اولین جلسه دادگاه برخی از طراحان و مجریان اغتشاشات اخیر برگزار شد و برخی از متهمین، در کنفرانس خبری پساز دادگاه، در حضور جمع زیادی از خبرنگاران، مطالبی را عنوان کردند که برای اصلاحطلبان بسیار گران تمام شد، به خصوص اعترافات ابطحی. [واکنش حامیان دیروزش!]
در مورد گفتههای این متهمان حرفی نمیزنم که حتماً همگی دیدهاید و یا خواندهاید، اما سوال بزرگی برای من مطرح است که البته خود نیز جوابش را میدانم! و آن اینکه:
چرا برخی از لیدرهای اصلی مالی و اجرایی اغتشاشات، که البته از آقازادهها و فرزندان مردان انقلاب! هم هستند، از دایره امنی برخوردارند و حتی کسی نمیتواند به آنها بگوید "بالای چشمتان ابروست"؟!
کسی نیست که از نقش فرزندان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی در اغتشاشات و تحرکات پساز انتخابات بی اطلاع باشد و نداند که چه پولهایی هزینه و چه جلساتی برگزار کردند و حتی برخی با حضور فیزیکی در این اغتشاشات [فائزه هاشمی]، به آن دامن زدند.
به قول رندی: "ای کاش ما هم آقازاده بودیم؛ میبردیم و میخوردیم و اغتشاش میکردیم و فحش میدادیم و تهمت میزدیم و اراذل را سازماندهی میکردیم و شاید برای حفظ جانمان! چند ساعتی بازداشت میشدیم و دوباره با احترام آزاد میشدیم و به ریش همه، از بالا تا پایین میخندیدیم"!
البته جای بعضی دیگر هم در این دادگاه و روی صندلی متهمان، که شاخصترینشان، مرد قانون و قانونگرایی و التزام به قانون و اجرای آن، مرد "ادب مرد به ز دولت اوست"، مرد یار امام [و ضدیت با راه و روش امام!] و مرد خیلی چیزهای دیگر، یعنی برادر مجاهد! میر حسین موسوی خالی بود، کسی که روند خروج از حاکمیتش، با متهم کردن قوه قضائیه کامل شده و بیشتر شبیه به یک اپوزسیون داخلی میماند تا یک چهره سیاسی!
کسی که خون انسانهای بیگناهی را چه باور کند و چه نکند به گردن دارد و تشت رسواییهای او و جریانهای حامیاش از بام و افتاده و حنایش دیگر رنگی ندارد.
خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
کلمات کلیدی: