سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیک است که حکیم، پیامبر گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

306 نفر از اساتید، نمایندگان مجمع طلاب، پژوهشگران و مبلغان حوزه علمیه قم با انتشار بیانیه ای حمایت خود را از آیت‌الله یزدی اعلام کردند.

به گزارش رجانیوز، در این بیانیه، "خطاب به آیت‌الله یزدی رییس جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه علمیه قم و نایب رییس مجلس خبرگان" آمده است: "حوزه های مقدسه علمیه و روحانیت معظم شیعه، در طول تاریخ، پاسداران بزرگ سنگرهای عقیدتی و مدافعان حقوق مردم و تکیه گاه آنان در آشوب ها و فتنه ها بوده اند و حضرت عالی بحمدالله یکی از این استوانه های سرافراز هستید که با درک شرایط به روشنگری می پردازید".

بیانیه افزوده است: "فتنه ای که پس از انتخابات با مدیریت دشمنان انقلاب اسلامی وبا بی تدبیری برخی افراد در داخل کشور پدید آمد،پس از سخنان خیر خواهانه و جامع الاطراف ولی فقیه زمان، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه ای دامت برکاته، ابعاد آن آشکار و با درایت نظام و آگاهی مردم مهارشد و انتظار این بود که رییس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام با تدبیر، آرامش به وجود آمده را پاس بدارند و دسیسه های دشمنان را آشکار کنند، ولی درکمال ناباوری در قامت رهبر اپوزیسیون و اقلیتی که خود را اکثریت می پندارند، ظاهر شد و با سخنانی متعارض با متون روایی و فقهی و نظرات فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه، جنبه مشروعیت جمهوری اسلامی را نادیده گرفت و با کتمان ده ها آیه و روایت در باب رهبری الهی و فصل الخطاب بودن سخنان ولی فقیه، به تکرار سخنان کاندیدای ناکام و حامیان رسانه ای او پرداخت.

به نوشته بیانیه: "این سخنان آن قدر تعجب آور بود که محسن مخملباف سخنگوی ستاد آقای موسوی در خارج از کشور با تجلیل از خطیب نماز جمعه گفت: "صحبت های آقای هاشمی خلاف انتظارمن بود".

متاسفانه اظهارات جناب آقای هاشمی، با استقبال گسترده رسانه های بیگانه و ضد انقلاب مواجه شد و موجب ناخرسندی مردم مسلمان ایران و نماز گزارانی که سال ها به ایشان اقتدا کرده بودند، شد".

بخش دیگر این بیانیه آورده است: "آیا ستم نیست که آشوب گران و قانون شکنان و کسانی که نه تنها به اموال عمومی و خصوصی مردم رحم نکردند بلکه حداقل 8 بسیجی را شهید و 400 نفراز نیروهای انتظامی و حافظان امنیت کشور را مجروح نمودند و خانه خدا (مسجد) را به آتش کشیدند "مردم" خوانده شوند و خواستارآزادی بدون قید و شرط آنان گردند. آیا این خود گناه بزرگی نیست. آیا باید از مردم آسیب دیده دلجویی شود، یا از اغتشاشگران وآدم کشان. چرا حتی یک بار هم از کسانی که منشاء این فتنه هستند انتقاد نشد؟ شگفتا! مرد بحران ها، چرا بحران آفرینی می کند و درتشخیص مصلحت نظام دچار مشکل شده است!

در پایان این بیانیه خطاب به آیت‌الله یزدی تصریح شده است: ما سخنان آن عالم آگاه را ارج نهاده،حمایت قاطع خویش را از دید گاه جناب عالی اعلام می کنیم.ضمن این که از سایر بزرگان حوزه می خواهیم در این شرایط حساس کنونی به یاری نظام جمهوری اسلامی بشتابند و به کسانی را که گول خناسان را خورده اند،هشدار دهند و مردم را درفتنه ها ی گمراه کننده تنها نگذارند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 9:14 عصر     |     () نظر

در بعضی ازکشورهای آسیایی از جمله چین،خورشید گرفتگی کامل باعث فرو رفتن شهرها در تاریکی شد. بندر شانگهای هم این پدیده را تجربه کرد.

رهبران مذهبی هندو به پیروان خود خبر داده‌بودند کهخورشیدگرفتگی باعثایجاد آشوبدر جهان می‌شود ودعا و نیایش در کنار رودهای مقدس از جمله رود گنگ باعث محافظت در برابر این بلایا می‌شود


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 9:13 عصر     |     () نظر
به گزارش جهان، تاکید آیت الله هاشمی رفسنجانی بر اهمیت جایگاه و نقش مردم در نظام اسلامى در نماز جمعه موضوع جدیدی است که باید آن را به فال نیک گرفت، چرا که پیش از این یکی از انتقاداتی که به روش مدیریتی وی وارد می شد بی تفاوتی به نقش و جایگاه مردم در عرصه اداره کشور بود.

بر همین اساس روزنامه جوان در یادداشتی با اشاره به سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آورده است: یکى از موضوعاتى که آقاى هاشمى رفسنجانى در یکى دو سال اخیر تاکید ویژه اى بر آن دارد، اهمیت جایگاه و نقش مردم در نظام اسلامى و اداره کشور است. ایشان در خطبه هاى نماز جمعه اخیرشان نیز با تبیین جایگاه جمهوریت نظام اسلامى تصریح کرد: «نگاه امام مبناى فقهى شان و همه چیزشان این بود که حکومت اسلامى بدون حضور مردم نمى شود و اگر مردم راضى نباشند آن حکومت انجام نمى شود ... آنجا که مردم نباشند، آن حکومت اسلامى نیست.»
اگرچه تاکید بر جمهوریت نظام و اهمیت نقش مردم در حکومت اسلامى به تازگى در ادبیات سیاسى آقاى هاشمى پدیدار شده
فى الواقع آقاى رفسنجانى در انتخابات دوره ششم ریاست جمهورى از ??? درصد واجدان حق راى تنها موفق به کسب رضایت و راى حدود ?? درصد شدند وحدود ?? درصد مردم به ایشان راى ندادند
و در گذشته هاى نه چندان دور، چنین موضوعى در مواضع ایشان بسیار کمرنگ مطرح مى شد، با این وجود، رسیدن آقاى هاشمى رفسنجانى را به این دیدگاه که مردم (البته مردم به معناى عموم ملت و نه تنها یک طبقه خاص!) در حکومت دینى صاحب نقش و جایگاهند باید به فال نیک گرفت. با وجود این، با توجه به مبنایى که آقاى هاشمى رفسنجانى ارائه کرده اند مبنى بر اینکه «حکومت اسلامى بدون حضور مردم نمى شود»، دو سؤال جدى از ایشان وجود دارد:
?- در انتخابات دوره ششم ریاست جمهورى که در سال ???? برگزار شد، واجدین حق راى ???????? نفر بودند. اما از این تعداد ???????? نفر(یعنى ?? درصد) در انتخابات شرکت کردند. بنا بر شواهد روشن و به اعتقاد بسیارى از تحلیلگران (از جمله هم پیمانان کنونى آقاى هاشمى و منتقدان سابق ایشان) دلیل عدم شرکت ?? درصد دیگر، نارضایتى بخش زیادى از مردم بویژه طبقات محروم و مستضعف از سیاست هاى اقتصادى دولت نخست آقاى هاشمى بود. همچنین ایشان از همین ?? درصد شرکت کننده در انتخابات تنها موفق به کسب ???????? راى شدند. فى الواقع آقاى رفسنجانى در انتخابات دوره ششم ریاست جمهورى از ??? درصد واجدان حق راى تنها موفق به کسب رضایت و راى حدود ?? درصد شدند وحدود ?? درصد مردم به ایشان راى ندادند. با این وجود، چگونه آقاى هاشمى رفسنجانى در شرایط عدم حضور نیمى از مردم و عدم رضایت نزدیک به دوسوم آنها،
چگونه آقاى هاشمى رفسنجانى در شرایط عدم حضور نیمى از مردم و عدم رضایت نزدیک به دوسوم آنها، سکان امور اجرایى کشور را بر عهده گرفتند و اصلاً به ذهنشان هم خطور نکرد که ممکن است دولت ایشان اسلامى نباشد؟!
سکان امور اجرایى کشور را بر عهده گرفتند و اصلاً به ذهنشان هم خطور نکرد که ممکن است دولت ایشان اسلامى نباشد؟!
?- چرا به رغم حضور ???????? میلیونى مردم (حدود ?? درصد واجدان حق راى) در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهورى (که بخش عمده اى از این مشارکت به دلیل رضایت مردم از عملکرد دولت نهم است) و راى ???????? آقاى احمدى نژاد (بیش از ?? درصد کل واجدان شرایط حق راى) آقاى هاشمى و کاندیداى مورد حمایت ایشان به نظر اکثریت ملت تمکین نمى کنند؟ این عدم تمکین در حالى است که تمام نهادهاى قانونى -اجرایى و نظارتى- صحت این انتخابات را تایید نموده و تاکنون هیچ سند متقن و قابل قبولى در مخدوش بودن آن ارائه نشده است. نکته مهم این است که آیا جناب آقاى هاشمى رفسنجانى در اظهارات اخیرشان، از واژه «مردم» تلقى عمومى از این واژه را در نظر دارند یا منظور ایشان طبقه و صنفى خاص است؟ مثلاً در مقاطعى از یونان باستان، صرفاً طبقه مرفه و اشراف، شهروندان و مردم داراى حق راى محسوب شدند و طبقات پایین جامعه و بردگان اصولاً جزو شهروندان به حساب نمى آمدند. آنچه مسلم است در جمهورى اسلامى ایران و مطابق قوانین انتخاباتى آن، تمام اتباع داراى شناسنامه، ایرانى و صاحب حق راى و على القاعده جزو «مردم» به حساب مى آیند. حال اگر منظور آقاى هاشمى از واژه مردم و نقش آنها در اسلامى بودن حکومت، همین تلقى عمومى و قانونى است، جواب دو سؤال فوق را بدهند و اگر تلقى دیگرى از واژه «مردم» دارند آن تلقى را به صراحت بیان کنند تا تکلیف همه روشن شود.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:51 عصر     |     () نظر

