سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبّت انسان به برادرانش، برایش نزد خداوند، فضیلتی به شمار می رود. [امام صادق علیه السلام]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
ابطحی: دیدار خاتمی با سوروس نشانه گرفتار شدن وی در دام صهیونیستهاست

نماینده مردم خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی در خصوص دیدار خاتمی و سوروس گفت:سیدمحمد خاتمی رییس جمهور اسبق کشورمان در دام صهیونیست ها افتاده است.

"سیدمحمدجواد ابطحی" در گفتگو با ایرنا با بیان این مطلب افزود:‌ خاتمی تا دیر نشده باید مانند اصلاح طلب ها به این رفتار غلط خود اعتراف کند و خود را از دست صهیونیست ها نجات دهد.

وی اظهار داشت: خاتمی دیدار خود را با "جرج سوروس" تکذیب می کند در حالی که اظهار نظرهای مترجم و شاهدان چیز دیگری را اثبات می کند.

ابطحی افزود:مهم این است که آیا خاتمی آنچه را که سوروس گفته، پیاده کرده است یا خیر؟

وی تصریح کرد: خاتمی باید موانع را شفاف و تا دیر نشده، حقیقت را بازگو کند.

نماینده مردم خمینی شهر در مجلس شورای اسلامی گفت: خاتمی کسی است که در سال آخر ریاست جمهوری خود گفت از اردوگاه اصلاحات صدای دشمن به گوش می رسد ولی هم اکنون خود بلندگوی دشمن شده است.

وی افزود: مقام معظم رهبری بارها تلاش کردند تا سرنوشت وی را از سرنوشت دشمنان جدا کند ولی خاتمی در دام صهیونیست ها گیر افتاده است.

ابطحی خاطر نشان کرد: خاتمی تا زمان را از دست نداده باید توبه کند و با صداقت حقیقت را بازگو کند


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/18:: 1:44 عصر     |     () نظر

یک پایگاه اینترنتی وابسته به ضد انقلاب، برخی محورهای عملیاتی آشوب طلبان را فهرست کرد.

سایت سکولاریسم نو، حمله به ولایت فقیه، تلاش برای حذف سپاه پاسداران، هجمه به شورای نگهبان برای حذف نظارت بر انتخابات و نهایتا تلاش برای حذف مرزبندی «خودی و غیرخودی، و انقلابی و ضد انقلاب» را از جمله محورهای جریان آشوب طلب برشمرد.

این رسانه وابسته به ضد انقلاب در توضیح 4 شاخص مذکور می نویسد: 1- نظام بر ستون خیمه ولایت فقیه تکیه دارد. هیچ راهی نمی تواند مطرح باشد مگر آن که حذف ولایت فقیه در آن پیش بینی شده باشد. 2- هرگونه تغییر واقعی از دریچه حذف سپاه پاسداران می گذرد. 3- انتخابات خارج از نظارت استصوابی یکی دیگر از شاخصه هاست 4- باید تمامی مرزهای خودی و غیرخودی از میان برود. هرگونه خط کشی مانند ضد انقلاب، تروریست، منافق و... باطل است. باید ضمن تلاش برای حذف ولایت فقیه، سپاه پاسداران و نظارت استصوابی، زمینه همکاری میان همه نیروهای مخالف فراهم شود.

سایت ضد دینی و ضد انقلابی مذکور این چهار شاخص را محور ارزیابی کسانی چون موسوی و کروبی عنوان کرد و در عین حال هاشمی رفسنجانی را به خاطر حضور در نماز جمعه عید فطر به امامت رهبر انقلاب مورد حمله قرار داد.
سکولاریسم نوشت: اقدامات اخیر هاشمی از آن نظر جالب است که نباید روی مهره هایی که خود این نظام را بنیان نهاده و دهه ها آن را اداره کرده اند، برای هیچ گونه حرکتی حساب کنیم.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/18:: 1:43 عصر     |     () نظر

آواز جدید شجریان و جوابیه آن

سروده فریدون مشیری – آواز جدید شجریان

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی‌ابزار بنیان‌کَن
ندارم جز زبانِ دل

دلی لبریز از مهر تو
ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن

زبان خشم و خونریزی‌ست
زبان قهرِ چنگیزی‌ست

بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید

برادر گر که می‌خوانی مرا، بنشین برادروار

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان‌کُش برون آید
تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟

اگر جان را خدا داده‌ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه‌ی غفلت، این برادر را !

به خاک و خون بغلطانی؟
گرفتم در همه احوال حق‌گویی و حق‌جویی
و حق با توست

ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان‌نافهمِ آتش‌بار
نباید جُست...

اگر این بار شد وجدان خواب‌آلوده‌ات بیدار

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار...

 

 و اما جوابیه :

سه تارت را زمین بگذار
که من بیزارم از آواز این ناساز ناهنجار
زبان در حنجرت گشته به کام دشمنان مذهب و میهن
من اما پیش ِ این اهریمن ِ سر تا به پا آهن
نخواهم سر فرود آورد تا دامن

دلم لبریز از مهر است با تو . حیف اما تو نمی دانی
تو ای با دشمنانم دوست
تو ای از ایل من ، ای از تبارِ من
زبانِ میزبانِ اهرمن خوی ات
زبان خشم و خونریزی‌ست
زبان قهرِ چنگیزی‌ست
بیا در خانه و بنشین کنار من ،

بگردان حنجرت را جانب دشمن ، بگو با او :

(( بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
که شاید . . . باز هم شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید

بگو با او :

که (( ای خونخوار ِ ناسیراب از خون ِ هزاران کودک افغان و ایرانی

تو از آواز زیبای من و تارم چه میدانی ؟

غزل های مرا و شعر حافظ از چه می خوانی ؟))

نمی دانم چه خواهد گفت او با تو . . . تو میدانی ؟
برادر گر که می‌خوانی مرا ، بنشین برادروار

بگو با من چرا این گونه می بینم :
" سه تارت را به دست اهرمن ، دستت به دوش او برادروار "

به زیر گوش آنانی ( که هردم نزد آنانی ) چرا یک دم نمی خوانی :

(( تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان‌کُش برون آید ))
تو می دانی "چه می دانم من از آیین انسانی "
همان هایی که میدانی :

اگر جان را خدا داده است
چرا باید که فرزندان شیطان بازبستانند ؟
چه می خوانی تو با این لهجه ی غفلت ، برادر جان ؟!

هر آن کس گفت با تو ، کز من آیی و ستانی ، این تفنگم را

بدان بی شک

که می خواهد برادرها و یاران تو را در دم

به خاک و خون بغلتاند
تو که ا لمنت لله چنین حق گوی و حق جویی
و حق با توست
بدان حق را – برادرجان -
به زرق این زبان ‌نافهمِ ِ آدمخوار
نباید جُست...

و اما این تفنگی کاین چنین از زشتی اش خواندی

و با من زانکه من آیین انسانی نمی دانم ، چنان الفاظ ها راندی :

برادر جان تو خود بودی و می دانی که من در کار خود بودم

به دور از آتش وآهن ، به کشت و کار ، در گلزار خود بودم

ولی یک باره دنیا و زمین و آسمان ، دریای آتش شد

تمام میهنم سر تا به پا ، سوگ سیاوش شد

تفنگ و تیر و توپ و موشک و خمپاره و اژدر

اجل وار از چپ و از راست ، گاه از پای ، گاه از سر

مرا و کودکان بی گناهم را

تو را و حنجر پرسوز و آهت را

به قربانگاه خشم خویش ، می سوزاند

و جان ِ ما و یاران را از آن ِ خویشتن می خواند

و من گفتم - همان گونه که می گویی - :

اگر جان را خدا داده ست

چرا باید تو بستانی ؟

و در عین گریز و نفرت از کشتار و خونریزی

تفنگی ساختم از آتش و آهن ، که می بینی !

که شب ها تا سحر بیدار

بدارد چشم در چشمان ِ این اهریمن خونخوار

که گر خواهد بجنبد بار دیگر ، کور سازد چشم هیزش را

ببرد پنجه و چنگال تیزش را

کنون اما برادر جان

تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :

" تو از آیین انسانی چه میدانی ؟ "

که با یک این چنین شیطان آدمخوار ، دمخواری ؟

چگونه باورت دارم که این سان باورش داری ؟

نشسته با چنین دیوی ، فراز تلی از نعش هزاران کودک غزه

و با آن لحن شورانگیز و با مزه

برایم شعر می خوانی : (( تفنگت را زمین بگذار )) ! ؟

تفنگم را برادرجان اگر یک دم به روی خاک بگذارم

زمینِ میهنت را دیو خواهد خورد

و ذره ذره خاکش را به باد خشم خواهد برد.

