ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهانَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها گرچه دست جنایتکاران و منافقان، رئیس جمهور متعهد و مؤمنى را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکى از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت بپاخاسته از تصمیم خود عقب مى‏نشیند و در خدمت به اسلام بزرگ سستى مى‏ورزد و در نتیجه راه براى قدرتهاى چپاولگر باز مى‏شود، ولى شرکت بى‏سابقه مردم کشور، امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را براى همیشه برید... خداوند متعال بر ما منت نهاد که افکار عمومى را براى انتخاب رئیس جمهورى متعهد و مبارز، در خط مستقیم اسلام و عالِم به دین و سیاست هدایت فرمود که امید است با حُسن تدبیر و کمک قواى سه گانه و پشتیبانى ملت بزرگ، مشکلات یکى پس از دیگرى رفع و احکام مقدس اسلام به‏طور دلخواه در سطح کشور اجرا گردد.»

در ادامه حکم امام آمده بود:

«اینجانب به پیروى از ملت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت الاسلام آقاى سید على خامنه‏اى- ایّده اللَّه تعالى- رأى ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهورى اسلامى ایران منصوب نمودم. و رأى ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تا کنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف، و به حکم قرآن کریم اشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ بوده‏اند از این پس نیز به همان تعهد باقى باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند، که ان شاء اللَّه نمى‏نمایند.»(9)

استعفاهای مسئله ساز نخست وزیر

بعد از عدم رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به دکتر ولایتی به عنوان نخست وزیر، مهندس میرحسین موسوی(9) که از اعضای حزب جمهوری به شمار می آمد، به عنوان نخست وزیر انتخاب شد؛ نخست وزیری که البته اختلاف نظرهای فراوانی با رییس جمهور پیدا کرد تا آنجا که دوبار تصمیم به استعفا گرفت و این در حالی بود که کشور از یک سو با مشکلات عمده اقتصادی دست و پنجه نرم می کرد و از سوی دیگر از جانب وزیر امور خارجه امریکا رسماً تهدید به عملیات پیشگیرانه شده بود. در واقع شرایط داخلی و خارجی کشور ثبات کافی نداشت.

استعفای اول به سال 62 برمی گردد. هاشمی در ذیل خاطرات روز یک شنبه نهم بهمن ماه می نویسد:

«شب در دفتر رئیس جمهور، جلسه ای با حضور دکتر ولایتی وزیر امور خارجه و آقای محتشمی سفیر ایران در سوریه داشتیم. راجع به سیاستمان در لبنان بحث شد. قرار شد شورای لبنان با اضافه شدن چند نفر، جامع تر و تقویت گردد و فرمانده سپاه در لبنان نیز تقویت شود. آقای رئیس جمهور گفتند مهندس موسوی{نخست وزیر} آمده و به خاطر عدم توافق روی وزیر مسکن، پیشنهاد استعفا داده که آیت الله خامنه ای مخالفت کرده و گفته اند که وجود اختلاف به هر حال هست و با این مقدار اختلاف نباید کنار رفت و قابل حل است. نظر من هم همین است. نمی شود به روزی رسید که اختلاف نباشد.»(10)

استعفای دوم هم در سال 63 مطرح شد. درست با فاصله چند روز از بمباران مناطق مسکونی پیرانشهر که در آن 17 نفر شهید و 34 نفر مجروح شده بودند، موسوی تصمیم به استعفا گرفت. هاشمی رفسنجانی ذیل خاطرات روز 12 اردیبهشت ماه به این استعفا اشاره می کند. این بار نیز کمی بودجه و عدم هماهنگی با رئیس جمهور وقت یعنی حضرت آیت الله خامنه ای بهانه استعفا را فراهم آورد. البته این بار موسوی به جای اینکه مستقیماً پیش رئیس‌جمهور یا امام برود، خدمت آقای هاشمی رسید. هاشمی داستان را این گونه تعریف می کند:«با مهندس موسوی نخست وزیر ملاقات داشتیم؛ به خاطر عدم هماهنگی با رئیس جمهور و کمی بودجه استعفا و تعویض کابینه را مطرح کرد؛ مخالفت کردم و گفتم باید تفاهم ایجاد کرد.»(11)

هاشمی همچنین از همدردی خود با موسوی سخن می گوید و ضمن اشاره به مخالفتش با بحث استعفاء می نویسد: «ولی اگر مجلس آینده با ایشان خوب نباشد، استعفا را منطقی دانستم؛ البته ظاهراً چنین نخواهد شد. قرار شد برای تکمیل کابینه و ایجاد تفاهم اقدام کنیم.»

اختلاف نظر ها عمدتا از دو رویکرد اقتصادی کاملا متفاوت نشات می گرفت. از یک سو نخست وزیر اقتصاد بسته دولتی را مورد توجه قرار می داد و از سوی دیگر رییس جمهور قائل به لزوم حضور بخش غیر دولتی و فعالیت این بخش در اقتصاد بود. آیت الله مهدوی کنی در خصوص رویکردهای اقتصادی مهندس موسوی می گوید:«دولت آقای موسوی با همه خوبی هایی که داشت و امام هم ایشان را تایید می کرد، ولی دولت سالاری را در مسائل اقتصادی عملا ترجیح می داد و این سیاست تنها به خاطر جنگ نبود، بلکه اصلا سبک تفکر ایشان این طور بود. بعضی ها می گفتند که حالا موقع جنگ است و دولت باید همه چیز را قبضه کند و از اینجا بود که کوپن و این چیزها به وجود آمد. بالاخره در جنگ همه می پذیرفتند که اگر ما بخواهیم مواد غذایی به همه برسد، باید دولت دخالت کند. این را همه قبول داشتند؛ اما برداشت ما این بود که آقای موسوی می خواهد کلا دولت در تمام امور اقتصادی حضور داشته باشد و ما این را قبول نداشتیم.»(12)

آیت الله مهدوی کنی همچنین در خصوص نگاه منفی مهندس موسوی به بازار و بازاریان می گوید:«ایشان گفت آقای مهدوی! پدر من بازاری است، چای فروش است، آدم خوبی هم هست؛ ولی اصلا خصلت بازاری ها خصلت زالوصفتی است(یک چنین تعبیری کرد.) و من با آنها مخالفم، اینها زالوصفت هستند، ما باید کاری کنیم که دست این زالوصفت ها از اقتصاد کشور قطع شود.»

در نهایت اختلاف نظرها بین رییس جمهور و نخست وزیر باقی ماند تا آنجا که مقام معظم رهبری تصمیم به عدم معرفی دوباره میرحسین در دولت بعد گرفت.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/21:: 1:13 عصر     |     () نظر