بسم الله .

بسم الله و بالله و علی مله رسول الله .

 

یه کراوات سرخ می بندی ، فکر می کنی کسی شده ای ؟ تو فکر می کنی بهتر می فهمی ؟ چطور پس نمی فهمی که نباید دستور رها کردن آن بمب اتمی را بر فراز هیروشیما و ناکازاکی می دادی ؟

 

حالا چی ؟

فکر می کنی بهتر می فهمی ؟ پس چرا نمی فهمی نباید انبارهایت از بمبهایی پر شود که دیگر به آن بمب قبلی ات در مقابل آنها بگویند پسر کوچک و توان آن را در مقایسه با امروزی ها به کوکتل مولوتوف در یک درگیری نظامی نشبیه کنند !


تو می فهمی ؟

اگر می فهمیدی ، می دانستی که اگر به مردم حیله بزنی ، حیله هایت فراموش نمی شود . حتی اگر تمام بلندگوها را خریده باشی ؟ حتی اگر رسانه هایت چنان سانسور کنند که در غرب ، مردم اصلا خبر دار نشوند که کسی در آلمان ، بخاطر حجابش با چاقو تهدید شده ، در دادگاه مقدماتی مجرم را به جریمه محکوم کرده و در دادگاه استیناف ، با وجود آنکه مادر یک فرزند چند ساله و باردار یک فرزند چند ماهه است، مقابل دیدگان قاضی ، پلیس  و همسرش ، با دریافت 1 ضربه ؟ 5 ضربه ؟ 10 ضربه ؟ 15 ضربه ؟ خیر ، 18 ضربه کارد به شهادت می رسد و البته شوهرش نیز که به دفاع برمیخیزد ، با گلوله ی  پلیس در جایش مجروح می شود ! حالا هرچقدر اگر بیایی و داد بزنی ندا آقا سلطان ، می بینی که بکار رفتن سلاح کالیبر کوچک ، از فاصله بسیار نزدیک و از پشت سر ، لو می رود و تو می مانی که چه کنی و مجبور می شوی داستان بسرایی که بله ، فلانی حراستی این کار را کرده ، با کالیبر کوجک نبوده و با بزرگ بوده ، جالبتر انکه ادعا کنی آن حراستی الان کشته شده و نمی تواند بگوید که کرده یا نکرده و منبعت هم کیست ؟ افسری ناشناس از سپاه قدس تهران (؟! ) که بدلائل امنیتی نمی توانی نامش را بگویی و آنوقت که مردم بدانند تهران ، یک سپاه بیشتر ندارد و آن هم سپاه حضرت رسول است، همینجور هاج و واج مردم را نگاه کنی و بفکر تولید دروغ بعدی فرو بروی ...

 

تو می فهمی ؟

تو می فهمی که اگر دروغی گفتی و عذرخواهی هم نکردی ، بی آبرو تر می شوی ؟ تو می فهمی که مردم فهمیدند که آن روز که "خس و خاشاک" نامیدن ارازل و اوباش از سوی رئیس شورایعالی امنیت ملی را ، تبدیل به خس و خاشاک نامیدن حامی دیگر نامزدها کردی و بعد از بی آبرو شدن ، عذرخواهی نکردی ، خود را تحقیر کردی ؟ حقارت تو از آنجا هویدا شد که تحمل نور حقیقت را نداری و چون خفاش صفتی ، بدرون غار خود می خزی و از دیده ها پنهان می شوی ؟

 

دستت رو شده ، این را بدان .

برآورد کردی تعداد هوادارانت در آن میتینگ سیاسی جالب را ؟ البته در اطراف نماز جمعه بود. اما چیزی جز یک میتینگ سیاسی بود ؟ مگر از نظرشماها ، سیاست ، یک بازی نیست ؟ و مگر ترکیب لفظی بازی سیاسی ، متعلق به شما نیست ؟ خب ، مگر این بدان معنا نیست که در این سیاست ورزی متعارف شماها ، باید برخی چیزها در این دعوای سیاسی به بازی گرفته شوند ؟ روشن است که اعتراف بکنی یا نکنی ، پاسخی جز آری نباید به این سئوالها بدهی. خوب ، مگر در این بازی سیاست ، شما ها از مدتها پیش ، فریاد جدایی حوزه دین از سیاست را سر نداده بودید ؟ پس بگو چطور شد که نماز جمعه را به رفقایت آموزش می دادی ؟

 

عجب معلمی ! و چه شاگردانی !

وقتی معلم ، قنوت را با غ و رکوع را بدون ع بنویسد ، معلوم است که شاگرد ، بدون وضو، با کفش ، بدون اتصال ، بدون چادر ، با اتصال گیری از پشت سر ، با نماز خواندن جلوتر از امام ، با اتصال گرفتن مرد از زن ، با آستینهای بالاتر از آرنج و موهای بیرون از روسری زنان و  البته بسیاری هم بدون هرگونه نماز ، برگزار کنند . ولی جالب بود. از چهارراه طالقانی عقب تر و ‌از ابتدای وصال شیرازی بالاتر نرفتید :)) میخواستید جانمازهای سبزتان را در میدان امام حسین (ع) پهن کنید‌؟ همینجوری فکر می کردید انتخابات را برنده شده اید؟ نمره نظرسنجی تان صفر شد.