تفنگ من برادر جان چه می دانی برای چیست ؟

برای جاودانه ماندن میهن

برای آن که دیگر بار اهریمن

اگر خواهد خلیج فارس را سازد به خون کودکانم سرخ

حسابش را به تیغ تیر بسپارم

به چنگالش رد شمشیر بگذارم

کنون اما برادر جان

تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :

" تو از آیین انسانی چه میدانی که با این دیو آدمخوار دمخواری ؟ "

مبادا جادویت کرده ست و " نیمه خواب و هشیاری " ؟

که این سان محفلش با ساز ِحنجرگرم می داری !
اگر خوابی اگر هشیار

اگر این بار شد افکار خواب‌آلوده‌ات بیدار
تو سازت را زمین بگذار . . .

صدایت را ز چنگال سیاه اهرمن پس گیر دیگر بار

و دست دوستی از دوش خون آلوده اش بردار

و گر مردی

به زیر گوش آنانی ( که اینک نزد آنانی )

بخوان یک دم :

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/16:: 8:52 عصر     |     () نظر

وطن یعنی کف و سوت و هیاهو

بساط بحث کولی ها ز هر سو

*** 

وطن یعنی بریزی در خیابان

بسوزی مسجدی را سهل و آسان

 ***

وطن یعنی خشونت های سبزی

توهم ها و صحبت های فرضی

 ***

وطن یعنی حمایت از اجانب

زنی تهمت به کاندیدای غایب

 ***

وطن باید شود سبز از سر زور

که دستورش رسید از آن ره دور

 ***

وطن یعنی اگر زورت زیاد است

بدان بی بی سی از دست تو شاد است

 ***

وطن یعنی سرای بچه قِرتی

مکن پِخ چونکه او در میره فِرتی

 ***

وطن یعنی اگر کم مایه داری

تو را له میکند سرمایه داری

***

وطن یعنی غم جانانه داری

اگر پائین شهرت خانه داری

*** 

وطن یعنی حیا کن فتنه سبز

مساز از میهنم ویرانه سبز

*** 

وطن یعنی که دشمن قتنه دارد

میان جمع سبزی رخنه دارد

*** 

وطن یعنی شکم، دیگر همین بس

جَدَل با آل اسرائیلیان بس

 ***

وطن در چشم سبزی، نان و خرماست

که نرخش قیمت آسایش ماست

*** 

وطن در چشم سبزی، خوار و کوچک

که تعویضش کند با یک عروسک

*** 

وطن یعنی دبی یعنی امارات

بساط  و پیپ و قلیان و کراوات

*** 

وطن گفتی و دردم تازه کردی

میان خواب خود خمیازه کردی

***

وطن در خون من در جان من بود

تو را لیکن هوای قتل من بود

 ***

وطن را ساده بنمودی تو معنی

چنین اندر کلامت هست معنی

***

وطن تنها همین یک شهرتان نیست

طفیلی از بر تهرانتان نیست

 ***

وطن تبریز و شوش و زاهدان است

عیار و ارزشش بر ما عیان است

 ***

وطن شیراز و یزد و اصفهان است

نگین سرخ و جاوید جهان است

 ***

وطن در نزد ما با دین عجین شد

سرافراز و عزیز و بهترین شد

 ***

وطن یعنی عرب ها ترکمن ها

طلوع لاله در دشت و دمن ها

 ***

وطن سرخ و سپید و سبز و زیبا

لر و کرد و بلوچ و آذری ها

 ***

وطن یعنی تمام ملت ما

شکوه و قدرتش از همت ما

 ***

وطن یعنی ابوسینا و سعدی

ولایت نایب بر حق مهدی(عج)

شعر از علی میرزائی مردادماه 1388


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/16:: 8:13 عصر     |     () نظر

کم بد اخلاقی بکن آبجی خانوم

کم شلوغ بازی بکن آبجی خانوم

 

 

مملکت مال من و مال توئه

ریشه و خاکمونه آبجی خانوم

 

تو زرنگی میدونم؛ خوب میدونی

نباید گول بخوری آبجی خانوم

 

یادته کلی دروغ گفته بودن؟

که تقلب شده بود آبجی خانوم؟

 

آخرش مردیم و مدرک ندیدم

واسه اون ادعاشون آبجی خانوم

 

وقتی مدرک ندارن پس چی میگن؟

واسه چی جِر میزنن آبجی خانوم؟

 

خب اگر جائی تقلب شده بود

چرا شاکی نمیشن آبجی خانوم؟

 

موسوی گفته تقلب شده و

حق اون ضایع شده آبجی خانوم

 

طرفداران موسوی

این آقاهه داره با انگشتش به موسوی اشاره میکنه و میگه:

بیبین پسرم، عاقبت هر کی که بی دلیل ادعای تقلب کنه همینه. مردم میریزن دور و برت حسابی بهت عرض ارادت میکنن. فهمیدی گلم؟

 

پس چرا قصد شکایت نداره؟

چون دلیلی نداره آبجی خانوم

 

اما از نشریه ها روزنامه ها

اون شکایت میکنه آبجی خانوم

 

چرا بیخود شلوغش کردی شما؟

اعتراضت به چیه آبجی خانوم؟

 

وقتی منطق باشه تو صحبت ما

میشینیم حرف میزنیم آبجی خانوم

 

جای توهین و تمسخر میتونی

گوش کنی حرف ما رو آبجی خانوم

 

دو کلام حرف حساب تو دلمه

یه کمی حوصله کن آبجی خانوم

 

ما با هم دعوا نداریم داداشی

گیس ما رو نکشی آبجی خانوم!

 

 

دو کلامم تو بگو حرف حساب

چرا دعوا میکنی آبجی خانوم؟

 

میدونم حتی نمیدونی چرا

داد و فریاد میکنی آبجی خانوم

 

اگه ما هموطنیم؛ خواهر من

دشمنیت پس با کیه آبجی خانوم؟

 

موسوی وقتی بیانیه میده

فکرای شومی داره آبجی خانوم

 

از فلسطین کی دلش خون نمیشه؟

لج و لجبازی نکن آبجی خانوم

 

 

اگه این بچه وسط چمعیت از مامانش سوال کنه که: ماما ا ا ا ان توپ تانک تجاوز یعنی چی؟ مادرش چطوری روش میشه براش توضیح بده که این همه آدم گنده چطوری با اونهمه وقاحت داد میزنن و چنین شعاری میدن؟ فکر کنم اگه این کوچولوی ناز از مامانش چنین سوالی کنه، مادر بنده خدا از خجالت سرخ بشه. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟ چرا بر اساس توهمات کروبی . . . اصلاً بی خیال این آبجی گرامی ما می داند و بچه و . . .

 

انگلیس روسیه آمریکا و چین

دنبال نفعشونن آبجی خانوم

 

بی بی سی دشمن هر جفتمونه

چرا گوشش میکنی آبجی خانوم؟

 

انگلیس کف میزنه وقتی برات

شک به کارت نداری آبجی خانوم؟

 

رجوی مردک آدمکش پست

داره بشکن میزنه آبجی خانوم

 

همه روبه صفتان منتظرن

تا که گولت بزنن آبجی خانوم

 

یادته کشته هاشون زنده شدن؟

دیگه جوسازی نکن آبجی خانوم

 

آگهی ترحیم یکی از شهدای زنده ی!!! جنبش چیز ببخشید سبز که بعدْ لو رفت که بنده خدا با مادرش دعوا داشته و از خونه ف . . .

 

 

فاتحه خوندن سر قبر خالی و شرکت در مراسم ختم مرحوم خیالی!!!

 

مملکت البته آزادی میخواد

که الان هم داریمش آبجی خانوم

 

میهنم خشم و عداوت نمیخواد

این وطن شادی میخواد آبجی خانوم

 

نتیجه راهپیمائی سکوت معترضین به تقلب!!! در روز ?? خرداد ماه. نه اینکه مدرک دارن واسه همین اینجوری با سکوت حرف میزنن! بنابر گزارش بی بی سی همه حمله کنندگان در حین ارتکاب این اعمال کاملاْ سکوت کرده بودند!!! پس زنده باد بی بی سی.

