سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، دنیا را به کسی که دوست داردو کسی که دوست ندارد، می دهد؛ امّا دین را جز به کسی که دوست دارد، نمی دهد . پس خداوند به هرکه دین داده، دوستش داشته است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ

شنبه 12 خرداد - فردا موسوی و احمدی نژاد مناظره دارن. به موسوی گفتم که بگه دلیل حضورش احساس خطر برا اَنقلابه.

چهار شنبه 13 خرداد - موسوی متأسفانه قافیه رو در مناظره باخته. طبق نظر سنجی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع، احمدی نژاد 12 درصد جلو افتاده. باید کاری کنم. نَظام در خطره. روح اَمام از این بابت ناراحته.

پنج شنبه 14 خرداد - احمدی نژاد رو تو مرقد اَمام دیدم. گفتم مراقب خودت باش وگرنه کشور رو به هم می ریزیم. البته طوری باهاش برخورد کردم که مردم فکر کنن دست ما در یک کاسس. سعی کردم  مدام لبخند بزنم. البته اهل زهد و ریا نیستم.

جمعه 22 خرداد - امروز انتخابات بود من و عفت مثل همیشه در جماران رأی دادیم. قبل از حضور برای رأی، به عفت گفتم هنگام انداختن رأیش تو صندوق به دوربینا نگاه کنه و بگه که "اگه موسوی رأی نیاره یعنی تقلب شده". مهدی و محسن هم خبر دادن که احمدی نژاد قطعاً برندس. به موسوی ساعت 11 شب زنگ زدم و گفتم که همه ی شواهد دال بر پیروزی شماس. اونم حرف شنوی کرد و خودش رو رئیس جمهور خوند. به عطریان فر] هم زنگ زدم و گفتم تو روزنامه هاش بنویسه که تقلب شده. من مطمئنم اَمام راضی نیست که نَظام دست تازه به دورون رسیده ها بیفته.

شنبه 23 خرداد - مهدی را فرستادم از رفسنجان تا با وانت چند تا لات [کارگر] بار بزنه بیاوره تهران. باید حالی کنیم که هنوز اَنقلاب نمرده.

یک شنبه 24 خرداد - کله ی سحر با اسی [اسماعیل] سیاه، جعفر بی مخ و نازنین خرابه جلسه گذاشتیم برای آشوب [راهپیمایی آرام] در میدان اَنقلاب برای حفظ خود اَنقلاب. نصف شیرینی را نقد دادم و بقیه رو گذاشتم بعد از اتمام کار. عفت برا مهمونا چایی و پسته آورد. بی چاره عفت خیلی نگران بچه هاس. می ترسه دستشون رو احمدی نژاد قطع کنه. هر چه اَنقلاب می کشه از دست امثال بنی صدر و این احمدی نژادِ [...] ـه.

دوشنبه 25 خرداد - آشوبای دیروز، کار احمدی نژاد رو سخت می کنه. دیگه نمی تونه به تیر و تیرچه هایی که سقف این نظام رو نگه داشتن، تعرض کنه. امروز بچه ها در میدان آزادی تجمع داشتن. به خاتمی و کروبی هم زنگ زدم گفتم که موسوی رو تو این شرایط تنها نذارن. راستی من و آقای خامنه ای خیلی با هم رفیقیم. هیچ کس زیر این گنبد کبود قد آقای خامنه ای، من و خانوادم رو دوست نداره. من و آقای خامنه ای هم دیگرو خیلی دوست داریم.

سه شنبه 26 خرداد - امروز بهزاد [نبوی] و ممد رضا [خاتمی] رو گرفتن. می ترسم بچه ها رو هم بگیرن. به حسن [روحانی] و جسی [جاسبی] تلفن کردم گفتم مراقب خودتون باشید. احمدی نژاد واقعاً مثل بنی صدر رفتار می کنه. فائزه یه خطبه ی آتشین داشت و مردم رو به شورش دعوت کرد. دخترم فائزه واقاً زن شجاع و انتقلابی ایه.

چهار شنبه 27 خرداد - وسط ناهار محمد [برادرم] خبر آورد که مهدی و فائزه ممنوع الخروج شدن. سفرای کانادا و استرالیا رو دعوت کردم شام بیان اینجا راجع به مسائل بین المللی گفتگو کنیم.

پنج شنبه 28 خرداد - فردا آقای خامنه ای نماز جمعه صحبت داره. نمی دونم چی می خواد بگه. خیلی اضطراب دارم. خدا کنه که به ارکان و ستون های نَظام حمله نکنه. اَمام راضی نیست استوانه های اَنقلاب در بحران قرار بگیرن.

جمعه 29 خرداد - نماز جمعه رو تحریم کردم. آقای خامنه ای عدالت نداره. همیشه طرف احمدی نژاد رو می گیره. صحبت های امروز آقای خامنه ای فصل الخطاب شد. این همه تلاش بچه ها و دوستان یجا از بین رفت. آقای خامنه ای بازم با من مدارا کرد و گفت که من اندوخته ای برای خودم در انقلاب جمع نکردم. فقط کاش راجع به بچه ها هم یه چیزی می گفت. البته اخطار کرد که اگر ادامه بدم اونم دفعه ی بعدی "صریح تر" با مردم سخن میگه. من مطوئنم که منظورش تعاریف صریح تره. به عفت، بچه ها و جسیکا [جاسبی و کرباسچی] تلفن زدم گفتم که فعلاً به صلاح اَنقلاب نیست شورش بشه. همونطور که گفتم تشکیک در سلامت انتخابات کار ضد اَنقلابه.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 89/3/21:: 1:50 عصر     |     () نظر