 

خب !

وقتی الله اکبر را بی.بی.سی فرمان بدهد و زمان مشخص کند ، وقتی نماز جمعه را فیس بوک و فرند فید و سایتهای ضد دین آموزش بدهد ، تعجبی نمی کنم از این نتیجه ی شترگاو پلنگی . چه ، شماها سابقه ی تغییر احکام بنا به مصلحت "باندی" را فراوان دارید. آهنگام که حکم حرمت قطعی مصافحه ی زن و مرد نامحرم را نیز عوض کردید ! ظریفی گفت ، ماجرای این الله اکبر های البته پوسیده ، مانند آن نماز جمعه است که در چهارشنبه خوانده می شد. ماجرای همان "مسجد" است که فقط به قصد نفاق ساخته شد و قرآن کریم دستور انهدامش را صادر کرد ، و بقولی دیگر ، ماجرای آن است که هنگام فوت ، گفت که نماز و روزه ی قضا ندارد ، فقط برایش 30 سال غسل جنابت قضا کنند ! الله اکبری که بی.بی.سی برنامه ریزی کند ، از الله تهی شده . والا انگلیس ضد خدا ، اگر این الله اکبر منافعش را بخطر میانداخت ، آن را تجویز می کرد ؟

 

یا حسین !؟

"یا" کدام حسین ؟ همان حسینی که کنیه اش اباعبدالله است ؟ او که در روزنامه های شما به نان به نرخ روز خوری و جنگیدن بر سر دنیا محکوم شده بود ! او که کشته شدنش ، توسط شماها در روزنامه هایتان ، نعوذ بالله نتیجه خشونت طلبی رسول خدا معرفی شد ؟ همان حسین که فرهنگ شهادتش خشونت آفرین معرفی شد ؟ همان که گفتید کابینه ی او را نیز استیضاح می کنید ؟!

 

کدام ؟ چرا ریا می کنید ؟ چرا نمی گویید منظورتان ، آقای میرحسین موسوی است ؟ چرا نمی گویید که منظورتان، امام  حسین علیه السلام ، فرزند علی علیه السلام وصی الرسول فرزند ابوطالب سلام الله علیه نیست ؟ البته ، نمی خواهد بگویید. خودمان می دانیم . چه بگویید یا حسین و چه بگویید ای میر حسین ، فرقی ندارد. خاصیتش یکی است. خاصیت بی خاصیتی.

 

گارد؟!

جمهوری اسلامی که یگانی با این اسم و عملکرد ندارد. اما چرا شما زور می زنید و می خواهید بتراشید ؟ بچه گانه است اگر کسی نتواند این کلمه ی گارد را در کنار آن الله اکبر ( که انگلیس چقدر از آن ضربه خورده که خوب بعد از سی سال پس از انقلاب اسلامی آن را بیاد دارد ) و در کنار آن ادعای قتل های پی در پی ! بگذارد و به نتیجه ای روشن نرسد ! شماها بروشنی در تلاش برای شبیه سازی این حرکت بیرون آمده از جیب لرد کروزون انگلیسی ، به حرکت بر آمده از فریاد خمینی هستید ! بچه گانه است که کسی نتواند این را ببیند. شماها خودتان را گول بزنید. ما که فهمیدیم . خودتان بگویید ، یا نگویید. این ادبیات سرقتی ، چون ذاتی نیست ، دوام هم ندارد. بیخ سیبیل خودتان می ماند . :)

 

سبز فاطمه الزهرا ؟!

اگر این سبز فاطمه الزهرا بود ، چرا تبدیل به رنگ تل سر و زانو بند شماها و دوستان آن ور آبی تان شد ؟ مگر غیر از این است که انتخاب رنگ ، فازی اولیه از اجرای براندازی مخملین است ؟ امری لو رفته ، تکراری و بی ابرو کننده ، که اگر کمی عقل داشتید مرتکب آن نمی شدیسد ، چون همین که این بیدق را علم کردید ، قصد و اتصالتان لو رفت ! هرچند که تلاش کردید که آن را با مضامین معنوی ، استتار کنید ، اما تبدیل شدن این رنگ ، به رنگ لباس زیر و تل و کشف و لاک ناخن و زانو بند و افسار سگ هایتان ، چقدر افشاگر خوبی بود.

 

در تبلیغات انتخاباتی تان ، دیدم که این آقای موسوی تان ، دم از ولایت مداری و فرزند ولایت بودن و مطیع ولایت بودن می زند و در ستاد مرکزی اش واحد نیروی مقاومت بسیج تاسیس می کند و می گوید که بسیج مدرسه ی عشق است جمله ی خودش است ! پوسترهای عکس امام و رهبری تان که زیرش نوشته بود سربازان مطیع ولایت حامیان میرحسین موسوی را هم دیدیم ، پس چه شد آنگاه که رهبری ، حرفی را زد و جهتی را گرفت ، پرده ای ریا و نفاق را دریدید و به آنچه که عمل نکردید ، امتداد این حیله بود ؟ بسرعت ، نقاب ولایت فقیهی بودن را بزمین انداخته فکر کردید کار تمام شده ؟ زهی خیال باطل. تکرار صحنه ی دوم خرداد 76 که در آن ، پرتیراژترین شعارتان ، "سلام بر سه سید فاطمی ، خامنه ای ، خمینی و خاتمی" بود ، مهمترین شعار سیاسی تان، قانون گرایی و حقوق شهروندی بود و تلاش تکراری تان برای پیوند زدن سه طیف مذهبی ، لیبرال و سکولار ، موجب گشت که این حیله تان هم ، خب ، کارگر نیفتد.

 

تقلب ؟

آخر تقلب یا خرید رای ؟ دو حرف متضاد را که در کنار هم نمی توانید مطرح کنید ! اگر صندوقها جداره داشته ، پس آن خرید رای چیست ؟ اگر جداره دار باشد ، آرای خریداری شده هم که آن بالاها می افتد ! اگر تقلب شده باشد که نیازی به خرید رای نیست ! راستی ، چرا 3 ماه قبل از تشکیل ستاد انتخابات در وزارت کشور،  ستاد صیانت! از آرایتان را راه انداختید ؟ و نهایت ، چرا 2 روز پس از اتمام مهلت دوم شورای نگهبان برای بررسی شکایت ، خزعبلات این ستاد را در روز شنبه روی اینترنت گذاردید ؟ مسلم است، وقتی این کاغذها ، پیش خود شما اینگونه اعتبار ندارد ، پیش شورای نگهبان مایه خنده و آبرو ریزی می شود :)

 