 

روز 25 خرداد حاشیه راهپیمائی سکوت!!!
این هم یک پایگاه بسیج در حوالی خیابان جناح تهران است و نکته قابل تأمل تر اینکه موقع حمه به این پایگاه هنوز نمایش قتل ندا اجرا نشده بود. حالا پیدا کنید پرتقال فروش را!!!
 

موسوی خیلی دروغ گفته به ما

خودتم خوب میدونی آبجی خانوم

 

تا میپرسم که چرا گفته دروغ

موسوی طفره میره آبجی خانوم

 

 

میدونم کَر اگه نیس گوش دلت

حرفامو گوش میکنی آبجی خانوم

شعر از علی میرزائی مهرماه 1388


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/16:: 7:58 عصر     |     () نظر
آسیب‌شناسی سردبیر ماهنامه راه از توسعه ناعادلانه رسانه‌ای
اقلیت اشرافی نمی‌تواند برابری رأی خود با یک روستایی را تحمل کند

سردبیر ماهنامه "راه" با بیان آسیب‌شناسی از توسعه نامتوازان به‌ویژه در زمینه توجه رسانه‌ها و رسانه ملی به سبک زندگی مناطق غیر از شمال تهران، ادامه رفتار متفرعنانه اقلیت بازنده انتخابات را که سعی دارد خود را یک اقلیت کیفی و در واقع اکثریت بخواند، ناشی از همین بی‌عدالتی دانست.

به گزارش رجانیوز، متن کامل سخنان وحید جلیلی در نشست هفتگی انصار حزب‌الله در ادامه آمده است:

در دوره‏هاى ریاست جمهورى قبل، ما نتایج توسعه -نامتوازن را دیدیم، در دوره آقاى احمدى‏نژاد هم با عدالت نامتوازن مواجهیم و این عدالت نامتوازن بخشى از نتایج خودش را در دوران بعد از انتخابات آشکار کرد. به این معنى که آقاى احمدى‏نژاد على رغم تاکیدات صریح مقام معظم رهبرى و توصیه‏هاى جدى که به ایشان شد،نتوانست بخشى از مهمترین انتقاداتى که به ایشان وارد بود را برطرف کند.
همه مى‏دانیم که مقام معظم رهبرى بیشترین حمایت‏ها را از دولت ایشان داشته‏اند و در دو مورد مشخص رهبرى دو انتقاد جدى داشتند. یکى اینکه در دیدارى که با هیات دولت داشتند فرمودند که فرهنگ در دولت شما مظلوم است، همچنین در جاى دیگر هم تذکر جدى داشتند مبنى بر اینکه اطلاع‏رسانى در دولت شما ضعیف است. متاسفانه به هر دلیل در عمل به این تذکر جدى رهبرى بى‏اعتنایى شد.

عدالت نامتوازن
عدالت نامتوازن یعنى اینکه دولت به یک روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده برده است و رسانه نبرده است و روستاها و محرومیت‏ها در فضاى رسانه‏اى کشور دیده نمى‏شوند. در نظام رسانه‏اى موجود از جمله رسانه ملى تصویرى از کشور نشان داده مى‏شود که این تصویر تطابقى با واقعیت ایران و ایران واقعى ندارد. به عنوان مثال اگر امروز فقط یک ساعت و نه بیشتر، برق تهران برود، تمام روزنامه‏ها فردا در صفحه اول خود این خبر را به‏عنوان یک اتفاق مهم بازتاب مى‏دهند، همین طور صدا و سیما مسئولین را به صلابه خواهد کشید که چرا چنین اتفاقى افتاده است، ولى اگر میلیون‏ها ایرانى سى سال بعد از انقلاب برق یا امکانات اولیه نداشته باشند، حتى در صفحه حوادث روزنامه‏ها هم ضریب نمى‏گیرد. اگر میلیون‏ها ایرانى کمرشان زیر بار فقر خم شود یا یا چهار دختر ایلامى بر اثر فقر خودسوزى کنند، نه رسانه ملى و نه روزنامه‏ها، نه اینترنت واکنش نشان نمى‏دهند ولى اگر آقاى ایکس از نیمکت‏نشینى در تیم مثلا فولاد اهواز ناراحت باشد، آقاى ضرغامى به میدان مى‏آید و مى‏گوید مگر من مرده‏ام که تو این درد و رنج بزرگ را تحمل کنى، من بهترین برنامه‏سازان و بهترین وقت رسانه ملى را اختصاص مى‏دهم که طى چندین برنامه به این قصه بپردازند و این را تبدیل به یک مساله ملى مى‏کنم تا این بار غم را از دوشت بردارم!
وقتى مردم، ایران را در این رسانه تماشا مى‏کنند، چه برداشتى خواهند داشت؟ یک سوم مردم ایران در روستاها زندگى مى‏کنند و اینها در نظام رسانه‏اى ما ناپدید هستند و انکار مى‏شوند. مثلا تلویزیون مى‏خواهد از روز انتخابات گزارش بدهد فقط دوربین از مسجد لرزاده، حسینیه ارشاد و بالعکس و به شخص بیننده چنین تصویرى از ایران و واقعیت آن روز کشور به وى القا مى‏شود. وقتى که رسانه‏اى همچون صندوق راى که رسانه‏اى بى‏ادب است و حرمت ارباب رسانه و سرمایه‏داران حاکم بر رسانه را نگه نمى‏دارد، از او یک تصویر دیگر از ایران مى‏دهد با تصویر رسانه‏اى مثل صدا و سیما و روزنامه‏هاى ما متضاد است.

نظام نامتوازن رسانه‏اى
شخص با خود مى‏گوید من وقتى پاى برنامه‏هاى صدا و سیما مى‏نشینم، هر آنچه که مى‏بینم یا قریب به اتفاق آن سبک زندگى‏اى است که در فاصله میدان ولى عصر تا تجریش وجود دارد، همین طور سریالها، برنامه‏ها، اخبار شما همه مربوط به آن سبک زندگى است، به یک دفعه این بیست و چهار میلیون نفر از کجا پیدا شدند؟ چرا رسانه جمهورى اسلامى اینها را به من نشان نداده است؟ مگر چنین آدمهایى در ایران وجود دارند؟ این دو تصویر، تضاد ایجاد مى‏کند، آن هم به این دلیل که رسانه‏ها و نظام رسانه‏اى جمهورى اسلامى، چه دولتى و چه خصوصى توسط یک طبقه خاص اداره مى‏شود، آن هم یک طبقه خاص به نام طبقه مرفه بى‏درد. قاعدتا این تصویر ایجاد توهم مى‏کند و همین طور سالها به تدریج ادامه مى‏یابد، بعد شما مى‏خواهید یک دفعه در برابر تصویرى که صندوق راى از ایران واقعى نشان مى‏دهد، به راحتى تسلیم شوند و آن را قبول کنند، در حالى که خودتان قبل از این یا آن بیست و چهار میلیون را یعنى اقشار محروم و مستضعف را انکار کرده‏اید یا اینکه به آنها گفته‏اید که اگر باشند هم اهمیتى ندارند. خود صداو سیما مگر اینها را آدم‏هاى درجه دو و بى‏اهمیت نکرده است؟ و نگفته که اینها کسانى هستند که اگر زیر بار فقر له بشوند، به سراغ آنها نمى‏روم، چون درجه دو هستند. من باید بروم دنبال آن جوان سرمایه‏دارى که با بیست سال سن قرارداد سیصد، چهارصد میلیون در سال مى‏بندد که در فلان تیم دولتى بازى کند و باید به دنبال منافع او باشم، آدم‏هاى دیگر که ارزش اعتنا ندارند. وقتى این چنین تفکرى حاکم باشد، آن شخص فکر مى‏کند: اینها که آن‏قدر آدم‏هاى بى‏ارزشى بودند که اگر مى‏مردند هم تو خبر آنان را نباید منعکس کنى، آن وقت آیا حق دارند بیایند تکلیف سیاست مملکت را مشخص کنند؟!

