سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشیدن همانند دیدن نیست ، چه بود که دیده‏ها چیزى را چنانکه نیست نشان دهد ، لیکن خرد با کسى که از آن نصیحت خواهد خیانت نکند . [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
مبارک: آمریکایی ها ضرر کردند خاتمی را ازدست دادند

 

دیدار دوم اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سال 89 بر اساس آنچه در برخی رسانه ها بازتاب یافت حاوی نکات برجسته ای بود. از جمله آنکه مقام معظم رهبری در این دیدار به دغدغه دامنه دار خود از دولت های ماقبل از دولت نهم پرداخته و بنابر نقل رسانه ها - قریب به مضمون- اعلام فرموده بودند که پیش از دولت های نهم و دهم همواره نگران آن بوده اند که برخی مسئولین در سفرهای خارجی و دیدار با مسئولان کشورهای دیگر چه مواضعی اتخاذ می کنند.

 

به گزارش رجانیوز، در پاره ای از این دیدارها، روحیه مرعوب شدگی در برابر بیگانگان، وادادگی و انفعال در برابر آنان و ... وجود داشته است. ایشان البته خاطرنشان کرده بودند که با روی کار آمدن دولت نهم و دهم این دغدغه خاطر مرتفع شده و دیگر مطمئن هستند که مسئولین ایرانی در مذاکره با مسئولین کشورهای دیگر دچار ضعف و خودباختگی نشده و مواضعی محکم اتخاذ می کنند.

اما به راستی مصادیق وادادگی و انفعال مسئولین سابق جمهوری اسلامی در مذاکرات خارجی چه بوده که این همه رهبری را نگران ساخته بود؛ چنانچه - قریب به مضمون- اعلام فرمایند که در هر سفر آنان، نگرانی هایی برای ایشان ایجاد شده است؟ انتشار متن مذاکرات برخی مسئولین سابق در دیدارهای خارجی، البته می تواند اوج وادادگی و انفعال آنها را نشان دهد اما به دلیل آنکه اسناد این دیدارها جزو اسناد مهم و سری نظام به شمار می رود، انتظار انتشار این اسناد، انتظاری غیر معمول به شمار می رود. اما با این وجود، قرائن و شواهدی موجود است که نشان می دهد مسئولین سابق که پس از فتنه سال 88 به عنوان سران آن فتنه مطرح شدند، چه وادادگی‌هایی انجام دادند تا دشمن جرأت به خرج داده و در مواردی نظیر فناوری هسته ای، سدّی در برابر نظام جمهوری اسلامی قرار داده و گام به گام جلو آیند. هفته نامه نه دی در شماره اخیر خود با انتشار گزارشی به بررسی برخی از مصادیق این نوع ارتباطات خارجی برخی مسئولین نظام پرداخته است.

هاشمی رفسنجانی و چک سفید امضای دیکتاتور سعودی
از زمان به قدرت رسیدن پادشاه وهابی سعودی و حتی قبل از آن و در زمان ولیعهدی عبدالله،‌ رابطه میان شخص هاشمی رفسنجانی با عبدالله سعودی، رابطه ای ویژه و خاص بود. این رابطه به گونه ای بود که سعودی ها چک سفید امضایی به خاندان رفسنجانی اعطا کرده و علی رغم وجود تنش ها میان مسئولان سیاسی جمهوری اسلامی با عربستان، رابطه دوستانه رفسنجانی و عبدالله در قوت و سطح بالای خود ادامه یافت. حکایت دیدارهای چند سال قبل هاشمی از عربستان که در نهایت تشریفات و با هیأتی چند صد نفره صورت گرفته از جمله این روابط است. این رابطه حتی در زمانی که روابط فیمابین دو کشور، در نازل ترین سطح خود بوده نیز ادامه داشته است چنانچه  اعطای نامحدود مجوز عمره عبدالله به  تیم رفسنجانی و هواداران وی، حتی در حال حاضر نیز ادامه دارد. ماجرای سفر سال گذشته خانواده هاشمی به عربستان و دیدار آنان با مهدی هاشمی رفسنجانی – که مدت هاست از ایران به لندن پناه برده است- در آن دیار از این دست است.