صداوسیما جرزنی کرد ؟

خب مگر می شود این را هم جایی جز همان فاکتور "صداقت" جویی شما بگذارم !! رفیقتان مگر چشمش را به دوربین ندوخت و در مقابل اعتراض آقای پورحسین مدیر شبکه چهار سیما که مجری برنامه مناظره بود ، کروبی را به شهادت گرفت و گفت آقای احمدی نژاد بیاید و سه برابر من حرف بزند !؟ پس چطور شد که 19 دقیقه را دوام نیاوردید؟ "صداقت" در جریان شما اصلا موج می زند. برای همین اتهامات شما علیه احمدی نژاد همه مشمول عنوان صداقت است. برای همین است که روی کارآمدن دولت دوم خرداد با بهانه ی مخالفت با دولت رفسنجانی بود ، اما خدا را شکر ، انچه که باور نمی کردیم شد. پشت سر عالیجناب سرخ پوشتان ، شاه کلیدتان ، عالیجناب خاکستری تان ، آقا 30 تان ، نماز جمعه هم اقامه کردید ! از یکی از موثرینتان پرسیدم . گفت مال زکاوت و هوش سیاسی تان بوده :) صداوسیما مگر بعد از انتخابات ، رئیستان را به مناظره ی تلویزیونی دعوت نکرد ؟ مگر نگفت هرکس را که دوست دارد با خودش بیاورد و با وزارت کشور و شورای نگهبان در مورد هرآنچه که می خواهد مناظره کند ؟ چرا رفیقتان قبول نکرد ؟ چرا ؟  چرا گفت که باید یک برنامه زنده تلویزیونی بدون حضور هیچ کارشناس یا فرد دیگری به او بدهند ؟ این ها همه همان جرزنی های صداوسیما است ؟ مگر نمایندگان نامزدها  پای مقررات مناظره را امضاء نکرده بودند ؟

 

مرگ بر روسیه و چین ؟

روسیه و چین ، مگر جمهوری اسلامی هستند ؟ هر دو دو حکومت سکولار با طرز تفکری دقیقا منطبق با الگوی فکری خود شماها. خب حالا می شود بگویید به چه فحش می دادید ؟ روشن است که شماها اصولا نمی دانستید چرا شعار می دادید . تنها 2 وجه مشترک بین این دو کشور وجود دارد : هر دو با آمریکا دارای تضاد استراتژیک منافع ملی هستند و هر دو کشور از جریان اپوزیسیونی مورد حمایت آمریکا برخوردارند. اما اگر بدانید که این شعار شما چقدر به نفع نظام و انقلاب اسلامی تمام می شود ، خودتان از غصه دق می کنید. علت شعاردادنتان علیه این دو کشور را نمی دانید. اما بگذارید برایتان بگویم . این عملتان هم 2 علت بیشتر نداشت. 1- ابراز کنتراست با نماز جمعه . 2- ابراز مخالفت با شعار علیه انگلیس ، آمریکا و اسرائیل. جوری شعار می دادید انگار این اکبرگنجی نبود که بعد از خروج از ایران پیش همان پوتین رفت :)

 

 

ودر پایان…

 

چه کسی فکر می کرد اینقدر خودتان را رسوا کنید ؟ فکر نمی کردم کار را به اینجا برسانید. مادرم می گوید: امثال سعید حجاریان اگر بودند ، به اینها می گفتند که این کارها را نکنید. به آنها می گفت که این کارها به ضرر آنها است. :)

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:18 عصر     |     () نظر

زنگ « حساب » !


مرگ فرعون : اگر از تک تک مردم ایرن بپرسند ، آخرین فرعون ایران چه کسی بوده است ، بی تامل خواهند گفت : شاه .
شاه ایران مجبور نبود بسان دیگر روسای جمهور و یا پادشاهان جهان زلف کشور داری خود را به گیسوی سرمایه داران وطنی پیوند بزند و در قبال دریافت مالیان از آنان ، به کسوت دمکراسی خواهان در آید.او میگوید:« جلسه هیئت وزیران در اتاق مخصوص و مجهزی در کاخ مرمر تشکیل می شد . قبل از ورود ، نخست وزیر و اعضاء کابینه هر یک در جاهای خود قرار می گرفتند و چون منتظر ورود من بودند نیازی به اعلام رسمیت جلسه نبود و مذاکرات بلافاصله با حضور من آغاز می شد . در طی مذاکرات هرگز با زدن زنگ و نظایر آن مذاکرات را اداره نمی کردم بلکه با
نگاه و تغییر قیافه جلسات را هدایت و رهبری می کردم . » ( ماموریت برای وطنم ، محمد رضا پهلوی )
این چنین شاه بر ایران حکومت می کرد ، بی هیچ مشورتی و نیازی هم بدان نبود ، چه او سرمایه ای بنام نفت را در ید خود داشت و به زمین و زمان فرمان می راند ، آن هم تنها با « نگاه » و « تغییر قیافه » مثلا اگر می گفتند ، آقای آریا مهر ، آیا شما دستور می فرمائید آقای رحیم مشایی را به معاونت اول شاه انتخاب کنیم ، بدون مشورت با « هیچ کس » تنها با یک نگاه ، معاونت او را تثبیت می کرد . ( با پوزش از رئیس جمهور محبوبم )
حالا مقایسه کنید شرایط آن روز را با شرایطی که هم اکنون داریم . یکی از خبرنگاران می گفت : در یکی از استان های محروم کشور ، هیئت دولت به ریاست احمدی نژاد جلسه داشت ، دیدم پیر زنی زیاد دور و بر محل جلسه پرسه می زنه ، پرسیدم مادر جان دنبال کسی می گردی ؟ گفت نه ! منتظرم احمدی نژاد بیاد بیرون ، دعوت کنم به خونه مون ، براش املت درست کرده ام .

باری قطار انقلاب که آمد ، شاه ایران زیر چرخ هایش جان باخت و ملت ایران زمام امور را به رهبری امام خمینی بدست گرفتند ، اول قدم ، از سرمایه داران ، سلب مالکیت شد و پس از آن ، حضرت امام با شناختی که از ساختار اقتصاد ایران داشت ، بخوبی در یافت که « بورژوازی ملی » و یا باصطلاح همان « سرمایه دار ملی » طبق تعاریف معمول در جهان ، در اقتصاد ایران نقش تعیین کننده ای ندارد و اگر هم داشته باشد ، نحیف است و بقایش بسته به پستان های پر از نفت ایران دارد . لذا حضرت امام این طیف را ( نهضت آزادی را ) در لیست سیاه انقلاب قرار داد و پس از آن بود که قطار انقلاب مملو از پابرهنگان شد . و جنگ فقر و غنا آغاز شد و ...
« من گمان نمی کنم که دنیا تاکنون مثل
این دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم ، شیطان داشته است ، هر چه دنیا پیشرفت کرده است ، شیطانها هم در کارهای شیطانی شان پیشرفت کرده اند . امروز که به اصطلاح عصر تمدن و ترقی و پیشرفت است ، عصر شیطانهاست و دنیا در دست شیاطین است و استثنایش بسیار کم است . باید همانطور که انبیای عظام و اولیای خدا قیام و جانفشانی کردند ، در این عصر هم همه شما و ما ، روحانیون ، ملت ها و ستمدیده های تاریخ قد علم کنند و جلوی این شیاطین بایستند . اگر سستی شود ، شیاطین همه عالم را می بلعد .آنها به اسم صلح و دوستی ، جنگ افروز اول جهانند . » ( امام خمینی ، کوثر ج 2 ص 771 )
« می خواهیم جلوی دیکتاتوری را بگیریم . ولایت فقیه ، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود . نظارت کند بر مجلس ، بر رئیس جمهور که مبادا یک پای خطایی بر دارد . نظارت کند بر همه دستگاهها » .
و این چنین بود که :
« دوران عمل به نسخه های غربی در کشورهای اسلامی سپری شد . » ( مقام معظم رهبری )
زنده باد قارون : بعضی از انسان ها آدمی را به یاد خدا می اندازد ، این یک روایت است و هاشمی رفسنجانی هم همیشه خدا مرا به یاد قارون می اندازد . ایده هایش ، سیاست هایش ، اعمالش همه و همه بوی قارون می دهد . ناطق نوری می گوید : « یک موقع آقای هاشمی می‌گفت یک زمانی قم بودیم و به آقای خامنه‌ای گفتم که آقا ما داریم طرف‌های سالاریه زمین می‌خریم و شما هم بیا یک تکه بخر و آقای خامنه‌ای در پاسخ گفته بودند که «آقای هاشمی تو که می‌دانی من اهل این حرفها نیستم. » +
و پس از آن هم که جامه ریاست جمهوری را بر تن کشید
، بیشتر قارون نواز شد ، قطار انقلاب را نگه داشت و در آغاز « پا برهنگان و مستضعفان » را از قطار پیاده ساخت و بعد در ایستگاه تنش زدایی ، در و دیوار شهر را از شعار « مرگ بر آمریکا » تهی ساخت و در مراحل بعد ، پول نفت و وام های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را در اختیار طبقه متوسط قرار داد تا نهاد های دولتی این ملت را به خود اختصاص داده و تجمل گرایی شاهانه را بار دیگر در نظام جمهوری اسلامی ایران رواج دهند .
علی اکبر محتشمی پور می گوید : « شاخصه‌هایی که امام برای اسلا‌م آمریکایی ، مطرح می‌کردند ، اسلا‌م مرفه بی‌درد ، اسلا‌م سرمایه‌داران مستکبر و اسلا‌م تن‌پروران بود . امام با تجملگرایی مخالف بودند و ساده زیستی را شعار ملت ، کشور و جمهوری اسلا‌می می‌دانستند . آن وقت رئیس‌جمهور مملکت ( هاشمی ) می‌آید در نماز جمعه (18 آبان 1369) می‌گوید : چه کسی گفته تجمل‌گرایی اشکال دارد ؟! اصلا‌ً نماز جمعه باید مانور تجمل باشد و از این تعبیر‌ها... آنهایی که باید پشتوانه انقلا‌ب باشند از انقلا‌ب جدا شدند ؛ و رفتند به سوی همان اسلا‌م آمریکایی که امام نسبت به آن هشدار داده بودند ! »  
( پایگاه اینترنتی عدالتخانه ، گفتگو با محتشمی‌پور ، چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387)
و در نهایت « ولایت فقیه » به داد این ملت رسید و بقول امام راحل ولایت بر امور کرد و نگذاشت امور از مجاری خودش بیرون برود . نظارت کرد بر مجلس ، بر رئیس جمهور که مبادا یک پای خطایی بر دارند .
 