سیگنالهاى خطرناک
این همان عدالت نامتوازن است که در حوزه عمران و جاده‏سازى و بیل و کلنگ به عدالت معتقد است و در حوزه رسانه به عدالت اهتمامى ندارد. وقتى که چنین باشد آقاى احمدى نژاد هم با فلان سوپراستار سینمایى وقت مى‏گذارد تا درد دل‏هاى او را بشنود. آقاى احمدى نژاد! تا به حال با چند هنرمند حزب‏اللهى نشسته‏اى و درد دل‏هاى آنها را گوش کرده‏اى؟! این بى‏عدالتى و جا به جا کردن حساسیت‏هاست. چقدر راجع به وضعیت نابسامان فرهنگ و رسانه و هنر در دولت شما به شما تذکر داده شد؟ چرا بى‏اعتنایى کردى؟ امروز هم که شاهد چنین ملاقات‏هایى هستیم. این سیگنالهاى خطرناکى است. آقاى رئیس جمهور برود درد دل را از آن کسانى بشنود که سالهاست مناسبات فاسد در مدیریت فرهنگى در خیلى از دستگاهها آنها را خانه‏نشین کرده است. کسانى که مى‏خواهند براى منافع و آرمان‏هاى انقلاب کار کنند و فسادى که در فضاى مدیریت فرهنگى ما وجود دارد، اجازه ظهور و بروز به آنان نمى‏دهد.

نظام رسانه‏اى و فقر نهادینه شده
اگر ما معتقدیم که باید با فقر مبارزه کرد، فرمود: «لافقر کالجهل» هیچ فقرى مثل جهل نیست. یک بخش جدى از کسانى که وارد بازى‏هاى بعد از انتخابات شدند، جاهل هستند. یعنى آن نظام فاسد رسانه‏اى، فقر اطلاعات را در آنها نهادینه کرده است. و واقعا فکر مى‏کنند فقط خودشان وجود دارند و خودشان اهمیت دارند. بدین ترتیب میلیون‏ها آدم هم اگر مخالف او باشند به آنها بى‏اعتنا خواهد بود.آقاى رئیس جمهور برنامه شما جهت مبارزه با این فقر چیست؟ و آن چیزى که موضوع را تشدید مى‏کند این است که طبقات زیاده خواه و فرادست که مغلوب جمهوریت نظام شده‏اند، امروز به صحنه آمده‏اند تا اوضاع را به ماقبل برگردانند؛ چرا که اینها مى‏گویند اولا نباید این عدم توازن رسانه‏اى به هم بخورد، و همچنان بى‏توازنى و بى‏تعادلى باید وجود داشته باشد بیست درصد جمعیت باید هشتاد، نود درصد رسانه‏ها را در اختیار داشته باشند و سبک زندگى آنها را تبلیغ کنند. اینها در صدا و سیما به طور کامل حاکم هستند و مى‏گویند ما خبر راهپیمایى 22 بهمن و روز قدس را نشان مى‏دهیم، پس انقلابى هستیم. کجاى صدا و سیما انقلابى است؟ کجاى این صدا و سیما ارزشى است؟ مگر ارزش به چه معناست؟

جابجایى نیازهاى حقیقى با نیازهاى کاذب
تجملگرایى فقط این نیست که خانه‏هاى آنچنانى با اثاثیه آنچنانى و اتومبیل‏هاى آنچنانى نشان بدهید، بلکه تجملگرایى یعنى اینکه نیازهاى کاذب را به نیازهاى ضرورى تبدیل کنیم و نیاز کاذب را به گونه‏اى نشان دهیم که تصور شود این نیاز مهم و حیاتى است. مخاطب فکر کند اگر فلان مدل یخچال یا مبل را نداشت چیزى کم دارد و عقب افتاده است.
وقتى چنین شود کم کم کسى که پاى این رسانه نشسته است نیاز کاذب براى وى به نیاز حقیقى تبدیل مى‏شود. تلویزیون خبر مى‏دهد که نتیجه بازى آخن با شالکه تادقیقه 45 این است. این که دو تیم در فلان شهر آلمان مسابقه مى‏دهند و ما لحظه به لحظه این بازى را براى یک ملت انقلابى مسلمان که هزاران کیلومتر این طرف‏تر هستند خبر مى‏دهیم، این یک کار ضد ارزشى است که نیاز غیر واقعى را به نیاز جدى تبدیل مى‏کنید، که شخص فکر کند اگر از نتیجه این بازى تا دقیقه 45 مطلع نباشد یک چیزى کم دارد و این هم نوعى تجملگرایى است. آن هم در شرایطى که بسیارى از مسائل مهمتر در کشور وجود دارد که بازتاب نمى‏دهید و حاضر نیستید حتى خبرش را اعلام کنید، از جمله اختلاس‏ها و خبرهاى منفى. البته این را هم توقع نداریم،چرا که به قول شما سیاه‏نمایى مى‏شود، اما چرا سفید نمایى نمى‏کنید؟! هر سال صدها گروه دانشجوى حزب‏اللهى در اقصى نقاط کشور اردوهاى جهادى برگزار مى‏کنند، مثلا سى، چهل نفر دانشجو از دانشگاه امیرکبیر، صنعتى شریف، امام صادق(ع) و جاهاى دیگر راه مى‏افتند و به فلان روستاى شهرستان نهبندان، یا فلان روستاى یاسوج مى‏روند و یک ماه یا کمتر و بیشتر کار عمرانى انجام مى‏دهند. چه کسى تا به حال دیده است حتى یک بار صدا و سیماى جمهورى اسلامى این موضوع را در اخبار خود منعکس کند یا تیتر یک بخش خبرى مربوط به این خبر باشد. این کارها ضریب داده نمى‏شود تصویرى که طبقه فرادست،اشرافى، رفاه‏طلب پررو از ایران ارائه مى‏دهند که مثلا جوان‏ها همگى به دنبال فسق و فجور هستند، همان باید نمایش داده شود. نباید این همه حرکت‏هاى مثبتى که در جامعه وجود دارد نمایش داده شود، این همه جوان فعال، پرنشاط، باانگیزه، مخلص و بااراده باید حذف شوند و نباید در فضاى کشور ضریب بگیرند؛ چرا؟! چون ممکن است آن موقع اتفاقات بدى بیفتد و مردم باورشان شود که مى‏توان کشور را به‏سان سال 57 اداره کرد و این براى بعضى‏ها خطرناک است.
این همه ناشى از بى‏توازنى موجود در فضاى رسانه‏اى کشور است. این موضع را یکبار دیگر هم گفته‏ام ولى متاسفانه هیچ گونه واکنشى نشان داده نشد. یک خانم هنرپیشه‏اى از صدا و سیما انتقاد کرده بود که چرا در تیزر تبلیغاتى فلان فیلم در صداو سیما سانسور شده است، شخص آقاى ضرغامى بلافاصله سراسیمه مصاحبه کرد که من با این کار شدیدا برخورد کردم و مسئول را توبیخ کرده‏ام که مثلا تو به چه حقى در تیزر فلان فیلم تبلیغاتى اسم خانم فلانى را حذف کرده‏اى! این‏گونه رئیس سازمان صدا و سیما خودش را موظف به پاسخگویى در برابر اقشار فرادست مى‏داند ولى بنده در همین جلسه گفتم که صدا و سیما آمده یک فیلم صد در صد ضد انقلابى و در راستاى منافع آمریکا با بودجه هنگفت ساخته و پخش کرده و در دنیا منتشر مى‏کند، هیچ کس جواب به من نداد! این فیلم به نام «444 روز» در تمسخر امام در شبکه پرس.تى‏وى. ساخته شده بود! از قرار معلوم براى آقاى ضرغامى این چیزها اهمیتى ندارد که پاسخگوى آن باشد.