اما به‌راستی این‌همه ارتباط وثیق‌، آیا در جهت منافع ملی به کار گرفته شده یا تنها به رابطه دوستی دو خاندان پرنفوذ در ایران و عربستان محدود و محصور شده و بالعکس با منافع ملی در تضاد و تقابل قرار گرفته است؟ افشاگری احمدی نژاد در مناظره تلویزیونی سال 88 با میرحسین موسوی و اشاره او به مکالمه تلفنی عبدالله با هاشمی رفسنجانی و ابراز اطمینان و قول رفسنجانی برای سقوط دولت احمدی نژاد به پادشاه عربستان تا 6 ماه آینده (پس از مکالمه مذکور) برخی از وادادگی ها نسبت به دشمنان، همبستگی با آنان برای منزوی ساختن رقبای داخلی و ... را نشان داده و اندکی از ماجرا را روشن می سازد.

 خاتمی از ملک عبدالله تا جرج سوروس
کمک گرفتن از بیگانگان برای حل و فصل دعواهای سیاسی و حتی براندازی نظام جمهوری اسلامی به موارد ذکر شده منحصر نیست، چنانچه پیش از فتنه سال 88 سفرهای متعدد محمد خاتمی به عربستان سعودی و دریافت کمک های نقدی و غیر نقدی او از دیکتاتور جنایتکار این کشور برای براندازی نظام اسلامی، حکایت وادادگی، انفعال، بلکه همدستی با دشمنان علیه نظام اسلامی را عیان تر بیان می کند. این درحالی است که دیدارهای متعدد خاتمی با جرج سورس صهیونیست- طراح و مجری انقلاب های مخملی در کشورهای مختلف- برگ دیگری از هم‌پیمانی مسئولین سابق نظام جمهوری اسلامی با دشمنان را عیان می سازد.

در این حال این پرسش مطرح خواهد شد وقتی که مسئولینی نظیر خاتمی پس از دوران مسئولیت رسمی، اینچنین مورد استقبال، توجه و سرمایه گذاری دشمنان بوده و متقابلاً آنان نیز حاضر به اجرای فرامین آنان در داخل بوده اند، به هنگامی که هم اینان در صدر امور بوده و مسئولیت اجرایی داشته اند، چه جفاهایی در حق نظام و مردم انجام داده اند و این جاست که گوشه ای از دلایل دغدغه مداوم رهبری نسبت به سفرهای خارجی چنین مسئولینی، قابل فهم می شود. در این‌صورت است که درمی یابیم حتی فتنه انگیزی این افراد در ماجراهایی نظیر کودتای سال 78 یا براندازی سال 88 -به‌دلیل آنکه نقش ایشان در آن واضح شده- در برابر وادادگی، هم‌پیمانی و همداستانی اینان با سران استکبار در دوران مسئولیت رسمی و حتی غیر رسمی خود امری کوچک به شمار می آید.

 
دلدادگی با فرعون

سلسله دیدارهای به شدت مسأله دار خاتمی پس از دوران ریاست جمهوری با دیکتاتورهای منطقه به ملک عبدالله منحصر نبوده است. او که در دوران ریاست جمهوری خود منافقانه دائما دم از «رأی مردم»، «دموکراسی»، «مردم‌سالاری دینی» و ... می زد در حالیکه در دوران ریاست اجرایی اش بیشترین ظلم به مردمسالاری حقیقی در کشور را ترتیب داده و باعث شد که صدای اکثریت مردم توسط اقلیت تندروی اطراف وی همواره سانسور شود، مظاهر مردم‌سالاری نظیر پارلمان به تحصن نمایندگان بیانجامد، حتی تلاش نماید تا انتخابات عمومی نظیر مجلس هفتم تعطیل شود ، پس از سپری شدن این دوران به سفرهای منطقه ای و بین‌المللی پرداخت و با دشمنان مختلف جمهوری اسلامی به مراوده مشغول شد.