مقام معظم رهبری ، در پیام به گردهمایی سراسرى فرماندهان بسیج ، 2 آذر 1368می گوید : این‌جانب از این‌که کسانى مى‌کوشند تا در میان مردم ما رسم تجمل‌گرایى و اسراف و ولخرجى را شایع کنند ، شدیدا نگران و متأسفم ! » و یا در دیدار مسؤولان‌ نظام ،‌ ?? مرداد ????می فرماید : « نمى‌شود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند ؛ مردمى که خیلی‌شان از اولیات زندگى محرومند ! من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم . اما حالا مثل اشراف عروسى بگیریم ، مثل خانه اشراف خانه درست کنیم ، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم ! اشراف مگر چگونه بودند ؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود ، ولى ما ریشمان را گذاشته‌ایم ، همین کافى است ؟! نه ، ما هم مترفین مى‌شویم.  واللَّه! در جامعه اسلامى هم ممکن است مترف به وجود بیاید ! از آیه شریفه "و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها..." بترسیم ! تُرف ، فسق هم دنبال خودش مى‌آورد ".
اما قارون انقلاب ما گوشش به این حرف ها بدهکار نبود ، او راه خود را می رفت و می پنداشت :
« مگر میشود در دنیایی که به دهکد? جهانی تبدیل شده تعامل نکنیم ؟ مگر میشود با ستیز با دیگران و در پیش گرفتن سیاست ستیز ، درگیری و تهاجم جلو برویم ؟..." ( هاشمی ، ایسنا  ?? آبان ?? )
و پاسخ می شنید :
« امروز امریکا و صهیونیزم مظهر استکبارند ؛ لیکن هر جا ، هر کس ، هر دولتى و هر مجموعه‏اى که نسبت به دیگران استکبار بورزند ، آفتى در جامعه‏ بشرى و در نظام زندگى انسان بوجود مى‏آورند . "ستیزه‏ با این حالت هم یک حالت مطلوب اسلامى است . »  ( مقام معظم رهبری ، شهریور 1387)
مرگ بر قارون : آن روز که میدان ولی عصر تهران میزبان برنده گان 22 خرداد 88 بود . شعاری فضای میدان را به لرزه در آورد : « مرگ بر شاه » اینان همانانی بودند که در سوم تیر 84 هاشمی رفسنجانی را از قطار انقلاب پیاده کرده بودند و این بار عریان تر سخن می گفتند . آنان می دانستند که هاشمی در سایه با « نگاه » و « تغییر قیافه » چهار سال تمام ، باد و مه و خورشید و فلک را ، اوایل همچون لاک پشت و این آواخر چون جت فانتوم بکار گرفت تا دولت انقلابی احمدی نژاد را از بیخ و بن بر اندازد . آنان دیدند پسران رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را ، آنها دیدند دختران رئیس خبرگان رهبری را ، که همگی به جنگ ولی خدا آمده بودند . میر حسین موسوی را دیدند ، نخست وزیر دوران دفاع مقدس را ، او با فرزند محمدرضا شاه پهلوی همسنگر شده بود . آنها خجالت کشیدند از جهانیان  وقتی دیدند اکثر قریب به اتفاق سربازان فرهنگی سید محمد خاتمی ، رئیس جمهور اسبق ایران ، در رسانه های دشمنان این مرز و بوم ، پرچم انقلابات مخملین آمریکا را بر دوش گرفته و آتش بیار معرکه شیطان ، شیطان بزرگ شده اند و ...
باری قطار انقلاب همچنان ترمز بریده به پیش می تازد و مسافرانش « پا برهنگان و مستضعفان » اند . دیگر کسی را یارای پیاده کردن این ها نیست ، این ها وارثان انقلابند و دیگر خطبه های « تجمل گرایی » و « تفره افکنی » و « فرا جناحی » و « اعتدال » و ... آنان را به وجد نمی آورد ، دیگر دوران این قبیل انشاءها سپری شده است ، مردم ایران اینک منتظر زنگ « حساب » اند .



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:16 عصر     |     () نظر

جواد درویش

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی مشهور خواص و عوام در سال 75، فرمودند: «اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می کند و حسین‌ابن‌علی‌ها به کربلاها کشانده نمی شوند. اگر خواص، بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا فهمیدند و با هم اختلاف کردند[...] معلوم است در تاریخ کربلاها تکرار می شود.»

آقای هاشمی رفسنجانی بعد از هفته ها غیبت و بعد از آرام شدن فضای جامعه و فرو نشستن گرد و غبارهای پایتخت! پشت تریبون نماز جمعه رفت و سخنانی در باب شرایط حکومت اسلام در زمان پیامبر، قانون مداری، حفظ وحدت و... ایراد کرد. ایشان تردید را بدترین مصیبت جامعه ما بیان کرد که در ایام انتخابات مثل خوره به جان ملت افتاده بود.