راهبرد و سیاست فرعونى
استراتژى که اشراف براى زیر سوال بردن انتخابات و براى منکوب کردن نتیجه آن در دست گرفتند دقیقا استراتژى فرعون است. ویژگى فرعون این بود که قومش را خوار و خفیف مى‏کرد یعنى شهروند درجه دو و سه مى‏کرد و آنها از او اطاعت مى‏کردند. این استضعاف را در وجود آنها نهادینه مى‏کرد که آنها خودشان هم باورشان مى‏شد که راست مى‏گوید. اینها چه در دوره قبل و چه در دوره بعد از انتخابات تلاش خودشان را به کار گرفتند که این استراتژى فرعونى را که ناشى از تفرعن اینها و رهبرانشان است پیگیرى کنند. «استخف قومه فاطاعوه» یعنى از همان قبل از انتخابات شروع به فحاشى و تمسخره کردند، چه خود آن آقایى که در تلویزیون فحاشى کرد و از رمال، کفبین و دروغگو و فلان همه را به آقاى احمدى‏نژاد نسبت داد. سیاست فرعونى آنها چنین بود که آنچنان جریان ضد اشرافیت را تحقیر کنند که مردم را منفعل کنند و بترسانند از اینکه اگر به چنین آقایى راى بدهیم ما هم متهم به بى‏سوادى مى‏شویم و اینکه آدم‏هاى پستى هستیم؛ چرا که همه آدم‏هاى درجه اول و با شخصیت و اشرافى مخالف او هستند و در شعارهایشان هم آورده بودند «انسانم آرزوست» انگار این طرف حیوان هستند.
این وضعیت کماکان ادامه دارد، هر تهمت و دروغى را نسبت مى‏دهند و از موضع تفرعن با اکثریت جامعه برخورد مى‏کنند تا بتوانند با انواع و اقسام روش‏ها مقاومت روحى اینها را بشکنند. مى‏خواهند با اینکه اقلیت هستند خودشان را اکثریت نشان دهند و چنین القا مى‏کنند که نیروهاى ما کیفى هستند و یکى از آنها به ارزش ده نفر هستند و بدین ترتیب خودشان را همه بنمایانند، در صورتى که اقلیت هستند آن هم اقلیت به معناى مطلق کلمه. و حتى نصف آن 13 میلیون نیستند؛ ولى مى‏گویند چون بى. بى.سى و صداى آمریکا، نتانیاهو و شیمون پرز از ما حمایت مى‏کنند، بنابراین ما باید یک سهم بالاترى در کشور داشته باشیم. وقتى که این همه قدرت داریم و مى‏توانیم فضاسازى کرده و دروغ را راست و راست را دروغ نشان بدهیم، چرا از این قدرتمان استفاده نکنیم. آنچنان این سیاست فرعونى در وجودشان ریشه دوانیده است که کسى که مهمترین شعارش این بوده که مردم من آمده‏ام با دروغگویى و پرونده‏سازى مقابله کنم، خودش مظهر دروغگویى است و در مجلس ختم آدم زنده شرکت مى‏کند. آقاى میرحسین موسوى کسى است که در مجلس ختم آدم زنده شرکت کرده براى اینکه نظام را متهم کند و به اکثریت ملت دهن کجى و آن نفس متفرعن خودش را راضى کند. این آدم امروز خودش را مظهر عقلانیت و خردورزى و مبارزه با دروغ مى‏داند! وقتى که قضیه بدین بداهت است، وقتى که فساد بدین بداهت است، چرا نمى‏شود به طور کامل با آن مقابله کرد. این بدیل همان خلاءها و نواقصى است که از قبل داریم. ما اجازه داده‏ایم که آن فساد در کشور نهادینه شود و توهم در اقشار خاص شکل بگیرد و ارزش مردم در جمهورى اسلامى، انکار شود و شهروند درجه یک و دو در این مملکت درست کنند. رحمت خدا بر امام، آن حکیم بزرگ که چقدر خوب فهمید که جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.

دفاع مقام معظم رهبرى از جمهوریت نظام
متاسفانه عده‏اى در کشور این جمله را فقط از یک زاویه مى‏نگرند و مى‏گویند امام در مقابل کسانى که مى‏خواستند اسلامیت را از نظام بگیرند و جهت اثبات اسلامیت نظام این جمله را فرمود. چنین نیست، بلکه جمهوریت نظام هم به اندازه اسلامیت آن مهم است. چون امام مى‏دید که هیچ تضمینى براى اسلامیت نظام بهتر از جمهوریت آن نیست، یعنى اگر شما مى‏خواهید جمهورى اسلامى، اسلامى باقى بماند، باید جمهورى باقى بماند و اکثریت مردم رأیشان در این مملکت ارزش داشته باشد. ولى فقیه امروز به چه دلیل آماج حملات اقشار مسرف و اشراف و نخبگان خاص قرار مى‏گیرد، فقط به این خاطر که پاى جمهوریت نظام ایستاده است. اینها حرفشان با حضرت آقا چه بود؟ اینها گفتند این 24 میلیونى که به کس دیگر راى دادند، پناهى جز تو ندارند، بیا با همدیگر معامله کنیم و جمهوریت را وتو کن و انتخابات را ابطال کن! 24 میلیون آدم درجه 2 به چه دردى مى‏خورند، بیا به به و چه چه ما را بخر! نامه نوشتند، تظاهرات کردند، مصاحبه کردند، بیانیه دادند که آقاى ولى فقیه بیا جمهوریت نظام را به کنارى بگذار،چه کار دارى به اینکه اکثریت به چه کسى راى داده است، اما رهبرى پاى جمهوریت ایستاد.
یکى روزى اینها تلاش کردند به بهانه جمهوریت، اسلامیت نظام را از بین ببرند و گفتند ما رأى آوردیم پس بنابراین سکولاریزم باید حاکم شود، ولى الان کاملا برعکس شده و مى‏خواهند با اسلامیت، جمهوریت را از بین ببرند، بدین ترتیب که با الله‏اکبر، یاحسین، رنگ سبز، مراجع عظام و... مى‏خواهند جمهوریت را ابطال کنند. این یعنى چه که رأى من آقازاده با فلان آدم در فلان روستاى نهبندان یکى باشد؟! من پسر آیت‏الله فلانى یا پسر دکتر بهمانى هستم، من ماهى 10 میلیون تومان درآمد دارم، او نان خشک هم ندارد که بخورد، چطور قبول کنم که حق من و او یکى باشد؟ این زبان حال امروز آنهاست.

ضرورت حفظ شأن و منزلت حضرت امام
اخیرا آقاى سید حسن مصطفوى مشهور به خمینى با خانواده متهمین و مجرمین آشوبها جلسه مى‏گذارد. یک نفر در دانشگاه تهران به من گفت آقاى سید حسن خمینى هم طرفدار فلانى است، گفتم منظورت از خمینى همان امامى نیست که آمد و 2500 سال سلطنت و ولیعهدى را در این کشور سرنگون کرد و افتخارش این بود که من نظام سلطنتى را برانداختم، حال اسم او را شما مى‏خواهید در این جامعه ابزار ولیعهدى کنید؟ مگر آقاى سید حسین خمینى امروز بزرگ خاندان خمینى نیست؟ 20 سال هم از «سید حسن» بزرگتر است، پسر مرحوم آقا مصطفى هم است، چرا ایشان نباید علمدار خانواده خمینى باشد؟ چون همان اوایل انقلاب هم سیدحسین که امام اینقدر به او علاقه داشت و تنها پسر آقا مصطفى بود، یک مقدار که خواست از خط ولایت خارج شود، امام آنچنان سرجایش نشاند که سى سال است از گوشه خانه‏اش تکان نخورده است. حال مى‏خواهید آن امام با آن قاطعیت را شما آبرویش را خرج خروج بر اکثریت ملت بکنید! این نتیجه توهماتى است که در بعضى از آقایان شکل گرفته است. هر کسى تا موقعى که به آرمان و خط مشى امام وفادار بود، ما مخلص او هستیم.

اشتباه محاسباتى برخى آقایان
باید امروز این آقایان را دعوت کرد که سر جاى خودشان بنشینند. باید اکثریت ملت را به اینها نشان داد و از اشتباه محاسبه درآورد، در قرآن بارها و بارها تذکر داده شد که در همه امور دچار اشتباه محاسباتى نشویم، از امور آخرتى تا طبیعى.اینها را باید چگونه از اشتباه محاسبه درآورد «ایحسب انّ ماله أخلده» اینها فکر مى‏کنند چون مال دارند پس برتر هستند.» باید همان اتفاقى که اول انقلاب افتاد، دوباره اتفاق بیفتد. امام وارد کشور شده و انقلاب به پیروزى رسیده بود، مردم آرمان خودشان را ابراز کرده و به امام دلبسته بودند و به دنبال ایجاد یک جامعه دینى عادلانه بودند. یک قشر عظیم نخبه در مقابل مردم ایستادند و حاضر نشدند با امام و امت همراهى کنند. از همه قشرى هم بودند از چهره‏هاى حوزه‏اى تا حد مرجعیت، چهره‏هاى باسابقه مبارزاتى، همسر شهید، دختر شهید هم داشتند که از آن جمله مسعود رجوى بود که اولین همسر شهید معروف انقلاب بود. همسرش اشرف ربیعى قبل از انقلاب کشته شده بود. همه اینها را انقلاب تجربه کرده است که اینها حالا مى‏خواهند همسر شهید به صحنه بیاورند یا افراد باسابقه مبارزاتى به میدان بیاورند، باید از آن تجربیات درس گرفت و آن تجربیات منتقل شود.