چنانچه دیدار او با «راسموسن» دبیر کل ناتو، اوج دلدادگی او به مظاهر خشونت غرب و آمریکا و سرسپردگی‌اش نسبت به سیاست‌های مداخله جویانه ایالات متحده را نشان می داد. این در حالی بود که سیاست دولت وی مبتنی بر تنش زدایی، باعث شده بود تا بوش جنایتکار، ایران اسلامی را محور شرارت در جهان لقب دهد.

اما از جمله این دیدارها، دیدار سال 86 محمد خاتمی با دیکتاتور مصر بود. این دیدار از آن جهت حائز اهمیت است که با توجه به سقوط فرعون مصر، اخبار جدیدی علاوه بر آنچه به صورت سانسور شده و جهت‌دار، پیش از این از سوی مشاور خاتمی درباره این دیدار منتشر شده بود به‌دست آید که نشان می دهد علی‌رغم وجهه سازی های آقای مشاور از خاتمی، وی در این دیدار به شکوه گذاری از سیاست های دولت و نظام جمهوری اسلامی به دامان نامبارک مصر پناه برده و او را ملجأ درد دل های خود قرار داده است.

پس از خلع فرعون مصر، نگارنده با استفاده از منابع مصری به اسنادی دست یافته که نشان می دهد محمد خاتمی بر خلاف آن تصویری که صادق خرازی سعی داشته به صورت روتوش شده و یکسویه از او به افکار عمومی منتقل سازد، منفعلانه و ذلیلانه در برابر نامبارک مصری زانو زده و به استمدادطلبی از وی برای حل آنچه مشکلات داخلی وی - متأثر از اقدامات دولت نهم احمدی نژاد پدید آورده- خوانده، دست یازیده است. اما برای روشن شدن بحث، لازم است ابتدا نگاهی به سفرنامه صادق خرازی از این سفر انداخته و در ادامه، یافته های خود را مرور نماییم.

ابراز علاقه متقابل فرعون مصر به خاتمی

اما ماجرای سفر خاتمی به مصر از آنجا آغاز شد که روزنامه الاهرام اعلام کرد محمد خاتمی در اوایل فروردین ماه سال 86 دیداری از مصر خواهد داشت و طی آن با برخی شخصیت های مصری دیدار می کند.
الاهرام مصری در خبر خود اعلام کرده بود که خاتمی در جریان این سفر با حسنی مبارک نیز دیدار خواهد داشت. پس از انجام این سفر صادق خرازی- از مهمترین عناصر باند معروف نیویورک- با نگارش سفرنامه‌ای سعی کرد بخشی از زوایای دیدار خاتمی و دیکتاتور مصری را منتشر سازد تا به‌اصطلاح به مدیریت خبری و رسانه‌ای سفر خاتمی پرداخته و مهندسی خبری این ملاقات مهم را خود در دست گیرد.

از این رو بود که با نقل بخش هایی از مذاکرات میان مبارک و خاتمی و افزودن عباراتی به گزارش، از یکسو قبح دیدار با نامبارک مصری را تقلیل داده و از سوی دیگر خاتمی را شخصیتی منتقد به سیاست های مبارک و نیز آمریکا  نشان داده، از دگر سو فرعون مصر و همدست قاتلان کودک‌کش غزه را انسانی منطقی، دارای عقلانیت و منتقد به سیاست های آمریکا و اسرائیل و البته دارای  برخورداری از درصدی دیکتاتوری آن هم با ورژن خوش خیم آن معرفی نموده تا به ‌اصطلاح برای وی نیز چهره سازی کرده باشد.