شاید بتوان تردید مورد نظر ایشان را به "فتنه" تعبیر کرد که به فرموده حضرت علی(ع) در نهج البلاغه "فتنه ها آنگاه که رو آورند، با حق مشتبه می شوند و هنگامی که پشت کنند، ماهیت آنها بر همه روشن می شود" (خطبه 93)

فتنه، حوادث پیچیده ای است که ظاهری فریبنده و باطنی سرشار از فساد دارد و میان مردم جنگ و خونریزی و تخریب و تباهی به بار می آورد. چهره حق به جانبی دارد اما هیچ قانونی را به رسمیت نمی شناسد. در خطبه 151 نهج البلاغه تعریفی بسیار دقیق و حقایقی عمیق و تکان دهنده درمورد فتنه بیان شده است:

«...رشد آن فتنه همچون رشد جوانى سریع و نیرومند و آثارش همچون آثار سنگ محکم و سفت است. ستمکاران بر اساس پیمان‌ها که با هم دارند، آن فتنه را از هم ارث مى برند. اول آنان پیشواى آخرشان، و آخرشان تابع اوّل آنان است...

سپس فتنه ای سربرآورد که سخت لرزاننده، درهم کوبنده و نابود کننده است، که قلب‌هایی پس از استواری می لغزند، و مردانی پس از درستی و سلامت، گمراه می گردند، و افکار و اندیشه ها به هنگام هجوم این فتنه ها پراکنده، و عقاید پس از آشکارشدنشان به شکّ و تردید دچار می گردد.

آن کس که به مقابله با فتنه ها برخیزد، کمرش را می شکند، و کسی که در فرونشاندن آن تلاش می کند، او را در هم می کوبد. در این میان، فتنه جویان چونان گورخران، یکدیگر را گاز می گیرند، و رشته های سعادت و آیین محکم شده شان لرزان می گردد، و حقیقت امر پنهان می ماند. حکمت و دانش کاهش می یابد، ستمگران به سخن می آیند [...] فتنه ها، با تلخی خواسته ها وارد می شود، و خون های تازه را می دوشد، نشانه های دین را خراب و یقین را از بین می برد...»

اما آنچه از شناخت فتنه مهمتر به نظر می رسد، کشف سرچشمه های آن و اقدام مؤثر در جهت کور کردن آن است، نه صرف اشاره به مهلک بودنش، آن هم چند هفته بعد از فروکش کردن آن در جامعه. البته آقای هاشمی رفسنجانی به تعبیر خودشان راه حل هایی هم برای رفع تردیدها و بازگرداندن اعتماد مردم، بیان کردند که از جمله آن رعایت قانون و حاکمیت منطق و آزادکردن بازداشت شدگان بود.

هرچند این هم درجای خود پدیده شگفت آوری است که پایبندی به قانون، حاکمیت منطق و آزادی کسانی را که بر اساس قانون به جرم از بین بردن فضای منطقی جامعه بازداشت شده اند، یکجا طلب کنیم!

اما به هرصورت، علی‌رغم اینکه تلاش آقای هاشمی برای رفع تردید در فضای موجود کشور قابل تقدیر است، اشاره به چند مورد خالی از وجه نیست:

اول اینکه خواص جامعه، پیشکسوتان و تمام کسانی که جایگاهی در بین مردم دارند، باید خودشان از به‌وجود آمدن فضای فتنه و تردید در جامعه جلوگیری کنند، نه اینکه با حمایت از جریانی خاص، تشکیل جلسات مشکوک و محفلی و نوشتن نامه های سرگشاده و... به استقبال این فضا بروند.

دوم اینکه اگر فتنه ای در جامعه سربرآورد، باید آن را در نطفه خفه کرد و قبل از اینکه آتش آن دامن گیر مردم شود و خون ها ریخته شود و دشمنان فرصت جولان پیدا کنند، باید صحبت کرد و راه حل ارائه داد؛ نه بعد از آن. این فرصت شناسی و اقدام مؤثر در زمان خود، جزء اولین ویژگی هایی است که خواص جامعه باید داشته باشند.

اما مهمتر از موارد بالا این است که اساساً راه رفع فتنه آنچه آقای هاشمی در نماز جمعه گفتند، نیست!

حضرت علی(ع) در ادامه همان خطبه 151، رهنمون هایی برای مقابله با فتنه بیان می فرمایند: «...سعی کنید که شما پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت ها نباشید و آنچه را که پیوند امّت اسلامی بدان استوار، و پایه های طاعت برآن پایدار است، برخود لازم شمارید... و از گرفتار شدن به دام های شیطان، و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهیزید...»

همچنین در جای دیگری از نهج البلاغه می فرمایند: «در فضای تاریک فتنه و آنگاه که دلهای مومنین سست می شود، چراغ در دست امام شماست.»

و این رجوع به امام و پیشوای دینی و رهبری نظام، موردی بود که در میان راه حل های آقای هاشمی رفسنجانی از قلم افتاد! حتی بیانات بعد از انتخابات رهبر معظم انقلاب در تأیید و تقدیر از ایشان هم باعث نشد آنچه حق مطلب است، در تریبون نماز جمعه این هفته ادا شود.

آقای هاشمی رفسنجانی بر حاکمیت منطق و گفتن و شنیدن نظرات در فضای آرام تأکید کرد؛ اما نگفت رهبر معظم انقلاب هم چند هفته پیش همین را از مردم، مسئولین و نخبگان سیاسی خواستند و فرمایش ایشان از این حیث که تکلیف شرعی ایجاد می کند، با بقیه متفاوت است.

وی به حفظ وحدت در میان مردم وگروه ها اشاره کرد؛ اما نگفت آنچه محور وحدت و سنگ بنای همبستگی و اتحاد در حکومت اسلامی است، رهبری نظام است.

او، قانون مداری را راه برون رفت از شرایط فعلی جامعه ذکر کرد؛ اما نگفت آنچه جایگاهی بالاتر از قانون دارد و اصلاً مشروعیت قانون از آن نشأت می گیرد، ولایت فقیه است.

و وی، وحدت بر پایه حقوق مردم را از عناصر اصلی حکومت پیامبر گرامی اسلام نامید؛ اما نگفت که رشته این وحدت بعد از رفتن پیامبر چگونه گسسته شد و شورای خواص آن زمان در سقیفه چگونه بر سخن پیامبر و جانشین بر حق او پشت کردند...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:12 عصر     |     () نظر

سیدمحمد خاتمی تنها 6 روز پس از انصراف از کاندیداتوری به نفع موسوی، ‌ سفرهای خارجی‌اش را آغاز کرد. از ابتدای فروردین تا 20خرداد 1388 که دوره اوج مبارزات انتخاباتی موسوی تلقی می‌شد، ‌ خاتمی نزدیک به یک سوم این ایام (20روز) را از ایران غایب بود!

به نوشته سایت خبری جهان، خاتمی در ابتدای فروردین برای سفری 8 روزه به استرالیا رفت. بعد از این سفر، ‌ فقط یک هفته در ایران ماند و سپس عازم ترکیه شد تا با دبیرکل «سازمان‌نظامی ناتو» دیدار کند.

این سفر نیز مقارن با حضور «باراک اوباما» در ترکیه بود. روز 20اردیبهشت برای سفری 5روزه راهی عربستان گشت.

جنجالی ترین سفر «محمدخاتمی» که گفته‌اند راز این «حلقه مفقوده» را خواهد گشود، ‌ سفری 4روزه در 11خرداد به تونس بود که باز هم از قضا، ‌ 2روز پایانی آن با سفر رئیس‌جمهور آمریکا به مصر همزمان شد.

برخی رسانه‌های کشور اعلام کردند همان هنگام که «باراک اوباما» با هیأت بلندپایه‌ای از مقامات دولت آمریکا در مصر به سر می‌برد، ‌ خاتمی نیز از تونس به مصر سفر کرده است تا در باب احتمال شکست «میرحسین موسوی» و حوادث پس از انتخابات با آن هیأت گفت‌وگو کند.

اگرچه خبر این ملاقات- به روال معمول و البته بسیار منطقی!- در یک جمله «تکذیب» شد، ‌ اما از رازآلودی مجموعه این سفرها نمی‌کاهد؛ سفرهایی که در پرکارترین روزهای مبارزات انتخاباتی بسیار عجیب و غریب به نظر می‌رسد. آیا این غیبت 20 روزه خاتمی، ‌ با تکذیبیه‌های تکراری و کسالت‌آور «موجه» می شود یا روزی، ‌ راز آن «حلقه مفقوده» در پروژه ناکام مبارزه مدنی و دلیل ستایش‌های رئیس جمهور آمریکا از اصلاح‌طلبان را فاش خواهد کرد؟ افشای آنچه که البته فاش بود!


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:9 عصر     |     () نظر


اصلاً کی گفته 124000 پیغمبر داریم؟! من و طرفدارام که توی ویلاهای شمرون و دربند بودیم هیچکدام از اونارو ندیدیم، باید بشماریم، نه اصلاً شمردن شمارو هم قبول ندارم. باید «شورای حکمیت» باشه تا شاید قبول کنم!

اصلاً من دوست دارم ابطال کنم و به هیچ حدی کمتر از ابطال هم راضی نیستم، اگر بازهم رای نیاوردم ابطال می کنم، اصلاً دلم می خواد!! چون اوباما به خودم گفت که «تو الهام بخشی» مرکل هم گفت، گوردون براون هم گفت، هیلاری کلینتون هم گفت، اون مرد شریف و خوش سابقه، کی بود؟ آهان، «سارکوزی» اون هم گفت، پس من مستظهر به حمایت همه هستم.

من جز خودم و ملکه- ببخشید خانمم- هیچکس را قبول ندارم! اصولاً «بودن من برای اینه که ابطال کنم» اصلاً دموکراسی یعنی این، من و کل اروپا و آمریکا و خیلی از عربا یک طرف، اون 25 میلیون یک طرف، آخه کدوم طرفیا بیشتریم!!

البته اگر بخواین ابطال نکنم چند تا شرط دارم. شرط اول اینکه دولت مستقر یک سال مانده به انتخابات حقوق کارمندا رو نپردازه، سفر استانی رو تعطیل کنه، سهام عدالت که گداپروریه...

شرط دوم اینکه بعد از اینکه ابطال کردم غیر از من هیچکس کاندید نشه الا این رفیقم- ببخشید رقیبم- که می دونم زیر یک درصدیه، اگر کسی به عنوان رقیب من کاندید شد حتماً دروغگو و خیلی بده و اینقدر ابطال می کنم تا حالشو بگیرم. البته اگر رئیس جمهور شدم که باید بشم شاید دلم خواست با اون رفیق زیر یک درصدی یه حالی ببریم، یعنی الکی ابطالش کنیم، چون اگر ابطال نکنم خیلی زود استعفا می کنم، چون استعفا مزه اش کمتر از ابطال نیست.
شرط سوم اینه که «بلند مرتبه سازی ممنوع» لذا صندوقارو به قول اون رقیب زیر یک درصدی بنده دو طبقه و سه طبقه نباید بسازن. مگه سازمان بهینه سازی مصرف سوخته که دو جداره می سازن!

بی خود نیست من 20 سال سکوت کردم، برای این سکوت کردم که حالا هرچی دلم می خواد بگم!

من یک فرد انقلابی هستم لذا دوست دارم فحش بدم، من می گم همه تون دروغگویین، من می خوام قانون گریزی تعطیل بشه، بهترین قانون قانون جنگله، این 200 تا بانکی که توی تهرون آتش گرفت از دست قانون گریخته بودن باید می سوختن.

همه ی این حرفایی که زدم نشون می ده که من دیکتاتور نیستم، مسئله ی اصلی جمهوریت نظامه که بخاطر رئیس جمهور نشدن من از دست رفت.

ما باید تا تحقق همه ی خواسته هامون همه چیز رو ابطال کنیم، من به همه ی شما بچه مدرسه ایها می گم از همین الان حقوق خودتون رو پیگیری کنید. بطور مشخص می گم که باید توی انتخابات مجلس و شوراها کاندید بشین، هر چی نیارین صد تا رای رو که میارین، بعدش بریزین توی خیابونا و بگید تقلب شده و به کمتر از ابطال هم راضی نشین، شهر هرت که نیست!!! بدونید که اوباما با ماست.

با حالیکه رئیس جمهوری منو قبول نکردن ولی من اولین دیوار بزرگ جهان رو ساختم که دیوارچین باید پیشش لنگ بندازه، «دیوار حاشا» به خودی خود بلند بود ولی من اونقدر بهش افزودم که توی خیالتون هم نمی تونین تصورشو بکنین. مگر یادتون نیست من توی مناظره گفتم در این کشور 2به اضافه ی 2 میشه 5 و یا شاید10، روی همین حساب می گیم 25<13 کی به کیه بابا ولم کن. چطور بوش می تونه بگه «یا با ما هستید یا بر ما» من نمی تونم بگم!

از هر چه بگذریم باید به حرفای این زن پاکدامن (صدراعظم آلمانو می گم) گوش کنیم و همه ی صندوقارو بازشماری کنیم، من حرف هر کی رو قبول نداشته باشم حرفای این زن محجوب و عفیف رو با اضافه کردن چند شرط قبول دارم. اول اینکه باید تعرفه های چاپ شده رو دربیاریم، «تعرفه های نوشته شده» رو با «استفاده نشده» جمع کنیم و با کلش تطبیق بدیم. بعدش رای هر کسی رو دربیاریم و دوره بیفتیم و نمونه ی دست خطش رو بگیریم، بعد.... . اصلاً اگر بازهم چیزی از توش درنیومد تقلب شده و همه چیز باید باطل بشه.

اصلاً شما مردم باید تنبیه بشین، به این رفیقم چرا لااقل یک درصدتون رای ندادین، از درویشا که حمایت کرد، هوای بهایی های طفل معصوم رو هم که داشت، برادران دالتون ها هم همشون توی ستادش بودن، قانون اساسی رو هم که می خواست از اساس بزنه، صحبت از بعضی اختیارات هم که می کرد، شعارش هم دقیقاً شعار برادرمون اوباما بود، توی مناظره هم که کاملاً مسلط ظاهر شد، روزنامه، حزب و تیم هم که داشت، ای بی انصافا لااقل بخاطر حمایتش از هولوکاست بهش رای می دادین.

حرف آخرم با این 7 نفر اعضای شورای نگهبانه که از رقیب من حمایت کردن، اینا باید از این اوبامای طفل معصوم یاد می گرفتن که اسم هیچکس رو نبرد و از احدی حمایت نکرد و غیر از اون 400 میلیون دلار ناقابل حتی یک سنت هم خرج نکرد، بی طرفی یعنی این. اون اصلاً در امور داخلی ما دخالت نکرد و مثل بوش نخواست رایحه ی دموکراسی از خودش در کنه.

اینقدر فشار میارین که مجبور بشم حرف دلمو بزنم، حرف اول و آخر من اینه که چیز نباید باشه، اسمش که میاد به چیز چیز می افتم، از بس که از همون سال 84 شیخوخیت نداشت! همه دوست داشتن نباشه تازه دو سه ماه پیش اون رفیق ما گفت خیانتی که کرده از بنی صدر هم بدتر بوده.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 1:0 عصر     |     () نظر

این مهدی هاشمی برادر داماد آخوند منتظری است که اعدام شد، با مهدی پسر رفسنجانی اشتباه نگیرید

» روح سرگردان مهدی هاشمی!