روش‏هاى مغتنم اسلام و انقلاب اینکه فکر کنیم انقلاب به آسانى و فقط با اسلحه حفظ شد، خطاست، بلکه انقلاب ما انقلابى فرهنگى و یک نهضت عظیم فرهنگى بود که در بین توده‏هاى مردم شکل گرفت. مردم گفتند امام نخبه‏ها تو را تنها گذاشتند، هنرمندان مشهور دوران شاه تو را تنها گذاشتند و حاضر نیستند با انقلاب تو همراهى کنند، ما که هستیم. کلى جوانهاى نورس، خوش‏فکر و با انگیزه وارد شدند و بدنه هنرى انقلاب را ساختند، آن هم قوى‏تر از بدنه هنر روشنفکرى و در حوزه‏هاى مختلف از شعر تا موسیقى، تئاتر و ادبیات و غیره. خدا رحمت کند مرحوم قیصر امین‏پور را یک جوانى بود از گتوند خوزستان، همین‏طور مرحوم سلمان هراتى یک جوان از روستاهاى تنکابن، اینها آمدند و قوى‏ترین کارهاى هنرى را در مقابل جریان روشنفکرى و نخبگانى که مقابل امام و امت و اکثریت عدالتخواه ایستاده بودند، ایجاد کردند. امروز ما محتاج به چنین کسانى هستیم. این نخبگانى که در این انتخابات تجربه کردیم، امتحان خودشان را دادند و نمره‏هایشان مشخص شد.

نقش سکوت نخبگان در فتنه
نباید معطل کسى بمانیم چون هر کس که مى‏خواست بیاید تا حالا آمده است. رهبرى وسط میدان ایستاده و فریاد هل من ناصرش بلند است، حضرات به حجره‏هاى خودشان رفته و درها را بسته‏اند و «کن فى الفتنه کابن اللبون» مى‏خوانند. مقام معظم رهبرى در دیدار اخیر خبرگان محکم توى دهن اینها کوبید. اینها با حدیث امیرالمؤمنین به جنگ ولایت آمده‏اند. آقا این حربه را از دستشان گرفت و در جواب آنان فرمود، حضرت امیرالمؤمنین فرمودند در فتنه‏ها سوارى ندهید مثل شتر نر دو ساله باشید که نه پشتى دارد که روى آن سوار شوند نه شیرى مى‏دهد که آن را بدوشند. اجازه ندهید که فتنه‏گران از شما استفاده کنند، ولى این به معنى کنار گود نشستن و گوشه‏نشینى و کناره‏گیرى نیست، بلکه به معناى این است که با سکوتتان به فتنه‏گران میدان ندهید. چه بسیار نخبگانى که ما از اینها انتظارها داشتیم و پاى جلسات اینها نشسته بودیم، براى ما انقلاب را تبیین کرده بودند، و براى ما فتنه را تشریح کرده بودند ولى خودشان در این فتنه سوارى دادند، آن هم چه سوارى دادنى! به شیمون‏پرز، نتانیاهو سوارى دادند و گفتند آقاى آمریکا، انگلیس، اسراییل! بیا که خوب شترى گیرت آمده است. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم نلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین» خداوند مى‏فرماید فکر کردید من با شماها قرابت خاصى دارم که با پیشینیان شما نداشتم. بقیه هم انسان بودند و آنها را آزمایش کردم، شما که با آنها فرقى ندارید، شما فکر کردید امتحانات الهى فقط یک بار است... آقایان نخبگانى که گوشه‏اى نشستید و به فریاد هل من ناصر ولى زمان بى‏اعتنایى کردید و حداکثر خدمتى که کردید این بود که سکوت کردید، بخل ورزیدید از آنچه که خدا به شما داده بود که بیایید در میدان خرج کنید.فکر نکنید که رستید و منفعت بردید، خداوند مى‏فرماید این را روز قیامت مثل طوقى به گردنتان مى‏اندازیم و مایه آبروریزى برایتان خواهیم کرد. نفس شما، شما را بازى داد و از ورود در این میدان منصرف کرد. میدان فتنه آن میدانى است که چه بسا شهداى ما آرزو مى‏کنند در این میدان‏ها حضور مى‏داشتند و از امتحان موفق بیرون مى‏آمدند. امروز باید گوشمان را به پیام بشارتى که شهدا از بهشت براى ما مى‏فرستند باز کنیم و اگر نمى‏شنویم باید فکرى به حال گوشهاى دلمان کنیم. پیام شهدا این است که این راه راهى نیست که در آن خوفى یا غمى وجود داشته باشد، نترسید و غمگین و افسرده هم نشوید. براى مقابله با فتنه باید به پیام بشارت شهدا گوش جان سپرد و با امید و بدون کوچکترین ذره‏اى تزلزل و انفعال وارد میدان شد و به انگشت اشاره ولایت فقیه نگاه کرد و محکم و صریح حرف زد و موضع‏گیرى کرد. امروز اسلام واقعى در مقابل اسلام رنگ، قرار گرفته است به قول شاعر: «به رنگ آمده دشمن /اگر به جنگ نبرد» اسلام سرمایه‏دارى، التقاطى و سلطنتى همگى با هم جمع شده‏اند و علیه اسلام ناب ائتلاف کرده‏اند همان که محور آن عدالت‏خواهى است. این خط و پرچم را باید محکم نگه داشت و روى آن آسیب‏شناسى دقیق داشت و هر کسى در هر حدى و هر جایى که هست با هر توانى که دارد، باید به میدان بیاورید. اگر چنین شد این فتنه هم به راحتى تمام خواهد شد و باید به فکر امتحانات بعدى باشیم و اگر ما اهمال و سستى و بى‏بصیرتى به خرج دادیم و مذبذب بودیم و شکر نعمت اسلام ناب را به جا نیاوردیم، «لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابى لشدید».


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/16:: 7:50 عصر     |     () نظر
اگر امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد!
کروبی در جدیدترین اظهار نظر خود ادعا کرده است در صورتی که امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد! مهدی کروبی در جدیدترین اظهار نظر خود در مصاحبه با یک روزنامه ایتالیایی ادعا کرده است در صورتی که امام خمینی زنده بود نتیجه انتخابات 22 خرداد را باطل می کرد! مهدی کروبی، کاندیدای 300 هزار رأیی انتخابات 22 خرداد در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی «لااستامپا» مدعی شد آنچه بلافاصله پس از انتخابات اتفاق افتاد یعنی دستگیری هزاران نفر مخالف، کشته شدن ده‌ها نفر از مردم و اعلام خشونت، یک کودتای واقعی بود. مهدی کروبی همچنین با اشاره به تعطیلی دفتر موسوم به کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و حزب اعتماد ملی و بدون اشاره به نقش خود و دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری در فتنه‌های اخیر گفت: «متعجبم نه از آن‌رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند، بلکه از آن‌رو که چکونه عده‌ای متوهنانه تصور می‌کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود.» لازم به ذکر است پس از انتشار گزارش کمیته پیگیری رئیس قوه قضائیه در مورد بازداشتگاه کهریزک و افشا شدن دروغ‌های کروبی، وی از ترس بازداشت هیچگونه موضع‌گیری رسمی جدیدی ننموده است.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/15:: 8:21 عصر     |     () نظر
چرا موسوی برای سیزدهمین بار دست به قلم شد؟
اتفاق جالب‌تر هنگامی رخ داد که میرحسین موسوی ساعتی پس از افشای این موضوع، بیانیه سیزدهم خود را منتشر کرد و در آن به توجیه ادعای نادرست تاریخ تولد خود پرداخت.

برگزاری جشن تولد برای میرحسین موسوی در روز هفتم مهرماه موضوعی بود که از چندین روز قبل سبزها آن را در رسانه‌های خود مطرح کردند.

این موضوع بهانه‌ای شد تا آن‌ها برای تجمع غیرقانونی در گوشه‌ای از شهر فراخوان بدهند و نام آن را "تولد سبز" بگذارند.

رسانه‌های اپوزیسیون خارجی نیز ‌کوشیدند تا با این بهانه فضای دانشگاه‌ها را ناآرام کنند و این ناآرامی را به بیرون از دانشگاه‌ها بکشانند.

اما روز گذشته با انتشار تصویر برگ اول شناسنامه میرحسین در برخی از سایت‌های خبری، ادعای نادرست دیگری در کارنامه سبزها ثبت و مشخص شد که روز تولد موسوی بهانه‌ای برای ایجاد ناآرامی بوده است.

این تصویر که مربوط به زمان ثبت نام میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم بود حکایت از آن داشت که میرحسین موسوی نه روز هفتم ماه مهر بلکه یازدهم اسفند متولد شده است.