خرازی در سفرنامه خود همچنین کوشیده است تا طبق روال همیشگی جریان تجدیدنظرطلب، ‌از خاتمی محبوبیتی کاذب و شخصیتی فراگیر و جهانی و ... بسازد و برای او نیز چهره سازی نماید تا بدین وسیله اهتمام مبارک به برگزاری دیدار با خاتمی ای که دیگر مسئولیت اجرایی در ایران ندارد هم خدشه دار نشود.

 

گوشه های روایت خرازی از سفر خاتمی

صادق خرازی در این راستا نوشته است: «بر اساس برنامه های تنظیمی آقای خاتمی به اتفاق هیأت همراه متشکل از اینجانب، علی خاتمی، هادی خانیکی، نصرالله جهانگرد، ایمان میراب زاده و رمضانی به سمت مصر حرکت کردیم... در بدو ورود به فرودگاه قاهره مورد استقبال آقای دکتر محمود حمدی زقزوق وزیر اوقاف مصر قرار گرفتیم...»خرازی برای آنکه استقبال وزیر دربار مبارک از خاتمی را توجیه کند می نویسد: «آقای زقزوق انسان شریف، نجیب، فاضل و متدین است. سیاسی و سیاسی کار هم نیست. کارهای او بیشتر جنبه فرهنگی، علمی و مذهبی دارد!»

خرازی در ادامه این سفرنامه سعی می کند اینگونه القا کند که در جریان سفر خاتمی، سیستم امنیتی دستگاه مبارک سعی دارد تا در برنامه سفر او اخلال ایجاد کرده و مانع اجرای برخی برنامه های وی در قاهره شود، و از سوی دیگر نیز مبارک را شخصیتی نه چندان خوب در میان مردم مصر معرفی کرده و اعلام کند که در خیابان ها و محافل روشنفکری از او به عنوان فرعون یاد می شود، اما در عین حال از دیدار ویژه و گرم و صمیمی خاتمی با مبارک خبر داده و می نویسد: «مبارک گفته بود حتماً می‌خواهد با خاتمی خصوصی دیدار کند و سپس عصر همان روز برای شرکت در اجلاس سران اتحادیه عرب عازم ریاض بود، به خاطر این ملاقات،‌افتتاحیه اجلاس را که قرار بود رأس ساعت 9 باشد عقب انداخته بودند و به ساعت 11 موکول کرده بودند.»

گرچه خرازی این اقدام را برخواسته از روحیه دیکتاتور منشی مبارک عنوان کرده اما در متن نوشته خود هیچگاه اشاره نکرده که چرا خاتمی مدعی دموکراسی و مقابله با دیکتاتوری، اینچنین مورد استقبال گرم و صمیمانه فرعون مصر واقع شده و چرا شخصیت وی، آنچنان برای مبارک اهمیت داشته تا وی به خاطر مذاکره با خاتمی، این‌چنین برنامه هایش را تغییر دهد.

فقط خود خاتمی!
از جمله مدعیان لکه دار شدن عزت ملی در دولت احمدی نژاد به ‌واسطه دیپلماسی فعال این دولت در رابطه با قدرت های بیگانه، با گردن نهادن به قواعد دیکتاتورهای منطقه، این قواعد را پروتکل های خاص سیستم امنیتی مبارک نامیده و ادامه داده است: «گفتند فقط آقای خاتمی می توانند حضور داشته باشند که آقای خاتمی گفت چند نفر دیگر هم هستند که باید ما را همراهی کنند،‌قبول کردند ولی وقتی با تشریفات امنیتی خاصی به آنجا رسیدیم آقای خاتمی را به گونه ای راهنمایی کردند که فقط خود خاتمی با ایشان دیدار داشته باشد. رفتار ایشان بسیار گرم و صمیمی بود. به مقر ریاست جمهوری رسیدیم، آقای مبارک به استقبال آقای خاتمی آمده بود و در سرسرای کاخ ایستاده بود و به گرمی از خاتمی استقبال کرد.