«ضیاء.م» از عوامل وابسته به باند مهدی هاشمی عنصر پشت پرده نامه نگاری های اخیر در قم برای ایجاد اختلاف و فتنه در قم است.

به گزارش جهان، جمعی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در نامه سرگشاده ای با عنوان «عامل فتنه و اختلاف در قم کیست» به افشای ماهیت یکی از نگارندگان این نامه های تفرقه افکنانه که به نام عده ای از روحانیون صادر می شود، پرداختند.

در این نامه با معرفی «سیدضیاء.م» به عنوان عنصر اصلی تهیه کننده نامه های اختلاف افکنانه آمده است: «نامبرده از عوامل باند مهدی هاشمی معدوم و مرتبطین منتظری است. وی که پای ثابت نامه های تفرقه آمیز و ساختارشکن است، با برخی عناصر فمینیست نظیر نشریه پیام زن در داخل و خارج کشور مرتبط است.

همچنین نامه موهن علیه مرجع بزرگوار تقلید حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به دلیل اعتراض ایشان به حمایت نشریه پیام زن از شیرین عبادی، وکیل فرقه ضاله بهائیت باعث عصبانیت طلاب و انتشار بیانیه هایی علیه نامبرده در قم گردید. وی همکاری های تنگاتنگی با دفتر آقای صانعی دارد و کتاب هایش توسط انتشارات آقای صانعی منتشر می شود.

نقش وی در مدیریت فتنه موسوی و حوادث بعد از آن در قم به قدری روشن است که عده ای او را مسئول در سایه ستاد موسوی می دانند. ارتباط مکرر با عوامل اغتشاش در تهران، تنظیم جلسات با برخی روحانیون در قم و اطراف آن، جهت ایجاد تفرقه و مدیریت برگزاری چند جلسه با آقای هاشمی و موسوی بعد از حوادث اخیر از تحرکات دیگر وی می باشد. عجیب این است که شخصی که تا دیروز هیچ احترامی برای علما و مراجع قائل نبوده و حمله گستاخانه وی به آیات عظام حضرات مکارم شیرازی و سبحانی دامت برکاتهم هنوز از یادها نرفته است، چگونه امروز تلاش دارد به بهانه حمایت از مرجعیت، علما و روحانیون را در مقابل انقلاب و رهبری قرار دهد؟»

گفتنی است باند مهدی هاشمی ضمن ارتکاب چند جنایت، صدور بیانیه ها و شب نامه ها در راستای اختلاف میان روحانیت و تقابل و بدبینی مقامات مختلف نسبت به یکدیگر را در دستور کار داشت.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 12:59 عصر     |     () نظر


آیت‌الله سیدعلی اکبر قریشی، نماینده مجلس خبرگان رهبری، از استان آذربایجان غربی نامه‌ای سرگشاده به هاشمی رفسنجانی نوشت.

به گزارش ایسنا در این نامه آمده است:

حضرت آیت‌الله جناب آقای هاشمی رفسنجانی

سلام علیکم

این نامه دوم است که به محضرتان ارسال می‌شود. جناب آقای هاشمی، اینجانب سیدعلی اکبر قریشی حدود 27 سال (سه دوره و نیم) در مجلس خبرگان در حضور حضرتعالی بوده و همیشه شما را تایید کرده‌ام، به زحماتی که درباره انقلاب کشیده‌اید و مرارت‌هایی که دیده‌اید واقفم، شما از اول از ارکان انقلاب بوده و دارای فضایل و مناقب بی‌شمارید و چندین بار تا مرز شهادت رفته‌اید و شهید زنده‌اید، و مقام معظم رهبری درباره شما فرمودند: هیچ کس برای من مثل هاشمی نمی‌شود.

و یکی از " سه یاور خمینی " می‌باشید. کافی است عرض بکنم در فتنه حسنعلی منصور در عرض 24 ساعت ، 9 ساعت زیر ضربات شلاق بوده و چندین بار به حالت اغماء افتاده‌اید و اگر فضایل و گذشته درخشان شما را بگویم "مثنوی هفتاد من کاغذ است" ولی متاسفانه در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری که موج مخالفت با انتخابات صحیح درگرفت و اغتشاشات خیابانی شروع گردید این موج دامن شما را نیز گرفت و مرتب بر وسعت آن افزوده گردید، می‌توانستید خود را کنار بکشید اما نکشیدید و این مایه اندوه و غم ماها شد.

آن‌گاه که مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز، آن دفاع جانانه را از شما کردند، من برای جنابعالی نامه نوشتم و در آن نامه عرض کردم اول استخاره کردم این آیه آمد: "یثبت الله الذین آمنوا فی الحیاه الدنیا..."

عین استخاره را برای شما نوشتم و گفتم جناب آقای هاشمی دفاع مقام معظم رهبری همه مشکلات را حل کرد کافی است که شما اولا از ایشان تشکر کنید و به مردم بگویید حساب من از فرزندم یا فرزندانم جداست، همانطور که آیت‌الله خزعلی کردند، متاسفانه به نامه‌ام عمل نشد.

از آن طرف، رادیو و تلویزیون خبر داد که این هفته نماز جمعه را آقای هاشمی خواهد خواند، من فکر کردم دیگر کار تمام است و جناب آقای هاشمی گذشته‌ها را اصلاح کرده و جبران مافات خواهد فرمود.

ولی متاسفانه کار به عکس شد، گذشته‌ها اصلاح نشد که هیچ، حتی بر آنها افزوده شد، شما مراجعه به قانون را مایه حل مشکلات معرفی کردید و بلافاصله خواستار آزادی زندانی‌ها شدید.

آیا منظورتان آن بود کسانی که مسجد سوزانده‌اند، کسانی که بنزین ریخته و ماشین‌ها را آتش زده‌اند، کسانی که با خود بمب حمل کرده و می‌خواستند میان مردم منفجر کنند که اطلاعات آنها را گرفت و کسانی که به قول شهردار تهران 40 میلیارد تومان خسارت زده‌اند و ... آزاد شوند و قانون درباره آن‌ها به کار گرفته نشود؟ دفاع شما از این اشخاص واقعا از عجائب است!

فرمودید در مملکت بحران هست، بحران کجا بود؟ آیت‌الله یزدی در جواب نامه سرگشاده شما فرمودند من در مملکت بحرانی نمی‌بینم، جناب آقای هاشمی این سخن شما فقط دشمنان خدا و رسول را شاد کرد و با آب و تاب به همه جا مخابره کردند که برای اولین بار یکی از ارشد مسوولان از وجود بحران خبر می‌دهد.

فرمودید احساسات عده‌ای جریحه‌دار شده باید ترمیم شود، این سخن نیز توجیه ندارد، شما یک آدم مقبول را که از نظر خدا و رسول اکرم مقبول باشد معرفی کنید که احساساتش جریحه‌دار شود. یقینا نمی‌توانید و اگر منظورتان احساسات آنهایی است که طبل ابطال را به صدا درآوردند و یا آنهایی که محارب با خدا و رسول و مصداق "و یسعون فی الارض فسادا" اند بگذار هزار بار احساسات آنها جریحه‌دار شود. در خاتمه من از خداوند مقلب‌القلوب خواستارم به شما آن توفیق را عطا فرماید آن همه سوابق درخشان را به "ثمن بخس" نفروشید.

والسلام علیکم

برادر شما سیدعلی اکبر قریشی



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/4/31:: 12:58 عصر     |     () نظر
   1   2   3   4   5   >>   >