اتفاق جالب‌تر هنگامی رخ داد که میرحسین موسوی دقایقی پس از افشای این موضوع، بیانیه سیزدهم خود را منتشر کرد و در آن به توجیه ادعای نادرست تاریخ تولد خود پرداخت.

وی در این رابطه نوشت: " تولد اینجانب نه هفتم مهر که روز آشنایی با شماست؛ حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حرکت شما به کیش شخصیت آلوده شود؛ امیدوارم این کلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شکسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی کنید."

پس از این بود که برخی رسانه‌ها از این جمله میرحسین اینگونه نتیجه گرفتند که وی خواستار لغو مراسم تولد خود شده است!

علاوه بر موضوع روز تولد، روز قدس موضوع دیگری بود که موسوی در بیانیه خود به آن اشاره کرد.

میرحسین به اعتراضات راهپیمایان روز قدس به خود اعتراف کرد و نوشت: "اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند."

با این حال وی هیچ اشاره‌ای به شعارهای ساختارشکنانه و دشمن‌پسند سبزها در راهپیمایی روز قدس نکرد و در این باره سکوت را بهترین گزینه دید.

این کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری که طی ماه‌های گذشته بیانیه‌های متعددی صادر و مردم را به اعتراضات خیابانی دعوت کرده بود، بدون اشاره به آشوب‌هایی که از این اعتراضات برخواست، در ادامه بیانیه خود با بیان اینکه خشونت چاره‌ساز نیست، نوشت: خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند.

وی در پایان نیز بار دیگر دولت را بدون سند و مدرک متهم کرد و مدعی شد، سیاست خارجه غلط و میلیاردها دلار در کشور گم شده است!

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/15:: 8:20 عصر     |     () نظر
 ثانیه‏ نیوز- عبدالله گنجی- آنان در حالی مدعی سیره و اندیشه امام (ره) بودند که از ولی فقیه و قانون و قانون اساسی به عریان‌ترین شکل ممکن عبور کردند. آنان در حالی مدعی امام (ره) بودند که برای مطالبه‌ای غیر قانونی (ابطال انتخابات) مردم را به خیابان کشاندند و خواستار تحقق اصل 27 قانون اساسی شدند. آنان در حالی رأی اکثریت را به سخره گرفتند که مدعی «میزان، رأی ملت است» بودند. فریاد وا امامای آنان آنقدر بلند بودکه جوانان امروز کشور که دوران امام(ره) را درک نکرده بودند گمان می‌کردند میر حسین نخست وزیر امام‌(ره) بوده است در حالی که میرحسین مشروعیت خویش را از رأی مردمی اخذ می‌کرد که به رئیس جمهوری وقت داده بودند لذا در پیشانی بندهای سبزی که به جوان‌ها داده بودند جمله «نخست‌وزیر امام (ره)» به وفور یافت می‌شد.

رهبری انقلاب اسلامی برای هوشیار کردن مردم نسبت به قرائت جعلی از انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی، چند بار به موضوع سوء‌استفاده از امام (ره) اشاره کردند که از آن جمله تذکر دوباره شکل‌گیری مسجد ضرار، آوردن کاریکاتوری از صدر انقلاب اسلامی به امروز و فریفتن این مردم ذیل نام امام (ره) که غرق در قرآن بود را می‌توان اشاره کرد. برای اثبات این مدعا که «نفاق سبز» چقدر بر اندیشه و مسیر امام (ره) پایبند است باید رفتار، مواضع نگرش و سخن مدعیان را با امام (ره) سنجید. اما از آنجا که برداشت از رفتار و نگرش متأثر از تفسیرهای متفاوت است شاید اغنا کننده به نظر نرسد. بنابراین در این راستا و در این نوشتار چند جمله از حضرت امام (ره) و میرحسین موسوی نسبت به موضوعات خاص را با نگاه تطبیقی و بدون شرح و تحلیل می‌آوریم. قضاوت در خصوص انطباق دو نگاه امام (ره) و موسوی را به نفس لوامه خوانندگان محترم واگذار می‌کنیم.

1- فلسطین: موسوی در اولین نطق انتخاباتی خود در تلویزیون، برای حمایت از آرمان فلسطین شرط گذاشت، گفت: «ما اول باید خودمان قوی باشیم تا بتوانیم از آرمان فلسطین دفاع کنیم.» علاوه بر آن شعارهای انحرافی به اصطلاح طرفداران وی در روز قدس نیز دهان‌کجی مستقیم به آرمان امام (ره) بود زیرا روز قدس فقط ابداع امام (ره) بوده و متعلق به احمدی‌نژاد یا جناح مقابل موسوی نبود.

امام (ره) حمایت از نهضت‌های اسلامی را مشروط به قوی شدن نمی‌دانست و در سال‌های اولیه انقلاب که وضع نامطلوبی داشتیم امام (ره) مردم ایران و اهداف جهانی انقلاب اسلامی را توامان گوشزد می‌کرد: «باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید. ولی این بدان معنا نیست که آنها را از هدف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند. مردم عزیز ایران که حقاً چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند باید سعی کنند که سختی‌ها و فشارها را برای خود پذیرا گردند تا مسؤولان بالای کشور به وظیفه اساسی‌شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند.» آیا موسوی و طرفداران وی به جملات فوق اعتقاد دارند؟ آیا موسوی به حکومت جهانی اسلام اعتقاد دارد؟ آیا کسانی که روز قدس از شمیران به میدان هفتم تیر آمده بودند حاضرند فرموده امام (ره) مبنی بر «سختی‌ها و فشارها را برای خود پذیرا گردند» تا مسؤولان به گسترش اسلام در جهان بپردازند؟

2- نهضت آزادی: در طول تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری موسوی بارها موضع خود نسبت به نهضت آزادی را اینگونه اعلام کرد: «آنها دوستان قدیمی ما هستند که باهم اختلاف سلیقه داریم.» در انتخابات نیز دکتر پیمان وزیری و سحابی علناً از موسوی حمایت کردند و بعد از انتخابات نیز ملی - مذهبی‌ها با صدور چند بیانیه همتراز با حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب و ... از موسوی و کروبی حمایت کردند اما امام (ره) درباره کسانی که با موسوی اختلاف سلیقه دارند می‌فرمایند: «همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خاصی و واقعی به اسلام ناب محمدی (ص) نداشته‌اند اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود. اگر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب در تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند. در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکاست، «آنان نباید رسمیت داشته باشند و باید با قاطعیت با آنان برخورد شود.» ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پرونده همکاریشان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد... تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها (نهضت آزادی) بیفتد. و ... اگر موسوی مدعی راه امام (ره) است از جملات فوق چه برداشتی دارد. آیا مطالب به یادگار مانده از امام (ره) حاکی از اختلاف اصولی و مبانی حضرت امام (ره) با این جماعت است یا اختلاف سلیقه با دوستان قدیمی؟

3- منتظری: موسوی آقای منتظری را همتراز با بقیه مراجع به حساب آورد و در نامه‌ای سرگشاده از وی طلب مشاوره و راهنمایی و استفتا کرد. طرفداران وی نیز در روز قدس بر منتظری درود می‌فرستادند و حتی وی و صانعی را روحانی واقعی می‌خواندند. موسوی خطاب به منتظری می‌نویسد: «مرجع عالیقدر حضرت آیت‌الله العظمی منتظری دامه ظله پیرو حوادث چند ماهه اخیر بیانیه‌ای ضمیمه از سوی اینجانب صادر شده است. احساس نیازی که همواره برای همفکری و همکاری مرجعیت گرانقدر و روحانیت متعهد وجود دارد، مرا تشویق کرد تا نسخه‌ای از آن را جهت اخذ راهنمایی تقدیم کنم.» و در آخر هم خطاب به منتظری می‌نویسد: «امیدوارم مورد اعتنا قرار گیرد.» حضرت امام (ره) در برخورد با منتظری که پس از چهار سال تلاش بی‌نتیجه صورت گرفت، اول شرط مرجعیت وی را نشانه رفت و او را بلندگوی منافقین دانست. برخورد امام (ره) با منتظری یکی از معجزات انقلاب اسلامی است که کمتر از سه ماه مانده از حیات پر برکت امام (ره) اتفاق افتاد و گرنه، امروز نظام ما در دست منافقین و لیبرال‌ها بود، زیرا امام (ره) معتقد بود منتظری درصدد است بعد از امام‌(ره) منافقین و لیبرال‌ها (نهضت آزادی) را به حکومت برساند. امام (ره) در تاریخ 6/1/1368 به منتظری می‌نویسد: «از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید»، «از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید»، «به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم.» اما برای آینده منتظری دو نکته را یادآور می‌شوند 1-شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند، این پیشگویی امام (ره) تحقق یافت و 1700 صفحه خاطره از منتظری روی اینترنت قرار گرفت و بخشی از آن توهین به حضرت امام (ره) بود و دشمنان نظام از آن خاطرات بهره‌ها بردند 2-امام (ره) خطاب به وی برای اصلاح رفتار و مواضعش فرمودند: «اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم.» این فرد امروز مورد مکاتبه و مشورت موسوی است زیرا جای امام (ره) امروزخالی است.