احمد نظیف، نخست وزیر هم بود. ولی جالب اینکه احمد نظیف نخست وزیر و من را اجازه ندادند تا در بخش اول ملاقات حضور داشته باشیم. در واقع این پروتکل مبارک است که اول خودش بایست ملاقات کند و سپس نخست وزیر و دیگران بیایند. بعد از گرفتن عکس و پس از حدود 45 دقیقه مذاکره بین خاتمی و مبارک سپس معلوم شد که تدارک صبحانه دیده اند که نشان دهنده اهتمام به این دیدار و احترام به آقای خاتمی بود . مبارک در طول ملاقات و پس از آن خیلی با احترام برخورد می کرد. در این مرحله من و آقای احمد نظیف نخست وزیر که با هم نشسته بودیم و گپ می زدیم را دعوت کردند تا چهار نفره صبحانه را صرف کنیم و بحث و صحبت داشته باشیم.

 
خاتمی اجازه سخن گفتن نداشت!

«حسنی مبارک و احمد نظیف، خاتمی و اینجانب بر سر میز صبحانه نشستیم. مبارک حرمت و احترام زیادی نسبت به آقای خاتمی می گذاشت و مدام از شخصیت و اندیشه های جهانی آقای خاتمی تجلیل می کرد». گرچه اعتراف چندباره مشاور خاتمی نسبت به گرم برگزار شدن استقبال مبارک از خاتمی با چرایی این اهتمام ویژه از سوی همدست قاتلان صهیونیست به محمد خاتمی ناقص مانده است اما وجه دیگر وادادگی خاتمی در برابر مبارک آن جایی جلوه گر می شود که خود وی اذعان می کند که مبارک اجازه سخن گفتن به وی نداده! و او می بایست تنها از روزنه ای از کلام مبارک استفاده کرده تا سخن بگوید! خرازی می نویسد:« آقای خاتمی خصوصی به من می گفت: آقای مبارک از کسانی است که دائماً حرف می زند و اگر انسان زرنگی نکند در جایی و در صورت پیدایش کوچکترین مجرا و منفذی حرف نزد، او همچنان ادامه خواهد داد و هر چند که اگر دیگری هم حرفی بزند با فاصله کمی دوباره ایشان سر رشته را به دست می گیرد.»

 
ایشان یعنی همان مبارک!
در این بین اهتمام ویژه خرازی در به کار بردن مکرر واژه «ایشان» برای فرعون مصر نیز جالب به نظر می رسد. وی می افزاید: «به هنگام صبحانه «ایشان» خیلی گرم گرفت و خیلی هم گرم صحبت کرد.»
اما آنچه خرازی از متن مذاکرات خاتمی با حسنی مبارک منتشر ساخته در چند محور انتقاد مبارک از سیاست آمریکا، اعلام حمایت نامبارک از ایران در برابر آمریکا و ارائه گزارش خاتمی از برنامه های تنش زدایی دولت او در برابر آمریکا به دیکتاتور مصر محدود می شود. چه آنکه خرازی از دیدار خصوصی مبارک- خاتمی خبری منتشر نمی کند. بر این اساس وی مبارکِ پادویِ آمریکا در منطقه را منتقد جدی سیاست های آمریکا معرفی می کند و می نویسد: «حسنی مبارک از حمله شدید به آمریکاییان و سیاست های اشتباه آمریکا در منطقه شروع کرد و اینکه موجودات خطرناکی هستند، همه جا دخالت می کنند، ناآرامی ایجاد می کنند، دوست نمی شناسند، آنچه می شناسند مصالح و منافع خودشان است که به هر قیمتی می خواهند به آن برسند.»


  

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 91/5/11:: 10:2 عصر     |     () نظر