4- زندگی - مبارزه: موسوی در بیانیه 12 خود که در ششم مهرماه صادر شد، می‌نویسد: «مبارزه، امری مقدس است اما دائمی نیست آنچه دائمی است زندگی است.» البته این امر برای مردم دور او درست است اما برای نخبگان و انقلابیون در اندیشه امام (ره) اینگونه نیست. امام (ره) می‌فرمایند: «راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصاً آمریکا را شکست و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب کرد، یا شهادت یا پیروزی که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است»، «ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم»، «من بار دیگر از مسؤولان بالای نظام جمهوری اسلامی می‌خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترستند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشا، سرمایه‌داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیسم نکشند که ما هنوز در قدم‌های ‌اول مبارزه جهانی علیه غرب و شرقیم، مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می‌خوریم و نابود می‌شویم؟ و اگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می‌کنند؟ مگر بیش از این است که بانفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل عزت اسلام و مسلمین را بایکوت می‌کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی(ص) در سراسر جهان، برچوبه‌های دار می‌روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب‌الله در جهان به اسارت گرفته می‌شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند، ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل می‌کنیم»، «ملت عزیز ایران که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست و آنها که تصور می‌کنند، مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفان و محرومان جهان، با سرمایه‌داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند و آنهایی هم که سعی می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد را نصیحت و پند و اندرز کنند متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته یا به آنان کمک می‌کنند، آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیا‌خواهی و آخرت جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند» آیا موسوی اکنون به چنین مبارزه‌ای اعتماد دارد. در درون تبلیغات انتخاباتی و بعد از آن کدام خرده را به دنیای غرب و استکبار و جهانخواران گرفتند؟

5-‌ تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی: موسوی در بیانیه شماره 13 خود از قول مردم می‌نویسد:«مردم اینک از خود می‌پرسند، چه چیز ما را از رسیدن به آرمان‌هایمان باز داشت و به شرایط فعلی رساند. این سؤال اساسی است که جا دارد درباره کوشش‌های امروز و فردای ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بکنیم تا 30 سال بعد، از نو با همین پرسش روبه‌رو نشویم.» امام (ره) قبلاً پاسخ این سؤال را داده‌اند، امام (ره) معتقد بودند: اگر انبیا هم به دنبال دستیابی به نتایج اقدامات خود بودند نباید به اقداماتی دست می‌زدند که نتیجه آن در عمر ظاهری آنان به دست نمی‌آمد. امام (ره) 20 سال پیش جواب امروز موسوی را اینگونه می‌دهند:«تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست‌ نیاورده یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر می‌شود؟ تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه، اگر همه انبیا و معصومین (ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نباید از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه‌عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند، در حالی که به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینه‌هایی که شعار داده است به موفقیت نائل شود. ما اشعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‌ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‌ایم. اشعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده‌ایم. ما همه شعارهایمان را با عمل محک‌ زده‌ایم البته معترفیم که در مسیر عمل موانع زیادی به وجود آمده که مجبور شده‌ایم روش‌ها و تاکتیک‌ها را عوض کنیم. ما چرا خودمان و ملت و مسؤولان کشورمان را دست‌کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم.»

6-‌ ‌تحریم اقتصادی از سوی دشمنان: موسوی در طول تبلیغات انتخاباتی و همچنین در مناظرات تلویزیونی و تحریم‌های اعمالی از سوی غرب را ناشی از عملکرد نامطلوب و دشمن‌تراشی دولت می‌دانست و علاوه بر آن در بیانیه شماره 13 خود می‌نویسد:«اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده‌اند کشور در آستانه بحران‌هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند برد...»

میرحسین که در مقابل دولت‌های غربی حیا به خرج می‌دهد و از گل کمتر به آنان نمی‌گوید، در ادامه به جای دولت‌‌ها از «ملت‌ها» می‌خواهد در هیچ تحریمی علیه ایران شرکت نکنند زیرا این نه تحریم یک دولت، بلکه تحمیل رنج‌های بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیا زده برایشان کافی است البته تحریم‌های امروز، در زمان صدارت موسوی در قوه اجرایی نیز اعمال می‌شد و امری امروزی نیست و سیاست خارجی ما در زمان امام(ره) بسیار فعال‌تر و هجومی‌تر از امروز بود، همان موقع نیز دولت موسوی و حضرت امام(ره) به تندروی در سیاست خارجی متهم می‌شدند ولی امام(ره) از هجمه به جهانخواران توسط دولت جمهوری اسلامی دفاع می‌کردند و می‌فرمودند: «من باز می‌گویم، همه مسؤولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامی‌تان به خیال خام خودشان بیرون نبرند آرام نخواهند نشست، نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور»، «من قبلاً نیز گفته‌ام، همه توطئه‌های جهانخواران علیه ما، از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است.» بنابراین حصر اقتصادی ما به خاطر اسلام‌خواهی ماست نه عملکرد دولت یا مسأله هسته‌ای اما موسوی که از مبارزه خسته شده است به «زندگی در راه سبز امید» می‌اندیشد، از آرمان‌های امام (ره) برای رفاه بهتر چشم پوشیده است. این روحیه انقلابی امام(ره) اکنون در کالبد کدام یک از یاران دیروز او ساری و جاری است، آیا موسوی و خاتمی و کروبی در این مسیر قرار دارند؟

7-‌ شعار محوری انقلاب اسلامی: استخوان‌بندی اصلی شعارهای انقلاب اسلامی ایران به شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود این شعار توسط خاتمی به شعار «استقلال، آزادی، پیشرفت» تنزل یافت و موسوی نیز در بیانیه شماره 11 خود آن را به شعار «آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت» تغییر داد. علاوه بر آن حزب مشارکت نیز این شعار را در سند تأملات راهبردی خود به نظر «استقلال، آزادی، عدالت و معنویت» تغییر داد. اگرچه مؤلفه‌های اضافه شده نیز ذیل اهداف انقلاب اسلامی تعریف می‌شود اما چرا این شعار محوری تغییر می‌یابد؟ این در حالی بود که حضرت امام(ره) در جواب بازرگان فرمودند:«جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» علاوه بر آن طرفداران صوری موسوی در روز قدس به جای «جمهوری اسلامی» از «جمهوری ایرانی» که حاکی از ملی‌گرایی و باستان‌سرایی است استفاده کردند. میرحسین نیز تلاش می‌کند از شعارهای ملی‌گرایانه و باستان‌سرایانه استفاده کند که آن هم بر خلاف اندیشه امام(ره) است. امام(ره) می‌فرموند:«ملی‌گرایی اساس بدبختی ماست.» امام(ره) درصدد تبدیل ملت به «امت واحد» بودند و به مرز و جغرافیا اعتقاد نداشتند.
ش
8-‌ احکام اجتماعی اسلام: از مشی و رفتار و مواضع میرحسین چنین استنباط می‌شود که ایشان در حوزه فرهنگ و اجتماع قائل به ورود حاکمیت نیست و بیشتر به اسلام فردی معتقد است. ایشان در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود در مؤسسه اطلاعات به شدت به گشت‌های ارشاد حمله کرد. به جای «اصلاح» یا «ساماندهی» از واژه «جمع کردن گشت‌های ارشاد» استفاده کرد که مشخص می‌کند ایشان امر به معروف و نهی از منکر و مراتب آن را از شؤون حکومت اسلامی نمی‌داند. حضرت امام(ره) در بند9 پیام بازسازی خود که در تاریخ 11/7/1366 صادر شده و از جمله مخاطبان آن شخص نخست‌وزیر (موسوی) است.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/7/15:: 8:15 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >